پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال بسیاربسیار ساده ازبرادران اهل سنت؟!!!!! #6990متاسفانه باز صفحه سیاه کردی و فکر کردی اگر چندین پست بنویسی یعنی جواب را داده ای غافل از اینکه کل مطالبی که دادی اشاره به این موضوع دارد که ازدواج با صغیره جایز است و بس. و همانطور که در ابتدای سخن گفتم اختلافی در نزد شیعه و سنی با ازدواج با صغیره و رضیعه نیست .
سخن من این است که آیا صیغه کردن شیر خواره و تفخیذ یک طفلمعصوم پنج شش ماهه موافق فطرت پاک بشر است یا نه؟ آیا اینکه خمینی تفخیذ رضیعه را جایز میداند چیزی غیر از نشان دادن ذهن بیمار او میباشد؟ و غیر از این است که از کوزه همون در آید که در اوست؟
ازدواج با رضیعه بحثی جدا و نزدیکی و تفخیذ رضیعه امری دیگر میباشد که خومینی فتوای جواز این مساله را داده است
و بعد شروع به هوجی گردی کرده ای و فکر کرده ای فتح الفتوح نموده ای ونوشته ای «به حکم خدا و سنت رسول و سیره صحابه ایراد میگیری؟ ای رافضی. ای ناصبی. ای ملعون. با صحابه دشمنی داری یا با صاحب آنها؟ نکند تو خودت خدایی هستی که ما تا حالا نمیشناختیم.بالای صحیح بخاری حرف میزنی؟ کفر از این آشکارتر؟» غافل از اینکه همان ابتدا گفتم ازدواج با صغیره جایز است. سخن من رو با دقت بخوان نوشته بودم
«دقت کنید که تفاوت خمینی با دیگر فتوا دهندگان این است که خمینی حتی در شیرخوارگی را نیز جایز دانسته. مشکل در کلمه رضیعه است.چون فکر نمیکنم مثلا اگر دختری 8 سال باشد و از لحاط جسمانی نیز بزرگ و با هیکل باشد مشکلی پیش بیاید.»
اما به نسبت دروغی که به امام مالک نسبت داده ایدقرطبی در تفسیرش میگوید
وَمَا نُسِبَ لِمَالِكٍ فَقَدْ ثَبَتَ عَنْهُ عَكْسُ ذَلِكَ ؛ قَال مَالِكٌ لاِبْنِ وَهْبٍ وَعَلِيِّ بْنِ زِيَادٍ لَمَّا أَخْبَرَاهُ : أَنَّ نَاسًا بِمِصْرَ يَتَحَدَّثُونَ عَنْهُ أَنَّهُ يُجِيزُ ذَلِكَ وطء الحليلة في الدبر-، فَنَفَرَ مِنْ ذَلِكَ وَبَادَرَ إِلَى تَكْذِيبِ النَّاقِلِ، فَقَال : كَذَبُوا عَلَيَّ، كَذَبُوا عَلَيَّ، كَذَبُوا عَلَيَّ ! ثُمَّ قَال : أَلَسْتُمْ عَرَبًا، أَلَمْ يَقُل اللَّهُ تَعَالَى : { نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ } وَهَل يَكُونُ الْحَرْثُ إِلاَّ فِي مَوْضِعِ الْمَنْبَتِ (الذخيرة 4 / 416، وتفسير القرطبي 3 / 94 – 95) .
آنچه که نسبت داده اند به مالک پس عکس این از او ثابت است: مالک به ابن وهب علی بن زیاد گفت مردم در مصر میگویند كه مالك جايز دانسته است وطء زن در دبرش را-، پس از این سخن گریزان شد و مبادرت به تکذیب کردن کسی که چنین خبری را گفته است ورزید و گفت بر من دروغ بسته اند بر من دروغ بسته اند بر من دروغ بسته اند سپس گفت: مگر شما عرب نیستید مگر خداوند نفرموده است (زنان شما محل بذر افشانی شما هستند) و ایا مگر بذر افشانی جایی غیر از محل بذر میباشد؟
و ابن کثیر در تفسیر این ایه میگوید آنچه به مالک نسبت داده شده است دروغ است و سند آن ضعیف میباشد: نوشته است«وَقَدْ رَوَى الْحَاكِم وَالدَّارَقُطْنِيّ وَالْخَطِيب الْبَغْدَادِيّ عَنْ الْإِمَام مَالِك مِنْ طُرُقٍ مَا يَقْتَضِي إِبَاحَة ذَلِكَ وَلَكِنْ فِي الْأَسَانِيد ضَعْف شَدِيد وَقَدْ اِسْتَقْصَاهَا شَيْخنَا الْحَافِظ أَبُو عَبْد اللَّه الذَّهَبِيّ فِي جُزْء جَمَعَهُ فِي ذَلِكَ وَاَللَّه أَعْلَم»
ظاهرا چشمان شما آنچنان کور است و مغز شما آنچنان ضعیف است که یادتان رفته است قبلا همین مطلب را نوشته بودی و جوابت داده بودم اما خداییش روتو برم . اصلا نوبرشی. روز از نو روزی از نو!!! بعد از یک مدت که جواب سوالت دادم مجددا همون سوال رو در یک پست دیگه بنویس بعد مثل کبک باد در سینه قدقد کنان بگو کسی نبود جواب من را بدهد؟؟؟درست در ادامه متن نوشته است:
وكل هذا لا يقتضي استحباب الصلاة أو قصد الدعاء أو النسك عندها؛ لما في قصد العبادات عندها من المفاسد التي علمها الشارع كما تقدم، فذكرت هذه الأمور لأنها مما يتوهم معارضته لما قدمناه وليس كذلك
الوجه الرابع: أن اعتقاد استجابة الدعاء عندها وفضله ، قد أوجب أن تنتاب لذلك وتقصد ، وربما اجتمع عندها اجتماعات كثيرة ، في مواسم معينة ، وهذا بعينه هو الذي نهى عنه النبي صلى الله عليه وسلم بقوله : « لا تتخذوا قبري عيدا » وبقوله : « لعن الله اليهود والنصارى ، اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد » وبقوله صلى الله عليه وسلم : « لا تتخذوا القبور مساجد ، فإن من كان قبلكم كانوا يتخذون القبور مساجد فإني أنهاكم عن ذلك »
حتى إن بعض القبور يجتمع عندها في يوم من السنة ويسافر إليها : إما في المحرم ، أو رجب ، أو شعبان ، أو ذي الحجة ، أو غيرها . وبعضها يجتمع عنده في يوم عاشوراء! ، وبعضها في يوم عرفة ، وبعضها في النصف من شعبان ، وبعضها في وقت آخر ، بحيث يكون لها يوم من السنة تقصد فيه ، ويجتمع عندها فيه كما تقصد عرفة ومزدلفة ومنى ، في أيام معلومة من السنة ، أو كما يقصد مصلى المصر يوم العيدين ، بل ربما كان الاهتمام بهذه الاجتماعات في الدين والدنيا أهم وأشد .
ومنها : ما يسافر إليه من الأمصار ، في وقت معين أو في وقت غير معين ، لقصد الدعاء عنده ، والعبادة هناك ، كما يقصد بيت الله لذلك ، وهذا السفر لا أعلم بين المسلمين خلافا في النهي عنه ، إلا أن يكون خلافا حادثا .
وإنما ذكرت الوجهين المتقدمين في السفر المجرد لزيارة القبور . فأما إذا كان السفر للعبادة عندها بالدعاء أو الصلاة، أو نحو ذلك : فهذا لا ريب فيه .
حتى إن بعضهم يسميه الحج ويقول : نريد الحج إلى قبر فلان وفلان .
ومنها ما يقصد الاجتماع عنده في يوم معين من الأسبوع .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: آیا عایشه هم به اهل قبور توسل پیدا می کرد؟! #7007حالا این لگد دیگر را بر پیکره به خواب زده ات بزن شااااااید این دفعه بیدار شدیاین روایت با احادیث صحیح و فراوان دیگری که آمده است در تضاد است. و بر فرض صحت حدیث نشوز خواهد داشت و بر فرض ضعف حدیث منکر خواهد شد و در هر دو حالت حدیث مردود است.
بخارى در صحيح خود از انس نقل مىكند: هر گاه قحطى مىآمد، عمر بن خطاب به عباس عموى پيامبر متوسل مىشد و مىگفت: اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا قَالَ فَيُسْقَوْن. صحيح بخارى ، ج 1 ، ص 224 ، ح 933
معنی: خدايا، ما در زمان پيامبر ، به او متوسل مىشديم و باران رحمتت را بر ما نازل مىكردى و اينك به عموى پيامبر متوسل مىشويم، بارانت را بر ما نازل فرما، آن گاه باران باريدن مىگرفت.
طبق این حدیث صحیح ، اصحاب پیامبر در زمان حیات پیامبر به خود پیامبر که زنده بود متوسل میشدند اما بعد از فوت پیامبر با وجود اینکه اصحاب پیامبر قبر پیامبر نیز در دسترسشان بود ولی به او متوسل نمیشدند بلکه به عباس عموی پیامبر متوسل میشدند. و همه میدانند که فضل و بزرگی پیامبر با مردنش از بین نمی رود اما اینکه سر قبر او نرفته اند دلیل بر عدم جواز چنین عملی است. دلیل بر شرک بودن این عمل است.
اما سند و متن حدیث:
حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوري ثنا أبو عامر عبد الملك بن عمر العقدي ثنا كثير بن زيد عن داود بن أبي صالح قال أقبل مروان يوما فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر فأخذ برقبته وقال أتدري ما تصنع قال نعم فأقبل عليه فإذا هو أبو أيوب الأنصاري رضي الله عنه فقال جئت رسول الله ? ولم آت الحجر سمعت رسول الله ? يقول لا تبكوا على الدين إذا وليه أهله ولكن ابكوا عليه إذا وليه غير أهله».
مروان حَكَم شخصى را ديد كه كنار قبر پيامبر صلىاللهعليهوآله نشسته و صورت خود را روى قبر قرار داده است، گردن او را گرفت و گفت: آيا مىدانى چه كار مىكنى؟ ديد ابو ايّوب انصارى اس .گفت آرى، مىفهمم چه كار مىكنم، آمدهام به زيارت رسول خدا و به ديدن سنگ قبر نيامدهام، از آن حضرت شنيدم كه مىفرمود: زمانى كه انسانهاى شايسته، متولّى امور دينى مردم باشند، بر دين خود گريان نباشيد، ولى اگر افراد نالايق زمام امور را به دست گرفتند، بر دينتان هراسان باشيد و اشك بريزيد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: آیا عایشه هم به اهل قبور توسل پیدا می کرد؟! #7008هیتمی در حاشیه الایضاح این حدیث را ضعیف میداند«الحديث المذكور (يعني حديث أبي أيوب) ضعيف. فما قاله النووي- أي حكايته الإجماع على النهي عن مس القبر- صحيح لا مطعن فيه». حاشية الإيضاح ص 219
یعنی حدیث مذکور ضعیف است و اجماع بر نهی مس قبر صحیح است و مورد طعن نیست.در این روایت داود بن ابی صالح و کثیر بن زید وجود دارند.
در شش کتاب حدیثی اهل سنت (کتب سته) از داود بن ابی صالح الحجازی روایت نشده است
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 3 / 188 : قرأت بخط الذهبى : لا يعرف .
حافظ ابن حجر در تهذیب التهذیب میگوید با خط ذهبی خواندم: او را نمیشناسم.
و قال فى ” الميزان ” : لم يرو عنه غير الوليد بن كثير و انما هو کثیر بن زید. ميزان الاعتدال 2617
. در المیزان میگوید غیر از ولید بن کثیر کسی دیگر از او روایت نکرده است.
غیر از این راوی مجهول کثیر بن زید نیز توسط نسائی تضعیف شده است.
قال النسائى : ضعيف .
و قال أبو زرعة : صدوق فيه لين .
و قال أبو حاتم : صالح ، ليس بالقوى ، يكتب حديثه .
قال ابن حجر صدوق یخطیء
رواه التذهبین 5611نوشته ای«وکسی هم که به زیارت رسول خدا صلی الله علیه وآله می رودنمی رود تا او را به عنوان خدا پرستش کند بلکه می رود تا از رسول خدا تقاضای دعا به درگاه خدای متعال کند»
بله درست همانند مشرکان که خداوند میفرماید « وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى » 3 زمر
كساني كه جز خدا سرپرستان و ياوران ديگري را برميگيرند ( و بدانان تقرّب و توسّل ميجويند ، ميگويند : ) ما آنان را پرستش نميكنيم مگر بدان خاطر كه ما را به خداوند نزديك گردانند .
یا میگفتند « وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ» 18 یونس
میگویند آنها شفیعان ما نزد الله هستند.
مشرک که شاخ و دم ندارد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: از نگاه برادران اهل سنت خلیفه اول وخلیفه دوم بسیار دانا تر از رسول خداصلی الله علیه وآله بوده اند؟! #7009چرا یک ایه ی صریح درباره ی امامت نیست؟در قران درباره ی احکام حیض و تیمم و .. امده است ولی اصل دین نیامده است!!!
خدایی که گاو بنی اسرائیل رو در یک صفحه توضیح داده چطور یک ایه برای توضیح ولایت نداده؟ نگاه کنید مردم میگویند خدایا کدام گاو خدا میگوید همان گاوی که نه پیره و نه خیلی جوان بلکه متوسطه. مردم نمیفهمنند. سوال میکنند. خدایا کدام گاو؟ خدا باز جواب میده. همان گاوی که رنگش زردو خوش رنگه مردم با دیدنش شاد میشند. باز نفهمیدن. خدایا کدام گاو؟ خدا باز جواب میده. همان گاوی که هنوز کار نکرده و صفره و هنوز زمینی شخم نزده ابیاری نکرده و از هر عيبي پاك و رنگش يكدست و بدون لكه است .
ایها الناس نگاه کنید . ایا امامت مهم تره یا گاو بنی اسرائیل؟ خدا برای اینکه اسباب گمراهی انها فراهم نشود دقیق میگوید فلان گاو باید کشته بشه اما برای ما هیچ توضیحی درباره ی امامت نداده.
عايشهي صديقه رضي الله عنها ميگويد: رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند: (أدعي لي أبابكر..) يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم؛ چراكه من از اين ميترسم كه كسي آرزوي خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسي ادعا كند كه (براي خلافت) سزاوارتر است؛ در حالي كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را (براي خلافت) نميپسندند.»( مسلم (4/1857))
حذيفه رضی الله عنه ميگويد: در حضور رسولخدا صلی الله علیه وسلم نشسته بوديم كه آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «من، نميدانم چهقدر درميان شما ميمانم؛ پس از دو نفري كه پس از من هستند، پيروي كنيد» و به ابوبكر و عمر اشاره كردند.( سلسلة الأحاديث الصحيحة از آلباني (3/233و236))
جبير بن مطعم رضی الله عنه ميگويد: زني نزد رسول اكرم صلی الله علیه وسلم آمد؛ رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به او امر فرمودند كه دوباره نزد ايشان بيايد. آن زن گفت: اگر آمدم و شما را نيافتم (و شما از دنيا رفته بوديد)، چه كنم؟ رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (إن لمتجديني فأتي أبابكر) يعني: «اگر مرا نيافتي، نزد ابوبكر برو.»( مسلم (4/1856و1857)؛ بخاري، شمارهي3659)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: از نگاه برادران اهل سنت خلیفه اول وخلیفه دوم بسیار دانا تر از رسول خداصلی الله علیه وآله بوده اند؟! #7010سیدنا علی خود معتقد به ولایتی که شیعه ها دارند نبوده است و هیچ جا اشاره ی به ان نکرده است انجا که می فرماید:
ولعمري لو كانت الأمامه لاتنعقد حتي يحظرها عامه الناس فما الي ذلك سبيل. ولكن أهلها يحكمون علي من غاب عنها، ثم ليس للشاهد أن يرجع ولا للغائب ان يختار.
حقيقتاً اگر امامت و خلافت تا زمان حضور همه مردم منعقد نمي شود، مسئله بسيار مشكل بود چون هرگز نمي توان همه ي مردم را جمع نمود. اما آنان كه در اجتماع حاضرند به نيابت از غائبان حكم مي دهند. و پس از آن حاضر نمي تواند از حكم خود برگشته و غائب را نيز هيچ حق انتخاب و اعتراضي نباشد)).
نهج البلاغه ج2 ص86.(إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر وعمر وعثمان على ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد أن يختار ولا للغائب أن يرد وإنما الشورى للمهاجرين والانصار، فان اجتمعوا على رجل وسموه إماماً كان ذلك لله رضى، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلى ما خرج منه، فإن أبى قاتلوه على اتّباعه غير سبيل المومنين )
همان قومي با من بيعت كرده اند كه با ابابكر، عمر و عثمان بيعت كرده بودند. پس شاهد را حق اختياري نبود، و غايب را نيز هيچ حقي نباشد كه اين انتخاب را مردود شمارد
اين شورا براي مهاجرين و انصار است، اگر آنان كسي را انتخاب نموده، و او را امام خواندند، پس خداوند از اين امر راضي است و اگر آن شخص با طعن و يا بدعتي از امر آنان خارج شد، او را به راه باز مي گردانند . و اگر از اطاعت اجتناب نمود، با او جهت پاي گذاشتن در راهي بجز راه مومنين به مقاتله ميپردازند
نهج البلاغه ج3 ص7،سیدنا علی جانشینی و خلافت رو در اختیار مهاجرین و انصار میداند که اگر بر شخصی اجتماع نمودند کسی نمی تواند اختلاف کند.
سیدنا علی می فرماید شما را ترك ميكنم، همانگونه كه رسول خدا -صلى الله عليه وآله وسلم- شما را ترك گفت»
نهج البلاغه ج1، ص 19.به خدا سوگند كه به خلافت رغبتي، و به ولايت احتياجي نداشتم اما شما مرا به آن خوانديد، و آن را بر من تحميل نموديد، پس هنگاميكه خلافت به من واگذار شد. به كتاب خدا و احكام و اوامر آن نگريسته، آنرا اتباع نمودم، و سنت نبي -صلى الله عليه وآله وسلم- را پيش روي قرار داده و به آن اقتدا كردم
نهج البلاغه ج2 ص 184.فاقبلتم الي اقبال العود المطافيل علي اولادها تقواون البيعه البيعه فبضت بدي فبسطتموها و ناز عتكم يدي فحاذيتموها.
روي آوريد به من همانند روي آوردن نوزائيده ها به فرزندانشان و مي گفتيد بيعت، بيعت. دست خود را بهم نهادم شما باز كرديد، و آنرا عقب بردم، شما بسوي خود كشيديد . نهج البلاغه ج2 ص20چطور علي براي ولايتي كه خدا بر او واجب كرده اينطور روي گرداني ميكند؟
خداوند العیاذ بالله ندانست پیامبر ندانست 120 هزار صحابی متوجه نشد خود علی متوجه نشد ناگهان یهودیهای در حکم دایه ی مهربان تر از مادر متوجه شدند که علی ولی است جانشین است حقش خورده شده است!!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: از نگاه برادران اهل سنت خلیفه اول وخلیفه دوم بسیار دانا تر از رسول خداصلی الله علیه وآله بوده اند؟! #7011حال سوالی بسیار ساده از شیعیان میپرسمدر نزد شیعه پیامبر صلی الله علیه و سلم و مهدی قایم شده فرقی با هم ندارند هر دو حجت هستند هر دو معصوم هستند هر دو عالم به غیب هستند و در نزد شیعه امامانشان از کل پیامبران نیز افضل تر هستند و از این خزعبلات اعتقادی دیگر
سوال این است که چرا مهدی قایم شد و امت را بدون سرپرست رها کرد؟ چرا جانشین خود را مشخص نکرد؟
چرا نگفت فلان شخص و بعد از مرگ او فلان شخص و سپس بعد از او فلان شخص دیگر تا روزی که ظهور میکند مشخص نکرد؟
هرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر جوابی برای مهدی قایم دادید همان جواب را برای رسول خدا به شما خواهیم داد.
اگر گفتید مهدی احتیاج به جانشین نداره چون حاضر و ناظره و میبینه و میشنوه و مدیریت میکنه
میگوییم طبق اعتقادتان پیامبر هم که صدایش میزنید و به او متوسل میشوید و معتقدید میبیند و میشنود و ناظر است و ….
اگر گفتید نه پیامبر مرده و دیگر قدرت نظارت و مدیریت و … ندارد پس فبداء به حالتان. با این حساب هم پیامبر و هم 11 امام دیگرتان را خطئه کردید و دیگر حق توسل و درخواست از او ندارید
اگر گفتید مهدی جانشین گذاشته و آن فقیهان هستند که به طور غیر مستقیم جانشین و نیابت امام را بر عهده دارند میگوییم پس پیامبر خدا نیز بهترین شاگردان مکتبش را باقی گذاشت و آنها بهترین افراد را جانشین و سرپرست امت اسلامی قرار دادند.
کذاب 35 در مسلم آمده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟روایت جنگ با تو جنگ با من است ضعیف است در سند آن تلید بن سلیمان کذاب وجود دارد
كتاب الضعفاء لأبو نعيم الأصبهاني (435 هـ) صفحة68
التاء ( 37 ) تليد بن سليمان المحاربي أبو إدريس ذكر بسوء المذهب من أصحاب أبي الجحاف روي عنه بالموضوعات نسب إلى الكذب والوضع لا شيء
اصلا فرض کنیم ابوبکر یار غار پیامبر نبود و آن شخص علی بن ابی طالب بود. خب که چه؟
کتاب خدا برای اصول و فروع دین کافیست. اگر امامتی که از نبوت نزد شیعه بالا تر است و کسی که یکی از امامان را انکار کند همانند انکار کل پیامبران است و باعث جهنمی بودنش میشود اگر امامت چنین مهم است پس حسبنا کتاب الله باید در قران باشد. امامت که جزو فروعات فروع نیست. بحث بین کفر و اسلامه نه بین فضایل اخلاق و سنت ها و مسائل بسیار ریز فقهی
حسبنا اله کتاب الله در اصول و فروع نه در کل فقه.
پس فکری به حال امامتتان بکنید که هباء منثورا شده و مردم فوج فوج دارند از تشیع خارج میشوند به قران و سنت روی می آورند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال بسیاربسیار ساده ازبرادران اهل سنت؟!!!!! #7013جناب کذاب 35 دیگر جمع کردن ابرو برای خودت بی فایده است چون برای همه نشان دادم چقدر کذاب و خداع هستی پس به جای مرصیه خوانی به قرآن و سنت بر گرد و دست از عناد و تعصب و خشکهمذهبی بردار.یک خورده آزاد اندیش باش
بدون سند و مدرک چرت و پرت ننویس همانطور که در پست یار غار به دروغ نوشته ای در صحیح مسلم آمده جنگ با علی جنگ با پیامبر است و رسوا شدی و کذابی ات برای هزارمین بار ثابت کردم
اسم چندی را برده ای و گفته ای بیعت کردند منتها با اکراه. یا ثابت کن با متن عربی تا مجددا رسوایت کنم یا دهنت را ببند و بدون سند و مدرک حرف نزن
ابوبکر را از آنجا ثابت میکنیم که بهترین شخص برای خلافت بود که خود پیامبر به ابوبکر در روزهای قبل از وفاتش دستور داد که برای مردم پیش نمازی کند. و به مدت 5 روز امام مسلمانان بود.
آیا کسی را که پیامبر پیش نماز کرده باشد کسی جرات دارد از او جلو بزند؟
شما به جای این حرفا سند ولی امر بودن خامنه ای را بیاور تا ببینم به چه حقی چنین لقبی را به او داده اید
میدانم و یقین دارم که باز چرت و پرتی در جواب من خواهی نوشت و حماقتت را مجددا برای همه اثبات میکنی ولی جواب بنده کامل و واضح است و خوانندگان خود قضاوت میکنند. و اینکه شما با لگد هم نمیهخوایی بیدار شوی و خودت را به خواب زدی تقصیر من نیست
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ 6 بقره
بيگمان كفرپيشگان برايشان يكسان است چه آنان را بيم دهي و چه بيم ندهي ، ايمان نميآورند .
نوشته ای:1- آیه شریفه در مورد همه صحابه نیست بلکه در مورد سابقین از صحابه است ولذا این آیه دلالتی بر فضیلت وبرتری ویا عدالت همه صحابه ندارد.پاسخ: سابقین اولین یعنی چه کسانی؟ مگر غیر از این است که ابوبکر و عمر و عثمان از سابقین اولین هستند و قبل از علی هجرت کردن؟ علی در بستر پیامبر خوابیده بود و هجرت نکرده بود ولی ابوبکر یار غار پیامبر با پیامبر هجرت کرد
جنگ با علی جنگ با پیامبر است کذابی به نام تلید بن سلیمان وضع کرده است پس نمیتوانی بر روی کذبیات عقایدت را بنا کنی
خداوند میفرماید
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا
علي بن ابي طالب در نهج البلاغه میگوید
( وكان بدء أمرنا أنا التقينا والقوم من أهل الشام ، والظاهر أن ربنا واحد ، ودعوتنا في الإسلام واحدة ، ولا نستزيدهم في الإيمان بالله ، والتصديق برسوله ولا يستزيدوننا ، والأمر واحد إلا ما اختلفنا فيه من دم عثمان ونحن منه براء)
نهج البلاغة 543 .خداوند کسانی که با اصحاب پیامبر دشمنی کنند را کافر میداند
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً 29 فتح
محمد فرستاده خدا است ، و كساني كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت ، و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوزند . ايشان را در حال ركوع و سجود ميبيني . آنان همواره فضل خداي را ميجويند و رضاي او را ميطلبند . نشانه ايشان بر اثر سجده در پيشانيهايشان نمايان است . اين ، توصيف آنان در تورات است ، و اما توصيف ايشان در انجيل چنين است كه همانند كشتزاري هستند كه جوانههاي ( خوشههاي ) خود را بيرون زده ، و آنها را نيرو داده و سخت نموده و بر ساقههاي خويش راست ايستاده باشد ، بگونهاي كه برزگران را به شگفت ميآورد . تا كافران را به سبب آنان خشمگين كند . خداوند به كساني از ايشان كه ايمان بياورند و كارهاي شايسته بكنند آمرزش و پاداش بزرگي را وعده ميدهد .
نوشته ای:1- آیه شریفه در مورد همه صحابه نیست بلکه در مورد سابقین از صحابه است ولذا این آیه دلالتی بر فضیلت وبرتری ویا عدالت همه صحابه ندارد.پاسخ: سابقین اولین یعنی چه کسانی؟ مگر غیر از این است که ابوبکر و عمر و عثمان از سابقین اولین هستند و قبل از علی هجرت کردن؟ علی در بستر پیامبر خوابیده بود و هجرت نکرده بود ولی ابوبکر یار غار پیامبر با پیامبر هجرت کرد
جنگ با علی جنگ با پیامبر است کذابی به نام تلید بن سلیمان وضع کرده است پس نمیتوانی بر روی کذبیات عقایدت را بنا کنی
خداوند میفرماید
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا
علي بن ابي طالب در نهج البلاغه میگوید
( وكان بدء أمرنا أنا التقينا والقوم من أهل الشام ، والظاهر أن ربنا واحد ، ودعوتنا في الإسلام واحدة ، ولا نستزيدهم في الإيمان بالله ، والتصديق برسوله ولا يستزيدوننا ، والأمر واحد إلا ما اختلفنا فيه من دم عثمان ونحن منه براء)
نهج البلاغة 543 .خداوند کسانی که با اصحاب پیامبر دشمنی کنند را کافر میداند
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً 29 فتح
محمد فرستاده خدا است ، و كساني كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت ، و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوزند . ايشان را در حال ركوع و سجود ميبيني . آنان همواره فضل خداي را ميجويند و رضاي او را ميطلبند . نشانه ايشان بر اثر سجده در پيشانيهايشان نمايان است . اين ، توصيف آنان در تورات است ، و اما توصيف ايشان در انجيل چنين است كه همانند كشتزاري هستند كه جوانههاي ( خوشههاي ) خود را بيرون زده ، و آنها را نيرو داده و سخت نموده و بر ساقههاي خويش راست ايستاده باشد ، بگونهاي كه برزگران را به شگفت ميآورد . تا كافران را به سبب آنان خشمگين كند . خداوند به كساني از ايشان كه ايمان بياورند و كارهاي شايسته بكنند آمرزش و پاداش بزرگي را وعده ميدهد .
اما به نسبت توهمي كه زده ای و نوشته ای با علی جنگیدند اگر چنین ادعایی بکنی پس من هم میگویم که این علی بود که با ام المومنین و معاویه جنگید نه آنها با علی.برای اینکه
وقتي با علي بيعت شد، طلحه و الزبير م از علي اجازه گرفتند كه به مكه بروند و علي – رضي الله عنه – به آنها اجازه داد، آنها به مكه رفتند و در آن جا با ام المؤمنين عايشه ك ملاقات كردند، عايشه اطلاع يافته بود كه عثمان – رضي الله عنه – كشته شده است، بنابراين آنها آن جا در مكه گرد هم آمدند و تصميم گرفتند انتقام خون عثمان را بگيرند. و يعلي بن منيه از بصره آمد، و عبدالله بن عامر از كوفه آمد، و در مكه با هم اتفاق كردند كه انتقام خون عثمان را بگيرند.
آنها و همراهانشان از مكه به سوي بصره رهسپار شدند و مي خواستند آن جا با قاتلان عثمان درگير شوندعثمان بن حنيف از سوي علي فرماندار و والي بصره بود، وقتي آنها به بصره رسيدند عثمان بن حنيف به آنها پيام فرستاد كه چه مي خواهند؟ گفتند: به دنبال قاتلان عثمان هستيم. او گفت: صبر كنيد تا علي بيايد، و به آنها اجازه ورود به بصره را نداد. سپس جبله كه يكي از كساني بود كه در كشتن عثمان مشاركت ورزيده بود با هفتصد نفر به جنگ آنها رفت و آنان موفق شدند او را شكست دهند و افراد زيادي از همراهانش را كشتند، و تعداد زيادي از اهالي بصره به لشكر طلحه و زبير و عايشه ن پيوستند.
در اين وقت علي از مدينه به سوي كوفه حركت كرد، چون او خبر شده بود كه در بصره جنگي ميان والي بصره عثمان بن حنيف و طلحه و زبير و عايشه و همراهانشان رخ داده است، بنابراين علي – رضي الله عنه – با لشكري ده هزار نفري به جنگ طلحه و زبير رفت، در اينجا به روشني براي ما مشخص مي شود كه علي بن ابي طالب خودش به جنگ آنها رفت، و آنها عليه او شورش نكرده و قصدشان چنان كه بدعت گذاران و هوادارانشان مي گويند جنگيدن با او نبود، چون كه اگر آنها مي خواستند عليه علي – رضي الله عنه – قيام كنند مستقيم به مدينه مي رفتند و به بصره نمي آمدند
پس اولا جنگی بین آنها نبوده و این ها فتنه های پدرز بزرگتان عبد الله ابن سباء بوده اما اگر گستاخی کنی و بگویی با علی جنگیدند پس گفته میشود علی با انها جنگید .
من اگر بخواهم با شما که فرضا در تهران زندگی میکنی بجنگم ایا باید به قم مشهد لشکر کشی کنم؟ در حالی که خودم در تهران زندگی میکنم؟
من وقتی به مشهد رفته ام یعنی قصد جنگ با اشخاصی در آنجا دارم و اینکه شما از تهران لشکر کشی میکنی به سوی من یعنی تو قصد جنگ با من داری
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: آیا خلیفه دوم توسل به قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله را تایید می کرد؟! #7019جناب عتیقه فیب بوک یعنی لینک اصلی؟آنجا هم قیچی اش کرده اند ادامه اش توهمات شما را بر هم زده استوكل هذا لا يقتضي استحباب الصلاة ، أو قصد الدعاء أو النسك عندها ، لما في قصد العبادات عندها من المفاسد التي علمها الشارع كما تقدم . فذكرت هذه الأمور لأنها مما يتوهم معارضته لما قدمناه ، وليس كذلك .
با این حساب ابوجهل ها و مشرکان زمان پیامبر نیز موحدان راستینی بودند که تنها به نیت توسل به خدا بود که بت ها را وسیله قرار میدادند
وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ 18 یونس
اينان غير از خدا ، چيزهائي را ميپرستند كه نه بديشان زيان ميرسانند و نه سودي عائدشان ميسازند ، و ميگويند : اينها شفیعان ما در نزد خدايند بگو : آيا خدا را از وجود چيزهائي ( به نام بت ها و امامان و امام زادگان و…) باخبر ميسازيد كه خداوند در آسمانها و زمين سراغي از آنها ندارد ؟ . خداوند منزّه و فراتر از آن چيزهائي است كه مشركان انبازشان ميدانند .
إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ 14 فاطر
اگر آنها را به فرياد بخوانيد ، صداي شما را نميشنوند ، و ( به فرض ) اگر هم بشنوند ، توانائي پاسخگوئي به شما را ندارند ، و در روز قيامت انبازگري و شركورزي شما را رد ميكنند .
شرک که شاخ و دم ندارد
وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ 106 یونس
و اكثر آنان كه مدّعي ايمان به خدا هستند ، مشرك ميباشند .
-
نویسندهنوشته ها
نوشته ای:
ثانیا این روایت اصلا مر بوط به ولایت امر مسلمین نیست بلکه فرموده نسبت به برادر مسلمان خود حرف شنوی داشته باشید
پاسخ:
دوست جاهل من از بین صدها روایت فقط چهار روایت آوردم اما تو فقط آنی را دیدی که باب دل مریضت بود؟
صم بکم عمی شدی؟
مگر این روایت را ندیدی
ابوهریره میگوید رسول خدا فرمود هر کس از من اطاعت کند پس از الله اطاعت کرده است و و هر کس از امام اطاعت کند از من اطاعت کرده است و هر کس نا فرمانی من را بکند پس نافرمانی الله را کرده است و هر کس نافرمانی امام را بکند نافرمانی من را کرده است
.
عمو جان دیگر روایت را ندیدی؟
نوشته ای«این سمع وطاعت دلالتی عام دارد وبه هیچ وجه اولی الامر بودن خلفای شما را ثابت نمی کند»
جاهل اگر میگفتی دلالتی خاص دارد آن موقع میتوانستی شامل خلفا نمیشود. وقتی عام باشد یعنی هر امامی که مسلمان باید باید در معروف اطاعت شود
نوشته ای: بسیاری از صحابه با ابی بکر بیعت نکردند وبعضی خود داعیه دارد خلافت بودند در این صورت اطاعت از آنها هم واجب بود پس هم آنها خلیفه بودند وهم خلفای شما….
کدام صحابه بیعت نکرد؟ و بر بیعت نکردن خود باقی ماند ؟کذابی تا چه حد؟
نوشته ای:«به چه علت ؟! ابی بکر وعمر وعثمان بتوانند در اموال وجانهای صحابه رسول خدا تصرف کنند »
به علت اینکه همه اصحاب با آنها بیعت کردند و کسی به انها اعتراض نکرد و در رکابش جهاد کردند و اسلام را به ایران هم رساندند
الله شفایت دهد