پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
پس نتایجی که از این روایت گرفتید منوط به انجام آن 5 شرط می باشد. یعنی اگر ابوبکر به آن 5 شرط عمل کرده است مستحق چنین پاداشی می باشد، و اگر از انجام آن کارها تخطی کرده است بی پاداش است و باید در انتظار عقابش باشد. تا این جا از روایت بحار چیزی را ثابت نکردید!
حال چون شما در فضای روایی شیعه بحث کردید بنده از روایات شیعیان پاسخ دادم؛ متوجه هستم شما کتب حدیثی شیعیان را قبول ندارید! اما وقتی از حدیث بحار قصد اثبات بر شیعیان دارید من هم اثبات شما را رد کردم و مخالف آن را از روایات شیعیان آوردم. بحث قرآنی جای خود دارد. بنده روایتی از کتاب الخرائج و الجرائح آوردم که نشان دهنده ی سستی ایمان ابوبکر نسبت به خدا و پیامبرش را نشان می دهد. اینکه شما به هر کسی بگویید تو در حدی نیستی که ایمان ابوبکر را زیر سؤال ببری که نشد دلیل جانم! اگه می خواید بر اساس تعصبات آبا و اجدادی صحبت کنیم که لازم به بحث نیست! هر کس همون اعتقادات مادر پدر خودش رو باور داره. اما اگر در پی حقیقت باشیم، هر حرفی نیازمند دلیل و مدرک است و عقل خود را قاضی می کنیم و حرف درست و راست را می پذیریم. بت پرستان جاهلیت هم همین ادعا را داشتند؛ می گفتند شما در حدی نیستید که بت های ما را زیر سؤال ببرید!!! اگر شما دلیلی آوردید من با دلیل باید جواب تان را بدهم نه اینکه بگویم تو در حدّ این حرف ها نیستی!!!
دوم اینکه از صحیح بخاری ادعای حسبنا کتاب الله عمر را نقل کردم، من فقط هدفم این بود که به شما گوشزد کنم این نوع برخورد شما با قرآن مطابق عقیده ی عمر نبوده است. عمر در کنار قرآن به سخن دیگری اعتنا نمی کرده است. حتی وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم هم که آورنده ی قرآن برای بشریت هستند در ساعات آخر عمر می خواهند نامه ای بنویسند که دیگر بعد از ایشان کسی گمراه نشود عمر فریاد حسبنا کتاب الله سر می دهد و می گوید بیماری بر پیامبر غلبه کرده است، کتاب خدا برای ما کافی است!! البته گرچه سخن پیامبر را کنار گذاشت اما در مقابل حرف قصیص های یهود را به حرف پیامبرش ترجیح داد!!! و این ننگی است در تاریخ…
اگر سرورتان عمر اعتقاد راستین را داشته است، پس 23 سال پیامبری پیامبر چه می شود؟! یعنی پیامبر در حد یک امانتداری بودند که قرآن را تحویل جامعه دهند؟! یا اینکه توضیحاتی هم در مورد آیات داشته اند؟ مگر اصحاب در مورد آیات از پیامبر سؤال نمی کردند؟ از اصحاب دیگر سؤال نمی کردند؟ اگر قرآن به خودی خود برای هدایت ما کافی است پس دیگر نیازی به تفسیر فخر رازی ها و زمخشری ها و سیوطی ها ووو ندارد. دیگر تفسیر چه معنایی پیدا می کند؟
یا اگر عمر اشتباه کرده است؛ ضمیمه ی سخنان پیامبر به قرآن را بی جا باز کرده است؛ پیشنهاد می کنم برای خاتم الانبیاء خلیفه ای تعیین کنید که حرفش حرف خدا و پیغمبر باشد! لااقل خودش از پیامبر تبعیت کند، نه اینکه در مقابل دستور صریح پیامبر بهانه تراشی کند!!
شما ادعا کردید حرف عمر کاملاً با قرآن یکی است. درست می گم؟ من این آیه رو فکر کنم خونده باشم. شما چطور؟! ببینم نکند به جای خدا، قرآن پرست شده ایم! یعنی شما بین «الله» و «کتاب الله» فرق نمی گذارید؟!!! قرآن کریم کلام الله است نه الله! آیه فرموده است «وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل» نه حسبنا کتاب الله! کجای حرف عمر کاملاً با قرآن یکی است؟! خدا برای ما کافی است نه کتاب خدا. همان خدایی که پیامبر فرستاده است. همان خدایی که دستور تبعیت از پیامبرش را هم داده است. همان خدایی که کتاب آسمانی هم فروفرستاده است. همان خدایی که … از حسبنا کتاب الله، عمر استفاده کرد برای اینکه سخن پیامبر را کنار بگذارد و فقط دنبال کتاب خدا برود! اما از حسبنا الله استفاده می شود که سراغ خدا برویم. سراغ پیامبر و کتاب خدا هر دو برویم.
بله ما برای فهم آیات قطعاً دنبال روایات می رویم. اما شمایید که وارث مدعی حسبنا کتاب الله هستید؛ شمایید که کتاب خدا برای تان کافی است. این شمایید که نباید به دنبال روایات در مورد آیات بروید و فقط باید به کلام الله اکتفا کنید.
سؤال کردید که آیا اسمی از امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه در قرآن آمده است؟
گفتا که جاهلی تو به آیات مدح او / بشنو فضائلش به خدا اوست وجه او
می گوییم بله، طبق اعتقاد شیعه در چند جا نام علی به معنی آن حضرت آمده است که روایات ما آن را تأیید می کنند :
- وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم (زخرف/4)
تفسیر البرهان – 4 – 845 : قال أبو عبد الله (عليه السلام): «هو أمير المؤمنين (صلوات الله عليه)».
- وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (مریم/50)
تفسیر البرهان – 3 – 714 : امام صادق سلام الله علیه می فرمایند : … و جعل له و لغيره من أنبيائه لسان صدق في الآخرين، و هو علي بن أبي طالب (عليه السلام)، و ذلك قوله عز و جل وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا».
حالا سؤال من این است که اولاً با دید «حسبنا کتاب اللهِ» عمر چطور حرفی را کنار آیات قرآن می چسبانید و نتیجه می گیرید که آن فرد ابوبکر بوده است؟ (کاری به اینکه شیعه او را ابوبکر می داند ندارم) در مکتب اهل تسنن چطور کتاب خدا را کافی نمی دانید؟
ثانیاً اگر ثانی اثنین ابوبکر باشد چه فضیلتی برای ابوبکر ثابت می شود؟
بل اکثرهم لا یعقلون.
المستغاث بک یا صاحب الزمان.
والسلام.
زین مردمان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جناب سیدنا عمر شما به انتقاد بنده پاسخی ندادید :
این ترجمه ای که از روایت بحار الانوار کردید (در قسمت #9 و #14) و سپس از آن نتیجه گرفتید غلط بوده، و شما در عبارت وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْتَصْحِبَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهُ إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ وَ وَازَرَكَ وَ ثَبَتَ عَلَى مَا يُعَاهِدُكَ وَ يُعَاقِدُكَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ مِنْ رُفَقَائِكَ وَ فِي غُرُفَاتِهَا مِنْ خُلَصَائِكَ، که روایت شیعیان می باشد (عمداً یا سهواً) اِن (اگر) را ترجمه نکردید! و از این حدیث نتیجه گرفتید ابوبکر پشت و یاور پیامبر می باشد، یار پیامبر می باشد، … در بهشت از رفیقان پیامبر می باشد، … در حالی که اِن ناصبه معنای اگر را می رساند و جمله، جمله ی شرطی می باشد و در جمله ی شرطیه صدق و کذب مقدم و تالی به صحت جمله لطمه ای نمی زند. و 5 شرط در این عبارت در مورد عمل ابوبکر بیان شده است؛ یعنی این طور معنا می شود که اگر او (ابوبکر) با تو انس گیرد و تو را یاری دهد و … (آنگاه) در بهشت از رفقای تو می باشد و… چطور معنا کردید «ابوبکر پشت تو و یاور تو می باشد وثابت قدم است با عهد وپیمانی که باتو بسته است و در بهشت از رفیقان تو می باشد ودر غرفه های بهشتی از مخصوصان در نزد تو می یاشد» ؟!!! آیا چنین چیزی در بحار الانوار نوشته شده است؟! آیا این عبارت عربی به قول هر عرب زمانی می تواند چنین معنایی پیدا کند؟! چطور بدون اینکه اندک دقتی در متن کرده باشید آن را معنا کرده و نتیجه می گیرید؟! آیا عوض کردن ترجمه ی حدیث مناسب گفتگو در یک فضای علمی می باشد؟!
من خواهش می کنم اگر اشتباهی صورت گرفته روشن کنید تا سوء تفاهمی صورت نگیرد و بحث و گفتگو به صورت علمی ادامه پیدا کند…
جناب سیدنا عمر، عجیب است شما که آقا و سرور خود را عمر می نامید چطور به خود اجازه می دهید که در مورد آیات قرآن متوسل به حرف این و آن بشوید!!! مگر عمر نبود که در مقابل امر پیامبر که فرموده بودند : «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ»
«بیایید تا برای شما نامه ای بنویسم که گمراه نشوید»،
گفت : «إِنَّ النَّبِىَّ – صلى الله عليه و اله سلم – قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» صحیح البخاری – ح5669 یا در چاپ دیگر ح5345
«قطعاً بیماری پیامبر را فراگرفته است، نزد شما قرآن است، کتاب خدا برای ما کافی است»
سپس اختلاف میان حاضران افتاد و شد آنچه شد!
عقیده ی عمر آن بود که وقتی قرآن نزد ما هست دیگر نیازی به حرف پیامبر نیست! چه رسد به حرف اصحاب و …
چرا مولایتان عمر و عمریان را از خود ناراحت می کنید؟! به راستی که معتقد به حرف های خودتان هم نیستید!
اگر عمر درست گفته پس این همه صحبت و بررسی در مورد آیات چیه؟! بر اساس حسبنا کتاب الله عمر معلوم میشه این که خدا اسم ابوبکر رو نیاورده پس نیازی نیست که ما هم بفهمیم کی بوده!!!
اگر عمر درست نگفته و ادعای حسبنا کتاب الله او اشتباه بوده است، پس میگم بد نیست یه خلیفه ی دیگه گیر بیارید، یه اولی الامری که حرفش حرف خدا باشه! و خودش حداقل از پیامبر اطاعت کنه نه اینکه در برابر دستور پیامبر بهانه بیاره!!!
اما او آیا به آن شروط عمل کرد؟؟در الخرائج و الجرائح، ج1، ص: 145 از کتب شیعی چنین نقل شده است : (ترجمه)
ابو بكر در غار اضطراب و ترس شدید پیدا کرد از قریش، خواست بيرون برود كه يكى از قريشيان جلوی غار آمد و بول كرد. ابو بكر گفت: اين شخص ما را ديد.
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: «اگر ما را ديده بود، هنگام بول، روى خود را به طرف ما بر نمىگرداند!! نترس خدا با ماست، آنها به ما دسترسى پيدا نمىكنند»
اما باز هم اضطراب ابو بكر تمام نشد. وقتى پيامبر وضع او را چنين ديد، پاى مبارك را به ديواره غار زد، درى به طرف دريا باز شد و يك كشتى در آنجا آماده بود. سپس فرمود: «ديگر آرام باش، اگر وارد غار شوند از اين در خارج شده و سوار كشتى مىشويم». ابو بكر آرام شد. قريش دنبال آنها گشتند تا اينكه مأيوس شدند برگشتند.
و شیعه اعتقادش بر این است که او نه تنها پیامبرش را یاری نکرد بلکه مضطرب شده بود و می ترسید، در حالی که پیامبر او را از حزن و ترسش نهی می کرد و او آرام نمی گرفت! تا این که از طرف پیامبر خدا معجزه ای رخ داد و ته غار به دریایی باز شد و کشتی ای آنجا بود. سپس فرمودند آرام باش و ابوبکر به این وسیله آرام شد. و این نشان دهنده ی ضعف ایمان ابوبکر است نه دلسوزی! چون اگر دلش سوخته بود با همان بار اول که پیامبر فرمودند : آنان به ما دسترسی پیدا نمی کنند، آرام می گرفت، اما اعتماد نکرد و اضطرابش هم از بین نرفت تا اینکه معجزه ی پیامبر را دید.
این هم یار غار پیامبر!
آن کسی بی اضطراب به امر پیامبرش عمل می کند که وقتی می خواهند پیامبر را به قتل برسانند بی ترس و لرز جای پیامبر بخوابد…!
بل اکثرهم لا یعقلون.
المستغاث بک یا صاحب الزمان.
والسلام.
حالا که وارد حدیثی از کتاب بحار الانوار شیعیان شده اید، اگه می خواید از حدیث دلیل و مدرک بیارید، چرا ترجمه ی اشتباه و غلط می کنید؟! چرا حدیث رو عوض می کنید؟! بهتر نیست بیایم رو راست و درست حرف بزنیم؟!
در حدیث آمده است : وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْتَصْحِبَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهُ إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ وَ وَازَرَكَ وَ ثَبَتَ عَلَى مَا يُعَاهِدُكَ وَ يُعَاقِدُكَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ مِنْ رُفَقَائِكَ وَ فِي غُرُفَاتِهَا مِنْ خُلَصَائِكَ.
شما ترجمه کردید : و تو را همچنین امر می کنم که ابوبکر را با خودت به هجرتببری زیرا او پشت تو و یاور تو می باشد وثابت قدم است با عهد وپیمانی که باتوبسته است و در بهشت از رفیقان تو می باشد ودر غرفه های بهشتی ازمخصوصان در نزد تو می یاشد.
در این روایت نیامده «او پشت تو و یاور تو می باشد…» پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند : إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ و… این جا اِن ناصبه آمده است به معنی این که اگر با تو انس گیرد و تو را یاری کند و… (اون وقت) در بهشت از رفیقان تو می باشد و در غرفه های بهشتی از مخصوصان در نزد تو می باشد.
جناب سیدنا عمر چرا اِن را معنی نمی کنند؟؟
پیامبر 5 شرط برای این پاداش ها برای ابوبکر گذاشتند ولی معنای شما این را نمی رساند. این ترجمه ای که شما کردید بیان می کند که ابوبکر از همان جا مستحق این پاداش ها بوده است و کاری به انجام 5 شرط پیامبر هم ندارد در حالی که پیامبر وعده کردند اگر این 5 شرط را اجرا کنی، این ها هم پاداشت می شود؛ در حالی که پیامبر خدا از همان جا آگاه بودند که ابوبکر این کار ها را می کند یا نه؛ پیامبر را یاری می کند یا نه؛ به عهدش پایبند می ماند یا نه.
-
نویسندهنوشته ها
زین مردمان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جناب سیدنا عمر شما به انتقاد بنده پاسخی ندادید :
این ترجمه ای که از روایت بحار الانوار کردید (در قسمت #9 و #14) و سپس از آن نتیجه گرفتید غلط بوده، و شما در عبارت وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْتَصْحِبَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهُ إِنْ آنَسَكَ وَ سَاعَدَكَ وَ وَازَرَكَ وَ ثَبَتَ عَلَى مَا يُعَاهِدُكَ وَ يُعَاقِدُكَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ مِنْ رُفَقَائِكَ وَ فِي غُرُفَاتِهَا مِنْ خُلَصَائِكَ، که روایت شیعیان می باشد (عمداً یا سهواً) اِن (اگر) را ترجمه نکردید! و از این حدیث نتیجه گرفتید ابوبکر پشت و یاور پیامبر می باشد، یار پیامبر می باشد، … در بهشت از رفیقان پیامبر می باشد، … در حالی که اِن ناصبه معنای اگر را می رساند و جمله، جمله ی شرطی می باشد و در جمله ی شرطیه صدق و کذب مقدم و تالی به صحت جمله لطمه ای نمی زند. و 5 شرط در این عبارت در مورد عمل ابوبکر بیان شده است؛ یعنی این طور معنا می شود که اگر او (ابوبکر) با تو انس گیرد و تو را یاری دهد و … (آنگاه) در بهشت از رفقای تو می باشد و… چطور معنا کردید «ابوبکر پشت تو و یاور تو می باشد وثابت قدم است با عهد وپیمانی که باتو بسته است و در بهشت از رفیقان تو می باشد ودر غرفه های بهشتی از مخصوصان در نزد تو می یاشد» ؟!!! آیا چنین چیزی در بحار الانوار نوشته شده است؟! آیا این عبارت عربی به قول هر عرب زمانی می تواند چنین معنایی پیدا کند؟! چطور بدون اینکه اندک دقتی در متن کرده باشید آن را معنا کرده و نتیجه می گیرید؟! آیا عوض کردن ترجمه ی حدیث مناسب گفتگو در یک فضای علمی می باشد؟!
من خواهش می کنم اگر اشتباهی صورت گرفته روشن کنید تا سوء تفاهمی صورت نگیرد و بحث و گفتگو به صورت علمی ادامه پیدا کند…