پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5062در كتاب صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 26، حديث 6918 صراحت دارد كه جناب خليفه دوم ميگويد: فكان مما أنزل الله آية الرجم فقرأناها و عقلناها و وعيناها، فلذا رجم رسول الله صلى الله عليه و سلم و رجمنا بعده، فأخشى أن طال بالناس زمان أن يقول قائل و الله ما نجد آية الرجم في كتاب الله. آيه رجم در قرآن بوده و در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ما رجم ميكرديم و بعد از او هم رجم ميشد. ولي اين آيه در قرآن نيست و حذف شده است و من ميترسم آيندگان بيايند و ببينند كه اين آيه از قرآن حذف شده است. همچنين جناب عبد الرزاق، استاد بخاري، در كتاب المصنف، جلد 7، صفحه 330 اين قضيه را نقل ميكند. جالبتر اين است كه جناب سيوطي نقل ميكند و ميگويد: بسند موثق عن عمر بن الخطاب: القرآن ألف ألف حرف و سبعة و عشرون ألف حرف. قرآن، يك ميليون و 27 هزار حرف دارد. الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 1، ص 190 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 422 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج 6، ص 361 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 5، ص 277الآن كه كامپيوتر هم وجود دارد، آيات و كلمات و حروف قرآن شمارش شده است. اين قرآن چند حرف دارد؟ آقاي قرطبي كه از او تعبير ميكنيد به امام قرطبي، در كتاب تفسيرش، جلد 1، صفحه 65 ميگويد: در زمان حجاج بن يوسف ثقفي، تمام قاريان و حافظان و كاتبان را جمع كردند و آيات و كلمات و حروف قرآن را شمارش كردند و مجموع حروف قرآن 340 هزار و 740 حرف شد.اگر واقعاً اين روايت آقاي عمر بن خطاب را بپذيريم، دو سوم قرآن از بين رفته است راستی فضایل جناب ابوبکر و عمر این است؟ در جنگ احد، خود عمر ميگويد: ففررت، حتى صعدت الجبل، فلقد رأيتني أنزو كأنني أروى.من، جزء فراريها بودم و از ترس دشمنان، همانند بز کوهي، دوان دوان بالاي کوه ميرفتم. الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص88 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج2، ص376 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج4، ص193 .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5063
ختم کلام: إبن تيميه حراني، مدافع سختكوش خلفاء، در منهاج السنة،جلد 6، صفحه 155 ميگويد: و قد تكلموا مع الصديق في ولاية عمر و قالوا: ماذا تقول لربك و قد وليت علينا فظا غليظا؟ مردم در مورد خلافت عمر به أبو بكر اعتراض كردند كه چرا او را خليفه كرده است و گفتند: جواب خدا را چه خواهي داد كه يك آدم بد اخلاق و تندخو را بر ما مسلط كردهاي؟ همچنين در جلد 7، صفحه 561 همين تعبير را آورده است.
شخص خليفه دوم در صحيح مسلم ميگويد که علي بن ابي طالب (عليه السلام) نسبت به خليفه اول و خليفه دوم اين اعتقاد را داشت:كاذبا آثما غادرا خائنا. دروغگو و گنهکار و حيلهگر و خائن. صحيح مسلم، ج5، ص152. نسبت به خليفه دوم ميفرمايد: كراهية لمحضر عمر. چشم ديدن عمر را نداشت. صحيح البخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154. و نسبت به خليفه اول ميفرمايد: و لكنك استبددت علينا بالأمر.]تو در حق ما، استبداد کردي. صحيح البخاري، ج5، ص83 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5099جناب اوربان متاسفانه انچنان از در بغض و کینه و تعصب بدون دلیل وارد شدید که در تعجم چگونه این همه بغض و کینه در دل دارید.البته شما را درک می کنم. بنده نیازی به اهانت و افترا ندارم. خوانندگانی که مطلب را بخوانند بهتر درک می کنند که حق با چه کسی است. بنده تا الان اهانت و افترا نزدم اما شما حتی ادب یک گفتگوی دوستانه را رعایت نکردید. اما جواب شما را دارم تا فردای قیامت عذری برای شما نماند. اما مطلب اول: من أنکر خلافة أبي بکر فهو کافر. هر کس منکر خلافت ابوبکر باشد، کافر است. فتاواي هنديه، ج2، ص263. جناب اوربان موحد سوال من ساده است لطفا بفرمایید ایا این افراد که با خلافت جناب ابوبکر و عمر مخالف بودند کافرند؟ از صحيح بخاري ، ح6830 كتاب المحاربين ، باب رجم الهبلي من الزناء كه از قول خليفۀ دوم نقل شده است.حين توفي الله نبيه صلى الله عليه وسلم ان الأنصار خالفونا واجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة وخالف عنا علي والزبير ومن معهما . صحيح البخاري – البخاري – ج 8 – ص 26 .بعد از رحلت پيامبر ، انصار همگي با ما مخالفت كردند و همگي در سقيفه بني ساعده جمع شدند . و مخالفت كردند با ما علي و زبير و تمامي كساني كه با آنها بودند .يعقوبي در تاريخشان ميگويد : وتخلف عن بيعة أبي بكر قوم من المهاجرين والأنصار ، ومالوا مع علي بن أبي طالب ، منهم : العباس بن عبد المطلب ، والفضل بن العباس ، والزبير بن العوام بن العاص ، وخالد بن سعيد ، والمقداد بن عمرو ، وسلمان الفارسي ، وأبو ذر الغفاري ، وعمار بن ياسر ، والبراء بن عازب ، وأبي بن كعب . تاريخ اليعقوبي – اليعقوبي – ج 2 – ص 124دسته و قومي از مهاجرين و انصار با بيعت ابيبكر مخالفت كردند و تمايلشان با علي بن أبي طالب بود . باز خود بخاري صحيح بخاري ، ج5 ، ص82 ، صحيح مسلم ، ج5 ، ص154 .و مسلم صراحت دارند كه آقا امير المؤمنين سلام الله عليه و بني هاشم در شش ماه اول با ابوبكر بيعت نكردند .عموم بني هاشم با بيعت آقاي ابوبكر مخالفت داشتند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5100مصنف عبد الرزاق صنعاني ، ج5 ، ص472 و سنن كبري بيهقي ، ج6 ، ص300 و تاريخ طبري ، ج2 ، ص448 و اسد الغابه ابن أثير ، ج3 ، ص222 و الكامل ابن اثير ، ج2 ، ص325. تخلف عن بيعته على وبنو هاشم والزبير ابن العوام وخالد بن سعيد بن العاص وسعد بن عبادة الأنصاري ثم إن الجميع بايعوا بعد موت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم الا سعد بن عبادة فإنه لم يبايع أحدا إلى أن مات وكانت بيعتهم بعد ستة أشهر على القول الصحيح . آقاي ابن حزم اندلسي را كه خود آقاي ابن تيميه در جاهاي متعدد منهاج السنة به كلمات او استناد ميكند ، جلب می کنم ؛ اين كه آقا امير المؤمنين عليه السلام در شش ماه اول با ابوبكر بيعت نكرد ، شكي نيست و مسأله قطعي تاريخ است . ايشان در رابطه با يك بحث اجماعي ميگويد :ولعنت الله علي كل اجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب ومن بحضرته من الصحابة .المحلي ، ابن حزم ، ج9 ، ص345 . خوب جناب اوربان موحد آیا نعوذ بالله امام علی علیه السلام در مدت این شش ماه کافر بودند؟ سعد بن عبادة انصاري – از أجلّاي صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) – تا آخر عمر، زير بار خلافت ابوبکر نرفت، ایا او هم کافر است؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5102مصنف عبد الرزاق صنعاني ، ج5 ، ص472 و سنن كبري بيهقي ، ج6 ، ص300 و تاريخ طبري ، ج2 ، ص448 و اسد الغابه ابن أثير ، ج3 ، ص222 و الكامل ابن اثير ، ج2 ، ص325. تخلف عن بيعته على وبنو هاشم والزبير ابن العوام وخالد بن سعيد بن العاص وسعد بن عبادة الأنصاري ثم إن الجميع بايعوا بعد موت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم الا سعد بن عبادة فإنه لم يبايع أحدا إلى أن مات وكانت بيعتهم بعد ستة أشهر على القول الصحيح . آقاي ابن حزم اندلسي را كه خود آقاي ابن تيميه در جاهاي متعدد منهاج السنة به كلمات او استناد ميكند ، جلب می کنم ؛ اين كه آقا امير المؤمنين عليه السلام در شش ماه اول با ابوبكر بيعت نكرد ، شكي نيست و مسأله قطعي تاريخ است . ايشان در رابطه با يك بحث اجماعي ميگويد :ولعنت الله علي كل اجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب ومن بحضرته من الصحابة .المحلي ، ابن حزم ، ج9 ، ص345 . خوب جناب اوربان موحد آیا نعوذ بالله امام علی علیه السلام در مدت این شش ماه کافر بودند؟ سعد بن عبادة انصاري – از أجلّاي صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) – تا آخر عمر، زير بار خلافت ابوبکر نرفت، ایا او هم کافر است؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5103مطلب دوم: جناب اوربان بنده ادرسی را که در مورد سب معاویه علیه الهاویه داده بودید را خواندم. و یاد این ضریب المثل افتادم که طرف خواست ابرو را درست کند اما زد چشمش را کور کرد. درست کاری که شما و دیگر رفقای شما کردند. در مقاله یاد شده همه از فضلیت علی علیه السلام بود. اما چرا معاویه علیه الهاویه با امام علی علیه السلام جنگدید؟ معاویه علیه الهاویه که از صحابه نبود اما چرا با امام علی علیه السلام جنگدید؟ مسلم نيشابوري و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نوشتهاند : عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ زِرٍّ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ : وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيَّ أَنْ لَا يُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ . علي فرمود: قسم به خدايي كه دانه را شكافت و مردمان را آفريد ، اين سخن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه فرمود : مرا جز مؤمن دوست نمىدارد ، و به غير از منافق ، ديگرى با من دشمنى نمىورزد . صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج 1 ، ص 60 – 61 و فضائل الصحابة ، النسائي ، ص 17 و الديباج على مسلم ، جلال الدين السيوطي ، ج 1 ، ص 93. ایا جنگ معاویه علیه الهاویه با امام علی علیه السلام از روی دوستی بود یا دشمنی؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5104قرطبي و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نوشتهاند : روي عن جماعة من الصحابة [أبي سعيد الخدري ، جابر بن عبد الله ، عبد الله بن مسعود و…] أنهم قالوا : ما كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام . از جمعي از صحابه ؛ از جمله أبو سعيد خدري ، جابر بن عبد الله ، عبد الله بن مسعود و … نقل شده است كه گفتند : ما در زمان رسول خدا منافقين نمي شناختيم مگر به دشمني با علي عليه السلام . تفسير القرطبي ، القرطبي ، ج 1 ، ص 267 و الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، ج 6 ، ص 66 – 67. احمد بن حنبل و بسياري از بزرگان اهل سنت از أبي هريره و زيد بن ارقم نقل كردهاند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) جنگ با علي (عليه السلام) را جنگ با خودش اعلام كرده است : عن أبي هريرة وزيد بن أرقم : نَظَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفَاطِمَةَ فَقَالَ أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ . أبي هريره و زيد بن ارقم مي گويند : رسول خدا صلي الله عليه وآله به امام علي ، امام حسن ، امام حسين و فاطمه عليهم السلام نگاه كرد و فرمود : من در ستيزم با كسي كه با شما در ستيز باشد ، و آشتي هستم با كسي كه با شما آشتي باشد . مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 442 و المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 3 ، ص 149 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 169 و المصنف ، ابن أبي شيبة الكوفي ، ج 7 ، ص 512 . این جواب ان مقاله و البته می دانم که شما محب معاویه علیه الهاویه هستید. اما حقیقت تلخ است این بود ان چیزی که شما از ان غافل هستید و پنبه غفلت به گوش و چشم خود زدید. امام علي عليه السلام در نهج البلاغه در يكي از خطبهها از آينده اي نزديك خبر ميدهد كه شخصي مي آيد و به مردم دستور ميدهد كه آن حضرت را سبّ كنندو بيزاري جويند . وحتي از اوصاف ظاهري اين شخص كه سب آن حضرت را در ميان مسلمين رواج خواهد داد ، خبر ميدهد .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5105در خطبه 61 نهج البلاغه مي فرمايد : أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ ، مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ، أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي، أمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ، وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي، فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَة . خطبة له عليه السلام (61) قبل أيام من استشهاده . در ميان شما پس از من مردى گلو گشاد و شكم برآمدهاى قد علم خواهد كرد ، هر چه را كه پيدا كند خواهد خورد و هر چه را كه پيدا نكند جستجو خواهد نمود . او را بكشيد و هرگز او را نخواهيد كشت . او شما را به دشنام دادن به من و بيزارى از من دستور خواهد داد [در صورت اجبار] به من دشنام بدهيد ؛ زيرا دشنام به من ، مرا پاك مي كند و براى شما موجب رهائى است ؛ ولى اگر تبرى و بيزارى از من را بر شما عرضه كند ، از من تبرى مجوئيد ؛ زيرا من بر فطرت پاك اسلام متولد شدهام و پيش از همه به ايمان و هجرت نائل گشته ام . همچنين حاكم نيشابوري در المستدرك در تفسير سوره نحل مينويسد : قال علي رضي الله عنه : « إنكم ستعرضون على سبي فسبوني ، فإن عرضت عليكم البراءة مني ، فلا تبرءوا مني ، فإني على الإسلام ، فليمدد أحدكم عنقه ، ثكلته أمه ، فإنه لا دنيا له ولا آخرة بعد الإسلام ، ثم تلا (إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنُِّ بِالْايمَانِ) (النحل/ 106) » . صحيح الإسناد ولم يخرجاه . المستدرك علي الصحيحين ، الحاكم ، ج2 ، ص358 ، باب قصة الحجر المدري حين اجبر علي لعنة علي رضي الله عنه ولعن آمره بحسن القول . امام علي عليه السلام فرمود : در آينده ، شما را وادار ميكنند كه مرا سبّ كنيد ، (اگر مجبور بوديد) پس سب كنيد ؛ ولي اگر دستور دادند كه از من بيزاري بجوييد ، نپذيريد ؛ زيرا من بر اسلام هستم (برائت از من ، برائت از اسلام است) در اين صورت گردن خود را (براي بريده شدن) بكشد ؛ ( اما كسي كه از من بيزاري بجويد ) پس مادرش به عزايش بنشيند ؛ زيرا او بعد از خارج شدن از اسلام نه دنيا دارد و نه آخرت ، سپس اين آيه را خواندند « الا من اكره … اما در مورد دستور معاویه علیه الهاویه به سعد بن ابی وقاص …. وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب فأبى فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب ؟ فقال ثلاث قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم الحديث ، فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه … . منهاج السنة ، ج3 ، ص15 ، ط دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1420 هـ .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5106اما روايت سعد : هنگامي كه معاويه به سعد بن أبي وقاص فرمان كه داد كه علي عليه السلام را سبّ نمايد ، وي از سبّ علي عليه السلام خودداري كرد . معاويه گفت : چه چيزي تو را از سب ودشنام دادن به علي باز مي دارد؟ سعد گفت : سه فضيلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام اقدام نمىكنم كه اگريكى از آن سه خصلت را در حق من فرموده بود براى من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود. همچنین مقبل بن هادي الوادعي نيز از علماي وهابي است كه در كتاب تحفة المجيب مينويسد : ودعا بعض الأمويين سعد ابن وقاص ليسبّ عليا ، فما فعل ، قالوا : ما منعك أن تسب علياً ؟ … .تحفة المجيب علي اسئلة الحاضر والغائب ،ص9 ، ط الرابعة دار الآثار ، يمن ، 1426 هـ . بعضي از امويين ، از سعد بن أبي وقاص خواستند كه علي (عليه السلام) را سبّ كند ، وي از اين كار خودداري كرد ، آنها گفتند : چه چيزي باعث شده است كه علي (عليه السلام) را سبّ نميكني ؟ با اين كه ديگر علماي اهل سنت ؛ از جمله مسلم ، ترمذي ، ذهبي ، ابن أثير ، ابن كثير و … به نام معاوية تصريح كردهاند ؛ اما متأسفانه ايشان روايت را تحريف و براي حفظ آبروي معاويه و جانبداري از خاندان اموي ، كلمه «معاوية» را تبديل به « بعض الأمويين» ميكند !
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5107همچنین دكتر شيخ موسي شاهين لاشين؛وي در شرح صحيح مسلم اين گونه مينويسد : «أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا» المأمور به محذوف ، لصيانة اللسان عنه ، و التقدير : أمره بسب علي رضي الله عنه ، و كان سعد قد اعتزل الفتنة (حرب علي مع خصومه) ولعله اشتهر عنه الدفاع عن علي . فقال : ( ما منعك أن تسب أبا التراب ) ؟ معطوف علي محذوف ، والتقدير : امر معاويه سعدا أن يسب عليا ، فأمتنع ، فقال له : «ما منعك » . فتح المنعم شرح صحيح مسلم ، ج9 ، ص332 ، ط الأولي ، دار الشروق ،مصر . در اين جمله از معاويه كه به سعد دستور داده ، «مأمور به» محذوف و محتواي دستور به سبب آلوده نشدن زبان به مذمت معاويه ، حذف شده است كه در حقيقت معناي جمله چنين ميشود : معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور داد تا به علي دشنام و ناسزا بگويد ؛ زيرا سعد در حوادث خونين آن زمان گوشهگيري را انتخاب كرده بود و به عنوان شخصي كه مدافع علي (عليه السلام) بود مشهور شده بود و لذا معاويه گفت : چه چيزي مانع دشمني تو با علي شده است ؟ بعد ايشان در نقد كلام نووي كه پيش از اين گذشت ، ميگويد : ويحاول النووي تبرئة معاوية من هذا السوء ، فيقول : قال العلماء … . نووي تلاش ميكند تا معاويه را از اين دستور زشت تبرئه كند و لذا در توجيه آن ، به قول ديگران پرداخته است . و سپس در ادامه ميگويد : وهذا تأويل واضح التعسف والبعد ، والثابت أن معاوية كان يأمر بسب علي ، وهو غير معصوم فهو يخطئ ، ولكننا يجب أن نمسك عن أي انتقاص من أصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم ، و سب علي في عهد معاوية صريح … . ولي اين توجيه تأسف بار و دور از حقيقت است ؛ زيرا مستندات تاريخي ثابت ميكند كه معاويه دستور لعن و سب علي (عليه السلام) را صادر كرده است و نيازي به تبرئه وي نيست ؛ چون معصوم از خطا و لغزش نيست. با همه اين ها بر ما واجب است كه از وارد كردن نقص بر اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) پرهيز كنيم ؛ اگر چه ناسزا گويي به علی از زمان معاويه امري واضح و روشن است . همچنین شيخ حسن بن علي السقاف؛ وي كه از علماي بزرگ و معاصر اهل سنت اردن به شمار ميرود ، مينويسد : وقد أمر معاوية الناس حتي كبار الصحابة أن يسبوا سيدنا علياً عليه السلام والرضوان الذي قال فيه رسول الله صلي الله عليه وسلم كما في صحيح مسلم وغيره : «لا يحبك إلا مؤمن ولا يبغضك إلا منافق» و قوله صلي الله عليه وسلم كما في الحديث الصحيح في مسند احمد وغيره : «من سب عليا فقد سبي» و قد ثبت أن معاوية كان ينال من سيدنا علي عليه السلام ويأمر بذلك ، ففي صحيح مسلم عن عامر بن سعد بن أبي وقاص عن أبيه قال : أمر معاوية بن أبي سفيان سعداً فقال ما منعك أن تسب أبا التراب ؟! فقال : أما ذكرت ثلاثاً قالهن رسول الله صلي الله عليه وسلم فلن أسبه ، لأن تكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم … . زهر الريحان ، ص11 ، ط دار الإمام الرواس ، بيروت
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5108معاويه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علي (عليه السلام) دشنام دهند با آنكه در صحيح مسلم آمده است رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) به علي (عليه السلام) فرمود : ياعلي ! تو را جز مؤمن دوست نميدارد و جز منافق كسي با تو دشمني نميكند . و نيز در مسند احمد اين حديث از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم ) آمده است كه فرمود : هر كس به علي دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاريخ ثبت شده است كه معاويه هم خودش به علي (عليه السلام) بد ميگفت و هم ديگران را به سب و لعن علي (عليه السلام) فرمان ميداد . در صحيح مسلم آمده است : معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور ناسزا گفتن به علي (عليه السلام) را صادر كرد و گفت : چرا به علي دشنام نميدهي ، در جواب گفت : سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمىكنم و هر گاه يكى از آن ها را در حق من فرموده بود براى من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود .
و در صفحه بعد ميگويد : وقد أمر معاوية ولاته أن يشتموا ويسبوا سيدنا عليا ويأمر بذلك … . همان ، ص12 . معاويه به حكمرانانش دستور داد كه به علي (عليه السلام) فحش و ناسزا گويند و به اين امر [ مردم] را فرمان دهند .
با اين توضيح ، آيا رواست كه چنين شخصي را «خال المؤمنين ، امير المؤمنين و …» بناميم ؟ همچنین ملا علي قاري؛ نور الدين علي بن سلطان محمد الهروي ، معروف به ملا علي القاري مينويسد : عن سعد قال أمر معاوية سعدا أن يسب أبا تراب فقال أما ما ذكرت ثلاثا قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون في واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم . مرقاة المفاتيح في شرح مشكاة المصابيح ، ج11 ، ص287 . معاويه به سعد دستور داد كه به علي (عليه السلام) ناسزا بگويد ، سعد [ از اين كار امتناع كرد و ] گفت : سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمىكنم كه اگر يكى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود در اختيار من باشد .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5109عن سعيد قال أمر معاوية سعدا أن يسب أبا تراب فقال أما ما ذكرت ثلاثا قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون في واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم . الرياض النضرة ج 2 ص 188 طبع مصر و طبق برنامه مكتبة الشاملة ، الإصدار الثاني ، ج1 ، ص262 ، باب ذكر أن بيوته أوسط بيوت رسول الله صلي الله عليه وسلم . معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور داد كه علي (عليه السلام) را ناسزا بگويد … . ابن عبد ربه در العقد الفريد مينويسد : ولما مات الحسنُ بن عليّ حَجّ معاوية، فدخل المدينة وأراد أن يَلْعن عليَّا على مِنبر رسول الله صلى عليه وسلم. فقيل له: إن هاهنا سعدَ بن أبي وقاص، ولا نراه يرضى بهذا، فابعث إليه وخُذ رأيه. فأرسل إليه وذكر له ذلك. فقال: إن فعلت لأخرُجن من المسجد، ثم لا أعود إليه. فأمسك معاوية عن لعنه حتى مات سعد. فلما مات لَعنه عَلَى المنبر، وكتب إلى عماله أن يَلعنوه على المنابر، ففعلوا. فكتبتْ أم سَلمة زوج النبيّ صلى عليه وسلم إلى معاوية: إنكم تلعن اللّه ورسولَه على منابركم، وذلك أنكم تلعنون عليّ بن أبي طالب ومن أحبّه، وأنا أشهد أن اللّه أحبَّه ورسولَه، فلم يلتفت إلى كلامها . العقد الفريد ، ج4 ، ص335 ، ط الأولي ، دار الكتاب العربي ، بيروت ، 1411 هـ . همزمان با شهادت امام مجتبي (عليه السلام) معاويه به زيارت خانه خدا آمد ، سپس وارد مدينه شد و اعلام كرد كه ميخواهد براي مردم سخنراني كند و در ضمن تصميم داشت بالاي منبر علي (عليه السلام) را لعنت كند . گفتند : سعد بن أبي وقاص در مدينه حضور دارد و به اين كار رضايت نمي دهد ، كسي را مأمور كن تا نظر وي را جويا شود . فرستاده معاويه رفت و سعد را در جريان گذاشت ، سعد گفت : اگر اين كا را بكند از مسجد بيرون ميروم و هيچ گاه به مسجد قدم نميگذارم . معاويه از تصميمش منصرف شد و تا زماني كه سعد در قيد حيات بود جرأت سب و لعن علي (عليه السلام) را نداشت . پس از مرگ سعد معاويه بر فراز منبر علي (عليه السلام) را لعن كرد و به فرماندارانش نيز دستور داد تا آن حضرت را لعن كنند . ام سلمه همسر پيامبر به معاويه طي نامهاي نوشت كه شما در منبرها خدا و رسول را لعن ميكنيد ؛ چرا كه سب علي ، سب خدا و رسول است ، شهادت مي دهم كه خدا و رسول ، علي را دوست دارند . ولي معاويه توجهي نكرد . كمال الدين عمر بن أحمد بن العديم در كتاب بغية الطلب في تاريخ حلب ، در سيره صحابي جليل القدر أبو ايوب انصاري رضوان الله عليه مينويسد : أبو أيوب خالد بن زيد بدري، وهو الذي نزل عليه النبي صلى الله عليه وسلم مقدمة المدينة، وهو كان على مقدمة علي يوم صفين، وهو الذي خاصم الخوارج يوم النهروان، وهو الذي قال لمعاوية حين سب علياً: كف يا معاوية عن سب علي في الناس، فقال معاوية: ما أقدر على ذلك منهم، فقال أبو أيوب: والله لا أسكن أرضاً أسمع فيها سب علي، فخرج إلى ساحل البحر حتى مات رحمه الله. بغية الطلب ، في تاريخ حلب ، ج7 ، ص3032 ، ط دار الفكر ، بيروت .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5110ابو ايوب خالد بن زيد ، از شركت كنندگان در جنگ بدر و كسي است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) هنگام ورود به مدينه به منزل او وارد شد و در جنگ صفين در ركاب علي (عليه السلام) هم در جبهه مقدم لشكريان آن حضرت بود و در نهروان هم با خوارج جنگيد . وقتي كه معاويه را ديد كه علي (عليه السلام) را سبّ و لعن ميكند ،گفت : اي معاويه ! از سب علي در ميان مردم دست بردار . معاويه در پاسخ گفت : دست بردار نيستم . ابو ايوب گفت : به خدا سوگند سرزميني كه در آن از علي (عليه السلام) بد گويي شود هيچ وقت در آن زندگي نخواهم كرد ، و لذا به سواحل دريا مهاجرت كرد و در همان جا از دنيا رفت . و بلاذري در انساب الأشراف مينويسد : كتب معاوية إلي المغيرة بن شعبة : أظهر شتم علي وتنقصه … .
انساب الأشراف ، ج5 ، ص30 ، ط الأولي ، دار الفكر ، بيروت . معاويه به مغيرة بن شعبة نامهاي نوشت و دستور داد كه آشكارا به علي (عليه السلام) دشنام ده و از او بدگويي كن . این مشت نمونه خروار بود که بیان کردم شما لطف بفرما بدون حاشیه به این مطالب متقن بنده جواب بدهید. مابقی شبهات شما انشا الله به حول و قوه ی الهی و با نظر و لطف اهلبیت علیهم السلام در پست جداگانه خواهم داد. انشا اللهشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: افسانه عبد الله بن سبا ساخته پرداخته ذهن بیمار بنی امیه #5148جنابلطفا ادرس تمام احادیث موجود با نام کتاب و نویسنده و صفحه بفرمایید
دوم بنده اشاره کردم که اگر افسانه عبد الله سبا درست باشد پس عدالت صحابه هوش و ذکاوت صحابه و غیرت صحابه کجاست؟ بنده اشاره کردم اما بی جواب ماند
سوم: چگونه با اینکه دلیل اوردیم که عبد الله سبا در کتب شیعه به عنوان فردی غالی شناخته شده و در زمان امام علی علیه السلام به خاطر غلو در امام علی علیه السلام کشته شد. اگر چنین فردی این همه قدرت داشت که صحابه را به جان هم بیندازد پس بفرمایید اخر عاقبت این افسانه چه شد؟ البته منتظر تناقضات شما هستم. چون تنها دلیلی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام برای سرکوب شیعه به پا کردند همین ساختن عبد الله سبا یهودی است. در ضمن عبد الله سبا را ساختند تا بتوانند ماجرای قتل جناب عثمان و جنگ جمل را یک طوری به افسانه عبد الله سبا بدهند. تا از این طیق بنی امیه لعنت الله علیهم به اهداف شوم خود که همان دشمنی با اهلبیت علیهم السلام بود؛ برسند.
احادیث شما بر یک مطلب دلالت دارند که افسانه عبد الله سبا همچنان ساخحته و پرداخته ذهن بیمار بنی امیه است. چون دلیلی بر رد مطالب بنده نبود فقط در تایید مطالب بنده در اینکه عبد الله فردی غالی بود و در زمان امام علی علیه السلام کشته شد. کجای روایت شما اشاره داشت که موسس شیعه عبد الله سبا است.
به ای حمایت از بنی امیه جواب درست و حسابی بدهید و مانند ابن تیمیه نباشید که دشمنی عجیبی با امام علی علیه السلام و دوستدار بنی امیه لعنت الله علیهم بود
دفاع از احادیث شیعه 2
اما ببینیم که احادیث صحیح بخاری حتی مخالف نص صریح قران است. و متاسفانه از احادیث مجعول و غیره پر است به این موارد توجه فرمایید: پيامبري كه قرآن دارد و داراي اين صفت است: «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ(سوره قلم/آيه4)» صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 71، كتاب الغسل، باب 12 آمده است كه ـ نستجير بالله ـ : پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هر شب با 11 نفر از زنانش نزديكي ميكرد. ما از جناب اوربان موحد سؤال ميكنيم: كسي كه ميگويد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با 11 نفر از زنانش در يك شب نزديكي ميكرده، آيا اين مطلب را خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكرد؟ در اين صورت يك نقص است كه يك مردي بيايد مسائل خانوادگياش را در ميان مردم مطرح كند و اين مسئله با آيه قرآن كه ميفرمايد «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ» سازگاري ندارد. اگر اين مطلب را همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفتهاند، نقص بر أمهات المؤمنين است و اگر هم خود آقاي أنس از لاي درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نگاه كرده و اين مسئله را خودش ديده است، اين صحابه زير سؤال ميرود. مضافاً اگر كسي بگويد مثلا { البته با عرض پوزش}جناب اوربان موحد هر شب مثلاً با 3 نفر از زنانش نزديكي ميكند، شما با اين مسئله چه برخوردي دارد؟ هر برخوردي دارید، درباره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به اين شكل برخورد كنید. همچنين در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 62، كتاب الوضو، باب 60، باب البول قائماً و قاعداً آمده است: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به صورت ايستاده بول ميكرد. اين واقعاً جسارت و اهانت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. آقايان أهل سنت كه نسبت به بعضي از رُوات ميگويند: چون فلان راوي، ايستاده بول ميكرد، پس عادل نيست و نبايد أحاديثش را قبول كنيم. الرفع و التكميل في الجرح و التعديل للكنوي الهندي، ج1، ص81. جناب عُقيلي در ضعفاء، جلد 2، صفحه 179 نقل ميكند: أتيت سماك بن حرب فوجدته يبول قائماً، فتركته و لم أسمع منه. چون جناب سماك بن حرب در حال ايستاده بول كردم ديدم، نقل رواياتش را ترك كردم. چه شد كه اگر يك راوي به صورت ايستاده بول بكند، از عدالت ساقط است و روايتش قابل قبول نيست، ولي اگر ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده بول بكند، هيچ اشكالي ندارد؟! جالب اين است كه آقاي نووي، از استوانههاي علمي أهل سنت در كتاب المجموع، جلد 2، صفحه 84 نقل ميكند: و صار هذا عادة لأهل هراة يبولون قياما في كل سنة مرة إحياء لتلك السنة. مردم هرات افغانستان هر سال، يكبار ايستاده بول ميكنند تا سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را إحياء كنند. شرح سنن النسائي لجلال الدين السيوطي، ج1، ص20.
-
نویسندهنوشته ها