mojahed.din

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)
  • نویسنده
    نوشته ها

  • mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید:
    خدا را شکر بالاخره قبول کردي که امر به معناي (کن فيکون) هم هست.
    پاسخ : اولا خسته نباشی کشف بزرگی کردی. من در پست های قبلی خودم داشتم به شما می فهماندم که امر معناهای متفاوتی داره و به مشتقات ان در قران مراجعه کنی و برایت مثال هایی که هم معنی کن فیکون و هم مثالهایی که به معنی دستور و شریعت و قانون و غیره هست رو زدم. و به ان هم اشاره کردم(عقیده ات رو بر قران تحمیل نکن بلکه عقیده ات رو از قران بگیر. به جای سوء استفاده از کلمه ی امر برو مشتقات مختلف ان را در قران بخوان تا بدانی منظور چیست.)
    دوما طبق منهج ( اب دوغ خیاری) من هم اینطور استدلال میکنم که شما کردید. خداوند می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ 103 ال عمران
    ‏ و همگي به رشته ( ناگسستني قرآن ) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد
    و در جایی دیگر می فرماید إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعاً لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ 159 انعام
    (ای پیامبر!) بيگمان كساني كه آئين ( يكتاپرستي راستين ) خود را پراكنده مي‌دارند و شیعه مي‌شوند تو به هيچ وجه از آنان نيستي.
    با این حساب و مقابله به مثل و منهجی که شما از قران دارید بنده ثابت نمودم که تفرقه جایز نیست و کسانی که تفرقه کردند و شیعه شدن در هیچ چیزی با پیامبر نیستند.

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید:
    خدا را شکر بالاخره قبول کردي که امر به معناي (کن فيکون) هم هست.
    پاسخ : اولا خسته نباشی کشف بزرگی کردی. من در پست های قبلی خودم داشتم به شما می فهماندم که امر معناهای متفاوتی داره و به مشتقات ان در قران مراجعه کنی و برایت مثال هایی که هم معنی کن فیکون و هم مثالهایی که به معنی دستور و شریعت و قانون و غیره هست رو زدم. و به ان هم اشاره کردم(عقیده ات رو بر قران تحمیل نکن بلکه عقیده ات رو از قران بگیر. به جای سوء استفاده از کلمه ی امر برو مشتقات مختلف ان را در قران بخوان تا بدانی منظور چیست.)
    دوما طبق منهج ( اب دوغ خیاری) من هم اینطور استدلال میکنم که شما کردید. خداوند می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ 103 ال عمران
    ‏ و همگي به رشته ( ناگسستني قرآن ) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد
    و در جایی دیگر می فرماید إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعاً لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ 159 انعام
    (ای پیامبر!) بيگمان كساني كه آئين ( يكتاپرستي راستين ) خود را پراكنده مي‌دارند و شیعه مي‌شوند تو به هيچ وجه از آنان نيستي.
    با این حساب و مقابله به مثل و منهجی که شما از قران دارید بنده ثابت نمودم که تفرقه جایز نیست و کسانی که تفرقه کردند و شیعه شدن در هیچ چیزی با پیامبر نیستند.

    نوشته اید: در واقع این آیه هیچ گونه منافاتى با مؤ ثر بودن عفو و گذشت و همچنين هدايت بامر و شفاعت ايشان ،ندارد،
    با این تفاسیر مضحک بیشتر از این خودتان را مسخره نفرمایید. خداوند واضح میگوید لازم نیست شما ایه رو ماست بمالی. لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ
    و در جاهی دیگر نیز خداوند می فرماید وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ 135 ال عمران

    فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ 284 بقره
    هر كه را بخواهد ( و شايستگي داشته باشد ) مي‌بخشد و هر كس را بخواهد ( و مستحق باشد ) عذاب مي‌كند

    حتی خداوند می فرماید ‏ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
    ‏ چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نمي‌آمرزد .
    طبق این ایات و صد ها ایه ی دیگر بخشش گناهان تنها در دست خداست و شفاعت و طلب مغفرت کردن پیامبر برای کسانی که به خود ظلم نموده اند بحثی جدا می باشد.
    نکته: پیامبر خود میتواند از حق خودش بگذرد و کسی که به پیامبر بدی کرده خود پیامبر ان را عفو کند برای اینکه حق الناس را الناس می بخشند.


    mojahed.din
    کاربر
    مگر نمی دانی الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ 26 نور
    زنان ناپاك ، از آنِ مردان ناپاكند ، و مردان ناپاك ، از آنِ زنان ناپاكند ، و زنان پاك ، متعلّق به مردان پاكند ، و مردان پاك ، متعلّق به زنان پاكند .
    مگر ندیدی که زن لوط و نوح از همسرانشان جدا شدند و همراه عذاب قومشان نابود شدند و هیچ وقت زن ناپاک با مرد ناپاک نخواهد بود؟؟ ولی عایشه تا اخرین لحظه ی پیامبر با او بود؟

    همچین دوست من حدیث رضاع کبیر کلا باطل می باشد و صحیح نمی باشد و نیازی نمیبنم در مورد ان حرف بزنم برای اینکه دروغی بیش نیست که به عایشه نصبت داده شده است
    امام جورقاني در کتاب “الأباطيل والمناكير” (2/184) در مورد اين حديث مي گويد: حديث باطل است.
    اما حديث صحيحي از عايشه رضي الله عنها روايت شده مبني بر اينکه رضاعت بوسيله 10 بار شير خوردن حاصل مي شده ولي بعدا اين آيه با 5 بار شير خوردن منسوخ مي گردد، ولي در آن رضاع کبیر وارد نشده است.

    از عايشه روايت است : «کان فيما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن، ثم نسخن، بخمس معلومات. فتوفي رسول الله صلي الله عليه وسلم و هن فيما يقرأ من القرآن». مسلم (1425)

    يعني: «از جمله آيات نازل شده در قرآن، آية (عشر رضعات معلومات يحرمن) بود. «يعني : ده بار شير دادن معلوم (نکاح را) حرام مي‌کند». سپس لفظ و حکم اين آيه با (بخمس معلومات) نسخ شد. «يعني با پنج بار شيردادن معلوم». (تلاوت پنج بار شيردادن نسخ شد و حکم آن باقي ماند) سپس پيامبر صلي الله عليه وسلم فوت کرد ولي (به خاطر تأخير نسخ آن) آيه نسخ شده از جمله آياتي بود که (هنوز) جزو قرآن به حساب مي‌آمد».

    و اين مربوط ميشود به مبحث ناسخ و منسوخ، چنانکه خداوند متعال مي فرمايد: « مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (بقره 106).

    يعني: هر حکمى را نسخ کنيم، و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مى‏آوريم. آيا نمى‏دانستى که خداوند بر هر چيز توانا است؟!

    پس حديث اخير بيانگر اين مطلب است که آيه اي که در مورد 10 بار شير خوردن براي حصول رضاعت نازل شده بوده، حکم و تلاوت آن نسخ شده است، ولي در اين حديث اشاره اي به رضاعت کبير نشده است!

    و نکته ي ديگر اينکه: آياتي که تلاوت و قرائت آنها منسوخ شده اند، همگي در دسترس نيستند که به شما يا ديگران نشان دهيم، زيرا نيازي به حفظ آيات منسوخ نبوده، چرا که قرائت آن نسخ شده و ديگر جزو قرآن بحساب نمي آيند، از اينرو ممکن است باقي نمانند.
    پس دوست متاسفانه جاهل و دایه ی مهربان تر از مادرم دین حق روشن است با این پف کردن ها فقط ریش خودت می سوزد و نور خدا بیشتر میشود
    ‏ يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ‏32 توبه
    ‏ آنان مي‌خواهند نور خدا را با ( گمانهاي باطل و سخنان نارواي ) دهان خود خاموش گردانند ( و از گسترش اين نور كه اسلام است جلوگيري كنند ) ولي خداوند جز اين نمي‌خواهد كه نور خود را به كمال رساند ( و پيوسته با پيروزي اين آئين ، آن را گسترده‌تر گرداند ) هرچند كه كافران دوست نداشته باشند .


    mojahed.din
    کاربر
    اين روايات دلالت قطعي دارند که منظور رسول خدا از قول «الفتنة هاهنا» سرزمينهاي شرق است، زيرا روايات بر اين امر تصريح دارند. هم چنين در برخي از اين روايات آن سرزمينها توصيف شده و برخي از قبائل تعيين شده‏اند. هم چنين بر بطلان مدعاي شيعيان و برادران صوفيشان دلالت دارد که مي‏گويند اشاره ايشان به طرف خانه عائشه بوده است. پس اين قول آنان باطل و ديدگاهي ساقط است که کسي غير از اين افراد چنين چيزي را از آن نفهميده و کسي غير از آنان به آن قائل نشده است.

    در حاليکه منظور از اشاره، اشاره به شخص خاصي و يا خانه ي فرد خاصي نبوده است، بلکه هدف اشاره کردن به سرزميني در جهت مشرق مدينه است که همانا عراق مي باشد، و ما ديديم که در زمان صحابه مرکز آشوب و فتنه از کوفه و بصره برخواست، و بعدها هم محل تجمع روافضي گشت که و کسي که تاريخ را بررسي کرده باشد خواهد يافت که بيشتر فتنه ها از زمان صحابه تا عصر کنوني از عراق برخواسته است مانند قتل عثمان رضي الله عنه توسط مردم عراق و ظهور خوارج که در نزديکي کوفه ي عراق بود، و تاريخ نيز شاهد است كه در اين مكان قتل حسين و اهل بيتش رضي الله عنهم و ظهور فرقه هاى باطل صورت گرفته است.
    و فرقه هاي شيعه و باطنيه و قدريه و جهميه و معتزله همگي از عراق برخواسته اند.

    و اكنون در عراق فرقه اى بنان يزيديه وجود دارد كه شيطان را مقدس مى دانند و به فرقه ى شيطان پرست مشهورند .
    و منظور از فتنه، كفر است. در روايت مسلم، ابوهريره رضي الله عنه از رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نقل كرده است: «رَأْسُ الْكُفْرِ نَحْوَ الْمَشْرِقِ» «كانون كفر به سمت مشرق خواهد بود». بخاري (3301) و مسلم(52)
    امام نووي رحمة‌الله‌عليه حديث «حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنَا الشَّيْطَانِ فِي رَبِيعَةَ وَمُضَرَ» (بخاري (4387) و مسلم(51)) را چنين شرح داده است: «شاخ‌هاي شيطان همان دو طرف سر شيطان هستند… و منظور از آن دو گروه كافر هستند و مقصود حديث اين است كه مشرق محور و مركز تسلط شيطان شده و كفر و نافرماني در اين سرزمين گسترش پيدا خواهد كرد. و مصداق اين حديث در زمان خود پيامبر به وقوع پيوست. همچنين دجال كه از مشرق ظهور مي‌كند و منشأ فتنه‌هاي بزرگ مي‌شود از مصاديق حديث مذكور است» صحيح مسلم به شرح نووي (2/34)

    در ضمن در همان بخاری امده است
    عایشه رضی الله عنه می‌گوید : سر رسول خدا را در آخرین لحظات عمر مبارکشان بر روی زانوی من بود

    ام‌ المؤمنین عایشه رضی الله عنها می‌فرماید : «این نعمت کمی نیست که رسول خدا در خانة من و هنگامی که سر مبارک او بر روی زانوی من بود، وفات یافت و هنگام مرگ اشک‌هایم با آب دهان و عرق‌های پیشانیش درهم آمیخت.»
    صحیح البخاری، «باب مرضی النبی» ج 2، ص 640.
    چطور پیامبر با شاخ شیطان تا اخرین لحظه ی زندگیشان به این شکل رفتار میکند؟


    mojahed.din
    کاربر

    شيعه رافضي مي‏گويند: رسول خدا به سخن برخاست و به سوي خانه عائشهاشاره کرد و فرمود: «فتنه آنجاست، شاخ شيطان از آنجا بيرون مي‏آيد» و عائشه را با اين سخن مورد طعن قرار ميدهند و اظهار مي‏دارند که منظور رسول خدا اين بوده که فتنه از خانه وي خارج مي‏شود. اين سخن گمراهگري و وارونه جلوه دادن واقعيتها و تدليس عوام است که اطلاع و علمي‏نسبت بهاين امور ندارند، زيرا اين رافضيان اين سخن راوي را که گفته است: «فأشار نحو مسکن عائشه» (پس به طرف مسکن عائشه اشاره کرد) چنين تفسير کردهاند کهاشارهايشان به خانه عائشه بوده است و با اين اشاره بيان کردهاند که عائشه سبب اين فتنه مي‏باشد، اما بايد گفت کهاين حديث به هيج وجه بر اين تفسير دلالت ندارد و کسي که کمترين شناختي از مقاصد اين کلام داشته باشد درمي‏يابد کهاين عبارت محتمل اين معنا و مفهوم نيست، زيرا راوي گفته است: «أشار نحو مسکن عائشه» و نگفته است: «إلي جهة مسکن عائشه» و فرق ميان اين دو تعبير روشن و آشکار است. اين روايت که ذکر کردهاند بخاري آن را در باب فرض الخمس ذکر کرده است. اين حديث در صحيح مسلم و بخاري و ديگر کتب از طرق مختلف و با الفاظ گوناگون روايت و تخريج شده است و در برخي از نصوص آن، به سرزمينهاي مد نظر اين حديث اشاره شده است و اين اشاره دعواي شيعيان رافضي را ابطال مي‏کند و ديگر نيازي به تکلف براي ابطال آن با چيزي ديگر باقي نمي‏گذارد.

    حال در زير به برخي از روايات حديث از طرق مختلف از ابن عمر اشاره مي‏شود:

    از ليث از نافع از ابن عمر روايت است که وي شنيد که رسول خدا که رو به سمت شرق کرده بود و فرمود: «ألا إن الفتنةهاهنا من حيث يطلع قرن الشيطان». بخاري7093؛ صحيح مسلم، 2905.

    از عبيد بن عمر روايت است که گفت: نافع از ابن عمر به من روايت کرد که رسول خدا بر در خانه حفصه برخاست و با دست به طرف مشرق اشاره کرد و فرمود: «الفتنة من حيث يطلع قرن الشيطان». ايشان آن را دو يا سه بار بيان کرد. صحيح مسلم4/2229.

    از سالم بن عبدالله از پدرش روايت است که رسول خدا در حالي که رو به سمت شرق کرده بود فرمود: «ها إن الفتنةهاهنا، ها إن الفتنةهاهنا، ها إن الفتنةهاهنا من حيث يطلع قرن الشيطان». صحيح مسلم.

    يعني:هان آگاه باشيد که فتنه از اين ناحيه است (رو به مشرق نمودند) از آنجا که شاخ شيطان طلوع مي کند.


    mojahed.din
    کاربر
    برای جمله ی اخرت واقعا خنده ام گرفت.
    خداوند می فرماید‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ‏204 بقره
    ‏ در ميان مردم كسي يافته مي‌شود كه سخن او در زندگي دنيا ، تو را به شگفت مي‌اندازد ( و فصاحت و حلاوت كلام او ، مايه اعجاب تو مي‌شود ) و خدا را بر آنچه در دل خود دارد گواه مي‌گيرد . و حال آن كه او سرسخت‌ترين دشمنان است . ‏دوست متاسفانه جاهل من بنده صد ها بار پاسخ این شبهاتتان را داده ام و این سایت نیز به اندازه ای جواب داده است که جای مناقشه ای نمانده اما متاسفانه شما و هم کیشان شما بی شرمانه شبهات را پشت سر هم مطرح میکنند و جواب میگیرد و باز دوباره بر میگردند نقطه ی اول و همان شبهات رو یکی پس از دیگری مطرح میکنند تا دکانشان گرم باشد
    برای پاسخ به شاخ شیطان به این مقاله رجوع کن http://www.islamtxt.net/question/28
    بدبختی این است که همیشه ایات را گذینشی میکنید احادیث رو گذینیشی میکنید به بعضی اشاره میکنید به بعضی اشاره نمیکنید به بعضی ایمان می اورید بعضی را رد میکنید. در بین احادیث هم معمولا احادیث دروغ را چنگ میزنید و صحیح را رد میکنید. در همان بخاری فتنه توضیح داده شده است. اگر به کتابی استدلال کردی لطفا کامل بخوانش یا اصلا استناد نکن
    صحاب گفتند:(و في نجدنا يا رسول الله). «نجد را نيز بابركت بگردان» در اين هنگام رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرمود:«هنالك الزَّلازِل والطَّاعُون، و بها يطلع قَرْنُ الشيطان » «در آن جا انواع زلزله‌ها و طاعون خواهد آمد و شاخ شيطان از آن جا ظهور خواهد كرد».

    «پيامبر فتنه‏ها را بيان کرد و فرمود: پروردگارا شام و يمن را براي ما مبارک گردان. صحابه گفتند: اي رسول خدا در نجد چه؟ راوي ميگويد: فکر مي‏کنم که بار سوم فرمود: در آنجا فتنه‏ها و آشوبهايي روي مي‏دهد و شاخ شيطان از آنجا طلوع مي‏کند». صحيح بخاري، شماره7094.

    و بايد توجه داشت که: نجد در جهت شرق قرار دارد و کساني که در مدينه هستند شرق آنان صحرا- يا جلگه عراق مي‏شود.

    امام خطابي رحمه الله چنانکه امام ابن حجر رحمه الله از او نقل مي کند در خصوص اين حديث گويد: “نجد” در جانب مشرق است، و کسي که در شهر مدينه باشد، نجد را در مشرق شهر مدينه يعني نواحي باديه نشين عراق خواهد يافت”( فتح الباري (13/47)).

    چنانکه در روايتي از سالم بن عبدالله بن عمر آمده است که گفت: «اي مردم عراق، شما در مورد گناه صغيره سوال مي‏کنيد و مرتکب گناه کبيره مي‏شويد! از پدرم عبدالله بن عمر شنيدم که گفت: شنيدم که رسول خدا ميفرمايد: «فتنه از اينجا مي‏آيد» و با دست خود به سمت مشرق اشاره کردند «از جايي که شاخهاي شيطان بر مي‏آيد». صحيح مسلم4/2229.


    mojahed.din
    کاربر
    برای جمله ی اخرت واقعا خنده ام گرفت.
    خداوند می فرماید‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ‏204 بقره
    ‏ در ميان مردم كسي يافته مي‌شود كه سخن او در زندگي دنيا ، تو را به شگفت مي‌اندازد ( و فصاحت و حلاوت كلام او ، مايه اعجاب تو مي‌شود ) و خدا را بر آنچه در دل خود دارد گواه مي‌گيرد . و حال آن كه او سرسخت‌ترين دشمنان است . ‏دوست متاسفانه جاهل من بنده صد ها بار پاسخ این شبهاتتان را داده ام و این سایت نیز به اندازه ای جواب داده است که جای مناقشه ای نمانده اما متاسفانه شما و هم کیشان شما بی شرمانه شبهات را پشت سر هم مطرح میکنند و جواب میگیرد و باز دوباره بر میگردند نقطه ی اول و همان شبهات رو یکی پس از دیگری مطرح میکنند تا دکانشان گرم باشد
    برای پاسخ به شاخ شیطان به این مقاله رجوع کن http://www.islamtxt.net/question/28
    بدبختی این است که همیشه ایات را گذینشی میکنید احادیث رو گذینیشی میکنید به بعضی اشاره میکنید به بعضی اشاره نمیکنید به بعضی ایمان می اورید بعضی را رد میکنید. در بین احادیث هم معمولا احادیث دروغ را چنگ میزنید و صحیح را رد میکنید. در همان بخاری فتنه توضیح داده شده است. اگر به کتابی استدلال کردی لطفا کامل بخوانش یا اصلا استناد نکن
    صحاب گفتند:(و في نجدنا يا رسول الله). «نجد را نيز بابركت بگردان» در اين هنگام رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرمود:«هنالك الزَّلازِل والطَّاعُون، و بها يطلع قَرْنُ الشيطان » «در آن جا انواع زلزله‌ها و طاعون خواهد آمد و شاخ شيطان از آن جا ظهور خواهد كرد».

    «پيامبر فتنه‏ها را بيان کرد و فرمود: پروردگارا شام و يمن را براي ما مبارک گردان. صحابه گفتند: اي رسول خدا در نجد چه؟ راوي ميگويد: فکر مي‏کنم که بار سوم فرمود: در آنجا فتنه‏ها و آشوبهايي روي مي‏دهد و شاخ شيطان از آنجا طلوع مي‏کند». صحيح بخاري، شماره7094.

    و بايد توجه داشت که: نجد در جهت شرق قرار دارد و کساني که در مدينه هستند شرق آنان صحرا- يا جلگه عراق مي‏شود.

    امام خطابي رحمه الله چنانکه امام ابن حجر رحمه الله از او نقل مي کند در خصوص اين حديث گويد: “نجد” در جانب مشرق است، و کسي که در شهر مدينه باشد، نجد را در مشرق شهر مدينه يعني نواحي باديه نشين عراق خواهد يافت”( فتح الباري (13/47)).

    چنانکه در روايتي از سالم بن عبدالله بن عمر آمده است که گفت: «اي مردم عراق، شما در مورد گناه صغيره سوال مي‏کنيد و مرتکب گناه کبيره مي‏شويد! از پدرم عبدالله بن عمر شنيدم که گفت: شنيدم که رسول خدا ميفرمايد: «فتنه از اينجا مي‏آيد» و با دست خود به سمت مشرق اشاره کردند «از جايي که شاخهاي شيطان بر مي‏آيد». صحيح مسلم4/2229.


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید: خليفه تجلي کامل مستخلف عنه خود است، نه فقط مجري احکام . وگرنه فرشتگان بسيار بهتر مجري احکام الهي هستند ولي هرگز راهي به خليفةالهي ، ندارند. ضمن اينکه معيار خلافت، نه تنها علم به اسماء، بلكه علم به همه اسماء است ( و علم آدم الاسماء كلها) يعنى خلافت مطرح شده در آيه محل بحث، مظهريت همه صفات با حفظ مراتب آن است. به همين لحاظ فرشتگان، شايسته خلافت خدا نيستند؛ زيرا آنان مظهر بعضى از اسماى الهى هستند.
    پاسخ: دوست عزیز خداوند میخواهد در زمین با کیفیت مادی ان خلیفه ای قرار دهد اینکه میخواهی خداوند فرشته و ملائکه را به زمین بفرستد یا خلیفه ی زمین کند الحاد در ملائکه می باشد. خداوند می فرماید:
    ‏ وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكاً لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ8 انعام ‏
    ‏ مي‌گويند : چه مي‌شد اگر فرشته‌اي به پيش او بيايد ( و در حضور ما بر نبوّت و صدق گفتارش گواهي دهد تا بدو ايمان بياوريم‌ ؟ بگو : ) اگر فرشته‌اي به پيش او بفرستيم ، كار از كار مي‌گذرد و ديگر مهلت بديشان داده نمي‌شود . ‏

    نوشته اید:
    دقت نماييد اگر هم باء در اين جمله، باء وسیله باشد ، به معناي شريعت نيست. مگر اين امرنا ، امر خداوند نيست ، خداوند خود گفته (امره)چيست .( إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول لَهُ كن فيكون﴾ امر خداوند( کن فيکون) است.
    پاسخ: چه شد یک دفعه از باء ملامست به باء وسیله تغییر کرد نظرت؟
    خداوند می فرماید
    ‏ ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ‏18 جاثیه
    ‏ سپس ما تو را بر شریعت و راه روشني از دين قرار داديم . پس ، از اين آئين پيروي كن و بدين راه روشن برو و از هوا و هوسهاي كساني پيروي مكن كه آگاهي ندارند . ‏
    در اینجا امر همان شریعت است شما طبق این ایه توضیح بدهید که امر همان شریعت نیست.و به جای سوء استفاده از ایات گذینشی و حمل کردن عقاید بر ایات گذینشی به کل قران رجوع کن (لعلکم تعقلون!!!)عقیده ات رو بر قران تحمیل نکن بلکه عقیده ات رو از قران بگیر. به جای سوء استفاده از کلمه ی امر برو مشتقات مختلف ان را در قران بخوان تا بدانی منظور چیست.

    مقاله انسان خلیفه ی خدا که هی از ان دم میزنی را نمیدانم چیست ولی ظاهرا همین حرفایی هست که همینجا داری میزنی ولی همین ایه رد مفصل مقاله است
    ادامه دارد…


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید: دوست عزيز همانطور که در مقاله” مقام امام بالاتر است يا نبي” عرض شد امامتي كه در آيه (وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ‏ِ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ) براي ابراهيم در دوران پيري توسط خداوند جعل شد. همان مقام معنوي است و گرنه زعامت و تشكيل حكومت، دست به تبر بردن و بت‌شكني كردن قبلاً بود. آن مقام عبارت از اين است كه ،امام يعني كسي كه پيشوايِ عقائد و اخلاق مردم باشد . يعني عقيدهٴ او بعنوان ﴿اليه يصعد الكلم الطيب﴾ است. هر فيضي، در هر گوشهٴ عالم، به هر مؤمنين مي‌رسد روي زعامت او مي شود.
    پاسخ:
    دوست عزیز امام بودن یعنی پیشوا بودن برای مردم همانطور که خودت گفتی پس طبق ادعای خود شما امام بودن ابراهیم چیزی جز پیشوا بودن نیست و همان طور که قران می فرماید
    ‏ وَمَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً ‏125 نساء
    ‏ آئين چه كسي بهتر از آئين كسي است كه خالصانه خود را تسليم خدا كند ، در حالي كه نيكوكار باشد و از آئين راستين ابراهيم پيروي كند كه مخلص و حقّ‌جو بود ( و وحدت ديني مسلمانان و يهوديان و مسيحيان در او به هم مي‌رسد ) و خداوند ابراهيم را به دوستي گرفته است ( و با خليل ناميدن او افتخارش بخشيده است ) .
    ‏ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ‏95 ال عمران
    ‏ بگو : خدا راست گفته است بنابراين از آئين ابراهيم پيروي كنيد كه ( بي‌آلايش بود و ) به حق گرايش داشت و جزو مشركان نبود . ‏
    ‏ قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ‏161 انعام
    ‏ بگو : بيگمان پروردگارم ( با وحي آسماني و نشان دادن آيات قرآني و گسترده جهاني ) مرا به راه راست رهنمود كرده است . و آن دين راست و استوار و پابرجا ، يعني دين ابراهيم است . همان كسي كه حقّگرا ( و از آئينهاي انحرافي محيط خود رويگردان ) بود و از زمره مشركان نبود . ‏

    ‏پس امام بودن ابراهیم همان (پيشوايِ عقائد و اخلاق مردم میباشد .)
    اگر بقیه ی دینتان و مذب حقه تان را اینگونه از قران برداشت کرده اید که واقعا بارک الله فیکم
    در ضمن ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ یعنی خدا و رسولش به انها با اعطا کردن غنایم بی نیاز کرده است. قران رو بازیچه نکنید


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید:
    از طرفي دقت کنيد که باء بأمرنا در ﴿و جعلناهم أئمةً يهدون بأمرنا﴾ باء مصاحبت يا ملابست است. يعني امام در صحبتِ هدايت أمر خداست يا در كسوتِ هدايت امر خدا است. اينها جامه و كسوت «امر اللهي» دربر كرده‌اند ، اينها مصاحب أمر الله‌اند، يعني با ﴿كن فيكون﴾ كار مي‌كنند يعني با دلها و ارواح كار دارند.
    ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است
    پاسخ:
    قبل از اینکه حرفی بزنی به عاقبتش فکر کن چون سخن تا در دهان تو است اختیارش رو داری اما وقتی که خارج شد دیگر راه بر گشت نداره
    خداوند می فرماید

    ‏ لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ‏128 ال عمران
    ‏ چيزي از امر در دست تو نيست ( بلكه همه امور در دست خدا است . اين او است كه ) يا توبه آنان را مي‌پذيرد ( و دلهايشان را با آب ايمان مي‌شويد ) يا ايشان را ( با كشتن و خوار داشتن در دنيا ، و عذاب آخرت ) شكنجه مي‌دهد ، چرا كه آنان ستمگرند .
    خوب دقت کن با چشمانی باز ببین که طبق این ایه بزرگترین بشر نمی تواند کسی رو هدایت کند و یا فرمان بخشش یا عذاب در دست او نیست. اما تو چه گفتی؟ گفتی که (ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است .) طبق عقیده آب دوغ خیاری و مذهب(حقه ی شما!!) و حرف های من در اوردی شماکه حتی شباهتی به بزرگان مذهبتون هم ندارد دو حالت بیشتر ممکن نیست یا اینکه خداوند صحیح نفرموده است و کلام خدا حد اقلش تحریف شده یا عقیده ی شما مبنی بر اینکه فرمودی:
    (ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است .)کشکی بیش نیست

    خداوند می فرماید ای پیامبر امر خدا هیچ چیزش در دست تو نیست( لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ). اینجا منظور از امر چیست؟ همان کن فیکون میباشد که پیامبر هیچ اختیاری ندارد و طبق ایه یا انها را خداوند میبخشد یا عذاب می دهد
    پس گرمی حرف نزنید.الحق که قران با عقاید شما بیگانه است

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3693

    mojahed.din
    کاربر
    پنج شش پست گذاشتی که ربطی به بحث ما نداره. هنری دیگر جز کپی پست کردن اگر دارید آن را بیان کنید. لطفا به جای شیطان و دشمن خطاب کردن دیگران و فحاشی کردن حرف مفید بزنید.
    من چند تا از پستهای دیگه ات رو خوندم متاسفانه احترام خودتان را نگه نمیدارید. جناب rrw با اینکه ادعایی باز دارند ولی سعی میکنند به کسی بی احترامی نکنند.
    با تشکر…

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3689

    mojahed.din
    کاربر
    شیطان کسی است که زنان پیامبران را رکیک ترین دشنام میدهد
    شیطان کسی است که نمایشنامه از انها می سازد
    شیطان کسی است که داماد دو دختر پیامبر را دشنام میدهد
    شیطان کسی است که پدر زن پیامبر را دشنام میدهد
    شیطان کسی هست که اصحاب پیامبر را کافر میداند
    شیطان کسی است که علی پرستی راه انداخته است و علی را از پیامبر هم برتر میداند
    شیطان کسی است که به جای دو سطر قران خواندن فقط مداحی میخخواند و بر سر و سینه ی خود می کوبد
    شیطان کسی است که چشم بسته از پدرانش تقلید میکند.
    دین تقیه و دروغ خیانت.

    قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

    وای بر تو ای رافضی ای مرده پرست
    ای که بوجهل و لهب از تو همی هم بهتر است
    دست بردار دشمن آل نبی
    ای که سب کردی تو ریحان نبی.
    ای منافق ای دروغگوی لعین
    ای که کوبیدی علی با نام دین.
    ضربه ای کز دست تو خورد اسلام
    هیچ کافر را نیابی چین توان
    شاد کردی نصاری و یهود را
    کردی آسان مشکل طاغوت را
    ای که لعن و سب اصحاب دینت است
    ای که حقد و کینه در آئینت است
    از جسارت هایت شد این حال ما
    بردی آبرو و احترام دین ما
    گر تو قدر یاران نبی می داشتی
    ور تو حب آل بیت میداشتی
    گر تو قران را قبول میداشتی
    یا که از توحید خبر می داشتی
    این نبود راهی که میپنداشتی.
    ای دروغگو تو چه می پنداشتی
    از جسارت های تو دشمن خزید
    نیش زد بر پیکرو طرحک کشید
    گفتی قران نبی تحریف شدست
    از سر تکریم تو قران شکست
    کردی ازواج نبی را فاحشه
    شد ز مغرب فیلم و عکس عایشه
    این طرف یاسر نمایشنامه بافت
    آن طرف دانمارک سریالش را بساخت
    این طرف فتوای قتل اهل سنت میدهد
    آن طرف با بمب و خمپاره سر ما میزند
    کردی خوشحال دشمنان دین حق، اسلام را
    کردی آسان کار سخت یهودیو نصران را
    باش آگاه ای منافق ای نواده ی ابن سباء
    اهل توحید و جهاد برگشته است اهل براء
    وای بس است این همه ننگی که بر ما گشته است
    قدرت پوشالیت دیگر حرامت گشته است
    دین توحید دین حق قاطی قبرستان شد
    آیه های محکم توحید به زیر خاک شد
    وای بر من دین را وارونه تبلیغ کردند
    حق را در لای ریش و عمامه پنهان کردند
    اهل توحید را براندند با مارک ها و مکر ها
    هر که از توحید بگفت وهابی است یا ویلتا
    باش آگاه و بدان اهل جهادم زنده است
    می کشد بیرون بدان اینک زبان هرزه ات
    بین ما و شما قران حکایت می کند
    ریشه ی گندیتان را این قتال حل میکند
    ای مجاهد دین دگر، اینها به کفر اند در نهاد
    حرف آخر است قتال لبیک یا اهل جهاد

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3685

    mojahed.din
    کاربر
    نهج البلاغه سند صحیح ندارد. این افسانه ای که تعریف کردی دروغی بیش نیست که به سیدنا علی نسبت داده شده است. پاسخهای دیگر من رو در همین پست مطالعه کن.

    امام علي آن عصر درخشان و اصحاب رسول خدا را چنين توصيف ميكند: «اصحاب محمد -صلى الله عليه وآله وسلم- را ديدم و يكي از شما را نميبينم كه مانند ايشان باشند آنان صبح ژوليده سر و غبار آلود بودند و شب را بيدار، به سجده و قيام ميگذراندند، گاهي پيشاني و گاهي رخسار بروي خاك ميگذاردند، و از ياد بازگشت و معاد‌‌ (مضطرب و نگران) همراه پاره آتش مي ايستند. پيشانيهايش بر اثر سجده هاي طويل همانند زانوهاي بز پينه بسته بود. هرگاه ذكر خداوند به ميان آمد، از چشمهايشان اشك ميريخت تا اينكه گريبانشان تر ميگشت. و از ترس عذاب و كيفر و اميد و پاداش و ثواب ميلرزيدند، همانگونه كه درخت در هنگام وزيدن باد تند ميلرزد».

    نهج البلاغه ج1، ص 19.
    با تشکر

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3683

    mojahed.din
    کاربر
    باز سفسطه و مغلطه بلغور کردن و فلسفه بازی؟؟ تا به کی!!!
    پیامبر صلی الله علیه و سلم اگر علی را جانشین خود معرفی میکرد از 80 هزار صحابی که انجا حضور داشتند و تبریک هم گفتند بعد از فوت نبی به طرف علی می رفتند نه اینکه در سقیفه انصار جمع شوند و مهاجران دور ابوبکر جمع شوند.
    این یعنی اینکه کسی اینطور برداشت نکرده بود که علی باید خلیفه شود

    این یعنی که پیامبر در دعوت خودش کمتر از صدم درصد موفق بوده است. طبق روایات امت مرتد شد غیر از سه نفر. صد درصد ضرب در سه نفر تقسیم بر هشتاد هزار نفر یعنی 0.003 یعنی پیامبر سه هزارم درصد در دعوتش موفق بوده است.حتی کمتر از یک درصد!!!

    نوشته اید: حضرت علي فقط جانشين پيامبر نبود ،علي جان پيامبر بود لذا از تعبيري که شان حضرت علي را بيشتر نشان مي داد، استفاده نمودند. عبارتي که به مراتب از خلافت رساتر است. پيامبر نفرمود علي
    جانشين من است او فرمود، ولايت علي ولايت من است (علي عين من است)
    اقا تعارف نکنید یک دفعه بگید علی عین خدا است علی وجه خدا است علی ذات خدا هست
    میدونم یک خورده برای شما سخته که یک دفعه این را بگوییدو سعی میکنید در لفافه و در پرده بگویید و به طور غیر مسقیم نقش خدا گونه برای سیدنا علی بسازید ولی نگران نباش من برات کارتو راحت میکنم و احادیثی که منجر به گفتن حرفا و اعتقاداتت هست رو برای شما و بقیه دوستان می گذارم

    «در روز قيامت منبري بر پا خواهد شد. سپس مردي در حاليكه فرشته اي در طرف راست او و فرشته ديگري در طرف چپ او قرار دارد، بر بالاي اين منبر مي رود. آنگاه فرشته اي كه در طرف راست قرار دارد فرياد بر مي آورد: اي خلائق! اين علي بن ابي طالب، مالك و فرمانرواي بهشت است و هر كه را خواهد در آن جاي مي دهد. سپس فرشته اي كه در طرف چپ قرار دارد فرياد بر مي آورد: اي خلائق! اين علي بن ابي طالب مالك و فرمانرواي جهنم است و هر كه را خواهد به درون آن مي افكند»

    بحار الانوار 39/200 (چاپ سابق الذكر). بصائر الدرجات ص 122 .

    در كتاب «مرآة الأنوار» از علي بن ابي طالب (رضي الله عنه) نقل شده كه ايشان گفته اند: «من همان رب و پروردگار زمين هستم كه آنرا آرام نگاه مي دارم»
    مرآه الانوار لابي الحسن الشريف بن الموالي محمد طاهر البناطي الفتوني ص 59، (مطبعه الافتاب، طهران 1374 هـ).

    در سوره كهف آيه 110 خداوند متعال مى فرمايد: ﴿وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾. ﴿و در عبادت و پرستش رب و پروردگار خود، شرك نورزد.

    در كتاب تفسير عياشي در مورد آين آيه گفته شده: مراد اين است كه شخص درمورد مسأله خلافت در برابر اميرالمؤمنين علي (-عليه السلام-) سر تسليم فرود آورد و أحدي را با ايشان شريك نگرداند . عجب!!!
    تفسير العياشي لمحمد بن مسعود العياشي 2/353، (تصحيح وتعليق: هاشم الرسولي المحلاتي، المكتبه العلميه، طهران)، والبرهان 2/497 . وتفسير الصافي 3/270.

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3670

    mojahed.din
    کاربر
    اما صلح پیامبر. دوست عزیز پیامبر بیعت نکرد که دینشان را اجرا کند و اعلام رضایت از انها کند و با انها همکاری کند. بلکه صلح کردند که تا اطلاع ثانوی کسی حق تجاوز به حریم دیگری را ندارد. این کجا و ان کجا
    اما در مورد شک به این مقاله رجوع کن
    http://www.islamtxt.net/question/16
    و بفرمایید نا فرمانی هایی که سیدنا علی در برابر پیامبر داشته رو باید نعوذ بالله حمل بر کفر نمود؟ یا شور فراوان به دین؟

    از حضرت علي بن ابي طالب روايت شده است كه نزد رسول اكرم -صلي الله عليه وآله وسلم- آمد وگفتم: ابو طالب فوت نمود. پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- فرمود. برو، دفنش: كن. حضرت علي گفت: او با شرك در گذشته است. رسول خدا فرمود: برو دفنش كن. مسند احمد (1/97)..
    اگر چنين چيزي از حضرت ابوبكر وعمر ياكسي ديگر از صحابه اتفاق مي افتاد، حتماً شيعه ميگفتند چگونه دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلمرا اجرا نمي كنند و آيا آنها رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلمرا آموزش مي دهند وسخناني از اين قبيل.

    حضرت براء بن عازب -رضي الله عنه- مي گويد: هنگاميكه رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- با اهل حديبيه صلح كرد، پيمان ميان آنها را علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- نوشت، پس در آن پيمان نوشت (محمد رسول الله )، مشركين گفتند: ننويس (رسول الله)، اگر شما پيامبر بوديد باشما نمي جنگيديم. پيامبر به حضرت علي گفت: اين كلمه را پاك كن حضرت علي گفت: من اين كلمه را پاك نمي كنم. سر انجام رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- بدست خودش پاك كرد. بخاري روايت كرده است (فتح الباري ـ كتاب الصلح ـ باب كيف يكتب هذا ما صالح فلان شماره 2698.) ومجلسي آنرا در بحار الانوار ذكر كرده است ( بحار الانوار 38/328 )
    چرا رسول الله را پاک نکرد؟ نکند نعوذ بالله شک به رسول الله بودن پیامبر داشتند؟ یا به عبارتی دیگر نکند فکر میکرد که پاک کردن رسول الله دلیلی بر این است که به خود شک کند که رسول خدا نیست؟ سیدنا عمر نیز قضیه اش همین است.
    و هنگامی که پیامبر صلح نامه را نوشتند فرمودند برخیزید و قربانی هایتان را ذبح کنید ولی کسی بلند نشد ان حضرت سه بار تکرار کرد ولی کسی بلند نشد. ناچار خودش تنهایی رفت و به سلمانی اش گفت سرش را بتراشد. علی هم انجا بود و بلند نشد و در نوشتن صلحنامه هم از شدت علاقه به اسلام و پیامبر حاضر نبود رسول الله را پایک کند سیدنا عمر نیز از شدت علاقه به اسلام فرمود: مگر با ما نگفته بوديد که ما به خانة خدا خواهيم رفت و گرد کعبه طواف خواهيم کرد؟! فرمودند:
    بلي! فاخبرتک إنا نأتيه العام؟
    چرا! اما با تو باز گفتم که امسال به آنجا مي‌رويم؟!
    گفت: نه. فرمودند:
    فإنک آتيه و مُطوفٌ بِه.
    حالا هم تو به مکه خواهي رفت و طواف خانة خدا خواهي کرد!

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)