پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شخصي به نزد رسول خدا آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟پس چرا بعد از آن نگفتند شما نيز در اذان بگوييد2-ابوذر براي چه كسي اذان مي گفت اگر انفرادي نماز ميخواند اذان نياز ندارد يا اگر با پيامبر نماز مي خواند چطور پيامبر از شخص ديگري شنيد آن شخص كه بود؟ 3-پرسيده ايد آيا روايتي وجود دارد که ” حي على خير العمل” در زمان پيامبر را تاييد کند؟بله
ابن ابي شيبه:
من كان يقول في أذانه حي على خير العمل :
2239 حدثنا أبو بكر قال نا حاتم بن إسماعيل عن جعفر عن أبيه ومسلم بن أبي مريم أن علي بن حسين كان يؤذن فإذا بلغ حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول
2240 حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه كان يقول في أذانه الصلاة خير من النوم وربما قال حي على خير العمل
2241 حدثنا أبو أسامة قال نا عبيد الله عن نافع قال كان بن عمر زاد في أذانه حي على خير العمل
کساني که در اذان خود حي علي خير العمل مي گفته اند :
…علي بن الحسين اذان مي گفت ، پس وقتي که به حي علي الفلاح رسيد گفت : حي علي خير العمل و فرمود که اين اذان اول است .
… ابن عمر در اذان خود مي گفت الصلاة خير من النوم و گاهي مي گفت حي علي خير العمل
…ابن عمر در اذان خود حي علي خير العمل را زياد مي کرد .
مصنف ابن أبي شيبة ج1/ص195
متقي هندي در کنز العمال:
23174 – عن بلال كان بلال يؤذن بالصبح فيقول حي على خير العمل
بلال اذان صبح را مي گفت ، پس در آن مي گفت : حي علي خير العمل
کنز العمال ج8/ص161
من كه در اين روايات اسمي از پيامبر نمي بينم “الصلاة خير من النوم”را خود پيامبر فرمودند در اذان بگوييد در باره عبارت من كنت مولاه فعلي مولاه انشاالله در آينده توضيح داده خواهد شد« از بشر بن حارث روايت است که : ” هرکس اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم را مورد سب و توهين قرار دهد کافر است هرچند که نماز بخواند و روزه بگيرد و گمان برد که جز مسلمانان است”.امام مالک رحمه الله مي فرمايد: “کسي که اصحاب پيامبر صلي الله عليه وسلم را مورد توهين قرار مي دهد نصيبي از اسلام ندارد.”
امام اوزاعي رحمه الله مي گويد: “هرکس ابوبکر صديق رضي الله عنه را مورد توهين قرار دهد از دين خود برگشته و مرتد شده و خون وي حلال است.” »(الابانة الصغري ابن بطة صلي الله عليه وسلم 162)شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله در مورد کسي که گمان مي کند تمامي اصحاب پيامبر بجز چند نفر مرتد شده اند يا فاسق گشته اند، مي گويد: ” شکي درمورد کفر چنين کسي وجود ندارد، زيرا در حقيقت او آيات قرآن را تکذيب کرده که در مورد آنها در چندين موض فرموده:رضي الله عنهم و آنها را مورد تمجيد قرار داده.”(الصارم المسلول علي شاتم الرسول صلي الله عليه وسلم 586)و کسي که علم قطعي حاصل از قرآن و سنت را رد نمايد کافر است.
در اين سب و دشنام اذيت و آزار پيامبر صلي الله عليه وسلم وجود دارد، چون اينان اصحاب و ياران نزديک و مخصوص او بودند، دشنام دادن به نزديکان و افراد مخصوص انسان بدون شک اذيتآور است، و ميدانيم که اذيت کردن پيامبر صلي الله عليه وسلم کفر است.شيخالاسلام ابن تيميه در تبيين اين حکم ميگويد: و اگر کسي از اين تجاوز کند و گمان ببرد که اصحاب بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه وسلم مرتد گشتهاند. بجز تعدادي که به بيست نفر نميرسند. و يا اينکه بگويد همه اصحاب فاسق بودهاند، اين بدون شک کافر است، چون تکذيب نص قرآن را کرده که در چندين موضع اصحاب را ستوده و از آنان اظهار رضايت نموده است، بلکه هر کس از کافر شدن اينها به خود شک راه دهد او نيز کافر ميشود. و اين را ادامه ميدهد تا آنجا که ميگويد: کفر اينها بطور اضطرار از دين اسلام معلوم ميشود.( الصارم المسلول 586 – 587.)هيثمي ميگويد: سپس خلافي که هست در سب برخي از آنان است، ولي سب تمام اصحاب، شکي نيست که کفر است. (الصواعق المحرقه 379.)
رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا » (الفتح: 29).
امام مالک از اين آيه استنباط ميکند که هر کس صحابه را مورد بغض قرار دهد کافر است، چون صحابه آنان را خشمگين ميکنند و کسي که صحابه او را خشمگين کرده باشد، کافر است شافعي و ديگران با اين نظر موافق هستند. (الصواعق المحرقه: ص 317. و تفسير ابن کثير 4/204. نگا: السنه: الخلال ص 478، رقم (760) تحقيق د. عطيه الزهراني.)آنچه از حديث انس که شيخين روايت کردهاند که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: نشانه ايمان دوستي با انصار است و نشانه نفاق بغض انصار است.و در روايتي ديگر ميفرمايد: بجز مؤمن آنان را دوست نميدارد و بجز منافق با آنان کينهتوز نيست.و مسلم از ابيهريره روايت کرده که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: «لا يبغض الأنصار رجل آمن بالله واليوم الآخر».«صحيح مسلم 1/86».
کسي که به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد، انصار را مورد کينه و بغض خود قرار نميدهد.فمن سبهم فقد زاد على بغضهم، فيجب أن يكون منافقاً لا يؤمن بالله ولا اليوم الآخر». «الصارم المسلول، 581».
و کسي که آنها را دشنام دهد به کينهتوزي خود افزوده است، پس حتماً او منافق است و به خدا و قيامت ايمان ندارد. علي بن ابيطالب هم همين چيز را ميگويد: «هيچ کس من را بر ابوبکر و عمر تفضيل ندهد وگرنه او را به تهمت افتراء حد ميزنم».(فضائل الصحابه 1/83 وکتاب السنه: ابن ابيعاصم 2/575 از طريق الحکم بن جحل آن را نقل کردهاند: فضائل الصحابه 1/83، شواهد ديگري دارد که يکي از آنها از طريق علقمه از علي نقل شده است، ابن ابيعاصم: السنه 2/48، آلباني = = سندش را حسن دانسته، و ديگري از سويد بن غفله از علي نقل شده، لالکائي 7/1295
پس ميتوان نتيجه گرفت، از آنجايي که اين دو خليفه راشده يعني عمر و علي افراد را به تهمت افتراء حد ميزننداز اين حکم بايد دانسته شود حکم سب و دشنام آنان چگونه خواهد بود؟!.(الصارم المسلول ص 586).
ابومحمد بن ابيزيد از سحنون روايت کرده که گفت: «هر کس در مورد ابوبکر و عمر و عثمان و علي بگويد که آنان بر گمراهي و کفر بودهاند، کشته ميشوند و اگر غير از آنان از صحابه را به چنين چيزي متهم کنند، بزرگترين عقوبت را داده ميشوند».(الشفا: قاضي عياض 2/1109 تحقيق: البجاوي).
و هشام بن عمار ميگويد: از امام مالک شنيدم که ميگفت: هرکس ابوبکر و عمر را سب و دشنام دهد کشته ميشود، و هر کس عايشه را دشنام دهد کشته ميشود، چون خداوند در حق او ميفرمايد: «يَعِظُكُمَ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا» (النور: 17).
«خداوند شما را اندرز مى دهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد!».
پس هر کس او را متهم نمايد با قرآن مخالفت ورزيده، و کسي که مخالفت قرآن نمايد کشته خواهد شد. (الصواعق المحرقه ص 384).
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الديناين ترجمه متني بود که در کتاب “البداية والنهاية” آمده بود و مشابه آن در مسند امام احمد است، تحريفي که شيعيان کينه توز کرده اند، در کلمه “رجع” است، همه مي دانند که “رجع” در زبان عربي به معناي “بازگشت” است، نه فرار! اما شيعيان محرف ترجمه را عمدا به “فرار” کرده اند تا به هدف پليدشان برسند و بنظر ما اين کار يعني احترام نگذاشتن و بلکه اهانت به ذهن و فکر مخاطبين، که آنها را گول مي زنند که يا عمدا متن عربي را نمي آورند، و يا اگر مي آورند چون مطلع هستند که متاسفانه بسياري از ايرانيان با زبان عربي آشنايي ندارند، آنها از اين امر سوء استفاده مي کنند و ترجمه نادرستي از يک متن عربي به خواننده گان ارائه مي دهند، آيا اين به معناي توهين به ذهن خواننده نيست؟!آيا “رجع” به معناي بازگشت است يا فرار؟ درحاليکه فرار در زبان عربي “هرب” است.و اما اينکه در روايت آمده که ابوبکر پس از پيکار شديد بازگشت، چون هربار دسته اي به قلعه هاي خيبر يورش مي بردند و پس از وارد کردن تلفات به يهوديان براي تجديد قوا به ميان خيمه ي مسلمين بازمي گشتند، و اين يک تاکتيک بوده است تا اينکه بالاخره قلعه را فتح مي کردند، و کار فتح قلعه چندان راحت نبود که با يک حمله فتح شود، مي بايست چندين بار حمله مي شد و هربار تلفاتي وارد مي آوردند تا دشمن ضعيف مي شدند و آنگاه در طي حمله اي ديگر بکلي قلعه را فتح مي کردند.يهوديان با مشاهده مسلمانان، به دژها و قلعههاي خود پناه بردند. مسلمانان، آنان را محاصره نمودند و قلعهها را يكي بعد از ديگري فتح كردند. اولين قلعههايي كه فتح شد، عبارت بودند از: قلعه ناعم و صعب كه در محله نطاه و قلعه ابونزار كه در محله شق قرار داشتند. اين دو محله از محلههاي شمال شرقي خيبر به شمار ميرفتند، سپس قلعه محكم و معروف قموص را در محله كتيبه كه متعلق به ابن أبي الحقيق بود و بعد از آن قلعههاي و طيح و سلالم را فتح نمودند. السيرة النبويه في ضوء المصادر الاصليه، ص 501.
مسلمانان در فتح برخي از اين قلعهها با مقاومتهاي شديدي روبرو شدند. به ويژه در فتح قلعه ناعم كه در کنار ديوار آن، محمود بن مسلم انصاري به وسيله سنگ آسيابي كه توسط فردي به نام مرصب بر او انداخته شد، شهيد گرديد فتح اين قلعه ده روز به طول انجاميد.به صورت حضرت رسولاکرم -صلى الله عليه وسلم- ضربتي سخت وارد شده بود که دو حلقه از حلقههاي کلاه خود ايشان در صورتشان فرو رفته بود. من رفتم تا آن حلقههاي کلاه خود را از صورت ايشان بيرون بکشم؛ ابوعبيده گفت: تو را به خدا سوگند ميدهم اي ابوبکر که بگذاري که من اين کار را بکنم!؟ گويد: با دهانش آن حلقهها را گرفت و آرام آرام تکان ميداد که مبادا رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- آزار بيشتر ببينند. سرانجام يکي از آنها را درآورد؛ اما دندان پيشين وي افتاده بود! ابوبکر گويد: آنگاه رفتم تا دومي را دربياورم. باز هم ابوعبيده گفت: تو را به خدا سوگند ميدهم که بگذاري من اين کار را انجام بدهم!؟ گويد: ابوعبيده حلقة دومي را نيز با دهانش گرفت و آرام آرام تکان داد تا درآمد؛ ولي دندان پيشين ديگر وي نيز افتاده بود. آنگاه، رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: دونکم اخاکم فقد اوجب! گويد: هر دو جلو رفتيم تا او را مداوا کنيم. وي ده و چند ضربت خورده بود. در کتاب تهذيب تاريخ دمشق آمده است: در گودالي در آن حوالي او را بر زمين افتاده يافتيم و ديديم که شصت و چند ضربت- کم و بيش- از نيزه و تير و شمشير خورده است، و ديديم که انگشت وي قطع شده است؛ از او مراقبت کرديم.”
شيعيان به تحريف نصوص ديني شهره خاص و عام هستند، پس مراقب باشيد هرگاه يک متن فارسي ترجمه شده را به شما دادند، زود بدنبال متن عربي در اصل کتاب باشيد مبادا بصورت تحريف شده و قيچي شده به شما عرضه کرده باشند، بعد از آن به صحت يا ضعف روايت توجه کنيد، زيرا شيعيان معمولا به احاديث ضعيف و دروغ استناد مي کنند، زيرا بوسيله آيات قرآن و احاديث صحيح نمي توانند عقايد فاسدشان را ثابت کنند.« ..عن عبد الله بن بريدة عن أبيه قال: كان رسول الله صلى الله عليه وسلم ربما أخذته الشقيقة فلبث اليوم واليومين لا يخرج، فلما نزل خيبر أخذته الشقيقة فلم يخرج إلى الناس، وأن أبا بكر أخذ راية رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم نهض فقاتل قتالا شديدا ثم رجع، فأخذها عمر فقاتل قتالا شديدا هو أشد من القتال الاول ثم رجع، فأخبر بذلك رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال لاعطينها غدا [ رجلا ] يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله».
ترجمه: از عبدالله بن بريده از پدرش روايت شده که گفت: گاهي رسول خدا صلي الله عليه وسلم دچار سردرد مي شدند و يک تا دو روز بيرون نمي رفتند، هنگامي که در خيبر اسکان يافتند دچار سردرد شدند و به سوي مردم نرفتند، اما ابوبکر پرچم رسول خدا صلي الله عليه وسلم را برداشت و سپس بلند شد و رفت و پيکار بسيار شديدي (با کفار) کردند و بازگشتند، بعد از وي عمر آن پرچم را گرفت و او نيز به ميدان جنگ رفت و پيکار شديدي (با کفار) نمود که پيکار وي از ابوبکر هم شديد تر بود، سپس به (ميان مسلمين) بازگشت، پيامبر صلي الله عليه وسلم نيز از اين امر مطلع شد و گفت: اين بار پرچم را به مردي مي دهم که الله و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز وي را دوست دارند».جناب باطل جو و منجي موهوم اين توهين هاي شما ديگر از حد گذشته است؟
اين اتهام مربوط به کينه توزيهاي روافض است که هر امري را تحريف مي کنند تا بتوانند در ميان مسلمانان ناآگاه شبهه ايجاد کنند!و اين قضيه ي فرار ابوبکر و عمر رضي الله عنهما دروغي بيش نيست. در ضمن اگر در جنگ احد عده اي از اصحاب پشت کردند، به دليل اين بود که شايعه ي کشته شدن پيامبر صلي الله عليه وسلم پخش شده بود و تازه به هر دليلي که فرار کرده باشند، مهم نيست! مهم آنست که خدا آنها را بخشيده است.
« إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ»(آل عمران 155)
«كساني از شما كه روز برخورد دو گروه» در غزوه احد «پشت كردند» و منهزم شدند، جز اين نيست كه «شيطان آنان را به لغزش كشاند» يعني: آنان را با وسوسه ارتكاب گناه، دچار شكست و هزيمت نمود و اين شكست نبود «مگر بهسبب بعضي از كار و كردار» گناه آلود خود «شان» كه عبارت از مخالفت با فرمانپيامبرص بود، پس در ازاي اين مخالفت، از نصرت الهياي كه به آنان وعده دادهشده بود، باز داشته شدند. اين خود دليل بر آن است كه گناه انسان را به گناه ميكشاند، چنان كه طاعت به اطاعت وا ميدارد «و قطعا خداوند از آنان درگذشت» بهسبب توبه و عذرخواهيشان «زيرا خداوند آمرزگار بردبار است» در مجازات شتاب نكرده و به بنده فرصت ميدهد تا خطايش را جبران و تقصيرش را درمان كند.و در کتاب رحيق المختوم آمده: ” نخستين کسي که نزد آنحضرت بازگشت، ثاني ايشان در غار، ابوبکر صديق بود که ميگفت: در آن روز جنگ احد، همة لشکريان از پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- به دور افتادند. من نخستين کسي بودم که نزد نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- بازگشتم. از دور ديدم که مردي رزمنده در حضور ايشان ميجنگد و از آنحضرت دفاع ميکند. گفتم:» طلحه باش؛ پدرم و مادرم فدايت باد! طلحه باش؛ پدرم و مادرم فدايت باد! [با آن همه موقعيت که از دستم رفته بود، گفتم: دوستتر دارم که مردي از قوم و قبيلة من باشد!؟] ديري نپاييد که ابوعبيده بن جرّاح به من رسيد. ابوعبيده مانند پرنده ميتاخت تا به من رسيد. شتابان بسوي نبي اکرم -صلى الله عليه وسلم- رفتيم؛ ديديم طلحه در برابر آنحضرت بر زمين افتاده است. نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- فرمودند:
(دونکم أخاکُم فقد أوجَب).
«برادرتان را دريابيد که دارد از دست ميرود!»شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله مي گويد: تشابه يهود و روافض در يك چيز است و آن اين كه يهود مي گويد: كه پادشاهي جايز نيست مگر براي آل داوود و روافض مي گويند: امامت جايز نيست مگر براي اولاد علي.
يهود مي گويد: تا زماني كه مسيح ظهور نكرده و شمشير فرود نيايد، جهاد نيست. و روافض مي گويند: تا هنگامي كه مهدي ظهور نكرده و فرياد زننده اي از آسمان فرياد نزند، جهاد نيست.يهود تا ستارگان ديده نشوند نماز نمي خوانند و روافض نيز نماز مغرب را تا ظاهر شدن ستارگان تأخير مي كنند، در صورتي كه در حديث آمده كه: «لا تزال أمتي على الفطرة ما لم يؤخروا المغرب إلى اشتباك النجوم». « امت من تا زماني كه نماز مغرب را تا ظاهر شدن ستارگان تأخير نكنند, بر فطرت خواهند بود». سنن ابوداوود 418 و ابن ماجه 689
يهود تورات را تحريف كردند و روافض قرآن را.يهود با جبرئيل دشمني دارند و مي گويند: از ميان فرشتگان جبرئيل دشمن ماست، و همچنين روافض مي گويند كه جبرئيل اشتباهاً به جاي علي وحي را بر محمد نازل كرد.روافض در صفتي ديگر با نصاري شبيه هستند و آن اينكه زنان نصاري مهريه ندارند و بدون مهريه با زنان مقاربت مي كنند و همچنين روافض زنان خود را متعه مي كنند و آنان را براي خود حلال مي دانند.
يهود و نصاري در دو چيز از شيعيان برترند و آن اينكه از يهود پرسيده شد كه: بهترينان شما يهوديان چه كساني هستند؟
گفتند: اصحاب و ياران موسي, و از نصاري پرسيدند كه: بهترينان شما چه كساني هستند؟
گفتند: حواريان عيسي, و از روافض پرسيدند كه: بدترين افراد دين شما چه كساني هستند؟ گفتند: اصحاب محمد صلي الله عليه وآله وسلم». منهاج السنة 1/24
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينجناب فندق شما بايد به نظرات ديگران احترام بگذاريد.
فتواي شيخ شلتوت چنانكه صحت داشته باشد مردود است زیرا شیعه کسی است که حکم تکفیر تمام صحابه را دادند بجز چهار الي پنج نفر! تمام امهات المومنین از جمله عایشه رضی الله عنه را مرتد و کافر می دانند، معتقدند که علی و فاطمه معصومند و بنوعی بر آنها وحی می شود!و همینطور بر اولاد آنها.. معتقدند امام زمان ابوبکر و عمر را از قبر خارج و تازیانه می زند!!گاها معتقدند قرآن تحریف شده است، و ده ها خرافات و شرک و کفریات در عقایدشان یافت می شود با این اوصاف آیا شیعه با سنی فرقی ندارد!؟ قطعا پیروی از این مذهب باطل و مردود است، و سخن شیخ شلتوت از روی ساده گی و خوش باوری شان است! او در گذشته شیخ الازهر بود که اکنون فوت کرده است که البته خود وی در مواردی برخلاف عقیده اهل سنت عمل می کرد یعنی از منهج اهل سنت خارج می شد و رای غریبی برای خود داشت!
نکته: دکتر یوسف قرضاوی گفته که: شیخ محمود شلتوت هیچگاه چنین فتوایی درباره پیروی از مذهب تشیع صادر نکرده، و به اصطلاح منکر وجود چنین فتوایی از شیخ شلتوت شده، قرضاوی می گوید: سالها با جناب شیخ شلتوت زندگی کرده و از جمله آخرین شاگردانش بوده اما هیچگاه مثل این فتوا رااز ایشان نشنیده است.
و يا سايت ايشان http://www.qaradawi.net/news/537.html
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينجناب rrw يك سوال از شما و تمام شيعه ها: آيا گفتن عبارت « اشهد ان عليا ولي الله» و يا((حي علي خير العمل)) در زمان پيامبر بوده است؟اگر به احاديث صحيح (و حتي ضعيف) نبوي صلي الله عليه وسلم نظر کنيم، در هيچ جايي نمي بينيم که پيامبر صلي الله عليه وسلم خود يا به يکي از اصحابش فرموده باشد که آن دو عبارت را در اذان بخوانند.گفتن اين دو عبارت در زمان خلفاي راشدين نيز وجود نداشته است، نه در زمان ابوبکر و نه در زمان عمر و نه در زمان عثمان و نه در زمان علي ابن ابطالب رضي الله عنهم اجمعين گفتن اين عبارات در اذان وجود نداشته است.
بعد از قرنها از صدر اسلام، فرقه هاي منحرفي ظهور مي کنند که در حق علي رضي الله عنه غلو و زيادروي کردند و تا جايي رفتند که به او صفات خدايي دادند و حتي وي را از انبياي الهي بالاتر مي دانند! همانها در زمان حکومت صفوي رافضي گفتن اين دو عبارت را در اذان مرسوم کردند و بدين ترتيب خود را در مقام شارع قرار داده و اقدام به تشريع نمودند. بر هر مسلمان موحد و تابع سنت رسول الله صلي الله عليه وسلم واجب است از اين بدعت و هر بدعت ديگري پرهيز کند زيرا هر بدعتي گمراهي در پي دارد.
اما در مورد “الصلاة خير من النوم”در زمان پيامبر صلي الله عليه وسلم وجود داشته است گفتن عبارت « الصلاة خير من النوم» در اذان صبح بدعت نيست، زيرا پيامبر صلي الله عليه وسلم گفتن آنرا در حديث صحيحي به يکي از اصحابش رضي الله عنه آموزش داده است که هرگاه اذان صبح داد آنرا بخواند، پس گفتن آن فقط در اذان صبح سنت است.
اگر به احاديث صحيح نبوي نظر کنيم، متوجه مي شويم که گفتن اين عبارت در اذان صبح در زمان پيامبر صلي الله عليه وسلم وجود داشته است، زيرا از ابومحذوره رضي الله عنه روايت است که پيامبر صلي الله عليه وسلم أذان رابه او آموزش داد و در آن آمده :
«..حي علي الفلاح، حي علي الفلاح، الصلاة خير من النوم،الصلاة خير من النوم، (اين جمله) در اذان اول صبح (گفته شود)، الله أکبر، الله أکبر، لا إله إلا الله). (صحيح نسائي: 628).و در روايت ديگري آمده: ابو محذوره رضي الله عنه گفت: اي رسول خدا، سنت اذان را به من بياموز، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: «فإن كان صلاة الصبح قلت: الصلاة خير من النوم، الصلاة خير من النوم، الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله» احمد و ابوداود آن را روايت كردهاند. گفتن آن تنها در اذان صبح، سنت است.
بنابراين متوجه مي شويم که گفتن عبارت « الصلاة خير من النوم » که به آن «تثويب» مي گويند در زمان رسول الله صلي الله عليه وسلم وجود داشته است.
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواز توسل به اولیای خدا- پاسخ به مقاله” گام های دقیق و زیرکانه، برای گمراه کردن مردم” #3535جناب rrw شما اصحاب پيامبر به جز 5 نفر را قبول نداريد و معتقد مي باشيد كه
آن ها نعوذبالله مرتد شده اند.چطور براي اثبات توسل از آن ها حديث نقل مي كنيد آن هم چه كساني سيدنا ابوبكر و عمر(رضي الله عنه) به قول شما شيعه غاصبان حق حضرت علي (كرم الله وجه) خب ما حرف هاي شما را قبول كرديم درباره جواز توسل به پيامبر(ص) چه جوازي است به توسل ديگر امامان؟ يك روايت بياوريد خود پيامبر به قبر كسي توسل جسته اند؟خب چرا به خدا توسل نمي جوييد چرا ميگوييد يا علي مدد نمي گوييد يا الله مدد اشتباه شما همينجاست شما ميداند چندتا امام زاده در ايران وجود دارد؟
و ما در هر نماز اين آيه را ميخوانيم:إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
ما بايد خدا را بشناسيم نه مردگان نه قبرهاوالله اعلم
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: متعه را پیامبر حرام کرد یا عمر ؟ کتب اهل سنت چه میگوید!! #3530علمای شیعه روایاتی نقل می کنند که ازدواج متعه دارای اجر و پاداش زیادی است، از جمله این روایت: روايتي كه ابوجعفر قمي در كتاب (من لايحضره الفقيه) كه يكي از صحاح چهارگانه شيعه است، نقل كرده که « مؤمن ایمانش كامل نميشود مگر وقتي كه صيغه بكند.»
ودر این مورد روایات متعدد ومتنوعي وجود دارد.که به ذکر این روایت اکتفا کردم.
حال سوال اینجاست که:
آیا آخوندان شیعه و كساني كه ازدواج متعه را قبول دارند و به این روایات اعتقاد دارند خودشان حاضر هستند یکی از نزدیکانشان مانند مادر، دختر و یا خواهرشان را به ازدواج متعه کس دیگری دربیاورند و آیا اصلا بدون راضی شدن به این کار ایمانشان کامل می شود؟ كساني كه متعه را براي مادران و دختران و خواهران خود نمي پسندند، علت دوری كردن آنان از انجام آن چیست آیا از انجام آن احساس شرم و ننگ و زشتی می کنندآیا کارشان با كرامت و شرف خانواده منافات دارد؟ پس چرا دخترانشان را در اختیار مردم قرار نمی دهند تا آنان را به عقد متعه ی خود دربیاورند؟ اگر فضیلتی دارد آنها نسبت به آن اولی ترند ما از عوام شیعه می خواهیم نزد علمای خود بروند و از آنان درخواست کنند که یا دخترانشان را برای عقد متعه آماده کنند یا از گفتن فضایل آن دست بکشند.
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواز توسل به اولیای خدا- پاسخ به مقاله” گام های دقیق و زیرکانه، برای گمراه کردن مردم” #3529فكر كنم آيه اي كه از قرآن آورديد (64 نسا)مهم ترين سندتان باشد؟آن آيه (64 نساء) دليلي بر حضور بر قبر پيامبر صلي الله عليه وسلم و طلب شفاعت و توسل از وي نيست، بلکه کسي که علم تفسير و ادبيات عرب بداند، برايش مشخص مي شود که مراد از اين آيه مسلمانان گنهکار بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وسلم نيستند، بلکه مراد آنکساني هستند که در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه وسلم مي زيستند.
و طلب آمرزش از زنده ها کاملا جايز است، بعبارتي جايز است که ما نزد يک شخص صالح و زنده برويم و از ايشان بخواهيم که براي ما دعا کند، ولي شفاعت خواستن يا طلب کردن از مردگان (حتي اگر رسول خدا صلي الله عليه وسلم باشد) ممنوع و بلکه شرک است.
علامه ابن عثيمين در مورد اين شبهه مي گويد: «اگر گفته شود مگر خداوند نفرموده است: (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا) «اگر به خود ظلم كردند و پيش تو آمدند چنانكه از خداوند طلب بخشش نمايند و رسول خدا نيز برايشان طلب بخشش كند خداوند را توبه پذير و مهربان خواهند يافت.» خواهيم گفت: بلي خداوند اين را فرموده است، اما فرموده: (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا)، و (بايد دانست که کلمه) ” إِذْ ” ظرف براي گذشته است و ظرف براي زمان آينده نيست. و خداوند نفرموده (ولو أنهم إذ ظلموا) بلكه فرموده: (إِذْ ظَلَمُوا). بنابراين اين آيه از امري سخن مي گويد که در زمان حيات رسول الله صلي الله عليه وسلم واقع گشته است و طلب بخشش رسول الله صلي الله عليه وسلم بعد از مرگش امري است كه در انجامش معذور مي باشد چون هرگاه انسان مُرد عملش تنها از سه راه مقدور مي باشد همانگونه كه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: صدقه جاريه، علمي سودمند و فرزند صالحي كه برايش دعا كند سه راه جهت ادامه عمل شخص است كه از دنيا رفته است بنابراين انسان بعد از مرگش ممكن نيست براي كسي طلب بخشش نمايد و حتي قادر به انجام آن براي خودش نيز نمي باشد چون عملش منقطع گرديده است». مجموع الفتاواي ابن عثيمين،جلد دوم
خداوند متعال كساني را كه بدون اجازه او تشريع مي كنند را انكار نموده و كارشان را شرك ناميده است و مي فرمايد:*أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ* «آيا آنها شركائي دارند كه دين را برايشان مي نمايند چيزي كه خداوند اجازه آن را نداده است.» و مي فرمايد:*اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ* «عالمان و زاهدان خويش و مسيح بن مريم را به غير از خداوند براي خويش تبديل به ارباب كردند در حاليكه به آنها دستور داده نشده بودند كه جز الله كه معبود يگانه مي باشد را برگزينند. خداوند از آنچه نسبت به او شريك قرار مي دهند پاك و منزه است.»
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواز توسل به اولیای خدا- پاسخ به مقاله” گام های دقیق و زیرکانه، برای گمراه کردن مردم” #3527متأسفانه افرادي كه از ديدگاه مردم از جمله علماء بشمار ميروند و يا صاحبان مقام و قدرت هستند مانند انسانهاي جاهل و نادان نزد قبرها كارهائي انجام ميدهند كه در واقع از جمله گمراهان بشمار ميروند. و ممكن است مردم در اين باره از آنها فتوي بخواهند، در جواب ميگويند: حكم اين چيز جايز و صحيح است، و از شرك بشمار نميرود! و مردم به آنها اقتداء ميكنند، ولي عاقل و دانا اين كار را انجام نميدهد، زيرا ميگويد آنچه رسول الله صلى الله عليه و سلم و سلف صالح آنجام نداده اند، من آنرا انجام نميدهم.
پس وقتي رسول الله صلى الله عليه و سلم در تمامي زندگي خود غير از خدا را نخواسته، و هيچ كس از او چنين كاري نديده، نه در صلح و نه در آشتي، نه در وقت جنگ و نه در وقت شادي و مسرت، و نه در خوشي و خرمي و نه در شدت و سختي، بلكه آنچه از او ثابت شده اينكه هرگاه مشكل يا مصيبتي به او رسيده به بلال ميگفت: ((يا بلال أرحنا بها)) [بخاري وأحمد].
اي بلال ما را با نماز خواندن آرامش ده.
و ما در هر نماز اين آيه را ميخوانيم: )إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ(5)( سورة الفاتحة.
[پروردگارا تنها تو را ميپرستيم و از تو ياري ميخواهيم].
يعني هيچكس غير از تو نميپرستيم، و از او ياري نميطلبيم، بلكه فقط از تو كمك ميخواهيم.
و خداوند در قرآن ميفرمايد: )لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ(21)( سورة الأحزاب.
[سرمشق و الگوي زيبايي در (شيوه پندار وگفتار و كردار) پيغمبر خدا براي شماست].
و خداوند نفرموده كه: براي شما در اهل زمانتان قدوه حسن و خوبي است، (و نفرمود كه: چرا به مردم زمانتان اقتداء و تأسي نكرديد).
بنابراين هنگام دعاء بايد به خداوند متعال پناه برد تا مشكلاتمان را حل كند، و نه به مردگان و يا كسانى كه قادر نيستند مطالب ما را برآورده كنند.الله تعالي عمل كسي را كه بدون اذن الله از شريعتي پيروي نمايد، رد كرده و آن را از انواع شرك قرار داده است.
الله تعالي ميفرمايد: « أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ »
(آيا آنان شريكاني (معبوداني) دارند كه بياذن الله آئيني براي آنها ساختهاند). «شوري/21»
و ميفرمايد:« اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لا إِلَهَ إِلا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (31)»
([آنها] دانشمندان و راهبان [عبادتگزاران] خويش را معبودهايي در برابر الله قرار دادند و [همچنين] مسيح فرزند مريم را، در حاليكه دستور نداشتند. جز معبود يكتا را كه معبود [بر حقي] جز او نيست، عبادت كنند، او پاك و منزه است از آن چه همتايش قرار ميدهند). «توبه/31»
والله اعلم
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواز توسل به اولیای خدا- پاسخ به مقاله” گام های دقیق و زیرکانه، برای گمراه کردن مردم” #3526با اينحال بسيارى از مردم اگر اجابت دعايشان به تأخير افتاد، بسوي قبرها و ضريح رو ميآورند و به آنها توسل ميجويند، در حاليكه خداوند تواناست كه فوراً دعاي آنها را اجابت كند، ولي اين يك نوع ابتلاء و امتحان براي بندگانش ميباشد، چون حكمت الهي موجب شده تا بندگان خود را امتحان كند، و ممكن است اجابت بنده را بتأخير انداخته تا صدق و راستي او را بداند، چون اگر صادق باشد بر شدائد و مصيبتها صبر كرده استوار ميشود، و بجز خدا كس ديگري را نخواهد خواند، اگر هم كوهها بر سرش پايين آيد، و يا زمين شكافته شده او را ببلعد، و اين گونه اشخاص اعتماد و توكلشان بر خدا قوي و محكم است.
پس مطمئاً خدا درخواست او را بدون جواب نميگذارد و فرد ديگر در اين امتحان به فتنه افتاده و فريفته ميشود، ايمان او ضعيف شده، و شيطان اينكار را برايش زينت داده تا او را از دايره اسلام خارج نمايد، و سوگند خود را برآورده كند هنگامي كه گفت: )قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(82)إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ((83) سورة ص.
[گفت به عزت و عظمتت سوگند كه (در پرتو عمر جاويدان وتلاش بي امان) همه آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان مخلص تو از ايشان را (كه بر آنان سلطه وقدرتي نداشته و وسوسه ام در ايشان نميگيرد.
و مصداق آن ابتلا و امتحاني كه براي بشريت است، خداوند ميفرمايد: )أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ يُفْتَنُونَ(2)وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ(3)( سورة العنكبوت.
[آيا مردمان گمان برده اند همين كه بگويند ايمان آورده ايم به حال خود رها ميشوند و ايشان (با تكاليف و وظايف و رنجها و سختيهايي كه بايد در راه آئين آسماني تحمل كرد) آزمايش نميگردند؟ ما كساني را كه قبل از ايشان بوده اند (با انوع تكاليف و مشقات و با اقسام نعمتها و محنتها) آزمايش كرده ايم، آخر بايد خدا بداند چه كساني راست ميگويند، و چه كساني دروغ ميگويند].
و ميفرمايد: )أَوَلاَ يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لاَ يَتُوبُونَ وَلاَ هُمْ يَذَّكَّرُونَ(126)( سورة التوبة.
[آيا منافقان نميبينند كه در هر سالي، يكبار يا دوبار (و بلكه بيشتر) مورد آزمايش قرار ميگيرند، بعد از آن توبه نميكنند و عبرت نميگيرند و بيدار و هوشيار نميشوند]. -
نویسندهنوشته ها
يعني: هرکس از من حديثي روايت کند و بداند که آن دروغ است، پس او نيز يکي از دروغگويان است.
و در مذهب اهل سنت و جماعت تعصب جايي ندارد، بررسي اسناد و متون احاديث يک کار علمي است که علماي محدث اهل سنت بدون تعصب و انگيزه هاي دروني به بررسي و نقد آن پرداخته اند و ماداميکه حديث ضعيف يا دروغ باشد آنرا اعلام مي کنند و به مردم مي رسانند تا بواسطه ي احاديث دروغ و ضعيف گمراه نشوند، و اين راه حقيقت و عدالت و انصاف است. والحمدلله.
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين