mojahed.din

دوستان نادان ایه ای که به ان استناد کردی هم ضد خودت بود و در اثبات رویت به کار برده میشود

خدا میفرماید

‏ وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ موسَى صَعِقاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ 143 اعراف‏

معنی: وهنگامی که موسی به میعاد ما آمد, وپروردگارش با او سخن گفت, عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان بده, تا به تو بنگرم» فرمود: «(در دنیا) هرگز مرا نخواهی دید, ولیکن به کوه بنگر, پس اگر در جایش ثابت ماند, تو (نیز) مرا خواهی دید». پس چون پروردگارش بر (آن) کوه تجلی کرد, آن را متلاشی (وهموار) ساخت, وموسی بیهوش افتاد, پس هنگامی که به هوش آمد, عرض کرد: «تو پاک ومنزهی, من به سوی تو بازگشتم (و توبه کردم) ومن نخستین مؤمنانم».

سوال میشود که اگر دیدن خدا امکان پذیر نیست پس چرا دیدن خود را به کوه معوق کرد؟؟؟؟؟

مساله مهم اینه که موسی میداند که خدا دیده میشود و مشتاق این دیدن بود و میخواست در همین دنیا با این جسم دنیوی خدا را بداند. و اگر میدانست که خدا دیده نمیشود اصلا نیازی به چنین سوالی نبود

ما میگوییم که خداوند لیس کمثله شیء است. هر صفتی که برای خود ثابت کند ثابت میکنیم بدون تاویل و تشبیه و تعطیل. خدا را خواهیم دید اما کیفیت آن را نمیدانیم.

بله خداوند مکان دارد آن هم بر روی عرش است و این را ثابت کردم قبلا. به جای این جواب های ابکی از قران دلایلت را ثابت کن نه از عقل ناقصت

در مورد صفات خداوند مقاله ای نوشته ام که هنوز کسی به ان جواب نداده است

http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1664

دروغ نه دهم دین شماست

تلبیس و مغلطه بلغور کردن نیز آیین و روش شماست

مچت را در هر بار میگریم وقتی که تفکراتت را میخوایی بر روی روایات سوار کنی.

نه خدا وکیلی خجالت میدونی چی هست؟

خداوکیلی چرا شما روافض از رو نمیروید؟

در زیر روایات را ببین که همه آنها اشاره به سمت مشرق یعنی نجد که مقر روافض بوده است دارد..

در روایتی از سالم بن عبدالله بن عمر آمده است که گفت: «ای مردم عراق، شما در مورد گناه صغیره سوال می‏کنید و مرتکب گناه کبیره می‏شوید! از پدرم عبدالله بن عمر شنیدم که گفت: شنیدم که رسول خدا میفرماید: «فتنه از اینجا می‏آید» و با دست خود به سمت مشرق اشاره کردند «از جایی که شاخهای شیطان بر می‏آید». صحیح مسلم4/2229.

از لیث از نافع از ابن عمر روایت است

رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُشِيرُ إِلَى الْمَشْرِقِ فَقَالَ هَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَان

که وی شنید که رسول خدا که رو به سمت شرق کرده بود و فرمود: «ألا إن الفتنةهاهنا من حیث یطلع قرن الشیطان». بخاری7093؛ صحیح مسلم، 2905.

أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ أَلَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا يُشِيرُ إِلَى الْمَشْرِقِ مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ بخاری 3249

ابن عمر ميگوید شنیدم رسول خدا که بر روی منبر بود فرمود فتنه از اینجا می اید و به مشرق اشاره کرد جایی که شاخ شیطان از آنجا طلوع میکند

عَنْ الزُّهْرِيِّ عَنْ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ
عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَامَ إِلَى جَنْبِ الْمِنْبَرِ فَقَالَ الْفِتْنَةُ هَا هُنَا الْفِتْنَةُ هَا هُنَا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ أَوْ قَالَ قَرْنُ الشَّمْسِ بخاری 6563

پس پیامبر خداوند با شاخ شیطان هم خوابی میکرد ؟؟؟

او تا آخر عمر با عایشه زندگی کرد و از گل نازک تر هم به او نگفت و موقع وفاتش هم سر بر شانه عایشه وفات کردند

مشکل پیامبر خیالی شما چیست که با شاخ شیطان ازدواج میکند؟

از عمر دختر میگیرد چرا؟

از ابوبکر دختر میگیرد چرا؟

به عثمان یک دختر که نه دو تا میدهد چرا؟

یا شماها کذاب و ملعون ابن سبائی هستید که هدفی جز دشمنی با اصل اسلام ندارید یا مشکل از پیامبر است که راست و چپ خودش را نشناخته و هرچه شیطان و منافق و کافر است دور خود جمع کرده است.

علل الشرائع للصدوق (381 هـ) الجزء 1 صفحة163

http://www.yasoob.com/books/htm1/m012/09/no0995.html

2 – أبى قال: حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا الحسن بن عرفة (بسر من رأى) قال: حدثنا وكيع قال: حدثنا محمد بن إسرائيل قال: حدثنا أبو صالح عن أبي ذر رحمة الله عليه قال: كنت أنا وجعفر بن أبي طالب مهاجرين إلى بلاد الحبشة فأهديت لجعفر جارية قيمتها أربعة آلاف درهم فلما قدمنا المدينة أهداها لعلي ع تخدمه فجعلها علي ع في منزل فاطمة فدخلت فاطمة ع يوما فنظرت إلى رأس علي ع في حجر الجارية فقالت يا أبا الحسن فعلتها فقال لا والله يا بنت محمد ما فعلت شيئا فما الذي تريدين؟

قالت تأذن لي في المصير إلى منزل أبى رسول الله صلى الله عليه وآله فقال لها قد أذنت لك فتجلببت بجلبابها وتبرقعت ببرقعها وأرادت النبي صلى الله عليه وآله فهبط جبرئيل ع فقال يا محمد إن الله يقرئك السلام ويقول لك أن هذه فاطمة قد أقبلت إليك تشكو عليا فلا تقبل منها في علي شيئا فدخلت فاطمة فقال لها رسول الله صلى الله عليه وآله جئت تشكين عليا قالت إي ورب الكعبة فقال لها ارجعي إليه فقولي له رغم أنفي لرضاك فرجعت إلى علي ع فقالت له يا أبا الحسن رغم أنفي لرضاك تقولها ثلاثا فقال لها علي ع شكوتيني إلى خليلي وحبيبي رسول الله صلى الله عليه وآله وا سوأتاه من رسول الله صلى الله عليه وآله اشهد الله يا فاطمة أن الجارية حرة لوجه الله وان الأربعمائة درهم التي فضلت من عطائي صدقة علي فقراء أهل المدينة ثم تلبس وانتعل وأراد النبي صلى الله عليه وآله فهبط جبرئيل فقال يا محمد أن الله يقرئك السلام ويقول لك قل لعلي قد أعطيتك الجنة بعتقك الجارية في رضا فاطمة والنار بالأربعمائة درهم التي تصدقت بها فادخل الجنة من شئت برحمتي واخرج من النار من شئت بعفوي فعندها قال علي ع أنا قسيم الله بين الجنة والنار

علل الشرائع للصدوق (381 هـ) ج1 ص155 باب 125 العلة التي من أجلها كنى رسول الله علي أبا تراب

http://www.yasoob.com/books/htm1/m012/09/no0995.html

1 – حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال : حدثنا أبو سعيد الحسن بن علي السكري قال : حدثنا الحسين بن حسان العبدي قال : حدثنا عبد العزيز بن مسلم عن يحيى بن عبد الله عن أبيه عن أبي هريرة قال : صلى بنا رسول الله صلى الله عليه وآله الفجر ثم قام بوجه كئيب وقمنا معه حتى صار إلى منزل فاطمة صلوات الله عليها فأبصر عليا نائما بين يدي الباب على الدقعاء فجلس النبي صلى الله عليه وآله فجعل يمسح التراب عن ظهره ويقول : قم فداك أبي وأمي يا أبا تراب ثم أخذ بيده ودخلا منزل فاطمة فمكثنا هنية ثم سمعنا ضحكا عاليا ثم خرج علينا رسول الله صلى الله عليه وآله بوجه مشرق فقلنا يا رسول الله دخلت بوجه كئيب وخرجت بخلافه ؟ فقال : كيف لا أفرح وقد أصلحت بين اثنين أحب أهل الأرض إلي وإلى أهل السماء .

دیگر منابع

علل الشرائع للصدوق (381 هـ) ج1 ص156 باب 125 العلة التي من أجلها كنى رسول الله علي أبا تراب

بحار الأنوار للمجلسي (1111 هـ) الجزء43 صفحة146 باب6 كيفية معاشرتها مع علي ع

بحار الأنوار للمجلسي (1111 هـ) الجزء43 صفحة146 باب6 كيفية معاشرتها مع علي ع

غاية المرام لهاشم البحراني (1107 هـ) الجزء1 صفحة61

غاية المرام لهاشم البحراني (1107 هـ) الجزء1 صفحة61

جناب رافضی ، بخاری این روایت را در قسمت های مختلف کتابش آورده است و هرکسیکوچکترین شناختی به بخاری داشته باشد میدان که بخاری روایت های تکراری را به علت نقطه اشتراک داشتن در باب های مختلف آورده است

بخاری اصل این موضوع را ده چندین حدیث در باب فتنه آورده است و یک حدیث که در متن آن اشاره به جهتی که خانه عایشه در آن جهت بوده به همین دلیل این حدیث را در این باب آورده.

ابی مغرضی و بی سوادی ات را نشان میدهد نه اینکه خانه عایشه شاخ شیطان است بی سواد

در مورد دومی من این همه حدیث دادم که اصلا اسمی از خانه عایشه نیامده و در همه هم ها هنا آمده است.

باز رافضی و دشمن اهل بیت بودنت ثابت میشود چون منظور اینه که فتنه در این جهت که شرق است میباشد.

در مورد سومی

من میگم که. تعصب نه تنها قلبت را کور کرده بلکه چشمت را هم کور کرده. در همه روایات گفته شده ها هنا الفتنه. هناک را از کجا آوردی؟

يُشِيرُ إِلَى الْمَشْرِقِ فَقَالَ هَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا

أَلَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا يُشِيرُ إِلَى الْمَشْرِقِ

وَهُوَ مُسْتَقْبِلٌ الْمَشْرِقَ يَقُولُ أَلَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا

در مورد چهارمی

اینکه هیچ یک از اصحاب منظور پیامبر را خانه عایشه ندانستند دلیل بر بطلان ادعای روافضه. نعوذ بالله پیامبر که خانه خودش را شاخ شیطان نمیداند

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ = وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ

پس پیامبر بیست سال در خانه اش که شاخ شیطان بوده زندگی میکرده. خاک بر سرت کنم با این طرز تفکر

در مورد پنجمی

نیز نجد مقر ورافض و محل شهادت ریحانه پیامبر و پرورش فرقه های تکفیری رافضه بوده است و اصلا عایشه به عراق نرفته. اما چه کنم حیا ندارید از رو برید

در مورد ششمی

ملعون هفت جد و آبادته اشغال. در مورد اصحاب درست حرف بزن. لعنت بر تو امثال تو بی شرف بی ناموس به اصحاب پیامبر توهین نکن وگر نه کاری میکنم که کل پستهایت از این سایت حذف شود

و بصره و نجد ربطی به هم ندارند

پس ابتدا عصمت را ثابت کن

وقتی فاطمه معصوم نیست پس جایز الاشتباه است

و در مورد فدک فاطمه ادعا داشت ابوبکر دلیل. دلیل بر ادعا غالب شد

و ناراحتی فاطمه علیها السلام مشکل خودش است نه مشکل ابوبکر

ابوبکر عالم تر از فاطمه به شرع است و وقتی میگوید پیامبران ارث نمیگذارند دلیل دارد.

در ضمن مگر ابوبکر فدک را به حساب شخصی خود واریز کرد؟

اگر فدک ارث میشد سهمی از آن به عایشه هم میرسید

فدک دقیقا در همان راهی خرج میشد که در زمان پیامبیر خرج میشد

و علی نیز فدک را پس نگرفت

پس در اینجا فاطمه اشتباه مرتکب شده و ناراحتی اش هیچ قیمتی ندارد

قبلا در این باره مفصل توضیح دادم اما خودتون رو به نفهمی زده اید

برای مثال فاطمه میگوید من شش کیلو طلا و جواهرات میخواهم بعد هرکسی از گل به من نازک تر بگوید و زیر ابرویی هم بگوید پول نداریم برات بخریم من خشمگین میشوم و خشمگین شدن من باعث خشم خدا و رسولش است

ایا این استدلال درست است؟ یعنی فاطمه به حق و ناحق اگر ناراحت شود اگر خلاف شرع ناراحت شود باز حق با اوست؟ معلومه که نه

فاطمه در فدک اشتباه کرد و بعدا نیز متوجه شد و از ابوبکر راضی گشت

تمام شد رفت

بیش از این جوابی در این باره نمیدهم و بحث را تمام شده میدانم اگر شما رافضی ها هم قصد صفحه سیاه کردن دارید راحت باشید. عاقلان قضاوت میکنند