پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
به نام خدا و سلام به همگی محبین اهل بیت
آقای مجاهد ممنون که جواب دادی(البته فقط اباطیل گفتی)
اولا راجع به اینکه گفته ای این شبهه را قبلا پاسخ داده اند باید بگویم:زهی خیال باطل!!!شما نه تنها نتوانسته به آن پاسخی بدهید بلکه بیشتر طبل رسوایی خود را زده اید
در آنجا نوشته شده:این روایت به خاطر وجود علی بن صالح ضعیف است
جواب:«علی بن صالح بن حی الامام القدوة الکبیر. وثقه احمد بن حنبل و یحیی بن معین»سیر اعلام النبلاء جزء7 ص372
میبینیم که علی بن صالح ثقه هستش
گفته شده:متن حدیث نیز غلط است زیرا معقول نیست که امیرالمومنین(به رسم امانت گفتم) ابوبکر در مدینه شب عوض آنکه برود به خانه یکی از زنانش نوبت شب را ضایع کند و برود خانه دخترش بخوابد و این خودش یک دروغ است که جاعل حدیث توجه نداشته!!
جواب:بعضی وقتا آدم از شنیدن بعضی حرفا دچار شک میشه که آیا طرف مقابل احتمالا دارای چیزی به نام فهم و شعور هست یا بالا خانه اش مملو از پهن و کرم های آسکاریس هست!! البته احتمال وجود کرم های هرمافرودیت نیز کم نیست!!!
آخه برادر نازنین این چه استدلال پوچیه که شما میکنید؟؟چرا خودتونو رسوای جهانیان میکنید؟؟قحطی استدلال بود؟؟این کجایش عجیب است که پدری مهربان و فداکار یک شب را در خانه دختر عزیزش بخوابد؟؟ای خدا!!!!
گفته شده:شیعه میگوید ابوبکر با آتش زدن احادیث میخواسته فضائل علی را پنهان کند.جواب این است که اگر میخواست پنهان کند اصلا روایات رو جمع نمیکرد.و اگر میخواست پنهان کند که به دخترش میگفت:دخترجان آتش زدن مخفیانه باشد به کسی نگو
جواب:خب اگر نمیخواست فضائل علی رو پنهان کنه پس چرا آتیششون زده؟؟البته من نمیگویم این احادیث درباره امام علی بوده یا نه.که احتمال این که باشد هم زیاده چون پیامبر تا جایی که امکان داشته در هر موقعیتی و در هر مجلسی از فضائل امیرمومنان فرموده که حد و حساب ندارد.
حالا اگر ابوبکر احادیثی را جمع کرد و از بودن اون احادیث احساس نگرانی کرد دلیلش چی میتونه باشه؟؟آیا اینکه بگه میترسم راوی هاشون ثقه نباشه منطقیه؟؟قبلا بحث کردیم که این دلیل نمیتونه مورد پذیرش باشه(که نتونستین توجیهش کنید)پس دلیل واقعی اش چی بوده؟
بعدشم اگر جناب عایشه این قضیه رو نقل نمیکردن(لو نمیدادن)همانطور که خودتون گفتین مخفی باقی میموند
گفته شده:اگر میخواست پنهان کند که کاری سهل می بود.یعنی حدیث جعلی در مدح خود و در ذم علی درست می کرد
جواب:مگر کم درست کردن؟؟حدیث خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل چیه پس؟؟حدیث جعلی و کعب الاحباری عشره مبشره چیه پس؟؟
گفته شده:اگر این روایت صحیح هم باشه باز هم مدح ابوبکر است
جواب:ماشالله به استدلال پوچتان!!احادیث پیامبر را به بهانه عدم اطمینان (که بهانه ای بیش نبوده و غیر منطقی)بیا آتیش بزن بعد بگو دلیل بر فضل من میشه!!هوش مهندسیتان منو کشته!!
پس چرا الان احادیثی که مطمعن هستید ضعیف اند رو آتیش نمیزنید؟؟؟مگه پیرو ابوبکر نیستید؟؟اون مطمعن نبود آتیششون زد,شما که مطمعن هستید چرا این کارو نمیکنید؟؟
پس برادر محترم آقای مجاهد در این قسمت که شما آدرس دادید هیچ پاسخ محکمی داده نشده است.شما هم که چیزی نتونستید ارائه بدید.
اما اینکه درباره مصحف امام علی صحبت کرده ای پس خوب گوش کن.
اولا میبینم که راه شیطان(قیاس) را در پیش گرفته ای و قیاسی غیر مرتبط کرده ای!!اول یه جواب مختصر بدم؟؟میدونی چرا قیاست غیر مرتبطه؟؟
ببین ابوبکر احادیث رو به صحابه عرضه نکرد تا درباره درستی شون با اونا اجماع کنه و اونا رو از روی ظن خودش آتیش زد
اما امام علی چیکار کرد بلبل بابا؟؟گفت ای خلفای راشدین ای بزرگان این قرآن رو من جمع آوری کردم که طبق ترتیب واقعی وحی,شان نزول,تفسیر می باشد.بیایید و چاپشون کنید تا در آینده جناب مجاهد ازش استفاده بکنه!من نمیخوام به اون مدیون باشم.اما خلفای راشد تو چی گفتن؟؟
گفتن:علی برو پی کارت.قرآن تو به درد ما نمیخوره.ما خودمون قرآن داریم.مجاهد, قرآن تو رو بخونه گمراه میشه.قرآن ما براش کافیه
.دیدی بلبل بابا؟؟قیاست خنده دارهاما درباره مصحف امام علی باید بگم که در آن ترتیب دقیق سوره ها و ایات و مراحل و سیر تاریخی نزول آیات روشن بود.بدین صورت سیر تشریع و احکام,مخصوصا مساله ناسخ و منسوخ در قرآن به خوبی به دست می آمد.
ثانیا:در این مصحف قرائات آیات طبق قرائت پیامبر بوده که اصیل ترین قرائات است بدین ترتیب راه برای فهم محتوا و به دست آوردن تفسیر صحیح آیات راحت بود.هم چنین این مصحف شامل تنزیل و تاویل بود یعنی موارد نزول و مناسبت هایی را که موجب نزول آیات و سوره ها بود در حاشیه مصحف توضیح داده شده بود.
پس اینکه میگویی منظور تحریف قرآن است عوام فریبی است!و منظور از قرآن واقعی در روایاتی که آوردی اینه نه قرآن تحریف شده!
گفته ای:چرا امام معصوم امت اسلامی را از قران اصلی محروم کرده و امت را در گمراهی قرار داده؟
جواب:اولا همانطور که گفتم که آن قرآن نیز مانند همین قرآن کنونی است فقط با تفاوت هایی که گفتم.
دوما:هیچ مومنی از مصحف امام علی عیله السلام محروم نشده.میدونی چرا؟چون اهل بیت از روی این مصحف(قرآن جامع و همرا با حاشیه و تفسیر و تنزیل نه قرآن تحریف شده)به یاران خود اصول و قواعد علوم قرآنی رو یاد دادند و تو اگر پیرو اهل بیت باشی از این مصحف نیز بهره خواهی برد.
مثال میزنم تا دوهزاریت بیفته.ببین عزیزم!مثلا اهل بیت شان نزول آیه تبلیغ رو برای ما بیان فرمودند که منظور ولایت و خلافت امام علی میباشد.خب اینو از کجا بیان کرده اند؟؟از مصحفی که نزد آن هاست و شان نزول آیات در آن نوشته شده
اگه نگرفتی بازم توضیح بدم
اما بریم سراغ بحث اصلی.بهم بگو که امام علی مردونگی کرد و اومد قرآن خودشو عرضه کرد ولی قبول نکردن.اما چرا ابوبکر این کارو نکرد؟؟؟چرا به صحابه عرضشون نکرد تا درباره صحت اونا مطمعن بشه؟؟؟
لطفا روی موضوع و سوالاتی که قبلا مطرح کرده ام بحث کن!
با تشکر از مدیران سایت اسلام تکس
به نام خدا و سلامدوست عزیز اگر به حدیث معتبر ثقلین دقت کنی تمام سوالات بی ربطت پاسخ داده میشود.
اینقدر از این حدیث وحشت داری که نخواستی آن را یک بار هم بنویسی!!
ولی من مینویسم ببینیم این مجاهد جون ما از چی میترسه
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله :انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی احدهما اعظم من الآخر ما کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترفا حتی یرد علی الحوض.فانظروا کیف تخلفونی فیهما»صحیح ترمذی حدیث3788
ترجمه:رسول الله فرمودند:همانا من در میان شما چیزی به یادگار میگذارم که اگر به آن تمسک جویید بعد از من هرگز گمراه نمیشوید,که یکی از آنها قرآن کتاب خدا از دیگری بزرگتر است و ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است و دیگری عترتم اهل بیتم و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در حوض بر من وارد شوند.پس ببینید که بعد از من چگونه درباره آنها رفتار خواهید کرد.
مجاهد جون حق داری از این حدیث بترسی چون همین یه حدیث کل مذهبتو به باد فنا میده
خب لازمه ابتدا نکاتی از این حدیث که هیچ وقت جوابی به اونها داده نشده آورده بشه تا بعد ببنیم سوالای مجاهد جون چقدر پوچه
1)قرآن و اهل بیت همیشه همراه یکدیگر و جدایی ناپذیرند و آنها که طالب حقایق قرآن اند باید فقط به اهل بیت رجوع نمایند2)همانگونه که پیروی از قرآن بدون هیچ قید و شرطی واجب است پیروی از اهل بیت نیز بدون قید و شرط واجب است
3)اهل بیت معصوم اند:زیرا جدایی ناپذیر بودن آن از قرآن از یک سو و لزوم پیروی بی قید و شرط از آنان از سوی دیگر دلیل روشنی بر عصمت آن ها از خطا و اشتباه است.چرا که اگر آن ها خطایی داشته باشند از قرآن جدا میشدند و پیروی از آنان مسلمانان را از گمراهی و ضلالت بیمه نمیکرد.واین که میفرماید:با پیروی از آنان دربرابر گمراهی ها مصونیت دارید(لن تضلوا)دلیل روشنی بر عصمت آنهاست.همانطور که در آیه اطاعت از اولی الامر,اطاعت از آنان را بی قید و شرط بیان فرموده همانطور که اطاعت از خدا و رسول بی قید و شرط است و این یعنی عصمت از خطا.و اگر آنها معصوم نبودند دعوت خدا بر اطاعت از آنان دعوت بر عصیان بود(اگر قائل باشیم که ممکن است خطا بکنند)
4)پیامبر فرمودند:لن تضلوا یعنی هرگز گمراه نمیشوید.ایشان میتوانستند بگویند لا تضلوا.ولی با این جمله تاکید ایشان بر این امر اثبات میشود.
5)پیامبر فرمودند:این دو همیشه با هم هستند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیندواین به خوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان
گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است آنها نیز همیشه چراغ هدایت اند.پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را بیاییم.این مطلبی است که برخی از اهل سنت نیز مانند سمهوری به آن تصریح کرده اند.(خلاصه عبقات الانوار ج22 ص285)5)از این حدیث شریف استفاده میشود که جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت پایه گمراهیست و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت
6)آنها از همه افضل و اعلم و برترند
ادامه دارد…
———————-———به نام خدا و سلامجناب مجاهد خوب میشی!!!نگران نباش.ما هم یه اردکی داشتیم که اینجوری شده بود ولی خوب شد
اما جواب:
کلمه دقیق و الدقیقه از کلمات نوظهور عرب نیستند,بلکه کلماتی اند که در لغت عرب سابقه طولانی دارند.معجم مقاییس اللغه که از قدیمی ترین کتاب های لغت است در این باره میگوید:«دق,به معنای صغیر و بر کوچک بودن دلالت میکند» معجم مقاییس اللغة ج2 ص258
لذا این کلام عرب مشهور است که«ما له دقیقة و لا جلیلة» یعنی:نه گوسفندی دارد و نه شتری.یعنی دقیقه به معنای حیوان کوچک تر(در مقابل شتر که حیوان بزرگتر است)استعمال شده است.
اکنون به استعمال این کلمه در روایت کتاب شریف میپردازیم:
«قلت لابی عبدالله علیه السلام متی یعرف الاخیر ما عند الاول قال فی آخر دقیقة تبقی من روحه»
19این حدیث و مشابه آن با همین الفاظ قبل از کتاب کافی در کتاب بصائر الدرجات تالیف صفار موجود است که حدود 40 سال قبل از کلینی وفات کرده است.
2)در همه نسخه ها یی که از کافی یافت شده است کلمه دقیقه به همین شکل وارد شده است و حتی اختلاف نسخه هم در بین نیست
3)کلمه دقیقه به همان معنای لغوی خودش استعمال شده است که به معنای جزء کوچک است.پس معنای حدیث این است:…در آخرین جزء زمانی که از روحش باقی است.
4)ائمه به شهادت تاریخ فصیح ترین افراد عرب بوده اند و استعمال یک کلمه در کلام انان نشانه صحت استعمال آن کلمه در زبان عرب است.
5)میتوان حدیث را با در نظر گرفتن مطلب دیگری معنا کرد و آن اینست که چه بسا بین لفظ آخر و دقیقه کلمه وقت حذف شده است.چنین امری در کلام عرب دیده میشود که صفت جانشین موصوف میشود.مثلا گفته میشود «لاعذبه شدیدا» که در اصل «لاعذبه عذابا شدیدا» بوده است که عذابا(موصوف)حذف شده و شدیدا(صفت)به جای آن نشسته است.در این حدیث هم چه بسا چنین بوده است که فرموده:فی آخر وقت دقیقة.یعنی در آخرین لحظات باقی مانده از وقت زندگی اش.در این معنی هم باز دقیقه به معنای جزء کوچک است.این معنا شبیه این است که برای کلمه دقیقه جار و مجروری بوده باشد که به علت وضوح آن حذف شده است.مانند آن که بگوییم فی آخر دقیقة من الوقت
6)علاوه بر این در قرآن که مصون از تحریف است نیز کلمه الساعة فراوان استعمال شده است که به معنای وقت و زمان استعمال شده است.(التحریر و التنویر ج13 ص59 ذیل آیه و ان الساعة لاتیه)و علت نامگذاری قیامت به الساعة این است که قیامت زمان برانگیخته شدن است.در این صورت آیا شایسته است که بر قرآن نیز اشکال وارد کرد که چرا الساعة را به معنای زمان به کار برده؟؟با آن که در زمان نزول قرآن ساعت وجود نداشته است؟!شبیه این مطلب در برخی از روایات نیز وجود دارد که کلمه الساعة به معنای مدتی از زمان به کار رفته است.در روایتی از پیامبر اکرم علت تشریع پنجاه رکعت در طول شبانه روز را وجود 25 ساعت در طول شبانه روز دانسته اند.ایشان میفرمایند:«نماز در روز و شب پنجاه رکعت است.زیرا ساعات شب دوازده ساعت و ساعات روز نیز دوازده ساعت است و بین طلوع فجر و طلوع خورشید هم یک ساعت است.لذا برای هر ساعت دو رکعت نماز تشریع شده است»(50/25=2)
پس در آخر یادآور میشویم که کلمه دقیقه و ساعت که در روایات و قرآن آمده به معنای لغوی آن ها یعنی همان جزئی از زمان به کار رفته است نه به معنی مصطلح امروز
با تشکر از دست اندرکاران سایت اسلام تکس
بسم الله الرحمن الرحیم والصلاة علی سیدنا محمد و آل سیدنا محمد سیما احمد بن الحسن عجل الله فی فرجهاما جناب مجاهد همانطور که حتما دیدی من پاسخ به شبهات تو را داده بودم ولی نمیدانم چرا تبدیل به خط تیره شده اند.الله اعلم!!!! همچنین اگر ملاحظه کرده باشی در آخر نوشته ام ادامه دارد..
همچنین تو شبهات دیگری را علاوه بر شبهات قبلی (که حجمشان کم نیست)مطرح کرده اید که با توجه به نزدیکی فصل امتحانات زیاد فرصت نمیکنم.ولی در حد توانم به آنها پاسخ خواهم داد.
در باره اخذ دین از صحابه که گفته ای:تکلیف کسانی که دینشان را از صحابه گرفته اند چه میشود؟؟
جواب:مسلما این حرف شما بر پایه نظریه موهومی عدالت صحابه است.اما نظر شیعه درباره این است که الصحابه علی قسمین.صحابه ای که بر عهد خود با پیامبر مانده و بعد از وفات ایشان دین را از مجرای اصلی آن گرفتند و به مردم ابلاغ کردند و از روی اجتهاد و رای و قیاس و و نظر شخصی عمل نکردند و صحابه ای که عهد شکنی کردند و خود را صاحب اجتهاد و فتوی(مستقل از اهل بیت)قرار دادند و در این مقام به تبلیغ دین(به گمان خودشان)پرداختند.همچنان که بسیاری از اختلافات در دین به سبب عدم توجه به منبع اصلی آن یعنی عترت بوده است.و اگر تمامی مسلمانان بعد از پیامبر احکام را از اهل بیت معصوم ایشان اخذ میکردند مسلما اختلاف ها ایجاد نمیشد.در این بین متاسفانه اهل سنت با فاصله گرفتن از اهل بیت چاره ای جزء تمسک به اجتهاد و قیاس و اجماع و عقل پیدا نکردند و این آغاز اختلافات.در میان عده قلیلی از شیعه نیز این فاجعه به وجود آمد و با وارد کردن اجتهاد و اجماع در دین سبب بروز اختلافاتی در دین شده اند.که مسلما مصداق سخن امام زمان میباشند که پس از ذکر ویژگی های علما میفرمایند:این نشانه ها نیست مگر در بعضی از علمای شیعه نه در همه آنها»
اما شبهات تازه جناب مجاهد:
گفته ای:معلوم نیست که چرا عترتی که شامل جمیع بنی هاشم میشود را اختصاص به دوازده نفر داده اید
جواب:ابتدا لازم است کلمه عترت را از لحاظ لغوی بررسی کنیم.لغویان اهل سنت در این باره چه گفته اند؟؟
جوهری در کتاب صحاح مینویسد«عترة الرجل:نسله و رهطه الادنون» صحاح اللغة ج2 ص735
ابن اثیر مینویسد:«عترة الرجل و اسرته و فصیلته و رهطه الادنون» لسان العرب ج4 ص538
ابن اثیر در کتاب النهایة پس از نقل حدیث ثقلین مینویسد:«مراد از عترت اخص اقارب پیامبر است»انهایة فی غریب الحدیث ج3 ص177
ابن اعرابی میگوید:«قال ابن الاعرابی:العترة:ولد الرجل و ذریته و عقبه من صلبه.قال:فعترة النبی صلی الله علیه و آله ولد فاطمة البتول علیها السلام» لسان العرب ج4 ص538
ترجمه:«ابن اعرابی میگوید:عترت فرزندان مرد و از نسل اوست.و عترت پیامبر فرزندان فاطمه میباشد
با توجه به آنچه بیان شد مراد از عترت مطلق اقارب و خویشاوندان نیست.افزون بر اینکه پیامبر در حدیث ثقلین عترت را به اهل بیت تخصیص داده اند.و فرموده اند:انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی
حکیم ترمذی با همه تعصبش در کتابش به نام نوادر الاصول در ذیل حدیث ثقلین میگوید:«فقول رسول الله صلی الله علیه و آله:لن یفترقا حتی یردا علی الحوض واقع علی الائمة منهم السادة لا غیرهم» نوادر الاصول ص69 به نقل از نفحات الازهار ج2 ص341
ترجمه:گفتار پیامبر اکرم که میفرمایند:آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض بر من وارد شوند,منطبق بر ائمه سادات است نه دیگران]»جناب مجاهد اصلا یه چیزی بگم؟؟ریاضی بلدی؟؟اگه بلدی از عبارات زیر اشتراک بگی
عترت+اهل بیت+(لن یفترقا)=؟؟؟
مسلما در دور اول زنان پیامبر(با فرض اینکه شامل اهل بیت باشند)از دور خارج میشوند.چون از عترت نیستند.
در دور دوم بقیه بنی هاشم نیز از دور خارج میشوند.چون از اهل بیت نیستند.همچنین به این دلیل که مشمول آیه تطهیر نیستند که بتوانند قرین قرآن قرار بگیرند.
گفته ای:حدیث ثقلین عام است و شامل همه عترت میشود.حسن و حسین هر دو زیر کسا بوده اند و از یک پدر.چطور اولاد حسین که مادرشان دختر یزدگرد است معصوم میشوند ولی اولاد حسن غیر معصوم؟؟طبق کدام دلیل؟آیا این مساله علاقه ای به مجوسیت ندارد؟؟
جواب:به همان دلیلی که حضرت فاطمه مشمول آیه تطهیر میشود ولی سایر دختران پیامبر نه.به همان دلیلی که امام حسن و امام حسین مشمول آیه تطهیر میشوند ولی سایر نوادگان پیامبر نه.و اون دلیل چیه؟؟؟شایستگی-تقوا-برتری
همون دلیلی که نبوت از نسل بعضی از پیامبران ادامه پیدا کرد ولی از نسل بعضی از آنها ادامه نداشت.و این به معنی این نیست که مثلا اولاد امام حسن علیه السلام با تقوا نبوده اند.بلکه این حرف در مقام مقایسه است.
ابن حجر مکی میگوید:«فاهل البیتمنهم اولی منهم بذلک لانهم امتازوا عنهم بخصوصیات لا یشارکهم فیه بقیة قریش…ثم احق من یتمسک به منهم امامهم و عالمهم علی بن ابیطالب کرم الله وجهه…و کذلک خصه صلی الله علیه و آله بما مر یوم غدیر خم» الصوائق المحرقة ج2 ص442-443ترجمه:پس اهل بیت بر این امر از دیگر قریش شایسته ترند.چرا که انان دارای ویژگی هایی هستند که بقیه قریش دارای آنها نیستند.آن گاه شایسته ترین فرد بر این امر پیشوا و دانشمند انان علی بن ابیطالب است که پیامبر در روز غدیر خم به این اختصاص داد.
عبدالحق دهلوی میگویدـمراده هنا من العترة اخص عشیرة و اقاربه ای اولاده و ذریته»اشعة المعات فی شرح المشکاة ج4 ص681
به نقل از تشیید المراجعات ج1 ص112ترجمه:منظور از پیامبر در این جا(حدیث ثقلین) از عترت,خویشان و عشیره خاص ایشان یعنی فرزندان و ذریه اوست.
منادی در شرح الجامع الصغیر میگوید:«و هم اصحاب الکساء الذین اهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» فیض القدیر ج3 ص19
اما آنچه درباره احادیث مربوط به دعوت ائمه به سنت گفتی
جواب:(با فرض صحت احادیث):
1)اصولا این احادیث هیچ منافاتی با کلام شیعه ندارد.زیرا اطاعت از سنت پیامبر بر همه مسلمانان واجب است.اما کدام سنت؟؟مسلما سنتی که از اهل بیت(معصوم) اخذ شود نه غیر معصوم
2)عترت حامی و پاسدار حریم سنت است.به این معنی که سنت جزیی از کتاب الله است و در کتاب نهفته است و عترت پاسدار و مجری کتاب است.اصولا سنت منهای عترت کاغذ و مرکبی بیش نیست.آگاهان و آشنایان به کتاب و سنت مجریان و مفسران آن میباشند و آنان جز عترت یعنی ائمه اطهار علیهم السلام نیستند.اصلا عترت نه در برابر سنت است و نه در برابر قرآن,حتی در کنار این دو نیز نیست.بلکه راهی منطقی و مستقیم و مطمعن به قرآن و سنت است.
3)اگر شما میگویید که سنت را دریابید پس چرا جناب عمر در آخرین لحظات عمر پیامبر با گفتن حسبنا کتاب الله از نوشتن سنت جلوگیری کرد؟؟چرا جناب ابوبکر این سنت پیامبر را(500 حدیث بخت برگشته) را آتش زد؟؟و چرا بر بالای منبر از نقل شفاهی سنت آن حضرت منع کرد و گفت:«لا تحدثوا من رسول الله شیئا» تذکره الحفاظ ذهبی ج1 ص33چرا به مدت صد سال خلفای اولیه از نوشتن این سنت گران سنگ پیامبر جلوگیری کردند؟؟بلکه بسیاری از علمای اهل سنت این منع تدوین را به پیامبر نسبت دادند؟؟آیا عاقلانه است که پیامبر سنتش را به عنوان یادگار واجب الاطاعة معرفی نماید ولی از ضبط آن جلوگیری کند تا صحابه و تابعین او مجبور باشند در اثر نبودن نص در مسائل به قیاس و استحسان و مصالح مرسله سر ذرایع پناه ببرند؟؟
4)سنت پیش از قرآن نیاز به حافظ و مفسر است تا مرجع امت در اصل سنت و تفسیر آن باشدزیرا سنت و قرآن صامت,مانع اختلاف امت نیست(به تنهایی) و نیازمند یادگار دیگر پیامبر(حجت ناطقه)اهل بیت هستیم.
درباره حدیث کتاب الله و سنتی که گفته ای:
جواب:اولا ابن حدبث در کتب خودتان نیز سند درست و حسابی ندارد چه برسد به کتاب های ما
درباره حدیث کتاب الله و سنتی در کتاب کمال الدین:
جواب:این حدیث از ابی هریره هست.حتما میدونی که ابی هریره برای شیعه اعتباری ندارد.و این حدیث را جناب علامه از اهل سنت روایت کرده و در سندش میگه:«ذکر هذه الروایة عن ابی هریرة بهذا اللفظ هنا لا یناسب المقام اللهم الا ان یکون المراد ذکره لبیان تحریف ابی هریرة لفظ الحدیث او ایراد جمیع ما سمعه» پس این روایت به درد لای جرز میخورد
درباره حدیث:«عن ابی جعفر الباقر قال:قراء رسول الله ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر»ثم قال:الخیر اتباع القرآن و سنتی»
جواب:مجاهد تو هنوز نمیدونی که الدرالمنثور از کتب شیعه نیست؟؟
در پاورقی حدیث نوشته شده:«الدرالمنثور ج2 ص62
درباره ابان بن عثمان الاحمر که حدیث آوردی و گفتی که شیعه از شراب خوار و فاسد المذهب روایت نقل کرده:
جواب:1)این تهمتی بود که برخی از افراد به ابان بن عثمان میزدند و آن تهمت شراب خواری نبوده بلکه پیروی از فرقه ناووسیه بوده است و علامه در مقام رفع این اتهام این حرف را زده است که با این حرفش او را تبرئه کند.
2)الان معلوم میشود که راویان شیعه شرابخوار بوده یا راویان اهل سنت:
1)محمد بن یحیی بن ابن سمینة
الاسم:محمد بن یحیی بن ابی سمینظ:مهران البغدادی,ابوجعفر النمار
الطبقه:10:کبار الآخذین عن تبع الاتباع
الوفاة:239 ه
روی له:د(ابوداود)
رتبته عنر الذهبی:ثقه
رتبته عنر ابن حجر:صدوق
ولی این راوی به اصطلاح ثقه رامتهم به شمر خمر نموده اند:
«قال ابوبکر المروذی:قیل لابی عبدالله-احمد بن حنبل:ای احب الیک ابی سمینة او محفوظ یعنی ابن ابی توبة؟قال:لا,ابن ابی سمینة قد کتب الحدیث و کتب.لولا ان فیه تلک الخلة یعنی الشرب یعنی شرب النبیذ علی مذهب الکوفیین» تهذیب الکمال ج26 ص616 میزان الاعتدال ج4 ص64
ترجمه:از احمد بن حنبل سوال شد که آیا روایت ابن ابی سمینة در نزد تو بهتر است یا ابن ابی توبة؟گفت:روایت ابن ابی سمینة.البته اگر اهل نبیذ نبود»
جالب است که ذهبی این راوی را توثیق کرده است و ابوحاتم و به تبع او ابن حجر این راوی را صدوق نامیدند!!!
دومین راوی مست:2)خلف بن هشام بن ثعلب
الاسم:خلف بن هشام بن ثعلب و یقال خلف بن هشام بن طالب بن غراب البزاز البغدادی,ابومحمد المقری
الطبقه:10:کبار الآخذین عن تبع الاتباع
الوفاة:229 ه
روی له:م د (مسلم-ابوداود)
رتبته عند ابن حجر:ثقة له اختیار فی القراءات
رتبتظ عند الذهبی:من نبلاء الائمة
این راوی کسی است که مسلم بن حجاج از وی در صحیحش روایت کرده و از بزرگان اهل سنت است(واقعا؟؟)ولی او نیز متهم به شراب خواری است:
«قال ابوالحسن احمد بن جعفر بن زیاد السوسی:ذکر ابوجعفر النفیلی خلف بن هشام البزاز.فقال کان من اصحاب الستة لولا بلیة کانت فیه شرب النبیذ» تهذیب الکمال ج8 ص302
ترجمه:ابوالحسن احمد بن جعفر سوسی میگوید:ابوجعفر نفیلی در مورد خلف بن هشام البزاز میگفت:او از اصحاب و بزرگان اهل سنت میبود اگر بلای شرب نبیذ در او وجود نداشت.
«حدثنی اصحابنا انهم ذکروا خلفا البزاز عند احد,فقیل:یا ابا عبدالله انه یشرب؟فقال:قد انتهی الینا علم هذا عنه ولکن هو والله عندنا الثقة الامین شرب او لم یشرب» تهذیب الکمال ج8 ص301
ترجمه:اصحاب ما(علمای خیلی محترم اهل سنت)نقل میکنند که در مورد خلف بن هشام در نزذ احمد بن حنبل صحبت شد.به او گفته شد:او اهل شرب خمر است؟احمر پاسخ داد:خبر این کار او به ما رسیده است ولی به خدا قسم او در نزد ما ثقه و امین است چه مشروب بنوشد چه ننوشد»
سومین شراب خوار:
3)اسماعیل بن ابراهیم بن مقسم الاسدی
الاسم:اسماعیل بن ابراهیم بن مقسم الاسدی مولاهم ابوبشر البصری,المعروف بابن علیة(اخو ربعی و والد ابراهیم و حماد و محمد)
المولد:110 ه
الطبق:8:من الوسطی من اتباع التابعین
الوفاة:193 ه ب بغداد
روی له:خ م د ت س ف(البخاری-مسلم-ابوداود-الترمذی-النسائی-ابن ماجة)
رتبته عند ابن حجر:ثقة حافظ
رتبته عند الذهبی:امام حجة
این راوی که مسلم و بخاری از او نقل روایت کرده اند و در نزد اهل سنت مقام حافظ و ثقه و امام و حجت را دارد آن قدر شراب نوشیده بود که نمیتوانست خودش را برود و نیاز به حمار(الاغ) داشت!!!
«قال علی بن خشرم:قلت لوکیع:رایت ابن علیة شرب النبیذ حتی یحمل علی الحمار یحتاج من یرده!!فقال وکیع:اذا رایت البصری یشرب النبیذ فاتهمه و اذا رایت الکوفی یشربه فلا تتهمه.قلت:و کیف ذاک؟قال:الکوفی یشربه تدینا و البصری یترکه تدینا»تهذیب التهذیب ج1 ص243
ترجمه:علی بن خشرم میگوید:به مکیع گفتم:ابن علیة(اسماعیل بن ابراهیم) را دیدم که نبیذ نوشیده بود تا جایی که نیاز به حمار داشت تا وی را ببرد.وکیع میگوید:اگر از اهالی بصره را دیدی که شراب نبیذ مینوشد او را متهم کن و اگر از اهل کوفه را دیدی که شراب نبیذ مینوشد پس او را متهم نکن.علی بن خشرم گفت:چرا؟پاسخ داد:اهل کوفه نبیذ را بنابر تدین می نوشند و اهل بصره او را بر اساس دین ترک میکنند»
چهارمین راوی مست:
4)ابو عمرو الشیبانی اللغوی
الاسم:ابو عمرو الشیبانی اللغوی-اسمه اسحاق بن مزارعالکوفی(نزل بغداد و کان نحوبا لغوبا)
الطبقة:9:من صغار اتباع التابعین
الوفاة:206 او 210 ه.ق
روی له:م(مسلم)
رتبته عند الذهبی:علامة,صدوق لایمانی العربیة
این راوی که مسلم بن حجاج از وی روایت کرده و در نزد ابن حجر صدوق و در نزد ذهبی علامه بوده است,مشهور بوده به شرب نبیذ
«هو عند الخاصة من اهل العلم و الروایة مشهور معروف والذی قصر به عند العامة انه کان مشتهر بالنبیذ و لشرب له» تهذیب التهذیب ج12 ص183ترجمه:او در نزد بزرگان علم و روایت معروف و مشهور بود و آنچه سبب کوتاهی عامه در نقل از وی بود این است که او معروف بوده است به شرب نبیذ»
5)الولید بن عقبة
الاسمکالولید بن عقبظ بن تبی محیط بن ابی عمرو القرشی,ابو وهب الاموی(اخو خالد و عمارظ و هو اخو عثمان بن عفان لامه)
الطبقه:صحابی
الوفاة:ب الرقة
روی له:د(ابوداود)
رتبته عند ابن حجر:له صحبة
رنبته عند الذهبی:صحابی(قال:من الطلقاء)
وی که از طلقا بوده و بنابر نقل امیرالمومنین طلقا هرگز ایمان واقعی نیاوردند,در نزد اهل سنت از صحابی بوده و قطعا عادل است!!!! ولی تاریخ شهادت میدهد که وی اهل نوشیدن بسیار خمر بوده تا جایی که نماز صبح را در مسجد به 4 رکعت اقامه نمود
«قال ابو عمر:اخباره کثیرة فی شربه الخمر و منادمته ابا زبید الطائی کثیرة مشهورة»تهذیب التهذیب ج31 ص57
ترجمه:ابو عمر بن عبد البر گفت:اخبار در شرب خمر وی بسیار زیاد است و هم نشینی وی با ابا زبید طایی(خمار و ساقی مشهور)زیاد و مشهور است»
پس آقای مجاهد!به قول خودت کسی که در اتاق شیشه ای نشسته به دیگران پاره آجر پرتاب نمیکند!!!!
اما حدیثی آورده ای بدین مضمون:«کانت الشیعة قبل ان یکون ابوجعفر و هم لا یعرفون مناسک حجهم و حلالهم و حرامهم حتی کان ابوجعفر … الکافی الشریف ج2 ص20
جواب:1)عدم آگاهی شیعه به حلال و حرام و مناسک حج بدین معنی نیست که دیگران از تابعان خلفا نسبت به این احکام آگاهی داشتند.یا اینکه از آن ها آگاه تر به این مسائل بودند
2)کوتاهی شیعه به خاطر این نبود که نسبت به احکام دینی اهمال بوده یا در احکام شرعیه دچار افراط و تفریط شده بودند بلکه(در صورت صحت روایت)به خاطر شکنجه ها و آزار و اذیت هایی بود که در زندگی از آن رنج می بردند.و خوف و ترسی بود که بعد از تسلط معاویه بر قدرت به وجود آمده بود.و این تقصیر به خاطر منع مردم از اخذ احکام شرعیه از اهل بیت و رجوع به آنان و ارتباط با آنان بود.
و در این شرایط مسلما اخذ علم از اهل بیت بسیار سخت و انتشار این احکام بسیار دشوار بود.و در زمان یزید این بلا و مصیبت نسبت به شیعیان فزونی یافت.آنچه که آن ملعون با امام حسین علیه السلام و یارانش در کربلا کرد.و آنچه که با کعبه کرد و انچه که در مدینه انجام داد که سه روز زنان آنجا را بر سربازانش حلال کرد.پس در این ارتباط شیعه با امامانش سخت شد و فشار و اختناق بر آنان چیره گشت.و بعد از نابودی خانه های بنی هاشم و تسلط بر املاک آنان توسط اموی ها در مدینه این امر شدت یافت.و اگر شیعیان در این زمان جان خود را حفظ میکردند کاری بس بزرگ انجام داده بودند.بعد از این اختناق بود که فرصت برای شکوفایی مکتب اهل بیت در زمان امام باقر و امام صادق علیهم السلام فراهم شد و شیعیان توانستند با تحمل مشکلات کمتر نسبت به گذشته احکام خود را از منبع اصلی آن دریافت نمایند.
3)امام صادق علیه السلام آن چنان که احکام حج را به شیعه آموختند آن را به اهل سنت نیز یاد دادند.بدین معنی که اهل سنت نیز در آن زمان مانند شیعه نسبت بدان جاهل بود.و اگر شیعه به سبب عذرهایی که ذکر شد از این کار معذور بودند پس بقیه این عذر را نداشتند.
ابو حنیفه تصریح میکند که:
«لو لا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» قاموس الرجال تستری ج10 ص376 من لا یحضره الفقیه ج2 ص519
ترجمه:ابو حنیفه میگوید:اگر جعفر بن محمد(امام صادق علیه السلام)نبود مردم مناسک حجشان را نمیدانستند»و واضح است که منظور ابوحنیفه از مردم فقط شیعیان نبوده است و شامل اهل سنت نیز میشود.حال این سوال پیش می اید که چرا اهل سنت تا آن زمان مناسک حجشان را نمیدانستند؟؟شیعیان به خاطر اختناق و فشار معذو ربوده اند اهل سنت چرا؟؟
گفته ای:به شهادت کافی پیامبر وظیفه ابلاغ قرآن و سنت را به صحابه از جمله قاریان واگذار کرده اند
جواب:میشه بگی این نتیجه رو چه جوری از این حدیث برداشت کردی؟؟اگه حدیث رو خوب بخونی میگوید:از شما از قرآن و سنت سوال میشود.این یعنی چی؟؟مسلما از هر مسلمانی چه در دنیا و چه در آخرت از این دو سوال خواهد شد.و هر مسلمانی باید با قرآن اشنایی داشته باشد که راه این معرفت همان اهل بیت پیامبر میباشند.و هیچ تفسیری غیر از تفاسیر اهل بیت نمیتواند حجت باشد.زیرا این اهل بیت هستند که قرین قران خوانده شده اند نه صحابی
حدیثی آورده ای بدین مضمون که کتاب هایی که شیعه به اطاعت از آن مامور شده است بیشتر راویانش ضعیف و مجهول اند.جواب:اولا شیعه مثل شما ادعا ندارد که کتابی دارد که تمام احادیثش صحیح است.
دوما شیعه هیچ وقت مجبور به اطاعت از تمامی مطالب کتابی نیست.و این اطاعت مشروط به صحت و موافقت آن احادیث با قرآن است که اگر غیر از این باشد بنا به قل امام علیه السلام باید به دیوار زد.
همچنین حدیثی آورده ای که در آن امام رضا علیه السلام از عایشه روایت نقل کرده است
جواب:روایت حدیثی از طریق عایشه بدین معنی نیست که ایشان منبع اخذ احکام هستند.و این در مقام احتجاج است.ببین یه مثال میزنم امیدوارم مطلبو بگیری
مثلا من وقتی با یک مسیحی درباره امام علی علیه السلام احتجاج میکنم به سخنان جرداق مسیحی درباره امام علی علیه السلام استدلال میکنم و این بدین معنی نیست که جرداق برای ما حجت باشد.
در ضمن خدا بعضی وفتها حرف حق را بر زبان منافق نیز جاری میکند.حتما شنیدی!!
همچنین درباره قرائاتی که از تفسیر قمی آورده ای و شیعه و ایشان را به تحریف قرآن متهم کرده ایجواب:اولا علی بن ابراهیم قمی اصلا معتقد به تحریف قرآن نبوده است.تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی تمام از او نیست.بلکه شخصی به نام ابوالفضل علوی آن را گردآوری کرده که از شاگردان او بوده است.و برخی از مطالبی که از علی بن ابراهیم شنیده جمع آوری کرده و نکات بسیاری بر آن افزوده است.آقا بزرگ تهرانی میگوید:این دخل و تصرف را از اوایل سوره آل عمران تا آخر قرآن انجام داده است.الذریعة ج4 ص302-303
همچنین ابوالفضل علوی و شخص دیگری که از او نقل روایت شده هر دو مجهول اند و نزد علمای رجال توثیق نشده اند.بنابراین روایات دال بر تحریف قران در تفسیر قمی مستند به علی بن ابراهیم نیست و از این جهت نمیتوان او را قائل به تحریف دانست.همچنین خود این روایات نیز در اصطلاح علم رجال مقطوعه اند و هیچ گونه اعتباری ندارند.
دوما)جناب مجاهد شیعه قائل به تحریف قرآن نیست بلکه جناب عایشه و ابن مسعود(به نقل از کتب اهل سنت) این عقیده را داشتند.برای مثال به یک نمونه اشاره میکنم:«و اخرج ابن مردویة عن ابن مسعود:کنا نقرا علی عهد رسول الله:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک((ان علیا مولی مومنین))و ان لم تفعل فما بلغت رسالته..» الدر المنثور ج4 ذیل تفسیر آیه66 مائدهترجمه:ابن مسعود صحابی بزرگ رسول الله میفرماید:ما در زمان رسول الله این ایه را اینگونه میخواندیم:ای پیامبر آنچه را که از جانب پروردگار بر تو نازل شده است را ابلاغ کن که ((همانا علی مولا و سرور مومنین است)) و اگر ابلاغ نکنی پس رسالت او را انجام نداده ای..»
حالا جناب مجاهد به من بگو که آیا ابن مسعود قائل به تحریف قرآنه؟؟
ابن مسعودی که پیامبر در بخاری میفرماید:قرآن خواندن را از ابن مسعود یاد بگیرید!!؟؟
ممنون از مدیران منصف و اعضای فهیم سایت اسلام تکس
به نام خدا و درودش بر سیدنا محمد و خاندان مطهرش به ویژه حضرت احمد بن الحسن عجل الله فی فرجهاما در پاسخ به ردیه جناب مجاهد و شبهه او:
گفته ای:اگر اسما متعه کرده است سوال میشود که با چه کسی؟؟اگر اسما به غزوه رفته بود(که نرفته)خب با همسر خود همبستر میشده است نه اینکه با دیگر سربازان و متعه آنان شود.آیا این جریان با عقل سازگار است؟؟آیا اسلام این را قبول میکند که زن و شوهری یعنی اسما و زبیر هر دو در غزوه حضور داشته باشند سپس اصحاب فشار شهوت بر آنان وارد شود و به جای اینکه زبیر با همسر خود همبستر شود برود و دنبال زنی از قبائل بگردد ولی نزد همسر خود نرود و اسما نیز متعه دیگر سربازان شود؟؟
جواب:خوانندگان محترم ببینید وقتی کسی در باتلاق جهالت فرو میرود به هر چیزی دست می اندازد تا از ان خلاصی یابد!!
آخر بنده ی خدا!!!این چه ابطیلی است؟؟ازدواج اسما با زبیر از طریق متعه بوده است نه اینکه قبلا ازدواج دائم کرده باشند!
گفته ای:روایتی که از مسلم القری با لفظ متعي النساء آمده است اشتباه مسلم بوده است و در اصل به معنای متعه حج میباشد
جواب:اگر تمامی مطالب من را به دقت خوانده باشی این شبهه تو نیز پاسخ داده شده است.ما به خاطر روی گل شما از این حدیث درگذشتیم(هرجند خود طیالسی اعتراف میکند که متن روایت صحیح است که قبلا ذکر شد)
از قراین و شواهد موجود در احادیثی که من به آن ها اشاره کرده ام چنین برداشت میشود که مسلما منطور از متعه در این روایات متعه نساء(صیغه) میباشد.
ابتدا حدیث را دوباره در اینجا می آورم:
4306-«حدثنا صالح بن عبدالرحمن قال:ثنا سعید بن منصور قال ثنا هشیم قال اخبرنا ابوبشر عن سعید بن جبیر قال:سمعت عبدالله بن زبیر یخطب و هو یعرض بابن عباس یعیب علیه قوله فی المتعة فقال ابن عباس:یسال امه ان کان صادقا فسالها فقالت:صدق ابن عباس قد کان ذلک.فقال ابن عباس رضی الله عنهما لو شئت اسمیت رجالا من قریش ولدوا فیها» شرح معانی الآثار ج3 ص24
ترجمه:روایت از … که گفت:شنیدم که عبدالله بن زبیر سخنرانی میکرد و به عبدالله بن عباس به خاطره عقیده اش درباره متعه کنایه میزد.و عیب میگرفت.پس ابن عباس گفت:اگر راست میگوید از مادرش بپرسد.پس پرسید و به او گفت که ابن عباس راست گفته است و این چنین است.پس ابن عباس گفت:اگر بخواهم نام مردانی از قریش را که از متعه به دنیا آمده اند را میگویم»
اگر هر انسان عاقل و به دور از تعصبی این روایت صحیح را دقیق بخواند با توجه به قراین موجود در ان متوجه میشود که منظور از متعه در این روایت متعه نساء میباشد.اما کدام قراین:
عبارت«لو شئت اسمیت رجالا من قریش ولدوا فیها»: مسلما از کلمه ولدوا(به دنیا آمده اند)این چنین استنباط میشود که منظور از متعه, متعه نساء میباشد.
در ضمن سند این روایت صحیح است که به بررسی راویان این حدیث از کتب اهل سنت میپردازیم:
1)سعید بن جبیر:او از روات صحاح سته و از دیدگاه اهل سنت او حجت است.
«قال ابوالقاسم الطبری:هو ثقة,امام,حجة علی المسلمین» تهذیب التهذیب ج4 ص11
ترجمه:ابوالقاسم طبری میگوید:او ثقه,پیشوا و حجت بر تمام مسلمین است!!!
2)ابوبشر جعفر بن ابی وحشیة ایاس الیشکری: او نیز از روایت صحاح سته است.ابن حجر در مورد او میگوید:
«جعفر بن ایاس ابو بشر بن ابی وحشیة…ثقة من اثبت الناس فی سعید بن جبیر» تقریب التهذیب ج1 ص131
-
نویسندهنوشته ها
سلام جناب آقای مجاهد.میبینم که طرف حساب ما در این سایت شما هستین.
در همین ابتدای امر ناامیدم کردی بلبل بابا!!! فکر کردم میتونم یه چیزایی ازت یاد بگیرم که برام مفید باشه ولی مثل اینکه من باید بهت یاد بدم
نوشته ای
دوست عزیز از معده ات سند نده.آدرسی صفحه ای کتابی منبعی برای این ادعا هم میکردی بد نبود.یه خورده تحقیق کن از این ور و اون ور پست نکن.اینهمه محدث رجالش رو تضعیف کردن این بنده خدا میگه رجاله ثقات!!!(البته دروغ گفتن مجانی هست)
ببین عسل بابا بهتره اول نوشته های منو خوب بخونی بعد متوجه میشی که سندش کجاست
ولی عیب نداره بهت دوباره میگم
السنن الدارمی ج1 ص227 چاپ دارالمغنی ریاض تحقیق:حسین سلیم اسد الدارانی -پایین سمت راست صفحه,قسمت پاورقی, خط هفتم,شماره(4) نوشته:
«رجاله ثقات»
گرفتی؟؟؟پس آفرین