پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند! #7947شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند! #7948
در احادیث مخالف قرآن؛
گوشت سگ حلال است یا حرام؟ حرمتش در کجای قرآن آمده؟
زیرکی شما در پیچاندن مطلب قابل تحسین است اما نه از طرف من. می دانید که این مسجد با آن مسجد فرق دارد؟
دوباره مینویسم که؛
در مورد آیه 18 سوره جن. دقت کنید که تدعوا معنایش چیست. چه چیزی را نباید با خداوند خواند؟(اگر معنا آن خواندنی باشد که شما مدعی هستید).
در مورد سوریه گفتم که بماند. شما حکم خروج بر حاکم را ولو فاجر باشد از نظر اهل سنت بیان کنید و یعد درباره سوریه حرف بزنید. همین داستان در بحرین هم هست اما آنجا خبری از کافر و… نیست؟ بماند.
عزیزم چرا به جدول میزنی؟ آیه قرآن را نوشتم. دنبال بحث انحرافی نروید. نکته در مورد قرآنی که شما مدعی شدید اینست که چه ایرادی به معتقدات شیعه وارد می شود؟
باغ وحش؟ اگر یک نفر بگوید من نبی هستم و چشم در بیاورد و دست و پا قطع کند، این باغ وحش راه نیانداخته؟ اگر تربیت شدگان او به اسم فتح و… جوی خون راه بیاندازند اینها تربیت شده باغ وحش هستند یا مدینة النبی؟ بماند.
89 آل عمران که نظر ما را تامین می کند. ربطش به عقیده شما چیست؟
مومنین که در زیر شجره بیعت کردند. آیه فرموده همه مومن بودند؟
مثلا این مومن بوده؟ “… فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا، فَلَمْ يَصْبِرْ حَتَّى جَاءَ أَبَا بَكْر فَقَالَ يَا أَبَا بَكْر أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ… فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْفَتْحِ.
صحيح البخاري، ج 4، ص 1832، ح4563، كِتَاب التفسير، بَاب إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ.
ببینید این متغیظا چه کسی بوده و کجا بوده. بعد آیا عملش با این آیه هماهنگ است و آیا اگر نیست، طرف مومن است؟ ” وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمْ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا مُبِيناً. 36 احزاب. “
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند! #7949عزیزم اصل حرف این بود ” مولوی بودنشان مغایر با مولا بودن خداوند نیست؟ “. چی شد؟ اینها با خدا مغایرت ندارند؟
در مورد علم غیب دوباره بخوانید؛
در مورد علم غیب هم که مگر ما چیزی غیر این گفتیم؟ اینکه مختص خداست را چه کسی منکر میشود؟ اما نکته اینه که برخی ا رفقای شما در همین سایت و جاهای دیگر اعطای آن به رسل را منکر میشوند.
در مورد پشت سر هم این ایراد به پیامبر هم وارد است. اگر ایشان علم داشتند چرا آن غذا را خوردند؟ اگر نداشتند چرا از مغیبات خبر می دادند؟ یک بحث بر سر داشتن یا نداشتن است که شما معترف به داشتن شدید. یک بحث بر سر دامنه احاطه است که همان مقداری برای ما معلوم است که نبی یا امام فرموده. مثلا فرموده در اول اردیبهش چنین میشود. برای ما معلوم میشود که تا آن تاریخ را میداند. اما بعدش را؟ اگر بگوید میدانم قبول میکنیم. اگرچیزی نگوید ما هم ساکت می مانیم. یک بحث هم اینست که آیا موظف است در همه امور به این علم غیب که محدوده آن را خودش می داند نه اینکه ما بدانیم، عمل کند یا خیر. البته حدیث حذیفه که میگوید پیامبر همه چیز را می دانست. یعنی محدوده علم را هم معلوم کرده اما الزام به استفاده را خیر.
وقتی یکنفر شد مانند رسول، این علم را نمی تواند داشته باشد؟
به مسائلی که مانند آن حدیث پایانی. حجت خدا نداشته باشد یا مردم. پیامبر بودن زنبور و مادر موسی. کفر صحابه به جهت نتیجه سخن شما.
بعد از ویران شدن چه می شود؟
سجده به سوی بتکده افتخار بزرگی است برای خدا که دستور به آن داده. عزیزم اگر کعبه بتکده شده بوده آیا از ارزش آن کاسته بوده؟ دیگر آن اولین بیتی نبوده که وضع شده؟ یا همان بوده اما ملت رفتارشان را با آن عوض کرده بودند؟
ایراد شجاعت را به هارون نیز می توانید بگیرید. یار غار هم که بماند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند! #7951مگر نمی گویید که آیه متشابه است؟ اگر چنین است شما هم که هر استناد و استدلالی به آن بکنید مصداق فی قلوبهم زیغ هستید. غیر از اینست؟ملاک محکم و متشابه بودن چیست؟
ما گفتیم که شفا از جانب غیر خداست؟ آن شفایی که در قرآن هست در عسل هست را چه می کنید؟ عسل شفا می دهد یا خدا؟
ما گفتیم شفاعت بدون اذن خدا فایده دارد؟
به آن کسی که الوسیله است پناه می بریم. چرا؟ چون تفلحون می شویم.
ما گفتیم که خداوند توبه پذیر نیست؟
عزیزم آیه 3 زمر که جواب شما را به خود شما می دهد. مانعبدهم الا لیقربوننا. این را اگر متوجه شوید قضیه حل است. چه چیزی را می پرستند؟ یعنی اینکه خداوند به چه عنوان پرستیده می شود؟ احتمالا اله. یک شیعه را بیاور که بگوید امام اله است. آن مشرک یا بت پرست اله را چگونه می دانست؟
یک نگاهی هم به این طرف لیوان بکنید. همان حضرت عیسی نمی گوید که از خانه هایتان و … به شما خبر می دهم؟
ما هم نگفتیم که در عذاب قرار داده، لکن مشکل اینجاست که شما مدعی هستید که بی خبر هستند. اما قرآن پیامبر را برای همه مردم می داند و البته لقب شاهد هم به ایشان داده. معنای شاهد چیست؟ آ نآیه ای که می گوید از رسل قبلی سوال کن معنایش چیست؟
صحیفه سجادیه را بخوانید.
تعریف از شرک ارائه بدهید.
ما نگفتیم که از اعمال اصحاب از ما سوال می شود لکن سوال می شود که دینت را از کی گرفتی. در 87 آل عمران هم فرموده که جزای آنها چیست؟ لعنت خدا و ملائک و الناس اجمعین. الان ما از الناس اجمعین هستیم یا نیستیم؟ پس عمل آنها به ما مربوط است گر چه که از آن مسوول نیستیم.
ضمن اینکه تعریف از شرک را فراموش نمی کنید به این آیه هم دقت کنید که چرا در 62و64 انفال فرموده که خدا و یک چیز دوم تو را بس است. آن چیز مومنین هستند. اما چرا؟ هر چه که باشد غیر از خداست. جواب این حرف خدا چیست که در کنار خودش برای کفایت رسول که او هم عبد خداست یک چیز دیگر را هم قرار داده؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8009چون مطلب تقریبا همانی است که الدلیمی نوشته بنده نز ایشان را مخاطب قرار میدهد؛
شیعه هرگز مدعی نشده که واژه ” ولایت ” به معنای ” امامت ” است و این معنا را هر کس که با زبان و واژه های عربی آشنا باشد می داند که ولایت دارای مهنی و مفهوم خاص خود است و امامت دارای معنی و مفهوم مخصوص خویش. گرچه ممکن است این دو مقام و عنوان در یک فرد جمع شود و آن کس که دارای مقام ولایت باشد مقام امامت را نیز را دارا باشد.
آنچه را که شیعه از این آیه استدلال می کند مقام عظمای ولایت است که بر اساس آیه مذکور آن را برای وجود مقدس امیرالمومنین سلام الله علیه و فرزندان معصوم و مطهر ایشان از حضرت امام ابو محمد حسن بن علی المجتبی تا امام حجة بن الحسن العسکری علیهم السلام قائل و معتقد است.
بدیهی است که بزرگان و دانشمندان شیعه آن مقدار درک و فهم و علم دارند که چنانچه در آیه مذکور ” ولایت ” را به معنی ” امامت ” بگیرند لازمه آن چنین خواهد شد که خدا و رسول نیز امام باشند. و بدیهی است که شیعه چنین اعتقادی ندارد، پس مدعای شیعه از این آیه اینست که خداوند متعال مومنین را با ضمیر ” کم ” مخاطب قرار داده و فرموده که « شما ای گروه مومنین، سه ولیّ مطلق دارید که این سه ولیّ در طول هم هستند. و ولیّ سوم ” الذین آمنوا ” همان ولایتی را دارد که ولیّ دوم یعنی رسول دارد. و ولیّ دوم همان ولایتی را دارد که ولیّ اول یعنی خداوند متعال دارد.
به عبارت دیگر جنس ولایت ولیّ سوم از همان جنس ولایت ولیّ دوم و ولیّ اول است. و همانگونه که خداوند متعال دارای ولایت مطلقه و بدون قید و شرط برای همه مومنین است، رسول خدا نیز همین نوع ولایت را دارد. « النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم ». « مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه».
به همین گونه مصداق یا مصادیق الذین آمنوا در این آیه نیز بر همه مومنین ولایت مطلقه و بدون قید و شرط دارد. و بدیهی است که مرجع ضمیر ” کم ” در عبارت ” ولیّکم ” نه خدا و رسول و نه الذین آمنوا است. پس مرجع ضمیر ” کم ” که همه مخاطبین آیه یعنی مومنین هستند مامور به اطاعت مطلق از خدا و رسول و مصادیق الذین آمنوا در آیه هستند و به فرمان الهی باید تسلیم ولایت هر سه ولیّ باشند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8010نکته دیگر اینست که ولایت خدای متعال و ولایت رسول او در موارد کثیری از آیات قرآن ذکر شده که شاید افزون بر بیست و پنج مورد باشد و اِرداف آن دو ولایت در این آیه با ولایت مصداق یا مصادیق الذین آمنوا برای نشان دادن اعتبار و اهمیت ولایت مصادیق الذین آمنوا است و مویّدات دیگر این سخن عبارتند از؛
نخست به کار بردن کلمه ” انّما ” به عنوان ادات حصر بر ابتدای کلمه ” ولیُّکُم ” و دوم استعمال کلمه ولیّ به صورت مفرد به جای ” اولیاءکم ” است و سوم آوردن خبر جمله یعنی ” ولیّ ” در جای مبتداء یعنی الله و رسوله و الذین آمنوا. و جایگزینی خبر است با مبتداء تا تاکیدی بر حصر باشد و عبارت طبیعی جمله که باید چنین باشد « إِنَّما اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون ” اولِیائُکُم » را به صورت « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون » آورده است. همه این شواهد نشان از اهمیت و اعتبار ولایت ولیِّ سوم دارد. لذا آیه هیچ گونه معنای متضاد ندارد و به هیچ وجه متشابه نیست. بلکه در بیان مقصود و مفهوم، کاملا روشن و صریح است و عدم ذکر مصادیق به معنی دارا بودن معنای متضاد نیست تا آقای الدلیمی آن را متشابه بنامد و شما هم همان را عینا کپی بفرمایید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8011توضیح بیشتر مطالب فوق
سیاق آیه:
دوباره میپرم که اگر این آیه متشابه است شما چرا در مقام تبیین آن هستید؟ آیا علاقه دارید که فی قلوبهم زیغ باشید؟
اگر آیه واقعا از متشابهات است شما آقای الدلیمی چگونه توانسته اید که مراد آیه را درک کرده و آن را توضیح دهید. آیا عمل شما مصاق بارز ابتغاء فتنه در بین مسلمین نیست؟
در آیه 51 می فرماید « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين » و معلوم است که صرف دوستی با غیر مسلمان و یا همکاری و مشارکت در امور اقتصادی از قبیل ایجاد شرکت بازرگانی یا تولیدی و صنعتی و هم کلاس و هم درس شدن با غیر مسلمان در مدرسه و دانشگاه یا به استخدام غیر مسلمان درآمدن در موسسات صنعتی و تجاری و فنی و حرف شنوی و اطاعت از او در این امور، و ازدواج با زن غیر مسلمان اعم از یهودی و نصرانی(بر اساس آیه 5 سوره مائده ) و دوست داشتن او و ابراز علاقه جنسی و عاطفی نسبت به او هیچکدام منع شرعیو عقلی و قانونی ندارد. تنها موردی که پذیرفتن ولایت این چنین کسان انسان را مصداق ” فَاِنَّه مِنهُم ” می کند، پدیرفتن ولایت و سرپرستی دینی اوست ولاغیر. لذا خداوند در پایان آیه این چنین کسان را از ظالمان برشمرده است. که در این آیه سرعت گرایش این افراد را به سوی کفر بیان می دارد. همان گونه که در آیه 41 همین سوره نیز خداوند متعال رسول خود را به این که گروهی از مومنین و پیروان ظاهری او که به سرعت به طرف کفر می رونددا داری می دهد و می فرماید ” يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيم » که به صراحت ارتداد عده ای از مسلمانان را اعلام می دارد و خاطر نشان می سازد که این گروه اساتید و راهنمایانی دارند که در پشت پرده هستند و غیر علنی این افراد را نسبت به رفتارشان با پیامبر یا پذیرفتن و نپذیرفتن دستورات وی راهنمایی می کنند و به اصطلاح به آن ها خط می دهند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8012و در آیه 53 خداوند از حبط اعمال آن ها خبر می دهد و می فرماید ” … حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرين ” و در آیه 54 خداوند به آنها هشدار می دهد، بدین معنا که آنها گمان نکنند اگر مرتد شوند و از دین اسلام خارج شوند خداوند را عاجز و ناتوان کرده اند.
و در آیه 55 همان گونه که تشریح گردید منابع اصلی ولایی را اعلام می دارد و مردم را آگاه می سازد که تنها خدا و رسول و الذین آمنوا یعنی مصادیق گروه سوم را شایسته ولایت و سرپرستی مومنین اعلام می دارد و در آیه 56 می فرماید ” وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون ” که مفهوم آیه آنست که هر کس تابع این ولایت نشود، از جمله حزب الله خارج است و حزب شیطان است که حزب شیطان نیز از زیان کاران است.
و در پایان نیز در آیه 57 مجددا مومنان را از پذیرش ولایت کسانی که دین اسلام را به مسخره و استهزاء می گیرند، بر حذر می دارد و با توجه به شناخته بودن خدا و رسول، مجموع این آیات سیاق، به صراحت و صداقت، مردم را به پیروی از ولایت مرجع سوم دعوت و امر می کند.
نکته دیگر اینکه : همان گونه که به سادگی و آسانی آیه را توضیح داده اید و حتی ترجمه کرده اید، آیه کاملا صریح و روشن است و هیچ گونه ابهام و نارسایی معنا در آن مشاهده نمی شود. روشن است که خداوند در این آیه برای شخص خود و پیامبرش و شخص (یا اشخاص دیگری از مومنین) مقام ولایت، آن هم بدون هرگونه قید و شرط قرار داده و با به کار بردن واژه مفرد ” ولیّ ” به جای اولیاء و تقدم خبر بر مبتدا و به کار بردن واژه ” إنَّما ” برای حصر قطعی، مقام ولایتی این سه ولیّ را در ردیف هم قرار داده و از یکی جنس معرفی کرده است. و به جای به کار بردن جمله ” إِنَّما اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون اولِیائُکُم ” فرموده است « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون ». و مسلم است که خدا و رسول و ولایت مطلق این دو برای مومنین کاملا شناخته شده و مورد اقرار و قبول بوده است و خداوند متعال در موارد عدیده ای ولایت خود و رسول را بدون هیچ قید و شرط به مومنین اعلام داشته است. و آنچه که در اینجا نامشخص و ناشناخته است، مصداق یا مصادیق الذین آمنوا است که بیان و معرفی این مصداق بر عهده رسول است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8014در مورد سبب نزول هم چون شما دوست دارید که ” لمخالفته هوی فی نفسه ” بحث نشود، بهتر است که اصلا وارد نشوید. اگر بخواهد وارد شوید، دوباره بعدا مینویسد که بحث به انحناء رفت.” هر معنیای که کلمه ولی در این آیه دارد، در آیه انما ولیکم نیز همان معنی مراد است “
و بماند که شما همچنان دنبال معنای امامت از ولایت هستید. و متوجه نیستید که شیعه چه چزی را اراده کرده است. در آیاتی که شما آورده اید ولی و ولایت معنای امامت نم دهد کما اینکه ما هم مدعی نشده ایم که می دهد. یک معنای زیبایی در آیات استنادی شما هست که جواب حرف خود شماست. ” سرپرست “.
برای این موضوع می توان به الله ولی الذین آمنوا مراجعه کرد. چرا؟ چون طیف مقابل اینها اصحاب النار هستند. اصحاب النار قطعا از حزب الله نیستند. وقتی از حزب الله نباشند از حزب دوم نامبرده در قرآن یعنی حزب الشیطان هستند. کاملا هم همخوانی دارد. ندارد؟
و معلوم است که منظور از ولی در اینجا ناصر نیست چرا که در آیات ولی و ناصر را با هم استفاده کرده و ان نشان می دهد که فرق دارند. منظور از آن دوست هم نیست چرا که آیه 5 سوره مائده وقتی اجازه می دهد که از اهل کتاب زن گرفته شود و در 21 الروم میفرماید که بین زن و شوهر مودت و رحمت برقرار میکند، معلوم است که معنای دوستی و محبت را اراده نکرده است.
و باز هم توجه کند که ما هم نگفته ایم « ولی » معنای « امام » می دهد. این توهم شماست.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8016و البته هیچ عرب زبانی به هنگام ابراز علاقه و محبت خویش نسبت به دیگران( به هر میزان که به او عشق بورزد) از واژه ولایت استفاده نمی کند و نمی گوید ” اَنا اُولِیَ وَلَدی یا اَنا اُولِیَ زوجَتی.
به این آیات مراجعه کنید؛
آل عمران آیه 149 و 150 و 122..آل عمران آیه 175..النساء آیه 173..الاعراف آیه 27..الانعام آیه 129..هود آیه 20..سبأ آیه 40..الانعام آیه 14 و 15..الحدید آیه 15..النحل آیه 99 و 100..النساء آیه 119..الاعراف آیه 3..الزمر آیه 3..الانعام آیه 121..البقرة آیه 282..الإسراء آیه 33..النحل آیه 63..التوبة آیه 23
اما ده چز ناممکن؛
شماره یک؛ ما از این آیه امامت برداشت نمیکنیم. اگر شما برداشت کرده اید دلائل خود را ارائه دهید.
شماره دو؛ گرچه خلاف اصل و ظاهر است اما در آیات دیگر هم نمونه دارد. کل سوره منافقون. 181 یا 61 آل عمران. 61 توبه. نسائنا در 61 آل عمران. ضمن اینکه وقتی یک وصفی، وصف مشیر باشد، چنانچه میتوانیداز نظر ادبی ایراد بگیرید که چرا نمیشود جمع به کاربرد؟ ضمن اینکه مخاطب آیه چه کسانی هستند؟ الذین آمنوا. به چه چیز راهنمایی شده اند؟ ولایت الذین آمنوا. عقلائی است که همه الذین آمنوا ولی و موالی همه الذین آمنوا باشند؟
شماره سه؛ دقت کنید که قرآن یک لتبین للناس دارد. مگر میشود که خداوند امر به چیزی بکند و تفصل را بیان نکرده باشد یا رسولش تبیین نکرده باشد؟ این ایراد به موارد زیادی از قرآن وارد است. فرممده نماز. روزه. حج. زکات…. . کیفیت را چه کسی فرموده؟ پیامبر. این چه ایرادی دارد که خداوند تبیین را بر عهده رسول گذاشته باشد؟ تعیین مصداق یا معرفی آن اگر در قرآن نباشد به چیز لطمه وارد میشود؟ با توجه به اینکه کلام پیامبر مورد تضمین قطعی خداست. ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی.
خداوند در قرآن مقام تبیین و تفصیل و تعلیم کتاب و حکمت را برای پیامبرش اثبات و اعلام و تاکید نموده و فرموده که « مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه » و « فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُول » و « ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » و فرموده که « وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم» و ما همان گونه که ماموریم کیفیت نماز و حج و زکات و امثال آن را از پیامبر بیاموزیم، برای آموختن و شناختن مصادیق ولیّ مطاع سوم نیز به پیامبر مراجعه میکنیم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8021و اینکه گفته اید مغایر با شیوه کلام باری تعلی است؛مثلا در 49 عنکبوت مصادیق اوتوا العلم چه کسانی هستند؟ یا در 43 نحل و 7 انبیاء، اهل الذکر چه افرادی هستند؟ آیا در اینجا امکان اشتباه وجود ندارد؟ قطعا دارد. راه حلش چیست؟ در عقیده من رجوع به لتبین للناس قرآن. در عقیده شما؟ اگر که حسبنا کتاب الله را پذیرفته باشید که هیچ کس.
شماره چهار؛ مجددا عرض میکنم که امامت با ولات متفاوت است. دقت نمایید.
اما اگر منظورتان ولایت سایر ائمه باشد، خب وقتی که ثابت شد فرد سوم هم هست که مانند خدا و رسولش ولایت بر مومنین دارد، اگر آن فرد سوم بگوید که افراد دیگر هم همین ولایت را دارند قطعا مطاع خواهد بود. چرا؟ چون همان چیزی را می گوید که خدا و رسول می گویند. گذشته از این که این سخن برای زمانی است که پیامبر نفرات دیگری را معرفی نکرده باشد که البته کرده است.
و جالب اینست که همه فرق اسلامی از ان الدین عند الله الاسلام استفاده میکنند برای اینکه بگوند مسلمانیم و برحق. و حدیث افتراق امت نز که همه جهنمی میروند غیر از یک گروه که از پیامبر صادر شده نیز مزیت بر علت است که متوجه بشوم اصولا اسلام چیز باطلی است. آیا یک آه م تواند در یک زمان واحد مورد استناد 73 فرقه باشد؟
بسیار جالب است که شما هم مانند اصل جزوه الدلیمی نوشتن(کپی کردن) خود عدد شماره ” 5 ” را فراموش کرده اید.
در مورد ” واو “؛
آیه دو قسمت دارد. در بخش اول در مقام بیان چیزی است که نه برای خداست و نه برای رسول، بلکه برای فرد سومی است که در داشتن آن چیز همانند خدا و رسول است. ولایت. بخش دوم آیه وصف آن فرد سوم است که ولایتش مانند ولایت خدا و رسول است. و اینکه حالیه باشد یا عاطفه ایرادی به اصل استدلال وارد نمیکند. اینکه کدام معنی را میدهد هم همین صورت را دارد.
و چگونه است که خداوند خیانت دو زن از زنان رسولش را که چیز خوبی هم نیست علنی میکند و ایرادی هم ندارد اما نیکی یک نفر را آشکار کند ایراد دارد؟
و چون عینا حرف فخر رازی را در مورد بطلان نماز نوشته اید(از الدلیمی کپی کرده اید) شما را ارجاع می دهدم به همان مباحث فخر رازی که در مورد فعل کثیر صحبت کرده است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8022در جواب فخر رازی میتوانید بگویید که نماز پیامبر در تغییر قبله باطل شد یا نشد؟و در بسیاری از موارد هست که مطلبی در قرآن نیامده و پیامبر آن را بیان فرموده و مقبول هم هست. مثال آشنایش رکعات نماز. جدای از اینکه عزیزم دقت کنید که اگر شأن نزول ثابت نشود چه ایرادی به اصل استدلال به آیه وارد میشود؟ آن شأن نزول را ساخته اید تا اذهان را منحرف کنید در حالیکه قرص و محکم ایستاده ایم و میگوییم که منظور آیه ایسنت که شیعه میگوید و الدلیمی و شما برای فرار از قرآن به حدیث پناه میبرید در حالیکه وقت رسولش فرمود که حدیث، شما گفتید حسبنا کتاب الله. یک عمل منافقانه.
در مورد 207 بقره؛
الدلیمی صرفا به منظور انکار فضیلتی از فضائل امیرالمومنین علیه السلام_ که این آیه در مورد لیلة المبیت و خوابیدن آن حضرت به جای پیامبر در بستر ایشان است_ آیه را در مورد یکی از مخالفین امیرالمومنین که حتی حاضر نشد پس از عثمان با ایشان بیعت کند دانسته و شما هم از ایشان در انکار فضیلتی از فضائل حضرتش تبعیت کرده اید.
در حالیکه ثعلبی،گنجی شافعی، ابن اثیر، ابن عساکر،ابو نعیم، حاکم حسکانی، قرطبی، غزالی، سمعانی، آیه را در مورد امیرالمومنین دانسته اند یا اینکه برخ از ایشان قطعیت را به داستان صهیب نداده اند و چند مصداق تعیین کرده اند. بماند که طبق برداشت خودتان و الدلیمی در اینکه عدم تعیین مصداق برابر با متشابه بودن است، این آیه از متشابهات است و شما هم از فی قلوبهم زیغ.
عبارت و مفهوم خود آیه، گویای معنای دیگری غیر از آن چیزی است که الدلیمی گفته و شما کپی کرده اید. او مصداق و شان نزول آیه را صهیب بن سنان رومی و بخشش اموالش دانسته و این در حالی است که آیه می فرماید « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد »و نفرموده که « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه ».
فخر رازی نیز در جلد پنجم از تفسیرش ص223 روایتی درباره خوابیدن امیرالمومنین علیه السلام آورده ولی بعد برای فرار از پذیرفتن این حقیقت به توجیه نامعقول غیر ادبی دست زده و واژه ” شری ” را به معنای ” اشتری ” گرفته و گفته که صهیب بن سنان مال خود را بخشید و بدین طریق پیوستن به پیامبر گرامی را خریداری کرد. و حال آنکه کلمه ” یشری ” به معنی فروختن است و در مقابل آن کلمه ” یشتری ” است که معنای قبول فروختن یعنی خریدن است و هر جا ” اشتری ” یا ” یشتری ” آمده منظور خریدن بوده است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8023مانند؛إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ 111 بقره
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي مَثْواه 21یوسف
أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَة 175بقره
إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً 177آل عمران
و در مقابل آیاتی که کلمه ” یشری ” به معنای فروختن آمده؛
فَلْيُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَة 74 نسا
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَة 20یوسف
وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون 102 بقره
النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ 207بقره
و در مورد روایات بفرمایید که اگر کار واجب نبود و کسی انجامش داد باید چه کرد؟
و در مورد بقیه نوشته ها بسنده میکنم به ان که؛ در مسجدی که ملت مرفتند تا زن زیبا را نگاه کنند آن هم در سجده یا رکوع، فقیر اگر وارد شود باید از نمازگزار چشم چران طلب یاری کند یا از دیگران؟
در پایان باز هم یادآوری میکنم که اگر مدعی هستد ولی معنای امام مدهد، هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8024خلاصه نظر ما اینست؛- آنچه در این آیه اثبات آن مورد نظر است موضوع ولایت است نه امامت.
- آنچه در این آیه مورد مناقشه و اختلاف واقع شده، ولایت ” الذین آمنوا ” است و نه ولایت خدا و رسول او. مدعای شیعه اینست که تاکید ویژه آیه بر اعلام ولایت ” الذین آمنوا ” است نه خداوند و رسولش.
- ولایت در این آیه به معنی سرپرستی دینی و مطیع و مطاع بودن در دین و اعتقادات است. نه صرف دوستی و محبت و مودّت. اگر چه که لازمه آن ولایت، دوستی و محبت است.
- جمله الذین آمنوا در این آیه وصف مشیر و خاص است نه وصف عام که تا هر کس اقامه نماز کند و به هنگام رکوع( یا به اصطلاح دیگران با حالت خضوع) زکات بپردازد، بتواند مصداق آن باشد.
- ولایت الذین آمنوا همانند ولایت خدا و رسول، ولایت فعلی و عملی است، نه ولایت شأنی و اقتضائی. و مثل شأنیت وصی برای اجرای وصایت بعد از فوت موصی نیست.
- مصداق یا مصادیق این وصف مشیر و یا به عبارت دیگر مشارالیه این وصف مشیر باید توسط خدا یا رسول او تعیین و معرفی شوند، نه اینکه هر کس به انتخاب و دلخواه و تشخیص خود، بتواند برای آن مصداق تعیین کند.
- این مصداق را رسول خدا قطعا به فرمان خداوند تعیین و معرفی کرده است که عبارت از وجود مقدس امیرالمومنین و یازده فرزند معصومش سلام الله علیهم اجمعین می باشند که در جای خود اثبات شده است.
- این مصادیق در رتبه ای هستند که پیروی و اطاعت ازآنها به مثابه پیروی و اطاعت مطلق از خدا و رسول است. و مصداق حزب الله شدن، در تعریف قرآنی آن است و متقابلا خروج از این دائره به معنی حزب شیطان شدن و هُمُ الخاسرون شدن است.
- دین اسلام که در موارد متعدد توسط خدای متعال با ” ا ل ” تعریف در قرآن آمده است، یک دین و یک راه بیشتر نیست و آن هم همان است که خدا و رسول و به تبع آن معصومین فرموده اند و آیات 19و85و102و103و104و105 آل عمران و آیه 153 انعام و آیه 3 سوره مائده، همه بیان کننده همین مطلب هستند. و هر که غیر از این راه را به عنوان دین برگزیند مصداق « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ » خواهد بود.
- اعتصام به حبل الله در آیه 103 سوره آل عمران با ” وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين ” در آیه 119 سوره توبه به یک معنا و از یک جنس است و دارای ارتباطی محکم و تنگاتنگ با یکدیگر می باشند و مصادیق آن، همین ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین هستند و لاغیر.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #8025کتاب لسان العرب نوشته ابن منظور، جلد 15، صفحه 406 الی 411؛
ولي: في أَسماء اللَّه تعالى: الْوَلِيُ هو الناصِرُ، و قيل: الُمَتَوَلِّي لأُمور العالم و الخلائق القائمُ بها، و من أَسمائه عز و جل: الوالي، و هو مالِكُ الأَشياء جميعها المُتَصَرِّفُ فيها. قال ابن الأَثير: و كأَن الوِلاية تُشعَر بالتَّدْبير و القُدرة و الفِعل، و ما لم يجتمع ذلك فيها لم ينطلق عليه اسم الوالي. و قال سيبويه: الوَلاية، بالفتح المصدر، و الوِلاية، بالكسر، الاسم مثل الإِمارة و النِّقابة. ابن السكيت: الوِلاية، بالكسر، السلطان، والوَلاية و الوِلاية النُّصرة. و الوَلِيُ: وليُ اليتيم الذي يلي أَمرَه و يقوم بكِفايته. و وَليُ المرأَةِ: الذي يلي عقد النكاح عليها. و روى ابن سلام عن يونس قال: المَوْلى له مواضع في كلام العرب: منها المَوْلى في الدِّين و هو الوَلِيُ و ذلك قوله تعالى: ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ، أَي لا وَلِيَ لهم، و منه. قول سيدنا رسول اللَّه، صلى اللَّه عليه و سلم: مَنْ كنتُ مَولاه فعليٌ مَولاه أي مَن كنتُ وَلِيَّه.
قال أَبو منصور: جعل التولي هاهنا بمعنى النَّصْر من الوَليّ، و المَوْلى و هو الناصر. و روي أَن النبي، صلى اللَّه عليه و سلم، قال: مَنْ تَوَلَّاني فلْيَتَوَلَّ عَلِيًّا ، معناه مَنْ نَصَرَني فليَنْصُرْه و يقال: تَوَلَّاكَ اللَّهُ أَي وَلِيكَ اللَّهُ، و يكون بمعنى نَصَرَك اللَّه. و قوله، صلى اللَّه عليه و سلم: اللهم والِ مَن والاه أَي أَحْبِبْ مَنْ أَحَبَّه و انْصُرْ من نصره.
و قد تكرر ذكر المولى في الحديث، قال: و هو اسم يقع على جماعة كثيرة فهو: الرَّبُّ و المالِك و السَّيِّدُ و الْمُنْعِم و الْمُعْتِقُ و النَّاصِر و المُحِبُّ و التَّابع و الجارُ و ابن العَم و الحَلِيفُ و العَقِيدُ و الصِّهْرُ و العَبْدُ و المُعْتَقُ و المُنْعَمُ عليه، قال: و أَكثرها قد جاءَت في الحديث فيضاف كل واحد إِلى ما يقتضيه الحديث الوارد فيه… . و المُوالاةُ من والى القومَ، قال ابن الأَثير: و قوله، صلى اللَّه عليه و سلم: من كنتُ مَوْلاه فعَليٌ مَوْلاه يحمل على أَكثر الأَسماء المذكورة… .
-
نویسندهنوشته ها
عزیزم مگر نفرموده لا تشعرون؟ شما از کجا فهمیدی که در بهشت هستند؟ این را هم جواب ندادید که عند ربهم احیا هستند یا عند ربهم یرزقون هستند؟
زنده برزخی و دنیوی؟ این چیست؛
عن عبد الله بن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن لله ملائكة سياحين يبلغون عن أمتي السلام قال وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم حياتي خير لكم تحدثون وتحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض على أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم . رواه البزار ورجاله رجال الصحيح. مجمع الزوائد هیثمی ج9ص24.
اینجا پیامبر میبیند و دعا هم میکند. دقیقا بر عکس سخن شما و البته خدا.
ضمن اینکه بنده عرض کردم که لزوم بیان این که اینها مرده هستند چیست؟
عزیزم جوینده بودن یعنی چه؟لزوما اینست که حرکت جسمی داشته باشی؟ اگر اینست ” و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ” یعنی چه؟ رضایت خدا الان دقیقا کجاست؟
و از تمام آیاتی که نوشتید یک چیزی بیاورید که دلیل بر حصر باشد. و البته نکته اینست که مگر نفرموده ” و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ” ؟ خب نتیجه عبادت چیست؟ مثلا روزه. در 183 بقره فرموده لعلکم تتقون. و در 189 بقره و 130و 200 آل عمران فرموده که اتقوا الله لعلکم تفلحون. این همان نتیجه شما نیست؟
نکته دیگر اینست که اینها برخی عبادات و برخی از محرمات هستند که دستور نسبت به آنها چیست؟ انجام قسم اول و ترک نوع دوم. خب شما نماز را اقامه میکنید یا ابتغاء میکنید؟
ضمنا بفرمایید که نتیجه استغفار چیست؟ فلاح است یا معذب بودن؟ خب اینکه خداوند داستان فرزندان یعقوب را نقل کرده یا 64 نساء یا ابتدای منافقون، منظورش چه بوده؟
در مورد 6 فصلت. نکته اش چیست؟