عبدالحسین

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 854)
  • نویسنده
    نوشته ها

  • عبدالحسین
    مشارکت کننده

    قال(الشافعي‏): و قول عُمر لعليّ، رضي اللَّهُ تعالى عنهما: أَصْبَحْتَ‏ مَوْلى‏ كُلِّ مُؤْمِنٍ‏ أَي‏ وَليَ‏ كلِّ مؤمن‏. و قيل: سبب ذلك‏ أَنَّ أُسامةَ قال لعليّ، رضي اللَّه عنه: لستَ‏ مَوْلايَ‏، إِنما مولايَ‏ رسولُ اللَّه، صلى اللَّه عليه و سلم، فقال: صلى اللَّه عليه و سلم: من كنت‏ مَوْلاهُ‏ فعليّ‏ مَولاه‏، و كلُّ مَن‏ وَليَ‏ أَمرَ واحِدٍ فهو وَلِيُّه‏، و النسبة إِلى‏ المَوْلى‏ مَوْلَوِي‏.

    ابن الأَعرابي: الوِليُ‏ التابع المحب، و قال أَبو العباس‏ في قوله، صلى اللَّه عليه و سلم‏: مَنْ كنتُ‏ مَوْلاه‏ فعليّ‏ مولاه‏ أَي من أَحَبَّني و تَولَّاني‏ فَلْيَتَوَلَّه‏… و تَوَلَّاه‏: اتخذه‏ وَلِيّاً، و إِنه لَبَيِّنُ‏ الوِلاةِ الوَلْية و التَّوَلِّي‏ و الوَلاء و الوِلاية و الوَلايةِ. و الوَلْيُ‏: القُرْبُ و الدُّنُو.

    .

    إِنَّما نیز از ادات حصر است و از نظر ادبی آنچه که بعد از إِنَّما می آید، داخل در کلام می شود و آنچه که قبل از آن است خارج می شود.

    .

    در پایان یک سوال هم دارم؛

    فرمودید که اصل باید به صراحت در قرآن باشد. یکی از اصول را از قرآن به صراحت نشان دهید. استنباط نکنید بلکه صریحا گفته باشد مثلا توحید اصلی از اصول دین است که بفهمیم دین یک اصل بیشتر دارد. و آیه ای نشان دهید که فرموده باشد اصول دین را در قرآن بیان مکنیم و اگر پیامبر گفت شما قبول نکنید.

    در پاسخ به: Reply To: امامت منصوص الهی!!! پس این همه فرقه شیعه از بهر چیست؟؟؟ #8027

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    ” هر یک از این اختلافات و فرقه فرقه شدن ها دلیل بر این است که امامت منصوص کذبی بیش نیست و به هیچ وجه رسول خدا بعد از خود سلسله شاهنشاهیی را مشخص نکرده و نگفته است بعد از من اینها امام امت هستند. ”

    طبق ادعای شما تفرق در یک موضوع یعنی کذب بودن آن. نتیجه اینست که پیامبری الهی نیز کذب است.

    4 مدل نماز میخونید. معنایش اینست که پیامبر اصلا نماز نخوانده.

    ماتریدی، معتزله، اشعری، مرجئه… هستید. معنایش اینست که پیامبر اصلا به هیچ چزی معتقد نبوده.

    غیر از اینه؟

    یه روز وقت میذارم میگردم تعداد سوالاتی که جواب ندادی رو احصاء میکنم. بعد تعداد مباحث اره ا تون رو هم میشمارم. بعد یه نتیجه گیری میکنم که حالش رو ببرید.

    فعلا این رو داشته باشید که پیامبری الهی نیز کذب است.

    در پاسخ به: Reply To: امامت منصوص الهی!!! پس این همه فرقه شیعه از بهر چیست؟؟؟ #8028

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    ” هر یک از این اختلافات و فرقه فرقه شدن ها دلیل بر این است که امامت منصوص کذبی بیش نیست و به هیچ وجه رسول خدا بعد از خود سلسله شاهنشاهیی را مشخص نکرده و نگفته است بعد از من اینها امام امت هستند. ”

    طبق ادعای شما تفرق در یک موضوع یعنی کذب بودن آن. نتیجه اینست که پیامبری الهی نیز کذب است.

    4 مدل نماز میخونید. معنایش اینست که پیامبر اصلا نماز نخوانده. یا خوانده و شماها به ایشان 4 دروغ بسته اید. از این 4 مدل کدام ناجیه است؟ پیامبر که نماز نمی خوانده از کدام است؟

    ماتریدی، معتزله، اشعری، مرجئه… هستید. معنایش اینست که پیامبر اصلا به هیچ چزی معتقد نبوده. یا اعتقاد دیگری داشته و شماها به تعداد نحله های فکری به ایشان دروغ بسته اید. از اینها کدام ناجیه هستند؟ پیامبر از کدام بوده؟

    غیر از اینه؟

    یه روز وقت میذارم میگردم تعداد سوالاتی که جواب ندادی رو احصاء میکنم. بعد تعداد مباحث اره ا تون رو هم میشمارم. بعد یه نتیجه گیری میکنم که حالش رو ببرید.

    فعلا این رو داشته باشید که پیامبری الهی نیز کذب است.
    .
    حرفتان را بدون ایراد بزنید. در غیر اینصورت بنده تا صبح قیامت اینجا از شما ایراد خواهم گرفت.
    بعد از رفع ایراد، اصل موضوعتان را بررسی میکنیم.
    بر اساس 64 انفال؛ یا علی.


    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    علیک السلام.

    این قاعده الزام را تعریف کن. بعد ببین که جواب دادی یا جواب دادی.

    بعد که تعریف کردی این را دوباره بخوان؛

    شما معتقد به صحت بخاری هستی یا نیستی؟ اگر نیست که هیچ. اگر هستی، روایات کتاب صحیح رو چه میکنی؟ این برای روایت غضب.

    شما به جرح و تعدیل علمای اهل سنت و به طور کلی به علم رجال اهل سنت و متعلقات آن معتقد هستی یا نیستی؟ اگر نستی که هیچ. اگر هستی، همان علما زحمت کشیدند و ناقلان حدث بخاری رو نقد کردند. این هم برای فضائل خلفا.

    در نتیجه قاعده الزام برای شما نقش اره را بازی میکند. جلو ا عقب رفتنش یک اثر بیشتر ندارد. تصمیم با شما باشد که رجال خودتان را قبول کنید یا نکنید.


    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    و بیسوادی دیگر از بیسوادان سقیفه معلوم بود، معلوم تر شد.
    در پاسخ به: Reply To: سوالی اساسی در مورد امامت منصوص الهی #8041

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    سلام علیکم.

    با تشکر از نقاشی قشنگتان؛

    اما جواب شما : اگر اصول یک دین در کتاب اصلی یک دین نباشد پس در کجا می باشد ؟؟!!!

    عزیزم آیه را نشان بده که در قرآن موجود است و فرموده که اصول را در قرآن میگوییم. من مدع نیستم که در قرآن هست یا نیست. برای ادعای شما دنبال سند هستم. آوانس؟

    شارع دین و قانون گذار این دین کیست ؟؟ غیر از خدا ؟؟؟

    ما نگفتیم خدا نیست. دنبال نقش پیامبریم. نقشش چست؟ انه کالطارش؟

    خوب کتابی که الله نازل کرده و بدور از تحریف است چیست ؟؟؟ غیر از قران ؟؟؟؟

    دخل داجن فاکلها. عایشه گفته یا من؟ یک عادله ای نظرش با شما فرق داشته و شما باید برخی از دینت را از او بگیری.

    خوب میگی (وَمَا آتَاكُمُ الرَّ‌سُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا)

    یک سوال اساسی؛ این آیه در مورد غنائم جنگی است. به عقیده شما پیامبر فوت کرده و کلا رفته به دنیای دیگر و اصولا مرده هم از همه چیز بی خبر است( شمای اهل سنت). این آیه برای چیست؟ قرار شده که ما در رکاب پیامبر بجنگیم؟ نکند معتقد به رجعت هستید؟ این آیه که برای زمان حیات بوده مانند بسیاری از آیات دیگر که شما معتقد هستید، فایده اش برای الان که زمان فقدان رسول است چیست؟ تخمه شکستن؟ داستانهای موسی و قومش. همگی مرده اند. پس از کارآیی هم افتاده اند. خدا لغو گفته؟

    دوما

    ادعای ابتدایی ( وجود اصول در قرآن از شماست). پس بنا به حکم عقل شما باید اثبات کند که اصل در قرآن هست. در ما نزل الیهم آن اصول را نشان دهد. انکه فرموده باشد اصول را میگویم.

    برادرم نمیخواد برایم

    یادتان هست که سوتی این موضوع را کجا دادید؟ تکرار اسم موسی را یادتان هست؟ آن را هم جواب نداید.

    در پاسخ به: Reply To: سوالی اساسی در مورد امامت منصوص الهی #8042

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    اینکه گفته ای (شما را ارجاع

    همان بحث 55 مائده کفایت میکند. آنجا عرض کردم که معنا را رها کرده و به لفظ چسبیده اید. ضمن اینکه این را هم گفته ام که شما میگوید در قرآن باید باشد تا پیامبر تبیین کند. در حالیکه قرآن میفرماید ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی. یعنی هر چه که بپوید. ریشه در قرآن داشته باشد یا نداشته باشد. اگر فقط قرآن است و جمله منافقانه حسبنا کتاب الله، پس بی شک مصداق کامل و اتم آیه 61 نساء خواهید بود. دقیقا اگر خداوند در قرآن نفرموده باشد و هر کس به همین دلیل رد کند، مصداق آیه نسا میشود این آیه نشان میدهد که خداوند برخ امور را بر عهده نبی قرار داده تا منافقین معلوم شوند. این در صورتی است که امامت در قرآن نباشد. و چه ایرادی دارد که خداوند یک راه امتحان و معلوم کردن منافقین را در اصول دینش قرار دهد؟

    خوب اگر از این ایه مفهومی غیر از توحید برداشت می کنید

    آیه گفته که این توحید است؟ عین عبارت خود را بخوانید. برداشت مفهوم. در اوایل در جواب رفقایتان نوشته بودم آیا صراحت است که این اصل است یا شما استنباط کرده اید. رفته اند تا جواب بدهند. الآن هم شما میگویید مفهوم. صراحت در لفظ توحید با برداشت مفهوم توحید یکسان است؟ اگر هست چرا در امامت و ولایت نباشد؟ اگر نیست پس چرا دم از صراحت میزنید؟

    در پاسخ به: Reply To: سوالی اساسی در مورد امامت منصوص الهی #8043

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    این سوالات را اگر مدعی هستید که جواب داده اید، لطف کنید آدرس آن جواب ها را بدهید. اگر هم نداده اید(که نداده اید)، الان جواب بدهید. تمام اینها را در حرفهایتان ادعا کرده و دلیل ارائه نکرده اید.

    1. کجای قرآن گفته اصول دین را در قرآن ذکر میکنیم.

    2. ملاک محکم و متشابه بودن آیات چیست؟

    3. تکرار زیاد در قرآن دلیلی بر اینست که مطلب اصل به حساب می آید؟ کلمه موسی 129 مرتبه در قرآن آمده. دلیل بر اصل بودن چه چیزی است؟

    4. آن ام یا اساس از کجا آمده؟ چی هست؟

    5. آیا اینکه یکی از اصول از ارتباط مثلا5 آیه با یکدیگر فهمیده شود ایرادی دارد؟ این تعقل و تفکری که قرآن گفته برای بازی سودوکو نبوده که. برای همین قرآن بوده.

    7. آیاتی که رفقای شما آوردند چه بود؟ در کدام آنها گفته شده که این اصول دین است؟ فرموده به اینها ایمان بیاورید. اگر نیاورید کافر هستید. من از 55 مائده چه نتیجه ای گرفتم؟ چرا کتاب،رسول،ملائکه،نماز،روزه،قیامت به استناد اینکه تخلف از آنها کفر است اصل دین میشوند اما دوستی مورد اشاره در 55 مائده(طبق ترجمه طیف شما) که تخلف از آن حزب شیطان شدن(معنی دیگری جز کفر دارد؟) است نمیتواند اصلی از اصول دین باشد؟ با اینکه نتیجه تخلف از همه یکی است.

    8. عزیزم وجود نام چگونه ایجاد اصل میکند؟ اگر میفرمود که ما پیامبرانی فرستاده ایم این کافی نبود که ما متوجه بشویم که نبوتی هم وجو دارد؟

    9. این نکته را توجه کنید که خدا در موارد دیگری هم احکام را نگفته ولی بازخواست میکند. مثلا نماز در فروع(به عقیده ما) و در اصول(به عقیده طیف شما.به آیاتی که رفقایتان گذاشته اند دقت کنید). این چه دلیلی است که آورده اید؟ یا همان ملائکه.

    خداوند در قرآن به صراحت امامت را بیان میدارد که به ابراهیم داده. امامان دعوت کننده به آتش هم ذکر کرده همچنین امامان هدایت کننده به امر او.

    در لفافه گفتن یا کلی گفتن برای من و شما در برابر خدا ایجاد حق میکند که بگوییم نمیتوانی از ما بازخواست کنی؟ بعد اگر در جواب ما بگوید که انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون

    هم در قرآن بوده ما چه جواب میتوانیم بدهیم؟

    11. شما نوشتید که بودن نام 29 نفر از انبیا برای اثبات اصل نبوت کافی است. گیریم که درست. این کفایت را شما تشخیص میدهی یا خدا؟


    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    سلام علیکم.

    آقای مجاهد؛

    وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا 7 حشر

    چيزهائي را كه پيغمبر براي شما آورده است اجراء كنيد ، و از چيزهائي كه شما را از آن بازداشته است ، دست بكشيد.

    دوستتان(نقاش) در تاپیک دیگری معتقد است که هر آدم عاقلی که این آیه را از ابتدا بخواند میفهمد که موضوعش چیست.

    الان موضوعش این چیزی است که شما فرمودید؟

    در پاسخ به: Reply To: (مهم) روافض مشرک هستند به علت زیر: #8045

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    مجاهدات شما هنوز تموم نشده که فرصت کنید و شرک را تعریف کند؟
    در پاسخ به: Reply To: ای شیعیان ! #8046

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    علیک السلام

    جواب همین مثلا نقد را اونجا دادم.


    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    شما همگی عادت دارید که ظرف عسل را از آخرش بخورید؟

    آه را اگر رد کنید که دیگر نیازی به بررسی حدیث ندارید. سراغ حدیث میروید در حالیکه آیه را نادیده میگیرد.

    و هیچ کدامتان هم جواب نمی دهید که اگر تصدق خاتم ثابت نشود چه چیزی زیر سوال می رود.

    و آیا شیعه می گوید حضرتش چون خاتم بخشی کرده صاحب ولایت شده یا قضیه چیز دیگری است.


    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    در آیه 108 سوره توبه می فرماید؛
    وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون‏.
    اوربان در تمام مطالبی که نوشته و من وارد آن شده ام، بدون استثناء به امام من توهین کرده و ناصبی بودن و البته لغیر رشده بودنش را ثابت نموده است و اصرار عجیبی هم بر آن دارد. اما من اگر توهینی کردم ابتدائا در جواب خودش بوده و نسبت به خودش. صحابه یا زن پیامبر را قاطی ماجرا نکرده ام.
    اساس کار هم همین آیه بوده. چرا که اگر من به عمر یا ابوبکر یا عایشه یا بقیه صحابه که چون اوربانی آنها را م پرستند، اهانت کنم، او آن موقع فیسبوا الله می شود.
    این را هم خودش خوب میداند که اگر داستان آسیاب را بگویم داستان برخی خلوت ها یا شغل دوم برخی را بنویسم، چه میشود.

    لکن با عنات به اینکه گفته بودم تا عذرخواهی نکند بحث را ادامه نمیدهم، روی حرفم می مانم و تنها برای خواننده ای که می خواند توضیحی میدهم؛
    خداوند در آیه 19 سوره آل عمران فرموده؛ ان الدین عند الله الاسلام. در آیه 85 نیز فرموده؛ و من یبتغ غر الاسلام دنا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین. در آیه سوم از سوره مائده نیز فرموده؛ و رضیت لکم الاسلام دینا.
    این ” ال ” که بر روی اسام آمده معنایش چیست؟ وقتی چیزی معرفه شد، یعنی خداوند آن را معوم کرده است. دین هم نمی شود که دو مدل باشد و یک اسم داشته باشد. وقتی که تعریف شده است حتما و ناچار باید مصداقش هم معلوم باشد. اگر الاسلام آن چیزی باشد که من میگویم، سایر مدعیان اسلام از نظر من باطل خواهند بود. دلیلش هم اینست که خداوند یک اسلام بشتر ندارد. یا من درست هستم یا اوربان. نمیشود و محال است که هم من و هم او هر دو درست باشیم. در اینصورت خداوند باید می فرمود اسلامان. یا اگر گروه سومی هم باشد باید بفرماید اسلامون.
    وقتی که آه صراحت دارد دین یکی است، و من و اوربان هر کدام یک چیز را اسلام می دانیم معنایش اینست که حداکثر یکی از ما دو نفر درست است و حق می باشد. و دیگری خودبه خود باطل. یا اینکه هر دو باطل هستم و فرد سومی بر حق است. به هر حال یک حق معلوم و معرفه نمی تواند بیشتر از یک مصداق داشته باشد.

    اگر تعدد مصداق داشته باشیم، حدیث افتراق امت باطل است و هر کس تحت هر عنوانی ادعای مسلمانی کرد را باید مسلمان دانست و نمی شود گفت که کسی کافر است چرا؟ به دلیل اینکه همه فرق اسلامی مدعای قرآنی دارند و مدعی پیروی از سنت هستند.

    من شیعه می گویم که اسلام یعنی این. سنی میگوید اسلام یعنی این. در هر دو گروه نیز شعباتی هستند که اسلام را منطبق بر خود می دانند.

    نتیجه بحث اینست که با عنایت به آیات که الاسلام فرموده اند و دین را یکی می دانند، نمی شود که دو تعرف از اسلام ارائه بشود. اگر شد، قطعا یکی باطل است. وقتی که باطل دیگر اسلام نیست که مدع آن داعیه مسلمان بودن نیز داشته باشد. یا اسلام است یا کفر. شقوق مختلف برای اسلام معنا ندارد. اگر خداوند دین را کامل کرده( که کرده) نمی شود که از یک چزی کامل چند نمونه موجود باشد. وقتی چیزی معرفه شد حتما مانعیت در برابر اغیار هم دارد. دیگر نمیشود که چیزی را به آن چسباند.


    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    با این اوصاف وقتی آیات را میبینیم و کلیت حدیث افتراق را مشاهده میکنیم، متوجه میشویم که در نهایت از این همه فرقه تناه و تنها یکی می تواند درست باشد. و کیست که ادعای مشلمانی بکند و بگوید که من همان اسلامی را دارم که پیامبر آورده و البته به غیر از من(مثلا سنی) شیعه هم همان اسلامی را دارد که پیامبر آورده. اگر این چنین قولی موجود باشد به مشاعر قائل آن باید شک کرد. چرا که آیه و روایت می گوید که جز کی بقیه در آتش هستند. آتش جایگاه کیست؟ حزب الشیطان. پیروان طاغوت. الظالمین. که یکی از مصادیقش مشرکین هستند. ان الشرک لظم عظیم. الله ولی الذین آمنوا. در برابرش الذین کفروا اولیائهم الطاغوت… اولئک اصحاب انار. حالا این الذین آمنوا باید به یک چیز ایمان بیاورند یا به 73 چیز؟

    کسی که ادعای اسلام کرد اما اسلام را آنگونه که خدا و رسولش گفته اند درنیافت یا قبول نکرد یا اصلا آن اسلام واقعی را در برابر خود ندید تا قبول کند، آیا این چنین فردی واقعا مسلمان است؟ البته بحث علم و عمد را فراموش نکنید.

    آن فردی که مثلا توسط یک شیعه، مسلمان میشود(اگر فرض کنیم که شیعه باطل باشد و او خبر از سایر فرق اسلامی نداشته باشد) این فرد مسلمان هست یا نیست؟ یعنی خداوند به او میگوید که چون اسلام واقعی را نیاورده ای(در اثر عدم عمد و علم) باید در آتش باشی؟ این فرد تفاوتی با کسی ندارد که می داند هم شیعه هست و هم سنی؟ تازه در هرکدام اینها شعباتی وجود دارند.

    فرد دوم اگر فهمید که شیعه حق است و سنی ماند یا بالعکس، تکلیفش چیست؟ آیا این چیزی غیر از کفر است؟

    تمام اقوال علما همین است. هر کس خودش را مصداق الاسلام قرآن میداند و فرقه ناجیه. معنای این چیست؟ من مومن و بقیه کافر. کدام مومن است که در جهنم باشد؟(بحث گناهان را ندارم). یعنی فرقه ناجیه باشد و در آتش باشد؟

    یک نکته هم اینجاست که در بین اهل سنت 4 گروه فقهی موجود است. آیا تکفیر کسی بر اساس فقه مورد قبولش، قابل قبول است؟ احناف و حنابله و شافعی ها و مالکی ها همدیگر را غیر مسلمان دانسته اند. جزیه را از مسلمان میگیرند؟ وقتی طرف میگه باید از اینها جزیه گرفت یعنی اینها را یهود یا نصاری می داند. غیر از این است؟

    اما در بین شیعه به واسطه فقه تکفیر کرده اند؟ بحث در شیعه، امامت است. بله، رسول فرموده این 12 نفر. هر کس هم انکار کند هر کدامشان را من را انکار کرده. انکار نبی هم یعنی کفر. یعنی پایینتر از یهود و نصاری و مجوس و صابئین.

    خود شما قضاوت کنید. اگر مسلمانی را تکفیر کنیم، حرف شما درست است. تازه مسلمان بر اساس اسلامی که من(شیعه) میگویم. اگر من تعریف از اسلام دادم و کسی را داخل آن تعریف کردم و بعد گفتم که به خاطر فلان کار کافر شده است، بله این میشود تکفیر. تکفیر چه کسی؟ کسی که از دایره تعریفی که من(من که ادعا دارم اسلام همین است که من می گویم) از اسلام کرده ام خارج شده است. بالاخره معلوم است که یا اسلام است یا کفر.

    در پاسخ به: Reply To: نماز استغاثه به فاطمه (قسمت دوم) #8075

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    سلام علیکم.

    bi_siasate-gharib عزیز،

    بعد از اینکه خودتان بیجا کرده اید و حتما ادب را بعد از این رعایت بکنید؛

    اول این را دقت کنید که معلوم شد که شیعه بر خلاف ابتدا کننده تاپیک، نه صدیقه طاهره سلام الله علیها را عبادت می مند و نه بر این اساس مشرک است. پس اساس حرف ایشان بر هوا رفته است.

    و دقت مضاعف کنید که با این دو نمونه ای که در قرآن آمده، حصر سجده برای خداوند شکسته شده. البتع سجده به مفهوم عبادت که مختص خداست و شکی در آن نیست. اما اگر من کسی را به جهت تعظیم، سجده کنم، کجایش شرک است؟

    اما دقت کنید که بنده گفتم سجده برای تعظیم نباشد برای چیست؟ من وجه دوم سجده را عبادت می دانم. چرا؟ اصل هدف از آن چیست؟ هدف از سجده عبادت است. حالا اگر خداوند فرموده باشد که آدم را سجده کنید برای اینکه افضل است یعنی یک استثنا ایجاد کرده در هدف سجده. خب به چه دلیل نمیشود آن سجده را با همان هدف برای دیگری انجام داد؟

    اگر صدیقه کبری سلام الله علیها افضل زنان باشد که هست، من سجده اش میکنم به این منظور. اگر ایشان را هم برای مطهره بودنش سجده کنم، او را تعظیم کرده ام. اشکال این سجده کجاست؟

    ضمن اینکه عرض کرد یک سجده دستور خدا و ک سجده در حضور و توسط رسول خدا بوده. اگر منعی موجود بود قطعا بیان میشد. شما به جای اینکه از من آیه و حدیث برای عدم ایراد داشتن سجده بر دیگری بخواهید، فکر کنید اولا چرا خداوند این دو سجده را بیان فرموده، ثانیا اصل در امور بر چیست؟

    افضل تر؟ افعل تر داریم؟

    ابلیس طبق حرف شما فرشته است ” ببینید وقتی ابلیس این کار را نکرد خداوند بخاطر سرپیچی او از دستوراتش مردودش کرد، همانطور که میدانیم فرشتگان معصومند. اما چطور میشود فرشته معصوم سرپیچی کند؟ ” این را شما نوشتید.

    ادامه حرف خود را بخوانید ” ببینید وقتی ابلیس این کار را نکرد خداوند بخاطر سرپیچی او از دستوراتش مردودش کرد، همانطور که میدانیم فرشتگان معصومند. اما چطور میشود فرشته معصوم سرپیچی کند؟درواقع این خواست و اراده خداوند بود……. … . ”

    شما برای اثبات حرف خود، خداوند را متهم به این کرده اید که معصومی را مجبور به تخلف کرده. حرفتان معنای دیگری میدهد؟ من نوشتم ” اگر تخلف ابلیس را خواست خداوند بدانیم در حالیکه خود ملعونش ناتوان از عدم سجده باشد، جبر برداشت نمیشود؟ ان ابلیس به خاطر خواست خداوند باید به جهنم برود؟ این جبر نیست؟ “. این ناتوانی را هم به جهت عصمتی گفتم که شما مدع شدید.

    و نوشتید ” شرک “. وقتی نتوانید اثبات کنید که شیعه حضرتش را عبادت میکند و نتوانید ثابت کنید که سجده مختص خداست، این حرف که میگویید شرک، کشک محض است.

    و ” وعدم تکرار بدان معناست که عمل خوبی نیست و نباید تکرار شود ”

    این کار ناشایس را آیا خدا امر کرده یا دیگری؟ به قول شما اراده و خواست خدا نبوده؟ واقع که خداوند دست به افعال قبیحی میزند.

    آیه وجود دارد که کار برادران و البته پدر و مادر یوسف، از روی شرمندگی بود؟

    دقت کنید، پدر یوسف، یعقوب نبی، از چه چیزی شرمنده بوده؟

    خداوند برای تحقق خواب رسولش او را به عمل شرک آلود جواز داده؟ این استثنایی برای شرک نیست؟

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 854)