mojahed.din

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: ایاکتاب سلیم بن قیس معتبر است؟ #7164

    mojahed.din
    کاربر
    شیخ طوسی میگوید:
    [ 1264 ] 36 – أبان بن أبي عياش فيروز، تابعي، ضعيف.
    http://lib.eshia.ir/14027/1/126
    نام کتاب : رجال الطوسي نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 126
    خوئی می گوید:
    22 – أبان بن أبي عياش فيروز: عده الشيخ في رجاله من أصحاب السجاد (10) والباقر (36) والصادق (190) عليهم السلام، وقال – عند ذكره في أصحاب الباقر عليه السلام – تابعي ضعيف، وعند ذكره في أصحاب الصادق عليه السلام: البصري تابعي. وقال ابن الغضائري: أبان بن أبي عياش – واسم عياش هارون – تابعي، روى عن أنس بن مالك، وروى عن علي بن الحسين عليهما السلام، ضعيف لا يلتفت إليه، وينسب أصحابنا وضع كتاب سليم بن قيس إليه.
    یعنی تابعی ضعیف است و التفاتی به او نیست و اصحاب ما وضع کردن کتاب سلیم بن قیس را به او نسبت داده اند
    http://lib.eshia.ir/14036/1/129
    نام کتاب : معجم رجال الحديث نویسنده : السيد أبوالقاسم الخوئي جلد : 1 صفحه : 129

    و همانطور که می بینیم که ناقل کتاب سلیم بن قیس نیز ضعیف است حال آیا کتابی که سلیم بن قیس خودش ننوشته است بلکه ابان بن ابی عیاش که ضعیف میباشد نوشته است و به او نسبت داده است میتواند معتبر باشد؟

    در پاسخ به: Reply To: شبهه روافض: متعه در کتاب های اهل سنت #7178

    mojahed.din
    کاربر
    جناب غزوه اگر این را نمیگفتی چه چیزی باقی میماند که بگویی؟ جواب های دندان شکن و محکمی داده شد و قافیه تان که به تنگ آمد ناچارا به این شکل به جفنگ آمدید

    خداوند امثال شما را خوب معرفی کرده آنجا که میگوید

    وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ (146 اعراف)

    و اگر هر نوع آيه‌اي را ببينند بدان ايمان نمي‌آورند ، و اگر راه هدايت را ببينند آن را راه خود نمي‌گيرند ، و چنان كه راه گمراهي را ببينند آن را راه خود مي‌گيرند ، اين هم بدان سبب است كه آيات ما را تكذيب كرده و از آنها غافل و بي‌خبر گشته‌اند .

    __________________

    صد بار در پست های مختلفگفتم باز تکرار میکنم که عمر بن خطاب حجت را بر مردم تمام میکند با خواندن حدیث پیامبر:

    سنن ابن ماجه جلد 2ص131 و مصباح الزجاجه شهاب الدين البوصيرى دار النشر / دار الجنان ـ بيروت حدیث 701 جلد 1 ص 296 و کنز العمال رقم 45714 و …

    محمد بن حسن العسقلانی حدیث گفت از فریانی از ابان بن ابی حازم از ابی بکر بن حفص از ابن عمر که گفت: موقعی که عمر بن خطاب به خلافت رسید برای مردم خطبه داد و گفت گفت: همانا رسول خداوند صلی الله علیه و سلم به ما اذن و اجازه ی متعه در سه مرتبه داد سپس آن را حرام اعلام کرد. والله اگر بدانم کسی متعه کرده است و محصن بوده او را سنگ رجم خواهم کرد. مگر اینکه چهار شاهد بیاورد که رسول خدا آن را حلال کرده است بعد از آنکه حرام اعلام کرده بود.

    _______________

    عجیب است 4 نفر صحابی پیدا نشد و بگوید من شاهد هستم که متعه مجددا حلال شده است.

    در پاسخ به: Reply To: شبهه روافض: متعه در کتاب های اهل سنت #7179

    mojahed.din
    کاربر
    در مورد مصحف صنعانی نیز ای کاش دست از کپی پست بر میداشتی و به خود کتاب مراجعه میکردی و دیگر روایات آن صفحه را نیز میخواندی نه فقط یک روایت را ببینی .

    برای مثال در همان باب و همان صفحات

    14032 – عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، أَنَّ حَسَنًا، وَعَبْدَ اللَّهِ ابْنَيْ مُحَمَّدٍ، أَخْبَرَاهُ، عَنْ أَبِيهِمَا مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، يَقُولُ لِابْنِ عَبَّاسٍ: وَبَلَغَهُ أَنَّهُ يُرَخِّصُ فِي الْمُتْعَةِ، فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: إِنَّكَ امْرُؤٌ تَائِهٌ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «نَهَى عَنْهَا يَوْمَ خَيْبَرَ، وَعَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الْإِنْسِيَّةِ»

    14034 – عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَبْرَةَ، عَنْ أَبِيهِ -، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «حَرَّمَ مُتْعَةَ النِّسَاءِ»

    14036 – عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: «إِنِّي لَأَرَى تَحْرِيمَهَا فِي الْقُرْآنِ» قَالَ: فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: ” فَقَرَأَ عَلَيَّ هَذِهِ الْآيَةَ: {وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ} [المؤمنون: 6] ”

    14048 – عَنِ ابْنِ عُيَيْنَةَ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ قَيسٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَتَطُولُ غُرْبَتُنَا فَقُلْنَا: أَلَا نَخْتَصِي يَا رَسُولَ اللَّهِ؟: «فَنَهَانَا، ثُمَّ رَخَّصَ أَنْ نَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ إِلَى أَجَلٍ بِالشَّيْءِ، ثُمَّ نَهَانَا عَنْهَا يَوْمَ خَيْبَرَ، وَعَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الْإِنْسِيَّةِ»

    هزار روایت آورده شد و دیدید و ثابت شد که پیامبر متعه نسا را حرام کرده اما تو که خودت زدی به خواب هیچ یک از اینها را نمی بینی و به روایت جابر که بی خبر از قضیه بوده چنگ زدی.

    وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا

    در پاسخ به: Reply To: وضوی اهل سنت ( آخرین پاسخ وجمع بندی) #7180

    mojahed.din
    کاربر
    این شیعه بیچاره آمد اَبرو را درست کند زد چِشم را هم کور کرد. اِنتهای درماندگی از جوابش این است که گفته

    «اعراب گذاري‏ها از جانب رسول خدا نبوده است»

    پس از جانب کی بوده؟ این بی سوادی شما را می رساند. دوست عزیز با عوض کردن یک فتحه به کسره یا ضمه کل معنی یک جمله عربی تغییر می یابد حال چطور ادعا میکنی که قرآن مطلقا اعراب گذاری نشده بلکه یک مشت حروف بوده و سپس هر کسی هرطور دوست داشت اعراب گذاری را انجام داده است؟

    مثلا این آیه « ان الله بریء من المشرکین ورسوله» 3 توبه

    اگر یکی مثل شما اعراب گذاری کند نتیجه و معنای آیه این میشود که همانا الله از مشرکین و رسولش بریء است.

    حالا توی بی سواد هی بگو رسول خدا قرآن را ترک کرد و حرکه گذاری و تلفظش را به مردم یاد نداد

    اما از همین آیه استفاده میکنیم برای شستن وضو

    شیعه در انتهای چرتولوژی اش میگوید:

    «نمي پذيريد که در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » (ارجلکم ) عطف بر (رُؤُوسـِـكُمْ) در حاليکه شايد کمتر جمله اي آنقدر شبيه به هم و بر يک روال و وزان باشد. در واقع همچنانکه در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” غير محتمل است که ايديکم عطف بر وجوهکم نباشد ، در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » نيز همين حکم صادق است»

    پاسخ:

    ما طبق نظر شیعه آیه 3 سوره توبه را نگاه میکنیم و میگوییم همچنانکه غیر محتمل است که ایدیکم عطف بر وجوهکم که در قبل از خودش وجود دارد نباشد به همین منوال غیر محتمل است که رسوله عطف بر المشرکین قبل از خودش نباشد. چرا رسوله عطف بر کلمه قبلش المشرکین نباشد و به جاش دو سه کلمه برگردد قبل و به الله عطف شود؟؟؟؟ اصلا مگر میشود نزد شیعه که از محالات است!!!!!!!

    شیعه در اینجا مثل تراکتور!!! در گل گیر میکند. (گِل را میگویم نه گـُل )

    پس میگوییم همانطور که در قسمت تیمم ایدیکم و وجوهکم هم وزن و هم علامت بودند باید در قسمت وضو نیز ارجلکم با رئوسکم هم وزن و هم علامت میبود اما نیــــــــــــــســت. چرا نیست؟ چون جواب در آیه 3 توبه.

    فبهت الذی کفر

    در پاسخ به: Reply To: وضوی اهل سنت ( آخرین پاسخ وجمع بندی) #7181

    mojahed.din
    کاربر
    من خدایییش در تعجبم ایـــــــــــــن همه جهالت را در کجای مغزتان جمع کرده اید

    ________

    نوشته ای:

    جنابعالي مي پذيريد که در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” (اَيْدِيـكُم ) عطف بر (وجوهکم )است ولي نمي پذيريد که در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » (ارجلکم ) عطف بر (رُؤُوسـِـكُمْ) در حاليکه شايد کمتر جمله اي آنقدر شبيه به هم و بر يک روال و وزان باشد.

    پاسخ:

    البته پاسخ دادم ولی کور که نمیبیند

    رد هم نکردی پس مجددا میذارم

    خداوند میفرماید : فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ

    در این قسمت کلمه «وُجُوهــَـكُمْ» بر روی حرف (هــَ ) فتحه دارد. و مفعول به است.

    همچنین کلمه «أَيْدِيـَآكُمْ» نیز بر روی حرف (یــَ ) فتحه دارد. و معطوف است و وجوهکم معطوف علیه.

    در ادامه میفرماید: وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ

    در اینجا (بـِ ) کسره دارد و رُؤُوسـِـكُمْ را نیز در محل (سـِ) کسره میدهد.

    و اگر منظور مسح کردن پاها همانند مسح کردن سرها میبود؛ به همین منوال باید ادامه میداد و ارجلـَکم را نیز با کسره می آورد.( به این شکل أَرْجُلــِـكُمْ) تا قواعد نحوی جمله به هم نخورد.

    علت اینکه میبایست أَرْجُلــِـكُمْ می آمد (نه أَرْجُلَكُمْ) تا معنی مسح پاها را بدهد در واقع بخش دوم آیه است.

    آیه دو بخش دارد. بخش اول مربوط به وضو با آب و بخش دوم در صورت نبود آب تیمم کردن است.

    در بخش تیمم به اعراب کلمات دقت کنید:

    فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم مِّنْهُ.

    به این نکات توجه کنید:

    شیعه میگوید از کلمه برووسکم به بعد هر اندامی آمده باشد را باید مسح کرد. حال ادامه..

    «بِرُؤُوسـِـكُمْ» در قسمت وضو در حکم «بِوُجُوهـِــكُمْ» در قسمت تیمم است. دقیقا شبیه ، موازی و برابر در اعراب هستند.

    «أَرْجُلــَـكُمْ» نیز باید در حکم «أَيْدِيـكُم» میبود اما نیست!!!

    شیعه باید جواب بدهد که ایا در قرآن تناقض وجود دارد؟ چرا در قسمت اول آیه ارجلکم فتحه دارد ولی در قسمت تیمم ایدیکم کسره؟


    mojahed.din
    کاربر

    و

    السدی نیز نگفته از چه کسانی شنیده است و گفته «عن السدي قال: ثم أخبرهم بمن يتولاهم» یعنی از دوستانم شنیدم…

    پس میبینیم روایت سند متصلی ندارد و بعد از السدی حد اقل دو راوی حذف شده است و چون سال وفات السدی 127 میباشد و در آن زمان زندگی نکرده است، پس باید از شخص دیگری شنیده باشد که اسم وی ذکر نشده است و معلوم نیست که از چه کسی شنیده است. اما چون در دیگر روایت سند السدی به طور کامل آمده است یعنی « عن محمد بن مروان السدی، عن محمد بن السائب، عن أبي صالح: » روشن میشود که راویان حذف شده نیز ضعیف میباشند که بعدا و در جای خود این راویان را بررسی خواهیم کرد.

    پس این روایت به علت کذاب بودن السدی و اختلاف در اسباط بن نصر و معضل بودن حدیث (معضل حدیثی است که دو راوی یا بیشتر پشت سر هم از سند افتاده باشد. تدریب ص73 و شرح النخبه ص18) ضعیف میباشد. و حتی اگر تمام راویان نیز ثقه میبودند ولی به علت معضل بودن، حدیث ضعیف میباشد چون به اتفاق علما حدیث معضل جزو احادیث ضعیف میباشد.

    تذکر میدهم که لطفا روایت صحیح بدهید روایت ضعیف نیاورید.

    والسلام علی من اتبع الهدی


    mojahed.din
    کاربر

    راوی چهارم نیز السدی [الوفاة: 181 – 190 ه] میباشد:

    اسم: السُّدِّيُّ الصَّغِيْرُ، فَهُوَ: مُحَمَّدُ بنُ مَرْوَانَ الكُوْفِيُّ، أَحَدُ المَتْرُوْكِيْنَ، كَانَ فِي زَمَنِ وَكِيْعٍ. (5/266) سير أعلام النبلاء.

    قال ابن معين : ليس بثقة . وقال البخاري : سكتوا عنه . وقال السعدي : ذاهب . وقال النسائي : متروك الحديث . وقال ابن عدي : وعامة ما يرويه غير محفوظ ، والضعف على رواياته بين .

    [الكتاب : مختصر الكامل في الضعفاء- المؤلف : تقي الدين أحمد بن علي المقريزي- رقم:1742 ج:1 ص691 ]

    محمد بن مروان السدى الكوفى، وهو السدى الصغير. يروى عن هشام بن عروة والاعمش.

    تركوه واتهمه بعضهم بالكذب. وهو صاحب الكلبى. قال البخاري: سكتوا عنه، وهو مولى الخطابيين، لا يكتب حديثه البتة. وقال ابن معين: ليس بثقة. وقال أحمد: أدركته وقد كبر فتركته. قال ابن عدى: الضعف على روايته بين.

    [ الكتاب : ميزان الاعتدال في نقد الرجال- المؤلف : شمس الدين أبوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي رقم 8154 ج:4 ص:32 ]

    قال المزي في تهذيب الكمال :

    قال عبد السلام بن عاصم ، عن جرير بن عبد الحميد : كذاب .

    و قال عباس الدورى ، و الغلابى ، عن يحيى بن معين : ليس بثقة .

    و قال محمد بن عبد الله بن نمير : ليس بشىء .

    و قال يعقوب بن سفيان الفارسى : ضعيف ، غير ثقة .

    و قال صالح بن محمد البغدادى الحافظ : كان ضعيفا ، و كان يضع الحديث أيضا .

    و قال أبو حاتم : ذاهب الحديث ، متروك الحديث ، لا يكتب حديثه البتة .

    و قال البخارى : لا يكتب حديثه البتة .

    و قال النسائى : متروك الحديث .

    و قال فى موضع آخر : ليس بثقة ، و لا يكتب حديثه .


    mojahed.din
    کاربر
    شما ظاهرا تازه وارد این تالار شدی و هنوز یاد نگرفتی چطور بحث کنی اما من شما را یک نصیحت میکنم از تجربه شیعه های دیگه استفاده کنی همانند ار ار دبلیو و محمد 35 و … که همگی رسوا شدند و خودشان در حرفاش خودشان گیر افتادند پس شما نیز قبل از نوشتن قبلش یک خورده فکر کن چون مطمئن باش تا روزی که من اینجا باشم رسوا شدن روافض را بر عهده میگیرم و کذبیاتتان را روشن میکنم

    من گفتم سند صحیح بده نه هر روایتی که دستت آمد اینجا کپی کنی

    اما بررسی این روایت:

    به طور خلاصه این روایت سند آن منقطع است و بعد از السدی حد اقل دو راوی دیگر کم دارد. علاوه بر این راوی سوم ضعیف و راوی دوم و چهارم آن شیعه و راوی آخر السدی نیز کذاب میباشند.

    راوی سوم بعضی علما توثیق و بعضی علما تضعیفش کرده اند ی و در اینجا قول علما را درباره ی وی ذکر میکنیم.

    الاسم : أسباط بن نصر الهمدانى ، أبو يوسف و يقال أبو نصر الكوفى (وفات 170 هـ)

    رتبته عند ابن حجر : صدوق كثير الخطأ يغرب

    رتبته عند الذهبي : توقف فيه أحمد

    قال المزي في تهذيب الكمال :

    قال حرب بن إسماعيل : قلت لأحمد : كيف حديثه ؟ قال : ما أدرى ، و كأنه ضعفه . “الجرح والتعديل” 2/(1261).

    و قال أبو بكر بن أبى خيثمة عن يحيى بن معين : ثقة .

    و قال أبو حاتم : سمعت أبا نعيم يضعف أسباط بن نصر و قال : أحاديثه عامته سقط مقلوب الأسانيد .

    و قال محمد بن مهران الجمال : سألت أبا نعيم عنه فقال : لم يكن به بأس غير أنه كان أهوج .

    و قال النسائى : ليس بالقوى .

    قال الحافظ في تهذيب التهذيب 1 / 212 :

    علق له البخارى حديثا فى الإستسقاء ، و قد وصله الإمام أحمد و البيهقى فى ” السنن الكبير ” ، و هو حديث منكر أوضحته فى ” التعليق ” .

    و قال البخارى فى ” تاريخه الأوسط ” : صدوق .

    و سيأتى فى ترجمة مسلم بن الحجاج إنكار أبى زرعة عليه إخراجه لحديث أسباط هذا . و قال الساجى فى ” الضعفاء ” : روى أحاديث لا يتابع عليها عن سماك بن حرب .

    در پاسخ به: Reply To: شبهات فاطمیه #7187

    mojahed.din
    کاربر
    نت خراب بود سه بار آمد جناب

    کتاب سلیم بن قیس را در مقاله http://www.islamtxt.net/?q=article/602 بررسی کردم که طبق کتب شما و عقاید شما نا معتبره

    حدیث را هم قیچی کردی چون ادامه اش دلیل بر بطلان روایته چون در ادامه میگوید

    إِنَّ فَاطِمَةَ ( عليها السلام ) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ . يعني دختران انبیا عادت ماهانه نمی شوند

    بهبودی این روایت را ضعیف می داند

    اما از همین کافی داریم که فاطمه حیض میشده و بهبودی و مجلسی صحیحش میدانند

    علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن الحسن بن راشد قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام) الحائض تقضي الصلاة؟ قال: لا، قلت: تقضي الصوم؟ قال: نعم، قلت: من أين جاء هذا علي، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن زرارة قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن قضاء الحائض الصلاة ثم تقضي الصوم ؟ قال: ليس عليها أن تقضي الصلاة وعليها أن تقضي صوم شهر رمضان ثم أقبل علي وقال: إن رسول الله (صلى الله عليه وآله) [كان] يأمر بذلك فاطمة (عليها السلام) وكانت تأمر بذلك المؤمنات

    (مجلسي حسن13/248 – بهبودي صحيح1/220)

    http://lib.eshia.ir/11005/3/104

    نام کتاب : الاصول من الكافي نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 3 صفحه : 104

    پس روایتی که شما دادی ضعیفه

    در مورد روایتی که برای 55 مائده نیز دادی خودت خودت را رسوا کردی.

    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2116


    mojahed.din
    کاربر

    همچنان منتظر هستم…

    در پاسخ به: Reply To: توسل یعنی من به خدا اعتماد کامل ندارم! #7207

    mojahed.din
    کاربر
    در روایت اول به صراحت آمده که به عموی پیامبر متوسل شدن نه به قبر پیامبر. آیا قبر پیامبر را ندیده بودند؟ یا میدانستند که چنین عملی شرک است واسه همینبه قبر پیامبر متوسل نشدند و به جاش به عموی پیامبر متوسل شدند

    در روایت دوم

    «عَنْ عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ أَنَّ رَجُلًا ضَرِيرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ ادْعُ اللَّهَ لِي أَنْ يُعَافِيَنِي فَقَالَ إِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ لَكَ وَهُوَ خَيْرٌ وَإِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ فَقَالَ ادْعُهْ فَأَمَرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ فَيُحْسِنَ وُضُوءَهُ وَيُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَيَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي قَدْ تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ لِتُقْضَى اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِيَّ»

    اولا اينکه آن مرد نابينا، فقط برای اين نزد رسول الله آمد تابرايش درنزد الله تعالی دعا کند واين امرازين جمله‌اش واضح فهميده می‌شود چون به رسول الله گفت:
    «أدع الله أن يعافيني» ازالله تعالی بخواه تامرا بينا سازد، پس آن مرد نا بينا دعای رسول الله را برای الله تعالی وسيله گردانيد، زيرا آن مرد ميداند که دعای رسول الله ازدعای همه مردم ديگر نزديکتر به قبول است

    فرضا اگرقصد آن مرد کور توسل به ذات رسول الله ويا به جاه او يا بحق آدمی بود، هرگزنياز باين نداشت که درنزد رسول الله بيايد وازو بخواهد که برايش دعا کند، بلکه حتما درخانهء خود می‌نشست ودرنزد الله تعالی چنين دعا می‌کرد: «اللهم إني أسألک بجاه نبيک ومنزلته عندک أن تشفيني وتجعلني بصيرا». يعنی خدا يا ازتو می‌خواهم بجاه پيامبر تو ومقام او که درنزد تو دارد تا مرا شفا بدهی ومرا بينا سازی!
    دوما– اينکه آن مرد نابينا به دعای رسول الله اصرار نمود وآن را ترجيح داد چنانچه به رسول الله گفت: (فادع) يعنی برايم دعا کن! پس اين امرمقتضی آن است که رسول الله برايش دعا نموده است
    سوماچهارم: – رسول الله او را بوسيلهء مشروع ديگر هم متوجه ساخت تا بآن وسيله تمسک کند وآن عبارت است ازتوسل به عمل صالح است، پس او را فرمود که وضو بسازد ودو رکعت نماز کند بعد ازآن برای خود دعا کند واين اعمال وی عبادت است برای الله تعالی که درمقدمهء دعای رسول الله آن را انجام داده است

    در پاسخ به: Reply To: توسل یعنی من به خدا اعتماد کامل ندارم! #7210

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای

    یعنی اقای عمر نمیدانسته خدا از رگ گردن به ادم نزدیکتره و رفته به دیگران متوسل شده؟؟

    پاسخ

    توسل به زنده مشروعه . ولی توسل به مرده شرک. به همین خاطر به عموی پیامبر متوسل شدند و سراغ قبر پیامبر نرفتند

    نوشته ای

    یک ناصبی افتاده بود تو چاه داد میزد خدایا کمک خدایا کمک ،اتش نشانی اماد بیارش بیرون گفت نه کمک خواستن از غیر خدا شرک

    پاسخ

    این چرت و پرت ها دیگر چیست؟

    آتش نشانی وسیله است مثل شیطان قیاس میکنی و مثل بنی اسرائیل مثال میاری

    نوشته ای

    و ما در اذان بعد از نام خدا نام پیامبر را هم میاوریم و این شرک نیست

    پاسخ

    اسکول نام پیامبر را نه برای کمک گرفتن بلکه برای شهادت دادن به اینکه رسول خداست می اوریم.

    کلا تعطیلی

    شما مشرکان میگویید یا علی مدد. مدد یعنی کمک. یعنی ای علی کمکم کن. آیا این جمله یعنی توسل به خدا؟ یا مستقیما از علی کمک گرفتید؟

    موقع خدا حافظی نمیگید الله حافظ و نگهدارت بلکه میگید علی یارت. آیا این توسل است یا شرک محض؟

    شرک که شاخ و دم ندارد

    در پاسخ به: Reply To: توسل یعنی من به خدا اعتماد کامل ندارم! #7212

    mojahed.din
    کاربر
    این آیه نیز دعای پیامبر برای آنها در قید حیاتشان بوده است

    نگفته هر وقت به خودشان ظلم بکنند نزد تو بیایند تا تو برایشان استغفار کنی

    پیامبری که مرده قدرت شنیدن صدای مردم دنیا را ندارد که برای زائرانش طلب استغفار کند.

    به جای سفسطه کردند و این مثال های مسخره رو به قران کن

    کمک گرفتن در امور مادی زندگی جزو اسباب مشروع است ولی براورنده اصلی خداست نه وسیله

    وسیله باید مشروع باشد . امام های شما مرده اند و دستشان از این دنیا کوتاه شده است

    در پاسخ به: Reply To: توسل یعنی من به خدا اعتماد کامل ندارم! #7213

    mojahed.din
    کاربر
    متن عربي بده نه برداشت شخصی.

    ادرسی که دادی نیز چنین مطلبی توش نبود

    در پاسخ به: Reply To: توسل یعنی من به خدا اعتماد کامل ندارم! #7214

    mojahed.din
    کاربر
    ظاهرا شما حرفحالیتان نمیشود

    متن عربی بده نه ترجمه فارسی

    ابن جوزی مگه فارس بود؟

    خداوند در صد ها ايه ي قران مي فرمايد كه من دون الله(جز خدا) و يا مع الله(همراه خدا) كسي ديگر را نخوانند.

    وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً ‏(جن 18)

    ‏ مسجدها مختصّ پرستش خدا است ، و ( در آنها ) كسي را به فرياد نخوانيد . ‏

    أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ ‏(نمل 162)

    ‏ ( آيا بتها بهترند ) يا كسي كه به فرياد درمانده مي‌رسد و بلا و گرفتاري را برطرف مي‌كند هر گاه او را به كمك طلبد ، و شما ( انسانها ) را جانشين ( يكديگر در ) زمين مي‌سازد آيا معبودي (مع الله) با خدا است‌ ؟ ! واقعاً شما بسيار كم اندرز مي‌گيريد . ‏

    إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏(اعراف 194)

    ‏ بتهائي را كه بجز خدا فرياد مي‌داريد و مي‌پرستيد ، بندگاني همچون خود شما هستند ( و كاري از آنان ساخته نيست و نمي‌توانند فريادرس شما باشند ) . آنان را به فرياد خوانيد و اگر راست مي‌گوئيد بايد كه به شما پاسخ دهند.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)