پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: نقدی بر مقاله ی *آیا حضرت عمر گفت اگر علی نمیبود عمر هلاک میشد (لولا علی لهلک عمر!)* #3287شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” چرا ابوبکر، عمر را به جانشینی خود کرد” #3286نکته جالب در این مقاله جناب سجودی نقلی است که آورده است و در آن چندی از صحابه به اعتراض به ابوبکر گویند فلانی را ولی ما قرار دادی :
لما استخلفه أبو بكر كره خلافته طایفة حتی قال طلحة ماذا تقول لربك إذا ((((ولیت ))))علینا فظا غلیظا. »منهاج السنة، ج7، ص 461.از کلمه ولی به معنای خلافت و جانشینی استفاده شده است حال انسان می فهمد منظور رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از اینکه گفتند :« أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة » . (الحاكم النيسابوري ، محمد بن عبدالله ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص143ح4652، ( متوفاي 405هـ) ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1411هـ – 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: چرا زنان رسول الله از بهترین زنان برگزیده هستند؟ #3285يا نِسَاءَ النَّبِي مَنْ يأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَينَةٍ يضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَينِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يسِيرًا(الأحزاب/30)
اي همسران پيامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشي مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود؛ و اين براي خدا آسان است.
آیا دوبرابر عذاب شدن مایه برتری است ؟!!
بله:
يا نِسَاءَ النَّبِي لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيتُنَّ…(الأحزاب/32)
اي همسران پيامبر! شما همچون يکي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوا پيشه کنيد؛به عبارت دیگر اگر تقوا نداشته باشندهیچ فرقی با دیگران نخواهند داشت؛آری امهات المومنین حفصه و عایشه حائذ این شرایط نیستند زیرا سوره تحریم در مذمت و اثبات عدم تقوای ایشان نازل شده است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: تویک لحظه امام رضا دعای هزار نفر را می شنود!! #3284در مورد آیه 188 سوره اعراف اگر آیه قبل از این آبه آورده نشود ، آیه درست فهمیده نخواهد شد :يسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِي عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ(الأعراف/187)
درباره قيامت از تو سؤال ميکنند، کي فراميرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هيچکس جز او (نميتواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قيام قيامت، حتي) در آسمانها و زمين، سنگين (و بسيار پر اهميت) است؛ و جز بطور ناگهاني، به سراغ شما نميآيد!» (باز) از تو سؤال ميکنند، چنان که گويي تو از زمان وقوع آن باخبري! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولي بيشتر مردم نميدانند.»
قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيرِ وَمَا مَسَّنِي السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ(الأعراف/188)
بگو: «من مالک سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غيب باخبر بودم، سود فراواني براي خود فراهم ميکردم، و هيچ بدي (و زياني) به من نميرسيد؛ من فقط بيمدهنده و بشارتدهندهام براي گروهي که ايمان ميآورند! (و آماده پذيرش حقند)پس منظور از علم غیب در این آیه دانستن زمان وقوع قیامت است . وگرنه در جای دیگر علم غیب برای غیر خدا اثبات شده است :
عَالِمُ الْغَيبِ فَلَا يظْهِرُ عَلَى غَيبِهِ أَحَدًا(الجن/26)
داناي غيب اوست و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نميسازد،
إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يسْلُكُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا(الجن/27)
مگر رسولاني که آنان را برگزيده و مراقبيني از پيش رو و پشت سر براي آنها قرار ميدهد.
و در ضمن خود خداوند به دستور می دهد که :
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا(النساء/64)
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم ميکردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند)، به نزد تو ميآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش ميکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار ميکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند.
حال باز می گیویید پیامبر(ص) هیچ تاثیری در این عالم نداردند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: تویک لحظه امام رضا دعای هزار نفر را می شنود!! #3283ابن حبان صاحب کتاب معروف الثقات از ائمه حدیث در میان اهل تسنن است . ذهبی در سیر اعلام النبلاء وی را چنین معرفی می نماید :
الإِمَامُ، العَلاَّمَةُ، الحَافِظُ، المُجَوِّدُ، شَيْخُ خُرَاسَانَ، أَبُو حَاتِمٍ، مُحَمَّدُ بنُ حِبَّانَ بنِ أَحْمَدَ بنِ حِبَّانَ بنِ مُعَاذِ بنِ معبدِ بنِ سَهِيدِ بنِ هَديَّةَ بنِ مُرَّةَ بنِ سَعْدِ بنِ يَزِيْدَ بنِ مُرَّةَ بنِ زَيْدِ بنِ عَبْدِ اللهِ بنِ دَارمِ بنِ حَنْظَلَةَ بنِ مَالِكِ بنِ زَيْدِ منَاة بنِ تَمِيمٍ التَّمِيْمِيُّ الدَّارِمِيُّ البُسْتِيُّ، صَاحبُ الكُتُبِ المَشْهُوْرَةِ. (سیر اعلام النبلاء ، ج ۳۱ ، ص ۱۰۵ ،الناشر : مؤسسة الرسالة )ابن حبان در کتاب الثقات خویش در ترجمه امام علی بن موسی الرضا چیز شگفت انگیزی می گوید :
قد زرته مرارا كثيرة وما حلت بي شدة في وقت مقامى بطوس فزرت قبر على بن موسى الرضا صلوات الله على جده وعليه ودعوت الله إزالتها عنى إلا أستجيب لي وزالت عنى تلك الشدة وهذا شيء جربته مرارا فوجدته . ( الثقات ، ج ۸ ، رقم ۱۴۴۱۱)
بارها به زيارت قبر علي بن موسي الرضا(ع) رفتم و در مدتي که در طوس بودم، هر وقت مشکلي بر من عارض ميشد، به زيارت قبر آن حضرت ميرفتم و از خداوند ميخواستم که مشکلم را برطرف کند و الحمد لله مشکلم برطرف ميشد و اين را مکرر امتحان کردم و نتيجه گرفتم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3280السلام علینا و علی عباد الله الصالحینپاسخی به جناب هاشمی ، ایشان گفته اند مهدی شما این امام زمان شما وقتی غیبت صغری داشتند 4تا نواب داشتند
وقتی تشریف بردند غیبت کبری چرا از سنت پیامبر پیروی نکردند وکسی را جانشین خود نکردند؟؟؟!!مهدی در غیبت کبری چرا کسی را جانشنین نکرد وشیعه را مانند گله گوسفندان رها نمود؟؟در پاسخ : همانطور که یک از عزیزان در مقاله شان آوردند ، حضرت مهدی عج الله فرجه در زمان غیبت کبری خویش فقها را به نایبان خویش معرفی نمودند و بر خلاف حرف حاکی از عناد شما با حضرت مهدی عج الله فرجه ایشان شیعه را مانند گله گوسفندان رها نمودند و با تایین فقها به عنوان نایبانشان جامعه را از خطر هرج و مرج و به بن بست رسیدن تا حدود خیلی زیادی نجات داده اند . به امید ظهورش تا جهان به مدینه فتضله تبدیل گردد.
در ثانی این قیاس شما کاملا اشتباه است که چون همانطور که حضرت مهدی عج الله فرجه برای خود جانشینی نگذاشته پس جانشین انتخاب نکردن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز منطقی است .
شما به این نکته توجه ندارید که پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم از این جهان رحلت نموده اند ولی حضرت مهدی عج الله فرجه حی وحاضر هستند پس فوت ننموده اند که حالا امثال بیایند بگویند چرا ایشان برای خویش جانشین انتخاب ننموده اند ، زیرا خود ایشان زنده اند و جانشین انتخاب کردن معنا ندارد.گفته ایداگر بگویید نائب دارد آنهم اقای خامنه ای که این جوابی باطل وسست است زیرا بسیاری از مراجع شیعه اصلا این شخص را دارای صلاحیت نمی بینند وقبولش ندارند حتی اجازه نوشتن توضیح المسائل نیز به او ندادند پس نمی تواند این شخص جانشینش باشد ویا اینکه مراجع عظام شیعه مخالفت کردند با مهدی
در پاسخ : چرا دروغ میگویید وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ(البقرة/42)
و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينکه ميدانيد کتمان نکنيد!
رساله اجوبه استفتائات حضرت آیت الله خامنه ای در بازار موجود است و اینکه ایشان رساله توضیح المسائل ندارند به این دلیل است که خود ایشان فرموده اند که هرکس که می خواهد از بنده تقلید نماید به رساله توضیح المسائل حضرت امام راحل قدس الله نفسه زکیه مراجعه نمایند و با این تفات که ایشان در مواردی اندک از فتاوا اختلاف نظر دارند و اختلاف نظر ها در سایت ایشان قابل مشاهده است .
گفته اید بسیاری از مراجع شیعه اصلا این شخص را دارای صلاحیت نمی بینند وقبولش ندارند . لطفا دروغ نگویید.
یک دلایل اثبات دروغ گو بودن شما غیر مستند بحث کردن شما است . بترسید از خدا و تبه نمایید قبل از آنکه کار از کار بگذرد.
و در آخر که گفته اید وصلی الله سیدنا محمد . این صلوات صحیح نیست . زیرا پیامبر(ص) فرمودند :لا تصلوا علي الصلاة البتراء ، فقالوا وما الصلاة البتراء ؟ قال : تقولون : اللهمّ صل علي محمد وتمسكون ، بل قولوا : اللهم صل علي محمد وآل محمد . بر من صلوات ناقص نفرستید . گفتند صلوات ناقص کدام است . ایشان فرمودند اینکه بگویید اللهم صلی علی محمد و سپس سکوت نمایید،بلکه بگویید اللهم صلی علی محمد و آل محمد .(صواعق المحرقه،ص203،طبع مکتبه الحقیقه)پس در نتیجه در پایان:و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد
سلام علیکم
معرفی امامان دوزده گانه در کتاب جوینی امام مکتب خلفا :از عبداللَّه بن عباس روايت كند كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
أَنا سَيّدُ النَّبييّن وَ علىّ بنِ أَبيطالب سَيّدُ الوَصييّن، وَ إنَّ أَوصِيائي بَعدي إثنا عَشَرَ، أوَّلُهم علىّ بنِ أبيطالب وَ آخِرُهُم المَهدىّ؛
من آقاى پيامبران و على بن ابىطالب آقاى اوصياست، همانا اوصيايم پس از من «دوازده» نفرند، اوّلينشان على بن ابىطالب و آخرينشان مهدى است.
فرائد السمطین ،ج،ص313
جوینی استاد حافظ الذهبی است که از او به الامام المحدث الاوحد الاكمل فخر الاسلام صدر الدين یاد می کند و نیز در مورد وی گوید وكان شديد الاعتناء بالرواية وتحصيل الاجزاء او بسيار به روايات و به دست آوردن کتب حديثى اهميت مىداد.(الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1500، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» و دعوای شیعه #3248حاكم حسكانى از «ابنعباس و جابر» روايت كند كه گفتهاند:
«خداوند محمد(ص) را فرمان داد تا على را براى ولايت بر مردم بدانها
معرفى نمايد و رسولخدا(ص) بيم آن داشت كه بگويند: «پسر عمويش را
برگزيد» و آن را مايه سرزنش او قرار دهند، كه خداوند متعال به او وحى فرمود:
«يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس»
و رسولخدا(ص) ولايت او را در غدير خم ابلاغ کرداز عبدالله بن اوفی روایت کرده :«رسولخدا(ص) در «غدير خم» سخنرانى فرمود و آيه: «يا ايّها الرّسولبلّغ…» را تلاوت كرد و سپس دستانش را بالا برد تا سپيدى زير بغل او هويدا شدو فرمود: «آگاه باشيد! هر كه من مولاى اويم…».(شواهد التنریل ،چاپ بیروت 1393ه ق، ج1 ص 190و192 )
سیوطی از ابن مسعود گوید:
در زمان رسولخدا(ص) اين آيه رااينچنين تلاوت (و تفسير) مىكرديم: «يا ايّها الرّسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك ـانّ عليّا مولى المؤمنين ـ و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته…» يعنى: «اى پيامبر!آنچه كه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن ـ كه على مولاى مؤمنان است ـ و اگر ابلاغ نكنى رسالت او را ابلاغ نكردهاى…»(درالمنثور ، ج2،ص 298)
و ….زبير بن بكّار از مطرف فرزند مغيرة بن شعبه نقل مىكند :
«من همراه پدرم ، مغيره به مسافرت شام رفتيم و بر معاويه وارد شديم (مغيره در آن
زمان فرماندار معاويه در كوفه بود ؛ احتمالاً دوستى اين دو از عصر جاهليّت بوده است) .
پدرم هر شب به مجلس شبانه معاويه مىرفت و مدّتى با او هم صحبت بود
و شب را به شب نشينى مىگذرانيد . او هر شب ، هنگامى كه به خانه باز مىگشت ، با
شگفتى فراوان از معاويه و فراست و كياست او نقل مىكرد . و با اين كه خود از داهيان
بنام عرب بود ، از آنچه از معاويه مىديد با تعجّب فراوان ياد مىكرد . امّا يك شب پس از
اين كه از نزد معاويه به خانه بازگشت ، از غذا خوردن امتناع ورزيد ، و من او را سخت
پريشان و در هم ديدم . ساعتى درنگ كردم ، زيرا مىپنداشتم ناراحتى پدرم به خاطر
اعمالى مىباشد كه از ما سر زده ، و يا به خاطر حوادثى مىباشد كه در كار ما پيش آمده و
كم و كاستى كه در موقعيّت ما به وجود آمده است . بالاخره نتوانستم تحمّل كنم ؛ به پدرم
رو كرده و گفتم :چرا در اين شب اين قدر ناراحت و پريشان هستى؟
گفت : فرزندم! من از نزد خبيثترين و پليدترين مردم بازگشتهام .
گفتم : براى چه؟
(او هر شب در جلسات شب نشينى معاويه شركت مىكرد ، و با دهانى پر از تعريف و
ستايش از معاويه ، و عقل و زيركى و زرنگى وى به خانه باز مىگشت ، امّا آن شب چنين
گفت . من علّت را سؤال كردم : مگر چه شده است؟)
گفت : امشب مجلس معاويه خالى از اغيار بود ، و ما با هم خيلى خصوصى و با نهايت
صميميّت سخن مىگفتيم . من بدو اظهار داشتم : اى امير المؤمنين! تو به آرزوها و آمالت
رسيدهاى ، حال اگر در اين سن ، به عدل و داد دست زنى و با ديگران به مهربانى رفتار
نمايى چه قدر بجاست . اگر به خويشاوندانت (بنى هاشم) با لطف برخورد كنى ، و با
ايشان صله رحم نمايى چه مانعى در پيش است؟ به خداى سوگند ، امروز اينان هيچ چيز
كه در تو ترس و واهمه برانگيزد ، ندارند ، اينها عمو زادههاى تو هستند ، با آنها نيكى و
صله رحم بنما ، تا در روزگاران از تو نام نيكى به يادگار بماند .
معاويه جواب داد :
واى بر تو! اين آرزويى سخت دور از دسترس و انجام ناشدنى است . ابوبكر به
حكومت رسيد و عدالت ورزيد ، و آن همه زحمتها تحمّل كرد . به خداى سوگند ، تا
مُرد نامش نيز به همراهش مرد . البته گاهى ممكن است كسى بگويد : ابو بكر!
آنگاه عمر به حكومت رسيد ، كوششها كرد و در طول ده سال رنجها كشيد ، امّا چند
روزى از مرگش نگذشت كه هيچ چيز از او باقى نماند ؛ جز اين كه گاه و بى گاه گويندهاى
بگويد : عمر!
سپس برادر ما عثمان به خلافت رسيد . مردى از نظر نسب چون او نبود! و كرد آنچه
كرد ، و با او رفتار كردند آنچه كردند . امّا تا كشته شد ، به خداى سوگند ، نامش نيز مرد ، و
اعمال و رفتارش فراموش گشت!در حالى كه نام اين مرد ، فرزند ابو كبشه (پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله) را هر روز پنج بار در
سراسر جهان اسلام به فرياد بانگ مىزنند و به بزرگى ياد مىكنند : «أشهد أنّ محمّدا رسول
اللّه» . تو فكر مىكنى چه عملى در چنين شرايطى باقى خواهد ماند؟ و چه نام نيكى پايدار
است ، اى بى مادر؟
نه به خداى سوگند ، آرام نخواهم نشست ، مگر اين كه اين نام را دفن كنم ، و اين ذكر و
ياد را به خاك بسپارم!» (الاخبار الموفقیات،خبر375)آقایان آمده اندآیه تطهیر را با آیه ای که در شان حضرت ابراهیم علیه السلام و همسر ایشان آمده مقایسه نموده اند :قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ (هود73)
بعدگفته اند چون در این آیه یک نبی و همسرش با لفظ اهل البیت خطاب شده اند پس منظور از اهل البیت در آیه 33 سوره احزاب نیز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و همسران ایشان است.
الحمدالله الذی جعل اعدائنا من الحمقا
شکر خداوندی که دشمنان ما را از احمق ها قرار داد.
آخر احمق های وهابی در آیات سوره احزاب خود حضرت ابراهیم نیز داخل اهل البیت است ولی در آیات سوره احزاب تا قبل از آیه تطهیر همه موارد خطاب نساءالنبی است و حرفی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیست…
واین اما اثبات اینکه این آیه ای جداگانه بنابر مصلحتی در بین آیات نساءالنبی قرار داده شده است.
لما نزلت هذه الآية على النبي صلى الله عليه وسلم { إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا } في بيت أم سلمة فدعا فاطمة وحسنا وحسينا فجللهم بكساء وعلي خلف ظهره فجللهم بكساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا قالت أم سلمة وأنا معهم يا نبي الله قال أنت على مكانك وأنت على خير (جامع الصحیح ترمذی،باب تفسیر سوره احزاب)
توجه می کنید گفته وقتی این آیه نازل شد. پس آیه ی تطهیر به طور جداگانه و در شان پنج تن نازل شده است.
و این هم حدیثی دشمن اهل بیت علیه السلام مبهوت کن:
عن أبي سعيد الخدري، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: “نزلت هذه الآية في خمسة: في، وفي علي ، وحسن ، وحسين رضي الله عنه ، وفاطمة رضي الله عنها ” {إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا}
آیه تطهیر درباره پنج تن نازل شده است من وعلی و فاطمه و حسن وحسین(علیهم السلام)نازل شده است .(تفسیر طبری ذیل آیه، وهمه ی رجال حدیث از رجال صحاح سته هستند)با عرض سلام اولاً :اگر منظور از اهل بیت در سوره احزاب زنان نبی اکرم(ص) بودند مطمئناً در این آیات با لفظ یا اهل بیت نبی خطاب قرار می گرفتند نه یا نساء النبی
ثانیاً:اگر به کتب روایی مراجعه کنید چه آنها که گفته اند اهل بیت پنج تن آل عبا هستند و چه آنهایی که گفته اند اهل بیت منظور غیر ایشان هستند همه و همه متفق القولند که آیه انما یرید الله لیذهب … جداگانه نازل شده و اصلاً هیچ ارتباطی به ایات قبل و بعدش ندارد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه روایت” خلفایی اثنی عشر” و روایت” دوات وبیاض” #3192کجا امیر المومنین از خلفا راضی بود ، تنها کافی است شما به خطبه شقشقیه مراجعه کنید تا ببنید حضرت امیر چه انتقادت سختی نسبت به خلفا فرموده است …شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه روایت” خلفایی اثنی عشر” و روایت” دوات وبیاض” #3191کجا امیر المومنین از خلفا رازی بود ، تنها کافی است شما به خطبه شقشقیه مراجعه کنید تا ببنید حضرت امیر چه انتقادت سختی نسبت به خلفا فرموده است …أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .قال رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟
روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
پاسخ داد :سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!
بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اگر پیامبر برای خود جانشین انتخاب نکرد، ایا ابوبکر این اجازه را داشت برای خود جانشین انتخاب کند؟ #3171اگر این دوس عزیز به منابع معتبر تاریخی مراجعه کنند خواهنددید که اصلاً ابوبکر در مرض وفات پیامبر(ص) در منزلش در سنح بوده است و اصلاً در مدینه نبوده که در این شورای کذایی بوده باشد و قبول زحمت خلافت را کرده باشند.
ثانیاً عدالت علی زبانزد خاص و عام است تا ان حد که جرج جرداق مسیحی کتابی بام علی صدای عدالت انسانی نوشته است.
فاین تذهبون!!! -
نویسندهنوشته ها
در بسياري از جريانات خليفه دوم عبارت ديگري نيز دارد كه جالب است وي به خدا پناه مي برد از هر مشكلي كه حضرت علي عليه السلام در آن حاضر نباشد و مسئله را حل نكند.
ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مي نويسد :
وفي كتاب النوادر للحميدي والطبقات لمحمد بن سعد من رواية سعيد بن المسيب قال كان عمر يتعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو الحسن يعني علي بن أبي طالب
فتح الباري ، ابن حجر ، ج 13 ، ص 286.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد