پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: طینت و خاکی که ابوبکر و عمر از آن خلق شده اند همان طینت پیامبر است.( به شهادت کتب شیعه) #5849سلام علیکم.
بنا بر تعریف شما از الذین آمنوا، دوست بودن با هر مومنی واجب است چون تخلف از آن یعنی حزب شیطان بودن.
خب این هم از ایمان میشود. چون حزب شیطان ظاهرا مومنین نیستند پس ورود به آن یعنی کفر. این از اصل ایمان نیست؟
کجا بحث رو عوض کردم؟میگی اینها اصول دین هستند چون عدم ایمان به آنها یعنی کفر. من هم گفتم حزب شیطان اعضایش چه کسانی هستند؟ چرا عدم دوستی(طبق ترجمه اصیل شما) با الذین آمنوا میشود داخل بودن در حزب شیطان؟ شما اگر با آن بالایی ها ایمان نداشته باشی حزب الله هستی یا حزب شیطان؟ قطعا حزب شیطان. حالا اینها اصول دین هستند قبول. چرا آن دوستی که تخلف از آن میشود حزب شیطانی شدن از اصول دین نباشد؟ نتیجه تخلف از هر دو که یکی است.
.
شما میگی اینها یعنی اصول دین. سوال اینست که تو از من میخواهی آیه ای بیاورم که بگوید امامت از اصول دین است.
خب من هم میگم شما اول آیه بیار که گفته باشه اصول دین را در قرآن بیان میکنیم بعد من هم آیه میارم که امامت از اصول دین است. داری؟نداری؟ عجب.
دوباره تکرار میکنم؛
یا آیه مد نظر رو بیار یا بگو استنباط کردم که اینها همه از اصول دین هستند یا بگو بر خدا دروغ بستم که گفتم اینها اصول دین هستند یا بیا بگو که دوست بودن با الذین آمنوا هم از اصول دین است.
بعد چون بر اساس استدلال شما دوستی هم از اصول دین میشود بیا و لطف کن و بگو آن بانوی مکرمه که با یه خلیفه ای قهر کرد مومنه نبود یا آن خلیفه مومن نبود که آن بانو با او قهر کرد؟ چون شنیدیم آن بانو سیده زنان اهل بهشت است
سلام علیکم.دقت در نوشته های خود و همفکران خود در زمانهای گذشته چیز بدی محسوب نمیشد اما ظاهرا در این زمانه محسوب میشود.
آقا اصل و فرعش نکن. نوشته اید که عدم ایمان به اینها یعنی کفر. پس اینها اصول دین هستند. سوال کرده ام که کتاب، ملائکه،صدقه،نماز و….. هم از اصول هستند؟ بعد گفته ام اگر تخلف از چیزی باعث کفز باشد یعنی آن چیز میشود اصلی از اصول دین، به همان دلیل تخلف از دوستی هم میشود حزب شیطانی شدن و عین کفر است. چرا این از اصول نباشد؟
قصه نبافید. ترانه نسرایید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: طینت و خاکی که ابوبکر و عمر از آن خلق شده اند همان طینت پیامبر است.( به شهادت کتب شیعه) #5860کتاب پیامبر؟ابوبکر؟عمر؟عثمان؟علی؟…………..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شمشیر از رو بسته چی شد؟ شیعه گفته سنی رافضی است یا برعکس؟ انتحاری؟سر بریدن؟ انگشت در جهان کرده ام و همد رافضی میجویم؟
یا تمام احادیت شیع را بررسی کرده و تمام توجیهات شیعه را در رفع تناقضات دیده اید و به این نتیجه رسیده اید که کتب اربعه سراسر خطا و دروغ است یا اینکه از روی بادهای موسمی شکم حرفی زده اید. از مورد اول اگر نمونه ای دارید بفرمایید که چه کسی این کار را کرده. از نمونه دوم هم که خود شما هستید.
در مورد علم احتمالا یادتان نیست که و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا. یا اینکه بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم.
بعد این ایراد دارد که خداوند بخواهد بخشی از نعماتش ولو بخش اعظم آن را در یک برهه زمانی خاص عرضه کند؟
لعن که یک فرهنگ قرآنی است. شما اگر در این زمینه ایرادی داری برو با خدا حلش کن ما رو هم در جریان نتیجه قرار بده.
طعن به چه کسانی؟ اینکه تاریخ گزارش کرده یه نفر که گروهی قبولش دارن به یه نفر دیگه که همان گروه قبولش دارد ایمان نداشته یا با او دشمنی کرده یا توهین کرده، این تقصیر شیعه است؟
ا
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: طینت و خاکی که ابوبکر و عمر از آن خلق شده اند همان طینت پیامبر است.( به شهادت کتب شیعه) #5861انحصار عقل و علم؟اینکه من کسی را مطلقا مطاع بدانم بر اساس آنچه که خدا فرموده آیا معنایی غیر این میدهد که خدا همه علم و عقل را به او داده است؟ اصلا میشود خدا پیامبرش را مطاع مطلق کند کند بعد یه کسی پیدا بشه که ازپیامبر بیشتر بفهمه؟
این معقول است که فهیم از نفهم اطاعت کند؟
تقیه. آن بابایی که تا اسلمان(اسلم و غفار) را در مدینه ندیده بود مطمئن از پیروزی نبود را که میشناسی. حالا همین بابا وقتی شمشیر به دست گرفته و در کوچه های شهر میگردد و میگوید بروید با خلیفه رسول خدا بیعت کنید، شما بودی بیعت میکردی یا سر رو میدادی؟
وقتی پیامبری جرات ندارد تغییرات مسجد الحرام را اصلاح کند اسمش چیست؟ وقتی هارون میداند که اگر حرف بزند سرش بر باد میرود و سکوت میکند این اسمش چیست؟ آن صحابی چرا به پیامبر فحش داد تا جانش را حفظ کند؟
اصلا متوجه هستی که بنی امیه(آن شجره مذکور در قرآن) چه جوی ایجاد کرده بود؟ شما بودی چه کار میکردی؟ حتما مثل آن بابایی که افتاد توی کوچه و خیابان و گفت که ما همه مسلمانیم عمل میکردی؟ بعد یکی نیست بگه که احمق مگه غیر اینست که لا تقدموا بین یدی الله و رسوله؟ خب وقتی پیامبرش سکوت میکند یا عمل صحابی در حفظ جانش را تایید میکند من . شما غلط زیادی میخوریم که ایراد بگیریم.
مماشات؟
کسی که از پس یک واو بر نمی آید،نمیتواند بگوید که چرا میشه زن گرفت اما نباید دوستی کرد این چه مماشاتی میکنه؟ بله شما زیپ دهانتان را بسته اید و البته ضامن کمربند انتحاری را نیز گم کرده اید وگرنه تا الان به تبعیت از سیره همسر پیامبر منقول در اصح الکتب بعد از قرآن من را با فحش آب کشیده بودید و به تبعیت از برخی دیگر یا از شهر بیرونم کرده بودید یا خونم را ریخته بودید.
فکر میکنم اگر یک کور مادرزاد این نوشته را خوانده بود موضع ما را در تقلید متوجه میشد.
در مورد حدیث. روات همگی ثقه هستند اما متن چیست؟ گوشت سگ نجس است و خوردنش حرام. این با کجای قرآن منطبق است؟ مماشات نکنید و جواب دهید.
من هم گفتم که حرف یک عالم چقدر برش دارد؟ وحی منزل است؟ اینکه مثلا طوسی بگوید سین و حلی بگوید شین این ایراد دارد؟ اگر من هم گفتم که هیچکدام اینها نیست و الف است ایراد کار کجاست؟ اما عمل صحابی حکمش چیست؟ ابوحنیفه با مالک با شافعی با احمد تناقض ندارند؟ ایرادش چیست؟
این را هم فراموش نکنید. طینت آنها که سوزانده و خاکسترشان به باد داده میشود از چیست؟
اصل و فرع و تبع از کجا اومد؟نوشته های قبلی رو ببینید.
نوشتن که اینها از اصول هستند. چرا؟ چون تخلف از آنها یعنی کفر. این را که متوجه میشوید؟ اگر متوجه میشوید بگویید که کی و در کجا گفته اینها اصول دین هستند؟ به تبع آنها را از کجا آوردید؟ کجای آیه نوشته؟ آیا استنباط کردید؟
اصلا استنباط را شنیده اید؟ احساس میکنم کلا با این واژه شما و همفکرتان غریبه هستید. استنباط.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: طینت و خاکی که ابوبکر و عمر از آن خلق شده اند همان طینت پیامبر است.( به شهادت کتب شیعه) #5864خیانت در گزارش تاریخ؟ به امام بخاری تهمنت میزنی؟ او در کتابش نوشته که عایشه و زینب همسران پیامبر در مقابل پیامبر همدیگر را به باد فحش گرفته اند.تقلید در چه؟ این را هم جواب نمیدی. یه چیزی از این و اون شنیدی دائم تکرار میکنی. تقلید در چی؟ رفتی اولین عبارت توضیح المسائل های مراجع را ببینی؟
امامت را افترا میدانی چون نمیتوانی مردودش کنی. دلیلی بر ابطال عمل پیدا نمیکنی پس آن را خرافه میدانی و……..
مغز ما شستشو شده و مغز شما همچنان غبار آلود. از این مغز خود استفاده کنید و نقش واو را معلوم کنید.
ادامه بحث را به بهانه هتاکی منصرف شده ای چون نمیتوان بگویی طینت کسانی که به باد داده میشوند چیست.
مظلوم نمایی با مظلوم بودن متفاوت است.
کتاب های مورد تبعیت چی شد؟
رافضی چی شد؟
انتحاری؟
طالبان؟
القاعده و هزار کوفت و زهر مار دیگه؟
راستی سنی بودن در مالزی مورد تهدید است یا شیعه بودن؟
.
ای بابا ولش کن. من هتاکم و شما با هتاکان کاری ندارید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: طینت و خاکی که ابوبکر و عمر از آن خلق شده اند همان طینت پیامبر است.( به شهادت کتب شیعه) #5868طینت آنهایی که جسدشان سوزانده و به باد یا آب داده میشود یا آنها که در دریا غرق میشوند و خوراک ماهی یا مثلا آنها که در برف جان میدهند و در بین برفها مدفون میشوند از چیست؟هم خودتان فکر کنید و هم سایر برادران فهیم.
شمشیر از رو بسته شده هم که سر جاش ظاهرا محفوظه.
.
براداران فهیم به ما بگویند که رافضی را کی به کی گفته.
یه آیه ای هست توی قرآن که اصابعهم دارد اذنهم دارد. بخونید روشن میشید.استنباط چی شد؟
قرآن را که بزغاله خورد. پس تحریف معنا ندارد.اما سایر ادعاهایتان نیز باشد به حساب جدول باطله دانستنیها.
اینکه طرف دهان باز کند و فقط بگوید دلیلی بسیار روشن بر حقانیت اوست. پس دهان را نبندید که حقانیتتان زیر سوال نرود.
ادعا بدون دلیل تقریبا ارزشی به اندازه تمام مذهب شما دارد.
سلام علیکم.… قد حلّى أبو بكر الصديق رضي الله عنه سيفه…
مرحوم اربلی از کجا نقل کرده؟ پانویس بحار ج29ص651 را ببینید. سیر اعلام النبلا ج4 ص408 را ببینید و محمد بن علی بن حبیش را پیدا کنید. عروة بن عبدالله؟
…..وعندما شاوره عمر…
جامع البيان في تأويل القرآن (تفسير طبري) ، ج 7 ص 327 ش 8098..الدر المنثور في التأويل بالمأثور جلال الدين السيوطي ، ج 2 ص 466..جامع الأحاديث جلال الدين السيوطي ، ش 29919 ، مسند عمر بن الخطاب..كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال المتقي الهندي ، ج 2 ص 493 ش 4291..المحرر الوجيز ، ج 2 ص 31..البحر المحيط ج 3 ص 431..لباب الآداب أسامة بن منقذ ، ج 1 ص 54..الاستذكار ابن عبد البر ، ج 3 ص 249
أخبرنا أبو العباس محمد بن أحمد المحبوبي بمرو ثنا سعيد بن مسعود ثنا عبيد الله بن موسى ثنا نعيم بن حكيم عن أبي موسى الحنفي عن علي رضي الله عنه : قال : سار النبي صلى الله عليه و سلم إلى خيبر فلما أتاها بعث عمر رضي الله تعالى عنه و بعث معه الناس إلى مدينتهم أو قصرهم فقاتلوهم فلم يلبثوا فسار النبي صلى الله عليه و سلم الحديث
هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه. تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح
المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص 40 ش 4340
پس امير مؤمنان مي دانست كه اگر او به جنگ برود، همان تاريخ احد و … تكرار مي شود و عمر پا به فرار مي گذارد. روم هم که شوخی بردار نیست و وقتی بیاید دودمان ملت را به باد میدهد پس اگر عمر برود و فرار کند مسلمین پراکنده شده و این کار اسلام که(نه عمر) تمام میشود. حالا کدام مهمتر است اسلام یا عمر؟
….لما استشار عليا رضي الله عنه عند انطلاقه لقتال فارس….اصولا ایشان در کدام جنگ در زمان رسول خدا فتح و ظفری داشتند که بخواهند در زمان پس از ایشان داشته باشند؟ و اصولاتر اینکه ایشان در کدام یک از جنگهای بعد از زمان پیامبر حضور داشتند که در این یکی حاضر باشند؟ شده داستان اون که نمیخواست روزه بگیره دنبال بهانه بود و از این دکتر به اون دکتر میرفت تا بالاخره یکی گفت تو اصلا مریضی و نباید روزه بگیری. مسلم است که اگر ایشان به جنگ میرفتند همان تاریخ احد و…. تکرار شده و مسلمانان نیز با دیدن فرار فرمانده شجاعشان که البته به دستور الهی است از میدان جنگ متواری شده و بیچاره اسلام.
…قصة زواج على بن أبي طالب من فاطمة رضي الله عنهما….
و در روایت دیگر است؛
فقال له النبي صلى الله عليه وآله اذهب فبع الدرع . فخرج علي عليه السلام فنادى على درعه فجاءت بأربعمائة درهم أو دينار فاشتراه دحية الكلبي . فلما أخذ علي عليه السلام [ الثمن ] وسلم دحية الدرع عطف دحية إلى علي ، فقال : أسألك يا أبا الحسن أن تقبل هذه الدرع هدية ولا تخالفني في ذلك . فحمل الدرع والدراهم وجاء بهما إلى النبي صلى الله عليه وآله ونحن جلوس بين يديه . فقال : يا رسول الله ، إني بعت الدرع بأربعمائة درهم أو دينار وقد اشتراه دحية الكلبي وقد سألني أن أقبل الدرع هدية ، فأي شئ تأمر ، أقبلها أم لا ؟ . فتبسم رسول الله صلى الله عليه وآله وقال : ليس هو دحية ، ولكنه جبرئيل ، وإن الدراهم من عند الله تعالى ، لتكون شرفا وفخرا لابنتي فاطمة ، وزوجه النبي صلى الله عليه وآله بها . ودخل بعد ثلاث .نوادر المعجزات – محمد بن جرير الطبري ( الشيعي) – ص 86…اختلاف بني العباس من المحتوم….خب حالا منادی اول درست گفته یا منادی دوم؟ هر دو درست گفته اند؟…فانظر هذا المدح والثناء على عثمان…چون عربی خوب میدانید به این آدرس مراجعه کنید. طولانی بود.
…ولما حوصر عثمان…حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قال: حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ الْمَاجِشُونِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، أَنَّ أُمَّ حَبِيبَةَ زَوْجَ النَّبِيِّ (ص) وَرَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا حِينَ حُصِرَ عُثْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ حُمِلَتْ حَتَّى وُضِعَتْ بَيْنَ يَدَيْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي خِدْرِهَا وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ، فَقَالَتْ: ” أَجِرْ لِي مَنْ فِي الدَّارِ “. قَالَ: نَعَمْ إِلا نَعْثَلا وَشَقِيًّا، قَالَتْ: ” فَوَاللَّهِ مَا حَاجَتِي إِلا عُثْمَانُ، وَسَعِيدُ بْنُ الْعَاصِ “. قَالَ: مَا إِلَيْهِمَا سَبِيلٌ. قَالَتْ: ” مَلَكْتَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ فَأَسْجِحْ “، قَالَ: أَمَا وَاللَّهِ مَا أَمَرَكِ اللَّهُ وَلا رَسُولُهُ.
تاريخ المدينة المنورة، ج 2، ص219 ح 2019
حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ الْحُبَابِ، قال: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ هَارُونَ بْنِ عَنْتَرَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مَا كَانَ قَدِمَ قَوْمٌ مِنْ مِصْرَ مَعَهُمْ صَحِيفَةٌ صَغِيرَةُ الطَّيِّ، فَأَتَوْا عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالُوا: إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ غَيَّرَ وَبَدَّلَ، وَلَمْ يَسِرْ مَسِيرَةَ صَاحِبَيْهِ، وَ كَتَبَ هَذَا الْكِتَابَ إِلَى عَامِلِهِ بِمِصْرَ، أَنْ خُذْ مَالَ فُلانٍ وَاقْتُلْ فُلانًا وَسَيِّرْ فُلانًا، فَأَخَذَ عَلِيٌّ الصَّحِيفَةَ فَأَدْخَلَهَا عَلَى عُثْمَانَ، فَقَالَ: أَتَعْرِفُ هَذَا الْكِتَابَ؟ فَقَالَ: ” إِنِّي لأَعْرِفُ الْخَاتَمَ “، فَقَالَ: اكْسِرْهَا فَكَسَرَهَا.فَلَمَّا قَرَأَهَا، قَالَ: ” لَعَنَ اللَّهُ مَنْ كَتَبَهُ وَمَنْ أَمْلاهُ “.
فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَتَتَّهِمُ أَحَدًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ؟ قَالَ: ” نَعَمْ “.
قَالَ: مَنْ تَتَّهِمُ؟ قَالَ: ” أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ أَتَّهِمُ “، قَالَ: فَغَضِبَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَامَ، وَقَالَ: وَاللَّهِ لا أُعِينُكَ وَلا أُعِينُ عَلَيْكَ حَتَّى أَلْتَقِيَ أَنَا وَأَنْتَ عِنْدَ رَبِّ الْعَالَمِينَ.تاريخ المدينة المنورة،ج 2، ص212، ح2008
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَقَّاصِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: رَجَعَ أَهْلُ مِصْرَ إِلَى الْمَدِينَةِ قَبْلَ أَنْ يَصِلُوا إِلَى بِلادِهِمْ، فَنَزَلُوا ذَا الْمَرْوَةِ فِي آخِرِ شَوَّالٍ، وَبَعَثُوا إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَانَ أَعْتَبَنَا، ثُمَّ كَتَبَ يَأْمُرُ بِقَتْلِنَا، وَبَعَثُوا بِالْكِتَابِ إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَدَخَلَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَلَى عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْكِتَابِ، فَقَالَ: مَا هَذَا يَا عُثْمَانُ؟ فَقَالَ: ” الْخَطُّ خَطُّ كَاتِبِي، وَالْخَاتَمُ خَاتَمِي، وَلا وَاللَّهِ مَا أَمَرْتُ وَلا عَلِمْتُ “.
قَالَ: ” أَتَّهِمُكَ وَكَاتِبِي “.
فَغَضِبَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، وَقَالَ: وَاللَّهِ لا أَرُدُّ عَنْكَ أَحَدًا أَبَدًاتاريخ المدينة المنورة،ج 2، ص212، ح2009
-
نویسندهنوشته ها
شما الان پیرو فقه چه کسی هستید؟ پیامبر؟ابوبکر؟عمر؟عثمان؟علی؟……..؟؟؟؟؟ از ایشان کتابی موجود است؟
احتمالا متوجه هستید که سایرین به علم ایشان نیاز داشته اند. و خودشان که صاحب علم هستند هرگاه که بخواهند به آن رجوع میکنند. نه؟
بنده تنها اشتراکی که با شما دارم عضویت در این سایت است. توضیح دیگری ندارم جز یک خواهش که جون مادرت نصیحت نکن.
تنها فرقه ای که شمشیر…..
و برای همین است که در ممالک مسلمان نشین در حسینیه ملت منفجر میشوند و در بازار ملت منفجر میشوند و در مسجد ملت منفجر میشوند و در راه زیارت یا برگشت از آن ملت منفجر میشوند و در مثلا سوریه سر بریده میشوند و…… .
و ابته که این شیعیان هستند که کمربند انتحاری دارند و در شبکه ها میگویند که گوشت شما را چرخ میکنم و به سگ میدهیم و زنان شما بر ما حلال هستند و باید جزیه بدهید و شما هستید که رافضی هستید و هزار کوفت و زهر مار دیگر.
راستی این رافضی را کدام حلال زاده ای به دهن برخی انداخت؟ اصلا این روافض کی هستند؟
طبری آن تاریخ نویس راستگو و امانتدار و آن مفسر معظم چرا گفته هر کس ابوبکر و عمر را امام هدایت نداند باید او را کشت؟
شما امامت را ابداع میدانید اما عاجز از اثبات حرف خود هستید. واو
یه سوال کردم اینکه این افرادی که جسدشان سوزانده و باد یا آب داده میشود از چی خلق شده اند؟
بارها از شما شنیده ام…..
من هم گفتم که حرف یک عالم چقدر برش دارد؟ وحی منزل است؟ کدام عالم گفته فقط از این چیزی که من میگم باید تبعیت کرد و بقیه کشک؟ کدامشان منکر عقل شده؟ کدامشان اصول دین را قابل تقلید دانسته؟ حرف از روی شکم و بادهای موسمی آن نزنید.
با توجه به تجربه شخصی….
کاملا با شما موافقم چرا که تنها شیعه است که انطباق با الاسلام دارد و بس. فرقه را باید به بقیه گفت.
خب باب عقل را چه کسی باید بخواند؟ احتمالا صاحب عقل.
بعد احتمالا یادتان رفته که خمس از فروع است و ما در آن تقلید میکنیم.