mojahed.din

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)
  • نویسنده
    نوشته ها

  • mojahed.din
    کاربر
    شراب هم در صدر اسلام جایز بود اما بعدا حرام شد

    خداوند میفرماید

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ 43 نساء

    ‏ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! در حالي كه مست هستيد به نماز نايستيد تا آن گاه كه مي‌دانيد چه مي‌گوئيد

    طبق این آیه فقط موقع نماز نباید مست بود و در دیگر مواقع اشکالی ندارد

    حال اگر نفهمی پیدا شود و بگوید صیغه و شراب حلال است چه به اومیگویی؟

    من در این پست از کتب خودتان با سند صحیح حرام شدن صیغه را ثابت کردم

    http://islamtxt.net/?q=content/forum/2106

    نوشته ای:

    لذا از شما خواهش می کنم که در این مسائل وارد نشوید تاعزیزانی از اهل سنت که تسلط به مطلب دارند وبا نظرات مفسرین آشنا هستند پاسخ گوی مطالب باشند

    پاسخ:

    ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

    هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

    اسپند دود کن چشم نخوری

    در پاسخ به: Reply To: متعه را پیامبر حرام کرد یا عمر ؟ کتب اهل سنت چه میگوید!! #6857

    mojahed.din
    کاربر
    مشکل امثال شما این است که چشمانتات را بر روی حقایق بسته اید و نمیخواهید به صراط مستقیم و به جماعت مسلمین بپیوندید و فحشا وفساد را دوست دارید همانطور که در اینجا

    http://islamtxt.net/?q=content/forum/2106

    ثابت کردم که اربابان شما تا چه حد فساد را دوست دارند

    در مورد قضیه عمرو بن حریث نیز اینجا قضیه اش را توضیح دادم

    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/974#comment-6090

    لَمَّا وَلِيَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَذِنَ لَنَا فِي الْمُتْعَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ حَرَّمَهَا وَاللَّهِ لَا أَعْلَمُ أَحَدًا يَتَمَتَّعُ وَهُوَ مُحْصَنٌ إِلَّا رَجَمْتُهُ بِالْحِجَارَةِ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَنِي بِأَرْبَعَةٍ يَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَحَلَّهَا بَعْدَ إِذْ حَرَّمَهَا.

    موقعی که عمر بن خطاب به خلافت رسید برای مردم خطبه داد و گفت گفت: همانا رسول خداوند صلی الله علیه و سلم به ما اذن و اجازه ی متعه در س

    ه مرتبه داد سپس آن را حرام اعلام کرد. والله اگر بدانم کسی متعه کرده است و محصن بوده او را سنگ رجم خواهم کرد. مگر اینکه چهار شاهد بیاورد که رسول خدا آن را حلال کرده است بعد از آنکه حرام اعلام کرده بود.

    سنن ابن ماجه جلد 2ص131 و مصباح الزجاجه شهاب الدين البوصيرى دار النشر / دار الجنان ـ بيروت حدیث 701 جلد 1 ص 296 و کنز العمال رقم 45714

    آیا آوردن چهار شاهد اینقدر سخت بود؟

    در کتب خودتان چنین آمده است

    (قال لي محمد بن أبي عمير عن عبد الله بن سنان قال سألت أبا عبد الله (ع) عن المتعة فقال لا تدنس نفسك بها )
    بحار الانوار حِ۱۰۰ ابوب المتعه ص۱۰۳ (جعفر صادق می گوید با صیغه زنان خودت را آلود نکن )


    [كتاب حسين بن سعيد و النوادر] ابن أبي عمير عن هشام بن الحكم عن أبي عبد الله (ع) قال ما تفعلها عندنا إلا الفواجر. بحار جلد ۱۰۰ابواب المتعه صفحه ۱۰۳*(ابی عبد الله صادق در پاسخ سوال کننده می گوید صیغه زنان را در نزد ما افراد خبیث و فاجر انجام می دهند)

    عن زراة قال جاء عبد الله بن عميرالي ابي جعفر ( الباقر ) فقال ما تقول في متعة النساء؟ فقال ابو جعفر احلها الله في كتابه وعلي لسانه نبيه فهي حلال الي يوم القيامة وذكر كلاما طويلا , ثم قال ابو جعفر لعبدالله بن عمير هلم الي ألاعنك فأقبل عليه عبدالله بن عمير وقال ايسرك ان نسائك وبناتك واخواتك وبنات عمك يفعلن ذلك؟ فاعرض عنه ابو جعفر وعن مقالته عندما ذكر له نسائه وبناته وبنات عمه . مستدرك الوسائل ج 14 ص 449 /بحار الأنوار – العلامة المجلسي – ج 100 – ص 317 – 318

    (عبدالله بن عمیر نزد امام باقر آمد و سوال کرد در مورد صیغه زنان حِه می گویی؟پاسخ داد در کتاب خدا وسنت رسولش حلال شده تا روز قیامت عبدالله بن عمیر پاسخ داد آیا برایت آسات است که زنانت و دخترانت و خواهرانت این کار انحِام دهند؟پس امام باقر بدش آمد واز او روی گرداند وپاسخش نداد)

    خوب اگر صیغه خوب است چرا امام باقر برای اهل خود نمی پسندد؟


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای

    ابتدا به ذکر منابعی از اهل سنت که حدیث رابیان نموده اندمی پردازم:

    تفسير ابن كثير، ج 3، ص 364، السيرة النبوية، ابن كثير، ج 1، ص 459، شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 13، ص 211، معالم التنزيل بغوي، ج 6، ص 278، دارالفكر، 1405 ه”، تاريخ ابن الفداء، ج 1، ص 117-116، شواهد التنزيل، ج 1، ص 543-542، تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 42، ص 56-50-49، دارالفكر بيروت، 1417 ه

    پاسخ:

    ابن ابی الحدید و شواهد التنزیل شیعه هستند دروغ گویی تا چه حد؟

    نوشته ای:

    یکی از اسناد حدیث:ابن حميد، از سلمة بن فضل، از محمد بن اسحاق، از عبدالغفار بن قاسم، از منهال بن عمرو، از عبداللَّه بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب، از عبداللَّه ابن عباس از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) .

    پاسخ:

    در میزان الاعتدال در ترجمه این شخص آمده است
    5147 – عبد الغفار بن القاسم، أبو مريم الأنصاري، رافضي.
    ليس بثقة.
    قال علي بن المديني: كان يضع الحديث، ويقال: كان من رءوس الشيعة.
    وروى عباس عن يحيى: ليس بشئ.

    وقال أبو حاتم والنسائي وغيرهما: متروك الحديث.

    • وقال الدَّارَقُطْنِيّ: كوفي ضعيف، حدث عنه، ولعله لم يخبره. «الضعفاء والمتروكون» (356) .

    وقال الدَّارَقُطْنِيّ: كوفي ضعيف، حدث عنه، ولعله لم يخبره. «الضعفاء والمتروكون» (356) .


    mojahed.din
    کاربر
    سند دوم شما که به دروغ گفتی صحیح است

    از ابوالبركات عمربن ابراهيم زيدي علوي از ابوالفرج محمدبن احمدبن علان شاهد، از محمدبن جعفربن محمدبن حسن از ابوعبداللَّه محمدبن قاسم بن زكريا محاربي، از عبادبن يعقوب، از عبداللَّه بن عبدالقدوس، از اعمش، از منهال بن عمرو، از عبادبن عبداللَّه از علي علیه السلام .

    پاسخ:

    الاسم : عباد بن عبد الله الأسدى ، الكوفى

    رتبته عند ابن حجر : ضعيف
    رتبته عند الذهبي : تركوه

    در تذهیب الکمال در ترجمه این شخص آمده است

    عباد بن عبد الله الأسدي الكوفي.
    قال ابن سعد: روى عن علي وعبد الله وله أحاديث.
    وذكره ابن الجارود في جملة الضعفاء.
    وكذلك أبو جعفر العقيلي.
    وخرج الحاكم حديثه في المستدرك لما نزل قوله تعالى {وأنذر عشيرتك الأقربين}.
    ولما ذكره ابن عدي لم يذكر منه غير كلام البخاري قال أبو أحمد والحديث الذي ذكره البخاري هو ” وأنذر عشيرتك الأقربين “.
    وقال أبو محمد بن حزم في كتابه ” المحلى “: وعباد هذا مجهول بالنقل.
    وفي كتاب أبي الفرج البغدادي: روى عن علي أحاديث لا يتابع عليها، وقال علي بن المديني: ضعيف الحديث.
    وفي كتاب ” الموضوعات “: كان متهما وضرب الإمام أحمد على حديثه عن علي ” أنا الصديق الأكبر ” وقال: هو منكر.


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    رجال شناسان برجسته اهل سنّت، رجال اين دو سند را تصديق كرده اند.

    پاسخ:

    آخر کذاب چرا اینقدر دروغ میگویی؟؟؟؟

    از این به بعد علاوه بر سنگ پای قزون 35 به تو میگویم کذاب 35 و حق اعتراض نداری هررررررررررررر وقت این کذبت را بر طرف کردی من هم بهت دیگر نمیگویم کذاب

    بهت قبلا نیز هشدار داده بودم که از این ور آن ور کپی نکنی برای اینکه بدون استثناء در هر پستی خودت را رسوا و مضحکه کرده ای

    کذاب عزیز مگر مجبوری؟ آبروی شیعیان را هم برده ای. حد اقل بذار دیگر شیعیان حرف بزنند و اینقدر مایه شرمساری آنان نباشی.

    گفته ای رجال شناسان رجال این دو روایت را تصدیق کرده اند.

    نمیدانم چرا مشتاقانه منتظر نظرات من هستی. آیا کشف کردن دروغ های شما اشتیاق دارد؟


    mojahed.din
    کاربر
    جناب نابغه این آیه بدون شک درباره ازدواج دائم است لطفا ایه را کامل بخوان بدون پرانتز و بدون سوار کردن هدف شخصی بر روی ایه

    معنی آیه 23 نساء

    ( 23 ) حرام شده است بر شما: مادرانتان ، و دخترانتان، و خواهرانتان ، و عمه هایتان، و خاله هایتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرانتان که به شما شیر داده اند، وخواهران رضاعی شما، و مادران زنانتان، و دختران همسرانتان که در دامان شما پرورش یافته اند از همسرانی که با آنها همبستری کرده اید، پس اگر با آنها همبستری نکرده اید؛ بر شما گناهی نیست ( که با دخترانشان ازدواج کنید) و ( همچنین) زنان پسرانتان که از پشت و صلب خوتان هستند، و( نیز) جمع میان دو خواهر ( بر شما حرام است) مگر آنچه که در گذشته رخ داده باشد که خداوند آمرزنده ی مهربان است.

    ( 24 ) ۞ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۖ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ ۚ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

    ( 24 ) و زنان شوهردار بر شما حرام است مگرزنانی که مالک آنان شده اید. این فریضه ی الهی است که بر شما مقرر داشته است. و غیر از اینها (یعنی موارد ذکر شده در ایه 23 و ایه 24) برای شما حلال است با اموال خود زنان دیگر را طلب کنید ـ در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشد ـ پس آن زنانی را که از آنان کام گرفتید، باید مهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید، و گناهی بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهریه با یکدیگر توافق کنید، بی گمان خداوند دانای حکیم است.


    mojahed.din
    کاربر
    ( 25 ) وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ۚ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُم ۚ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ ۚ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ ۚ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنكُمْ ۚ وَأَن تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَّكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

    25 ) و هر کس از شما از لحاظ مالی توانایی ازدواج با زنان آزاده مؤمن؛ نداشته باشد، پس با کنیزان با ایمانی که ملک یمین شما هستند ازدواج کند و خداوند به ایمان شما داناتر است. برخی از برخی هستند، پس آنان را با اجازه صاحبانشان به ازدواج خود در آورید، و مهرشان به طور پسندیده به آنان بدهید. ( به شرط آنکه) پاکدامن باشند، نه زناکار، و نه آنان که در پنهانی دوست گیرند. پس چون ازدواج کردند، اگر مرتکب زنا شدند،پس مجازاتشان؛ نصف مجازات زنان آزاد ( پنجاه تازیانه) است. این ( اجازه از دواج با کنیزان) برای کسانی از شماست که از آلایش گناه بترسد، و صبر ( و پاکدامنی) پیشه کردن؛ برایتان بهتر است. و خداوند آمرزنده ی مهربان است.

    در این ایه نیز میگویند اگر ازدواج دائم نتوانستید بکنید با کنیزان ازدواج کنید. نگفته صیغه و ازدواج موقت کنید.

    در سوره مومنون میخوانیم

    ( 1 ) قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ… ( 5 ) وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ( 6 ) إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ( 7 ) فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْعَادُونَ

    ( 1 ) به راستی مؤمنان رستگار شدند… ( 5 ) و آنها که شرمگاهشان را حفظ می کنند.( 6 ) جز بر همسران شان یا (بر) کنیزان شان، پس بی گمان اینان (در بهره گیری از آنان) ملامت نمی شوند. ( 7 ) پس کسی که فراتر از این بخواهد، آنانند که تجاوز گرند.

    در کجای این ایه گفته علاوه بر زن دائم و کنیز راه سومی به نام صیغه کردن انجام بدید؟

    حرام شدن صیغه را در کتبتان ثابت کردم اگر چیزی در چنته داری آن را جواب بده وگر نه سکوت کنی سنگین تری


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اي:

    قال شعبة: لم أر أحفظ منه … و كان ذا اعتناء بالعلم و بالرجال.
    لسان الميزان لإبن حجر، ج4، ص42
    قال إبن عدي: له أحاديث صالحة.
    قال: سمعت إبن عقدة يثني على أبي مريم و يطريه و تجاوز الحد في مدحه.
    الكامل في الضعفاء لإبن عدي، ج5، ص327
    خوب می بنیم ابن حجر وابن عدی هر دو او را مدح کرده اند وگفته اند احفظ واضبط از او را سراغ ندارند .

    پاسخ:

    ای کاش سکوت میکردی تا بیش از این خود را رسوا تر نکنی

    جناب آقای کذاب سنگ پای قزوین 35 به همان ادرسی که گفتی میرویم و ببینیم چه نوشته است

    4853 – عبد الغفار بن القاسم أبو مريم الأنصاري رافضي ليس بثقة قال علي بن المديني كان يضع الحديث ويقال كان من رؤوس الشيعة وروى عباس عن يحيى ليس بشيء وقال البخاري عبدالغفار بن القاسم بن قيس بن فهد ليس بالقوي عندهم أحمد بن صالح حدثنا محمد بن مرزوق حدثنا الحسين بن الحسن الفزاري حدثنا عبد الغفار بن القاسم حدثني عدي بن ثابت عن سعيد بن جبير عن بن عباس قال حدثني بريدة رضى الله تعالى عنه قال رسول الله عليه وآله وسلم علي مولى من كنت مولاه أبو داود سمعت شعبة سمعت سماكا الحنفي يقول لأبي مريم في شيء ذكره كذبت والله أبو داود حدثنا عبد الواحد بن زياد سمعت أبا مريم يروي عن الحكم عن مجاهد في قوله تعالى لرادك الى معاد وقال يرد محمد صلى الله عليه وآله وسلم الى الدنيا حتى يرى عمل أمته قال عبد الواحد فقلت له كذبت قال اتق الله تكذبني قال أبو داود وانا اشهد ان أبا مريم كذاب لأني قد لقيته وسمعت منه واسمه عبد الغفار بن القاسم وقال أحمد بن حنبل كان أبو عبيدة إذا حدثنا عن أبي مريم يصيح الناس يقولون لا نريده قال أحمد كان أبو مريم يحدث ببلايا في عثمان وقال أبو حاتم والنسائي وغيرهما متروك الحديث قلت بقي الى قرب الستين ومائة فان عثمان أدركه وأبي ان يأخذ عنه حدث عن نافع وعطاء بن أبي رباح وجماعة وكان ذا اعتناء بالعلم وبالرجال وقد أخذ عنه شعبة ولما تبين له انه ليس بثقة تركه انتهى. وقال الآجري سألت أبا داود عنه فقال كان يضع الحديث وقال شعبة لم ار احفظ منه قال أبو داود وغلط في امره شعبة وقال الدارقطني متروك وهو شيخ شعبة اثنى عليه شعبة وخفي على شعبة أمره فبقي بعد شعبة فخلط قلت فهذا يصرح بأنه تأخر بعد الستين لان شعبة مات بعدها وذكره الساجي والعقيلي وابن الجارود وابن شاهين في الضعفاء وقال بن عدي سمعت بن عقدة يثني على أبي مريم ويطريه وتجاوز الحد في مدحه حتى قال لو ظهر على أبي مريم ما اجتمع الناس الى شعبة قال وانما مال اليه بن عقدة هذا الميل لافراطه في التشيع


    mojahed.din
    کاربر
    این هم لینک ترجمه عبد الغفار در لسان المیزان ابن حجر تا خودت بروی و متوجه قیچی کاری ها و تلبیس گریات بشی

    http://islamport.com/w/trj/Web/2979/1492.htm

    همانطور که مشاهده میکنیم در متن چنین آمده « وقد أخذ عنه شعبة ولما تبين له انه ليس بثقة تركه انتهى» یعنی شعبه وقتی که فهمید ثقه نیست سر انجام روایاتش را ترک کرد

    و ابن عقده که یک شیعه افراطی بوده نیز او را ثنا کرده است که به درد خودش و همکیشانش میخورد « وقال بن عدي سمعت بن عقدة يثني على أبي مريم ويطريه وتجاوز الحد في مدحه حتى قال لو ظهر على أبي مريم ما اجتمع الناس الى شعبة قال وانما مال اليه بن عقدة هذا الميل لافراطه في التشيع»

    در ادامه نوشته ای «قال إبن عدي: له أحاديث صالحة»

    این نیز یکی دیگر از هزاران دروغی است که گفته ای.

    بهت گفتم که کذاب هستی این هم لینک ترجمه عبد الغفار در کتاب «الكامل في الضعفاء لإبن عدي»

    http://islamport.com/d/1/trj/1/68/1124.html

    چنین آمده است « ودلني عليه أبو بكر بن أبي شيبة وأثنى عليه خيرا قال حدثني أبو مريم الأنصاري حدثني ثوير بن أبي فاختة عن أبيه سمعت عليا يقول لا يحبني كافر ولا ولد زنا ولعبد الغفار بن القاسم أحاديث صالحة وفي حديثه ما لا يتابع عليه وكان غاليا في التشيع وقد روى عنه شعبة حديثين ويكتب حديثه مع ضعفه»

    یعنی ابوبکر بن ابی شیبه میگوید احادیث صالحی دارد و احادیثی دارد که ما لا یتابع علیه یعنی کسی با او در این احادیث متابعت نکرده است شیعه غالی و افراطی بوده و شعبه دو روایت از او دارد و حدیثش نوشته میشود به ذکر ضعیف بودنش

    در نهایت

    در نهایت جناب آقای کذاب 35 بزرگترین دروغش را به ثبت میرساند و میگوید «خوب می بنیم ابن حجر وابن عدی هر دو او را مدح کرده اند وگفته اند احفظ واضبط از او را سراغ ندارند .»

    آخر کذاب چرا خجالت نمیکشی. خودت هم میدانی که دروغ میگویی اما چرا با ابروی خودت بازی میکنی؟

    کذاب کجا ابن عدی وابن حجر گفته اند احفظ و اضبط از او را سراغ ندارد؟


    mojahed.din
    کاربر
    متن کامل ترجمه عبد الغفار را از لسان المیزان گذاشتم

    حال متن کامل ترجمه اش را از الكامل في ضعفاء الرجال – ابن عدي میگذارم تا بیش از پیش این کذاب 35 رسوا شود.

    http://islamport.com/d/1/trj/1/68/1124.html

    ( من اسمه عبد الغفار )
    1479 – عبد الغفار بن القاسم أبو مريم الأنصاري كوفي حدثنا محمد بن خلف حدثني أبو العباس القرشي قال علي بن المديني أبو مريم الحنفي اسمه عبد الغفار بن القاسم وكان يضع الحديث حدثنا مكي بن عبدان قال ثنا محمد بن يحيى قال ثنا محمد بن الصلت ثنا عبد الغفار بن القاسم بن يحيى وهو بن قيس بن قهد أبو مريم ثنا بن حماد ثنا العباس عن يحيى قال أبو مريم عبد الغفار بن القاسم ليس بشيء ثنا بن حماد ثنا معاوية عن يحيى قال عبد الغفار أبو مريم كوفي ليس بثقة ثنا بن حماد قال ثنا إسماعيل بن حماد عن علي بن المديني قال في حديث شعبة عن الحكم عن مقسم قال إذا أصاب المحرم الصيد فلم يكن عنده جزاء قال شعبة في الحديث أخبرني أبان وأبو مريم قال قال علي أبان هو بن ثعلب وأما أبو مريم فاسمه عبد الغفار وكان لشعبة فيه رأي وتعلم منه زعموا توقيف الرجال ثم ظهر منه رأي رديء في الرفض فترك حديثه وسمعت أحمد بن محمد بن سعيد يثني على أبي مريم ويطريه وتجاوز الحد في مدحه حتى قال لو انتشر علم أبي مريم وخرج حديثه لم يحتج الناس إلى شعبة وابن سعيد حيث مال هذا الميل الشديد إنما كان لإفراطه في التشيع وقد روى شعبة عن أبي مريم هذا حديثين أحدهما عن نافع عن بن عمر والآخر عن عطاء عن جابر حدثنا محمد بن يوسف بن عاصم ثنا يوسف بن موسى ثنا جرير عن عبد الغفار بن القاسم عن أبي جعفر قال ذكر عنده الذي كان عطاء وطاوس يقولان عن جابر عن عبد الله في الذي أعتقه مولاه في عهد النبي صلى الله عليه و سلم كان أعتقه عن دين فأمر أن يبيعه ويقضي دينه فباعه بثماني مائة درهم قال أبو جعفر شهدت هذا الحديث من جابر فقال إنما أذن في بيع خدمته حدثنا محمد بن أبي علي الخوارزمي حدثني هلال بن العلاء ثنا أبو سليم عبيد بن يحيى ثنا أبو مريم عبد الغفار بن القاسم عن قتادة عن بن سيرين عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم لا يخطب الرجل على خطبة أخيه ولا يسوم على سوم أخيه وهذا يرويه عن قتادة عبد الغفار بن القاسم حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد ثنا جعفر بن عبد الله ومحمد بن عبيد بن عتبة قالا ثنا سعيد بن عثمان ثنا أبو مريم عن الحكم عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده أن النبي صلى الله عليه و سلم قال لا تنكح المرأة على عمتها ولا على خالتها قال وحدثنا أبو مريم عن الزهري عن سعيد عن أبي هريرة قال نهى رسول الله صلى الله عليه و سلم نحوه وحديث الزهري عن سعيد عن أبي هريرة يرويه أبو مريم حدثنا الحر بن محمد بن أشكاب حدثني أبي ثنا أحمد بن المفضل ودلني عليه أبو بكر بن أبي شيبة وأثنى عليه خيرا قال حدثني أبو مريم الأنصاري حدثني ثوير بن أبي فاختة عن أبيه سمعت عليا يقول لا يحبني كافر ولا ولد زنا ولعبد الغفار بن القاسم أحاديث صالحة وفي حديثه ما لا يتابع عليه وكان غاليا في التشيع وقد روى عنه شعبة حديثين ويكتب حديثه مع ضعفه


    mojahed.din
    کاربر
    تشكر برادر عزیز حقیقت جو.

    این کذاب 35 متاسفانه عبرت نمیگیرد و سلسله رسوا گری هایش همچنان ادامه دارد.

    الاسم : محمد بن حميد بن حيان التميمى ، أبو عبد الله الرازى
    الطبقة : 10 : كبار الآخذين عن تبع الأتباع
    الوفاة : 248 هـ
    روى له : د ت ق ( أبو داود – الترمذي – ابن ماجه )
    رتبته عند ابن حجر : حافظ ضعيف ، و كان ابن معين حسن الرأى فيه
    رتبته عند الذهبي : الحافظ ، وثقه جماعة و الأولى تركه

    قال يحيى بن أحمد بن زياد : ذكر محمد بن حميد عند يحيى بن معين فقال : ليس به بأس .

    و قال يعقوب بن شيبة السدوسى : محمد بن حميد الرازى كثير المناكير .

    و قال البخارى : حديثه فيه نظر .

    و قال النسائى : ليس بثقة .

    و قال إبراهيم بن يعقوب الجوزجانى : ردىء المذهب غير ثقة .

    و قال فضلك الرازى : عندى عن ابن حميد خمسون آلف حديث لا أحدث عنه بحرف .

    و قال محمد بن شاذان ، عن إسحاق بن منصور الكوسج : قرأ علينا ابن حميد كتاب ” المغازى ” عن سلمة ، فقضى من القضاء أنى صرت إلى على بن مهران فرأيته يقرأ كتاب ” المغازى ” عن سلمة . فقلت له : قرأ علينا محمد بن حميد ـ يعنى عن سلمة ـ

    قال : فتعجب على بن مهران ، و قال : سمعه محمد بن حميد منى !!!!!!!!!!

    و قال أبو العباس أحمد بن محمد الأزهرى : سمعت إسحاق بن منصور يقول : أشهد على محمد بن حميد و عبيد بن إسحاق العطار بين يدى الله أنهما كذابان .

    قال أبو العباس بن سعيد : سمعت داود بن يحيى يقول : حدثنا عنه ـ يعنى محمد ابن حميد ـ أبو حاتم قديما ، ثم تركه بأخرة .

    قال : و سمعت عبد الرحمن بن يوسف بن خراش يقول : حدثنا ابن حميد و كان والله يكذب .


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای: البته دلیل ما بر حقانیت خلافت مولایمان علی علیه السلام منحصر در این حدیث نیست


    خب پس برایت ثابت شد که این روایت به دردت نیمخورد؟؟؟؟؟؟؟ یا باز جهل پراکنی میکنی

    البته ای کاش از قرآن دلیلی می آوردی تا کسی نگوید به فلان دلیل ضعیف است و دست از روایات کذبی بر داری.

    دوست عزیز ما همانطور که در اینجا شما را شناختیم که تا چه حد کذاب هستی در آن زمان نیز کذابان از هیچ دروغی دریغ نمیکردند و ارزش و اعتبار کذابانی مثل شما در گفتار دقیقا برابر صفر است

    و اینکه کسی کذاب را تصدیق نمیکند به خاطر مذهب کذبش است همانند ابن عقده ی عقده ای و …

    در ضمن نگرد خودت را خسته نکن چون روایت صحیحی هم پیدا نخواهی کرد.

    اما رای شعبه درباره عبد الغفار

    در لسان المیزان امده« وقد أخذ عنه شعبة ولما تبين له انه ليس بثقة تركه انتهى» یعنی شعبه وقتی که فهمید ثقه نیست سر انجام روایاتش را ترک کرد

    و در کامل الکامل فی الضعفا نیز آمده «وكان لشعبة فيه رأي وتعلم منه زعموا توقيف الرجال ثم ظهر منه رأي رديء في الرفض فترك حديثه»

    پس شعبه نیز ابتدا فکر میکرد مورد اعتماد است اما بعد از اینکه برایش مشخص شد که کذاب است روایاتش را ترک کرد.


    mojahed.din
    کاربر
    هدف من از این پست این بود که به شما این را یاد بدهم که عینک بد بینی را از چشمانتان بردارید.

    روافض تمام قضایای تاریخ پر از افتخار و نور اصحاب را با عینک بد بینی نگاه میکند و همیشه نصف خالی لیوان را میبیند و از هر چیزی استفاده میکند تا طعنه ای را به خیر امت بزند

    من این روایت را آوردم تا این تاویلاتیکه برای روایت میکنید را عام کنید.

    همانطور که هزار بهانه و دلیل میتراشید تا هرطور که شده آن صحنه را خوب جلوه دهید پس عینک بد بینی را بردارید و به بهترین یاران پیامبر طعنه و ایراد نگیرید

    والسلام علی من اتبع الهدی

    به ايات 8 تا 10 سوره ي حشر توجه كنيد. خداوند سه دسته از مومنان را معرفي ميكند. مهاجرين انصار و كساني كه بعد از آنان مي آيند.
    ‏ لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏ 8 حشر
    ‏ همچنين غنائم از آنِ فقراي مهاجريني است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شده‌اند . آن كساني كه فضل خدا و خوشنودي او را مي‌خواهند ، و خدا و پيغمبرش را ياري مي‌دهند . اينان راستانند . ‏
    ‏ وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏ 9 حشر
    ‏ آناني كه پيش از آمدن مهاجران خانه و كاشانه ( آئين اسلام ) را آماده كردند و ايمان را ( در دل خود استوار داشتند ) كساني را دوست مي‌دارند كه به پيش ايشان مهاجرت كرده‌اند ، و در درون احساس و رغبت نيازي نمي‌كنند به چيزهائي كه به مهاجران داده شده است ، و ايشان را بر خود ترجيح مي‌دهند ، هرچند كه خود سخت نيازمند باشند . كساني كه از بخل نفس خود ، نگاهداري و مصون و محفوظ گردند ، ايشان قطعاً رستگارند . ‏
    ‏ وَالَّذِينَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ‏ 10 حشر
    ‏ كساني كه پس از مهاجرين و انصار به دنيا مي‌آيند ، مي‌گويند : پروردگارا ! ما را و برادران ما را كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفته‌اند بيامرز . و كينه‌اي نسبت به مؤمنان در دلهايمان جاي مده ، پروردگارا ! تو داراي رأفت و رحمت فراواني هستي . ‏
    در اين آيات سه دسته از مومنان را شناختيم و دسته ي مهاجرين و انصار در ايات بالا توصيف شدند و رضايت خدا از انان را ديديم اما بعد از اين دو دسته ما آمده ايم. حال سوال اين جاست كه در اين تقسيم بندي الهي جايگاه روافض كجا ميباشد؟

    آيا از مهاجرين و انصار هستند؟

    آيا از كساني هستند كه مهاجرين و انصار را به نيكي ياد ميكنند؟

    قطعا هيچ جايگاهي ندارند. روافض از بدو تولد فرزندانشان بذر نفاق و دشمني و كينه با اصحاب پيامبر را ميكارند.

    در پاسخ به: Reply To: خمینی و صیغه کردن شیرخوارگان!!! #6883

    mojahed.din
    کاربر
    اینهمه صفحه سیاه کردی اما آخرش نتوانستی ثابت کنی که اهل سنت گفته باشند که با رضیعه میتوان آمیزش و لذت بردن و تفخیذ کرد

    من در ابتدای پست پیش بینی این صفحه سیاه کردن ها را میکردم برای همین نوشتم

    «دقت کنید که تفاوت خمینی با دیگر فتوا دهندگان این است که خمینی حتی در شیرخوارگی را نیز جایز دانسته. مشکل در کلمه رضیعه است.چون فکر نمیکنم مثلا اگر دختری 8 سال باشد و از لحاط جسمانی نیز بزرگ و با هیکل باشد مشکلی پیش بیاید.

    هر کسی که بین 2 تا 9 سال باشد صغیر محسوب میشود و مطالبی را که از اهل سنت آوردی بحث استمتاع ازصغیر میباشد نه از رضیعه. رضیعه به 2 سال پایین تر گفته میشود

    استدلال کردی به این مطلب«وقد بين العلماء رحمهم الله تعالى أن الأصل هو جواز استمتاع الرجل بزوجته كيف شاء إذا لم يكن ضرر، وذكروا من ذلك استمناءه بيدها ومداعبتها وتقبيلها على أن يتقي الحيض والدبر»

    دوست عزیز دختر رضیعه هم مگر حیض میشود؟ اصلا دقت میکنی که به چه استناد کرده ای؟

    دوست عزیز ازدواج با رضیعه مقصود من نیست چون اهل سنت و شیعه این را جایز دانسته اند. تفاوت بین اهل سنت و شیعه در جوایز صیغه کردن رضیعه مثلا برای یک ساعت و سایر استفاده ها مانند لمس با شهوت و بغل کردن و تفخیذ میباشد.

    پس به جای پاک کردن صورت مساله و دفاع از خمینی بهتر است از این فتواهای مستهجن ابراز براءت کنید

    در پاسخ به: Reply To: رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس #6886

    mojahed.din
    کاربر
    از کتاب خمس درآمدها از منظر اقوال ائمه و فتاواي فقهاء

    مؤلف الكتاب : علاء عباس موسوی

    مترجم الكتاب : اسحاق بن عبدالله دبيرى العوضى
    حقيقت اول:
    پرداختن خمس درآمدها به فقيه هيچ دليل ندارد و در منابع معتبر حديث شيعه هيچ اساس و ريشه اي ندارد
    و با عبارتي روشن و صريح تر بگويم كه: براي پرداختن خمس هيچ دليلي از ائمه معصومين نقل نشده است، و مذهب شيعه بايد متكي به اقوال ائمه باشد، و اقوال ائمه مرجع فتوا براي علما هستند- به خصوص در امور بزرگ و مهم – بنابراين در اقوال ائمه معصومين كوچكترين اشاره اي به اين نشده است كه مقلّد بايد يك پنجم درآمدها و كسب و سود خود را به فقيه بپردازد، و چنان كه پيش تر بيان شد در هيچ يك از منابع معتبر شيعه به اين قضيه اشاره نشده است، آيا باور مي كنيد؟!!
    حقيقت دوم:
    اين از حقيقت اوّل بزرگتر و عجيب تر است! اما با وجود آن پوشيده و ناشناخته مانده و توده مردمي كه معتقدند پرداختن خمس واجب است از اين حقيقت خبر ندارند… اين حقيقت عبارت است از:

    بسياري از روايت هايي كه از ائمه نقل شده اند مي گويند كه لازم نيست شيعيان خمس بپردازند و به خصوص در زمان غيبت امام خمس از آنها ساقط است و تا ظهور (مهدي منتظر) اداي آن لازم نيست.

    حقيقت سوم: كه بزرگتر و مهم تر است!!

    روايت ها مي گويند دادن خمس به خود امام اگر حاضر باشد واجب نيست، بلكه پرداختن خمس مستحب است، و فرد مختار است كه آن را بپردازد يا نپردازد، و دادن خمس واجب نيست.

    حقيقت چهارم:
    اين حقيقت بسيار ناشناخته و هيجان انگيز است!!
    علماي گذشته مذهب شيعه همانند شيخ مفيد (ت 413هـ)، سيد مرتضي علم الهدي (ت 436هـ) و شيخ الطائفه ابي جعفر طوسي (ت 460هـ) و غيره كه از پايه هاي مذهب شيعه شمرده مي شوند هرگز بيان نكرده اند كه خمس بايد به فقها پرداخت شود، و بلكه اصلاً چنين چيزي به ذهن آنها خطور نكرده است.
    حقيقت پنجم: اين حقيقت بسيار شگفت انگيز است!!
    اگر دادن خمس را به فقيه با دادن خمس به امام مقايسه كنيم اين حقيقت بلافاصله آشكار مي شود زيرا با مقايسه كردن اين دو امر خواهيم ديد كه هر دو حكم كاملاً با هم متضاد هستند:
    با اينكه طبق نظريه اماميه خمس حق امام است اما در بسياري از روايت هاي معتبر آمده است كه پرداختن خمس به امام مستحب است و واجب نيست- چنان كه اين روايت ها در صفحات بعدي بررسي خواهند شد- پرسش اين است كه چگونه خمسي كه دادن آن به خود امام مستحب است، پرداختن آن به فقيه واجب شده است!! در حالي كه فتواهايي كه فقيه را وارد موضوع كرده با استفاده از قياس و اجتهادهايي او را وارد نموده كه نهايت آن اين است كه آنها فقيه را نايب و يا وكيل صاحب حق (امام) قرار داده اند.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)