پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شبیه ساز دهان هدف قرار گرفته؛
نزد پروردگارشان روزی دارند. شما نزد کی روزی داری؟ آیه عند ربهم دارد. به حیات بر می گردد یا به یرزقون؟ هر کدام به چه دلیل.
نوشته بودم” بعد من هم تعیین کیفیت نکردم. دقت کنید نوشته بودم که لا تشعرون هم در آیه هست. دیدید؟ اما رفیق شما تعیین کرده بود. همین که نوشته اید برزخی است این خودش یک کیفیت است. دلیلش چیست؟ ” علت اینکه چرا شما همیشه مانند آن موجود کتاب فارسی سال سوم هستید را نمی دانم. اما به هر حال اینبار هم آره.
عزیزم کجا من مدعی تعیین کیفیت شدم؟ من حرفم روی حیات بود و اینکه خدا فرموده مرده نیستند. همین حیات داشتن ولو به هر نحوی که باشد برای من کافی است. شماها بند کر ده اید به کیفیت. یعنی موضوع را چیز دیگری پنداشته اید. من میگم همین که زنده اند کافی است. شماها میگید چطوری زنده اند.
احتمالا دوباره می خواهید بنویسد که زنانشان چه می شود و…. . ارجاعتان می دهم به اینکه چرا آنها را در قبر می گذارند. نوع حیات قطعا عوض میشود اما کیفیتش را نمی دانیم و در مورد زن و بچه و میراث هم مبین قرآن سیره ای دارد که به آن عمل می کنیم.
به روش خودتان مطلبی مینویسم؛
اولا آیه آل عمران در مورد شهداست و آیه مومنون در مورد غیر مومنین. پس به هم ربطی ندارند و شما آیه را قیچی کردی و مغلطه و سفسطه و دغل بازی و فریب کاری و تدلیس و تحمیر و ….. . کلی هم غرض و مرض داری و عقل ناقص و…… .
دوما آیه آل عمران یک تخصیص است برای شهدا. چرا عامش کردید؟ ضمن اینکه دوما کلا غلط است.
سوما قرآنی که بزغاله بخوردش به چه درد می خورد. ضمن اینکه سوما هم کلا غلط است اما به راستی چه میشود که عملی شرک می شود؟
آیا اگر من بگویم که همه قدرت مال خداست اما خدا به این چوب کبریت قدرت داده که آب دریاها را شیرین کند، مشرک هستم؟ چرا؟
مطمئن بودم که نمی دانی مفهوم و منطوق یعنی چه. خب بیسوادی عیب نیست.بعد شما اصل عزا را مشکل دارید یا مصادیقش را؟ به نظر می آید که اصلش را گناه می دانید. خب دلیل هم دارد؟ اگر هم مصادیقش را مورد دار می دانید که آن بحثی مجزاست. شما چون اصولا شعور تفکیک موارد از یکدیگر ا ندارید و دهانتان هم هدف است، لذا انتظاری از شما نیست. یا اصل عزاداری ایراد دارد یا مصادیقش. هر کدام دلیلی می خواهد. شما برای من دلیلی از شیعه بیاور که اصل عزاداری ممنوع است. اگر نبود، دلیلی بیاور که فلان مصداقش ممنوع است.
و باز هم مثل همیشه خود را به تخرخر مشدد زده اید. بنده نوشتم که ” و اگر زنجیر زنی در عرف منطقه ای نشان عزا باشد، شما چگونه می خواهی ردش کنی؟ دقت کنید که عرف معلوم میکند. ایراد شما به این قضیه چیست؟ ” . دقت می کنید؟ شما باید بیایید و بگویید که رسول خدا و بالاتر از او خدا، نهی کرده اند. بعد بیایید و ادعا کنید که من حرف خدا و رسولش را قبول ندارم. و عرف را بر آن ترجیح می دهم. جون خودت بیا و یکبار از عادت سقیفه ای ها دوری کن و با دلیل و از روی فهم صحبت کن.
ماه محرم که بیاید یکسری نگران هستند. نگران چی؟ اینکه جرائم حرامزاده ها پسر حرامزاده ها بیان میشود. اینکه گفته میشود حرامزاده هایی فرزندان حرامزاده های دیگر آمدند و به اسم دین خدا پسر رسول خدای همان دین را کشتند. آن هم با چه وضع فجیعی. بعد این حرامزاده ها از کجا نشأت می گرفتند؟ اینجا اصل نگرانی است. خب اینکه می خواهد بیان شود یکسری حرامزاده به تبعیت از همان حرامزاده ها می آیند و انتحاری می زنند تا از حرامزاده ها دفاع کنند. این خصوصیت محرم است که در ان یکسری حرامزاده مدافع پیدا می کنند.
وقتی زن روسل به یک زن دیگر رسول در نزد همان رسول فحش می دهد و رسول از زن مورد فحاشی قرار گرفته می خواهد که جواب دهد و بعد در آخر کار هم می خندد، به دیگران چه ربطی دارد که بگویند به زن رسول فحش ندهید. به هر حال تقریر پیامبر در این مورد وجود دارد و هر کس از طیف شما که این حدیث را در بخاری و مسلم دیده باشد بیاید و یگوید که فحش ندهید(البته ما که ندادیم) غلط زیادی خورده. چرا؟ چون خود پیامبر هیچی نگفته بنابراین بقیه حرف مفت خواهند زد. جان شما. البته بقیه از طیف شما.
بعد کدام حد تهمت و…. ؟ آیا پیامبر بر کسانی که مسبب افک بودند حد زد؟ فحش دادن(که عمل زنان رسول است همراه با تاییدیه رسول) بالاتر است یا موضوع داستان افک؟ که البته بماند که قاذف و مقذوف در آن داستان عوض شده اند.
منظورتان خوکهای داعشی و سگهای وهابی حوزه خلیج است؟
گفتم که بیسوادی عیب نیست. قسیم النار و الجنة است به جهت ما ینطق عن الهوی بودن رسول. بگرد دنبال موضوع پیدایش میکنی.
اما؛”
یکی به شما بگوید که یک عده حرامزاده به اسم اسلام سر پسر رسول اسلام را بریده اند و شما خدای نخواسته از سر ترحم و فهم گریه کنید یعنی به قضای الهی ایراد گرفته اید؟ به کدام دلیل؟
اگر به عمق فاجعه پی ببرید و بفهمید که این حرامزاده ها از کجا برخواسته اند و بفهمید که خاستگاه آنها چه مصائبی برای اسلام و آن کافه مردم که رسول اسلام بر آنها مبعوث است، به همراه داشته، و در نتیجه از شدت مصیبت بر سر خود بکوبید، آیا معترض به خدا شده اید؟
آیا اینکه من بگویم الدعی ابن الدعی پسر رسول خدا را کشته، اعتراض به قضای الهی است؟ حتی اگر دکان راه انداخته باشم. ”
معنای اعتراض؟
حذف حتی؟
خواستگاه آن حرامزاده ها؟
انتحاری ها در حسینیه ها؟
مصیبتی که برای کافه مردم داشته اند؟
.
راستی شما چرا طرفداری آن حرامزاده را می کنید؟
پاسخ:الله اکبرشما را به قرآن قسم، معنای سوال را نفهمیدی یا فهمید اما صلاح نبود؟
پاسخ:فکر نمی کنی
نخیر. چرا؟ چون شما عقاید خود را به مسخره و بالاتر از آن فهم ملت را به مسخره گرفته اید.
پاسخ:صحیح شیعه
ناموسا متوجه نشدی؟ فکر می کردم که شما نسبت به بقیه کمی بهتر باشید. متن را بخوانید. فضیحتی است برای شما از کتب شما البته با کمی نمک.
پاسخ:در این صحیح شیعه
وجدانا متوجه نشدی؟ اسم یکیش صحیح مسلم و دیگری بخاری است. حدیثش را نشنیدید؟ چرا حتما شنیدی اما صلاح نیست.
پاسخ:بلا نسبت
بله. اما عین نسبت شماست. چرا؟ چون قبول کرده اید از او.
پاسخ:به جواب های
همین بابا گفت که می کوبیم به دیوار. سوال کنید.
راستی شما
نخیر.
خوشم میاد که همه چی رو از رو بردی. اشتباه کردی مرد باش و بگو اشتباه کردم. البته اگر مردی.در مورد سه حدیث هوینژوری اومدی و مثلا فکر کردی که آره و اینا اما آره.
شما کاملش را بگذار. اقرار عمر در آن را پررنگ کن. اقرار را می توان نپذیرفت؟ عجب.
خب حدیث را اگر با ترجمه هاشمی بخوانی همین ادعا را هم می کنی. اگر خودت ترجمه کنی و بفهمی که حدیث چه می گوید می فهمی که چه کسی فرد دیگر را برای قضاوت برده است.
بخش دوم هم نوش جان شما. صحابه ای که عادل هستند و آدم حسابی، همدیگر را کاذب و…. می دانند. این همان رحماء بینهماست که قرآن گفته. آره؟
و خر می خواهد که نفهمد من چه نوشته ام. توضیحی نوشتم که عین برداشت از دو روایت است. شما بفرما که چگونه می شود دو نفر را دارای صفات منافقین بدانی و همان دو نفر را از خودت برتر هم بدانی؟ این سوال را قبلا هم کردم اما ظاهرا عسلش چسب زیادی دارد.
من که اسمی نبردم. مثالی زدم و شما مثل همیشه فکر کردید که موش گرفته اید اما حواستان نیست آنچه که گرفته اید چیز دیگری است.بنده حدیث رفیق شما را با حدیث دیگر حلاجی کردم. جواب شما چیست؟
ضمن اینکه آن صفات رذیله (ادعایی شما)از کتب شماست. چرا کتب شما مملو از توهین به اصحاب است؟
” بعد اصلا فرض کنیم که ما ایشان را دارای صفات رذیله دانستیم. دقت نمودید که ایشان در این صفات دون آن دو نفر هستند یا نه؟ به هر حال اگر آنها بهترین باشند و دارای صفات منافقین، لازم است که بقیه ملت در کفر و نفاق از آنها پایینتر باشند تا این دو نفر بشوند بهترین. خب وقتی بهترین ها دارای صفات منافقین هستند بقیه چی هستند؟”
مثل همیشه آره. ما که اعترافی نکردیم. نوشتیم فرض کنیم و شما باز آره. این مثل آن علامت سوالهایی که برای مصارف درمانی آره نمودید. اما چرا خط بعدی را جا اندختید؟ تکلیف آن دو نفر چه میشود؟ متوجه اصل سوال هستید یا مثل همیشه آره؟
بابا تو واقعا اینجوری هستی یا ادا در میاری؟ وجدانا تا این حد؟ بی خیال. معنی اعطای صفات منافق به کسی چیست؟ مکان منافق کجاست؟ آنجا جایگاه آدم حسابی است؟ خیلی با حالی.
باز یاد 5=2+2 افتادم. البته مثالش.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9889السلام علی المهدی الذی وعد الله به الامم ان یملا الارض به عدلا و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا.
ابتدا بفرمایید چرا هر چند روزی می آیید و مطلبی را مطرح کرده و بعد برای پاسخ گویی به عدم می روید؟
بعد از ابتدا دقت کنید که حدیث از کتب شیعه است. پس بررسی آن باید بر مبنای شیعه باشد. لذا از دوستانی که بعدا می آیند و مطلب می گذارند درخواست می شود که با توجه به مبانی شیعه مطلب بنویسند.
گذشته از سند که شما ادعای تصحیح دارید، یک متن هم هست که باید دید چه هست. و شما از آن ادعای این را دارید که علت غضب را امیرالمومنین سلام الله علیه میدانید.
اول ببینیم که حدیث چگونه شروع می شود؛
أَتَى رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ هَلْ تُشَيَّعُ الْجَنَازَةُ بِنَارٍ وَ يُمْشَى مَعَهَا بِمِجْمَرَةٍ أَوْ قِنْدِيلٍ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يُضَاءُ بِهِ
طرف آمده و از تشییع جنازه سوال می کند. جوابش اجتمالا باید در مورد تشییع جنازه باشد. اما حضرتش به جای اینکه جواب او را بدهند داستانی را تعریف می کنند که تنها در بخشی از آن با این عبارت ” أَخْرَجَ عَلَى الْجَنَازَةِ وَ أَشْعَلَ النَّارَ فِي جَرِيدِ النَّخْلِ وَ مَشَى مَعَ الْجَنَازَةِ بِالنَّارِ ” به سوال جواب داده شده است.
خب بعد از سوال این مرد چه اتفاقی افتاده؟
قَالَ فَتَغَيَّرَ لَوْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ ذَلِكَ وَ اسْتَوَى جَالِساً
خب می دانید که شیعه حضرتش را معصوم می داند. لذا باید بر مبنای این اعتقاد روشن بنمایید که این تغییر رنگ چهره برای چیست.
بعد حضرتش فرموده باشند؛
ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ جَاءَ شَقِيٌّ مِنَ الْأَشْقِيَاءِ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهَا أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ عَلِيّاً قَدْ خَطَبَ بِنْتَ أَبِي جَهْلٍ فَقَالَتْ حَقّاً مَا تَقُولُ فَقَالَ حَقّاً مَا أَقُولُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَدَخَلَهَا مِنَ الْغَيْرَةِ مَا لَا تَمْلِكُ نَفْسَهَا
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9890خب اینجا سوالاتی مطرح است؛
چرا حضرتش آورنده خبر را شقی من الاشقیا دانسته؟
آیا او خبر درستی را آورده و امام علیه السلام او را به جهت راستگویی شقی دانسته؟
یا او خبر کذبی را آورده و به این جهت او را شقی دانسته؟
با عنایت به ویژگی علم و عصمت که شیعه معتقد به آن می باشد برای حضرت صدیقه و ائمه سلام الله علیهم اجمعین، چگونه شده که امام علیه السلام میدانسته آن فرد شقی است اما مادر معصومه ایشان نمی دانسته؟
وقتی که آورنده خبر یک شقی است از جمع اشقیا(که ما به بقیه آن اشقیا کاری نداریم فعلا) می باشد چگونه به خبر آن فرد می شود اطمینان کرد؟یعنی چگونه ممکن است که امام علیه السلام داستانی را نقل کند و طی آن موید برای موضوعی شود که اصل و اساسش بر پایه خبر یک شقی است؟
قَدْ خَطَبَ بِنْتَ أَبِي جَهْلٍ
خب آیا نفس این کار مشکل دارد؟ با این آیه تضاد ندارد؟ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا 3 نساء.
خب آیه فرموده می توانید تا 4 زن بگیرید. غیر اینست؟ در چه صورت احتیاط داده؟ ترس از اینکه نتوان عدالت را رعایت کرد. خب فرض کنیم که امیرالمومنین سلام الله علیه به خواستگاری دختر ابوجهل رفته باشد. فقط فرض کنیم. حالا این خواستگاری با کجای این آیه مشکل دارد؟ دقیقا کجاش؟ اونجاش؟ اینجاش؟
بعد فرض کنیم که خواستگاری واقعی بوده است. علت نگرانی یا غیرت حضرت صدیقه سلام الله علیها چه بوده؟ اینکه همسرش قصد دارد بر طبق جواز قرآن عمل کند؟ اینکه می دانسته همسرش ناتوان از اجرای عدالت است؟ برای این موضوع لازم است که معتقد به علم غیب باشید. وقتی معتقد باشید برای امیرالمومنین سلام الله علیه نیز باید معتقد باشید. بعد بر مبنای عصمتی که شیعه معتقد است لازم می آید فردی که عصمت دارد و علم غیب، در آینده مرتکب خطایی شود. می شود؟ یا بگوییم که صدیقه طاهره سلام الله علیها که صحابیه هم هست مخالفت با قرآن می نماید و از اجرای آن جلوگیری میکند. می شود؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9891مَا لَا تَمْلِكُ نَفْسَهَا
خب بر مبنای عصمت که جزئی از اعتقادات شیعه است بفرمایید که چگونه می شود فردی معصوم باشد و نفسش در اختیارش نباشد؟ اصلا بحث این نیست که چرا معصوم است. بحث اینست که من او را معصوم می دانم. حالا به هر دلیلی حتی اگر باشد(که نیست). لازم است که بر مبنای اعتقاد من جواب دهید.
وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَتَبَ عَلَى النِّسَاءِ غَيْرَةً وَ كَتَبَ عَلَى الرِّجَالِ جِهَاداً وَ جَعَلَ لِلْمُحْتَسِبَةِ الصَّابِرَةِ مِنْهُنَّ مِنَ الْأَجْرِ مَا جَعَلَ لِلْمُرَابِطِ الْمُهَاجِرِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ فَاشْتَدَّ غَمُّ فَاطِمَةَ مِنْ ذَلِكَ وَ بَقِيَتْ مُتَفَكِّرَةً هِيَ حَتَّى أَمْسَتْ وَ جَاءَ اللَّيْلُ حَمَلَتِ الْحَسَنَ عَلَى عَاتِقِهَا الْأَيْمَنِ وَ الْحُسَيْنَ عَلَى عَاتِقِهَا الْأَيْسَرِ وَ أَخَذَتْ بِيَدِ أُمِّ كُلْثُومٍ الْيُسْرَى بِيَدِهَا الْيُمْنَى
خب حضرت صدیقه سلام الله علیها ظاهرا فرزند دیگری هم داشته اند. کجاست؟ ظاهرا کوچکتر را به دوش میکشند و بزرگتر را به دست می گیرند. اینجا چگونه است؟ چرا؟
ثُمَّ تَحَوَّلَتْ إِلَى حُجْرَةِ أَبِيهَا فَجَاءَ عَلِيٌّ فَدَخَلَ حُجْرَتَهُ فَلَمْ يَرَ فَاطِمَةَ فَاشْتَدَّ لِذَلِكَ غَمُّهُ وَ عَظُمَ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَعْلَمِ الْقِصَّةَ مَا هِيَ فَاسْتَحَى أَنْ يَدْعُوَهَا مِنْ مَنْزِلِ أَبِيهَا
ایشان از کجا می دانسته که همسرش کجاست؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9892فَخَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ يُصَلِّي فِيهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ جَمَعَ شَيْئاً مِنْ كَثِيبِ الْمَسْجِدِ وَ اتَّكَأَ عَلَيْهِ فَلَمَّا رَأَى النَّبِيُّ ص مَا بِفَاطِمَةَ مِنَ الْحُزْنِ أَفَاضَ عَلَيْهَا مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ لَبِسَ ثَوْبَهُ وَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَلَمْ يَزَلْ يُصَلِّي بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ كُلَّمَا صَلَّى رَكْعَتَيْنِ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُذْهِبَ مَا بِفَاطِمَةَ مِنَ الْحُزْنِ وَ الْغَمِّ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا وَ هِيَ تَتَقَلَّبُ وَ تَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ فَلَمَّا رَآهَا النَّبِيُّ ص أَنَّهَا لَا يُهَنِّيهَا النَّوْمُ وَ لَيْسَ لَهَا قَرَارٌ قَالَ لَهَا قُومِي يَا بُنَيَّةِ فَقَامَتْ فَحَمَلَ النَّبِيُّ ص الْحَسَنَ وَ حَمَلَتْ فَاطِمَةُ الْحُسَيْنَ وَ أَخَذَتْ بِيَدِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَانْتَهَى إِلَى عَلِيٍّ ع وَ هُوَ نَائِمٌ فَوَضَعَ النَّبِيُّ ص رِجْلَهُ عَلَى رِجْلِ عَلِيٍّ فَغَمَزَهُ وَ قَالَ قُمْ يَا أَبَا تُرَابٍ فَكَمْ سَاكِنٍ أَزْعَجْتَهُ
خب رسول رب العالمین که رحمت است و اسوه حسنه، یک نفر را چگونه بیدار کرده؟
بعد این رسولی که طبق اعتقاد من علم غیب دارد اما طبق اعتقاد برخی ها ندارد، از کجا می دانسته که امیرالمومنین سلام الله علیه چه کرده است؟ دقت کنید که اعتراف به وجود علم به مغیبات برای رسول و ائمه سلام الله علیهم اجمعین برای شیعه است. لذا این بخش از روایت با بخش ابتدایی همخوانی ندارد. بر طبق ادعای مخالفین هم که هیچ کس علم به غیب ندارد. شاهدش هم تاپیک های این سایت. حالا بر مبنای اعتقاد شیعه که حدیث تا اینجا مرخص است ولو با تصحیح سند(اگر صحیح باشد). بر مبنای اعتقاد شما چطور؟ آیا علم غیب را هم مانند شرک و توسل و…. استثناء پذیر میکنید؟ بر چه مبنایی؟
ادْعُ لِي أَبَا بَكْرٍ مِنْ دَارِهِ وَ عُمَرَ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ طَلْحَةَ
خب دعوت از اینها برای چیست؟ به این بخش خیلی دقت کنید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9893فَخَرَجَ عَلِيٌّ فَاسْتَخْرَجَهُمَا مِنْ مَنْزِلِهِمَا وَ اجْتَمَعُوا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهَا فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ آذَاهَا فِي حَيَاتِي وَ مَنْ آذَاهَا فِي حَيَاتِي كَانَ كَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِي
علت این که فرموده باشند بعد از موت من اذیت شود، برای چیست؟ علم به آینده مطرح است؟ حضرت در حال خبر دادن از امری هستند که در آینده واقع می شود و به آن سه نفر مربوط است؟
قَالَ فَقَالَ عَلِيٌّ بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَا دَعَاكَ إِلَى مَا صَنَعْتَ فَقَالَ عَلِيٌّ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا كَانَ مِنِّي مِمَّا بَلَغَهَا شَيْءٌ وَ لَا حَدَّثَتْ بِهَا نَفْسِي فَقَالَ النَّبِيُّ صَدَقْتَ وَ صَدَقَتْ فَفَرِحَتْ فَاطِمَةُ ع بِذَلِكَ وَ تَبَسَّمَتْ حَتَّى رُئِيَ ثَغْرُهَا
خب در اینجا چه اتفاقی افتاده؟ امیرالمومنین سلام الله علیه قسم یاد می کند که اینکار را نکرده حتی فکرش را هم. پیامبر فرموده که راست گفتی. و راست گفت.
سوال؛
پیامبر که ابتدای کار از امیرالمومنین پرسیده چرا آن کار را کردی، قصد امتحان داشته یا اینکه خواسته یک دستی بزند و دوستی بگیرد یا اینکه آن کار واقعا انجام شده ولی علی دروغ گفته یا پیامبر دیده قضیه را باید جمع کند و همینجوری فرموده که تو راست گفتی. فاطمه هم راست گفت. کدام حالت است؟
نکته مهم بعدی؛
توجه کنید که بعد از یاد کردن قسم، پیامبر می فرماید که راست گفتی. بعد بلافاصله می فرماید که صَدَقَت. یک فعل مونث. فاعلش کیست؟ تنها زن این داستان صدیقه طاهره سلام الله علیهاست. خب او در کجا راست گفته؟ اگر او راست گفته باشد که علی به خواستگاری رفته پس پیامبر چگونه قول علی را تصدیق نموده؟ لازم می آید که یکی دروغ گفته باشد. کدام؟ یا اینکه پیامبر دروغ یکنفر را تصدیق کند و خودش دروغ بگوید. می شود؟ دقت مجدد کنید که بر مبنای اعتقاد شیعه ایشان معصوم هستند(هر سه) و این احتمال ممکن نیست. چگونه حلش می کنید؟ از شما می پرسم چون شما استناد به حدیث نموده اید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9894حالا بخش جالب قضیه؛
فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ إِنَّهُ لَعَجَبٌ لِحِينِهِ مَا دَعَاهُ إِلَى مَا دَعَانَا هَذِهِ السَّاعَةَ
چرا آنها را فراخوانده اند؟ ربطش را می توانید در اذیت بعد از موت پیدا کنید.
قَالَ ثُمَّ أَخَذَ النَّبِيُّ ص بِيَدِ عَلِيٍّ فَشَبَّكَ أَصَابِعَهُ بِأَصَابِعِهِ فَحَمَلَ النَّبِيُّ ص الْحَسَنَ وَ حَمَلَ الْحُسَيْنَ عَلِيٌّ وَ حَمَلَتْ فَاطِمَةُ أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَدْخَلَهُمُ النَّبِيُّ بَيْتَهُمْ وَ وَضَعَ عَلَيْهِمْ قَطِيفَةً وَ اسْتَوْدَعَهُمُ اللَّهَ ثُمَّ خَرَجَ وَ صَلَّى بَقِيَّةَ اللَّيْلِ فَلَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ مَرَضَهَا الَّذِي مَاتَتْ فِيهِ أَتَيَاهَا عَائِدَيْنِ وَ اسْتَأْذَنَا عَلَيْهَا فَأَبَتْ أَنْ تَأْذَنَ لَهُمَا
این بخش از داستان که مشترک است. علت این عدم اذن چیست؟ می توانید ربطش را در اذیت بعد از موت جستجو کنید.
فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ أَبُو بَكْرٍ أَعْطَى اللَّهَ عَهْداً أَنْ لَا يُظِلَّهُ سَقْفُ بَيْتٍ حَتَّى يَدْخُلَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ يَتَرَاضَاهَا فَبَاتَ لَيْلَةً فِي الْبَقِيعِ مَا يُظِلُّهُ شَيْءٌ ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ أَتَى عَلِيّاً ع فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ شَيْخٌ رَقِيقُ الْقَلْبِ وَ قَدْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الْغَارِ فَلَهُ صُحْبَةٌ وَ قَدْ أَتَيْنَاهَا غَيْرَ هَذِهِ الْمَرَّةِ مِرَاراً نُرِيدُ الْإِذْنَ عَلَيْهَا وَ هِيَ تَأْبَى أَنْ تَأْذَنَ لَنَا حَتَّى نَدْخُلَ عَلَيْهَا فَنَتَرَاضَى فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَسْتَأْذِنَ لَنَا عَلَيْهَا فَافْعَلْ قَالَ نَعَمْ فَدَخَلَ عَلِيٌّ عَلَى فَاطِمَةَ ع فَقَالَ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ كَانَ مِنْ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ مَا قَدْ رَأَيْتِ وَ قَدْ تَرَدَّدَ مِرَاراً كَثِيرَةً وَ رَدَدْتِهِمَا وَ لَمْ تَأْذَنِي لَهُمَا وَ قَدْ سَأَلَانِي أَنْ أَسْتَأْذِنَ لَهُمَا عَلَيْكِ فَقَالَتْ وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَهُمَا وَ لَا أُكَلِّمُهُمَا كَلِمَةً مِنْ رَأْسِي حَتَّى أَلْقَى أَبِي فَأَشْكُوَهُمَا إِلَيْهِ بِمَا صَنَعَاهُ وَ ارْتَكَبَاهُ مِنِّي.
قضیه چه بوده؟ دقت کنید که شما مدعی صحت سند هستید. ما در این بخش از حدیث از شما می خواهیم که بگویید در این حدیثی که از شیعه است و شما ادعای صحت سندش را دارید، چه اتفاقی بین آن رجلین و دختر پیامبر افتاده که ایشان قصد آن دارد تا شکایتشان را پیش پدرشان ببرد؟ دقت دارید که شما با تصحیح این روایت خواسته اید غضب و علتش را ثابت کنید اما حواستان نبوده که اگر تصحیح شود شیعه ملزم به قبول همه می شود. حالا همه حدیث یک بخشهایی دارد که برای شما گرچه الزام آور نیست اما خوشایند هم نیست و خود به خود غضب ایشان از آن دو نفر را هم ثابت می کند. البته بماند که در بخش اول با ایراد دلالی که وجود دارد دقیقا عکس ادعای شما اثبات می شود.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9895فَقَالَ عَلِيٌّ ع فَإِنِّي ضَمِنْتُ لَهُمَا ذَلِكِ قَالَتْ إِنْ كُنْتَ قَدْ ضَمِنْتَ لَهُمَا شَيْئاً فَالْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ النِّسَاءُ تَتَّبِعُ الرِّجَالَ لَا أُخَالِفُ عَلَيْكَ بِشَيْءٍ
خب آیا ایشان در آن موضوع یادشان نبوده که زنان تابع مردان هستند؟ این را هم باید بر مبنای عقیده شیعه جواب دهید.
فَأْذَنْ لِمَنْ أَحْبَبْتَ فَخَرَجَ عَلِيٌّ ع فَأَذِنَ لَهُمَا فَلَمَّا وَقَعَ بَصَرُهُمَا عَلَى فَاطِمَةَ ع سَلَّمَا عَلَيْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَيْهِمَا وَ حَوَّلَتْ وَجْهَهَا عَنْهُمَا فَتَحَوَّلَا وَ اسْتَقْبَلَا وَجْهَهَا حَتَّى فَعَلَتْ مِرَاراً وَ قَالَتْ يَا عَلِيُّ جَافِ الثَّوْبَ وَ قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا حَوِّلْنَ وَجْهِي فَلَمَّا حَوَّلْنَ وَجْهَهَا حَوَّلَا إِلَيْهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا أَتَيْنَاكِ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِكِ وَ اجْتِنَابَ سَخَطِكِ نَسْأَلُكِ أَنْ تَغْفِرِي لَنَا وَ تَصْفَحِي عَمَّا كَانَ مِنَّا إِلَيْكِ قَالَتْ لَا أُكَلِّمُكُمَا مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً وَاحِدَةً أَبَداً حَتَّى أَلْقَى أَبِي وَ أَشْكُوَكُمَا إِلَيْهِ وَ أَشْكُوَ صَنِيعَكُمَا وَ فِعَالَكُمَا وَ مَا ارْتَكَبْتُمَا مِنِّي قَالا إِنَّا جِئْنَا مُعْتَذِرَيْنِ مبتغين [مُبْتَغِيَيْنِ] مَرْضَاتَكِ فَاغْفِرِي وَ اصْفَحِي عَنَّا وَ لَا تُؤَاخِذِينَا بِمَا كَانَ مِنَّا فَالْتَفَتَتْ إِلَى عَلِيٍّ ع وَ قَالَتْ إِنِّي لَا أُكَلِّمُهُمَا مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً حَتَّى أَسْأَلَهُمَا عَنْ شَيْءٍ سَمِعَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنْ صَدَّقَانِي رَأَيْتُ رَأْيِي قَالا اللَّهُمَّ ذَلِكَ لَهَا وَ إِنَّا لَا نَقُولُ إِلَّا حَقّاً وَ لَا نَشْهَدُ إِلَّا صِدْقاً فَقَالَتْ أَنْشُدُكُمَا اللَّهَ أَ تَذْكُرَانِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اسْتَخْرَجَكُمَا فِي جَوْفِ اللَّيْلِ لِشَيْءٍ كَانَ حَدَثَ مِنْ أَمْرِ عَلِيٍّ
یادتان هست که چند خط قبلتر پیامبر دو تصدیق داشت؟ حل موضوع اینجا منوط است به اینکه جواب آنجا را بدهید. یک نفر دورغ گفته. پیامبر؟ علی؟ فاطمه؟ بر مبنای اعتقاد شیعه که هیچکدام نمیشود. چاره کار چیست؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث فاطمه بضعه منی وأنا منها فمن آذاها فقد آذانی را پیامبر در شان حضرت علی ایراد فرموده اند با سند صحیح از کتب شیعه #9896فَقَالا اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقَالَتْ أَنْشُدُكُمَا بِاللَّهِ هَلْ سَمِعْتُمَا النَّبِيَّ ص يَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهَا مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِي فَكَانَ كَمَنْ آذَاهَا فِي حَيَاتِي وَ مَنْ آذَاهَا فِي حَيَاتِي كَانَ كَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِي قَالا اللَّهُمَّ نَعَمْ
خب در این موضوع چه کنیم؟ به آن شبی که همه احضار شدند رجوع کنید. چرا پیامبر آن دو را هم احضار کردند؟ جواب ظاهرا اینجاست.
قَالَتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ثُمَّ قَالَتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ فَاشْهَدُوا يَا مَنْ حَضَرَنِي أَنَّهُمَا قَدْ آذَيَانِي فِي حَيَاتِي وَ عِنْدَ مَوْتِي وَ اللَّهِ لَا أُكَلِّمُكُمَا مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً حَتَّى أَلْقَى رَبِّي فَأَشْكُوَكُمَا بِمَا صَنَعْتُمَا بِي وَ ارْتَكَبْتُمَا مِنِّي فَدَعَا أَبُو بَكْرٍ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ وَ قَالَ لَيْتَ أُمِّي لَمْ تَلِدْنِي فَقَالَ عُمَرُ عَجَباً لِلنَّاسِ كَيْفَ وَلَّوْكَ أُمُورَهُمْ وَ أَنْتَ شَيْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ وَ تَفْرَحُ بِرِضَاهَا وَ مَا لِمَنْ أَغْضَبَ امْرَأَةً وَ قَامَا وَ خَرَجَا
این بخش که خیلی با حاله. شیعه اینجا را بر مبنای تصحیح شما می پذیرد اما خب بقیه را چون با عقاید ناسازگار است نه. باز هم تاکید می کنم که نمی توانید حدیث شیعه را بر مبنای عقیده اهل سنت تحلیل کنید.
قَالَ فَلَمَّا نُعِيَ إِلَى فَاطِمَةَ نَفْسُهَا أَرْسَلَتْ إِلَى أُمِّ أَيْمَنَ وَ كَانَتْ أَوْثَقَ نِسَائِهَا عِنْدَهَا وَ فِي نَفْسِهَا فَقَالَتْ لَهَا يَا أُمَّ أَيْمَنَ إِنَّ نَفْسِي نُعِيَتْ إِلَيَّ فَادْعِي لِي عَلِيّاً فَدَعَتْهُ لَهَا فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهَا قَالَتْ لَهُ يَا ابْنَ الْعَمِّ أُرِيدُ أَنْ أُوصِيَكَ بِأَشْيَاءَ فَاحْفَظْهَا عَلَيَّ فَقَالَ لَهَا قُولِي مَا أَحْبَبْتِ قَالَتْ لَهُ تَزَوَّجْ فُلَانَةَ
-
نویسندهنوشته ها
بعد از آیه و ترجمه اش نوشته اید؛
“این آیه گفته که هرآنچه غیر خدا باشد مخلوق است و خواندن مخلوق شرک است یعنی شریک قرار دادن مخلوق با خدا ”
خب آیه فرموده شریک. حالا اگر کسی مقر باشد که اینها را شریک نمی داند باید چه کرد؟ زورکی باید گفت که مشرکی؟ به چه دلیل؟
مثلا فرموده الله یتوفی الانفس. بعد فرموده یتوفاکم ملک الموت.
خب این یعنی چه؟ یا فالمدبرات امرا. یعنی چه؟
متوجه سوال هستید؟ منظورم اینست که ملک الموت کار خدا را انجام می دهد. آیا خدا شده؟ شریک خدا شده؟ اینها کاری را می کنند که مخصوص خداست. خدا که نشده اند. اما قدرت بر انجام کاری دارند که مختص خداست. قدرتش را از کجا آورده اند؟
تمام حرف من اینست که چرا عملی شرک می شود. چون آنها مخلوق هستند؟ این به نظر خودتان جواب است؟
یک راهنمایی می کنم. استقلال. می دانید چیست؟
آقا آیه را روشن کن. فرموده نزد خدا زنده هستند یا نزد خدا روزی دارند؟ عند ربهم برای حیات است یا رزق؟
حیات برزخی را از کجا آوردید؟ همین برزخی بودن خودش یک نوع کیفیت نیست؟ اگر نیست که هیچ. فقط دلیل نبودنش را بیان کنید. اگر هست چرا تعیین کیفیت کردید؟
شما جبری مسلک هستید؟ نوشته اید ” …همه افعال را خدا خلق کرده است…. ” یعنی الان من به شما فحش بدهم، خدا خلقش نموده؟ آن وقت شما چگونه می خواهید یقه من را بگیرید؟ فحش دادن من یک فعل است که به اقرار شما خلق خداست. یعنی در واقع خود خدا فحش داده. به من چه ربطی دارد.
و چون کسی این صفات را ندارد خواندنش می شود شریک قراردادن برای خدا؟ چه منطقی دارد؟
.
اصل حرف من را نگرفته اید. به همان استقلال رجوع کنید و کمی در موردش بگردید و فکر کنید.