پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
در مورد حسبنا و مادر مومنان تقریبا هرجا که ردی از او یافت بشود جوابش را گذاشته ام. در مورد علل الشرائع در همان جایی که اولین بار مطرحش کرده جواب را دیده. یادم نیست کجاست چراکه مانند اخبار رادیو پیام دائم تکرارش می کند.
با دقت بخوانید؛
” داستان حسبنا کتاب الله را احتمالا شنیده اید. گوینده آن از کجا می دانسته که پیامبر می خواهد از اصول دین بگوید؟علم غیب داشته؟ اگر داشته پس خداست. اله است. اگر نداشته آیا نمی دانسته که من یطع الرسول فقد اطاع الله؟ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول رو نشنیده بوده؟ ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی را نشنیده بوده؟ رایت المنافقین یصدون عنک صدودا را نشنیده بوده؟ فاتبعونی یحببکم الله را چی؟
اگر اولی باشد که هیچ. ما کاری با او نداریم. اگر دومی باشد که هست، منافق است و ان المنافقین فی الدرک الاسقل من النار. حالا حرف منافق را قبول می کنید؟ دلیل دیگر برای اینکه مومن نیست همین آیه حسبک الله و من اتبعک من المومنین است. اگر مومن بود پیامبر را تبعیت می کرد در اجرای فرمانشان ” .
این دقیقا بر مبنای اعتقادات 1990 است. مدعی هستند اگر کار خدایی بکنند پس خدا هستند. آن که می دانسته پیامبر چه می خواهد بگوید حتما علم غیب داشته و چون طبق اعتقاد اینها علم غیب مختص خداست خب طرف قطعا خدا بوده. اشکالی هم ندارد چون که واقعا خدای اینهاست.
برادرم در کجای ایه 5 سوره منافقون و 61 نساء امده است که اگر کسی گفت که در اصول دین کتاب خدا کافی است منافق است
در جای دیگر نوشته؛ دوما : در عقیده همه اهل سنت و اهل تشیع می گویند حسبنا کتاب الله
” این بنده خدای مورد قبول خودش این عبارت را ” در کجای دین – خدا و قران – خدا گفته است که حق با علی است ؟؟ ” در تاپیک اولیه ادعای روافض بایید بریم جنهم به تاریخ9/2/93 در شماره 50 نوشته و بعدا که بنده به آن استناد کرده ام هرگز آن را رد ننموده است “.
شما را به خدای متعال قسم میدهم که بگویید از کجای نوشته این فرد میتوان ردی از رسول الله نشان گرفت.
در تاریخ 2/4 ” لیوان آب به من بدهید پیامبر می توانست بدهد .
آیا اگر امروز برود سر قبر پیامبر ، بگوید به لیوان اب بدهید ، می تواند آب بدهد ؟؟!!!
خوب معلوم است که دستور خداوند برای زمان حیات رسول الله بوده نه برای پس از فوت . ”
یعنی اجابت نکردن دلیل است بر ناتوانی. نتیجتا اینکه اگر همه بگوییم خدایا آب بده و او ندهد یعنی ناتوان است. عزیزان دقت کنند که این فرد واقعا نمی داند که حرفهایش معنا و مفهومی دارد و منطوقی. چه کنیم؟
نکته قابل توجه اینست که من چیزی از خودم نگفتم و تمام این مطالب که دوباره مینوسم از اصحاب است. راوی برخی از آنها زن نبی است. عامل برخی از آنها خود نبی است. راوی همگی هم صحابی هستند. حالا خدا با این وجود راضی است؟ تازه همه از صحیحین است.
تا جاییکه شناسنامه خودم را دیده ام من از صحابه ای نبودم که گفتم زن نبی آره. دختری هم ندارم که به عقد نبی درآورده باشم و بروم نزد نبی و بگویم که این آبروی من را برده و آره. یادم هم نیست که در حدیبیه بوده باشم و در رسالت نبی شک کرده باشم. نام عمویم هم عباس نیست که با او نزد یکی رفته باشم و بگویم که تو و نفر قبلی تو آره. بت فروشی نکرده ام. شراب فروشی نکرده ام. سعد را به یه کارهایی امر نکرده ام. زنا هم نکردم که حاکم هم رفاقتی بی خیال بشه. اصلا پیامبر را هم ندیده ام که از او حدیث دروغین شنیده و نقل کنم. یاد هم ندارم که سر سفره نشسته باشم و جای سیر شدن خسته شده باشم آن هم در اثر نفرین نبی. آیه ای هم برای من با لفظ مثنی نازل نشده که بگوید مومنه و …. نیستی. چون اصولا زن نیستم. زورکی هم به خورد پیامبر دارو نداده ام. تا به حال محلی به نام صفین هم نرفته ام تا در سپاهی باشم که در آن سپاه عمار حاضر نبوده بلکه در سپاه مقابل بوده. اصولا از شتر هم می ترسم و دنبالش راه نمی افتم. کاری هم به ارب ملت ندارم که چقدر بر آن مسلط هستند. کسی را هم با لگد نزده ام که فتقش عیب پیدا کند. بابام هم ادای کسی رو درنیاورده تا همون شکلی باقی بمونه. در جایی هم نبوده ام که سگ داشته باشه و قسم دروغ یاد کنم. حکم تیمم را هم می دانم. بدعتی هم درست نکرده ام که بعدا بگم چقدر خوبه. اذان صبح رو هم حالی به حالی نکردم. از کوزه ای که آب می خورم کسی آب نخورده که مست بشه و بعدش … . مانع از پیامبر هم نشده ام. جاء فاسق بخبر هم برای من نیست. توی هیچ غاری هم نبودم که اذ یقول بشم. به مجلش آواز و رقاصی هم نرفته ام و…………… . خب اگر من این کارها را نکرده ام، کی کرده؟
توهم کجاست؟ این بابا نوشته من توهین کردم. خب منبع توهینم کجا بوده؟ کتب صحیح اهل سنت. یعنی چی؟
.
در نهایت اینکه ایشان همچنان از تعریف اله و شرک عاجز هستند. من دون الله را هم نگفته اند که چیست. یعنی با رفیقشان در اختلافند. تفاوت شرک و توحید را ننوشته اند. نگفته اند که ملاک عقیده است یا عمل. معنای ” تدعون ” یدعون” را هم روشن نکردند. اینکه خدا اله دوم را تکذیب کرده یا هدف بیان شده در 3 زمر را هم نگفتند. اینکه ما انت بمسمع من فی القبور نفی قدرت از چه کسی میکند هم مانده. و اینکه مقام شاهد چیست و لازمه اش چیست. اینکه به چه دلیل فرد اگر در این دنیا صفتی نداشته باشد در ان دنیا هم ندارد و…….. .
فکر می کنم که خواننده انصاف بدهد دیگر تا زمانیکه ایشان این سوالات و ابهامات را مرتفع نکنند، بنده مطاب جدیدی ننویسم. با هم منتظر می مانیم تا ببینیم که این شخص می تواند اله دومی برای شیعه ثابت کند یا خیر.
ضمنا فراموش نکنیم که مجاهد قصدش اثبات اله دیگری برای شیعه بوده و این بابا چون نمی داند که بحث یعنی چه آمده و درونیات خود را نوشته و رفته سراغ اهل قبور.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:رد میکنم کل دلایل قوی شیعیان دال براصل امامت چه از قرآن و چه سنت-ایه ۵۵مائده- قسمت دوم #9433خب انشاء الله دوستان دیدند که این طفلی حتی یک مورد را هم جواب نداد. از معانی گرفته تا لفظ و …. .چه کنیم؟ بنده آیه گذاشته ام و مینوسد که سفسطه. از لغت شناس سنی معنا آورده ام میشود مغلطه. آیه دیگری قرینه می آورم میشود دغل بازی. چه کنیم؟
اوربان با این که ناصبی بود و بی ادب اما انصافا گاهی جانب تعادل را رعایت می کرد و در بین توهین و فحاشی کمی هم استدلال می کرد گرچه کاری از پیش نمی برد اما آدم دلش نمی سوخت که مطمئن بود وقتش رو خیلی تلف نکرده.
.
اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.
الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقا و صل الله علی نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم و منکریهم و مخالفیهم اجمعین من الجم و الانس من الاولین و الآخرین.
با توجه به ناتوانی و بیسوادی این فرد در پاسخ دادن به سوالات و مطالب مطرح شده در این بحث، و اینکه نتوانست چیزی را نقض یا ثابت کند، کار بنده در این تاپیک به پایان رسید. لطفا اگر کسی بحثی در مورد موضوع بحث داشت در تاپیک دیگری با سربرگ جدید مطرح کند تا انشاء اله بر مبنای روش دو فرد عاقل در صورت توان بحث کنیم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواب به عبدالحسین پاسخ به شبهات ها وارده به صحابه #9435از ظواهر امر پیداست که کار بنده در این تاپیک نیز به پایان رسیده است. طرف به جای اینکه جواب به سوالات و ایرادات بدهد…….. .
اما آخرین نکات؛
گفته بود که 100 توبه یعنی رضایت خدا از اصحاب مهاجر و انصار. سوا لشده بود که آیا رضایت دائمی است؟ جواب داده بود که بله. دلیل هم عبارت خالدین فیها ابداست. سوال شد که ابدا برای خلود در بهشت است یا رضایت خداوند؟ اگر کسی جوابی دید برایم ایمیل کند. خب بعد میگن چرا عصبانی میشی. به کلوخ گفته بودیم فهمیده بود که سوال چیست جوابش چیست. آیا ابدا برای رضایت است؟ به کدام دلیل؟ من میگم که نشد دلیل.
بعد اگر نقل از کتب صحیح اهل سنت اهانت است بروید و از کتبتان پاک کنید. بلدید که. من هیچ چیزی به آن کسانی که نامشان را بردی نگفته ام. هر چه بوده از کتب شما بوده آن هم از نوع صحیح. انصافا بنده خودم را اجل از این می دانم که وقتم را برای این چنین کسانی تلف کنم و در موردشان بنویسم. اگر چیزی نوشته باشم هم برای نقض بوده.
من نوشتم که آقا به فلان چیز بند کرده. خب این را توهین گرفته. اما به چه چیزی؟ به قرآن؟خدا؟پیامبر؟خودش؟ اگر به سه مورد اولی باشد که خب این بابا با رفتاری که دارد و برداشتهایی که می کند و نتیجه آن چیزی جز متهم کردن خدا به تناقض گویی نیست خودش به خدا توهین می کند. قرآن را هم که کتاب رمانی بیش نمی داند. این فضل قرآن است یا وهن آن؟ پیامبر را که حتی در حد کالطارش هم نمی داند. خب این توهین نیست؟ چنین فردی به چه حقی میتواند بگوید که به اینها توهین شده؟ اول باغچه خود را بیل بزند بعد دیگران. اگر هم توهین به خودش گرفته که مهم نیست. فردی که به خدا و رسول و قرآن توهین میکند سر سوزنی ارزش دارد که نخواهیم چیزی در حد شأنش به او نگوییم؟
بعد ما نوشتیم که پژواک حرفها نزدیک هستند. آقا یاد جوک و یه چیزهایی افتاد که سریع جبهه گرفت و مظلوم نمایی کرد که آی و داد و بیداد که من رو آره. خب حرفی نزنید که مفهومش چیزی باشد که مجبور شوید به خاطر آن به فضیحت مبتلا شوید. بعد هم که قزوین و … را نوشت. خب ما به این آقا که ذهنش در جوک و مسائل زیر شکمی محصور است چه بگوییم؟
بعد نوشتیم مشمئز کننده. آقا یاد استفراغ و این چیزها افتاد. عزیزم اینها عوارض هستند. در تاپیک های دیگر و همین تاپیک دقت کنید که هموراه یک بخش از حرف را برداشته و در کلام انقطاع ایجاد کرده و چیزی در برابرش نوشته. بعد تا توانسته رنگ آمیزی کرده و تکرار کرده. این مشمئز کننده نیست؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواب به عبدالحسین پاسخ به شبهات ها وارده به صحابه #9436قبلا فکر می کردم که 1990 سال تولد این فرد باشد. اگر درست باشد الان 24 سال دارد. اگر دانشجو باشد که باید آن دانشگاهی که این بابا در آن پذیرش شده را شخم زد و در آن علف هرز کاشت. اگر دانشجو نباشد احتمالا دیپلم را دارد. باید آن معلمی که بالای سر او بوده را به چهار میخ کشید که این چنین شاگردی تحویل داده. اگر هم بیسواد است که این خیلی محتمل است باید گفت که عزیزم سواد الزاما شعور و فهم همراه نمی آورد. بسا فرد بیسواد که در نهایت فهم و شعور قرار دارد و مراتبی فوق تحصیلکرده ها در مقام فهم و درک دارد اما فقط از نعمت خواندن و نوشتن محروم است. اگر مثل آنها باشی به کجای عالم برمی خورد؟ اگر هم هیچکدام اینها نباشد با به خدا شکایت که این چه خلقی است.
گفت افسار در دهن. چند سال قبل یکی از اقوام کاروانی برای تمتع را مدیریت می کرد. افراد کاروان همگی سنی بودند.حدود 140 نفر. از بوشهر و سیستان و جنوب خراسان و کمی هم از فارس. در بین اینها یکنفر که مذهبش مغایر دیگران باشد موجود نبود(از نظر فقهی).جالب اینجاست که از هر منطقه ای هم بنا به سفارش بزرگ آن منطقه یک مولوی سنی همراه کاروان شده بود. بعد از مراجعت آن مدیر بیچاره می گفت که اینها دمار از روزگار ما درآوردند. با اینکه مثلا مولوی رحیم را مولوی اصلی شهر یا منطقه معرفی و فرستاده بود باز اینها برای امورشان به همان مولوی اصلی تماس می گرفتند. بعد از چند روز که هزینه های تلفن در هتل بالا رفت و اینها نتوانستند از عهده آن برآیند، با مولوی اصلی هر منطقه تماس گرفتیم و او گفت که هر چی مولوی رحیم بگوید. آقا اینها تا دیروز که طرف می گفت از راست برو نه از چپ قبول نمی کردند. از بعد مکالمه مولوی اصلی همه شدند سمعا و طاعتا. چرا؟ چرایش را 1990 گفت. افسار در دهان داشتند به جهت مولوی بزرگشان.
حالا ما نوشته ایم مواظب حرفهایتان باشید. این را تهدید گرفته. چرا؟ معلوم نیست. خب اینها 1400 سال کشته اند و هر غلطی خواسته اند خورده اند حالا که کسی می آید و می گوید که جوابت را می دهم مظلوم نمایی می کنند و خود را به موش مردگی میزنند. چرا؟ چون شهر که بی کلانتر باشه قورباغه ها هفت تیرکش میشوند. انصافا این بابا کی هست که قابلیت تهدید شدن هم داشته باشه؟ ضمن اینکه اگر مواظب حرفهایش باشد بعدا خودش را لو نمی دهد.
و یادش رفته که در 1400 سال چه ها کرده اند. کدام حرام زاده ای بود که علمای شیعه ری را بر دار آویخت و کتب آنها را زیر پایشان آتش زد؟ کدام حرام زاده تری بود که شیعه را می کشت و لذت آن را از جماع با دخترکان نورسیده بالاتر می دانست؟ کدام سگ نجس العینی بود که میرحامد حسین را با آن وضع کشت؟شیخ طوسی چرا به نجف رفت؟ نورالله تستری چه شد؟ سلیم عثمانی ملعون با سادات فاطمی چه کرد؟ آن خوکهای حرامزاده ای که از حجاز به کربلا رفتند حدود120 سال قبل چه کردند؟ اینها را فراموش کرده اید؟ به راستی اینها را از چه کسانی به ارث برده اید؟ از همانهایی که کوچه های شهر را پر کرده بودند؟ لذاست که بنده با اینکه رفتار خشونت آمیز با هیچ صاحب عقیده ای را تایید نمی کنم اما این حق را هم به شما نمی دهم که دهان باز کرده و ادای آدم های حق به جانب را دربیاورید. شرم و حیا هم چیز خوبی است. کسی که به پشتوانه اسلافش تا خرخره در خون بی گناهان فرو رفته حق چنین اظهار نظری ندارد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواب به عبدالحسین پاسخ به شبهات ها وارده به صحابه #9437بعد هم بحث را سیاسی کرده. رفتار سیاسی با سیاسیون به من مربوط نیست.
و بعد از کلی پست میبینیم که جوابهایی برای احادیث به دستش رسیده و خود را به دیدن زده و آره. اما واقعا آره.
عن عائشة رضي الله عنها قالت دخل أبو بكر وعندي جاريتان من جواري الأنصار تغنيان بما تقاولت الأنصار يوم بعاث قالت وليستا بمغنيتين فقال أبو بكر أمزامير الشيطان في بيت رسول الله صلى الله عليه وسلم وذلك في يوم عيد فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم يا أبا بكر إن لكل قوم عيدا وهذا عيدنا
تغنیان یعنی مرثیه خوانی. و مرثیه را در عید می خوانند.
زفت چه شد؟
على باب حجرتي والحبشة يلعبون في المسجد ورسول الله صلى الله عليه وسلم يسترني بردائه انظر إلى لعبهم.
بله دیگه تحجر اجازه نمی دهد که یلعبون باشیم. نتیجه اینست که پیامبر فهم دوری از اینها را نداشته اما سایرین نداشته اند.
عن رسول الله صلى الله عليه وسلم انه لقى زيد بن عمرو بن نفيل بأسفل بلدح وذاك قبل أن ينزل على رسول الله صلى الله عليه وسلم الوحي فقدم إليه رسول الله صلى الله عليه وسلم سفرة فيها لحم فأبى ان يأكل منها ثم قال إني لا آكل مما تذبحون على أنصابكم ولا آكل الا مما ذكر اسم الله عليه.
نکته اینجاست که پیامبر در قبل از بعثتش با افرادی مانند ابولهب یکسان است. یعنی چون حکم حرمت نازل نشده و زنا را حرام نکرده پس پیامبر اگر زنا کند چون حرمتش نازل نشده ایرادی ندارد. خب خر می خواهد که نفهمد این را ساخته اند تا گندکاری خدایانشان را بپوشانند. همانهایی که زحمت کشیده کنیز خریده و او را برای زنا می دادند تا از پولش ارتزاق کنند. همانهایی که مادرشان آنها را در حالیکه زنا می داد زاییده و حتی پارچه ای هم در آن خانه پرچم دار نیافته اند که دور آن کودک حرام زاده بپیچند. و البته یک خر دیگر هم لازم است تا نفهمد که لازمه این حرف که چون حرمتش نازل نشده پس ایرادی ندارد اینست که پیامبر یا پیروی از مشرکین کرده باشد یا بلا دین باشد. یعنی قبل از بعثت ایشان فرقی بین حلال و حرام نمی گذاشته اند. لذاست که از آن گوشت خورده اند اما زید بن عمرو بن نفیل که تابع دین بوده نخورده. این پیامبر ارزانی شما. بعد میگن چرا فیلم موهن می سازند.
قدم نبي الله صلى الله عليه وسلم المدينة وهم يأبرون النخل يقولون يلقحون النخل فقال ما تصنعون قالوا كنا نصنعه قال لعلكم لو لم تفعلوا كان خيرا فتركوه فنفضت أو فنقصت قال فذكروا ذلك له فقال إنما انا بشر إذا أمرتكم بشئ من دينكم فخذوا به وإذا أمرتكم بشئ من رأيي فإنما انا بشر.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواب به عبدالحسین پاسخ به شبهات ها وارده به صحابه #9438خب ما در قران داریم که ما اتاکم الرسول فخذوه. می دانم که مینوسید برای غنائم است اما همان ایرادات وارد شده قبلی را باز باید جوابی بدهد که تا الان نداده. به هر حال بدون قید بیان شده. در جای دیگر اسوه حسنه معرفی شده. در جای دیگر علمه الشدید القوی معرفی شده. خب آن الشدید القوی که علمه کرده پیامبر را بلد نبوده که خرما نیاز به گرده افشانی دارد؟ یعنی خدا هم آره؟ یا اینکه ایراد در پیامبر بوده که خوب یاد نگرفته؟ اینجا هم یک خر دیگر لازم داریم که نفهمد این حدیث جعلی برای چیست. خب بوده اند کسانی که فرق بین گوشت و گوشت کوب رو تشخیص نمی دادند و شده اند خلیفه. برای رفع مشکل از آنان چون آنقدر بی مقدار بوده اند که نمی شده آنها را بالا کشید بهترین راه این بوده که پیامبر را تنزل دهیم. خب بخاری این کار را کرده. اما آره…. .
یقبل و یباشر؛یک نفر در این سایت به نام ضد رافضی نوشته که ” مباشرت به طور کلی در عربی معنای نزدیکی میدهد ” . در این آدرس؛
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2103. مطالعه کنید. طرف سنی هم هست. نوشته است=نادش در تاج العروس موجود است.
حالا بماند که عایشه از کجا می دانسته که مثلا چنگیز قصاب و تیمور بقال چه مقدار به ارب خودشان تسلط دارند. از کجا؟ یک راه اینست که علم غیب داشته باشد که در اینصورت خدا میشود. آیا عایشه خداست؟ یک راهش اینه که نشسته باشد و با زنان آنها در مورد روابط جنسی خودش و پیامبر و آن زنان با شوهرانشان تبادل اطلاعات کرده باشد. کرده؟ یک راهش هم خب به من ربطی ندارد. خیلی خصوصی می شود. کدامشان؟ کان املککم لاربه. یعنی بود مالکترین شما به قضیه.
و در پایان من اینها را نگفتم بلکه چندین پرده ضعیفتر و قابل هضمترش را گفتم و دهانم نجس شد. این ها در کتابی باشد ان کتاب نجس نیست؟ به نتیجه حرفهایتان دقت کنید.
و البته چون اعتقاد طیف شماست برای من الزامی نمی آورد. اما برای شما چرا. بعد هم من مدعی نشدم که شما الان شاخ بشی. بلکه من فقط حرف شماها را منعکس کردم. آن هم از اصح الکتب. دقت کنید.در پایان هم برای اینکه اگر این سایت خواننده ای داشته باشد و بخواهد بداند مطلب چیست اولین پستهایم در جواب مبارز را بخواند تا سردرگم نشود.
ضمن اینکه منظور از خر، خر نیست بلکه خر است. یعنی کسیکه نمی فهمد. البته در اینجا منظور بیشتر کسی است که نمی خواهد بفهمد.
.
الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقا و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین المنتجبین المعصومین و لعنة الله الدائمة علی اعدائهم و منکریهم و مخالفیهم و ظالمیهم من الجن و الانس من الاولین و الآخرین.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند! #9484سلام علیکم.اولا بحث اینست که آیا با همین یک مرتبه ای که خداوند فرموده، حصری که دوستان شما مدعی هستند شکسته شده یا خیر؟
ثانیا در مواردی که برای استعانت بوده چطور؟
ثالثا مقر هستید که آیه برای جنگ بوده. خب فایده کنونی آیه چیست؟
رابعا همان 61 انفال فرموده که بر خدا توکل کن. نفی چیز دیگری هم کرده؟ به آیه بعدی دقت کنید. ایدک بنصره و بالمومنین. چه معنا می دهد؟
خامسا علاوه بر آیاتی که فرموید، فمن یتوکل علی الله فهو حسبه. خب این روشن است. اما در 64 انفال هم فرموده که حسبک الله و من اتبعک من المومنین. کفایت کردن در آیه ثمره توکل است. در این آیه ثمره چیست؟ یعنی یک متوکل وقتی توکل کند خدا او را کفایت می کند. حالا خدا به همین متوکل فرموده که من و مومنین تو را کفایت می کنیم. چرا؟
یک نکته ای را تذکر یدهم. خداوند متعال در انجم امور یک روشی را در پیش گرفته و سامان امور بر اساس آن است. شما وقتی متوجه سوید که ” دأب ” خداوند متعال چیست، مشکل حل است انشاء الله.
شیعه هم منکر توکل بر خدا نشده اما بحث اینست که شیعه روش خداوند را یافته و در راستای آن قدم برمی دارد. تفاوت با شما در همین است. و الا تنها صاحب قدرت در هستی خداوند است و تنها اوست که می تواند کسی را کفایت کند. اما چگونگی این مسئله مهم است. این چگونگی را باید خودتان بیابید و حل کنید. اگر بنده بنویسم آن وقت یک بحث جدلی میشود. چرا که هر دو طرف پیش فرضهایی داریم که رجوع از آنها مشکل است لذا هر طرف باید خودش مبنا را پیدا کند و بعد در صدد ارائه آن باشد. بعد از آن وقتی توانست در برابر سوالات از آن مبنا رفع ایراد و ابهام کند، و طرف مقابل هم نتواند نقض آن را ثابت کند، حق است که پذیرفته شود.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواب به عبدالحسین پاسخ به شبهات ها وارده به صحابه #9486نوشته بود اسنادش در تاج العروس موجود است.اگر ایراد زن نبی اهانت به پیامبر باشد بزرگترین توهین کننده به پیامبر خداست. آنجا که فرموده زنان نبی(البته با صیغه مثنی. یعنی دو نفر آنها) مومنه و…. نیستند. بعد خود همان زن هم اهانت کننده است به نبی به خاطر اینکه فاقد صفتی است یا عامل عملی است.
اینکه می گویم سواد نداری همین است. ساده ترین مفهوم و منطوق یک کلام را هم که خودت بیان می کنی متوجه نمی شوی.
خداحافظ.
امیدوارم که این سایت اگر خواننده ای دارد(اگر) مطلب را پیوسته9 بخواند و بعد نتیجه بگیرد.
آدرس سایت هم همانی که همه می دانند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: سوالی که کمر معتقدین به امامت منصوص الهی ۱۲ امام پس از فوت پیامبر را شکسته !!! #9487آن آیه ای که ” فذکر بالقرآن ” دارد. نکته ای در آن وجود دارد که اولوالالباب آن را می فهمند نه هر کسی. خطاب به حضرت رسول است که با قرآن تذکر بده. جهاد کن. حکم کن و….. . خطاب به کیست؟ حضرت رسول. سایرین کجایند؟ خداوند به رسولی که خودش مبین قرآن است فرموده که با قرآن این کارها را انجام بده. عجیب است؟ به هیچ وجه. چرا؟ چون مغز قرآن در اختیار ایشان است.لذاست که نمی توان گفت حسبنا کتاب الله را خدا فرموده. چرا؟ چون در آن موقع باید بگوییم که خداوند هم تابع قرآن است. دقت کنید آن فردی که این جمله را گفته در چه مقامی بوده. اگر خدا بوده باشد که بیان این جمله حاکی از آنست که خدا نیاز به هدایت دارد و باید پیامبر با قران به او تذکر بدهد و البته خدا برای هدایت یافتن خودش توسط پیامبری که خودش فرستاده و خودش او را هدایت کرده، برای این کار فقط قرآن را کافی میداند. حالا خداوند محتاج هدایت است؟ اگر هست که ارزانی شما. اگر نیست که خب او خدای ماست و خدای شما نیست. چرا؟ به جهت موافقات.
اگر هم کسی غیر خدا باشد، که هست، خب قطعا محتاج هدایت است. اما هدایت را از کجا باید به دست آورد؟ قرآن با مقام تبیینی که برای پیامبر قائل شده علنا و به صراحت فرموده که خدا و رسول هدایت می کنند. و البته 52 شوری که فرموده انک لتهدی الی صراط مستقیم، در آیات دیگری مانند انچه در سوره جمعه آمده فرموده که لیعلمهم الکتاب و الحکمة. یعنی تو هر مقدار که عظمت داشته باشی باز هم باید از رسول تعلیم بگیری. چه جیزی را؟ قرآن را. یعنی آن کس که مدعی است قرآن کفایت می کند، این آیه را منکر شده است. چرا که هیچ جایگاهی برای تعلیم از سوی پیامبر قائل نیست.
یک دلیل که نشان دهد مرجع ضمیر ” ه ” در ایاه حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه است.ادبیات که بلد نیستید.
قرآن هم که با شما میانه ای ندارد.
قرائن حدیث را هم که رعایت نمی کنید.
با این حال یک دلیل بیاورید.
و ما آمن معه الا قلیل.عقیده جالب خداوند است در مورد کسیکه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما بوده. یعنی تا قبل از طوفان 950 سال. بعدش بماند. در این 950 سال الا قلیل به او ایمان آورده اند. ایراد دارد؟ ایراد به خداست یا نوح؟ یا عقیده شما؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواب به عبدالحسین پاسخ به شبهات ها وارده به صحابه #9523حج یا عمره که بروید ملتفت میشوید.نگفتم که 10 سال قبل آنجا بوده. از موقعی که من میشناسمش همانجا بوده. لکن شاید نصف خانه های آن محله(معروف به قلعه دولت آباد) را او تعمیر کرده باشد. لذا آشنای همه است.
آدرس هم خیالی نیست. از دوستانتان در بازار تهران بخواهید که بروند توپخانه. اتوبوسهای بازار به دولت آباد(پایانه قدس) را سوار شوند. فلکه اول دولت آباد پیاده شوند. خیابان دهخدا دست چپ آنها میشود(کنار آتش نشانی). آن را هزار متر بالا بروند. آخرین ساختمان دست چپ مسجد اباذر است که کنار آن یک میوه فروشی و بزازی است. و بعد از ان یک کوچه باریک و بعدش خواروبار فروشی. روبروی آن مجتمع نوسازی است که سنگ کرم دارد. بروند در مسجد همان ابتدای ورودی دفتر صندوق قرض الحسنه است. از کسی که داخل نشسته(کارمند بازنشسته بانک است.این را هم بپرسند) بپرسند که از چه کسی آمار کاروان های سنی که در اینجا بوده اند را بگیرم. یا آدرس آن فامیل ما را می دهد که تا مسجد 500 متر است یا خودش چون از امنای مسجد هست تعریف می کند. آمار رمضان را هم بگیرید. بعد می فهمید که چرا اختلاف در مذهب فقهی هم نداشتند. ضمن اینکه نوشتم مثلا مولوی رحیم. اسمشان را البته که نمی دانم. قصدم این بود که بگویم یک طلبه یا ملای سنی فرستاده بودند.
بعد یکبار که مشرف بشوی متوجه میشوی که همه چیز طبق میل شما نیست. یکبار که رفتی بگو می خواهم با ایاران صحبت کنم. ملتفتت می کنند.
بعد اینکه شما که عاجز از جواب به اصل تاپیک هستید این موضوع را دنبال می کنید. بنده هم در جواب افسار شما نوشتم.
البته نمونه های عینی زیاد است اما در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
مثلا آن کلیپ باحال از ملای افغانی که می گوید طرف بول رسول را خورد و…. . همه دارند در ان کلیپ حال می کنند. یا آنکه می گوید لواط و…. . یا همین مولوی خیر شاهی که خالی بندی می کرد که یم ماری خودش را به شکل کلمه عمر جمع کرده بود و طرف او را نکشت و…. . بماند.
.
بنده هم چون اصل موضوع را نتوانستید کاری کنید و هیچ شبهه ای از من ثابت نکردید، رها کرده و هر موقع ایرادات را رفع کردید خدمت میرسم. لکن اگر از این مدل حرفها که آره من سماورم و …. بزنید من به عنوان سماو ساز خدمت می رسم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: جواب به عبدالحسین پاسخ به شبهات ها وارده به صحابه #9524دوستان به 5 تحریم مراجعه کنند.می فرماید تبدیل می کند به یا به عوض می دهد ازواجی که مسلمات مومنات قانتاتتائبات عابدات سائحات ثیبات و ابکارا باشند می دهد.
خب فرموده که به جای شما کسانیکه این خصوصیات را دارند می آورد. یعنی چی؟ به وضح صراحت دارد در اینکه شما این خصوصیات را ندارید. چرا؟ اگر داشتند تعویض معنا نداشت. می فرمود زنانی مثل شما که این خصوصیات را دارند به او می دهد. فرموده؟ پرچه انجام این کار را به طلاق آنها موکول کرده اما قبلا توضیح داده ام که شرط و جزای شرط جدای از خصوصیت جزای شرط هستند. شرط اینجا طلاق است و جزای شرط اینجا اعطای زنان مومنه و…. . مسلم است وقتی شرط محقق نشود جزای آن هم محقق نمی شود. اما این کار (عدم تحقق) هیچ ربطی به آن زنان تهدید شده ندارد. چرا؟ چون طلاق که شرط است انجامش با رسول است. وقتی او انجام نداده باشد دلیلی بر ایجاد خصوصیت برای آن زنان تهدید شده نمی شود.
بعد هم مثال دو زن را آورده که وضعیتشان روشن است تا استبعادی در اینکه آیا مگر میشود که زن نبی هم اوضاعش بد باشد پیش نیاید. بله میشود. 2 زن از زنان انبیاء قبلی بوده اند که اوضاعشان خراب بوده. البته خراب به معنای خراب نه به معنای خراب.
نتیجه چیست؟ خداحافظی. چرا؟ چون طرف مقابل نمی فهمد. هر چه میگویی این را جواب بده مثل رامبراند نقاشی میکشد.
شما هر وقت سوالات و ایرادات را جواب دادید(جواب نه چرند و پرند) در خدمتتان هستم. جواب یعنی چیزی که نقض نشود و البته به سوال هم مربوط باشد. تا حالا چنین چیزی از شما ندیدم.
-
نویسندهنوشته ها
خب خدایی که وظیفه اش جمع قرآن است اسمش چی بوده؟ باز میبینم که سنی های این سایت یک خدای دیگر یافته اند. آنکه قرآن را جمع کرده. چون جمع آن کار خداست پس کسی جز خدا هم آن را انجام نمی دهد. لذا آن کسی که جمعش کرده خداست. حالا کی جمعش کرده؟ این همان دأب خداست که نمی دانید چیست. یعنی به صرفه نیست که بدانید. ضمن اینکه یکی از راههای حفاظت از قرآن قرار دادنش در محفظه است. مثل شکم داجن.
و من ندیدم که این فرد نوشته باشد منظور از آیه در آن حدیث چیست. و نوشته باشد که اصلا چرا مطرحش کرد. بحثم هم در مورد وجود مقدس امام عصر سلام الله علیه نبوده و نیست که جوابگو باشم اما یک تذکری میدهم؛ عقیده شیعه نسبت به بهره مندی از امام چیست؟ علاقه مندان بروند سوال کنند تا از این به بعد با دیدن این مدل نوشته از 1990 کمی بیشتر بخندند. از نوشته هایش یاد داستان فیل در شهر کورها می افتم.
ایاک نعبد و ایا ک نستعین…….. و استعینوا بالصبر و الصلوة
الیس الله بکاف عبده…………..یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المومنین
این همان چیزی است که نوشتم ” دأب ” خداوند متعال است. دأب می دانید چیست؟
خب حالا صبر خداست یا نماز؟ یا مومنین؟ هر کدام را که بدانیم قائل به بیش از دو اله میشویم. چه کنیم؟
” نکته تکراری هم اینجاست. اولا نویسنده اولیه تاپیک من دون الله را چیز دیگری دانسته و نشان از عمق بیسوادی او بوده. این یکی اومده و دیده قابل توجیه نیست برای همین طرف دیگر سکه را گرفته. مورد چهارم که نوشته خالق یا مخلوق. کی گفته خالق؟ و اگر مخلوق باشد ممتنع است که قدرت داشته باشد؟ و آیا لزوما باید یک دستی از قبر خارج شده و مطلب را توی جیب طرف قرار دهد؟ اگر اینست چرا هیچ کس دست خدا را در جیبش احساس نمی کند؟ همان خدای اهل سنت که دست دارد مثل من و شما. بالاخره او روزی دهنده است. شماره حساب هم ندارد که پیگیری کنیم ببینیم در گدام بانک است که از آنجا حقوق ملت را برایشان واریز میکند.”
خواننده گرامی امیدوارم که شما منظور بنده از دست در این نوشته را فهمیده باشید. و متوجه شده باشید که چگونه تلاش مذبوحانه دارد تا پیوستگی مطالب را برهم بزند. من که منکر رازق بودن خداوند نشدم. لکن بنا بر عقیده این طیف پرسیدم که آیا لزوما باید حرکت مادی هم احساس شود؟ انصافا حالت تهوع میگیرم از بس که طرف مقابل خود را به تخرخر می زند. خداوکیلی با این همه تظاهر به بلاهت فکر می کنید سر خدا هم می توان کلاه گذاشت؟ یادآوری میکنم که انسان دو نفر را هرگز نمی تواند فریب دهد. اول خدا و دوم خودش. اما به نظرم می رسد این فرد خودش را هم فریب داده. مثل اون بابایی که به دروغ گفت کوچه بغلی آش می دهند و بعد خودش هم باورش شد و دوید.
خدایی که دست راست و چپ دارد(این چه لیس کمثله شئ است خودش می داند)
اخبرني عبد الله بن عمر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يطوى الله عز وجل السماوات يوم القيامة ثم يأخذهن بيده
اليمنى ثم يقول انا الملك أين الجبارون أين المتكبرون ثم يطوى الأرضين بشماله ثم يقول انا الملك أين الجبارون أين المتكبرون
مسلم ج8ص126 کتاب صفه القیامه