mojahed.din

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4037

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    فرض کنيم سخن رسول خدا در قرآن وجود داشت. اصلا يک آيه قرآن بود. آيا عمر حق داشت با جمله حسبنا کتاب الله و اين مرد هذيان مي گويد، مانع رسول خدا گردد؟

    پاسخ: با جواب هایی که به شما داده شد فکر کردم که فهمیده ای مطلب من رو ولی متاسفانه نه. پشت کار شما تحسین بر انگیز است.

    1- مصدر هجر بر دو وزن فُعل و فَعل (هُجر و هَجر) می آید که هجر به معنی ترک کردن و هجرت نمودن می آید و در اینجا مراد از اَهَجَرَ همان معنای دوم (ترک کردن) منظور بوده، چنانچه در تاج العروس این معنی آمده است لذا معنی جمله بدینگونه می باشد:
    «استفهموا رسول الله هل یفارقنا؟ حیث یامرنا بکتابة وصیة». از آنحضرت بپرسید آیا ما را ترک می نماید که به نوشتن وصیت دستور می فرماید.

    این یک نوع استفهامی است که حضرت عمر رضی الله عنه از دیگران پرسید که از آنحضرت صلی الله علیه وسلم بپرسید آیا دنیا را وداع می گوید و به دار باقی می پیوندد؟
    2- جمله اهجر رسول الله استفهام انکاری است و به معنای لم یهجر رسول الله (یعنی پیامبر صلی الله هذیان نمی گوید) می آید.

    3- قول اهجر رسول الله توسط حضرت عمر گفته نشده بلکه این جمله از جانب ابن عباس رضی الله عنه نقل شده است.

    4- در بسیاری از روایت های حدیث قرطاس، لفظ قال بعضهم اهجر رسول الله آمده است (صحیح مسلم: 2/42، صحیح بخاری: 2/638)

    و از لفظ بعضهم چنین بر می آید که تنها حضرت عمر رضی الله عنه این حرف را نگفته اند، بلکه عده ای این حرف را بیان داشته اند. همچنین در حدیث، لفظ قالوا اهجر رسول الله آمده است و آنچه معلوم است، اینست که قالوا صیغه جمع مذکر است لذا قائلین قول اهجر رسول الله جمعی بوده اند که علی نیز شامل انها میشود.

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4038

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    رسول خدا: «قوموا عنّى ولاينبغى عندى التنازع; از نزد من برخيزيد (و دور شويد) كه در محضر من نزاع و كشمكش سزاوار نيست».( صحيح بخارى، كتاب العلم، باب 39، ح 4)

    پاسخ:

    لفظ «قوموا عنّی» خلاف عادت و اخلاق آنحضرت صلی الله علیه وسلم می باشد، کسی که رحمت للعالمین است و خداوند در وصف وی می فرماید: «و لو کنت فضا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» (آل عمران آیه: 159) چگونه اصحابش را از محفل خارج می کند.

    نوشته ای:جواب اين شبهات را بارها داده ام. واينجا محل بحث آن نيست.(مي تواني به مقاله درسهايي از داستان قرآني طالوت مراجعه کني)

    پاسخ: من هم جواش را داده ام. یک بار دیگه بهت گفته بودم که راست و چپ به مقاله های باطل شده ات استناد نکن. جوابی کافی به ان داده ام میتونی به انجا مراجعه کنی

    نوشته ای:

    اولا: ما به احاديثي استناد مي کنيم که هم در کتب شيعه است و هم در کتب اهل سنت . احاديث کارخانه حديث سازي ابوهريره و عايشه فقط مورد قبول شماست. ثانيا: اينکه درکتب صحيح شما پر از تناقضات است ،به خودتان مربوط است.

    پاسخ:

    سبحان الله. تهمت جعل حدیث به مادر مومنان و صحابه ی جلیل القدر ابو هریره. نگفتم زندیق شدی. دیگر حنای شما رنگی ندارد. با کوبیدن سنگ محبت پیامبر بر کله ی پوکتان هیچ هدفی جز بد نام کردن اسلام ندارید. لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ

    تناقضات کتاب خودتان را فعلا توضیح بده فعلا. شما زیاد گیر داری اونجا

    نوشته اید:پس ايکاش کسي که مانع انجام وصيت رسول خدا شد، لال مي شد و مي گذاشت وصيت نامه نوشته مي شد و ما شيعيان بي راهه نمي رفتيم.

    پاسخ: گستاخی دیگر و فحاشی دیگر باز در حق سیدنا عمر. فرهنگ رافضه گری همین است. قافیه که به تنگ اید رافضه به جفنگ اید. یک لیوان اب سرد بنوش داغ کردی مواظب باش اشتباها به پیامبر هم نگی گه چرا دینش رو ابلاغ نکرد ما رو گمراه کرد از عمر ترسید یا بگی پس چه کاری میکرد در 5 روز دیگری که زنده بود. یا فحش ندی بخ پیامبر که بگی این چه کار اشتباهی بود که ابوبکر را پیش نماز کرد و..

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4039

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    انگار حالت خوب نيست! چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد.

    پاسخ:

    دیگ به دیگ میگوید روت سیاه!!!

    به جای نقد مطالب ،فرار از معرکه!!! خودت در حال جفنگی ولی واسه اینکه کسی نگه جفنگ نکن زود تر از همه بقیه رو متهم به جفنگ میکنی. رو که رو نیست سنگ پای قزوینه

    نوشته ای:اولا بنده تقريبا به تمامي اين چنين شبهاتي پاسخ داده ام(اگر بخواهي در پست مستقلي باز هم بدان خواهيم پرداخت).

    پاسخ:در خدمت هستم. خوانندگان خود قاضی هستند که جواب رو چه کسی به چه کسی داده است.

    نوشته ای:

    اما اينکه گفتي ايشان 25 سال با خلفاي قبل خود همکاري کرده. بله علي براي حفظ دين و احقاق حقوق ستمديدگان ، بعضا با خلفاء همکاري مي کرد، چراکه او دغدغه حفظ اسلام را داشت. ولي ايکاش معاويه و عايشه و عبدالله بن عمر و ديگران هم دغدغه اسلام داشتند و هنگام خلافت علي، با او همکاري مي کردند يا حداقل اينقدر معرفت داشتند ،نمي جنگيدند.

    پاسخ: چه عجب اخر یک شیعه پیدا شد که تایید کند که علی با سه خلیفه ی دیگر همکاری میکرده است.

    اما دوست عزیز این چه مصلحتی است که دین توسط مرتدان و کافران اداره میشود و پیش میرود؟ اخر مگر مرتد نیستن؟ پس باید بکوشند که دین رو نابود کنند. همین قرانی که در دست داری رو اصحاب مرتد جمع کردن. چرا؟ مرگ نمیگویی تحریف نشده؟؟ پس امانت و پاکی و عدالت صحابه ثابت میشه. اگر هم معتقد به تحریف هستی که شکی هم نیست معتقد هستی پس تاقضات ایجاد شده رو خودت جواب بده. چه نیک مرتدانی بودن که خدمتی که به اسلام کردن بسیار بیشتر از خدمت امامان شیعه بود. در ضمن خداوند میفرماید:

    ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً144 نساء

    ‏ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! كافران را به جاي مؤمنان به سرپرستی نگيريد . مگر مي‌خواهيد حجّت و برهان آشكاري عليه خود به دست خدا دهيد ( بر اين كه شما هم جزو منافقانيد ؟ ) . ‏

    طبق این ایه سیدنا علی حجت اشکاری به دست خدا داده که به جرم همکاری با مرتدان و تاییدشان و کمک به انها جزو همان ها حساب میشود.

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4040

    mojahed.din
    کاربر
    این ایه هم باز ضد علی است. چرا؟ به علت همکاری با کافران

    لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ28 ال عمران

    مؤمنان نبايد مؤمنان را رها كنند و كافران را به جاي ايشان به دوستي گيرند ، و هر كه چنين كند ( رابطه او با خدا گسسته است و بهره‌اي ) وي را در چيزي از ( رحمت ) خدا نيست

    مگر پیامبر تک و تنها دین را اغاز نکرد؟ ایا از کفار کمک گرفت؟ شیعه مگر نمیکویی بعد پیامبر همه کافر شدن؟ پس علی باید با ان معدود افرادش از نو دین را زنده میکرد نه همکاری با کافران. این چه مصلحتی است که دین با کافران حفظ شده؟ اگر مرتد هستند که باید دین رو نابود کنند نه اینکه بیان و ریشه ی گندیده ی زرتشتی ها را بکند. من میدانم داغ تو از بهر چیست. کینه ی تو به خاطر غضب خلافت نیست بلکه به خاطر نابود کردن دین اجدادت و اوردن اسلام به ایران است. و به همین خاطر در لباس ابن سلول و ابن سباء و با سنگ محبت بر سر و سینه امدی و کاسه ی داغ تر از اش شدی. الحق که پیرو ابن سباء هستی.

    اما در مورد روایت از شخص چهار ساله.

    ببین ساده ترین جواب بهت میدم اگر حرکتی در سر داشته باشی میفهمی. شما در فامیلتان حتما کودکی چهار ساله دارید. به خانه ی انها زنگ میزنی بعد به این کوک میگویید پدرت کجاست. او هم میگوید پدرم در داخل اتاق هست.یا پدرم سر کار هست. ایا نقلش برای شما معتبر نیست؟ خودت بقیش رو بفهم

    نوشته ای:

    يعني آن حادثه ناگوار براي ابوبکر وعمر ،هيچ ارتباطي به زمزمه هاي اجراي وصيت و تاکيدات رسول خدا براي انتخاب علي ، نداشت و طبق توهمات جنابعالي همه بر روي خلافت ابوبکر متفق بودند . راستي چه احترام وعزتي براي ابوبکر و عمر قائل بودند که بدون حضور آنها تعيين جانشين را شروع کرده بودند. آيا اين اوهام مورد قبول هيچ عاقلي هست؟آيا به چند استدلال ساده ،حادثه ناگوار مي گويند؟

    پاسخ: این رو خودت جواب بده. چرا این همه صحابه ریز و درشت همه یشان حرف پیامبر برای انها پشه ای هم ارزش نداشت؟ این همه نصرت دین دادند چرا یه دفعه منقلب شدند؟ این همه فداکاری ها جنگ ها و خدمات به اسلام اینهمه رنج ها رو همین تو کشکی کشکی ضرب صفر کرد؟ چرا؟اینجا جای آن نیست که به عقل نداشته ات رجوع کنی و به خود و دانسته هایت شک کنی که امکان ارتداد به این شکل قبیح تهمتی از طرف ابن سباءیان بیش نیست؟

    اصلا برای انها چه فرقی میکرد علی باشد یا ابوبکر؟ قریش که طرف علی بود نه ابوبکر. چه سودی به خاطر خلیفه شدن ابوبکر عایدشان شد که در صورت خلیفه شدن علی عایدشان نمیشد؟ افلا تعقلون؟؟؟؟

    هیچ وقت جوابی به این شبهات کمر شکن نداشته اید جز سفسطه و هی بوق ارتداد رو تو گوش احمقان خوندن ندارید

    قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4041

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    واقعا تو تفاوت را متوجه نمي شوي يا خودت را به ناداني زده اي؟
    “قُومُوا عَنِّي” قضيه ي قرطاس کجا و “تبسم الىّ” قضيه ي حديبيه کجا؟!
    پاسخ:
    تبسم الی از ماست مالی های علمای شیعست که این کذب قبیح رو اختراع کرده و چسپانده اند به ماجرای حدیبیه. ولی زهی خیال باطل.
    قوموا عنی قضیه قرطاس هم اینرو بدون علی رو هم بیرون کرد.
    در حدیبیه حدیث میگوید” قال لعليِّ بن أبي طالبٍ رضي اللهُ عنهُ : ( امحُرسولَ اللهِ ) . قال عليٌّ : لا واللهِ لا أمحوكَ أبدًا”صحیح بخاری
    علی به الله قسم میخورد که ابدا و هرگز پاک نمیکند. اینه اطاعت ار رسول؟ایا از پیامبر دلسوز تر است؟ ایا پیامبر را اموزش میدهد؟
    ببین اگر مذهب ما هم مثل شما کشکی بود الان علی رو مرتد میگفتیم نعوذ بالله . خداوند میفرماید

    ‏ قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ‏.‏ بگو : از خدا و از پيغمبر اطاعت و فرمانبرداري كنيد ، و اگر سرپيچي كنند خداوند كافران را دوست نمي‌دارد . ‏32 ال عمران

    مذهب رافضه گری هم همین است شب و روز دنبال طعنه زدن به اصحاب است و اگر اشتباهی از انها بیابد یه راست حکم تکفیر را صادر میکند
    مگر پیامبر نگفت پاک کن؟ و علی به والله قسم نخورد پاک نمیکند ابدا؟ خب اگر مذهب ما مثل شما کشکی بود این ایه رو نشان میدادیم و پناه بر خدا علی رو تکفیر میکردیم
    ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ ‏20 انفال

    ‏ اي مؤمنان ! از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري كنيد ، و از پيغمبر روگردان نشويد ، در حالي كه شما مي‌شنويد ( و مي‌بينيد كه آشكارا امر به انجام کاری میشوید ) . ‏
    طبق مذهبت گیر افتاده ای.

    قضیه ی حدیبیه علی میگوید”لعن الله من تخلف عن جيش اسامة” کجا و “تبسم الىّ” کجا؟!
    دیدی بدبخت و ذلیل هستید؟ دریغ از دلیلی قوی برای گذاشتن وقت بر روی ان. جز دروغ های تاریخی و زباله دان های ان چیز دیگری برای چنگ زدن به ان ندارید.

    اینجا را هم بخوان

    http://www.islamtxt.net/question/320

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4042

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    انسان وقتي با شما مناظره مي کند، تازه به مظلوميت علي پي مي برد که او از دست پدران شما چه کشيد.

    پاسخ:

    از دست پدران ما چه کشید جز مشتی خزعبلات که ابن سباء اختراع کرده و شما پیرو ان اکاذیبی هستید که علی روحش هم از ان بیخبر است.

    اما از دست شما چه کشید؟ خدا دچار گرگ بیابان نکند.

    سیدنا علی همواره از پيمان شكني و حيله گريهاي پدرانتان دلتنگ و افسرده بودند و از آنها گله هاي فراوان داشتند. در خطبه اي از نهج البلاغه از زبان ايشان در مورد پدرانتان اینطور گفته است: «آه از دست شما! كه از سرزنشتان به ستوه آمدم. آيا به زندگاني اين جهان به جاي زندگاني جاودان دل خوش كرديد و ذلت را به جاي عزت پسنديديد؟ هر گاه شما را به جهاد دشمنتان مي خوانم، چشمانتان در كاسه مي گردد كه گويي به گرداب مرگ اندريد. و يا در فراموشي و مستي بسر مي بريد. در پاسخ سخنانم در مي مانيد، حيران و سرگردانيد. گويي ديو در دلتان جاي گرفته و ديوانه ايد. نمي دانيد و از خرد بيگانه ايد. من ديگر هيچگاه به شما اطمينان نكرده و شما را پشتوانه خود نينگارم و در شمار يار و مددكار نپندارم.

    شتراني را مانيد مهار گشاده. چراننده خود را از دست داده، كه چون از سويي شان فراهم كنند، از ديگر سو بپرا كنند»
    نهج البلاغه خطبه 34 (في استنفار الناس الي اهل شام).

    و در سخني ديگر درماندگي و خذلان پدرانتان را چنين بيان مي سازند:

    «تا چند با شما راه مدارا بسپارم! آنسان كه با شتر بچه مدارا كنند. يا جامه فرسوده اي كه چون شكاف آنرا از سويي به هم آرند از سوي ديگر گشايد. هر گاه دسته اي از سپاهيان شام بر سرتان آيد به خانه مي رويد و در به روي خود مي بنديد و چون سوسمار در سوراخ مي خزيد و يا چون كفتار در لانه مي آرميد. به خداوند سوگند آنكس را كه شما ياري دهيد خوار است و آنرا كه شما بر او حمله آريد نشانه تير شكسته سوفار. به خداوند سوگند كه در مجلس بزم بسپاريد و فراهم، و زير پرچم رزم نا چيز و كم»
    نهج البلاغه خطبه 69.

    و در خطبه اي ديگر، افسردگي و دل شكستگي خود را چنين بيان مي سازند:

    «آنان با حاكم خود كار به امانت مي كنند، و شما كار به خيانت. آنان در شهرهاي خود درستكارند و شما فاسد و بدكار. اگر كاسه چوبيني را به شما بسپارم مي ترسم آويزه آنرا ببريد. الهي! اينان از من خسته اند و من از آنان خسته. آنان از من به ستوه اند و من از آنان دل شكسته. پس بهتر از آنان را مونس من دار، و بدتر از من را بر آنان بگمار. الهي! دلهاي آنان را بگذار، چنانكه نمك در آب گدازد»
    نهج البلاغه خطبه 25.

    و در خطبه اي ديگر اينچنين از مدعيان محبت خود گله كرده و خشم خويش را بر آنان آشكار مي سازند:

    «اي كسانيكه به مردان شباهت داريد ولي مرد نيستيد. اي كم خردان ناز پرورده، كاش شما را نديده بودم و نمي شناختم كه به خداوند سوگند پايان اين آشنايي ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خداوند مرگتان دهد! كه دلم از دست شما پر خون است و سينه ام مالامال خشم شما مردم دون، كه پياپي جرعه اندوه به كامم مي ريزيد، و با نافرماني و فروگذاري، كار را بهم در مي آميزيد»
    نهج البلاغه خطبه 27.

    سیدنا علی در حیات خود از دست شماها چه ها که نکشید. واقعا سوز ناک است. اگر شاهکار های شما را الآن میدید و زنده بود همه یتان را تکه تکه میکرد.

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4043

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید:

    جناب مجاهد دين ،مثل زنان بدنام خياباني هوچيگري نکن. اولا:مگر در اينکه رسول خدا در حديث قرطاس و خلفايي اثني عشر نتوانستند مقصود خود را ادا کنند ، شکي هست. ثانيا: بنده که بارها تکرار کردم، نگفتن پيامبر در آن جلسه به معناي هزگز نگفتن و عدم ابلاغ نيست.

    لطفا القاب خود را که برازنده ی خودتان است به کسی نسبت ندهید.

    شما نوشتید:3- متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب کودن ويا مغرض، مانع ايشان مي شوند.

    این یعنی چی؟ یعنی پیامبر نتوانست دینش را کامل کند. و در جایی دیگر نوشتید”ايکاش کسي که مانع انجام وصيت رسول خدا شد، لال مي شد و مي گذاشت وصيت نامه نوشته مي شد و ما شيعيان بي راهه نمي رفتيم. ”

    این یعنی چی؟ یعنی شما گمراه که شده اید علتش عدم ابلاغ رسالت پیامبر است. این تهمت به پیامبر را شما زده اید. بی شک شما ها گمراه هستید ولی مسلمانان پیرو اهل سنت بیش از یک و نیم ملیارد نفر خلاف خزعبلات شما را عقیده دارند و معتقد هستند که نه اصحاب مرتد نشده قران تحریف نشده و خلفای پیامبر نیز بر حق بوده اند. گمراهی خود را به پیامبر و ما نسبت ندهید چون عقاید شما طوری است که شکی در خارج بودن از ملت اسلام شما نداریم. اما چون به اسم اسلام فعالیت میکنید در واقع یک ستر و حفاظ برای خود ساخته اید. وگر نه شکی در این نیست که مذهب شما امیخته ای از اسرائیلیات کلینی و یهودیت ابن سباء و زرتشتیت اخوندانتان نیست.

    سخن اخرتم که طبق معموم ادعای حق به جانبی و نشان دادن حالت دایه ی مهربان تر از مادر و دلسوز برای اسلام است. ولی دین شرک زده و خرافات زده که چیزی جز لعن و نفرین کردن برای خیر امت ندارد( كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ ) هیچ نفعی برای مردم ندارد. از قدیم گفتن خشت اول رو اگر کج بذاری تا ثریا همینطور کج است. آن دوران نورانی صدر اسلام را منافقانی مثل شما میخواهند زشت جلوه دهند. و با یک سری اکاذیب تاریخی بنای خود را گذاشته اند و در طی قرون یک کلاغ هزار کلاغش کرده اند.

    پناه میبرم از شر شما ها به خداوند.

    لعنت خدا بر دروغگویان

    در پاسخ به: Reply To: دابه الارض که در قران امده چه کسی است ؟ #4057

    mojahed.din
    کاربر
    دابه الارض مخلوق بزرگی است. گفته شده طول آن شصت ذراع است و دارای دست و پا و پشمالو می باشد و گفته شده خلقت او شبیه تعدادی از حیوانات است. قرآن و سنت بر خروج آن قبل از برپایی قیامت دلالت دارند. الله تعالی می فرماید:{وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ} (نمل 82)

    «هنگامی که فرمان وقوع قیامت فرا می‌رسد. دابه را از زمین برای مردم بیرون می‌آوریم که با ایشان سخن می‌گوید. براستی مردم به آیات ما ایمان نمی‌آوردند». ابوهریره س از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمودند:(ثَلَاثٌ إِذَا خَرَجْنَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَالدَّجَّالُ وَدَابَّةُ الْأَرْضِ) مسلم (158) .

    «هنگام وقوع سه حادثه، انسانی که قبلاً ایمان نداشته یا از ایمان خود خیری کسب نکرده است اگر ایمان بیاورد برای او سودی نخواهد داشت:

    1. طلوع نمودن خورشید از مغرب

    2. ظهور دجال

    3. خروج دابة الارض».

    امام احمد از ابو امامه رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:«تَخْرُجُ الدَّابَّةُ فَتَسِمُ النَّاسَ عَلَی خَرَاطِیمِهِمْ ثُمَّ یَغْمُرُونَ فِیکُمْ حَتَّی یَشْتَرِیَ الرَّجُلُ الْبَعِیرَ فَیَقُولُ مِمَّنْ اشْتَرَیْتَهُ فَیَقُولُ اشْتَرَیْتُهُ مِنْ أَحَدِ الْمُخَطَّمِینَ» المسند : 5 / 268 .

    «دابة الارض خارج می‌شود و بر بینی مردم نشانه می‌گذارد تا اینکه آنقدر تعدادشان زیاد می‌شود. که یک نفر شتری را می‌خرد به او می‌گویند این شتر را از چه کسی خریده‌ای او در جواب می‌گوید: از یکی از نشانه‌دارها (کسانی که دابة الارض روی بینی آنها نشانه گذاشته است)».

    منبع:www.islampp.com

    ‏ وَإِذَا جَآؤُوكُمْ قَالُوَاْ آمَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُواْ بِهِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُواْ يَكْتُمُونَ ‏61 مائده

    ‏ هنگامي كه ( منافقان ) نزد شما مي‌آيند ( به دروغ ) مي‌گويند : ايمان آورده‌ايم ! و حال آن كه با كفر وارد و با كفر خارج مي‌شوند ( و به هنگام ورود و به هنگام خروج راستگو و مسلمان نبوده‌اند ) و خدا از آنچه ( در دل از نفاق ) پنهان مي‌كنند ( از هر كس ديگري ) آگاه‌تر است . ‏

    ‏ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً ‏8 انسان

    ‏ و خوراك مي‌دادند به بينوا و يتيم و اسير ، به خاطر دوست داشت خدا . ‏

    روایاتی وجود دارد که گفته شده درباره ی سیدنا علی نازل شده ولی از لحاظ سندی معتبر نیست

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4065

    mojahed.din
    کاربر
    بعد از اینکه شما و دیگر همکیشانتان نتوانستند ولایت افسانه ای سیدنا علی را ثابت کنند و در دیگر پست ها نیز جوابی کافی و مستند از کتب خودتان علیه این عقاید ضاله داده شد که ریشه در یهودیت ابن سباء دارد و برای بار اول او مدعی این افسانه شد، در این پست نیز شاهد هنر نمایی های شما شدیم که چگونه هتک حرمت اسلام نمودید و تماما اسلام را تخطئه کردید در واقع فکر میکنید و گمان میبرید که دارید به اسلام خدمت میکنید و از اسلام در حال دفاع هستید اما متاسفانه خبر ندارید که اسلام هرچه که کشیده است از درست شیعه کشیده است. اگر شیعه نبود اسلام ما احترام بیشتری داشت. بعد از اینکه نتوانستید دلیلی واضح از قران برای این ولایت افسانه ای بیاورید ناچارا رو به روایات کردید که در دیگر پست ها تمام ادعاهای از این دست نیز باطل شدند. و در اخر مثل کسی که در حال غرق شدن است اخرین دست و پاهای خودتان را زدید که شاید بتوانید کاری از پیش ببرید و بنده ی خدای ساده ای را فریب بدهید و برای همین خاطر متوسل به فحاشی هم شده اید. بنده میتوانم تهمت هایی که به شخص من را میدهی تحمل کنم ولی تهمت هایی که شما به پیامبر و اصحابش میزنید غیر قابل تحمل است.کمتریت توهین شما در اینجا تهمت جعل حدیث به ام المومنین عایشه میباشد.و طبق حدیث صحیح هرکس عمدا بر پیامبر دروغ ببندد نشیمنگاهش را باید در دوزخ بیابد. شما خیلی راحت عایشه ی طاهره را اینطور بیشرمانه متهم میکنید.ایا تا به حال دیده ای که بنده یا دیگر اهل سنت به امامان شما تهمت یا دشنام بدهیم؟ این را بدانید که مقدسات شما تماما مقدسات ما نیز هستند ولی مقدسات ما هیچ احترامی نزد شماها ندارند و برای همین خیلی راحت با افترا بستن تهمت زدن و حتی دروغ بستن به انها 1400 سال است که علیه انان شبهه میسازید. و هیچ حدی نیز نگه نمیدارید. اما ایا شده یک اهل سنت بیاید و تهمت به امامان شیعه بزند؟ قطعا خیر. برای اینکه اهل سنت امامان شیعه را اصلا شیعه نمیداند و معتقد است هیچ کدام به خرافات شما اعتقاد نداشته اند و هر انچه هست مربوط به شیعه ی صفوی میباشد.

    بنده در این پست ثابت کردم که اگر وصیتی هم نوشته میشد قطعا و بدون شک درباره ی ابوبکر وصیت مینمود و دلایل ان برای کسی که تعصب و کور دلیی نداشته باشدکامل بیاد کردم.

    اما در مورد سخن عمر بن خطاب که شیعه ان را دست اویزی قرار داده برای حمله به اسلام قطعا استدلال شیعه اشتباه و باطل بوده ونشان از جمود فکری شیعه میباشد. هر کس در سیره ی سیدنا عمر نگاهی بیاندازد برایش معلوم میشود که ایشان خادم اسلام بودند نه هادم ان.

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4071

    mojahed.din
    کاربر

    اما مختصرا در مورد مطالبی که کپی پست نمودید و ان را با چاشنی قیچی مزین نمودید و سپس با تحریف معنی پیشکش کردید عرض کنم که برای مثال فرمودید:

    «أهْجَر في مَنْطقه يُهْجِرُ إهْجاراً إذا أفْحَش . وكذلك إذا أكثر الكلام فيما لا ينبغي … فيكون إمَّا من الفُحْش أو الهَذَيان . والقائل كانَ عُمَر ولا يُظَنُّ به ذلك» مي‌گويد «هجر» به معناي فحش دادن است و اين سخن عمر بود كه از او چنين انتظاري را نداشتيم. (النهاية في غريب و الأثر، باب الهاء مع الجيم ج 5 ص 557)

    اما متن کامل این جملات:

    (س) ومنه حديث مَرضِ النبي صلى اللَّه عليه وسلم < قالوا: ما شأنُه؟ أهَجَرَ؟> أي اخْتَلَف كلامُه بسبب المرضِ، على سبيل الاستفهام. أي هل تَغَيَّر كلامُه واخْتَلَط لأجل ما به من المرض؟ وهذا أحْسَنُ ما يقال فيه، ولا يُجْعل إخباراً، فيكون إمَّا من الفُحْش أو الهَذَيان. والقائل كانَ عُمَر، ولا يُظَنُّ به ذلك.

    نویسنده میگوید سخن انها از باب استفهام انکاری بوده است(که قیچی شد). در واقع یعنی او هذیان نمیگوید است.این یکی رو که بررسی کردم دیدم که بقیه ی استناداد شما نیز قطعا این حال رو داره. به هر حال صنعت کپی پست همینه. تحقیق نمیکنی همینه.

    چند نکته ی روشن گرانه درباره ی روایات:

    این روایات به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته که قالوا و اهجر در ان امده و دسته ی دیگر قال و وجع امده.

    1- دقت کنید اگر منظور عمر این است که او هذیان میگوید،چه نیازی به این دارد که به حالت پرسشی ان را بگوید؟ راحت میگفت که این مرد هذیان میگوید، و نمیگفت ایا هذیان میگوید؟(اهجر؟)

    2-دقت کنید که در روایات دیگری که در ان (قال) آمده از کلمه وجع به صورت خبری استفاده شده و به حالت پرسشی نیامده است که باز تایید حرفای ما است.یعنی جدیث صحیحی که قال و هجر را با هم بیاورد وجود ندارد بلکه همه قاول هستند. تعبیر خود ابن عباس به وجع امدن پیامبر است. در حدیث امده قال ابنُ عباسٍ يومُ الخميسِ، وما يومُ الخميسِ ؟ ! اشتدَّ برسولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليهِ وسلَّمَ وجعُه. و همانطور که شما نیز اشاره فرمودید بخاری در چند جای کتابش در مورد حرفی که از شخص عمر نقل شده تنها وجع است نه اهجر:
    قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِىَّ – صلى الله عليه وسلم – غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا
    فَقَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِىَّ – صلى الله عليه وسلم – قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ
    قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِىَّ – صلى الله عليه وسلم – غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ ، فَحَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ

    سیدنا عمر وجع را به کار برده اند که ارتباطی به هذیان ندارد. و وجع را نیز به صورت سوالی نپرسیده یعنی نگفته ان الرجل غلب علیه الوجع؟

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4072

    mojahed.din
    کاربر

    3-دقت کنید آنجا که حالت پرسشی داره گفته شده”وقالوا : ما شأنُه ؟ أهَجَر ؟ استَفهِموه .” دقت کنید که در هیچ یک از روایات، قال را(که مخاطبش عمر قرار دهند) نیامده. بلکه در همه ی روایاتی که اهجر امده بدون استثناء قالوا نیز امده.

    4- از جمع این روایات متوجه میشویم که سیدنا عمر به هیچ وجه نگفته است که پیامبر هذیان میگوید بلکه تنها گفته است درد و ناراحتی بر پیامبر تشدید یافته(غلب علیه الوجع) و در دیگر روایات نیز امده که وقالوا : ما شأنُه ؟ أهَجَر ؟ استَفهِموه. این جمله نیز بعد از تنازع نزد پیامبر است.

    5-شیعه ان دو گروه تنازع کننده را مستقیم و غیر مستقیم سنی و شیعه معرفی کرده است. با این فرض شیعه و با توجه به جمله ی وقالوا : ما شأنُه ؟ أهَجَر ؟ استَفهِموه برداشت میشود که گوینده ی اهجر از طرف شیعه یا از طرف موافقان کتابت یعنی علی و دیگران میباشد. علتش این است که عمر میگوید پیامبر درد بر او غلبه یافته بعد تنازع میشود و طرفداران نوشتن کتابت میگویند که ایا پیامبر هذیان میگوید؟ ازش سوال کنید. نمیشود که گوینده ی هر دو جمله را عمر قرار داد. چطور امکان دارد که هم عمر بگوید پیامبر درد بر او غلبه یافته و باز هم عمر در مقام موافقان کتابت بگوید از پیامبر سوال بپرسیدی ببینید که هذیان میگوید یا نمیگوید؟

    من اینجا ثابت کردم که به هیچ وجه کسی نگفته که پیامبر هذیان میگوید، بلکه با حالت پرسشی و استفهامی گفته شده که ایا پیامبر ما را ترک می نماید؟

    اگر شیعه هر دو پایش را در یک کفش قرار دهد و بگوید غیر ممکن است حتما گفته شده که پیامبر هذیان میگوید جواب این است که چرا پس به حالت سوالی است؟ چرا واضح نگفته اند که پیامبر هذیان میگوید؟ چرا سوالی و استفهامی گفته شده؟چرا قالوا امده؟ چرا شیعه این جمله رو فقط به عمر نسبت داده.

    تازه از قراین برداشت میشود که گوینده ی ما شأنُه ؟ أهَجَر از طرف کسانی است که مایل به کتابت بوده اند. و برای اینکه مطمئن بشنوند، گفتند چه شده است؟ ایا هذیان میگوید؟ ازش سوال کنید تا مطمئن شوید. اگر شیعه بگوید گوینده اش عمر است اینکه دفاع عمر از پیامبر را میرساند ولی شیعه خود قبول دارد و در همین پست اعتراف کرده که گوینده اش از طرف موافقان کتابت است پس تهمت هذیان را در واقع موافقان کتابت گقته اند

    دیگ به دیگ میگوید… .

    بله قضاوت با خواننده. 🙂


    mojahed.din
    کاربر
    دیر تبریک گفتی برای اینکه این اولین مقاله ی من این نیست. اما اگر دقت کرده باشی مقاله درباره ی شمر است نه یزید. اما چون خودت چیزی در چنته نداری و مطالبت کلا از سایت ولیعصر کپی پست هستند و بدون تحقیق، برای اینکه دست خالی نفرستمت به سایت ولیعصر بگم که متاسفانه باز قیچی کاری کردی. البته تقصیر تو نیست. تو تنها وظیفه ی سنگین و سخت کپی پست را بر عهده داری. این قیچی کاری ها رو بسیار دیدیم از هنر مند گرامی جناب اقای قزوینی.

    اما کجا قیچی شده؟ شما گفتی که ابن حجر در مناقب این دو شخص چنین گفته ولی در اصل متن اینطور است:

    قال المهلب في هذا الحديث منقبة لمعاوية لأنه أول من غزا البحر ومنقبة لولده يزيد لأنه أول من غزا مدينة قيصر وتعقبه بن التين وابن المنير بما حاصله أنه لا يلزم من دخوله في ذلك العموم أن لا يخرج بدليل خاص إذ لا يختلف أهل العلم أن قوله صلى الله عليه وسلم مغفور لهم مشروط بأن يكونوا من أهل المغفرة حتى لو ارتد واحد ممن غزاها بعد ذلك لم يدخل في ذلك العموم اتفاقا فدل على أن المراد مغفور لمن وجد شرط المغفرة فيه منهم

    مهلب گفت این حدیث منقبتی است برای معاویه… و برای فرزندش یزید به خاطر… . و دنبال این قول هستند ابن التین و ابن المنیر.

    دقت کنید که شما این مناقب را به ابن حجر نسبت داده اید ولی این از زبان مهلب است. رسوایی پس رسوایی. به نظرت بهتر نیست به قولی که داده بودی وفا کنی و دیگر در این سایت چیزی ننویسی؟ من به خاطر خودت میگم چون ابرویت کلا رفته. تمام کلک هایت کشف شدن.

    ابن حجر خودش میگه بین اهل علم اختلافی نیست که قول پیامبر که مرود مغفرت قرار میگیرد مشروط است”فدل على أن المراد مغفور لمن وجد شرط المغفرة فيه منهم ”

    بیشتر دقت کن پسر جوان

    در پاسخ به: Reply To: دابه الارض که در قران امده چه کسی است ؟ #4076

    mojahed.din
    کاربر
    شما گریه کن بهتره. وقتی خداوند در قران میگه دابه الارض از زمین بیرون می اورم جای مناقشه نیست. نکند منظورت این است که کرم خاکی بیرون میاورد؟

    الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه أما بعد:
    فلا نعلم أن من علامات الساعة خروج بغلة وإنما خروج دابة، لقوله سبحانه وتعالى (وإذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الأرض تكلمهم إن الناس كانوا بآياتنا لا يوقنون ) [النمل:82].
    قال ابن كثير: هذه الدابة تخرج في آخر الزمان عند فساد الناس، وتركهم أوامر الله، وتبديلهم الدين الحق، يخرج الله لهم دابة من الأرض، قيل: من مكة، وقيل: من غيرها… فتكلم الناس على ذلك.
    وأخرج مسلم وأحمد وأصحاب السنن عن حذيفة بن أسيد الغفاري قال: “أَشْرَفَ عَلَيْنَا رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم مِنْ غُرْفَةٍ وَنَحْنُ نَتَذَاكَرُ السّاعَةَ، فقال رسولُ الله صلى الله عليه وسلم: “لاتَقُومُ السّاعَةُ حَتّى تَرَوْا عَشْرَ آيَاتٍ: طُلُوعُ الشّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَيَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَالدّابّةُ وَثَلاَثَةُ خُسُوفٍ: خَسْفٍ بالمَشْرِقِ وَخَسْفٍ بالمَغْرِبِ وَخَسْفٍ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ، وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النّاسَ أَوْ تَحْشُرُ النّاسَ فَتَبِيتُ مَعَهُمْ حَيْثُ بَاتُوا، وَتَقِيلُ مَعَهُمْ حَيْثُ قَالُوا”.
    وروى مسلم والترمذي وأحمد عن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ” ثلاث إذا خرجن لا ينفع نفساً إيمانها لم تكن آمنت من قبل أو كسبت في إيمانها خيراً: طلوع الشمس من مغربها، والدجال، ودابة الأرض.”
    وروى مسلم وأبو داود وابن ماجه وأحمد عن عبد الله بن عمرو بن العاص أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: ” إن أول الآيات خروجاً: طلوع الشمس من مغربها، وخروج الدابة على الناس ضحى. وأيهما كانت قبل صاحبتها فالأخرى على إثرها.”

    ولا نعلم أن هذه الدابة تكون على صورة البغل، وليس في وصفها حديث مرفوع نعلمه؛ وإن وردت في ذلك آثار عن السلف:
    فعن ابن أبي حاتم أن أبا هريرة رضي الله عنه قال: إن الدابة فيها من كل لون، ما بين قرنيها فرسخ للراكب.
    وقال ابن عباس رضي الله عنهما: هي مثل الحربة الضخمة.
    وعن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه أنه قال: إنها دابة لها ريش وزغب وحافر، وما لها ذنب، ولها لحية.
    وعن ابن الزبير رضي الله عنه أنه قال: رأسها رأس ثور وعينها عين خنزير، وأذنها أذن فيل، وقرنها قرن أيل، وعنقها عنق نعامة، وصدرها صدر أسد، ولونها لون نمر، وخاصرتها خاصرة هر، وذنبها ذنب كبش، وقوائمها قوائم بعير، بين كل مفصلين اثنا عشر ذراعاً، تخرج معها عصا موسى، وخاتم سليمان، فلا يبقى مؤمن إلا نكتت في وجهه نكتة سوداء بخاتم سليمان فتفشو تلك النكتة السوداء حتى يسود لها وجهه، حتى إن الناس ليتبايعون في الأسواق بكم ذا يا مؤمن؟ بكم ذا يا كافر؟ وحتى إن أهل البيت يجلسون على مائدتهم فيعرفون مؤمنهم من كافرهم، ثم تقول له الدابة: يا فلان أبشر أنت من أهل الجنة، ويا فلان أنت من أهل النار، فذلك قول الله تعالى (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآياتِنَا لا يُوقِنُونَ ) [النمل:82]
    والله أعلم.
    المفتي: مركز الفتوى بإشراف د.عبدالله الفقيه
    فتاوى ذات صلة


    mojahed.din
    کاربر
    دوست عزیز این پست درباره ی مباهله است نه ده ها موضوعی که اینجا کپی پست نموده ای برای سفسطه. خیر من الکلام ما قل و دل. شاهنامه نوشتی یا یا مباهله میکنی؟ شما که مباهله بلد نیستی به چه حق وارد مباهله میشوی؟

    شما را چه به مباهله؟ مطالب شما هم حذف میشه. غیر از لینک کل روضه خوانی شما.

    میتونی در جای دیگه این مطالب رو بذاری و جوابتو بگیری.


    mojahed.din
    کاربر
    اعتماد به سقفت عالیه. کسی نداند چه فکر هایی میکند. بیحیا باش هرچه خواهی کن با خدا باش پادشاهی کن. امثال شما که چیزی جز دشنام دادن یاد نگرفته اند بیشتر از این را انتظار نداریم. خدا را شکر میکنم که قلعه ی پوشالیتان و از جنس تار عنکبوتتان فرو ریخته است و آهی بیشتر به تاریخ پیوستنتان نمانده است. همینکه به خودت جرات ندادی در مباهله شرکت کنی که یه هفته بیشتره منتظرم و بی جواب مانده نشان از باطل بودنت داشت. اما ممکن است در نقد من که شکی هم نیست نقد میکنی باز شور و شوق و هیجان تو را فرا گیرد و بری و هر انچه از لعن و نفرین است را نثار خود کنی. و نوشته ای که پول و نفت و دلار و.. میگیری. فقط میگویم که خداوند شفای عاجل نسیبتان کند. میخوای یه بند دیگه به مباهله اضافه کنم مبنی بر اینکه هر کس حتی به اندازه ی یک ریال مزدی از کسی دریافت کرده باشد لعنت خدا و ملائکه و تمام انس و جن بر او باشد.هههههه. البته باز شک دارم جرات کنی. هیاهو زیاد داری ولی چیزی بلد نیستی. خداوند هدایتت کند و با این وضع مرگت فرا نرسد چرا که متاسفانه از شرک و جهل و تعصب و تکفیر و هر انچه که سببی برای خروج از اسلام است کم نداری. خیلی دوست دارم که خداوند هدایتت کند ولی«‏ إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ‏» روحیه عناد و ضدیت با قران و سنت شما تحسین بر انگیز است و مردانه هم ان را در دیگر پست ها ثابت کردی. «‏ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ‏*‏ خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ‏»

    اما در همان سایت فتاوایی که گفتی «نظر اهل سنت و جماعت در مورد شخصیت یزید بن معاویه چیست؟»

    یزید پسر معاویه پسر ابوسفیان فرزند حرب فرزند امیه اموی دمشقی می‌باشد.

    ذهبی می‌‌گوید: او فرمانده لشکر در جنگ قسطنطنیه بود و در میان لشکریان او افرادی همچون ابو ایوب انصاری وجود داشت.

    پدرش او را به ولایت‌‌عهدی پس از خود برگزیده بود و بعد از مرگ پدرش، در حالی که تنها سی و سه سال سن داشت، در ماه رجب سال شصت هجری حکومت را به دست گرفت. و دوران حکومت او کمتر از چهار سال دوام آورد.

    یزید جزو کسانی است که نه او را دوست می‌‌داریم و نه او را دشنام و سب می‌‌دهیم و همچون او در میان خلفای اموی و عباسی و حتی ملوک الطوایفی بسیار‌‌اند بگونه‌‌ای که کسانی هستند به مراتب از یزید بدتر بودند. تنها چیزی که مساله یزید را بزرگ جلوه داده است، این است که او بعد از وفات پیامبر ص این مسئولیت را به عهده گرفته است، یعنی پس از چهل و نه سال از وفات پیامبر ص که خیلی نزدیک به عصر ایشان می‌‌باشد که حتی برخی از صحابه هنوز زنده بودند مانند عبد الله بن عمر که او از یزید و پدرش و حتی پدر بزرگش به مراتب شایسته‌‌تر و لایقتر به خلافت بود!!

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)