عبدالحی

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 8 نوشته (از کل 23)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: پاسخ به ردیه مقاله”بطلان وضوی اهل سنت “ #4209

    عبدالحی
    کاربر
    جناب “rrw” می فرماید:
    اما اينکه مي گويي پس چرا (أَرْجُلــَـكُمْ)در آيه وضو مثل (اَيْدِيـكُم ) در آيه تيمم مجرور نيامده پاسخش را قبلا گفتم . اِعراب گذاري‏ها از جانب رسول خدا نبوده است و حتي قرآنهاي سده هاي اول تماما کوفي وبدون اعراب بوده است ، پس به قطع نگو اعراب (أرجلکم) فتح است. از طرفي حتي اگر فتح باشد نيز تفاوتي نمي کند و در آن صورت نيز عطف بر محلّ «برؤسکم» است که مفعول است. ولي هرگز نمي توان برعطف بودن (أرجلکم) بر (رُؤُوسـِـكُمْ) خدشه وارد کرد همچنانکه در جمله کاملا مشابه تيمم چنين است وجنابعالي به آن اذعان کرديد.

    پاسخ:

    اولا ابتدای کلام شما ، سخنی است که از جانب خود فرمودید و اساسی ندارد. یعنی چه اعراب گذاری ها از جانب سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم نیامده است؟! جناب این اعراب گذاری باتوجه به قرائتی که نقل شده درج شدن بله اعراب گذاری شکلا رو آیات قرآن نبوده لیکن با توجه به قرائتی که شده قابل فهم بوده مگرنه مردمان بعد از عهد نزول چگونه قؤان رو اعراب گذاری میکنن بدون اینکه صحت قرائت رو از منشاء گرفته باشن؟!!!

    ثانیا بنابه دیدگاه اهل فن قرائت “ارجلکم” به دو صورت فتح و کسر متواترا آمده است. آنهایی که قائل به کسر بودن آن رابه مجاورت کسره تنها خواندن و قائل به مسح آن نبودند هرچند در ادامه ثابت میشه که مسح معنی دیگری نیز داره.

    جناب “rrw” می فرماید:
    بگذاريد طوري ديگر موضوع را مطرح کنم فرض کنيد شخص کافري در بيابانهاي حجاز اتفاقي قرآني پيدا مي کند (واضح است که قرآنهاي سده هاي اول اسلامي کوفي و بدون اعراب است) او بعد از خواندن قرآن مسلمان مي شود و فرضا مي خواهد نماز بخواند در آنجا نه علي است که از او نحوه وضويش را سوال کند و نه عمري که از او بپرسد. حال او چگونه وضو مي گيرد مثل شيعه پا را مسح مي کند يا مثل سني پا را مي شوييد؟ هرمنصف عاقلي بي ترديد مي گوييد مثل شيعه.

    پاسخ:

    ای کاش در مورد ایمان به امامت و تأویلات واهیه آن و برداشت های ناصواب از آیات قرآن نیز قائل به همین به مثال خودتون باشید… بگذریم.
    جناب همون اعرابی اگه آیه وضو رو بخونه پی میبره که باید پاها رو شست چون عقلش قبول نمیکنه که محدوده ای که برای پاها مشخص شده رو مسح کنه و اگه مسح کنه همون شیوه ی غسل پیدا میکنه چون مسح دو قوزک پا که معین شده جز با غسل صورت نمیگیره و این همون معنی دیگر مسح هستش که اهل لغت به آن تصریح کردن …

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به ردیه مقاله”بطلان وضوی اهل سنت “ #4208

    عبدالحی
    کاربر
    رابعا لفظ “الکعبین” نزد اهل لغت به دو برجستگی پاها گفته می شود.
    در هرپا دو قوزک است و آن ، دو استخوان بر آمده از کنار پا است و هر پا دو قوزک دارد اگر به پای خودتان نگاه کنید دو استخوان بر آمده کناری می بینید که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ هر پا وجود دارد و به آن قوزک گفته می شود.
    بنابر قاعده لغوی “مقابله جمع با جمع اقتضای تقسیم واحد” ، لفظ “المرافق” در آیه ” فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ” ، مقابل جمع با جمع است . “أیدی” جمع و “المرافق” نیز جمع پس هر قسمت یکی را اقتضا می کند ، هر دستی یک مرفق( آرنج) دارد و لذا مقابل جمع با جمع ، ” أيديكم إلى المرافق ” ، “المرافق” مجموعه ای و “الأيدي” نیز مجموعه است. در تقسیم بندی : هر دستی برایش مرفقی است ، اکنون آیا فرموده است در هر دو پا، “وأرجلكم إلى الكعاب” یا فرموده است ” وأرجلكم إلى الكعبين ” ؟! قطعا مورد دومی در آیه آمده است . خوب اگر در هرپایی یک قوزک بود می بایست الله تعالی می فرمود:” وأرجلكم إلى الكعاب ” زیرا بنابر قاعده فوق چنین اقتضا می کرد پس زمانی که جمع با تثیه مقابله دارد دلالت بر این دارد که در هر پا دو قوزک وجود دارد و در هر دست یک مرفق و این صحیح و واضح است.
    اهل لغت نیز مهر تأیید بر این تعریف زدند؛
    ابن اثیر می گوید:
    الكَعْبانِ العظمانِ الناتئانِ عند مَفْصِلِ الساقِ والقَدم عن الجنبين
    الکعبان: دو استخوان برآمده در مفصل ساق و پا از دو طرف است.
    النهاية في غريب الحديث والأثر 4/330؛الناشر : المكتبة العلمية – بيروت ، 1399 – 1979م
    أبو منصور الهروي می فرماید:
    والكعبان هما المنجمان وهما العظمان النائتان في منتهى الساق مع القدم وهما ناتئان عن يمنة القدم ويسرتها
    و الکعبان [یعنی]دو منجم و دو استخوان برآمده در انتهای ساق همراه پا و آن دو [استخوان] برآمده از راست پا و چپ آن است.
    الزاهر ص 42؛ الناشر : وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت الطبعة الأولى ، 1399هـ

    أحمد بن محمد المقري الفيومي در ” المصباح المنير ” می نویسد:
    [الکعبان]من الإنسان اختلف فيه أئمة اللغة فقال أبو عمرو بن العلاء و الأصمعي و جماعة هو العظم الناشز في جانب القدم عند ملتقى الساق و القدم فيكون لكل قدم ( كعبان ) عن يمنتها و يسرتها و قد صرح بهذا الأزهري و غيره وقال ابن الأعرابي و جماعة ( الكعب ) هو المفصل بين الساق و القدم و الجمع ( كعوب ) و ( أكعب ) و ( كعاب ) قال الأزهري ( الكعبان ) الناتئان في منتهى الساق مع القدم عن يمنة القدم و يسرتها و ذهبت الشيعة إلى أن ( الكعب ) في ظهر القدم و أنكره أئمة اللغة كالأصمعي و غيره
    دو قوزک از انسان ، ائمه لغت در آن اختلاف کردند، ابو عمرو بن علاء و اصعمی و گروهی گفتند: آن استخوان برجسته در کنار پا نزد محل تلاقی ساق و پا است و برای هر پا (دو قوزک) می باشد از راست آن و چپش و به آن ازهری و غیر او تصریح کردند و ابن اعرابی و گروهی گفتند: (الکعب) آن مفصل بین ساق و پا است و جمع آن (کعوب) و (اکعب) و(کعاب) است.ازهری گفته است: (الکعبان) دو برجستگی در انتهای ساق پا از راست و چپ آن است ،و شیعه بر این رآی اند که (الکعب) در پشت پا است و ائمه لغت مانند اصعمی و غیر او آن را انکار کردند.
    المصباح المنير 2/534-535؛ الناشر : المكتبة العلمية – بيروت

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به ردیه مقاله”بطلان وضوی اهل سنت “ #4207

    عبدالحی
    کاربر
    السلام علیکم و رحمة الله

    جناب rrw می فرماید:
    جنابعالي مي پذيريد که در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” (اَيْدِيـكُم ) عطف بر (وجوهکم )است ولي نمي پذيريد که در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » (ارجلکم ) عطف بر (رُؤُوسـِـكُمْ) در حاليکه شايد کمتر جمله اي آنقدر شبيه به هم و بر يک روال و وزان باشد. در واقع همچنانکه در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” غير محتمل است که ايديکم عطف بر وجوهکم نباشد ، در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » نيز همين حکم صادق است….

    پاسخ:

    اولا در این آیه اشاره به محدوده ی مسح در دستها نشده درحالی که در آیه وضوء محدوده ی غسل دستها اشاره شده است : “وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ” .

    ثانیا در آیه ی تیمم در بدل “فَاغْسِلُوا” ، “فَامْسَحُوا” آمده است، اکنون ما از شما ُرالی می پرسیم در ایه ی وضوء حرف “باء” نیامده است می شه بفرمایید در ایه ی تیمم حرف “باء” چه معنی ای میده؟

    ثالثا در آیه ی وضوء محدوده ی پاها معین شده است: “وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ” حال اگر در اینجا واو رو عطف به “وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ” باشد این سؤال پیش میاد که چرا محدوده ی مسح – به زعم شیعه – معین شده یعنی “الی الکعبین”؟! جالب اینکه حرف “باء” در “رُءُوسِكُمْ” – بنابه دیدگاه شیعه – در اینجا برای تبعیض آمده است.

    در پاسخ به: Reply To: آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟ #4086

    عبدالحی
    کاربر

    کاربران سایت ولی عصر می گویند: (تاج الدين سبكى نام مسعودى را در زمره عالمان شافعى آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه مى‌داند)

    جواب:

    اولا ما دلایل کافی در خصوص شیعه بودن مسعودی نقل کردیم که محکم ترین دلایلی که ارائه دادیم از کتب اهل تشیع بود.

    ثانیا آوردن اسم مسعودی در طبقات الشافعیه الکبری شاذ است زیرا علمای اهل سنت مسعودی را یا شیعه دانسته اند یا معتزلی و از جمله کسانی -که بعد از حافظ سبکی- مسعودی را شیعه معتزلی دانسته اند،حافظ ابن حجر عسقلانی است که در لسان المیزان 4/ 224در ترجمه الشريف المرتضى رقم 589 در مورد مسعودی می گوید:

    وكتبه طافحة بأنه كان شيعيا متعزليا حتى أنه في حق بن عمر أنه امتنع من بيعة علي بن أبي طالب ثم بايع بعد ذلك يزيد بن معاوية والحجاج لعبد الملك بن مروان وله من ذلك أشياء كثيرة…

    و کتاب وی، سراسر بر این امر گواهی می‏دهد که وی، شیعی معتزلی بوده تا بدان جا که در حق ابن عمر رضی الله عنهما می‏گوید او، از بیعت‏ با علی ابن ابی طالب رضی الله عئه سرباز زد، ولی پس از آن، با یزید بن معاویه، و با حجاج برای عبدالملک بن مروان، بیعت کرد ، او از این دست مطالب، بسیار دارد… .

    سید حسن صدر، برای سازگاری میان کلام سبکی و نجاشی می گوید: اوامامی مذهب بوده که در مدت اقامت در مصر و شام، به خاطر تقیه، خود را شافعی معرفی می‏ کرده است.

    تاسیس الشیعة ص 254

    بنابراین مسعودی شیعه معتزلی است و اگر بگویید که در کتب اهل سنت از او نام برده اند و او را سنی خوانده اند ما نیز می گوییم که دلایل شیعه بودن مسعودی در کتب اهل تشیع بیشتر از اهل سنت است که ذکر کردیم.

    کاربران سایت ولی عصر می گویند: (سادسا:اگر فقط تهدید کرده هم باشد ،همین تهدید نیز به تنهایی می تواند مشروعیت خلافت خلفا را زیر سؤال ببرد؛ چرا كه ثابت مى‌كند حضرت زهرا،امیر مؤمنان علیهما السلام و اصحاب آن حضرت با خلافت ابوبکر مخالف بوده اند و این مسأله افسانه اجماع بیعت با ابوبکر را زیر سؤال می برد.)

    جواب:

    اولا تهدیدی صورت نگرفته است قبلا بیان کردیم.

    ثانیا اگر برفرض هم تهدیدی صورت گرفته باشد برای نیاز بوده است همانطور که در ابتدا روایاتی را از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل کردیم که آن بزرگوار برای نماز جماعت قریش را تهدید کرده بود اما این تهدید هیچ وقت عملی نشد و علت مهم جلوه دادن موضوع بوده است و در اینجا نیز بیعت بسیار مهم بوده است که تهدید صورت گرفته است(البته همانطور که گفتیم هیچ گونه تهدیدی صورت نگرفته است

    ثالثا از کی تخلف انگشت شماری به منزله عدم اجماع تلقی شده است؟!!!البته اگر ثابت کنید آن عده از اصحاب نیز بیعت نکردند.

    پایان

    در پاسخ به: Reply To: آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟ #4085

    عبدالحی
    کاربر

    اثبات شیعه بودن علی بن الحسین بن علی المسعودی ابوالحسن الهذلی (م 346هـ) صاحب کتاب تاریخی مروج الذهب:

    سید علی بن طاووس صاحب مروج الذهب را” الشیخ الفاضل الشیعی‏”خوانده است.

    فرج المهموم ص 126 ،الباب الخامس فیما نذکره ممن کان عالما بالنجوم من الشیعة او حول مولده الموسوم

    علامه حلی می گوید:

    له کتب فی الامامة و غیرها

    دارای کتابهایی در مورد امامت و غیرآن است.

    رجال العلامة – خلاصة الاقوال ص 100 رقم ترجمه40

    ابن داوود حلی می گوید:

    له کتاب اثبات الاوصیة لعلی بن ابی طالب علیه السلام و هو صاحب مروج الذهب

    کتاب اثبات الاوصیه علی بن ابی طالب علیه السلام از او است و او صاحب مروج الذهب می باشد.

    رجال ابن داوود ص 241 رقم ترجمه1018

    ابوعلی حائری، اشاره می‏کند که کسی را تا کنون نیافته‏ام که در تشیع وی، تامل کرده باشد، به جز فرزند استاد علامه (یعنی آقا محمد علی فرزند وحید بهبهانی) که در مخالفت، اصرار کرده و مدعی شده که او، از مخالفان (یعنی اهل سنت)است.

    منهج المقال 4/ 392

    محدث نوری، امامی بودن مسعودی را اثبات کرده است و با نقل عبارات نجاشی، علامه حلی در خلاصه، شهید ثانی در حاشیه آن، سید علی بن طاووس در فرج المهموم، میرداماد در حاشیه‏ی رجال کشی، ابن ادریس در سرائر، آن‏ها را در امامی بودن وی، صریح دانسته، و می‏افزاید:

    من العبارات الصریحة فی کونه من علماء الامامیة

    از عبارات واضح و صریح ، حاکی بودن او از علمای امامی است.

    خاتمة المستدرک 1/ 115- 127

    نجاشی مسعودی را شیعه می داند و برخی از تألیفات او را یاداوری کرده است.

    رجال النجاشی-فهرست اسماء مصنفی الشیعة ص254 رقم ترجمه665

    حافظ ذهبی در ترجمه مسعودی می نویسد:

    وكان معتزليا

    سیر اعلام النبلاء 15/ 569 رقم ترجمه 343؛ مؤسسة الرسالة بيروت ،الطبعة التاسعة 1413 – 1993 م

    در پاسخ به: Reply To: آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟ #4078

    عبدالحی
    کاربر

    کاربران سایت ولی عصر می گویند: (رابعاً: … سوگند ياد كردن عمر كه خانه را با اهلش به آتش خواهدكشيد، قطعى است، وچون قسم خورده است، يا مدلول قسم را عملى کرده که حرفشيعه ثابت است و يا عملى نکرده؛ پس لازم بود کفاره حنث قسم بپردازد، آياشما دليلى و لو يك روايت ضعيف پيدا مى‌کنيد که عمر کفاره شکستن قسم راپرداخته باشد؟)

    جواب:

    اولا روایتی که درآن آمده که عمربن خطاب رضی الله عنه سوگند یاد کرده است که خانه فاطمه رضی الله عنها را بسوزاند را “ضعیف” است ،پس قطعیت ندارد .

    http://s1.picofile.com/file/6620131786/sh.doc.html

    ثانیا برفرض قبول اینکه روایت نیز صحت داشته باشد باز دلیلی بر سوزاندن خانه فاطمه رضی الله عنها نیست زیرا اصلا خانه ای سوزانده نشد؛ در پایان روایت آمده است که اهل خانه با خلیفه بیعت کردند،پس دیگر نیازی به سوزاندن خانه نبوده است.

    ثالثا قسم در قبال شرط بوده است یعنی عمربن خطاب رضی الله عنه قسم یاد کرده اگر بیعت نکنند خانه سوزانده می شود،وقتی اهل خانه فاطمه رضی الله عنها بیعت کردند پس دیگر قسم(سوگند) شکسته نشده و نیازی به کفاره نبوده است.

    کاربران سایت ولی عصر می گویند: (خامساً: ما مى گوئيم عمر تهديدش را عملى كرد؛ زيرا ابوبكر كه دستور آتش زدن و حملهكردن به خانه وحى را داده بود، در آخر عمرش سخت پشيمان شده بود.)

    جواب:

    اصلا تهدیدی صورت نگرفته است،برفرض اینکه تهدیدی شده باشد باز دلیلی بر عملی بودن آن وجود ندارد ؛زیرا شرط عملی بودن تهدید عدم بیعت علی بن ابی طالب رضی الله عنه بوده در صورتی که در ادامه روایت صراحتا آمده است که بیعت صورت گرفته است.در مورد پشیمانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز روایات در این زمینه ضعیف اند .

    کاربران سایت ولی عصر می گویند: (مسعودىشافعى در كتاب اثبات الوصيه تصريح مى‌كند كه عمر خانه را به آتش كشيده است)

    جواب:

    اولا مسعودی مطلب مورد استدلال شما را بدون سلسله سند نقل کرده است که مردود است.

    ثانیا مسعودی شیعه است و این از اسم کتاب واضح است چگونه می تواند سنی و شافعی مذهب باشد؟!!!

    پایان بخش دوم …

    در پاسخ به: Reply To: آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟ #4077

    عبدالحی
    کاربر

    آيا عمر بن خطاب، فقط تهديد كرده است؟

    کاربران سایت ولی عصر بعد از نقل مطلبی در مورد تهدید در نقد و بررسی آن می گویند:( قياساين دو تهديد با يكديگر، قياس مع الفارق است… اولاً: اين روايت در كتاب‌هاى شما آمده است و شما بايد به چيزى استدلال كنيد كه نزد ما حجت باشد.)

    جواب:

    قبل از رد و جواب این نقد کاربران سایت ولی عصر احادیثی را که این کاربران حجت نمی دانند را نقل کنم:

    در قسمتی از حدیث طولانی ای، پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید:
    وإن الله أمرني أن أحرق قريشا
    خداوند به من دستور داد تا قريش را بسوزانم.
    صحیح مسلم 4/ 2197 ح 2865 ؛ الناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت
    سنن النسائي الكبرى 5/26 ح 8070؛ الناشر :دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة الأولى ، 1411 – 1991م
    مسند أحمد بن حنبل 4/162 ح 17519؛ الناشر : مؤسسة قرطبة – القاهرة
    و از أبي هريرة رضی الله عنه روایت شده است که سيدنا و مولانا رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
    والذي نفسي بيده لقد هممت أن آمر بحطب فيحطب ثم آمر بالصلاة فيؤذن لها ثم آمر رجلا فيؤم الناس ثم أخالف إلى رجال فأحرق عليهم بيوتهم
    قسم به ذاتى که جانم در دست اوست، قصد کرده‌ام تا دستور به جمع‌آورى هيزم دهم سپس مؤذن را بگويم تا اذان دهد و شخصى را براى امامت مردم مقرر نمايم و خود به خانه‌ متخلفان بروم و خانه ‌هايشان را بر آنان آتش زنم.
    صحیح بخاری 1/231 رقم 618 ؛ الناشر : دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت الطبعة الثالثة ، 1407 – 1987م
    صحيح مسلم 1/451 رقم حدیث 651 ؛ الناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت
    شبیه روایت فوق در کتب معتبر شیعه نیز آمده است:
    عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: إن أناسا كان على عهد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم أبطئوا عن الصلاة في المسجد فقال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ليوشك قوم يدعون الصلاة في المسجد أن نأمر بحطب فيوضع على أبوابهم فتوقد عليهم نار فتحرق عليهم بيوتهم‏
    تهذيب الأحكام 3/ 25 ح 6
    در احاديث صحيحه از طرق عامه و خاصه وارد شده است از آن جمله در صحيح از عبد اللَّه بن سنان منقول است كه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه شنيدم كه فرمودند كه جمعى در زمان حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله تاخير مي ‏كردند و به نماز جماعت در مسجد حاضر نمى‏شدند حضرت فرمودند كه نزديكست كه آن جمعى كه ترك مى‏كنند نماز در مسجد را به جماعت كه امر كنم كه هيمه بياورند و در خانهاى ايشان گذارم و بر افروزم و خانهاى ايشان را با ايشان بسوزانم.
    لوامع صاحبقراني 4/ 372
    علماى شيعه روايت مذكور را “صحيح ” دانستند از جمله :
    علامه محمد باقر مجلسی دوم
    (الحديث السادس) (3): صحيح
    ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار 4/ 692
    علامه محمد تقی مجلسی اول
    روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه 2/484 و در کتاب فارسی لوامع صاحبقرانی
    شهيد اول محمد بن مكى عاملى
    ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة 4/ 369
    شيخ يوسف بحرانى
    الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة 11/ 63

    آیا این منابعی که از کتب علمای شیعه ذکر کردیم نیز نزد عالمان شیعه حجت نیست؟!!!


    عبدالحی
    کاربر

    با سلام
    جناب عبدالحی شما همیشه نزد من محترم بودید اما امروز با دیدن این مطلب واقعا تاسف خوردم
    بنده همیشه شما رو یک شخص متین. مودب و صادق می پنداشتم. اما اینکه مطلبی رو به دروغ به ما ربط دهید و بگید مناظره شده است. جفاست. حداقل اگر قرار هست. متن مناظره ها رو بگذارید مرد می بودید و تمام مطالب رو میگذاشتید. داداش گلم. اگر در بخش فروم سایت بحث کردید. این مطالب هنوز در بخش فروم سایت هست بدون کم و زیاد
    میدونی جالبی چیه؟ اینکه فقط مطالب خودت هست و مطالب ما تو این مسائل نیست. جالبه نه؟ چه مناظره بامزه ایی
    ولی کاش یه بار مرد میبودی و حقایق رو می نوشتی نه اینکه بخاطر اینکه موافقت گروهی رو جمع کنی به عقاید خودت و فرمایش رسول الله که فرمود دروغ نگویید پشت کنی.
    اما اگر خیلی دوست داری مناظره کنی در مورد شهادت فاطمه الزهرا ما در سایت دفتر اول این بحث رو اماده کردیم. ممنون میشم اون رو جواب بدین.
    http://s2.picofile.com/file/7123136127/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%B3%D9%86%D8%AA_%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86_%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%A8%D9%87.pdf.html
    ===============

    السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

    اولا کجای این مطلب دروغ است؟ چندتا از دوستان شیعه با بنده افقر بحث کردن که ظاهرا خودشما هم یکی از آنان بودید.
    ثانیا مؤدب بودن بنده افقر همین بس که اسم علمای شیعه را با القابی که شیعه برای ایشون بکار بردن ذکر کردمچیزی که شما در مورد شاگردان سیدنا و مولانا رسول الله صلوات الله علیه و سلم رعایت نمی کنید حتی در مقابل اهل سنت.حالا شما متأسفید که بنده افقر آمده ام مطلبی رو که در یک سایت شیعه است نقل کردم و آن را دروغ شمردید بدون اینکه دلیلی بیاورید ،و این جز بهتان چیزی دیگر نیست.
    ثالثا بنده در ابتدای نقل آدرس بحث (سایتی که اصل بحث و گفتگو در آنجا صورت گرفته است) را برای اهل تحقیق گذاشتم. پس اگر جای دروغ می بود چنین نمی کردم مثل برخی ها…
    رابعا تمام دلایل ما مستند بوده ، اهل تدلیس و تزویز هم نیستیم الحمدلله…
    در کل پاسخ ما نقد بزرگانتان بوده یعنی سایت ولی عصر… حالا شما هی بگید چنین و چنان…

    اللهم ارحمنا…

در حال نمایش 8 نوشته (از کل 23)