پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
لعنت الله علي المكذبين
امام اوزاعي رحمه الله مي گويد: “هرکس ابوبکر صديق رضي الله عنه را مورد توهين قرار دهد از دين خود برگشته و مرتد شده و خون وي حلال است.
مسلمین جهان کجا هستند تا ببینند که مبنای فرقه وهابی پوچ و بی اساس است . به چه سندی و چه مدرکی شما تمام مهاجرین را معصوم دانستید . آیا صدها نمونه بیاورم که پیامبر اکرم (ص) از عمر رنجیده شد و اورا مذموم کرد ؟
چطور قاتلین دختر پیامبر (ص) اینطور مورد تکریم شما قرار میگیرند . چطور کسانی که در سقیفه حق علی (ع) را غصب کردند شایسته این مقام است ؟
امام اوزاعی این حکم را از کجایش در آورده؟ تمام احکام شما این چنین است ؟
برگشتن از دین زعنی چه ؟ به چه ملاکی چنین فتوای وقیحی صادر کرده . بعد بگویید پیروان ابن تیمیه ضد بدعت هستند . این هم بدعت . این هم قاضی شریح جلاد.
جواب:مي دانستم شما سني نيستيد يا الله شكرت
در حدود سال 1371 شمسى بود كه عده اي از كارشناسان و محققان حكومت ايران مستقر در مجلس شوراي اسلامي كه جزو نمايندگان هم بودند پس از 1400 سال تحقيق و بررسي ناگهان به راز مهمي پي بردند و آن اينكه حضرت فاطمه دختر رسول خدا فوت ننموده بلكه شهيد شده است اينجا بود كه آن نمايندگان مجلس اعلام كردند از اين پس در تقويمها بجاي وفات بنويسند شهادت، و اين روز را تعطيل اعلام نمودند و بدين صورت بزرگترين ضربت را بر وحدت اسلامي وارد نموده و شكافي عميق ايجاد نمودند، و اگر تقويمهاى قبل از سالهاى 1371 شمسى را بررسى كنيد خواهيد يافت که در آنها بجاى شهادت فاطمه، وفات فاطمه نوشته شده است.چرا حضرت علي رضي الله عنه دخترش ام كلثوم (دختر فاطمه) را به عقد حضرت عمر در آوردند؟ آن دختر چطوري پذيرفت كه با قاتل مادرش همبستر شود؟ حسن و حسين كجا بودند؟ چرا هيچ اعتراضي ننمودند؟
الله جل وجلاله از شيخين راضي است تو راضي نيستي؟نعوذ بالله خداوند متعال از تو كم تر ميداند؟
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينلعنت الله علي المكذبين
متاسفانه شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله يکي از شخصيتهايي بوده اند که در طول تاريخ مورد هجوم اهل بدعت از شيعه و صوفي قرار گرفته و خواهد گرفت، و ما از اين اکاذيب و بقيه ي دروغهايي که به ايشان نسبت مي دهند تعجب نمي کنيم! زيرا ايشان با نقادي تيزبينانه ي خود تمامي تلبيس صوفيه و شيعه را باطل کرده و آنها و استدلالشان را خوار و حقير نموده است، و همين قدرت علمي و نقادي ايشان موجب شده است تا در برابر منطق ايشان پاسخي علمي نداشته باشند و بناچار راه شيطان را انتخاب کرده و سعي در تخريب شخصيت ايشان دارند تا بتوانند نفوذ کلام وي را نزد مسلمانان کاهش دهند.ايشان در کتاب عقيده واسطيه مي نويسند: «ويحبون أهل بيت رسول الله ويتولونهم ويحفظون فيهم وصية رسول الله صلى الله عليه وسلم ، حيث قال يوم غدير خم : ( أذكركم الله في أهل بيتي ) ، وقال أيضاً للعباس عمه وقد اشتكى إليه أن بعض قريش يجفو بني هاشم فقال : ( والذي نفسي بيده لا يؤمنون حتى يحبوكم لله ولقرابتي ) ، وقال : ( إن الله اصطفى بني إسماعيل واصطفى من بني إسماعيل كنانة واصطفى من كنانة قريشاً واصطفى من قريش بني هاشم واصطفاني من بني هاشم».ترجمه: “(اهل سنت و جماعت) اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وسلم را دوست مي دارند و وصيت رسول الله صلي الله عليه وسلم را در موردشان حفظ مي كنند هنگامي كه در روز غديرخم فرمود: (أذكركم الله في أهل بيتي) مسلم 2408 «در مورد اهل بيت من خدا را در نظر داشته باشيد» و همچنين به عباس عموي خود هنگامي كه به سوي او شكايت نمود كه بعضي از قريش از بني هاشم اعراض مي كنند فرمود: (والذي نفسي بيده لايؤمنون حتى يحبوكم لله ولقرابتي) «به خدا قسم كه ايمان نمي آوردند تا زماني كه شما را به خاطر خداوند، و خويشاوندي با من دوست داشته باشند» ] حديث ضعيف، أخرجه أحمد في «مسنده»1777[ و مي فرمايد:(إن الله اصطفى بني إسماعيل واصطفى من بني إسماعيل كنانة واصطفى من كنانة قريشاً واصطفى من قريش بني هاشم واصطفاني من بني هاشم) مسلم 2276. «همانا خداوند بني اسماعيل را برگزيد و از بني اسماعيل، كنانه و از كنانه، قريش و از قريش، بني هاشم و از بني هاشم، مرا انتخاب نمود».”پس اين مورد هم يکي ديگر از اتهامات و افتراهايي است که به ناحق به شيخ الاسلام ابن تيمه نسبت مي دهند تا بغض و کينه ي وي را در قلب مخاطبانشان بکارند و پرورش دهند، چنانکه خود اين کذاب دروغگو گفته: “من اين را ميگويم تا تمام بينندگان عزيز، هر چقدر كينه از إبن تيميه دارند، امشب دو چندان شود”. آيا يک عالم ديني اينگونه سخن مي گويد؟!! آيا چنين انساني که با اين غرض ورزي و کينه توزي سخن مي گويد جايي براي منطق مي گذارد؟اهل بدعت هرگاه از نقد کلام عاجز ماندند رو به فحاشي و تخريب شخصيت مي کنند، زيرا انسان بي علم و جاهل همين روش و سلاح را دارد و بس..حافظ ابن عبدالهادي ميفرمايد: “هيچ کسي را از متقدمين يا متأخرين امت اسلامي نميشناسم که تصنيفاتي مانند تصنيفات ابن تيميه، و يا نزديک به آن داشته باشد.“امام ذهبي رحمه الله درباره ي ايشان مي گويد:” شيخ ما شيخ الإسلام يگانه ي زمان خويش و درياي علم و دانش بود.” همچنين مي گويد: ” شيخ الاسلام از ديگران در شناخت فقه و اختلاف مذاهب و فتاواى صحابه و تابعين صاحب فضل در مذاهب اربعه پيشي جست و همتايي ندارد.”
ابن قيم الجوزيه مي گويد: “از شيخ الاسلام ابن تيميه شنيدم که مي گفت: در دنيا بهشتي هست ( يعني بهشت ايمان و آنچه پيامبر صلى الله عليه و سلم آورده است) که هرکس داخل آن نگردد در آخرت وارد بهشت نگردد.يک بار به من گفت: دشمنانم چه مي توانند با من بکنند؟! بهشت و بستان من در سينه ي من است!! (يعني: ايمان و علم) هرجا که بروم همراه من هستند، زندان براي من خلوت است و اخراج و تبعيد برايم گردش و سياحت است و کشتن من شهادت در راه خداوند تبارك و تعالى است! پس تمام آن ها را به خداوند عزوجل سپردم، عنان تدابير را به قدر وامي گذارم، آنگاه ديگر دشمنان خداي تبارک و تعالي با طالب علمي که عنان زندگي خويش را به خداوند عزوجل سپرده است چه مي توانند بکنند؟ مي داند که در هر امري از امور زندگي اش حکمتي از جانب خداوند تبارك و تعالى نهفته است، مگر نام آن ذات پاک حکيــم نيست؟!”
خواننده عزيز ديديد كه چرا اهل بدعت كينه ي ايشان را دارند چون دكان هايشان (امام زاده ها)بسته مي شوند پول خمس تمام ميشود و شوهتراني هاي آنان پايان مي يابد.اما جناب سلمان شما بايد در يك تايپيك جداگانه نظرات خود را ارايه كنيد.موضوع اين تايپيك چيز ديگريست.
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينلعنت الله علي المكذبين
جناب سلمان اين تايپيك به اين موضوعاتي كه مطرح مي كنيد ربطي ندارد لطفا در تايپيكي جدا گانه به اين موضوع بپردازيد.
لطفا متن عبارت ها را كامل بنويسيد.اين حقه اهل بدعت ديگر قديمي شده است.
«عمر رضي الله عنه از ام کلثوم دختر ابوبکرصديق رضي الله عنه خواستگاري نمود. ولي او که دختري کوچک بود و عائشه به عنوان سخنگوي عمر پيش او آمده بود، خواستگاري عمر را نپذيرفت. عائشه رضي الله عنها گفت: واي بر تو، امير المؤمنين از تو خواستگاري کرده و تو نميپذيري؟! گفت: بدين خاطر نميپذيرم که او زندگي سختي دارد. آنگاه عائشه، عمرو بن عاص رضي الله عنه را نزد خليفه فرستاد و او را به ازدواج با ام کلثوم دختر علي و فاطمه رضي الله عنهما راهنمايي کرد. پس از خواستگاري، علي رضي الله عنه نيز بي درنگ دختر خود را به عقد عمربن خطاب رضي الله عنه در آورد و عمر هم چهل هزار را به عنوان مهريه او قرار داد. عمر رضي الله عنه از او صاحب دو فرزند به نامهاي زيد و رقيه گرديد». منبع: الکامل في التاريخ (2/212).
امكلثوم دختر علي رضي الله عنه، از عمر رضي الله عنه دختري بدنيا آورد كه آن را رقيه ناميدند و پسري از او متولّد شد كه زيد ناميدند، ياران زيد روايت كردهاند كه زيد بن عمر در جلسهي جر و بحثي از قوم بني عدي بن كعب شركت نمود، گويند: شب هنگام بود كه زيد بن عمر آمد تا در ميانشان صلح و آشتي ايجاد كند، چون آنها در حال درگيري بودند، ضربه اي به سرش خورد و زخميشد و در همان جا وفات يافت، مادرش نيز كه وفات كرده بود، هر دو را با هم دريك وقت دفن كردند، نماز جنازهي آن دو را عبدالله بن عمر خواند، در حالي كه حسن بن علي رضي الله عنه او را پيش نماز كرد و پشت سرش نماز خواند. ”الاصابة /276 كتاب الكني و كتاب النساء”.اين ازدواج را تمام تاريخ نويسان، نسب شناسان، محدثان و حتي فقهاء شيعه و اهل عناد و ستيزه جويي و مجادله كنندگان ايشان و پيشوايان معصومشان – آن طور كه گمان ميكنند – تأييد كردهاند و «علاّمهاحسان الهي ظهير» تمام روايات مختص به اين ازدواج را در كتابش كه «الشيعة و السنة» نام دارد، آورده است. الشيعه و اهل البيت /105
علماء اهل سنت نيز اين ازدواج را در تاريخ ذكرکرده و تمام منابع بر آن اتفاق دارند، برخي از آنها که اين ازدواج را ذكر كردهاند عبارتند از:- طبري در”تاريخ طبري” 5/28.
2- ابن كثير در ” البداية و النهاية” 5/220.
3- ذهبي در ” تاريخ الاسلام في عهد الخلفاء الراشدين” /166.
4- ابن جوزي در ” المنتظم” 4/131.
5- ديار بكري در ” تاريخ الخميس” /19.
همچنين علماي رجال شناس نيز اين كتاب را در كتابهاي رجال شناسي ذكر كردهاند.از جمله: ابن حجر در ” الاصابة /276 كتاب الكني و كتاب النساء “، ابن سعد، مولف کتاب “اسد الغابه” 7/425. و استاد ابو معاذ اسماعيلي در كتابش: «زواج عمر بن خطاب من ام كلثوم بنت علي بن ابي طالب حقيقة و ليس افتراء» مفصّل به بررسي و ذكر منابع و مراجع اهل سنت در اين موضوع پرداخته و به شبهاتي كه به اين ازدواج نسبت داده شده پاسخ دادهاند.در اينجا به ذکر بعضي از منابع شيعه مي پردازيم که مولفين اين کتابها؛ بر صحت ازدواج عمر و أم کلثوم رضي الله عنهما اقرار کرده اند:
كليني؛ از معاوية بن عمار اؤ أبي عبد الله عليه السلام.
الكافي في الفروع باب المتوفى عنها زوجها المدخول بها أين تعتد ص311 ج2 ط الهند].
و حتي در کتاب [الكافي في الفروع ص141 ج2 ط الهند] بابي را تحت عنوان “باب في تزويج أم كلثوم” آورده است.
2- أبو جعفر الطوسي؛ تهذيب الأحكام في باب عدة النساء، و الإبصار ص185 ج2.
و [“تهذيب الأحكام للطوسي” ص380 ج2 كتاب الميراث ط طهران].
3- محمد بن علي بن شهر آشوب المازندراني: [مناقب آل أبي طالب ص162 ج3 ط بومبئ الهند].
4- الشهيد الثاني للشيعة زين الدين العاملي: [“مسالك الأفهام” ج1 كتاب النكاح ط إيران 1282ه]
صاحب اصول كافي چندين حديث در كتابش آورده است از جمله (باب المتوفى عنها زوجها المدخول بها أن تعتد وما يجب عليها: حميد بن زياد عن ابن سماعه عن محمد بن زياد عن عبدالله بن سنان و معاويه بن عمار عن ابي عبدالله ؛ قال: سألته عن المرأة المتوفى عنها زوجها أتعتد في بيتها او حيث شاءت؟قال بل حيث شاءت إن عليا ؛ لما توفي عمر أتى ام كلثوم فانطلق بها إلى بيته). «معاويه بن عمار ميگويد از امام صادق ؛ پرسيدم زني كه همسرش وفات كند بايد در خانهاش (عده) بنشيند يا هر جايي كه خواست؟ فرمود بلكه هر جائيكه خواست، علي ؛ هنگامي كه عمر وفات كرد، ام كلثوم را با خود به خانه خودش برد).
براي اينکه به ثبت اين ازدواج در منابع شيعه پي ببريد مي توانيد به کتب زير مراجعه کنيد:
1-عمدة الطالب في أنساب آل ابيطالب، ابن عنبه (ت 828هـ) او از نسب شناسان شيعه است.
2-الأصيلي في أنساب الطالبين، ابن الطقطقي (ت 709هـ) او نيز از نسب شناسان شيعه است.
او اين کتاب را به اصيلالدين بن نصيرالدين طوسي تقديم کرده است و مهدي رجايي بر اساس نسخه خطي آن, آنرا تحقيق کرده است. و استاد او آيت الله العظمي نجفي مرعشي مدام او را به اين نسخه توصيه ميکرد و اين کتاب در کتابخانه مرعشي موجود است. تمام افرادي که در تهيه و چاپ کتاب مذکور نقش داشتهاند از جمله مصنف، محقق، استادش، نسخه چاپي، کسي که اين کتاب به او تقديم شده است همه از علماي شيعه هستند.
3-سر السلسلة العلوية، أبونصر بخاري، او از علماي نسب شناس شيعه است. او در سال (341هـ) در قيد حيات بود.
4-الإرشاد، شيخ مفيد، او يکي از علماي بزرگ شيعه است و نيازي به معرفي ايشان يا مذهبشان نيست. (ت 413هـ).
5-منتهي الآمال، شيخ عباس قمي از علماي بزرگ شيعه که کتابي درباره کنيه و القاب دارد.
6-تراجم أعلام النساء، محمد حسين أعلمي حائري.
7-کشف الغمة في معرفة الأئمة، أربلي.
8-الأنوار النعمانية، نعمت الله جزائري (ت 1112هـ).
9-أعيان النساء، شيخ محمد رضا حکيمي، چاپ مؤسسة الوفاء، بيروت 1403هـ، 1983م.
10-تاريخ يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح، چاپ چاپخانه صعب و دار صادر از بيروت.
11-و کتابهاي معتمد ديگر از علم انساب مانند: «أنساب الأشراف» بلاذري و «نسب قريش» مصعب الزبيري و «مقاتل الطالبيين» ابوالفرج اصفهاني و کتابهاي زياد ديگري از علماي انساب و تاريخ شناس شيعه اماميه و از ساير علماي انساب به طور عموم استفاده شده است.نيازي به اثبات اين ازدواج نيست، چرا که اظهر من الشمس است، همانگونه که نيازي براي اثبات ازدواج علي با فاطمه رضي الله عنهما نيست، و بجز متاخرين شيعه کسي منکر اين حقيقت تاريخي نشده، چرا که آنها چنين تصميم گرفته اند که در اين زمان مصلحت نيست که اين ازدواج را درست پنداشت، چرا که براي تداوم دشمن سازي بين صحابه و اهل بيت رضي الله عنهم اجمعين، بايد تمامي پيوندهاي خانوادگي بين اين دو گروه مسلمانان را قطع کرد حتي اگر واقعيت داشته باشد، و ابتدا در مسئله تشکيک وارد مي کنند و آنگاه بکلي آنرا انکار مي کنند!
جناب سلمان باز هم مي گويم اين تايپيك جاي اين موضوعاتي كه مطرح مي كنيد نيست لطفا در تايپيكي جداگانه به موضوعات دلخواهتان بپردازيد.
و درباره موضوع اصلي تايپيك:انتقاد از حكومت ايران و ولايت فقيه مطلق
اظهار نظر بفرماييد.
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينجناب سلمان اين اشعار را به شما تقديم مي كنم:
از بي ادبي كسي به جائي نرسيد درّيست ادب به هر گدائي نرسيد خواجه انصاري
بي ادب گفتن سخن با خاص حق دل بميراند سيه دارد ورق مولانا
باريابي چو بخاك در صاحب نظران چين دامان ادب كن خط پيشاني را بيدل دهلويمسلمین جهان کجا هستند تا ببینند که مبنای فرقه وهابی پوچ و بی اساس است . به چه سندی و چه مدرکی شما تمام مهاجرین را معصوم دانستید . آیا صدها نمونه بیاورم که پیامبر اکرم (ص) از عمر رنجیده شد و اورا مذموم کرد ؟
جواب:گفتيد صدها نمونه داريد كه پيامبر از سيدنا عمر رنجيده شد لطفا اين صدها مواريد را بياوريد وگرنه شما يك دروغ گو هستيد.در ضمن وهابي فرقه نيست.حتما دكان هايتان(امام زاده ها)تعطيل شدند كه اينقدر به دست و پا افتاده ايد.طمع شما تمامي ندارد.
ببينيد خوانندگان گرامي جناب سلمان دو حرف متفاوت ميزنند:1-چطور قاتلین دختر پیامبر (ص) اینطور مورد تکریم شما قرار میگیرند . چطور کسانی که در سقیفه حق علی (ع) را غصب کردند شایسته این مقام است ؟ 05/28
2-رهبر معظم ایران با هر گونه تفرقه و توهین به خلفای ما مخالف هستند05/26
چه نتيجه اي مي گيريد؟آيا ايشان سني هستند؟ اگر چنين سني است كه به مقام خلفاي راشد توهين مي كند ما به همچين سني نياز نداريم البته ايشان رافضي است چون فقط آن ها به مقام صحابه توهين مي كنند.از حمران بن اعین روایت شده که گفت: به ابو جعفر گفتم: (فدایت شوم ما چقدر کم هستیم! اگر همه جمع شویم و بخواهیم گوشت یک گوسفند را بخوریم آن را تمام نخواهیم کرد!! ابو جعفر گفت: آیا با تو از چیز عجیبتری از این سخن نگویم: مهاجرین و انصار همه رفتند به جز سه نفر – با دستش اشاره کرد -)، یعنی همه مرتد شدند به جز سه نفر!! الکافی (2/244).از ابو جعفر روایت است که گفت: (بعد از پیامبر ص همه مردم مرتد شدند به جز سه نفر، گفتم: آن سه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: مقداد بن اسود، و ابوذر، و سلمان فارسی). رجال الکشی (1/6) و کافی در (12/321).اما گفتند كه رهبر ما مخالف توهين به صحابه هستند اما رهبر به سيد آدميان توهين ميكند:روشن و واضح است که اگر امر امامت آنطور که خدا دستور داده بود و پیغمبر تبلیغ کرده بود و کوشش دربارة آن کرده بود جریان پیدا کرده بود اینهمه اختلافات در مملکت اسلامی و جنگها و خونریزی ها اتفاق نمی افتاد. – کشف الأسرار ص 135
(هواست کجاست وهابی ؟):معني وهاب ميشود بخشنده يكي از اسم هاي الله است اما رافضي ميشود از دين برگشته.خوشحالم كه به من گفتيد وهابي من نيز به شما ميگويم رافضي(از دين برگشته)اهل بدعت(روافض)هرگاه از نقد کلام عاجز ماندند رو به فحاشي و تخريب شخصيت مي کنند، زيرا انسان بي علم و جاهل همين روش و سلاح را دارد و بس.قدرت در دههی اول جمهوری اسلامی براساس پيوندهای دوران دانشجويی و طلبگی، نظام خويشاوندی بالاخص در ميان روحانيت، و سوابق هستههای مبارزاتی با تاکيد بر گرايشهای مکتبی جا به جا و تقسيم می شد؛ در دهههای دوم و سوم سوابق مبارزاتی و مکتبی کم رنگ تر شده و روابط خويشاوندی و آقا زادگی پر رنگ تر شد. پيوندهای دوران دانشجويی نيز با به حاشيه رفتن دانشگاهيان در قدرت کم اثر شد.در دههی چهارم شاکلهی مديران بالايی و ميانی کشور ترکيبی است از:۱)فرزندان و خويشاوندان مقامات نزديک به آيت الله خامنهای که در خارج تحصيل کرده و دنيا را بهتر از پدرانشان می شناسند و بايد به تدريج جای آنها را پر کنند (به غير خويشاوند کمتر می توانند اعتماد کنند)
2))نيروهای بسيجی و اطلاعاتی و قضايی که ماشين سرکوب را روغنکاری می کنند و بايد در سر بزنگاه حافظ نظام باشند (مثل سعيد مرتضوی در نگاه احمد بخشايشی اردستانی، عضو کميسيون امنيت ملی مجلس: “به امثال مرتضوی ها جهت دفاع از نظام در ايام فتنه نيازمنديم”، شبکهی ايران، ۱۴ مرداد ۱۳۹۱)
3)طلاب دست پروردهی حوزههای علميهی تحت نظارت ولی فقيه و مراکز تحصيلی دو زيست (حوزه های علميهی ارتقا يافته به نام دانشگاه مثل دانشگاه امام صادق يا موسسهی امام خمينی).
برای هر سه گروه مکتب يا ايدئولوژی صرفا جنبهی بسته بندی دارد و دليل ارتقا به مديريت وفاداری به نظام استبداد فقيه و شخص علی خامنهای است. برای اين سخن چه شواهدی وجود دارد؟ و چه تاثيراتی بر آن مترتب است؟
اعزام فرزندان به ممالک اروپايی:مقامات جمهوری اسلامی بهتر از همه می دانند که با دانشگاههای کشور چه کردهاند. امروز دانشگاهها غير از چند بخش در تعدادی معدود از دانشگاههای دولتی به دبيرستانهای تحت نظارت روحانيون و نيروهای وفادار به آنها که تنها دغدغهای که ندارند علم و فرهنگ است تبديل شدهاند. از سوی ديگر همه ترساناند که مبادا فرزندان آنها به عناصر مخالف دولت تبديل شوند و اگر مثل محسن روح الامينی در کهريزک زير شکنجه کشته نشوند با مخالفت با پدر و مادر ابزار محروميت از امتيازات حکومتی را فراهم کنند.از همين جهت عموم مقامات بلند پايه فرزندان خود را برای تحصيل به خارج از کشور می فرستند و در عرض يک دهه فرزندانِ فرزندان آنها که در خارج کشور بزرگ شده و به مدرسه می روند حتی قدرت تکلم به زبان فارسی روزمره را نيز نخواهند داشت. تعداد اين دانشجويان به حدود سه هزار نفر تخمين زده می شود و بيشتر آنها در اروپا، استراليا و کانادا و ترکيه هستند (در بريتانيا حدود ۴۰۰ نفر، تابناک، ۳ آذر ۱۳۹۰) تا هم از تهمت رقبای سياسی برای فرستادن فرزندان به ايالات متحدهی امريکا دوری کنند و هم بتوانند آسان تر تعطيلات را با فرزندانشان در اروپا يا کانادا بگذرانند.بخش عمده ای از فرزندان مقامات که در خارج تحصيل می کنند بورسيهی دولت هستند. بنا به گفتهی مدير کل بورس و امور دانشجويان خارج وزارت علوم “حدود ۱۴۹ نفر در سال گذشته بورس بلند مدت به همراه همراهانشان به خارج از کشور اعزام شدهاند… هزينه بورس اين دانشجويان حدود ۲۷ ميليارد تومان شد.” (فارس ۱۵ خرداد ۱۳۹۱) اگر ۲۷ ميليارد را بر ۱۴۹ تقسيم کنيم مبلغ متوسط پرداختی به هر دانشجو می شود ۱۸۱ ميليون تومان.با توجه به اختصاص ارز دولتی به اين دانشجويان که در سال کذشته حدود ۱۲۶۰ تومان بوده، ارز داده شده به هر دانشجو به طور متوسط ۱۴۵ هزار دلار می شود. اين رقم حتی برای کسانی که با خانواده برای تحصيل به گرانترين کشور دنيا اعزام شود ۳ تا ۵ برابر مبلغ مورد نياز است. سفرهای خارجی اعضای مجلس و مقامات دولتی بعضا برای ديدار با فرزندان به هزينهی بودجههای دولتی است.
اما آمار تعداد بورسيه شدگان و مشخصات آنها هيچگاه اعلام نمی شود. حکومت جمهوری اسلامی هزينهی تحصيل فرزندان و وابستگان به مقامات را به طور مستقيم (لورسيههای غير رقابتی) و غير مستقيم (رانت و دست باز برای فساد) می پردازد تا برای آينده کادر سازی کند. حلقهی بستهی حکومت که مرتبا بسته تر نيز می شود تنها می تواند در چارچوب روابط خويشاوندی به افراد به کار گرفته شده در مقامات دولتی مهم اعتماد کند.
نگرانی امنيتی و همه عليه همه:تحصيل فرزندان مقامات ظاهرا ضد امپرياليست کشور در خارج کشور (عمدتا کشورهای غربی مثل بريتانيا، کانادا، و استراليا) تنها از آن نظر برای برخی از مقامات نگران کننده است که می تواند مخاطرات امنيتی مثل انتقال اطلاعات از مجرای پايان نامهها در بر داشته باشد. (عليرضا سليمی، عضو کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس، تابناک، ۹ خرداد ۱۳۸۹) اين مشکل را نهادهای امنيتی تو در تو در نظام ولايت فقيه حل خواهند کرد. در چارچوب نظام همهی خودیها مرتبا برای ارتقا بايد ديگران را زير پای خود له کنند و برای له کردن به دنبال بهانهای می گردند. اين امر همه را به جاسوس و بپای همه تبديل می کند (نگاه کنيد به فراخوان سايت الف تحت عنوان نظارت همگانی برای گزارش در مورد دولتیهايی که سبک زندگی رسمی حاکميت را رعايت نمی کنند، خانم بد حجاب در خودروی دولتی، ۱۳ خرداد ۱۳۸۹).دست بوسی، سالی يک بار
حضور سه هزار آقازاده (روحانی زاده يا مقامات زاده) برای تحصيل در خارج از کشور (عليرضا سليمی، عضو کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس، تابناک، ۹ خرداد ۱۳۸۹) زمينه ساز شکل گيری نسل تازهای از ديوانسالاران غير مکتبی اما مطيع ولايت (مامور و معذور) است. حوزه- دانشگاهها نيز با افزايش قابل توجه بودجه (از طريق رانتها و امتيازات حکومتی برای روحانيون مورد اعتماد حکومت و انداختن صادرات و واردات و معادن و غيره در پشت قبالهی آنها) مرتبا به تربيت فارغ التحصيلانی برای اشغال پستهای مديريتی درجه دو و سه می پردازند.اکثر فارغ التحصيلان حوزه- دانشگاهها در سه دههی اخير نشان دادهاند که چندان مکتبی نيستند و حتی اطلاعات مکتبی ندارند (به محصولات تبليغی حکومت و دولت نگاهی بيندازيد تا آشنايی مديران موجود را با قران و حديث يا آثار اسلامگرايان معاصر محک بزنيد) اما برای کسب شغل و رشد در مراتب اجرايی از ولی فقيه به خوبی اطاعت می کنند و با همين رهيافت به تدريج دستگاههايی مثل وزارت خارجه يا راديو تلويزيون دولتی را به اشغال خود درآوردهاند. در بازار دشوار کار در ايران و امتيازات بيشمار برای حکومتیها و فرهنگ پول محور جامعه، افراد قليلی حاضرند به خاطر عدم بوسيدن دست ولی فقيه آن هم سالی يک بار اين فرصت را رها کنند.حضور در مراسم دولتی، هفتهای يک بار:از منظر هيئت حاکمه، نيروهای شايستهی جامعه کسانی هستند که در مراسم دولتی مذهبی شرکت می کنند و همين نيروها بايد قدرت و ثروت و منزلت را در اختيار داشته باشند: “من محلی را میشناسم که بهترين، صالحترين و داناترين افراد جامعه در آن جمع میشوند و شما اهالی رسانهای میتوانيد با صرف وقت مناسب، اين افراد را پيدا کنيد؛ نام اين محل نماز جمعه است و در کنار اين موقعيت که هر هفته برگزار میشود محلهای ديگری نيز وجود دارد که بهترين آدمهای جامعه در آنجا جمع میشوند و اگر رسانههای ما توجه به اين دو نقطه را داشته باشند، میتوانند مناسبترين آدمها را که برای غنای رسانهيیشان مفيد است، پيدا کنند.” (محمد علی رامين، معاون مطبوعاتی وزير ارشاد، ايسنا ۲۹ تير ۱۳۸۹) از اين منظر، صرف حضور افراد در يک مراسم به طور مکرر که نشانهی وفاداری به نظام است برای افراد ايجاد شايستگی می کند.
تقسيم کار:فارغ التحصيلان خارج از کشور با روابط خويشاوندی با مقامات حکومتی در کادرهای اقتصادی و روابط خارجی و مديريت مراکز آموزش عالی رژيم به کار گرفته شده و خواهند شد و فارغ التحصيلان حوزه و حوزه- دانشگاهها در کنار نيروهای امنيتی و نظامی/شبه نظامی که در ماشين سرکوب موفق عمل کردهاند در امور داخلی، امنيتی، قضايی و نظامی/امنيتی. دست پروردگان حوزه- دانشگاهها (مثل امام صادق) و حوزههای علميهی دولتی شده به بخشهای تبليغاتی و رسانهای حکومت گسيل داشته می شوند و تحصيل کردگان خارج از کشور با پيوندهای اقتصادی، امور بازرگانی و تجاری را اداره خواهند کرد. نگاهی به مديران سازمان صدا و سيما به خوبی نمايانگر آموزش بسياری از آنان تحت تعليمات مهدوی کنی يا مصباح يزدی است.
نسل بی آينده:در اين ميان چه بر سر ميليونها فارغ التحصيل مراکز دانشگاهی دولتی و آزاد و فارغ التحصيلان غير خودی دانشگاههای خارج کشور خواهد آمد؟ فارغ التحصيلان دانشگاههای دولتی و آزاد و خارج کشور که ارتباط سببی و نسبی با هيئت حاکمه ندارند و در جمع بسيجيان نيستند جايشان يا در زندانهاست يا بايد به خارج از کشور مهاجرت کنند يا به خيل بيکاران فارغ التحصيل بپيوندند. اگر شغلی هم در دستگاهها و شرکتهای دولتی بر اساس ارتباط و خويشاوندی کسب می کنند بايد ساکت بمانند تا فردی از خيل لشکر بيکاران جای آنها را اشغال نکند. آنها در مراتب اداری نيز پيشرفت نمی کنند چون حکومت آنها را خودی نمی داند و واهمه دارد که در روز مبادا عليه حکومت به پا خيزند.به نقل از استاد مجیدمحمدی
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدينآرمانشهر ملايان صفوی، آلوده ترين و پر فاحشه ترين و بی معنويت ترين شهر جهان!!کجايند آن نود و نه درصد ملاهای صفوی خوب و با معنويت که برای محکوم کردن وجود اينهمه کثافت و فحشا و بی معنويتی در برابر درب خانه خودشان هم که شده، دستکم يک اعلاميه خشک و خالی بيرون دهند؟! همان اوباشی که در گذشته حتا برای يک قران افزوده شدن بر بهای بليت اتوبوس شهری هم، صدها اعلاميه و حکم و فراخوان بيرون می دادند و پای آنها را هم با شجاعت و افتخار، الاحقر الاحقر می نوشتند.در این شهر نسبت به شهرهای ديگر درصد بالایی از زنان شوهردار دوست پسر دارند چیزی که حتی درشهری مثل تهران به ندرت دیده می شود.در قم هر روز شاهد نوع جدیدی از جداسازی های جنسیتی هستیم.نمونه ای از این جداسازی ها عبارتند از: جداسازی مراکز آموزشی دانشگاهها بانکها فروشگاهها رستوران ها واغذیه فروشیها مراکز درمانی وبیمارستانها پارکها اتوبوسها وتاکسی ها ادارات کافی نت ها و…حتی اخیرا باجه های تلفن عمومی! هم تحت لوای قانون جداسازی قرار گرفته اند. وبا متخلفین به شدت برخورد می شود.اما نکته جالب توجه اینکه در تمامی این مراکز جداسازی شده ظاهرا آخوندها یک استثنا بوده که می توانند آزادانه در تمامی مراکز فوق حضور داشته باشند!! نمونه این مساله به حضور وتدریس آخوندها در مراکز آموزشی دخترانه است در حالی که در این شهر هیچ استاد مردی حق تدریس در این مراکز را ندارد!! همچنین در مراکز درمانی وحتی تفریحی که مختص خواهران! میباشد شاهد حضور آزادانه آخوندها هستیم بدون آنکه کوچکترین مشکلی برای آنها پیش بیاید.ظاهرا آنها خود باور کرده اند: برای همه زنان محرم هستند (حتی محرم تر از پزشکان مرد!) ولابد قداست روحانی دارند! با وجود همه این تعصبات وقوانین سفت و سخت… امروز قم دارای بالاترین میزان فساد وفحشا در سطح کشور می باشد که البته همه انها بصورت مخفی ودر زیر پوششی از مذهب می باشد! در این شهر نسبت به شهرهای ديگر درصد بالایی از زنان شوهر دار دوست پسر دارند چیزی که حتی در شهری مثل تهران به ندرت دیده می شود. بالاترین میزان افسردگی دختران در شهر قم دیده شده است. بالاترین آمار خودکشی دختران وزنان (به روش خوراکی)مربوط به قم است. که این امر به علت جو شدیدا بسته وسرکوب جوانان وفقدان هر گونه تفریح و سرگرمی مفید و منع ابتدایی ترین آزادی های فردی می باشد.بگونه ای که هرگونه تخلف با قوانین با دستگیری و سرکوب توسط گشت های امر به معروف ونهی از منکر( که به وفور در قم ودر همه جا حتی تاکسی و رستوران و..وجود دارند و وابسته به بسیج ودادستانی قم وحوزه علمیه هستند)…مواجه میشود. وصد البته مجازات سنگین شلاق را نیز در پی دارد. این امر از طرف دیگر موجب شده است عقده های سرکوب شده به شکل دیگری سر باز کند بگونه ای که در این شهر هر روز به طرق مختلف دختران زیادی مورد تجاوز وحشیانه قرار می گیرند وطبعا از ترس آبرو جرات هیچگونه واکنش ویا شکایتی را ندارند.
که در نهایت چاره ای جز خودکشی نمی یابند.در قم وضعیت دختران وفشارهای مختلفی که بر آنها وارد می شود به مراتب بدتر از پسران است. متلکهایی که پسران لا ابالی (در عین حال متعصب ومذهبی !) قمی به دختران می اندازند بیشتر شبیه فحشهای رکیک است تا متلک. البته به اعتقاد قمی های سنتی مذهبی: دختری که به کوچه وخیابان بیاید حق اوست که با او اینگونه رفتار شود! همچنین برخی از دختران قمی به شدت از متلکهایی که بطور گاه وبیگاه همراه با پیشنهاد صیغه در کوچه وخیابان ازسوی آخوندها وطلبه ها ! به آنها می شود عصبی و شاکی هستند اما هیچ ملجاء وپناهی برای شکایت خود ندارند!! ازدواج دختران در قم کاملا سنتی وبدون هیچگونه شناخت اولیه طرفین از همدیگر صورت می گیرد که البته بسیاری از آنها منجر به طلاق می گردد. مردان متاهل در این شهر اکثرا برای تامین عقده های قبل ازدواج به دوستی ویا صیغه کردن زنان دیگر (با الگو برداری از روحانیون) روی می آورند که البته واکنش مقابل روانی همسرانشان را که بصورت گرفتن دوست پسر است به دنبال دارد!! دادگاههای خانواده توسط قضاتی اداره می شود که خود مشوق زنان جوان به جدایی از همسرانشان هستند! وبلافاصله با دریافت مشخصات آنها را به مراکز خیریه ومذهبی هدایت میکنند که در پوشش فعالیتهای دینی مشغول پیدا کردن زنان صیغه ای برای روحانیون هستند! مانند مرکز خیریه حضرت زهرا در خیابان باجک و…بالاترین میزان مراجعات ترومای ناشی از چاقو (چاقو کشی) طبق امار وزارت بهداشت- متعلق به بیمارستان نکویی قم وضعیت و سطح فرهنگی و اجتماعی در قم در حد اسف باریست. بالاترین میزان نزاع های جمعی مربوط به چند محله قم است.(نیروگاه -آذر – و..)- طبق آمار نیروی انتظامی-. دومین رده طلاق در کشور مربوط به قم است. دومین جایگاه بیشترین مبتلایان به ایدز در کشورمتعلق به قم است! (یک پزشک بومی به علت انتشار این آمار بازخواست وتبعید شد!) بیشترین تعداد معتادان به ماده خطرناک کراک مربوط به قم است. طبق یک تحقیق در قم از هر 3 مرد یک نفر تریاک مصرف کرده است (که البته مصرف ان را بعنوان تفریح می دانند!) مصرف مشروبات الکلی دست ساز وخطرناک نیز از دیگر تفریحات جوانان قم است ! ( تنها در یک مورد توزیع ومصرف گسترده این مشروبات دست ساز که حاوی الکل صنعتی ضد یخ استن و..!!! بوده در سیزده بدر سال گذشته بیش از 40 نفر فوت کردند وبیش از 400 نفر به شدت اسیب دیدند که بسیاری از آنها نابینا شده یا کلیه خود را از دست دادند) شاید باور کردنی نباشد که طبق آمارغیر رسمی این شهر دارای بالاترین میزان سقط جنین غیر قانونی هم می باشد بگونه ای که هر روز در گوشه و کنار این شهر و در میان زباله ها وکنار جوی ها چند جنین سقط شده پیدا می شود!بی فرهنگی و لات بازی در این شهر موج می زند بگونه ای که اکثر جوانان این شهر دارای چاقو بوده وهر روز شاهد صحنه های در گیری وچاقو کشی والبته همراه با فحشهای انچنانی…هستیم. در بسیاری موارد حتی شاهد درگیری های منجر به قتل در داخل بیمارستان ها هستیم!. این ها در شرایطی است که مسئولین این شهر با اجرای یک سیستم به شدت بسته وپلیسی و جو سرکوب وخفقان با شدت تمام اخبار وآمارهای اینگونه را پنهان کرده به شدت با انتشار آنها مقابله می کنند تا کوچکترین خبری از این فجایع از این مدینه فاضله والگوی جهان اسلام! به خارج از آن درج نکند.
بگونه ای که تاکنون چند نشریه محلی به خاطر درج گوشه ای از این فجایع بسته شده اند.فقر و گرسنگی به طرز وحشتناکی دراین شهر بویژه شهرکهای حاشیه آن ونقاطی مانند شهر قائم نیروگاه زند آبادچهل اختران و…دیده می شود.خانواده های بسیاری هستند که مدتهاست در گرما وسرما در چادر زندگی می کنند وتنها غذای روزانه اینان غذاهایی مانند نان با آب سیرابی – نان با خمیر ماکارونی فله ای نان با آب نخودو…می باشد. اینها بسیاری از مواقع باید نظارهگر مرگ فرزندان رنجور ومریض خود باشند. چراکه تحت پوشش هیچ بیمه ای نیستند وخود نیز پول 1000تومان داروی آنها را ندارند! فرزندان انان اغلب در کوره های آجرپزی حاشیه قم از صبح تا شب مشغول جان کندن هستند.همه اینها در حالیست که عده ای از روحانیون این شهر که با استفاده از رانتهای ویژه اقتصادی واطلاعاتی ومشارکت در سهام کارخانجات بزرگ وخرید وفروش املاک ویا دریافت وجوهات شرعی مقلدانشان (که در سال بر بالغ میلیاردها تومان می گردد)… خود وفرزندانشان به ثروتهای افسانه ای رسیده اند و در بهترین نقاط این شهر مانند سالاریه و بلوار امین در ویلاهای میلیاردی با مدرنترین امکانات استخر سونا جکوزی.همراه با همسران متعددشان! زندگی اشرافی را می گذرانند.البته بسیاری از آنان علاوه بر قم در نقاط شمالی تهران مانند نیاوران وتجریش و.. نیز دارای منازل مجلل بوده ومستغلات قم تنها برای زمان حضور وهنگام رفت وآمد به این شهر است.از سوی دیگرسالانه دهها میلیارد تومان(از درآمد نفت کشور)صرف توسعه جمکران و حرم و یا ساخت دهها حوزه علمیه بسیار شیک و مدرن می گردد.بگونه ای که همینک( وبویژه بعد از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد ) در هرنقطه از قم شاهد احداث انواع واقسام حوزه های علمیه هستیم که تنها مبلغ خرید زمین آنها بالغ بر میلیاردها تومان بوده است که اکثر آنها محلی برای جذب و تربیت طلاب اتباع کشورهای عمدتا آفریقایی وافغانی و لبنانی وعراقی و…خواهد بود و در نهایت اینکه به قول خود قمی ها: معلوم نیست چه رازی در کار است که علیرغم صرف سالانه دهها میلیارد تومان بودجه دولتی همچنان چهره شهر قم زشت وکثیف وعقب مانده است؟بسیاری از افرادی که به قم می آیند بی آنکه وارد شهر شوند مستقیما به جمکران می روند. در مورد جمکران که بسیاری از خود روحانیون نیز به صحت جایگاه ومنزلت آن شدیدا تردید دارند فقط به همین نکته باید بسنده کرد که جمکران همینک به یک پاتوق و قرارگاه بین المللی دختران و پسران هرزه تبدیل شده است! که می توان سه شنبه شبها وضعیت ویژه آن را مشاهده کرد.وبالاخره در شهری که تنها تفریح جوانانش بالا وپایین رفتن از خیابان صفاییه (تنها خیابانی در دنیا که طبق فتوای برخی مراجع قم قدم زدن در آن حرام اعلام شده است!!) ودید زدن بوتیکهای آن است که البته همراه ریسک گیر افتادن در تور بسیجیان و ناصحین است طبیعیست وقتی پای درد دل این جوانان می نشینی- که البته با پدرانشان فرسنگها متفاوتند – ولی اذعان دارند که هیچ کاری از دستشان در جهت تغییر واصلاح برنمیآید و بزرگترین آرزوی زندگی بسیاری از آنان رهایی از این شهر ورفتن به شهری مانند تهران است که به قول خودشان حداقل دیگر مانند قم : جهنم در جهنم نیست.منبع: دکتر سینا(از قم). با اندکی تصرف سايت وصال حق.وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه
مطالبی که برای شما مي نويسم، نامه نیست بلکه قاصد درد و رنج ملتی بیست میلیونی است که از صفحه هستی در حال محو شدن و نابود گشتن است و هیچ کس متاسفانه در عالم اسلام صدایش را نمی شوند، قاصد گریه های در حلقوم خاموش شده ای است که جزء خداوند رازدان کسی قدر و اندازه آن را نمی داند. فریاد من از سرزمین امام مسلم، امام ابن ماجه، امام ابوداود، امام محمد غزالی، امام فخر رازی، مولانا عبدالرحمن جامی، ابونصر فارابی، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا، شمس الائمه سرخسی، احمد جامی، زین الدین ابوبکر تایبادی، ابوالوفای بوژگانی، حافظ، سعدی شیرازی، عطار نیشابوری، عمر خیام نیشابوری، شمس تبریزی و… هزاران فیلسوف، محدث، مورخ، شاعر، ادیب و منجم است که اکنون همفکران مذهبی آنان در سیاهترین دوران، بدتر از قرون وسطی در حال فنا شدن هستند، من از سرزمین ایران با شما سخن می گویم سرزمینی که حکومتش با عربده های اسلام خواهی گوش عالم را کر نموده است و حکومتهای اسلامی را متهم به چنین و چنان میکند. من از سرزمینی با شما سخن میگویم که حکومتش آتش جنگ و نفاق را در عالم اسلام شعله ور نموده و خود همانند اصحاب الاخدود نظاره گر آتشی هستند که افروخته اند و از سوختن مومنین لذت می برند. من از طرف ملتی با شما سخن می گویم که گرچه به تعداد بیست میلیون نفرند، اما همچون گوسفندانی بی شبان، گرفتارچنگ و دندان حکومت گرگ صفت و درنده ای شده اند که با بی رحمی تمام آنها را قلع و قمع نموده و هیچ ملجأ و مأوایی در عالم اسباب ندارند. زیرا تمام بزرگان دینیشان اعدام، تبعید، زندانی، آواره و محکوم به سکوت شده اند.لابد تاریخ این کشور را مطالعه کردید و میدانید که بعد از حمله مغولها به ایران و خونریزیهای فراوان، آنطوری که امروز در سوریه شاهد هستیم که فرزندان نسل مغول به اعمال خرابکارانه مشغول هستند، اهل سنت دیگر نتوانستند در ایران دارای حکومت و اقتدار شوند، لذا بخش کوچکی از جامعه اهل سنت باقی ماندند، تا اینکه صفویها آمدند و نابودی کامل آنها را در دستور کار خویش قرار دادند بطوریکه از تمام ایران اهل سنت را پاکسازی و نابود کردند و فقط در مرزهای ایران آنهم بخاطر موفق نشدن صفویها باقی ماندند.ا طلوع غروب آسای انقلاب جمهوری اسلامی ایران در سال 57شمسی آخونهای زیرک دریافتند که فلسطین در قلبهای مسلمانان جایگاه خاصی دارد از اینرو با محک زدن به این قضیه و ادعای اینکه ” من آنم که رستم بود پهلوان” توانستند انظار و افکار عمومی جهان اسلام را بخود جلب کنند. این در حالی است که دیدگاه شیعه درباره بیت المقدس مخالف و مغایر با دیدگاه مسلمانان است، در کتابها و منابع معتمد آنان و در دستخط هایشان به صراحت و وقاحت از مقام و منزلت آن کاسته شده و از موقعیت فعلی آن انکار نموده، تصریح می نمایند که منظور و مقصود از بیت المقدس مسجدی در آسمان است و مردم در وهم و خیال قرار گرفته و می گویند که در قدس واقع است!!
-
نویسندهنوشته ها
هه هه هه هه باز هم جواب ندادی . حرف هایی میزنید که اصلا سند برای آن نمی آورید . من شما را به اسلام دعوت می کنم و از شما میخوام تا از ارتزاق از بودجه میلیاردی آمریکا و انگلیس نخوری چون پول خون سنی های فلسطینه .
كدام اسلام مي شود از كرامات مذهب 12 امامي بفرماييد؟
انگليس همان كشوري بود كه آخوند هاي رافضي را بر سركار آورد.
یه هدیه برات میگذارم ، از نهج البلاغه
آگاه باشيد به خدا سوگند كه پسر ابى قحافه لباس خلافت را پوشيد در حالى كه مىدانست خلافت جز بر قامت من سزاوار نبود و موقعيت من نسبت به خلافت مانند موقعيت سنگ آسياست.
جواب:ما نهج البلاغه كه مولف آن شيخ رضي ملعون است قبول نداريم.
آرى آن دو خلافت را مانند دو پستان شتر بين خود تقسيم كردند.
جواب:احترام شيخين را داشته باش
رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (إنَّ اللَّهَ بعَثَني إليكمْ فقلتُمْ كذبتَ و قال أبوبكر: صدق و واساني بنفسِهِ و مالِهِ، فهل أنتم تاركوا لي صاحبي؟) يعني: «خداوند، مرا به سوي شما مبعوث كرد؛ شما (ابتدا تكذيبم كرديد و) گفتيد: دروغ ميگويي؛ اما ابوبكر (همان اول تصديقم كرد و) گفت: راست مي گويد و مرا با جان و مالش ياري نمود (و دستم را در مالش باز گذاشت و مرا در مالش همسان خود قرار داد.) پس آيا شما، دوستم را (محض خاطر من) برايم ميگذاريد؟» رسولخدا صلی الله علیه وسلم اين گفته را دو بار تكرار نمودند. پس از آن ابوبكر رضی الله عنه هرگز مورد بيحرمتي يا اذيت قرار نگرفت.( بخاري شمارهي3661)
« لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا» (فتح 18).يعني: خداوند از مؤمنان -هنگامى که در زير آن درخت با تو بيعت کردند- راضى و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مىدانست؛ از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل کرد و پيروزى نزديکى بعنوان پاداش نصيب آنها فرمود.و سيدناعمر ابن خطاب جزو مهاجرين و جزو کساني بود که زير درخت با پيامبر صلي الله عليه وسلم بيعت داد.
و پيامبر صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: « ابُو بَكْرٍ فِي الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فِي الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ فِي الْجَنَّةِ وَعَلِيٌّ فِي الْجَنَّةِ وَطَلْحَةُ فِي الْجَنَّةِ وَالزُّبَيْرُ فِي الْجَنَّةِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِي الْجَنَّةِ وَسَعْدٌ فِي الْجَنَّةِ وَسَعِيدٌ فِي الْجَنَّةِ وَأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ فِي الْجَنَّةِ ».( إمام أحمد، أبوداود، ترمذي 3680، وابن ماجه وغيره .
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين