پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس #6887شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس #6888– نصوص روايت شده از (ائمه معصومين) در مورد اسقاط خمس:
عن أبي عبد الله (ع) – وقد سئل – : من أين دخل على الناس الزنا ؟ قال : من قبل خمسنا أهل البيت . إلا شيعتنا الأطيبين فإنه محلل لهم لميلادهم
– از ابي عبدالله ؛ پرسيده شد: زنا چگونه در ميان مردم شيوع پيدا كرد؟ گفت: راه ورود زنا خمس ما اهل بيت است. اما شيعه ما از دادن خمس معاف هستند تا پاك به دنيا بيايندأصول الكافي للكليني 1/546 .
در اين روايت به وضوح مشخص مي شود كه امام صادق شيعيان خود را از دادن خمس معاف كرده است، و مي گويد كه شيعيان ملزم به اداي خمس نيستند تا اينگونه پاك به دنيا بيايند، زيرا اگر دادن خمس بر آنها واجب باشد و از پرداختن آن امتناع ورزند همانند ديگر مردم حرام زاده خواهند بود، و زنا بر آنها وارد خواهد شد!عن أحدهما (ع) قال : إن أشد ما فيه الناس يوم القيامة صاحب الخمس ، فيقول : يا رب خمسي .
وقد طيبنا ذلك لشيعتنا لتطيب ولادتهم ولتزكو أولادهم .– يكي از آنها ؛ مي گويد: سخت ترين چيزي كه در روز قيامت مردم دچار آن مي شوند صاحب خمس است، كه مي گويد: پروردگارا خمس من كجاست، و ما شيعيان خود را از دادن خمس معاف كرده ايم تا پاك به دنيا بيايند و فرزندانشان پاكيزه باشند
أصول الكافي للكليني 1/547 وفقيه من لا يحضره الفقيه للقمي 2/22 .
وقد رواه الطوسي في الاستبصار هكذا : إن أشد ما فيه الناس يوم القيامة ان يقوم صاحب ( الخمس ) فيقول : يا رب خمسي وقد طيبنا ذلك لشيعتنا لتطيب ولادتهم وليزكو أولادهم .
و طوسي در استبصار همين طور روايت مي كند: سخت ترين مشكل براي مردم در روز قيامت اين است كه صاحب خمس بلند شود و بگويد: پروردگارا خمس كجاست، و شيعيان ما ملزم به دادن خمس نيستند تا پاك به دنيا بيايند و فرزندانشان پاكيزه باشند
الاستبصار 2/57
اين روايت همچون روايت گذشته به صراحت مي گويد كه شيعيان ملزم به اداي خمس نيستند، حتي در زماني كه امام موجود باشد.
– از ابي عبدالله ؛ روايت است كه در مورد آيه (( واعلموا أنما غنمتم من شيء فإن لله خمسه وللرسول ولذي القربى )) (الأنفال: 41). «بدانيد هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است». گفت: آن- سوگند به خدا- درآمد و سود روزانه است كه بايد خمس آن پرداخت شود، اما پدرم شيعيان خود را از آن معاف گردانده تا پاكيزه شوند
أصول الكافي للكليني 1/544
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس #6889– عن أبي عبد الله (ع) قال : ان الناس كلهم يعيشون في فضل مظلمتنا ، إلا أنا أحللنا شيعتنا من ذلك .
– از ابي عبدالله ؛ روايت است كه گفت: مردم همه با ناديده گرفتن حق ما (خمس) زندگي مي كنند، اما ما شيعيان خود را از دادن آن معاف كرده ايم
فقيه من لا يحضره الفقيه للقمي 2/24
اين دو روايت اخير به وضوح بر اين دلالت مي كنند كه ائمه شيعيان خود را از پرداختن خمس معاف كرده اند و آن را از آنها ساقط گردانده اند.
– عن أبي عبد الله (ع) قال :- وهو يتحدث عن أنهار الدنيا الخمسة – فما سقت او استقت فهو لنا ، وما كان لنا فهو لشيعتنا وليس لعدونا منه شيء إلا ما غصب عليه وان ولينا لفي أوسع مما بين ذه وذه ، يعني ما بين السماء والأرض
و از ابي عبدالله ؛ روايت است كه او در حالي كه از چشمه هاي پنجگانه دنيا سخن مي گفت فرمود: آنچه آبياري مي كند يا از آن آب كشيده مي شود از آن ماست، و هر چه مال ما باشد مال شيعيان ماست، و دشمن ما در آن سهمي ندارد مگر آنچه به زور گرفته باشد، و ولي و دوستدار ما به اندازه فاصله زمين و آسمان در فراخي و راحتي قرار دارد
أصول الكافي 1/409
امام مي گويد: (آنچه از ما باشد، مال شيعيان ماست) يعني حق امام در ملكيت شيعيانش قرار دارد، و هر كس آزاد است كه در ملك خود تصرف كند. پس وقتي امام خودش حق خمس خود را به شيعيان خود واگذار كرده است پس به چه حقي كساني مي آيند و خود را وكيل امام قرار مي دهند تا حق او را كه او خودش از آن دست كشيده مطالبه كنند، و در مطالبه آن شدّت به خرج مي دهند؟!
اگر كسي بر فردي قرضي داشته باشد و او را معاف كند و روي كاغذ بنويسد كه من وام خود را بخشيده ام سپس اين مرد بميرد آيا وارثان او مي توانند وام را مطالبه كنند.
آيا اين روايت ها و امثال آن وثيقه هاي معتبري نيستند كه هر مسلماني وقتي كسي از او چيزي به نام خمس مطالبه مي كند مي تواند آن را ارائه دهد؟!
اگر اين روايت ها معتبر نيستند پس كدام روايت معتبر است؟ چرا به اين روايت ها اصلاً توجه نمي شود، گويا اصلاً چنين رواياتي وجود ندارد، و چرا روايت هاي ديگر پذيرفته مي شوند؟! و امام گفت: (دوستدار و ولي ما آزاد و راحت است) يعني هيچ چيزي بر او واجب نيست، و او به فاصله آسمان و زمين راحت و سبكدوش است!– عن أبي عبد الله (ع) وقد جاءه أحد أتباعه بمال فرده عليه وقال – قد طيبناه لك وأحللناك فيه فضم إليك مالك وكل ما في أيدي شيعتنا من الأرض فهم فيه محللون حتى يقوم قائمنا
و از ابي عبدالله ؛ روايت است كه يكي از پيروانش مبلغي پول نزد او آورد، امام آنها را دوباره به او باز گرداند وگفت: ما تو را معاف كرده ايم، پس مال خودت را بردار، و شيعيان ما هر چه دارند براي خودشان است، و ملزم به دادن خمس نيستند تا آن كه قائم ما ظهور كند
اين اجراي عملي روايت هاي گذشته است كه دادن خمس واجب نيست، و وقتي ما روايت ها را جمع كنيم روشن مي شود كه امام صادق و آنان كه بعد از او آمده اند شيعيان را از دادن خمس تا ظهور مهدي معاف كرده اند. پس وقتي امام خودش آن را معاف كرده چه كسي آن را واجب كرده است؟!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس #6890– عن يونس بن يعقوب قال : كنت عند أبي عبد الله (ع) فدخل عليه رجل من القماطين فقال : جعلت فداك في أيدينا الأرباح والأموال وتجارات نعرف حقك فيها ثابت وأنا عن ذلك مقصرون . فقال (ع) ما أنصفناكم ان كلفناكم ذلك اليوم .
و از يونس بن يعقوب روايت است كه گفت: نزد ابي عبدالله ؛ بودم مردي نزد او آمد و گفت: فدايت شوم اموال و سودهايي در دست داريم و تجارت مي كنيم و مي دانيم كه تو در آن حق داري و ما در اداي آن كوتاهي ورزيده ايم.
او ؛ فرمود: اگر شما را ملزم به دادن آن كنيم در رفتار با شما انصاف نكرده ايم
فقيه من لا يحضره الفقيه للقمي 2/23
در اين روايت بيان شد كه ملزم كردم مردم به پرداختن خمس با انصاف و دادگري منافات دارد!! اين در حالي است كه امام حاضر است پس چگونه خواهد بود كه در عدم حضور و وجود امام خمس گرفته شود؟!
– عن علي بن مهزيار أنه قال : قرأت في كتاب لأبي جعفر (ع) إلى رجل يسأله أن يجعله في حل من مأكله ومشربه من الخمس فكتب (ع) بخطه : من أعوز شيء من حقي فهو في حل
و از علي بن مهزيار روايت است كه گفت: ابوجعفر در جواب مردي كه از او خواسته بود كه او را در خوردني ها و نوشيدني ها حلال و معاف كند، با خط خودش نوشت: هر كس در چيزي از حق من كوتاهي كرد معاف است
– جاء رجل إلى أمير المؤمنين (ع) قال : يا أمير المؤمنين أصبت مالا أغمضت فيه أفلي توبة ؟ قال : أئتني بخمسه ، فأتاه بخمسه فقال : هو لك ، ان الرجل إذا تاب تاب ماله معه– مردي نزد اميرالمؤمنين ؛ آمد و گفت: اي اميرالمؤمنين مالي به دست آوردم و خمس را ناديده گرفتم، آيا توبه ام پذيرفته مي شود؟ فرمود: خمس آن را پيش من بياور، آنگاه آن مرد خمس مال را نزد او آورد، فرمود: بردار مال خودت، هر گاه كسي خودش توبه كند و برگردد مالش هم به همراهش برمى گردد
و طوسي در الاستبصار چنين عنواني گذاشته است (باب ما أباحوه لشيعتهم من الخمس حال الغيبة)
«باب در بيان اينكه ائمه شيعيان خود را از پرداختن خمس در زمان غيبت معاف كرده اند.
– عن أبي عبد الله (ع) قال : هذا لشيعتنا حلال الشاهد منهم والغائب ، والميت منهم والحي ومن تولد منهم إلى يوم القيامة فهو لهم حلال
از عبدالله ؛ روايت است كه فرمود: همه شيعيان ما آنان كه حاضر و آنان كه حضور ندارند و آنها كه زنده هستند و آنان كه وفات يافته اند و هر كس كه تا روز قيامت به دنيا مي آيد همه (از دادن خمس) معاف هستند
الاستبصار 2/57
– عن أبي جعفر (ع) قال : أمير المؤمنين (ع) هلك الناس في بطونهم وفروجهم لأنهم لم يؤدوا إلينا حقنا ، ألا وإن شيعتنا من ذلك وآباءهم في حل .
-از ابي جعفر ؛ روايت است كه گفت: اميرالمؤمنين ؛ فرمود: مردم را در مورد شكمها و شرمگاههايشان هلاك كرد، چون آنها حق ما را به ما ندادند، هان آگاه باشيد شيعيان ما و پدرانشان از دادن اين حق معاف هستندشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس #6891– وروى في موضع آخر الرواية التالية : عن أبي عبد الله (ع) قال : كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا أتاه المغنم أخذ صفوه وكان ذلك له ثم يقسم ما بقي خمسة أخماس ثم يأخذ خمسه ثم يقسم أربعة أخماس بين الناس .
و در جايي ديگر اين روايت از ابي عبدالله ؛ آمده است كه رسول الله ص بهترين آن را براي خود مى گرفت و سپس باقي مانده را به پنج قسمت تقسيم مي كرد و آنگاه يك پنجم آن را برمي داشت و چهار پنجم آن را ميان مردم تقسيم مى كرد
الاستبصار 2/57
اين روايت يعني غنيمت فقط چيزي است كه در جنگ از دشمن گرفته مي شود، و اموال و درآمدهاي مردم و املاكشان جزو غنيمت نيست، زيرا هيچگاه چنين نبوده كه اموال و درآمدهاي مردم پيش پيامبر آورده شوند و ايشان ص از آن بهترين را انتخاب كند و سپس آن را به پنج قسمت تقسيم نمايد و يك پنجم را براي خود بگيرد و چهار پنجم ديگر آن را بين مردم تقيسم كند. چنان كه در روايتي ديگر آمده است:– عن عبد الله بن سنان قال : سمعت أبا عبد الله (ع) يقول : ليس إلا في الغنائم خاصة .
– عبدالله بن سنان گفت: از ابا عبدالله ؛ شنيدم كه مى گفت: (خمس) فقط در غنيمت هاست
الاستبصار 2/56
– عن العبد الصالح (ع) : ( وله – أي الإمام – نصف الخمس كاملا ونصف الخمس الباقي بين أهل بيته فسهم ليتاماهم وسهم لمساكينهم وسهم لأبناء سبيلهم … ) وفي آخر الرواية يعود ليقول : ( وجعل للفقراء في قرابة الرسول صلى الله عليه وسلم نصف الخمس)
و از العبدالصالح ؛ روايت است: (نصف خمس كاملاً متعلق به امام است و نصف ديگر آن بين اهل بيت او تقسيم مى گردد كه سهم مال يتيمان آنها است، و يك سهم به مستمندان آنها تعلق دارد، و يك سهم به مسافران در راه مانده آنها تعلق دارد…) و در آخر روايت مي گويد: و نصف خمس به خويشاوندان فقير پيامبر تعلق دارد
أصول الكافي 1/540،542
پس طبق اين روايت نصف خمس به امام تعلق دارد و نصف ديگر آن به (يتيمان و مستمندان و مسافران) اهل بيت تعلق دارد و ثروتمندان در خمس سهمي ندارند گر چه از اهل بيت باشند، و فقها نيز در گذشته حال همين را گفته اند- چنان كه بيان خواهد شد- اين بود توجيهات و اقوال ائمه كه در روايت هاي نقل شده از آنان بيان شده است، اگر موضوع خمس و احكام آن بر اساس اقوال ائمه همين است…
و اگر بر اساس و با استناد به چيزي ديگر مطرح شده است پس ائمه از آن بيزارند و مسئوليت به گردن كساني است كه آن را در دست گردانده، و ما به چنين كساني ارتباطي نداريم، و آنها دليلي ندارند كه ما را بدان ملزم كنند.و در اينجا حق داريم كه بپرسيم و بگوييم:
قضيه واجب بودن خمس و پرداختن آن به فقيه از كجا آمد؟! و چه زماني مطرح شد؟!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس #6892اينجانب با بررسي اقوال فقهاي مذهب مى كوشيم تا به اين پرسش پاسخ دهم.
فقهاي بلندپايه نيز مردم را به دادن خمس ملزم نمى دانند معاف بودن شيعيان از پرداختن خمس تنها گفته ائمه نيست، گرچه گفته ائمه كافي است، چون بر حسب قواعد مذهب، گفتة امام حجت است، و در مقابل و يا قول امام مجالي براي اجتهاد نيست.
فقهاي بلندپايه مذهب درگذر تاريخ از روايت هايي كه پيش تر بيان كرديم استدلال كرده اند كه اين نشانگر آن است كه اين روايت نزد آنها معتبر بوده اند.العلامة أحمد الأردبيلي ( ت 993 هـ ) :
الذي كان أبرز فقهاء عصره على الإطلاق حتى لقب بالفقيه المقدس !!
يقول الأردبيلي : ( اعلم أن عموم الأخبار .. يدل على السقوط بالكلية في زمان الغيبة والحضور ، بمعنى عدم الوجوب الحتمي .. وهذه الأخبار هي التي دلت على السقوط حال الغيبة ، وكون الإيصال مستحبا ( أي زمن الحضور ) كما هو مذهب البعض مع ما مر من عدم تحقق الوجوب إلا قليلا لعدم دليل قوي على الأرباح والمكاسب وعدم الغنيمة )علامه احمد اردبيلي (ت 993 هـ): او يكي از برجسته ترين فقهاي زمان خودش به شمار مى رفت و چنان مهم بود كه او را فقيه مقدس لقب داده بودند!!
اردبيلي مي گويد: بدان كه عموم روايت بر اين دلالت مي كند كه خمس به كلي در زمان غيبت و حضور از ذمّه مردم ساقط است، يعني واجب قطعي نيست.
و همين روايت ها دلالت مي كند كه در زمان غيبت خمس معاف است، و در زمان حضور امام دادن آن مستحب است، چنان كه مذهب بعضي همين است، و واجب بودن آن متحقق نيست چون دليلي قوي وجود ندارد كه از درآمدهاى خمس گرفته شود، و غنيمتي نيست
نگاه كنيد كه چقدر اين فتوا با تصريحات گذشته ائمه همگون و مشابه است و چگونه او براي معاف بودن مردم از اداي خمس از اخبار روايت شده از ائمه استدلال مى كند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: متعه را پیامبر حرام کرد یا عمر ؟ کتب اهل سنت چه میگوید!! #6896امثال شما روافض عقده ای تنها نصف خالی لیوان را میبینید و تنها به آن قسمتی استناد میکنید که باب هوای میلتان میباشد و البته در این راه از هیچ گونه زور گویی و تزویر نیز دریغ نمیکنید.همانطور که در بالا نیز مکاری شما ها را نشان دادم و مکرتان را به باد دادم. یک روایت از زمان حلال بودن متعه در بخاری می آورید اما چشمتان از دیدن دیگر روایات در همان باب که میگوید حرام شده است کور میشود
در اینجا نیز این روایت به مزاقتان خوش آمده و علم جهالتتان شده است
در حدیث صحیح دیگری چنین آمده است
قال عليّ بن أبي طالبٍ لعمرَ بن الخطابِ – رضي الله عنهما – : أنهيتَ عن المتعةِ ؟ قال : لا ، ولكني أردتُ كثرةَ زيارةَِ البيتِ . فقال عليّ : من أفردَ الحجَّ فحسنٌ ، ومن تمتَّعَ فقد أخذَ بكتابِ اللهِ تعالى وسنةُ نبيهِ صلى الله عليه وسلم
الراوي: علي بن أبي طالب المحدث: النووي – المصدر: المجموع – الصفحة أو الرقم: 7/158
خلاصة حكم المحدث: إسناده صحيحعلی بن ابی طالب به عمر بن خطاب گفت آیا از متعه نهی میکنی؟ گفت نه ، اما میخواهم زیارت خانه خدا زیاد شود. علی گفت هرکسی حج افراد کند کار خوبی کرده است و هرکسی متعه حج کند مطابق قران و سنت رسول خدا عمل کرده است
همان طور که در این روایت میبینیم هدف سیدنا عمر رضی الله عنه دور کردن مردم از حج کردن نبوده بلکه عمر دوست داشته که هیمیشه خانه خدا رنیگن و پر از حاجیان در حال طواف باشد. عینک های کثیفتان را از قلب های مریضتان بردارید شاید هدایت شدید
میبینم که برای سرپوش گند کاری های خمینی دست به آسمان ریسمان کردن شده ای.عیبی ندارد دوست عزیز به شما حق میدهم
حق میدهم که هذیان بگویی و بنویسی «ما ابدأ اين كار را انجام نمي دهيم به مجرد اين كه فقط يك حكم شرعيس»
چطور حکمی شرعیست ولی ابدا انجام نمیدهید؟
یعنی شارع مقدس خداوند یا اربابتان خمینی چنین فعلی را جایز میداند اما نوچگان ابدا انجام نمیدهد؟
وقتی فعلی جایز باشد پس انجام آن حرام نیست.
حال فرض کن از هر صد دختر شیر خواره ای که صیغه میشوند یک نفر آنها تفخیذ شود آیا در کل دنیا از آن مرد شهوت را تر و پلید تر پیدا میکنی؟ دختر شیر خواره چه لذتی دارد؟ این گند کاری ها و فتواهای مستهجن فقط در مذهب زیر نافی رافضیسم پیدا میشود که برای چنین مسائلی فقط لا باس و یجوز فتوا میدهند.
چه مصلحتی در صیغه کردن رضیعه وجود دارد؟ اگر هم میگفتی ازدواج دائم بوده یک چیز. اما آخوند نر غولی دختر شیر خواری رو برای دو ساعت صیغه میکند که چه بشود؟ به جای پاک کردن صورت مساله از فتوای خمینی ابراز براءت کن بهتر است
خمینی میگوید لا يجوز وطء الزوجة قبل إكمال تسع سنين ، دواما كان النكاح أو منقطعا ، و أما سائر الاستمتاعات كاللمس بشهوة و الضم و فلا بأس بها حتى في الرضيعةمشکلی ندارد
جناب کذاب 35 کسی که خواب باشد با یک بار صدا زدن از خواب بیدار میشود اما کسی که خودش را به خواب زده باشد اگر با لگد هم او را بزنی بیدار نمیشود چون قرار نیست که بیدار شودشما نیز آنچنان خودتان را به نفهمی زده اید که اگر صد صفحه دیگه نیز جواب شما را بدهم باز حرف خودت را تکرار میکنی.
و وقت من ارزش بیشتری دارد از اینکه توی نفهم را از خواب بیدار کنم.
اما برای اینکه اتمام حجت با امثال شما کنم و خوانندگان خودشان پی به پوچی مذهبتان پی برند بار دیگر جواب مینویسم
بر طبق عقیده اهل سنت و جماعت تشبیه الله تعالی به مخلوقاتش کفر و باعث ارتداد است.
یعنی جایز نیست که کسی خداوند را بمانند سایر مخلوقات اعم از انسانها یا غیره تشبیه نماید.
اهل سنت و جماعت چنین اعتقاد دارد که لازمست آن صفتهایی که خداوند خود برای خود اثبات کرده ایمان داشته بود ولی نباید برای آن صفات کیفیت قائل شد.مثلا الله تعالی در قرآن می فرماید :
« قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»(مائده 64)
یعنی: و یهود گفتند: «ید خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو ید او، گشاده است.
این آیه یک صفت را برای خداوند تبارک و تعالی اثبات می کند و آن وجود “ید” برای الله تعالی است.
اهل سنت برای خداوند صفت “ید” به معنای دست را برای خداوند اثبات می کند زیرا خود الله تعالی آنرا برای خود اثبات کرده است، پس کسی که منکر این صفت شود دچار گمراهی و بدعت شده است.
اما سوال اینجاست ( که اهل بدعت به اهل سنت طعنه می زنند!!): آیا اثبات صفت “ید” برای الله تعالی به معنای تشبیه خداوند به انسانها یا مخلوقات دیگرش است؟؟ جواب منفی است، زیرا همانطور که گفته شد اهل سنت و جماعت تشبیه صفات باری تعالی را به مخلوقاتش کفر می داند حال چطور ممکن است از طرفی تشبیه و تجسیم خداوند را به مخلوقات کفر بداند ولی خود برخلاف این عمل کند و صفت “ید” که به معنی دست است را برای خداوند ثابت کند؟!
حقیقت اینست که صفات الله تعالی بمانند صفات مخلوقاتش نیستند چنانکه خود می فرماید:
« لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»(شوری 11)
یعنی: هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست!
نکته ی جالب: اگر روافض بمانند صوفیان حلولی به حلولیت اعتقاد دارند، و معتقدند که خدا با ذاتش همه جاست، پس چرا برای ارتباط با خدا این همه واسطه و توسل پیدا می کنند تا به خدا برسند؟!! براستی که اینان در گمراهی دور بسر می برند..در حقیقت علت این کج فهمی ناشی از این نکته است که آنها “ید” یا دست الله تعالی را خود تشبیه کرده اند! زیرا فکر می کنند اثبات “ید” برای خداوند تشبیه خدا به مخلوق است درحالیکه اهل سنت می گوید خداوند صاحب”ید” است ولی نه آن دستی که شما در ذهن متصور می کنید بلکه دستی که لایق به ذات پاک الله تعالی است که هیچکس بجز خود او از کیفیت آن خبر ندارد.
یا برخی دیگر از اهل بدعت “ید” الله تعالی را به “قدرت” خداوند تعبیر می کنند ! چرا؟ زیرا آنها گمان دارند که اگر بگوییم منظور از “ید” همان دست است، پس ما خدا را به مخلوقات تشبیه کرده ایم!! . ولی در حقیقت آنها منظور آیه فوق را درک نکرده اند زیرا لازمه اثبات صفتی از صفات خداوند تشبیه کردن خدا به مخلوقات نیست زیرا ما نگفته ایم که “ید” یا دست خداوند همان دست مخلوقات است و همانطور که ذکر شد این ادعا کفر است بلکه می گوییم چون الله تعالی خود فرموده صاحب”ید” هستم پس ما موظفیم آنرا تصدیق کنیم ولی با این وجود چون الله تعالی به ما نفرموده که “ید” او چگونه است پس ما هم می گوییم کیفیت “ید” خداوند مجهول است و به ما ربطی ندارد زیرا خداوند ما را موظف نکرده که در مورد کیفیت “ید” یا سایر صفات او تحقیق و کنجکاوی نماییم و بنابراین سوال کردن در این مسائل صحیح نیست.
و همینطور سایر صفات دیگر خداوند از جمله”ساق” و “عین” و “سمع” و “بصر” و … را اثبات می کند بدون اینکه آن صفات را منکر شود یا تشبیه به مخلوقات کند.
اثبات شنیدن و دیدن برای الله سبحانه و تعالی:الله تعالی می فرماید:{لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر}(شوری 11) «به تأکید هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست» و می فرماید:{إن الله نِعِمَّا یعظکم به إن الله کان سمیعاً بصیراً}(نساء 58) «نیکو چیزی است که خداوند شما را به آن پند می دهد همانا خداوند شنوای بیناست».
اثبات وجه برای الله سبحانه:
می فرماید:{ویبقی وجه ربک ذو الجلال والإکرام}(رحمن 27) «و وجه پروردگار تو که صاحب جلال و اکرام است باقی می ماند»{ کل شیء هالک إلا وجهه}(قصص 88) «همه چیز جز وجه خداوند نابود می شود».
اثبات چشم برای الله تعالی:
می فرماید:{واصبر لحکم ربک فإنک بأعیننا}( طور 48) «در برابر دستور پروردگارت شکیبا باش به راستی که تو در برابر چشمان ما قرار داری»{وحملناه علی ذات ألواح ودسر تجری بأعیننا جزاء لمن کان کفر}( قمر 13- 14) «او را بر تخته دار و میخ آجین(کشتی) سوار کردیم که در مقابل چشمان ما روان بود این کیفر کسانی است که کافر شده بودند»{وألقیت علیک محبة منی ولتصنع علی عینی}( طه 39) «و بر تو محبتی از خود افکندم تا در برابر چشمان من پرورش یابی».
اثبات شنیدن و دیدن برای الله سبحانه و تعالی:
می فرماید:{قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها وتشتکی إلی الله، والله یسمع تحاورکما إن الله سمیع بصیر}( مجادله 1) «خداوند سخنان(زنی) را که در بارهی شوهرش با تو(پیامبر) گفتگو و به خداوند شکایت می کرد، شنید؛ و خداوند گفتگوی شما را می شنود زیرا خداوند شنوای بیناست» و می فرماید:{لقد سمع الله قول الذین قالوا إن الله فقیر ونحن أغنیاء}(آل عمران 181) «همانا خداوند سخن کسانی که گفتند خداوند نیازمند است و ما بی نیازیم را شنید»{ام یحسبون أنا لا نسمع سرهم ونجواهم بلی ورسلنا لدیهم یکتبون}(زخرف 80) «آیا این چنین می پندارند که ما راز و نجوایشان را نمی شنویم؟ آری می شنویم و فرستادگان ما نزد آن ها می نویسند» و می فرماید:{إننی معکما أسمع وأری}( طه 46) «من همراه شما هستم می شنوم و می بینم» و می فرماید:{ألم یعلم بأن الله یری}(علق 14) «آیا ندانست که خداوند می بیند»{الذی یراک حین تقوم وتقلبک فی الساجدین إنه هو السمیع العلیم}(شعراء 218- 220) «کسی که تو را هنگامی که برمی خیزی می بیند و حرکت تو را در میان سجده کنندگان (می بیند) همانا او شنوای داناست»{ وقل اعملوا فسیری الله عملکم ورسوله والمؤمنون}( توبه 105) «و بگو (هر چه می خواهید) انجام دهید که به زودی خدا، پیامبر و مؤمنان عمل شما را می بینند».
اثبات شنیدن و دیدن برای الله سبحانه و تعالی:الله تعالی می فرماید:{لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر}(شوری 11) «به تأکید هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست» و می فرماید:{إن الله نِعِمَّا یعظکم به إن الله کان سمیعاً بصیراً}(نساء 58) «نیکو چیزی است که خداوند شما را به آن پند می دهد همانا خداوند شنوای بیناست».
اثبات وجه برای الله سبحانه:
می فرماید:{ویبقی وجه ربک ذو الجلال والإکرام}(رحمن 27) «و وجه پروردگار تو که صاحب جلال و اکرام است باقی می ماند»{ کل شیء هالک إلا وجهه}(قصص 88) «همه چیز جز وجه خداوند نابود می شود».
اثبات چشم برای الله تعالی:
می فرماید:{واصبر لحکم ربک فإنک بأعیننا}( طور 48) «در برابر دستور پروردگارت شکیبا باش به راستی که تو در برابر چشمان ما قرار داری»{وحملناه علی ذات ألواح ودسر تجری بأعیننا جزاء لمن کان کفر}( قمر 13- 14) «او را بر تخته دار و میخ آجین(کشتی) سوار کردیم که در مقابل چشمان ما روان بود این کیفر کسانی است که کافر شده بودند»{وألقیت علیک محبة منی ولتصنع علی عینی}( طه 39) «و بر تو محبتی از خود افکندم تا در برابر چشمان من پرورش یابی».
اثبات شنیدن و دیدن برای الله سبحانه و تعالی:
می فرماید:{قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها وتشتکی إلی الله، والله یسمع تحاورکما إن الله سمیع بصیر}( مجادله 1) «خداوند سخنان(زنی) را که در بارهی شوهرش با تو(پیامبر) گفتگو و به خداوند شکایت می کرد، شنید؛ و خداوند گفتگوی شما را می شنود زیرا خداوند شنوای بیناست» و می فرماید:{لقد سمع الله قول الذین قالوا إن الله فقیر ونحن أغنیاء}(آل عمران 181) «همانا خداوند سخن کسانی که گفتند خداوند نیازمند است و ما بی نیازیم را شنید»{ام یحسبون أنا لا نسمع سرهم ونجواهم بلی ورسلنا لدیهم یکتبون}(زخرف 80) «آیا این چنین می پندارند که ما راز و نجوایشان را نمی شنویم؟ آری می شنویم و فرستادگان ما نزد آن ها می نویسند» و می فرماید:{إننی معکما أسمع وأری}( طه 46) «من همراه شما هستم می شنوم و می بینم» و می فرماید:{ألم یعلم بأن الله یری}(علق 14) «آیا ندانست که خداوند می بیند»{الذی یراک حین تقوم وتقلبک فی الساجدین إنه هو السمیع العلیم}(شعراء 218- 220) «کسی که تو را هنگامی که برمی خیزی می بیند و حرکت تو را در میان سجده کنندگان (می بیند) همانا او شنوای داناست»{ وقل اعملوا فسیری الله عملکم ورسوله والمؤمنون}( توبه 105) «و بگو (هر چه می خواهید) انجام دهید که به زودی خدا، پیامبر و مؤمنان عمل شما را می بینند».
جالب اینست درحالی شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله از طرف کینه توزان و حسادت ورزان به تجسیم متهم می شود که خود در کتاب عقیده واسطیه چنین می گوید:” از نشانه های ایمان به خداوند این است که ایمان داشته باشیم به آن چه خداوند خود را با آن توصیف کرده و به آن چه رسولش محمد صلی الله علیه وسلم خبر داده است بدون تحریف، تعطیل، تعیین کیفیت و تمثیل یعنی اهل سنت و جماعت ایمان دارند به این که الله سبحانه و تعالی{لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر}(شوری 11) «به تأکید هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست» و صفتی را که خداوند خود را به آن توصیف نموده، نفی نمی کنند و هیچ سخنی از احادیث و آیات را از جای خود تحریف نمی نمایند و نام ها و نشانه های خداوند را انکار نمی کنند و برای آن تعیین کیفیت نمی نمایند و صفات او را به صفات مخلوقاتش تشبیه نمی کنند زیرا الله سبحانه و تعالی همتا، مانند و نظیری ندارد و با مخلوقاتش مقایسه نمی شود و خداوند به نفس خود و به غیر از خود داناتر و آگاهتر است.”
و باید دانست که این عقیده ی اهل سنت و جماعت از زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم تا به الان بوده است و سخن جدیدی از شیخ الاسلام نیست، و همان عقیده ای است که امام شافعی و احمد و مالک و بقیه ی سلف در مورد صفات داشتند.
ابن تیمیه بارها و بارها و صدها بار در کتب خود چنین می فرماید: ” ما به صفات و اسماء باری تعالی ایمان داریم بدون اینکه برای صفات یا اسماء وی کیفیت قائل شویم یا وی را شبیه مخلوقاتش توصیف نماییم یا برایش تمثیل یا تجسیم قائل شویم، و صفات وی را بدون تعطیل و تحریف آنگونه که خداوند خود منظور داشته است ایمان می آوریم”
این گفته ها را می توانید بارها در لابلای آثار ابن تیمیه مشاهده نمایید و انسان عاقل بجای استناد به گفته های شخص دیگری در ارتباط با عقاید ابن تیمیه به خود آثار او می نگرد.
متن زیر از خود ابن تیمیه در کتاب عقیده واسطیه است:
” روش اهل سنت در اسماء خداوند و صفات وی:
طریقه اهل سنت بر این است که هر آن چیزی را که خداوند در کتابش، و توسط رسولش بر خود به ثبت رسانیده است، اثبات می کنند، و این اثبات بدون هیچ گونه تحریف، تعطیل، تکییف (چگونگی) و تمثیل (مشابهت) صورت می پذیرد.”
حال خواننده گرامی خود شما قضاوت نمایید؛ آیا شما به نقل قول شخص دیگری که ممکن است در نقل آن رویداد خطا کرده باشد اعتماد می کنید یا به گفته های خود شخص ابن تیمیه که در آثار خود هرنوع تجسیم و تشبیه الله تعالی به مخلوقاتش را شدیدا نهی و انکار می نماید؟!
پاسخ های احیر از سایت جامع فتاوا بود http://www.islampp.com
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: آیا عایشه هم به اهل قبور توسل پیدا می کرد؟! #6916نوشته ای:برای خالی نبودن عریضه جواب های شما را داده ام
بله برای صفحه سیاه کردن و چرت و پرت گفتن حتما حماقت خودتان را در هر پست نشان خاص و عام میدهید.
البته در اینجا لازم است که از امثال شما تشکر کنم که اسباب خنده ما جوانان اهل سنت را فراهم کرده اید به راستی که نوشته هایتان همانند دلقکی است که برای خندیدن دیگران خودش را مسخره میکند.
قبلا بهت اخطار داده بودم که قبل از نوشتن مطلب در سایت جستجو کن و یک بحث را در چندین جا ننویس پس طبق اخطار قبلی مطالب تکرای شما حذف شده.
و مطالبی که قفل شده نیز ای کاش قفل نمیشد چون آخرین پست و نوشته را در آن قفل شده ها تو نوشته ای و میخواستم جواب آنها را هم بدهم. اما به نفع شما قفل شد و از دست من در رفتی.
شما متاسفانه خودت را به خواب زدی و مطالب من از شدید ترین لگد ها هم سخت تر است و تنها یک جواب برای بیدار کردن شما کافی بود اما شما خودتان را به خواب زده اید و اگر خدا را با چشمتان نیز ببینید میگویید این سحر است و چشم بندی…
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال بسیاربسیار ساده ازبرادران اهل سنت؟!!!!! #6917چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً (نساء 59)
اي كساني كه ايمان آوردهايد ! از خدا و از پيغمبر اطاعت كنيد ، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد و اگر در چيزي اختلاف داشتيد آن را به خدا و پيغمبر او برگردانيد اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد . اين كار براي شما بهتر و خوش فرجامتر است .
جناب کذاب 35 از این شیرین کاری ها باز انجام بده چون مایه و اسباب شادی جوانان اهل سنت شده ای. واقعا دلقک شیرینی هستی.
-
نویسندهنوشته ها
حقيقت ششم:
در اصل نصف خمس به خود امام مي رسد، و آن حق خدا و پيامبرش ص و خويشاوندان است، اما نصف ديگر آن حق يتيمان و مستمندان و واماندگان در راه از بني هاشم است كه امام بايد آن را به اينها بپردازد، نه اينكه براي خودش بردارد
النهايه في مجرد الفقه والفتاوي) طوسي ص 265.
حقيقت هفتم:
نظريه خمس به صورت اخير خمس را به دو نصف تقسيم مي كند- چنان كه در حقيقت ششم بيان شد- نصف آن به فقيه به عنوان نايب امام تعلق مي گيرد، و نصف ديگر آن به فقراي بني هاشم (يتيمان و مستمندان و مسافران بني هاشم) پرداخت مي شود، و از غني و توانگر ذكري به ميان نيامده است.
بنابراين ثروتمنداني كه منتسب به اهل بيت هستند سهمي در خمس ندارند، چون آنها نه فقيه هستند، و نه فقير. پس آنچه اينها به نام خمس به دليل اينكه از خاندان پيامبر هستند از مردم مي گيرند باطل است و دليلي ندارد.
و عموم افرادي كه خمس را مي پردازند اين حقيقت را نمي دانند، بنابراين هر كس كه ادعا كند كه سيّد است اموال خود را به او مي دهند بدون آن كه در نظر بگيرند كه ثروتمند است يا فقير.
حقيقت هشتم:
براي دادن خمس به فقها هيچ دليلي نيست، و هيچ روايتي از هيچ امام معصومي نقل نشده است كه بگويد خمس اموال بايد بيرون كرده شود و به فقهاء داده شود، و بلكه دليل خمس فتواهايي است كه در آن اختلاف شده است و فقها در آن و در تفصيلات آن اختلاف زيادي دارند، – فقهاى عصر حاضر و متأخرين، نه فقهاى زمان قديم – و هر فقيهي فتواي متفاوتي با فقيه ديگر داده است، و در هر زماني دستخوش تغيير و تحوّل قرار گرفته است، بدون آن كه شكل نهايي به خود گرفته باشد، و تا به امروز نيز چنين است!
بنابراين هر فرد آگاه از اين حقايق به يقين مي داند كه اين فتوا متكي بر دليل نيست.