بیدار

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 23)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: یارغار #3840

    بیدار
    کاربر

    حالا که وارد حدیثی از کتاب بحار الانوار شیعیان شده اید، اگه می خواید از حدیث دلیل و مدرک بیارید، چرا ترجمه ی اشتباه و غلط می کنید؟! چرا حدیث رو عوض می کنید؟! بهتر نیست بیایم رو راست و درست حرف بزنیم؟!

    در حدیث آمده است : وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْتَصْحِبَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهُ إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ وَ وَازَرَكَ وَ ثَبَتَ عَلَى مَا يُعَاهِدُكَ وَ يُعَاقِدُكَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ مِنْ رُفَقَائِكَ وَ فِي غُرُفَاتِهَا مِنْ خُلَصَائِكَ.

    شما ترجمه کردید : و تو را همچنین امر می کنم که ابوبکر را با خودت به هجرتببری زیرا او پشت تو و یاور تو می باشد وثابت قدم است با عهد وپیمانی که باتوبسته است و در بهشت از رفیقان تو می باشد ودر غرفه های بهشتی ازمخصوصان در نزد تو می یاشد.

    در این روایت نیامده «او پشت تو و یاور تو می باشد…» پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند : إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ و… این جا اِن ناصبه آمده است به معنی این که اگر با تو انس گیرد و تو را یاری کند و… (اون وقت) در بهشت از رفیقان تو می باشد و در غرفه های بهشتی از مخصوصان در نزد تو می باشد.

    جناب سیدنا عمر چرا اِن را معنی نمی کنند؟؟

    پیامبر 5 شرط برای این پاداش ها برای ابوبکر گذاشتند ولی معنای شما این را نمی رساند. این ترجمه ای که شما کردید بیان می کند که ابوبکر از همان جا مستحق این پاداش ها بوده است و کاری به انجام 5 شرط پیامبر هم ندارد در حالی که پیامبر وعده کردند اگر این 5 شرط را اجرا کنی، این ها هم پاداشت می شود؛ در حالی که پیامبر خدا از همان جا آگاه بودند که ابوبکر این کار ها را می کند یا نه؛ پیامبر را یاری می کند یا نه؛ به عهدش پایبند می ماند یا نه.

    در پاسخ به: Reply To: یارغار #3841

    بیدار
    کاربر
    اما او آیا به آن شروط عمل کرد؟؟

    در الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص: 145 از کتب شیعی چنین نقل شده است : (ترجمه)

    ابو بكر در غار اضطراب و ترس شدید پیدا کرد از قریش، خواست بيرون برود كه يكى از قريشيان جلوی غار آمد و بول كرد. ابو بكر گفت: اين شخص ما را ديد.

    پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: «اگر ما را ديده بود، هنگام بول، روى خود را به طرف ما بر نمى‏گرداند!! نترس خدا با ماست، آنها به ما دسترسى پيدا نمى‏كنند»

    اما باز هم اضطراب ابو بكر تمام نشد. وقتى پيامبر وضع او را چنين ديد، پاى مبارك را به ديواره غار زد، درى به طرف دريا باز شد و يك كشتى در آنجا آماده بود. سپس فرمود: «ديگر آرام باش، اگر وارد غار شوند از اين در خارج شده و سوار كشتى مى‏شويم». ابو بكر آرام شد. قريش دنبال آنها گشتند تا اينكه مأيوس شدند برگشتند.

    و شیعه اعتقادش بر این است که او نه تنها پیامبرش را یاری نکرد بلکه مضطرب شده بود و می ترسید، در حالی که پیامبر او را از حزن و ترسش نهی می کرد و او آرام نمی گرفت! تا این که از طرف پیامبر خدا معجزه ای رخ داد و ته غار به دریایی باز شد و کشتی ای آنجا بود. سپس فرمودند آرام باش و ابوبکر به این وسیله آرام شد. و این نشان دهنده ی ضعف ایمان ابوبکر است نه دلسوزی! چون اگر دلش سوخته بود با همان بار اول که پیامبر فرمودند : آنان به ما دسترسی پیدا نمی کنند، آرام می گرفت، اما اعتماد نکرد و اضطرابش هم از بین نرفت تا اینکه معجزه ی پیامبر را دید.

    این هم یار غار پیامبر!

    آن کسی بی اضطراب به امر پیامبرش عمل می کند که وقتی می خواهند پیامبر را به قتل برسانند بی ترس و لرز جای پیامبر بخوابد…!

    بل اکثرهم لا یعقلون.

    المستغاث بک یا صاحب الزمان.

    والسلام.

    در پاسخ به: Reply To: یارغار #3844

    بیدار
    کاربر

    جناب سیدنا عمر، عجیب است شما که آقا و سرور خود را عمر می نامید چطور به خود اجازه می دهید که در مورد آیات قرآن متوسل به حرف این و آن بشوید!!! مگر عمر نبود که در مقابل امر پیامبر که فرموده بودند : «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ»

    «بیایید تا برای شما نامه ای بنویسم که گمراه نشوید»،

    گفت : «إِنَّ النَّبِىَّ – صلى الله عليه و اله سلم – قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» صحیح البخاری – ح5669 یا در چاپ دیگر ح5345

    «قطعاً بیماری پیامبر را فراگرفته است، نزد شما قرآن است، کتاب خدا برای ما کافی است»

    سپس اختلاف میان حاضران افتاد و شد آنچه شد!

    عقیده ی عمر آن بود که وقتی قرآن نزد ما هست دیگر نیازی به حرف پیامبر نیست! چه رسد به حرف اصحاب و …

    چرا مولایتان عمر و عمریان را از خود ناراحت می کنید؟! به راستی که معتقد به حرف های خودتان هم نیستید!

    اگر عمر درست گفته پس این همه صحبت و بررسی در مورد آیات چیه؟! بر اساس حسبنا کتاب الله عمر معلوم میشه این که خدا اسم ابوبکر رو نیاورده پس نیازی نیست که ما هم بفهمیم کی بوده!!!

    اگر عمر درست نگفته و ادعای حسبنا کتاب الله او اشتباه بوده است، پس میگم بد نیست یه خلیفه ی دیگه گیر بیارید، یه اولی الامری که حرفش حرف خدا باشه! و خودش حداقل از پیامبر اطاعت کنه نه اینکه در برابر دستور پیامبر بهانه بیاره!!!

    در پاسخ به: Reply To: یارغار #3853

    بیدار
    کاربر

    زین مردمان سست عناصر دلم گرفت

    شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

    جناب سیدنا عمر شما به انتقاد بنده پاسخی ندادید :

    این ترجمه ای که از روایت بحار الانوار کردید (در قسمت #9 و #14) و سپس از آن نتیجه گرفتید غلط بوده، و شما در عبارت وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْتَصْحِبَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهُ إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ وَ وَازَرَكَ وَ ثَبَتَ عَلَى مَا يُعَاهِدُكَ وَ يُعَاقِدُكَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ مِنْ رُفَقَائِكَ وَ فِي غُرُفَاتِهَا مِنْ خُلَصَائِكَ، که روایت شیعیان می باشد (عمداً یا سهواً) اِن (اگر) را ترجمه نکردید! و از این حدیث نتیجه گرفتید ابوبکر پشت و یاور پیامبر می باشد، یار پیامبر می باشد، … در بهشت از رفیقان پیامبر می باشد، … در حالی که اِن ناصبه معنای اگر را می رساند و جمله، جمله ی شرطی می باشد و در جمله ی شرطیه صدق و کذب مقدم و تالی به صحت جمله لطمه ای نمی زند. و 5 شرط در این عبارت در مورد عمل ابوبکر بیان شده است؛ یعنی این طور معنا می شود که اگر او (ابوبکر) با تو انس گیرد و تو را یاری دهد و … (آنگاه) در بهشت از رفقای تو می باشد و… چطور معنا کردید «ابوبکر پشت تو و یاور تو می باشد وثابت قدم است با عهد وپیمانی که باتو بسته است و در بهشت از رفیقان تو می باشد ودر غرفه های بهشتی از مخصوصان در نزد تو می یاشد» ؟!!! آیا چنین چیزی در بحار الانوار نوشته شده است؟! آیا این عبارت عربی به قول هر عرب زمانی می تواند چنین معنایی پیدا کند؟! چطور بدون اینکه اندک دقتی در متن کرده باشید آن را معنا کرده و نتیجه می گیرید؟! آیا عوض کردن ترجمه ی حدیث مناسب گفتگو در یک فضای علمی می باشد؟!

    من خواهش می کنم اگر اشتباهی صورت گرفته روشن کنید تا سوء تفاهمی صورت نگیرد و بحث و گفتگو به صورت علمی ادامه پیدا کند…

    در پاسخ به: Reply To: یارغار #3854

    بیدار
    کاربر

    سؤال کردید که آیا اسمی از امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه در قرآن آمده است؟

    گفتا که جاهلی تو به آیات مدح او / بشنو فضائلش به خدا اوست وجه او

    می گوییم بله، طبق اعتقاد شیعه در چند جا نام علی به معنی آن حضرت آمده است که روایات ما آن را تأیید می کنند :

      1. وَ إِنَّهُ في‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم‏ (زخرف/4)

      تفسیر البرهان – 4 – 845 : قال أبو عبد الله (عليه السلام): «هو أمير المؤمنين (صلوات الله عليه)».

        1. وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (مریم/50)

        تفسیر البرهان – 3 – 714 : امام صادق سلام الله علیه می فرمایند : … و جعل له و لغيره من أنبيائه لسان صدق في الآخرين، و هو علي بن أبي طالب (عليه السلام)، و ذلك قوله عز و جل وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا».

        حالا سؤال من این است که اولاً با دید «حسبنا کتاب اللهِ» عمر چطور حرفی را کنار آیات قرآن می چسبانید و نتیجه می گیرید که آن فرد ابوبکر بوده است؟ (کاری به اینکه شیعه او را ابوبکر می داند ندارم) در مکتب اهل تسنن چطور کتاب خدا را کافی نمی دانید؟

        ثانیاً اگر ثانی اثنین ابوبکر باشد چه فضیلتی برای ابوبکر ثابت می شود؟

        بل اکثرهم لا یعقلون.

        المستغاث بک یا صاحب الزمان.

        والسلام.

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3855

        بیدار
        کاربر

        دوم اینکه از صحیح بخاری ادعای حسبنا کتاب الله عمر را نقل کردم، من فقط هدفم این بود که به شما گوشزد کنم این نوع برخورد شما با قرآن مطابق عقیده ی عمر نبوده است. عمر در کنار قرآن به سخن دیگری اعتنا نمی کرده است. حتی وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم هم که آورنده ی قرآن برای بشریت هستند در ساعات آخر عمر می خواهند نامه ای بنویسند که دیگر بعد از ایشان کسی گمراه نشود عمر فریاد حسبنا کتاب الله سر می دهد و می گوید بیماری بر پیامبر غلبه کرده است، کتاب خدا برای ما کافی است!! البته گرچه سخن پیامبر را کنار گذاشت اما در مقابل حرف قصیص های یهود را به حرف پیامبرش ترجیح داد!!! و این ننگی است در تاریخ…

        اگر سرورتان عمر اعتقاد راستین را داشته است، پس 23 سال پیامبری پیامبر چه می شود؟! یعنی پیامبر در حد یک امانتداری بودند که قرآن را تحویل جامعه دهند؟! یا اینکه توضیحاتی هم در مورد آیات داشته اند؟ مگر اصحاب در مورد آیات از پیامبر سؤال نمی کردند؟ از اصحاب دیگر سؤال نمی کردند؟ اگر قرآن به خودی خود برای هدایت ما کافی است پس دیگر نیازی به تفسیر فخر رازی ها و زمخشری ها و سیوطی ها ووو ندارد. دیگر تفسیر چه معنایی پیدا می کند؟

        یا اگر عمر اشتباه کرده است؛ ضمیمه ی سخنان پیامبر به قرآن را بی جا باز کرده است؛ پیشنهاد می کنم برای خاتم الانبیاء خلیفه ای تعیین کنید که حرفش حرف خدا و پیغمبر باشد! لااقل خودش از پیامبر تبعیت کند، نه اینکه در مقابل دستور صریح پیامبر بهانه تراشی کند!!

        شما ادعا کردید حرف عمر کاملاً با قرآن یکی است. درست می گم؟ من این آیه رو فکر کنم خونده باشم. شما چطور؟! ببینم نکند به جای خدا، قرآن پرست شده ایم! یعنی شما بین «الله» و «کتاب الله» فرق نمی گذارید؟!!! قرآن کریم کلام الله است نه الله! آیه فرموده است «وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏» نه حسبنا کتاب الله! کجای حرف عمر کاملاً با قرآن یکی است؟! خدا برای ما کافی است نه کتاب خدا. همان خدایی که پیامبر فرستاده است. همان خدایی که دستور تبعیت از پیامبرش را هم داده است. همان خدایی که کتاب آسمانی هم فروفرستاده است. همان خدایی که … از حسبنا کتاب الله، عمر استفاده کرد برای اینکه سخن پیامبر را کنار بگذارد و فقط دنبال کتاب خدا برود! اما از حسبنا الله استفاده می شود که سراغ خدا برویم. سراغ پیامبر و کتاب خدا هر دو برویم.

        بله ما برای فهم آیات قطعاً دنبال روایات می رویم. اما شمایید که وارث مدعی حسبنا کتاب الله هستید؛ شمایید که کتاب خدا برای تان کافی است. این شمایید که نباید به دنبال روایات در مورد آیات بروید و فقط باید به کلام الله اکتفا کنید.

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3856

        بیدار
        کاربر

        پس نتایجی که از این روایت گرفتید منوط به انجام آن 5 شرط می باشد. یعنی اگر ابوبکر به آن 5 شرط عمل کرده است مستحق چنین پاداشی می باشد، و اگر از انجام آن کارها تخطی کرده است بی پاداش است و باید در انتظار عقابش باشد. تا این جا از روایت بحار چیزی را ثابت نکردید!

        حال چون شما در فضای روایی شیعه بحث کردید بنده از روایات شیعیان پاسخ دادم؛ متوجه هستم شما کتب حدیثی شیعیان را قبول ندارید! اما وقتی از حدیث بحار قصد اثبات بر شیعیان دارید من هم اثبات شما را رد کردم و مخالف آن را از روایات شیعیان آوردم. بحث قرآنی جای خود دارد. بنده روایتی از کتاب الخرائج و الجرائح آوردم که نشان دهنده ی سستی ایمان ابوبکر نسبت به خدا و پیامبرش را نشان می دهد. اینکه شما به هر کسی بگویید تو در حدی نیستی که ایمان ابوبکر را زیر سؤال ببری که نشد دلیل جانم! اگه می خواید بر اساس تعصبات آبا و اجدادی صحبت کنیم که لازم به بحث نیست! هر کس همون اعتقادات مادر پدر خودش رو باور داره. اما اگر در پی حقیقت باشیم، هر حرفی نیازمند دلیل و مدرک است و عقل خود را قاضی می کنیم و حرف درست و راست را می پذیریم. بت پرستان جاهلیت هم همین ادعا را داشتند؛ می گفتند شما در حدی نیستید که بت های ما را زیر سؤال ببرید!!! اگر شما دلیلی آوردید من با دلیل باید جواب تان را بدهم نه اینکه بگویم تو در حدّ این حرف ها نیستی!!!

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3857

        بیدار
        کاربر

        زین مردمان سست عناصر دلم گرفت

        شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

        جناب سیدنا عمر شما به انتقاد بنده پاسخی ندادید :

        این ترجمه ای که از روایت بحار الانوار کردید (در قسمت #9 و #14) و سپس از آن نتیجه گرفتید غلط بوده، و شما در عبارت وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْتَصْحِبَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهُ إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ وَ وَازَرَكَ وَ ثَبَتَ عَلَى مَا يُعَاهِدُكَ وَ يُعَاقِدُكَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ مِنْ رُفَقَائِكَ وَ فِي غُرُفَاتِهَا مِنْ خُلَصَائِكَ، که روایت شیعیان می باشد (عمداً یا سهواً) اِن (اگر) را ترجمه نکردید! و از این حدیث نتیجه گرفتید ابوبکر پشت و یاور پیامبر می باشد، یار پیامبر می باشد، … در بهشت از رفیقان پیامبر می باشد، … در حالی که اِن ناصبه معنای اگر را می رساند و جمله، جمله ی شرطی می باشد و در جمله ی شرطیه صدق و کذب مقدم و تالی به صحت جمله لطمه ای نمی زند. و 5 شرط در این عبارت در مورد عمل ابوبکر بیان شده است؛ یعنی این طور معنا می شود که اگر او (ابوبکر) با تو انس گیرد و تو را یاری دهد و … (آنگاه) در بهشت از رفقای تو می باشد و… چطور معنا کردید «ابوبکر پشت تو و یاور تو می باشد وثابت قدم است با عهد وپیمانی که باتو بسته است و در بهشت از رفیقان تو می باشد ودر غرفه های بهشتی از مخصوصان در نزد تو می یاشد» ؟!!! آیا چنین چیزی در بحار الانوار نوشته شده است؟! آیا این عبارت عربی به قول هر عرب زمانی می تواند چنین معنایی پیدا کند؟! چطور بدون اینکه اندک دقتی در متن کرده باشید آن را معنا کرده و نتیجه می گیرید؟! آیا عوض کردن ترجمه ی حدیث مناسب گفتگو در یک فضای علمی می باشد؟!

        من خواهش می کنم اگر اشتباهی صورت گرفته روشن کنید تا سوء تفاهمی صورت نگیرد و بحث و گفتگو به صورت علمی ادامه پیدا کند…

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3872

        بیدار
        کاربر

        جناب سیدنا عمر بنده هنوز پاسخم را در مورد تفسیر قرآن نگرفتم. از صحیح البخاری نقل کردم وقتی پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در اواخر عمرشان می خواستند نامه ای بنویسند که بعد از آن حضرت کسی گمراه نشود، و امر کردند که قلم و دواتی بیاورند که پیامبر نامه را بنویسند، این جا بود که عمر در مقابل امر پیامبر گفت : «حسبنا کتاب الله» یعنی کتاب خدا برای ما کافی است؛ جریان این گفتار عمر در صحیحین چند مرتبه نقل گردیده است، نکته این جاست که عمر بعد از امر صریح پیامبر ندای حسبنا کتاب الله را سر می دهد! و باعث می شود کسی به حرف پیامبر عمل نکند!! سپس پیامبر می فرمایند : برخیزید… آیا خواست خدا در مورد سخنان پیامبر از من و شما و عمر و همه ی مسلمانان این چنین بوده است؟! آیا بنا بر حکم عقل صحیح است پیامبر به من امری بفرمایند ولی من بگویم مریضی پیامبر را فراگرفته است و کتاب خدا ما را بس است!! پس از امر آن حضرت سرپیچی کنم؟! چرا این کار عمر را قرآنی می دانید وقتی خود قرآن، در آیه ی 7 سوره ی حشر می فرماید :

        «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و آنچه پيامبر براى شما مى‏آورد، به كار بنديد و از آنچه نهى مى‏كند خوددارى نماييد.

        آیا عمر طبق شعار حسبنا کتاب الله خود اصلاً به حرف خودش عمل کرده است؟!!!! آیا آنچه پیامبر آورده (نامه) را گرفته است و به کار بسته است؟! و از آنچه پیامبر نهی کرده نهی کرده است؟! یا نه، آنچه را که پیامبر امر کرده نهی کرده است؟!!

        و در آیه ی 80 سوره ی نساء خداوند متعال می فرماید : «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظا» هر كه از پيامبر اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است. و آنان كه سرباز زنند، پس ما تو را به نگهبانى آنها نفرستاده‏ايم.

        آیا عمر از امر پیامبر که همان امر خداست اطاعت کرد؟! یا در جواب امر پیامبر، آن حضرت را بیمار خواند و خود را با داشتن قرآن بی نیاز از نامه ی پیامبر دانست؟!

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3873

        بیدار
        کاربر
        حال چرا ما سراغ قرآنی که همه چیز را داراست می رویم و در آن جواب سؤال مان را نمی یابیم؟ خود قرآن جواب این سؤال را هم به ما داده است :
        وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون (نحل/44)‏ و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند.
        آری! طبق این آیه می توان گفت که با توضیح پیامبر است که مردم مراد آیات را می یابند. با توضیح و تبیین پیامبر است که آیات قرآن، احکام درون آیات و داستان های قرآنی را می فهمیم و سؤال های مان دیگر بی پاسخ نمی ماند! اگر به قرآن بچسبیم و پیامبر و اهل بیت را کنار بگذاریم، به آن چیزی که در قرآن هست دسترسی پیدا نخواهیم کرد. چرا؟ چون سوالاتی هست که جواب شان را ما به تنهایی نمی توانیم از قرآن استخراج کنیم. مثال هایش را آوردیم. ادعای عمر فقط این نبود که همه چیز در قرآن هست، حرف او در برابر امر پیامبر روشن می کند که او قرآن بدون توضیح و تبیین پیامبر را خواستار بود. او می خواست کسی قرآن را تفسیر و توضیح ندهد مگر اینکه طبق باب میلش می بود! (چون خودش بعضی آیات قرآن را توضیح می داد اما به امر پیامبر که رسید کتاب خدا را به تنهایی کافی دانست!)
        شما خود قبول داری که می توان از تفسیر ها و روایات استفاده کرد. ما هم همین را می گوییم ولی بخواهی و نخواهی عمر این را قبول نداشته است! بخواهی و نخواهی از دید حسبنا کتاب اللهی باید پیامبر را بی خیال شی و فقط به قرآن پیامبر اکتفا کنی!!!
        شمایی که عمری هستی و سعی دارید از روایات و تاریخ و… اثبات کنید ابوبکر در غار همراه پیامبر بوده است، اشکالی ندارد ولی بدانید یادتان رفته است که «حسبکم کتاب الله»! یعنی سراغ چیزی غیر از قرآن نباید بروید حتی کلام پیامبر!!! چه رسد به تاریخ و چه و چه. تنها دو راه دارید. یا به آیه اکتفا کنید و خود را بی نیاز از هر چیز دیگری بدانید! مثل آقاتون عمر. یا اینکه دیگر اسمتان را سیدنا عمر نگذارید! سید و مولای دیگری انتخاب کنید! و به همین نظری که رسیدید عمل کنید. منتظر انتخاب تان هستم.
        سید و مولای ما امیرالمؤمنین علی سلام الله است. همو که به امر پیامبر در خیبر را از جا کند و فاتح آن جنگ شد، همو که منزلتش نسبت به پیامبر، مثل هارون به موسی بوده است، همو که در وادی غدیر خم پیامبر دستش را بالا گرفتند و فرمودند : من کنت مولاه فعلی مولاه. یعنی هر که من مولای اویم این علی مولای اوست. لذا ما که سید و مولای مان پیامبر است، به گفته ی خود پیامبر، امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه هم سید و مولای ماست!
        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3874

        بیدار
        کاربر

        جواب خیلی سخت نیست! اگر بخواهیم پی دلیل و برهان را بگیریم و از تعصبات شخصی و … بگذریم و عقل، این حجت الهی را قاضی قرار دهیم می یابیم که هر کسی در مقابل امر هر پیامبری از جانب خدا بگوید کتاب او (آن پیامبر) برای ما کافی است و خود را بی نیاز از نامه ی آن حضرت بداند، خلاف سخن پیامبر (حجت دوم خدا) را انجام داده است و این کار منهیّ عقل و شرع الهی می باشد.

        شما در جواب آیه ی «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ء» را آوردید. دقت کنیم. آیا این آیه، که بیان می کند : ما چيزى را در اين كتاب از قلم نينداخته‏ايم، کار عمر را تأیید می کند؟ عمر امر پیامبر را کنار گذاشت و در مقابل امر پیامبر کتاب خدا را کافی دانست!! نه اینکه بگوید همه چیز در قرآن هست. آیا مقصود این آیه می تواند این باشد که چون همه چیز در قرآن هست دیگر سراغ پیامبر نرویم؟! اصلاً آیا این که همه چیز در قرآن هست را ما می توانیم حس کنیم؟! اگر می توانید، از قرآن برای من دلیل بیاورید که نماز صبح 2 رکعت است. از قرآن برای من بگویید که وقت نماز ظهر و عصر از کی تا کی است. بگویید دقیقاً چه چیز هایی نجس اند. و خیلی سؤالات دیگر که ما از قرآن جوابشان را نمی یابیم. و در قرآن به صورت کلی در موردشان آمده است. مثلاً این که باید حج به جا آوریم در قرآن هست ولی اینکه دقیقاً مراحل این کار چگونه است در قرآن نیامده است. اگر هست بیاورید!

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3875

        بیدار
        کاربر

        با توجه به آیه ی « حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏» سؤال کردید که چرا فقط از خدا كمك نمي خواهيد و سراغ قبر ها مي رويد و از آن ها كمك مي خواهيد؟

        در اول باید بگویم که شما که این سؤال را کردید، آیا فقط از خدا کمک می خواهید؟؟؟

        مثلاً تا به حال از هیچ پزشکی کمک نگرفته اید؟ یعنی تا به حال از قرآن کمک نگرفته اید؟ شما در همین مقاله هم برای پاسخ از کیبُرد، آیات قرآن، شاید افراد دیگر و خیلی چیزها کمک گرفته اید. یا اینکه وقتی می خواهید تایپ کنید دست بلند می کنید و از خدا می خواهید خودش تایپ شود؟! اگر مثلاً از تایپیست کمک گرفتید چی؟

        ؟!

        آیا کار شما غلط بوده است؟ یعنی طبق این آیه فقط باید از خدا کمک بطلبید؟ حالا اگر خدا خودش خواست که از وسایل دیگری (با اذن خودش) استفاده کنیم چی؟ اگر خدا تشریع فرمود که موقع مریضی برویم پیش دکتر. آیا می توان این جا هم گفت که نه! ما فقط باید از خدا کمک بگیریم؟ این دیگه کاسه ی داغ تر از آش شدنه! خدایی که فرموده است حسبنا الله، اگر استفاده از وسایل و نعمات را مجاز کند، استفاده از نعمات هم جزء دستور الله می شود که شده است. یعنی ما به دکتر می رویم، اصحاب برای پاسخ سؤالات شان از پیامبر کمک می گرفتند و خیلی کارهایی که روزمره انجام می دهیم.

        در مورد کمک گرفتن و یا طلب استغفار از پیامبران و ائمه در قرآن کریم، مثال هایی هست : مثل برادران یوسف وقتی از کرده ی خود پشیمان می شوند به پدرشان حضرت یعقوب می گویند : قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئينَ (یوسف/97) ای پدر تو برای ما دعا کن که خداوند گناهان ما را ببخشد! قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (یوسف/98) حضرت یعقوب هم می فرمایند : «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم، كه او همانا آمرزنده مهربان است.

        حضرت یعقوب نفرمودند که برو خودت از خدا بخواه! بلکه خواسته ی آنان را پذیرفتند.

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3876

        بیدار
        کاربر
        وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً (نساء/64) و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد، قطعاً خدا را توبه‏پذيرِ مهربان مى‏يافتند.‏

        باز این جا طلب استغفار از پیامبر ما هم جائز شمرده شده است.

        حال چطور پیامبر را و اهل بیتش را زنده می خوانیم؟!

        قرآن می فرماید : وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ (بقره/154) و كسانى را كه در راه خدا كشته مى‏شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده‏اند ولى شما نمى‏دانيد.

        و در جای دیگر می فرماید : وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (آل عمران/169) هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند، مرده مپندار، بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.

        کسانی که در راه خدا کشته می شوند را باید زنده بپنداریم. اهل بیت پیامبر، ائمه سلام الله علیهم همه در راه خدا کشته شدند پس طبق صریح قرآن زنده اند. پیامبر اکرم هم که فضایل و خصال شان از همه ی مخلوقات اجل است، چطور می توان گفت مثل افراد غیر شهید مرده هستند؟! بلکه آن حضرت هم قطعاً دارای این فضیلت می باشند.

        حال چه اشکالی دارد اگر به سراغ آنان برویم و از ایشان طلب مغفرت کنیم؟! چه اشکالی دارد طبق دستور شرع از آنان کمک بخواهیم؟! مثل برادران یوسف و…

        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3877

        بیدار
        کاربر
        کتاب خدا را می خوانید و ذره ای در آن تدبر و تعقل نمی کنید. به راستی به قلب های تان قفل زده شده است!
        پسر جان چرا نمی تونی درست معنا کنی؟! و الذین معه … اگر معیت، معیت ظاهری و کنار پیامبر بودن باشد که یک منافق هم می تونه این طوری باشه! قرآن می فرماید : «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا… » (منافقون/1)
        چون منافقان نزد تو آيند …
        این آیه نشان می دهد منافقان هم پیش پیغمبر خدا می آمدند. اصلاً تفاوت منافق و کافر همینه. کافر ظاهر و باطنش کافره. اما منافق فقط در باطنش کفر داره و ظاهراً مسلمونه! در ظاهر میاد پیش پیغمبر خدا، در ظاهر دلسوز پیامبرش هست، ادای ایمان و انجام اعمال را در می آورد و…
        حالا اگر آیه ی وَ الَّذينَ مَعَه‏ُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار… این گونه معنا شود که هر کس همراه (ظاهراً) پیامبر شد این نشانه های ایمان را دارد؛ پس منافقان هم جزو آیه قرار می گیرند! اولین آیه ی سوره منافقون بیان می فرماید که منافقان هم ممکن است همراه پیامبر شوند! پس معیت چه معیتی است؟!
        این معیت و همراهی نمی تواند ظاهری باشد. با کنار پیغمبر بودن که ایمان فرد معلوم نمیشه! این معیت باید معیت واقعی باشد. باید راستین و برخاسته از قلب انسان باشد. باید معتقد واقعی به پیامبرش باشد. نه اینکه مثل عمر در جواب امر پیامبرش که می خواستند نامه ای بنویسند، با نهایت بی ادبی بگوید کتاب خدا برای ما کافی است!
        این حرف عمر یعنی ای پیغمبر من حرف تو رو نمی خوام! من نیازی به نامه ات ندارم! همون کتاب خدا مرا بس است! 23 سال پیامبری آن حضرت را کنار می گذارد و به کتابی که بدون پیامبر چیزی از آن نمی فهمد را بچسبد!
        ابوبکری که در غار آنقدر ترس و حزن او را فرا می گیرد که حضرت او را نهی می کنند! همگی می دانیم که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از کار خوب و درست به هیچ وجه نهی نمی کنند. هر آنچه از آن نهی می کنند بی شک کار ناپسندی است. ابوبکر حزن مرضی رضای پیغمبر و خدایش را نداشته است که پیامبر به او فرمودند : لا تحزن. حزن او حزن دنیایی و بی ایمانی اش بوده است.
        در پاسخ به: Reply To: یارغار #3878

        بیدار
        کاربر
        حالا جناب سیدنا عمر اگر موافقید بریم سراغ حدیثی که منصفانه معنا فرموده بودید (البته گفتید کپی کرده بودید!) همونی که ترجمه ی کپیه اشتباه بود!! من خواهش می کنم اگر ممکنه یا ترجمه ی درست رو کپی کنید یا اینکه سراغ احادیث عربی نروید. کسی نگفته حتماً حدیث معنا کنید. اگر لازم شد عربی حدیث رو در تالار بذارید من یا دوستان ترجمه می کنیم. این که چون از جای دیگری این حدیث را کپی کردید دلیل موجهی برای تغییر ترجمه ی حدیث نیست!
        معنای صحیح قسمت اول حدیث را نوشتم؛ به قسمت دوم حدیث استناد کردید و گفتید
        «اما شما حديث را با دقت نخوانده ايد يك بار ديگر بخوانيد سپس پیامبر رو به ابوبکر می کند و می پرسد ای ابوبکر آیا حاضری بامن در این سفر بیایی وهرچیزی که در پیش روی من است از اتفاقات وخطرات برای تو نیز باشد؟؟ابوبکر جواب می دهد ای رسول خدا اگر من عمر طولانی بکنم وتمام عمرم عذاب سخت وطاقت فرسا بکشم وهمه اینها بخاطر محبت تو باشد برای من راحت و گوارا است تا اینکه در عیش وراحتی زندگی کنم ومخالفت امر تورا کرده باشم تمام اموال وفرزندانم فدای تو باد ای رسول خدا.؟؟ همانطور كه گفتم در كتب شما نيز اعتراف كرده اند كه ابوبكر ياور رسول الله و بهشتي است.»
        پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله از ابوبکر سؤال می کنند و او این طور جواب می دهد (البته به نظر می آید از جواب امیرالمؤمنین سلام الله علیها کپ زده بوده!) اما آیا این تعریف هایی که از خودش کرده درست است؟! من هم بلدم از خودم خیلی تعریف کنم و فضیلت تراشی کنم اما آیا این فضائل واقعاً از آن من می شوند؟! اتفاقاً پیامبر در جواب ابوبکر نفرمودند بله همین طوره. یا پاداش تو اینه. فرمودند : إِنِ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِكَ وَ وَجَدَ مَا فِيهِ مُوَافِقاً لِمَا جَرَى عَلَى لِسَانِكَ … یعنی اگر خداوند آنچه بر زبانت جاری کردی را در قلبت یافت؛ (اون وقت) تو مثلاً بهشتی و هستی و این فضائل را داری! من نمی دانم جناب سیدنا عمر کلاً با ان ناصبه مشکل دارند و معنا نمی کنند. خب این هم سلیقه ایست! اما این جا دوباره ترکیب شرطی است. بله ابوبکر ادعا های خوبی بر زبان راند اما پیامبر آن پاداش ها را به شرط قلبی بودن آن ادعاها می فرمایند. حال چطور معنی می کنید ابوبکر بهشتی است طبق کتاب خودتون؟!!! اما پیامبر در جواب حضرت امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه هیچ شرطی را بیان نمی کنند و یک راست فضائل آن حضرت را می فرمایند. این است فرق مؤمن و منافق!
      در حال نمایش 15 نوشته (از کل 23)