پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
پس احتمال اینکه سیدنا علی طاغوت و غاصب رو حمایت کنه وجود نداره اما طبق نامه ی نهج البلاغه که می فرماید (و اگر وزير شما باشم، بهتر از اين است كه امير شما باشم نهج البلاغه ج1 ص 182.) ثابت میشود که سیدنا علی خلافت خلفای قبل از خود را نه تنها تایید می کند بلکه برای مثال از فوت خلیفه ی دوم و مشکلاتی که بعد از ایشان به وجود می اید به خداوند پناه بر است.
نوشته اید : اما اين جمله اي که جنابعالي همانند کشف بزرگ به آن استناد کرده ايد. نامه ايشان به معاويه است. اين سخن امام روش استدلال براساس باورهاي دشمن است. زيرا معاويه به ولايت وامامت علي (ع) و نصب الهي اعتقاد نداشت و تنها در شعارهاي خود، بيعت مردم و شوراي مسلمين را مطرح مي کرد. امام با معاويه معيارهاي مورد قبول او را طرح مي فرمايد که اگر بيعت راقبول داري ، مردم با من بيعت کردند واگر شورا را قبول داري، شوراي مهاجرين وانصار مرا برگزيدند. اي معاويه ديگر چه بهانه اي داري؟
جواب: دوست عزیز أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟؟؟
همان نهج البلاغه را بخوان در ادامه اش چنین امده:اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فيه من الزيغ و الاعوجاج و الشبهه و التأويل. ( نهج البلاغه ج 2 نامه 53)
«وضعيت ما طوری شده که به علت وجود يک سری نارسائيها، کجی ها، شبهات و تأويلات (اجتهادی) با برادران مسلمان خويش به درگيری و جنگ پرداخته ايم.»نارسائی ها و کجی ها و شبهات و تاویلات علتی برای انجام اجتهاد هست یا خیر؟
خداوند می فرماید وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند ، در ميان آنان صلح برقرار سازيد.
خداوند مومن خطابشان میکند. در ادامه می فرماید
فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ
اگر يكي از آنان در حق ديگري ستم كند و تعدي ورزد ، با آن دستهاي كه ستم ميكند و تعدي ميورزد بجنگيد تا زماني كه به سوي اطاعت از فرمان خدا برميگردد و حكم او را پذيرا ميشود . هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذيرا شد ، در ميان ايشان دادگرانه صلح برقرار سازيد و عدالت بكار بريد ، چرا كه خدا عادلان را دوست دارد .
در هیچ جای ایه کفری ثابت نشده است. محصنی که زنا کند جزایش قتل است. ایا اینکه کشته شد به این معنیست که کافر هست؟ پس کشتگان دو طائفه ی مومن هم دلیلی بر کافر بودن یک طرف نمی باشد بلکه کشتنشان جزای عملشان بوده است.
قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” تاریخچه مهدویت با رویکردی بر مهدویت در مذهب تشیع” #3647نوشته اید :
ابتدا ببينيم معناي اين امامت چيست؟ خداي سبحان ،ميفرمايد امام كسي است كه هادي به أمر ما است: ﴿و جعلناهم ائمةً يهدون بامرنا﴾
حال ببينيم امر خدا چيست؟
أمر خدا در چند آيه، مخصوصاً در آيهٴ پاياني سورهٴ يس آمده ﴿إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول لَهُ كن فيكون﴾ خدا ميفرمايد: أمر ما ﴿كن فيكون﴾ است. ببينيد اينجاديگر سخن از مبتدا و خبر نيست. ﴿كن فيكون﴾
پاسخ:
شبیه این است من میگم س شما میگید سیستان و بلوچستان. اولا این ایه درباره ی بنی اسرائیل نازل شده است و به این معنی هست که به خاطر صبر و شكيبايي برخي از بنياسرائيل در برابر لذايذ دنيا، آنها را ائمه و پيشواياني قرارداديم «كه به فرمان ما هدايت ميكنند» يعني: آن پيشوايان با احكام و مواعظي كه به فرمان ما از تورات بر مردم القا ميكنند، آنان را بهسوي هدايت فراميخوانند.
و در جای دیگر می فرماید وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ . و ما آنان را سردستگان و پيشواياني كرديم كه مردمان را به سوي دوزخ ميخواندند.
نوشته اید که: باء بأمرنا در ﴿و جعلناهم أئمةً يهدون بأمرنا﴾ باء مصاحبت يا ملابست است. يعني امام در صحبتِ هدايت أمر خداست يا در كسوتِ هدايت امر خدا است. اينها جامه و كسوت «امر اللهي» دربر كردهاند ، اينها مصاحب أمر اللهاند، يعني با ﴿كن فيكون﴾ كار ميكنند يعني با دلها و ارواح كار دارند.
پاسخ: باء بامرنا باء وسیله هست یعنی به کمک یا به وسیله ی امر ما دعوت میکنند. در اینجا امرنا شریعت است.
و از نوشته های شما هیچ چیزی جز انباز ها و شریکانی در امر خدا بر داشت نمی شود
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ 22 انبیاء اگر در آسمانها و زمين ، غير از يزدان ، معبودها و خداياني ميبودند و ( امور جهان را ميچرخاندند ) قطعاً آسمانها و زمين تباه ميگرديد
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ﴾ [فاطر /41]. «خداوند آسمانها و زمين را از نابودي محفوظ نگاه مي دارد. و اگر آنها رو به زوال نهند كسي جز او نمي تواند آنها را از زوال و نابودي باز دارد».شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” تاریخچه مهدویت با رویکردی بر مهدویت در مذهب تشیع” #3648نوشته اید :
لطفا پاسخ دهيد چگونه پيامبر جانشين هزاران سال بعد از خود را به اسم ، معرفي کرده و نسبت به جانشين بلافصل خود بي تفاوت بوده است.
پاسخ: بی تفاوت نبوده بلکه به طور مستقیم و غیر مستقیم جانشینش را مشخص کرده است
حذيفه رضی الله عنه ميگويد: در حضور رسولخدا صلی الله علیه وسلم نشسته بوديم كه آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:
(إنّي لاأدري ما قدر بقائي فيكم فاقتدوا باللّذَيْنِ مِنْ بعدي…) يعني: «من، نميدانم چهقدر درميان شما ميمانم؛ پس از دو نفري كه پس از من هستند، پيروي كنيد» و به ابوبكر و عمر اشاره كردند.( سلسلة الأحاديث الصحيحة از آلباني (3/233و236))
عايشهي صديقه رضي الله عنها ميگويد: رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند:
(أدعي لي أبابكر أباك و أخاك حتّي أكتب كتابًا فإنّي أخافُ أن يتمنّي متمنٍّ و يقول قائلٌ: أنا أولي. و يأبي اللّهُ و المؤمنونَ إلاّ أبابكر)
يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم؛ چراكه من از اين ميترسم كه كسي آرزوي خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسي ادعا كند كه (براي خلافت) سزاوارتر است؛ در حالي كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را (براي خلافت) نميپسندند.»( مسلم (4/1857))
و چندین روز پیش نماز امت بودند.
ادامه دارد…شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” تاریخچه مهدویت با رویکردی بر مهدویت در مذهب تشیع” #3649و همچنین صحت اعتقاد به احادیثی شبیه این ها در مذهب شما که شرک مطلق است با گفتار شما روشن میشود
حر عاملي مي گويد: «ايمان به اينكه در روز قيامت تمام خلائق را ائمه مورد محاسبه قرار خواهند داد يكي از اصول ايمان به ائمه مي باشد»
الفصول المهمه في اصول الائمه ص 171
شماها نه تنها خداوند متعال را از برخي از اعمال ويژه خود خلع كرده اند بلكه حتي عرش را نيز از ايشان گرفته اید. و در پايان يكي از روايات كه در مورد روز قيامت سخن مي راند از زبان ائمه گفته اید: «… آنگاه ما بر عرش خداوند مي نشينيم»
تفسير العياشي 2/312، البرهان للبحراني 2/439، بحار الانوار للمجلسي 3/302.
در كتاب «مرآة الأنوار» گفته اید که: «من همان رب و پروردگار زمين هستم كه آنرا آرام نگاه مي دارم»
مرآه الانوار لابي الحسن الشريف بن الموالي محمد طاهر البناطي الفتوني ص 59، (مطبعه الافتاب، طهران 1374 هـ).
سبحان الله ايا امكان دارد سیدنا علی چنين سخن كفر آلود و ملحدانه اي بر زبان بياورند؟
كليني يكي از ابواب كتاب خود را اينگونه ناميده است:
«زمين از آن امام مي باشد»
اصول الكافي للكليني 1/407-410، (تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، دار الكتب الاسلاميه، طهران، الثالثة: 1388هـ).
و اورده است که «ابوبصير مي گويد: ابا عبدالله -عليه السلام- فرمودند: آيا نمي داني كه دنيا و آخرت از آن امام هستند و تحت تصرف و حكم او قرار دارند؟»
اصول الكافي 1/409
سبحان الله پس خدا چکاره است؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” تاریخچه مهدویت با رویکردی بر مهدویت در مذهب تشیع” #3650نوشته اید:
لطفا کيلويي سخن نگفته ومصداق بياوريد. البته اگر قدري در همين سايت جستجو کنيد به پاسخ اکثر سوالات خود مي رسيد.
چه نیازی هست که مهدی واسطه بین عالم ما و عالم غیب باشد؟ پیامبر دین را کامل کرده است و بعد از پیامبر ما نیز پیامبری نخواهد امد و وحیی نازل نخواهد شد پس فلسفه ی اینکه مهدی واسطه باشد چست؟”
و پاسخ دادید:
به همن علت که خداوند با وجود کامل بودن و بي نياري ، براي خود جانشين وخليفه انتخاب کرده است.( لطفا مقاله انسان کامل خليفةالله است) را مطالعه فرماييد.
پاسخ: دوست عزیز بحث خلیفه بودن با بحث مدبر و مدیر بودن دنیا فرق میکند. خلیفه زمین احکام خدا را در زمین اجرا میکند نه اینکه زمین را مدیریت و هدایت کند همانطور که گفته ای «ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است » همانطور که در قران به کرات به این مساله اشاره شده است. و اگر سری به قران بزنید پاسخ اکثر سوالاتتان را پیدا میکنید خداوند می فرماید
لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ272 بقره
هدايت آنان بر عهده ی تو نیست ، وليكن خداوند هر كه را بخواهد هدايت ميكند
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ 56 قصص
( اي پيغمبر ! ) تو نميتواني كسي را كه دوست داری هدایت کنی ولي اين تنها خدا است كه هر كه را بخواهد هدايت عطاء مينمايد ، و بهتر ميداند كه چه افرادي راهيابند .
هدایت از دست بزرگترین بنی ادم خارج است حال چطور مهدی که طبق قول شما که میگویید« ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است .»
میتواند هدایت کند؟؟!!! باز بنده شما را نصیحت میکنم که عقایدت را از قران بگیری نه انکه ان را بر قران تحمیل کنی.
پس خلیفه ی خداوند که درواقع پیامبران الهی هستند کاری جز بشیر و نذیر بودن و ابلاغ مبین نمی باشد.با نوشته هاي خودت رد بر خودت زدي دوست عزيز. مقام امامت اگر مقامي معنوي است و جدا از ولايت و خلافت است پس چرا سنگ خليفه بودن و غصب خلافت را بر سر و سينه مي کوبيد؟ شما يک اهل سنت پيدا کن که امام بودن سيدنا علي رو قبول نداشته باشد. به جاي فرار کردن از تنگناها و شبهاتي که داخلش افتاده ايد جوابي واضح ارائه بديد. اگر سيدنا علي خليفه ي بعد از پيامبر مي باشد روي گرداني ها و بي رغبتي هايش به خلافت را نا فرماني امر خداوند نمي دانيد؟
اگر هم خليفه نمي باشد که هيچ.اميرالمؤمنين رضي الله عنه فرمودند:سوگندبذات مقدسي که دانه راآفريد وآن راشکافت ذاتيکه روح را خلق کرد اگر حضرت رسول صلي الله عليه وسلم خلافت را و امامت را برايـم وصيت کـرده بـود،يقيناً براي اخذ آن گرچه جز اين چادرم همراهي ديگر نمي داشتم، جهاد مي کردم وابـن ابي قحانـه (ابوبکررضي الله عنه ) را نمي گذاشتم حتي بر يک پله منبر نبي اکرمصلي الله عليه وسلم بالابرودچون وي براي راهنمايي در مسائل ديني ما مورد پسند رسول خدا صلي الله عليه وسلم بود ما هم براي امور دنيوي خود آن را پسنديديم .دار قطني و ابن ابي اسعد
اما نوشته ايد : يعنى اگر مى خواهيد همان مسير خلفاء گذشته را ادامه دهم، من حاضر نيستم. به سراغ كسانى برويد كه حاضر باشند به همان كيفيت حكومت كنند .
جواب: نگاه کن ببین که چطور سیدنا علی از خلفای قبلش راضی هست و برای نبودنشان افسوس می خورد و نگران انها می باشد و با همکاری با انها مهر صحت بر انها گذاشته است
((لله بلا، فلان فقد قوم الأمد وداوي العمد خلف الفتنة، وأقام السنة ذهب نقي الثوب، قليل العيب، أصاب خيرها وسبق شرها، أدى إلى الله طاعته وأتقاها بحقه، رجل وتركهم في طرق متشعبة لايهتدي فيها الضال ولا يستيقن المهتدي)).
نهج البلاغه ج2 ص222.«از بلاي در گذشت عمر به خدا پناه ميبريم. او غايت و منتهاي همه چيز را قوام بخشيد، و درد ها را مداوا كرد، فتنه ها را پشت سر نهاد و سنت رسول خدا را بر پا داشت، از اين جهان پاكدامن و كم عيب رفت، خير فتنه ها را اصابت نمود، و از شر آن گذشت، او راه اطاعت و تقواي خداوند را در پيش گرفت. رفت و همه را در راههايي پر پيچ و خم تنها گذاشت، كه در آن گمراه هدايت نميشود، و هدايت يافته را بر هدايتش يقيني نتوان بود).
لطفا با گفتن اينکه منظورش عمر نبوده است خود را مضحکه نکنيد.
و هنگاميكه خليفه ابوبكر در رابطه با خروج خودش، و رفتن به جنگ با روميان از او نظر ميخواهد، امام علي اينگونه جواب ميدهد:. ((إنك إن تسير إلى هذا العدو بنفسك فتلقهم بشخصك فتنكب، لا تكن للمسلمين كانفه دون أقصى بلادهم وليس بعدك مرجع يرجعون إليه، فابعث إليهم رجلا مجرباً، واخفر معه اهل البلاء والنصيحه فان اظهر الله فذاك ما تحب، وإن تكن الأخرى كنت رداء للناس ومثابة للمسلمين
«اگر خودت سوي دشمن بروي و با آنان در آويزي، و تو را كنار گذارند در آن سرزمين دور براي مسلمانان پس از تو پشتوانه اي نخواهد بود، و پس از تو در اينجا نيز كسي نيست كه بسوي او باز گردد، پس مردي مجرب را به جنگ آنان بفرست، و اهل بلاء و نصيحت را او همراه كن. اگر پيروز گشتند، همان چيزي است كه تو دوست داري و اگر شكست خوردند، بعنوان پوششي براي مردم، و محور تجمع مسلمانان باقي بمان))نهج البلاغه ج3 ص28.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت #36521- فاطمه طبق عقیده ی شما بعد از فوت نبی چند ماه بیشتر زندگی نکردند. و اگر 20 سال بعد از پیامبر زنده می بود و رابطه ای با هم نداشتند باز جای بحثی بود. اما در این مدت کوتاه نیز سیدنا ابوبکر به ملاقات فاطمه رفته اند.إبن ميثم بحراني و دنبلي شيعي در شرح نهج البلاغه آورده اند:
أبوبکر به فاطمه گفت: آنچه را که براي پدرت بود، براي تو نيز هست، رسول خدا از درآمد فدک مايحتاج شما را برميداشت و ما بقي را در راه خدا تقسيم ميکرد، شايسته است که تو نيز همين کار را بکني که او کرد، سپس فاطمه آن را پذيرفت و راضي شد و به أبوبکر وعده داد که همين کار را بکند».( شرح نهج البلاغة، إبن ميثم بحراني، ج5، ص107)
از اين روايت اينگونه استفاده ميشود که ابوبکر صديق و سيدة النساء با همديگر صحبت کردند و اينکه تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد به آن معنيست که ايشان در مورد فدک صحبتي نکردند.
چون حضرت ابوبکر صديق رضي الله عنه فاطمه را راضي کرده بود و اين از روايت شيعه به خوبي مشخص است.صاحب مجاج السالکين (کتاب معتبر اهل تشيع) می نويسد: انّ ابابکر لَمَّّا رأی فاطمه انقَبَضَت عنهُ و هَجَرَت ولَم تَتَکَلَّم بَعدَ ذالِکَ فِی اَمرِ فَدَک کَبُرَ ذالِکَ عندهُ فَارادَ اِستِرضَاهَا فَأتَاهَا فقال لها صدقتِ يا ابنهَ رسول الله فيمَا ادَّعيتِ و لکنِّی رأَيتُ رسول الله r يُقَسِّمُهَا فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل بعد ان يوتی منها قوتکم و لصاعنين بها فقالت افعل کما کان ابی رسول الله r يفعل فيها فقال فلک الله علی ان افعل فيها ما کان يفعلُ ابوکِ فقالت و الله لتفعلنَّ فقال و الله لافعلنَّ ذَالِکَ فقالت اللهم اشهد فرضيت بذالک و اخذت العهد عليه فکان ابوبکر يعطيهم قوتهم و يقسم الباقی فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل.
«هنگامی که ابوبکر رضی الله عنه ديد فاطمه از وی رنجيده و ديگر راجع به فدک صحبت نمی کند اين موضوع بر وی دشوار آمد لذا تصميم گرفت از او جلب رضايت کند و به همين منظور پيش وی رفت و گفت: ای دختر رسول خدا r تو در ادعايت صادق هستی، لاکن رسول خدا r بعد از در نظر گرفتن مخارج شما و مخارج کارگران فدک ثمرات آن را فقط بين مستمندان و مسافران تقسيم می کرد. زهرا رض گفت: پس تو نيز آنچنان کن که پدرم می کرد (ابوبکر رضی الله عنه ) گفت: خداوند را گواه می گيرم که آنچنان کنم که پدر بزرگوارت می کرد. (حضرت زهرا رضی الله عنها) گفت: تو را بخدا که چنين می کنی؟ ابوبکر رضی الله عنه) گفت: قسم به خدا که چنان کنم و گفت: بار الها تو گواه باش! زهرا رضی الله عنها بدان راضی گرديد و وعده گرفت. از آن پس ابوبکر رضی الله عنه نخست مخارج آنان را تأمين می کرد و الباقی را بين فقرا و مسافران تقسيم می نمود.»شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت #36532- اما در مورد ارث انبیا کلينی در کتاب مشهورش اصول کافی در باب صفه العلم ص 16 و 17 از محدث کبير اهل تشيع ابو البختری و او از ابو عبدالله جعفر صادق روايت می کند که فرمودند: العلماءُ ورثَهُ الانبياء و ذالک انَّ الانبياء لم يورِّثُوا درهماً و لا ديناراً و انما ورثوااحاديث من احاديثهم فمن اخذ بشیءٍ منها اخذَ بحظٍ وافر.
«علماء وارثين پيامبرانند و اين بدين خاطر است که انبياء نه درهمی و نه ديناری از خود بجای نگذاشته اند. بلکه آنها احاديث (علم) را به ارث گذاشته اند هر آنکه پاره ای از آن را اخذ کرده بهره وافر برد.»کلمه «انما» در اينجا نزد حضرات اماميه نيز برای حصر و تخصيص است، لذا ثابت گرديد که ميراث انبياء بطور قطع ويقين علم بوده استنه چيزی ديگر.
کلينی در اصول کافی ص 111 در توضيح و تفسير آيات مبارکه «و ورث سليمانُ داودَ» و «… يرثی و يرث من آل يعقوب الخ» اين روايت را از حضرت جعفر صادق نقل کرده است:
عن ابی عبدالله ان سليمان ورث داود و انّ محمداً ورث سليمان. «سليمان از داود و محمد از سليمان ارث بردند.»
معنی و مفهوم اين جملات کاملاً آشکار است که وراثت انبياء عليهم السلام، وراثت مال و متاع دنيوی نيست و الا وراثت محمد از سليمان علیه السلام چه معنايي دارد ؟! او وارث قرار گرفتن يحيی علیه السلام از آل يعقوب چه معنی و مفهومی دارد؟ در حالی که يعقوب علیه السلام با فاصله زمانی طويلی قبل از يحيي علیه السلام رحلت کرده بود. با توجه به اين دو دليل ديگر جای الزام و حجت آرايي عليه خليفه اول و دوم و زير سؤال بردنشان راجع به مسئله «فدک» وجود ندارد.3- اما در مورد حدیث «انَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – قَالَ « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى ، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى »» این جمله رو پیامبر در تادیب سیدنا علی فرموده اند نه سیدنا ابوبکر و قبل از اینکه بخواهی ان را متوجه سیدنا ابوبکر کنی متوجه سیدنا علی می باشد چرا که سیدنا علی قصد گرفتن دختر ابوجهل را داشتند و فاطمه غضب ناک شدند و پیامبر فرمود هرکه فاطمه را ناراحت کند من رو ناراحت کرده است
حسن بن علي نزد جدش، رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- آمد، دامنش را گرفت وپنهاني در گوش پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- چيزي گفت، رنگ پيامبر تغيير كرد. بعد از آن، پیامبر برخاست و به منزل فاطمه آمد. بعد از آن حضرت علی -رضی الله عنه- آمد پيامبر خدا دست او را گرفت تکانی داد و گفت: ای ابو الحسن: از خشمگين ساختن فاطمه خود داری کن زيرا فرشتگان با خشمگين شدن فاطمه خشمگين و يا خوشنودی او خوشنود می شوند
بحار الانوار(43\43).
ولی بازاحسنت از قدرت تلبیس گری. شیطان هم کم میاره پیش شما.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت #3654هميشه شيعه مسئله خشمگين ساختن حضرت فاطمه زهرا -رضي الله عنها- توسط حضرت ابوبكر را در جريان فدك مطرح ميكنند وميگويند ابوبكر، فاطمه را به خشم آورد وكسيكه فاطمه را بخشم آورد، رسول خدا را به خشم آورده است.بايد به آنها گفت، اين روايت را بخوانيد: مسوربن مخرمه مي گويد:
از رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- شنيدم كه بر منبر مي گفت: فرزندان هشام بن مغيره از من اجازه خواسته اند تا دخترشان را به ازدواج علي بن ابي طالب در آورند به آنها اجازه نمي دهم، به آنها اجازه نمي دهم مگر اينكه فرزند ابو طالب دوست داشته باشد كه دخترم را طلاق دهد وبا دخترآنها ازدواج كند. فاطمه پاره تن من است آنچه او را نگران كند مرا نگران مي كند. وآنچه او را بيازارد، مرا آزارمي دهد. روايت مسلم
صحيح مسلم ـ كتاب فضائل الصحابه. شماره 93.
ودر روايت ديگري آمده است: هنگامي كه فاطمه زهرا -رضي الله عنها- اطلاع پيدا نمود، نزد پيامبر اكرم -صلي الله عليه وآله وسلم- آمد وگفت: فاميلت مي گويند شما بخاطر دخترانت ناراحت نمي شويد وعلي ميخواهد با دختر ابوجهل از دواج كند. روايت مسلم. صحيح مسلم ـ كتاب فضائل الصحابه شماره96.
پس چه كسي فاطمه رضى الله عنها را به خشم آورد؟دستات در پرانتز خوب کار میکنه. ( تو خودت به اعمال و ستم هايت آگاهي)
خطبه دارد مقام و جایگاه ویژه ی سیدنا عثمان رو بیان میکند
إنك لتعلم ما نعلم. ما سبقناك إلى شئ فنخبرك عنه، ولا خلونا بشئ
فنبلغكه. وقد رأيت كما رأينا، وسمعت كما سمعنا، وصحبت رسول الله
صلى الله عليه وآله كما صحبنا. وما ابن أبي قحافة ولا ابن الخطاب
أولى بعمل الحق منك، وأنت أقرب إلى رسول الله صلى الله عليه وآله
وشيجة رحم منهما
با چشمان باز بخوان«وما ابن أبي قحافة ولا ابن الخطاب
أولى بعمل الحق منك، وأنت أقرب إلى رسول الله صلى الله عليه وآله
وشيجة رحم منهما»همچنین باز در مورد سیدنا عثمان می فرماید:
سیدنا علی به مردم اعلام کرد که هر كس از عثمان و راه و روش او بیزاری جوید، بداند که از ایمان راستین دور گشته است. به خداوند سوگند که هرگز در قتل او نقشی نداشتم و مردمان را از اقدام به چنین کاری بر حذر میداشتم. الریاض النضرة، ص543.
امام احمد نیز از طریق محمد بن حنیفه روایت میکند که چون به سیدنا علی رضی الله عنه خبر رسید که عائشه
رضی الله عنه در منطقه «مربد» قاتلان عثمان را لعن و نفرین کرده است او نیز دست به دعا برداشت و دو یا سه بار چنین گفت: خداوندا! قاتلان عثمان را هر جا که هستد مورد لعن و نفرین خود قرار بده. فضائل الصحابه (1/555).و جایی دیگرمیفرمایند: «اگر ولايتى را كه بر عهده عثمان گذاشته شد، بر عهده من نيز گذاشته مىشد، با مصاحف همان كار را مىكردم كه عثمان كرد». البرهان، بحرانى، ج1، ص240.
نیز نقل است که علی در مورد قتل عثمان چنین گفته است:”” آن روز که عثمان به قتل رسید کمر من نیز شکست.”” المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم 5/61.
پس مشخص است که عثمان رضی الله عنه نیز کار خطایی مرتکب نشده اند.و بی شک مظلوم بودند و این ادعا از گفته امام باقر ثابت میشود که ایشان پس از مدح عثمان رضی الله عنه میفرمایند: «و ندادهندهاى در آخر روز ندا سر مىدهد كه: هان! بدانيد كه عثمان و يارانش از رستگارانند!». فروع كافى، كلينى، ج8، ص209.
و ابن بابويه قمي در كتاب معاني الاخبار از امام موسي رضا عليه السلام روايت كرده عن الحسن بن علي قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: إن عثمان بمنزلة الفؤاد= عثمان، به منزله قلب و عقلم است»..
عيون أخبار الرضا، إبنبابويه قمى، چاپ تهران، ج1، ص313- معانى الأخبار، ص110، چاپ ايران تفسير امام حسن عسگرىاما متاسفانه چون شما روافض از بازماندگان و پویندگان راه همان منافقان هستید لذا مجبور هستید که حق را باطل نشان بدهید. به جای این همه قلم فرسایی کردن در مورد شبهه وارد کردن به اسلام دست از منهج ابن سباء بر دار. خدایا شاهد باش ما بر این قوم اتمام حجت کردیم ولی خود را به خواب زده اند.
ان الذین کفروا سواء علیهم اانذرتهم ام لم تنذرهم لا یومنون
ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عاب عظیم 6-7 بقره
بيگمان كفرپيشگان برايشان يكسان است چه آنان را بيم دهي و چه بيم ندهي ، ايمان نميآورند .
خداوند دلها و گوشهايشان را مهر زده است ، و بر چشمانشان پردهاي است ، و عذاب بزرگي در انتظارشان است . نوشته اید : في كل خلف من أمتي عدول من أهل بيتي ينفون عن هذا الدين تحريف الضالين وانتحال المبطلين وتأويل الجاهلين ألا وإن أئمتكم وفدكم إلى الله عز وجل فانظروا من توفدون .
در هر قرني افراد عادلي از اهل بيت من در بين امتم خواهند بود كه تحريف گمراهان ونسبتهاي ناروا وباطل و تاويلهاي نادانان را از دين پاك ودور مي كنند، آگاه باشيد! پيشوايان شما فرستادگان شما نزد خداوند مي باشند، پس بنگريد كه چه كساني را مي فرستيد.بفرمایید توضیح بدید که در حال حاضر کجاست این اهل بیت؟ نکند حکومت ولایت فقیه رو می فرمایید؟ که کجی را راست نمود(ربا را حلال نمود)(دست دزد را قطع نمود) فساد را خاموش کرد( زنا ی شرعی برپا نمود)فتنه ها را پشت سر گذاشت( قتل عام اهل سنت و همکاری با بشار قاتل). اقا من دوست دارم یک بحث جدا درباره ی مذهب( حقه یتان!!!) داشته باشم باهات.
نوشته اید:امير مؤمنان اگر چه از منصب خلافت و جانشيني به حق رسول خدا بازماند و در واقع حق مسلم ايشان را غصب كردند ؛
اقا ضد و نقیض حرف نزن اگر حق مسلم هست مانند انرژی هسته ای که باید گرفته بشه. اگر خلیفه ی بعد از پیامبر بود باز جواب من رو ندادی که به چه علت همکاری با مرتدان و کافران جایز هست؟ طبق ده ها ایه ی قران جایز نیست و اگر کسی با انها همکاری کند از همانها حساب می شود. سیدنا علی خود معتقد به ولایت و خلافت بعد از پیامبر نبوده است. اما یک نکته رو باید عرض کنم که طبق نهج البلاغه سیدنا علی می فرماید
ای معاويه!گرچه تودر شام هستی لاکن بيعت تو با من لازم شده است به دليل اينکه افراد و اشخاصی بامن بيعت نموده اندکه قبل از اين با ابو بکررضی الله عنه ،عمررضی الله عنه وعثمان بيعت نموده اند. نه حاضرين حق انتخاب(خليفه ديگری جز خليفه منتخب مردم را دارند)ونه غائبين حق رد(خليفه منتخب مردم را دارند) .
حال دو حالت دارد یا سیدنا علی امیر المرتدین هست و شما ها حق ندارید بگید امیر المومنین. چرا؟ چون همان کسانی و بنا بر عقیه ی شما( همان مرتدانی العیاذ بالله) با علی بیعت کردند که با خلفای قبل بیعت کرده بودند. پس با این حساب یا باید معتقد باشید که سیدنا علی مولا امیر المرتدان بوده یا اینکه معتقد باشید که تهمت ارتداد به صحابه های کرام که خداوند از انها راضی گشته است تهمتی شرم اور بیش نیست.
همچنی بفرمایید که این چه اصل و اساسی است که توسط کافران پابر جا میماند؟ عجیب است چه دشمنان خوبی!!! شرق و غرب را فتح کردند دو بار فلسطین را فتح کردند اسلام را به تمام دنیا رساندند ولی شیعه(مذهب حق!!!) چه گلی به سر امت زد جز تکفیر؟؟؟ یک وجب نشان بدید از فتوحات کافیه.نوشته اید : في كل خلف من أمتي عدول من أهل بيتي ينفون عن هذا الدين تحريف الضالين وانتحال المبطلين وتأويل الجاهلين ألا وإن أئمتكم وفدكم إلى الله عز وجل فانظروا من توفدون .
در هر قرني افراد عادلي از اهل بيت من در بين امتم خواهند بود كه تحريف گمراهان ونسبتهاي ناروا وباطل و تاويلهاي نادانان را از دين پاك ودور مي كنند، آگاه باشيد! پيشوايان شما فرستادگان شما نزد خداوند مي باشند، پس بنگريد كه چه كساني را مي فرستيد.بفرمایید توضیح بدید که در حال حاضر کجاست این اهل بیت؟ نکند حکومت ولایت فقیه رو می فرمایید؟ که کجی را راست نمود(ربا را حلال نمود)(دست دزد را قطع نمود) فساد را خاموش کرد( زنا ی شرعی برپا نمود)فتنه ها را پشت سر گذاشت( قتل عام اهل سنت و همکاری با بشار قاتل). اقا من دوست دارم یک بحث جدا درباره ی مذهب( حقه یتان!!!) داشته باشم باهات.
نوشته اید:امير مؤمنان اگر چه از منصب خلافت و جانشيني به حق رسول خدا بازماند و در واقع حق مسلم ايشان را غصب كردند ؛
اقا ضد و نقیض حرف نزن اگر حق مسلم هست مانند انرژی هسته ای که باید گرفته بشه. اگر خلیفه ی بعد از پیامبر بود باز جواب من رو ندادی که به چه علت همکاری با مرتدان و کافران جایز هست؟ طبق ده ها ایه ی قران جایز نیست و اگر کسی با انها همکاری کند از همانها حساب می شود. سیدنا علی خود معتقد به ولایت و خلافت بعد از پیامبر نبوده است. اما یک نکته رو باید عرض کنم که طبق نهج البلاغه سیدنا علی می فرماید
ای معاويه!گرچه تودر شام هستی لاکن بيعت تو با من لازم شده است به دليل اينکه افراد و اشخاصی بامن بيعت نموده اندکه قبل از اين با ابو بکررضی الله عنه ،عمررضی الله عنه وعثمان بيعت نموده اند. نه حاضرين حق انتخاب(خليفه ديگری جز خليفه منتخب مردم را دارند)ونه غائبين حق رد(خليفه منتخب مردم را دارند) .
حال دو حالت دارد یا سیدنا علی امیر المرتدین هست و شما ها حق ندارید بگید امیر المومنین. چرا؟ چون همان کسانی و بنا بر عقیه ی شما( همان مرتدانی العیاذ بالله) با علی بیعت کردند که با خلفای قبل بیعت کرده بودند. پس با این حساب یا باید معتقد باشید که سیدنا علی مولا امیر المرتدان بوده یا اینکه معتقد باشید که تهمت ارتداد به صحابه های کرام که خداوند از انها راضی گشته است تهمتی شرم اور بیش نیست.
همچنی بفرمایید که این چه اصل و اساسی است که توسط کافران پابر جا میماند؟ عجیب است چه دشمنان خوبی!!! شرق و غرب را فتح کردند دو بار فلسطین را فتح کردند اسلام را به تمام دنیا رساندند ولی شیعه(مذهب حق!!!) چه گلی به سر امت زد جز تکفیر؟؟؟ یک وجب نشان بدید از فتوحات کافیه.اما صلح پیامبر. دوست عزیز پیامبر بیعت نکرد که دینشان را اجرا کند و اعلام رضایت از انها کند و با انها همکاری کند. بلکه صلح کردند که تا اطلاع ثانوی کسی حق تجاوز به حریم دیگری را ندارد. این کجا و ان کجا
اما در مورد شک به این مقاله رجوع کن
http://www.islamtxt.net/question/16
و بفرمایید نا فرمانی هایی که سیدنا علی در برابر پیامبر داشته رو باید نعوذ بالله حمل بر کفر نمود؟ یا شور فراوان به دین؟از حضرت علي بن ابي طالب روايت شده است كه نزد رسول اكرم -صلي الله عليه وآله وسلم- آمد وگفتم: ابو طالب فوت نمود. پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- فرمود. برو، دفنش: كن. حضرت علي گفت: او با شرك در گذشته است. رسول خدا فرمود: برو دفنش كن. مسند احمد (1/97)..
اگر چنين چيزي از حضرت ابوبكر وعمر ياكسي ديگر از صحابه اتفاق مي افتاد، حتماً شيعه ميگفتند چگونه دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلمرا اجرا نمي كنند و آيا آنها رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلمرا آموزش مي دهند وسخناني از اين قبيل.حضرت براء بن عازب -رضي الله عنه- مي گويد: هنگاميكه رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- با اهل حديبيه صلح كرد، پيمان ميان آنها را علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- نوشت، پس در آن پيمان نوشت (محمد رسول الله )، مشركين گفتند: ننويس (رسول الله)، اگر شما پيامبر بوديد باشما نمي جنگيديم. پيامبر به حضرت علي گفت: اين كلمه را پاك كن حضرت علي گفت: من اين كلمه را پاك نمي كنم. سر انجام رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- بدست خودش پاك كرد. بخاري روايت كرده است (فتح الباري ـ كتاب الصلح ـ باب كيف يكتب هذا ما صالح فلان شماره 2698.) ومجلسي آنرا در بحار الانوار ذكر كرده است ( بحار الانوار 38/328 )
چرا رسول الله را پاک نکرد؟ نکند نعوذ بالله شک به رسول الله بودن پیامبر داشتند؟ یا به عبارتی دیگر نکند فکر میکرد که پاک کردن رسول الله دلیلی بر این است که به خود شک کند که رسول خدا نیست؟ سیدنا عمر نیز قضیه اش همین است.
و هنگامی که پیامبر صلح نامه را نوشتند فرمودند برخیزید و قربانی هایتان را ذبح کنید ولی کسی بلند نشد ان حضرت سه بار تکرار کرد ولی کسی بلند نشد. ناچار خودش تنهایی رفت و به سلمانی اش گفت سرش را بتراشد. علی هم انجا بود و بلند نشد و در نوشتن صلحنامه هم از شدت علاقه به اسلام و پیامبر حاضر نبود رسول الله را پایک کند سیدنا عمر نیز از شدت علاقه به اسلام فرمود: مگر با ما نگفته بوديد که ما به خانة خدا خواهيم رفت و گرد کعبه طواف خواهيم کرد؟! فرمودند:
بلي! فاخبرتک إنا نأتيه العام؟
چرا! اما با تو باز گفتم که امسال به آنجا ميرويم؟!
گفت: نه. فرمودند:
فإنک آتيه و مُطوفٌ بِه.
حالا هم تو به مکه خواهي رفت و طواف خانة خدا خواهي کرد!باز سفسطه و مغلطه بلغور کردن و فلسفه بازی؟؟ تا به کی!!!
پیامبر صلی الله علیه و سلم اگر علی را جانشین خود معرفی میکرد از 80 هزار صحابی که انجا حضور داشتند و تبریک هم گفتند بعد از فوت نبی به طرف علی می رفتند نه اینکه در سقیفه انصار جمع شوند و مهاجران دور ابوبکر جمع شوند.
این یعنی اینکه کسی اینطور برداشت نکرده بود که علی باید خلیفه شوداین یعنی که پیامبر در دعوت خودش کمتر از صدم درصد موفق بوده است. طبق روایات امت مرتد شد غیر از سه نفر. صد درصد ضرب در سه نفر تقسیم بر هشتاد هزار نفر یعنی 0.003 یعنی پیامبر سه هزارم درصد در دعوتش موفق بوده است.حتی کمتر از یک درصد!!!
نوشته اید: حضرت علي فقط جانشين پيامبر نبود ،علي جان پيامبر بود لذا از تعبيري که شان حضرت علي را بيشتر نشان مي داد، استفاده نمودند. عبارتي که به مراتب از خلافت رساتر است. پيامبر نفرمود علي
جانشين من است او فرمود، ولايت علي ولايت من است (علي عين من است)
اقا تعارف نکنید یک دفعه بگید علی عین خدا است علی وجه خدا است علی ذات خدا هست
میدونم یک خورده برای شما سخته که یک دفعه این را بگوییدو سعی میکنید در لفافه و در پرده بگویید و به طور غیر مسقیم نقش خدا گونه برای سیدنا علی بسازید ولی نگران نباش من برات کارتو راحت میکنم و احادیثی که منجر به گفتن حرفا و اعتقاداتت هست رو برای شما و بقیه دوستان می گذارم«در روز قيامت منبري بر پا خواهد شد. سپس مردي در حاليكه فرشته اي در طرف راست او و فرشته ديگري در طرف چپ او قرار دارد، بر بالاي اين منبر مي رود. آنگاه فرشته اي كه در طرف راست قرار دارد فرياد بر مي آورد: اي خلائق! اين علي بن ابي طالب، مالك و فرمانرواي بهشت است و هر كه را خواهد در آن جاي مي دهد. سپس فرشته اي كه در طرف چپ قرار دارد فرياد بر مي آورد: اي خلائق! اين علي بن ابي طالب مالك و فرمانرواي جهنم است و هر كه را خواهد به درون آن مي افكند»
بحار الانوار 39/200 (چاپ سابق الذكر). بصائر الدرجات ص 122 .
در كتاب «مرآة الأنوار» از علي بن ابي طالب (رضي الله عنه) نقل شده كه ايشان گفته اند: «من همان رب و پروردگار زمين هستم كه آنرا آرام نگاه مي دارم»
مرآه الانوار لابي الحسن الشريف بن الموالي محمد طاهر البناطي الفتوني ص 59، (مطبعه الافتاب، طهران 1374 هـ).در سوره كهف آيه 110 خداوند متعال مى فرمايد: ﴿وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾. ﴿و در عبادت و پرستش رب و پروردگار خود، شرك نورزد.
در كتاب تفسير عياشي در مورد آين آيه گفته شده: مراد اين است كه شخص درمورد مسأله خلافت در برابر اميرالمؤمنين علي (-عليه السلام-) سر تسليم فرود آورد و أحدي را با ايشان شريك نگرداند . عجب!!!
تفسير العياشي لمحمد بن مسعود العياشي 2/353، (تصحيح وتعليق: هاشم الرسولي المحلاتي، المكتبه العلميه، طهران)، والبرهان 2/497 . وتفسير الصافي 3/270. -
نویسندهنوشته ها
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً
اي كساني كه ايمان آوردهايد ! كافران را به جاي مؤمنان به دوستي نگيريد . مگر ميخواهيد حجّت و برهان آشكاري عليه خود به دست خدا دهيد ( بر اين كه شما هم جزو منافقانيد ؟ ) . 144 نساء
و هنگامی که سیدنا عمر میخواست به جنگ با فارسیان زرتشتی برود سیدنا علی به عنوان وزیر چنین می فرماید:
((والعرب اليوم وإن كانوا قليلاً فهم كثيرون بالإسلام وعزيزون بالإجتماع، فكن قطبا واستدر الرحى بالعرب واصلهم دونك نار الحرب. . . إن الأعاجم إن ينظروا غدا يقولون. . هذا أصل العرب. . . فاذا قطعمتموه استرحتم، فيكون ذلك أشد لكلبهم عليك وطمعهم فيك. . . . وأما ما ذكرت من عددهم فإنا لم نكن نقاتل فيما مضى بالكثرة وإنما كنا نقاتل بالنصر والمعونة. نهج البلاغه ج2 ص30
((قوم عرب امروزه اگرچه قليلند، اما كثرت، عزت، و اجتماع آنان به اسلام است. پس همچون قطبي باش كه عرب بر گرد تو جمع كردند، و آنها را به جنگ بفرست و خود با آنها نرو، چون در غير اين صورت فارسيان فردا به لشكر تو نگريسته و ميگويند: اين همان ريشه عرب است، اگر او را از جاي بركنيد راحت خواهيد شد. پس همه همّ و كوشش خود را به كشتن تو ميگذارند. اما آنچه كه درباره كثرت دشمنان گفتي، ما تا كنون با كثرت خود نجنگيده ايم، بلكه با نصر و ياري خداوند به قتال مي پرداخته ايم))
و در مورد سیدنا عثمان این چنین زیبا می فرماید:
والله ما ادری ما اقول لک مااعرف شيئاً تجهله ولاادلَّکُ علی امرٍ لا تعرفهُ انُّک لتعلم ما نعلم سبقناک اِلَی شَیءٍ فنخبرک عنه ولا خلونا بِشَیءٍ فنبلغکَهُ وقد رُأيتَ کما رأينا وسمعتَ کما سمعنا وصحبت رسول الله صلی الله علیه وسلم کما صحبنا وما ابن ابی قحافهولا ابن الخطاب باَولی بعمل الحق منک وانت اقرب الی رسول الله صلی الله علیه وسلم وقد نلت من صهره ما لم ينالا ( نهج البلاغه خطبه 163)
«بخدا نمی دانم به تو چه بگويم،چيزی رانم دانم که تو بر آن واقف نباشی وتو را به امری که ندانی نخوانم. يقيناآنچه را ما می دانيم، می دانی وما در هيچ چيز از تو پيشی نگرفته ايم که از آن آگاهت نسازيم وچيزی درخفا به ما نرسيده که تو را ازآن با خبرنماييم ديدی آن گونه که ماديديم وشنيدی آنگونه که ما شنيديم با پيامبرصلی الله علیه وسلم هم صحبت شدی، آنگونه که ما با وی مصاحبت نموديم.نه پسر ابو قحافه(ابوبکررضی الله عنه ) ونه پسر خطاب(عمررضی الله عنه ) هيچکدام در عمل به حق وکار نيک مقـدم بـر تو نبودند و تو از نـظر خانوادگی با پيامبرصلی الله علیه وسلم نزديکتری وبا شرف دامادی او به جائی رسيدی که آنان نرسيده اند.»
و ادعای شما مبنی بر اینکه سیدنا علی از خلفای ما قبل از خود راضی نبوده است سر خوشیی بیش نیست و دکانی است برای کسب و کار. ضرب المثل می گوید تفرقه بنداز و حکومت کن. ان دوران با شکوه صدر اسلام را با خدشه وارد کردن به ان می خواهید که مذهب(حقه تان !!!) را بر دوام بگذارید.