عبدالحسین

1190؛

من نگفتم جوابی ندارم. اگر دقت کنید خیلی مشعوف نمیشوید. چرا که من به سوالات شما ایراداتی گرفتم که شما رفتی توی دیوار کعبه و زهرهشک و… .

به جان عزیزترین فرد در نزد شما من هیچ موضوع فرعی مطرح نکردم. هر چه بوده شروعش با شما بوده. قبلا نوشتم که چه چیزهایی بوده.

در 177 بقره وفای به عهد را هم گفته. اصل است؟ صبر در سختی را هم. اصل است؟ انفاق؟ ایمان به ملائکه؟

اگر اصول یک دین در کتاب اصلی یک دین نباشد پس در کجا می باشد ؟؟!!!

این الان یعنی اینکه در قرآن اصول آمده؟ خب کجاش؟ کجا گفته که اصول را در قرآن گفتیم؟ عبارتش چیست؟ کجا گفته اینها اصل هستند؟ عبارتش چیست؟ استنباط کردید یا به عربی فصیح نوشته که اینها اصل هستند؟

عزیزم دقت کن که من نگفتم تعیین جانشین کند. که اگر کند هم وظیفه بوده.

من گفتم اگر پیامبر چیزی را بگوید که اصل است و در قرآن هم نیامده باید قبول کرد یا نه؟ باید بگیم نه آقای پیامبر شما لیهجر. در شمار وظایفت نیامده که اینکار را بکنی. بعد اگر گفت که من لتبین للناس هستم ما باید چه کنیم؟ مگر نگفته یطع الرسول فقد اطاع الله؟ ما آتاکم الرسول فخذوه؟ ما ینطق عن الهوی؟ این معنا نمیدهد که پیامبر هر آنچه که گفته وحی است؟ چه آیه قرآن باشد و چه در قرآن به عنوان آیه نباشد؟ چه کنیم؟

جانشین و فوت را هم در تاپیک جانشنی بعد از رسول گفتم. بماند که من گفته بودم معرفی میکند نه تعیین.

باباجون نوشتیما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، برای آنها روشن کنی . چرا دقت نمیکنی؟ از کجای این آیه لزوم وجود خواسته شما در قرآن برمی آید؟ الان پیامبر فرموده نماز صبح دو رکعت. خب آیه دارد؟ آنجا که ملت در حضور پیامبر بر سر کیفیت نماز اختلاف کردند پیامبر آیه آورد که نماز باید اینگونه باشد؟

شارع؛

خدا که شارع است نفرموده که اطاعت از رسول همان اطاعت از من است؟ و آیات دیگری که چند خط بالاتر نوشتم؟ حالا اگر پیامبر گفت که این هم از دین است ما باید بگیم که نه تو لیهجر. شارع فقط خداست و تو که پیامبری نمیدانی که او فقط شارع است و تو فقط کالطارش هستی که از محتوا خبر ندارد.

اصل مطلب این بود که ” شارع را هم من نگفتم که غیر خدا هم هست. شما سوالی کردی که ریشه آن را نمیدانم. ”

ریشه اینکه گفتی شارع کیست را نفهمیدم.

دیدی حواسم هست و حواست نیست.

دقیقا گفت که نمیفهمند.

زهرهشک. رفتی توی دیگ. عزیزم اگر که شایعه بوده خب این چه توهینی است؟ میگن دارن این کار رو میکنن که امیدوارم دروغ باشه. نکته اینه که توی سایت ها هم اومده بود که از سیستان برای جهاد نکاح رفته اند. جهادتان قبول.

بماند که به بابایی هم گفت که زنان ایرانی تن فروشی میکنند و در حرفش محارم هیچ کس حتی خودش و شما را هم استثنا نکرد. دیدی انحراف رو خودت مطرح میکنی و کش میدی.

1. کجای قرآن گفته اصول دین را در قرآن ذکر میکنیم.

2. ملاک محکم و متشابه بودن آیات چیست؟

3. تکرار زیاد در قرآن دلیلی بر اینست که مطلب اصل به حساب می آید؟ کلمه موسی 129 مرتبه در قرآن آمده. دلیل بر اصل بودن چه چیزی است؟

4. آن ام یا اساس از کجا آمده؟ چی هست؟

5. آیا اینکه یکی از اصول از ارتباط مثلا5 آیه با یکدیگر فهمیده شود ایرادی دارد؟ این تعقل و تفکری که قرآن گفته برای بازی سودوکو نبوده که. برای همین قرآن بوده.

7. آیاتی که رفقای شما آوردند چه بود؟ در کدام آنها گفته شده که این اصول دین است؟ فرموده به اینها ایمان بیاورید. اگر نیاورید کافر هستید. من از 55 مائده چه نتیجه ای گرفتم؟ چرا کتاب،رسول،ملائکه،نماز،روزه،قیامت به استناد اینکه تخلف از آنها کفر است اصل دین میشوند اما دوستی مورد اشاره در 55 مائده(طبق ترجمه طیف شما) که تخلف از آن حزب شیطان شدن(معنی دیگری جز کفر دارد؟) است نمیتواند اصلی از اصول دین باشد؟ با اینکه نتیجه تخلف از همه یکی است.

8. عزیزم وجود نام چگونه ایجاد اصل میکند؟ اگر میفرمود که ما پیامبرانی فرستاده ایم این کافی نبود که ما متوجه بشویم که نبوتی هم وجو دارد؟

9. شما را ارجاع به همان تعقل و تفکر میدهم. این نکته را توجه کنید که خدا در موارد دیگری هم احکام را نگفته ولی بازخواست میکند. مثلا نماز در فروع(به عقیده ما) و در اصول(به عقیده طیف شما.به آیاتی که رفقایتان گذاشته اند دقت کنید). این چه دلیلی است که آورده اید؟ یا همان ملائکه.

خداوند در قرآن به صراحت امامت را بیان میدارد که به ابراهیم داده. امامان دعوت کننده به آتش هم ذکر کرده همچنین امامان هدایت کننده به امر او.

بعد شما ایراد را جواب بدهید. در لفافه گفتن یا کلی گفتن برای من و شما در برابر خدا ایجاد حق میکند که بگوییم نمیتوانی از ما بازخواست کنی؟ بعد اگر در جواب ما بگوید که انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون

هم در قرآن بوده ما چه جواب میتوانیم بدهیم؟

11. شما نوشتید که بودن نام 29 نفر از انبیا برای اثبات اصل نبوت کافی است. گیریم که درست. این کفایت را شما تشخیص میدهی یا خدا؟

عزیزم شما عدم اجابت توسط خدا را گذاشتی به حساب خیر و صلاح. من هم عدم استجابت توسط امام را میکذارم به حساب خیر و صلاح. اون چرا آره اما این نه؟

ضمن اینکه خدا فرموده ادعونی استجب لکم. قید هم گذاشته؟ گفته اگر صلاح شما بود اجابت میکنم؟

عزیزم مکتب خلفاست که علما بت میشوند. اینجا اینطوری نیست. حالا شما بگو که این خواندن یعنی چی؟ چه خواندنی؟

من که ادعای سند نکردم. ومن كلام له (عليه‏السلام ) قَالَهُ وَهُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلى‏الله‏عليه‏وآله) وَتَجْهِيزَهُ «بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ

إبن أبي‌الحديد.شرح نهج البلاغة، ج13، ص13

نتکه ای که برای سوره حمد بود را اشتباه گرفتید. ضمن اینکه ایرادتون چیه؟ خدا گفته اگر من رو یاری کنید من هم یاریتون میکنم. گفتم این خدا خودش دنبال یاری گرفتنه بعد میگه ایاک نستعین. تازه میگه و استعینوا بالصبر و الصلاة.

این که میگی تکنولوژی یه کم خنده داره. پیش رو گرفتی که پس نیفتی.

برای تابلو به 5 منافقون مراجعه کنید.

بماند که من نگفتم تضاد دارند.

البته اگر مینوشتم که خداوند راه را نشان داده برای آمرزش بهتر بود. اما با عنایت به اینکه در قصص قرآن آیاتی برای صاحبان فهم است حرف اول من هم ایرادی ندارد.

ضمن اینکه خدا مگه نگفته ایاک نستعین؟ خب خدا یه جای دیگه میگه اگر بیایند پیش تو لوجدوا الله… . گفته ایاک نستعین اما یا ابانا رو هم آورده. چرا منعشون نکرده از استعانت خواستن از دیگران؟

همین نشان میدهد که حصر شکسته شده. حالا بحث شما روی مرده و زنده متمرکز شده این یه چیز دیگه است.

آیاتی که میگن مرده نیستند و زنده هستند و لکن لا تشعرون رو چه کنیم؟ شاهد بودن پیامبر؟

پسر خوب دقت کن که با نقاشی فقط تاپیک رو طولانی میکنی.

من نگفتم که از غیر خدا آمرزش خواستند. حرف چیز دیگری بود که شما صلاح ندیدی که متوجه بشی.

سوال اینه که چرا خداوند این امتیاز را برای ما قائل نشود؟ برای کسانی که با دنیایی از معجزه روبرو شدند و بعد ایمان آوردند این امتیاز را قائل شده اما برای کسانیکه حضرت را ندیده اند و ایمان آورده اند قائل نشده؟ کاری به عدل و فضل خداوند ندارم. حرفم اینه که خداوند راه را نشان داده البته برای افراد بینا.

بعد یه سوالی هم دارم؛

مرده پیامبر با مرده مثلا یک حیوان برابر است؟

سوال؛

طبق احادیثی که بررسی “ لمخالفته هوی فی نفسه ” کردید شیعه نسبت به برخی اقوام نژادپرستی میکند(بماند که گل و آب ربطی به قومیت ندارد). سوال اینست که مردم مصر یا شام یا هر دو بیشتر هستند یا جمعیت زنان عالم؟

احتمالا دومی. خب در حدیثی که مسلم نقل کرده و مرد میخواهد که بگوید مسلم نقل غلط کرده، آمده که زن را با الاغ و سگ سیاه که شیطان است هم ردیف کرده اند.

خب حالا این پیامبر شما که رحمت است برای عالمین چرا جنسیت پرستی کرده؟ نژاد پرستی زشت است قبول که البته پیامبر آن را در مورد اعراب و غیر آنها در مسئله امارت و امیری هم داشته. اما آیا جنسیت پرستی حق است که پیامبر در این حدیث انجام داده؟

تازه این در مورد آدم هاست که البته طبق این حدیث زن آدم نیست. شیطان است. پیامبر به حیوانات هم رحم نکرده. بیچاره الاغ که این همه کار از او میکشند شده هم ردیف سگ سیاهی که شیطان است. آن سگ بدبخت هم که بماند.

یاد این موضوع هم افتادم که آیا زن واقعا انسان است؟

آیا این حرف پیامبر شما شبیه این حرف حضرت سلیمان نیست که درسفر جامعه آیات 7 تا 28 گفته که زن خوب وجود ندارد؟ در این حدیث هم زن شده هم پایه شیطان. آدم خوبی سراغ داری که هم ردیف شیطان باشد؟

یا آن کنفرانس سال 568 در فرانسه که آیا زن انسان است؟ بله هست ولی فاقد روحی است که بتواند خود را از آتش جهنم نجات دهد مگر مادر عیسی.

.

این سوال هم هست که اگر حضور زن قاطع نماز است، پیامبر یادش نبوده چی گفته یا اینکه پیامبر که وظیفه ابلاغ احکام رو داشته به خاطر عایشه با این حکم خدا مخالفت کرده یا اینکه اصلا عایشه زن نبوده که قاطع نماز باشد یا اینکه پیامبر اصلا او را به حساب نمی آورده که در حضور او نماز میخوانده به شکلی که برای سجده مجبور میشده پای عایشه را جمع کند.

اگر پیامبر یادش نبوده که به اباذر چی گفته که هیچ. حرفی نداریم. ایشان آیات رو هم یادش میرفته اینکه حرف خودشه.

اگر هم که با خدا مخالفت کرده چطوری شده پیامبر؟

اگر عایشه زن نبوده که قاطع نماز شود پس پیامبر با زن ازدواج کرده یا نه؟ تکلیف رو معلوم کنید.

اگر هم عایشه رو به حساب نمی آورده که فضیلت آبگوشتی ایشان بر سایر زنان چه میشود؟ همان برتر بودن ترید بر سایر غذاها.

یه احتمال هم هست که اسم کتاب غلط مسلم بوده اما در موقع چاپ اشتباهی نوشتن صحیح مسلم. که اصلا و ابدا این قابل قبول نیست. چرا؟ چون این را مسلم آورده نه پیامبر. مسلم که فکر نکرده جن زده یا دیوانه شده. بعد از آوردن کتاب هم قصد پرتاب خود را از بالای کوه نداشته که در حرفش شک کنیم. پس فقط می ماند چهار مورد بالایی. مرد بودن عایشه. به حساب نبودن عایشه. فراموشی پیامبر. یا مخالفت پیامبر با خودش و البته حکم خدا.

یا برید جلو یا بیایید عقب که این اره ما آزاد بشه و این اره ما رو بدید بریم به کارمون برسیم.

عبد الجاهل؟ پسری که از 15 سالگی یه جاهایی باشه که باهاش بحث بکنند آخرش این میشه که به اسم پسر رسول خدا بی اخترامی میکنه و اثبات میکنه که لغیر رشده الکی نیست.

اره رو هم بده بریم کار داریم.

یه زحمت هم بکش بگو که حنفی یا مالکی یا شافعی یا حنبلی هستی. میخوام بدونم که چه کسانی رو تکفیر کردی و چه کسانی تکفیرت کردند.

بعد عادت همه شماها این است که تا ذره ای فشار اره را احساس میکنید فرتی میگید که اینها اطلاعاتی و منحرف کننده بحث هستند.

اطلاعاتی یا مرجع بودن یا یک کارگر ساده بودن مگر سطح علم را روشن میکند که شماها خودتان و رفقایتان و طرفدارانتان را اینقدر احمق فرض کرده اید(که فرض صحیحی هم هست) که فرت و فرت میگید اینها اینطوری هستند.

تو اگر مایه داری جواب رو بده. همان رد کردن دلایل محکمی که ادعا کرده بودی معلوم کرده چه کاره هستی اما باز هم بیا جلو. ایراد نداره.

فرض کن خدا از رسولش بپرسه که چرا فلان قوم رو نتونستی هدایت کنی. او هم جواب بده که آخه اونها باسواد بودند.

بهانه شما هم دقیقا همینه.

جناب آقای 1990؛

سلام علیکم.

ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا. شما اینها را یکی میبینید یا سه تا؟

اگر دنبال مصداق هستی آن را باید از مبین قرآن پرسید.

یتول الله و رسوله و الذین آمنوا چند تا هستند؟ ریاضی باید کار کنیم؟

در دوما شما آن کلمه گروه را ندیدید؟ کس یا کسانی را ندیدید؟ فرد یا افراد. شخص یا اشخاص؟

چگونه خدا را مانند انسان حساب کردم؟ خداوند خودش فرموده که من و رسول و الذین آمنوا در ولایت یکسان هستیم. حال معنای این ولیات هر چه که باشد که البته یعنی ولی و اولی به تصرف. در 59 نساء هم همین است. شما ایراد داری به خدا بگیر. یطع الرسول فقد اطاع الله هم هست. اینه که میگم طبق آنچه شما از قرآن برداشت میکنید خدا یا فراموشی داشته یا حواسش نبوده که چه چیزی رو نازل میکنه.

آن حدیث را هم که شما بهتر میدانی.

ضرب المثل ها را خوب بلدی. عزیزم سه نفر. سه گروه و در ادامه هر کس یا کسانی. شخص دیگری یا اشخاص دیگری.

بماند که ایرادی به بحث وارد نمیشود که آن ولی یک نفر باشد یا افرادی باشند. آنچه اصل موضوع بوده و شما اصابعهم فی اذانهم کردیدش اینست که جنس ولایتش همان جنس ولایت خدا و رسول است.

عزیزم این سوالی است که از مجاهد هم کردم و جواب نداد. آیا شیعه میگوید چون که امیرالمومنین سلام الله علیه در نماز کوع داده پس ولی است و صاحب ولایت؟ عرض کردم که آیه یک معنایی دارد و یک شان نزول. شما هم مثل اوربان در جای دیگر و مجاهد در اینجا عسل را از آخرش باز کرده اید. معنا را رها کرده و شان را چسبیده اید. شما فرض کن که شان نزول آیه اصلا ثابت نشود. آیا به معنای آیه لطمه وارد میشود؟

در سوما شما حواست نیست که وصف موجود در آیه آیا عام است یا مشیر. کدام است؟

و البته زکات را هم به معنای آن واجبی گرفتید که بر اموال خاصی تعلق میگیرد. چرا؟

در مورد 59 نساء که فعلا محل بحث من نیست و برای آن تاپیک جداگانه بگذارید بهتر است.

اولا چرا ثابت نمیشود؟

به قول شما دوما چرا امر نشده؟

به قول شما سوما همین ایراد به معنای ولی در 55 مائده هم هست. در جاهای دیگری از قرآن ولی به معنای سرپرست آمده. چرا اینجا نباشد؟ و البته توجه کنید که این اولی الامر که باید از او اطاعت مطلق شود خودش اینجا مطلق هست یا نیست؟ اگر نیست چرا؟ اگر هست(که هست) شما چگونه از فرمانده جنگی در سایر امور هم تبعیت میکنید؟ اگر میکنید چرا از اسامه این تبعیت عام صورت نگرفت؟

آن نکته آخر هم که نوشتید مربوط میشود به نقش ” و ” که قبل از اولی الامر آمده و مربوط میشود به مصداق ” شئ ” که از دیگر دوستانتان هم سوال شده اما جواب نمیدهند.

البته عرض کردم که در تاپیک دیگری بحث کنید. اینجا فقط 55 مائده را بحث میکنم.