dlsvkhth14.blogfa.com

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 95)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: عدم تحریف قران از سوی بزرگان شیعه #5173

    بسياري از علماي اهل سنت كتاب‌هاي ما را ديده‌اند ، اقوال علماي ما را مطالعه كرده‌اند و خلاف نظريه ابن‌تيميه ، محمد بن عبدالوهاب ، احسان الهي ظهير ، عثمان الخميس و دكتر قفاري نظر داده‌اند ؛ اين موارد خيلي زياد است و بنده تنها به يكي دو مورد اشاره مي‌كنم : آقاي شيخ محمد ابو‌زهره ــ كه از او به امام ابوزهره تعبير مي‌كنند و مصري است و همه طوائف اهل سنت او را قبول دارند در كتاب الامام الصادق، ص296 مي‌گويد : برادران شيعه ما هم با همه اختلاف سليقه‌هائي كه در فتاوا دارند نظرشان نسبت به قرآن همان نظري است كه ما اهل سنت داريم … باز در همين كتاب ، ص329 مي‌گويد : من كتاب سيد مرتضي را مطالعه كرده‌ام كه مي‌گويد : اگر چنانچه كسي معتقد به تحريف قرآن باشد در حقيقت معجزه پيغمبر را زير سؤال بُرده است ؛ اين سخن سيد مرتضي عالِم بزرگ شيعه است . اين نشان مي‌دهد كه برخي از افرادي كه در هر گوشه‌اي مطالبي عليه شيعه مطرح مي‌كنند اقوال شيعه را نديده‌اند .آقاي شيخ محمد غزالي ــ كه از علماء بزرگ معاصر و پرآوازه اهل سنت است ــ تعبير زيبائي دارد ، ايشان در كتاب دفاعٌ عن الحقيقة و الشريعه ، ص117 و در كتاب الشيعه في المملكة السعودية ، ج2 ، ص414 مي‌گويد: سمعت من هؤلاء يقول في مجلس علمٍ إنّ للشيعة قرآناً آخر يزيد و ينقص عن قرآننا المعروف فقلت له أين هذا القرآن ، لماذا لم‌يطّلع الإنس و الجنّ علي نسخة منه … از بعضي از اين وهابي‌ها در يك مجلسي علمي شنيدم كه مي‌گفت : شيعيان يك قرآني دارند كه نسبت به قرآني كه ما داريم برخي از آيات را ندارد و برخي از آياتي هم دارند كه ما نداريم . من به او گفتم : اين قرآني كه مي‌گوئيد ، كجاست ؟ چطور قرآني اين چنيني در طول چهارده قرن نزد شيعه است ولي نه انساني و نه جنّي تا به حال بر اين قرآن اطلاع پيدا نكرده است ؟ چرا اين افتراء را در ميان مردم پخش مي‌كني ؟ چرا چنين افترائي بر شيعه و بر وحي قرآن مطرح مي‌كني ؟ دكتر علي عبدالواحد ــ عضو مجمع بين المللي علم الإجتماع ــ در كتاب المصدر بين الشيعة و اهل السنة ، ص35 مي‌گويد :يعتقد الشيعة الجعفرية كما يعتقد اهل السنة أنّ القرآن الكريم هو كلام الله المنزَل علي رسوله . عقيده شيعه همان عقيده اهل سنت است كه اين قرآن همان قرآن نازل شده بر پيغمبر است. همچنین حضرت آيت الله العظمي خوئي رضوان الله تعالي عليه در كتاب البيان ، ج1 ، ص4 صراحت دارد بر اينكه : « رواياتي كه نشانگر آن است كه به ظاهر در قرآن تحريف شده برخي از آنها جعلي و ساختگي است ، برخي از اين روايات ضعيف است و برخي مُعرَضً عنه فقهاء شيعه است ،

    در پاسخ به: Reply To: عدم تحریف قران از سوی بزرگان شیعه #5172

    همچنین طبق یک آمار جمعیت شیعه حدود 400 مليون نفر است ؛ اين 400 مليون نفر از ديوار چين و هند و پاكستان گرفته تا اروپا و آمريكا و آفريقا ، همه جا پخش هستند . آيا كسي تا به حال شنيده كه يك شيعه يا در يك مسجد شيعه بيايند و بگويند كه اين قرآني كه در اختيارمان هست غير از قرآني است كه در اختيار شيعيان است ؛ پس شيعه اگر معتقد باشد به تحريف قرآن حداقل نتيجۀ اين اعتقاد اين هست كه يك قرآني در اختيار شيعيان قرار بدهند كه مطابق با قرآن منزل بر پيغمبر باشد . پس چنين چيزي نيست و شما در جامعه چنين چيزي نمي‌بينيد . شما ببينيد اصلاً نظرعلماي شيعه ــ قديماً و حديثاًٌ ــ درباره تحريف قرآن چيست ؟ شيخ صدوق (متوفاي380هـ ) در شرح باب حادي‌عشر ، ص93 مي‌گويد : اعتقادنا أنّ القرآن الذي أنزله الله علي نبيّه هو ما بين الدفتين و هو ما في ايدي الناس …قرآني كه خدا بر پيغمبرش نازل كرده همين قرآن در اختيار مردم است … شيخ مفيد (متوفاي413هـ ) در كتاب اوائل المقالات ، ص54 تا56 مي‌گويد :قد قال جماعة من اهل الإمامية أنّه لم‌ينقص من كلمة و لا من آية و لا من سورة و لكن حذف ما كان مثبتاً في مصحف اميرالمؤمنين من تأويله و تفسير معانيه علي حقيقة تنزيله هيچ كلمه و آيه و سوره‌اي از قرآن كم نشده است ؛ بله ، ما معتقديم آنچه كه در قرآن اميرالمؤمنين بوده حذف شده كه عبارت بودند از مطالبي كه حضرت حقيقت تأويل و تفسير آيات را بيان فرموده بود كه مربوط به خود آيات نمي‌شد . سيد مرتضي همين تعبير را دارد . شيخ طوسي در كتاب تبيان ، ج1، ص4 صراحت دارد بر اينكه اين قرآن موجود در ميان مسلمين همان قرآن منزَل بر رسول خدا صلي الله عليه و آله است . علامه حلّي در قرن هفتم و هشتم در كتاب أجوبة المسائل المعنائيه ، ص121، مسأله13 مي‌گويد : لا تأويل و لا تأخير و لا تقديم فيه و أنّه لم‌يزد و لم‌ينقص و نعوذ بالله من أمّة تعتقد مثل ذلك. … پناه مي‌بريم از أمتي كه معتقد به تحريف قرآن باشد .مرحوم آقاي خوئي در كتاب البيان ، ص295 مي‌فرمايد : إنّ حديث تحريف القرآن حديث خُرافة و خيانة . داستان تحريف قرآن داستاني خرافي و خيالي است و حقيقت ندارد . مرحوم امام رضوان الله تعالي عليه در تهذيب الأصول ، ج2 ، ص165 مي‌فرمايد : « كتاب منزَل بر رسول خدا همان كتابي است كه در اختيار مردم است و هيچ عاقلي نظر و توجه نمي‌كند به روايتي كه مربوط به تحريف قرآن ». يعني تحريف قرآن عقيده مجانين و ديوانه‌ها است و توجه به اين روايت از صاحبان عقول قابل قبول نيست ؛ اين عقيده و سخنان بزرگان شيعه. جناب آقاي سبحاني در كتاب مفاهيم القرآن ، ج10 ، ص448 مي‌فرمايد : از اين نسبت تحريف ــ چه سني‌ها عليه ما داشته باشند و چه ما عليه آنها ــ جز دشمنان اسلام كسي بهره نمي‌بَرَد.

    در پاسخ به: Reply To: دفاع از احادیث شیعه #5171

    از آقاي احمد بن حنبل، كه آقايان وهابي‌ها فعلاً به او تمسك جسته‌اند، نقل مي‌كنند: اگر كسي منكر رؤيت خدا و منكر تجسيم خدا باشد يا شك كند به روايت رؤيت، بدانيد كه: فهو جهمي و لا تقبل شهادته و لا تسلم عليه و لا يعاد في مرضه. او جهمي است و شهادتش مورد قبول نيست و نبايد به او سلام كرد و نبايد به عيادتش رفت. طبقات الحنابلة، ج3، ص81. جهمي، يك فرقه‌اي است كه از ديدگاه آقايان وهابي‌ها، جزء مرتدين هستند. آقاي إبن صدقه مي‌گويد: من لم يؤمن بحديث عكرمة فهو زنديق. كسي كه روايت عكرمه در رؤيت خدا را قبول نداشته باشد، زنديق و ملحد است. إبطال التأويلات في أخبار الصفات لأبو يعلي، ج1، ص143، ح142. جناب اوربان موحد این بوداز احادیث جعلی که بزرگان شما به ان اعتقاد دارند و منکر ان را کمافر می دانند و ما نیز منکر چنین خدایی که زیبا و موفرفری و زیبا و غیره باشد هستیم. جناب اوربان موحد حالا بفرمایید ایا با این تفصیلات ایا دلیلی بر اینکه همه احادیث شیعه موضوع و ضعیف هستند دارید یا خیر؟ در ضمن سوالی از شما دارم یک حدیث فقط یک حدیث در مورد فضیلت جناب ابوبکر بیان کنید که روایان ان ثقه باشند و کس دیگری ان راوی را که ثقه هست در جای دیگر ثقه نداند. یعنی این روای در اینجا ثقه و در جای دیگر ثقه نیست. شما یک نمونه بیاورید. البته ندارید.

    در پاسخ به: Reply To: دفاع از احادیث شیعه #5170

    كه آقاي إبن تيميه، بزرگ نظريه‌پرداز و ليدر وهابيت مي‌گويد: في الحديث لو أدلي أحدكم دلوه لهبط علي الله. اگر كسي دلو و سطل خودش را داخل زمين فرو برد، به خداوند مي‌رسد. بيان تلبيس الجهمية، ج2، ص225. جالب اين است كه همين آقاي أبو يعلي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي‌كند: دخلت علي ربي في جنة عدن … في ثوبين أخضرين. وقتي به معراج رفتم، وارد بهشت شدم و خدمت خداوند رسيدم و ديدم خداوند به صورت جواني شاداب و دو نوع لباس سبز رنگ بر تن داشت. إبطال التأويلات في أخبار الصفات لأبو يعلي، ج2، ص473. وقتي آقاي طبراني بنا بر نقل آقاي سيوطي در اللئالي المصنوعة، جلد 1، صفحه 29 نقل مي‌كند: حديث قتادة عن عكرمة عن إبن عباس في الرؤية صحيح. حديثي كه قتادة از عكرمة و او از إبن عباس نقل مي‌كند، صحيح است. در سند روايت هم 2 نفر بيشتر نيست: 1. أبو بكر بن صدقه است كه ذهبي در مورد او مي‌گويد: الإمام الحافظ المتقن الفقيه. امام و حافظ و قوي و فقيه است. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج14، ص83. دار قطني وقتي به أبو بكر بن صدقه مي‌رسد، مي‌گويد: ثقة ثقة. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج5، ص244، ح2710، چاپ دار الكتب العلمية بيروت. أبو زرعه كه از كبار ائمه أهل سنت است و جناب مسلم، نويسنده صحيح مسلم مي‌گويد: عرضت كتابي هذا علي أبي زرعة الرازي، فكل ما أشار أن له علة تركته و كل ما قال أنه صحيح و ليس له علة خرجته. من كه صحيح مسلم را مي‌نوشتم، حديث به حديث، به آقاي أبو زرعه عرضه مي‌كردم و هر چه را كه ايشان تائيد مي‌كرد، من در صحيح مسلم مي‌آوردم و هر چه را كه مي‌گفت صحيح نيست، كنار مي‌گذاشتم. شرح مسلم للنووي، ج1، ص15 ـ مقدمة فتح الباري لإبن حجر، ص345 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج20، ص186 ـ تدريب الراوي للسيوطي، ج1، ص136. جالب اين‌كه آقاي أبو حاتِم مي‌گويد: اذا رأيت الرازي و غيره يبغض أبا زرعة فاعلم أنه مبتدع. اگر كسي أبو زرعه را دشمن داشته باشد، بدانيد كه او بدعت‌گزار است. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج10، ص328 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج38، ص31 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص30 .

    در پاسخ به: Reply To: دفاع از احادیث شیعه #5169

    البته بعضي از آقايان هم آورده‌اند كه اينها مي‌خواستند مقام صحابه را به مقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برسانند، ولي نتوانستند و تلاش مي‌كنند مقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را پايين بياورند تا با صحابه يكسان كنند. مثلاً در خود شرح صحيح مسلم آقاي نووي، جلد 3، صفحه 166 آمده است: فثبت عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه و زيد بن ثابت و إبن عمر و سهل إبن سعد أنهم بالوا قياما. ثابت شده است كه عمر بن خطاب رضي الله عنه و زيد بن ثابت و إبن عمر و سهل بن سعد به صورت ايستاده بول مي‌كردند. و براي اين‌كه بر كار اينها صحه بگذارند، نقل كرده‌اند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به صورت ايستاده بول مي‌كرد. هم‌چنين نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) كه قرآن از او به مخلص تعبير مي‌كند، آورده‌اند: أرسل ملك الموت إلي موسي عليهما السلام فلما جاءه صكه، فرجع إلي ربه، فقال: أرسلتني إلي عبد لا يريد الموت، فردّ الله عز وجل عليه عينه. وقتي عزرائيل رفت تا موسي را قبض روح كند، موسي آن‌چنان سيلي به صورت ملك الموت زد كه چشمش از حدقه درآمد و افتاد. نزد خداوند رفت و گفت: خدايا! مرا سراغ كسي فرستادي كه نه تنها راضي به قبض روح شدن نيست، بلكه زد چشم مرا نابود كرد. صحيح بخاري، ج2، ص92. این مشت نمونه خروار بود که بیان شد. ایا جناب اوربان حکم به کتابی بودن اهل سنت می دهند با این احادیث جعلی و پر از اهانت به ساحت پیامبر اعظم صل ل الله علیه و اله و سلم و دیگر پیامبران علیم السلام. از جناب اوربان سوال می کنیم شما بر اساس کدام دلیل و منطق احادیث شییه را موضوع و ضعیف می گیرید و می نویسید سنت ندارند؟ ایا این بود سنت شما با این احادیث ضعیفتان؟ حتی اگر راوی فاسق باشد طبق نظر ابن تیمیه روایت چون در تایید هم هستند یکدیگر را تقویت می کنند و روایت درست است. بجای پرداختن به مسائل بی پایه و بی اساس بروید کمی مطالعه بفرمایید و از این گونه مطالب پوچ بپرهیزید. در اخر می خواهم به این نکته اشاره کنم. چون امثال شما توحید خود را ابن تیمه گرفته اید برای ختم کلام به این موارد اشاره کنم که شما سنت را از ابن تیمیه گرفته اید نه از قران و سنت واقعی اسلام.

    در پاسخ به: Reply To: دفاع از احادیث شیعه #5168

    دفاع از احادیث شیعه 2

    اما ببینیم که احادیث صحیح بخاری حتی مخالف نص صریح قران است. و متاسفانه از احادیث مجعول و غیره پر است به این موارد توجه فرمایید: پيامبري كه قرآن دارد و داراي اين صفت است: «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ(سوره قلم/آيه4)» صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 71، كتاب الغسل، باب 12 آمده است كه ـ نستجير بالله ـ : پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هر شب با 11 نفر از زنانش نزديكي مي‌كرد. ما از جناب اوربان موحد سؤال مي‌كنيم: كسي كه مي‌گويد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با 11 نفر از زنانش در يك شب نزديكي مي‌كرده، آيا اين مطلب را خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي‌كرد؟ در اين صورت يك نقص است كه يك مردي بيايد مسائل خانوادگي‌اش را در ميان مردم مطرح كند و اين مسئله با آيه قرآن كه مي‌فرمايد «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ» سازگاري ندارد. اگر اين مطلب را همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفته‌اند، نقص بر أمهات المؤمنين است و اگر هم خود آقاي أنس از لاي درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نگاه كرده و اين مسئله را خودش ديده است، اين صحابه زير سؤال مي‌رود. مضافاً اگر كسي بگويد مثلا { البته با عرض پوزش}جناب اوربان موحد هر شب مثلاً با 3 نفر از زنانش نزديكي مي‌كند، شما با اين مسئله چه برخوردي دارد؟ هر برخوردي دارید، درباره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به اين شكل برخورد كنید. هم‌چنين در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 62، كتاب الوضو، باب 60، باب البول قائماً و قاعداً آمده است: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به صورت ايستاده بول مي‌كرد. اين واقعاً جسارت و اهانت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. آقايان أهل سنت كه نسبت به بعضي از رُوات مي‌گويند: چون فلان راوي، ايستاده بول مي‌كرد، پس عادل نيست و نبايد أحاديثش را قبول كنيم. الرفع و التكميل في الجرح و التعديل للكنوي الهندي،‌ ج1، ص81. جناب عُقيلي در ضعفاء، جلد 2، صفحه 179 نقل مي‌كند: أتيت سماك بن حرب فوجدته يبول قائماً، فتركته و لم أسمع منه. چون جناب سماك بن حرب در حال ايستاده بول كردم ديدم، نقل رواياتش را ترك كردم. چه شد كه اگر يك راوي به صورت ايستاده بول بكند، از عدالت ساقط است و روايتش قابل قبول نيست، ولي اگر ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده بول بكند، هيچ اشكالي ندارد؟! جالب اين است كه آقاي نووي، از استوانه‌هاي علمي أهل سنت در كتاب المجموع، جلد 2، صفحه 84 نقل مي‌كند: و صار هذا عادة لأهل هراة يبولون قياما في كل سنة مرة إحياء لتلك السنة. مردم هرات افغانستان هر سال، يك‌بار ايستاده بول مي‌كنند تا سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را إحياء كنند. شرح سنن النسائي لجلال الدين السيوطي، ج1، ص20.

    جناب

    لطفا ادرس تمام احادیث موجود با نام کتاب و نویسنده و صفحه بفرمایید

    دوم بنده اشاره کردم که اگر افسانه عبد الله سبا درست باشد پس عدالت صحابه هوش و ذکاوت صحابه و غیرت صحابه کجاست؟ بنده اشاره کردم اما بی جواب ماند

    سوم: چگونه با اینکه دلیل اوردیم که عبد الله سبا در کتب شیعه به عنوان فردی غالی شناخته شده و در زمان امام علی علیه السلام به خاطر غلو در امام علی علیه السلام کشته شد. اگر چنین فردی این همه قدرت داشت که صحابه را به جان هم بیندازد پس بفرمایید اخر عاقبت این افسانه چه شد؟ البته منتظر تناقضات شما هستم. چون تنها دلیلی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام برای سرکوب شیعه به پا کردند همین ساختن عبد الله سبا یهودی است. در ضمن عبد الله سبا را ساختند تا بتوانند ماجرای قتل جناب عثمان و جنگ جمل را یک طوری به افسانه عبد الله سبا بدهند. تا از این طیق بنی امیه لعنت الله علیهم به اهداف شوم خود که همان دشمنی با اهلبیت علیهم السلام بود؛ برسند.

    احادیث شما بر یک مطلب دلالت دارند که افسانه عبد الله سبا همچنان ساخحته و پرداخته ذهن بیمار بنی امیه است. چون دلیلی بر رد مطالب بنده نبود فقط در تایید مطالب بنده در اینکه عبد الله فردی غالی بود و در زمان امام علی علیه السلام کشته شد. کجای روایت شما اشاره داشت که موسس شیعه عبد الله سبا است.

    به ای حمایت از بنی امیه جواب درست و حسابی بدهید و مانند ابن تیمیه نباشید که دشمنی عجیبی با امام علی علیه السلام و دوستدار بنی امیه لعنت الله علیهم بود

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5110

    ابو ايوب خالد بن زيد ، از شركت كنندگان در جنگ بدر و كسي است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) هنگام ورود به مدينه به منزل او وارد شد و در جنگ صفين در ركاب علي (عليه السلام) هم در جبهه مقدم لشكريان آن حضرت بود و در نهروان هم با خوارج جنگيد . وقتي كه معاويه را ديد كه علي (عليه السلام) را سبّ و لعن مي‌كند ،‌گفت : اي معاويه ! از سب علي در ميان مردم دست بردار . معاويه در پاسخ گفت : دست بردار نيستم . ابو ايوب گفت : به خدا سوگند سرزميني كه در آن از علي (عليه السلام) بد گويي شود هيچ وقت در آن زندگي نخواهم كرد ،‌ و لذا به سواحل دريا مهاجرت كرد و در همان جا از دنيا رفت . و بلاذري در انساب الأشراف مي‌نويسد : كتب معاوية إلي المغيرة بن شعبة : أظهر شتم علي وتنقصه … .
    انساب الأشراف ، ج5 ،‌ ص30 ،‌ ط الأولي ، دار الفكر ، بيروت . معاويه به مغيرة بن شعبة نامه‌اي نوشت و دستور داد كه آشكارا به علي (عليه السلام) دشنام ده و از او بدگويي كن . این مشت نمونه خروار بود که بیان کردم شما لطف بفرما بدون حاشیه به این مطالب متقن بنده جواب بدهید. مابقی شبهات شما انشا الله به حول و قوه ی الهی و با نظر و لطف اهلبیت علیهم السلام در پست جداگانه خواهم داد. انشا الله

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5109

    عن سعيد قال أمر معاوية سعدا أن يسب أبا تراب فقال أما ما ذكرت ثلاثا قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون في واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم . الرياض النضرة ج 2 ص 188 طبع مصر و طبق برنامه مكتبة الشاملة ، الإصدار الثاني ، ج1 ، ص262 ، باب ذكر أن بيوته أوسط بيوت رسول الله صلي الله عليه وسلم . معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور داد كه علي (عليه السلام) را ناسزا بگويد … . ابن عبد ربه در العقد الفريد مي‌نويسد : ولما مات الحسنُ بن عليّ حَجّ معاوية، فدخل المدينة وأراد أن يَلْعن عليَّا على مِنبر رسول الله صلى عليه وسلم. فقيل له: إن هاهنا سعدَ بن أبي وقاص، ولا نراه يرضى بهذا، فابعث إليه وخُذ رأيه. فأرسل إليه وذكر له ذلك. فقال: إن فعلت لأخرُجن من المسجد، ثم لا أعود إليه. فأمسك معاوية عن لعنه حتى مات سعد. فلما مات لَعنه عَلَى المنبر، وكتب إلى عماله أن يَلعنوه على المنابر، ففعلوا. فكتبتْ أم سَلمة زوج النبيّ صلى عليه وسلم إلى معاوية: إنكم تلعن اللّه ورسولَه على منابركم، وذلك أنكم تلعنون عليّ بن أبي طالب ومن أحبّه، وأنا أشهد أن اللّه أحبَّه ورسولَه، فلم يلتفت إلى كلامها . العقد الفريد ، ج4 ، ص335 ، ط الأولي ، دار الكتاب العربي ، بيروت ، 1411 هـ . همزمان با شهادت امام مجتبي (عليه السلام) معاويه به زيارت خانه خدا آمد ، سپس وارد مدينه شد و اعلام كرد كه مي‌خواهد براي مردم سخنراني كند و در ضمن تصميم داشت بالاي منبر علي (عليه السلام) را لعنت كند . گفتند : سعد بن أبي وقاص در مدينه حضور دارد و به اين كار رضايت نمي دهد ، كسي را مأمور كن تا نظر وي را جويا شود . فرستاده معاويه رفت و سعد را در جريان گذاشت ، سعد گفت : اگر اين كا را بكند از مسجد بيرون مي‌روم و هيچ گاه به مسجد قدم نمي‌گذارم . معاويه از تصميمش منصرف شد و تا زماني كه سعد در قيد حيات بود جرأت سب و لعن علي (عليه السلام) را نداشت . پس از مرگ سعد معاويه بر فراز منبر علي (عليه السلام) را لعن كرد و به فرماندارانش نيز دستور داد تا آن حضرت را لعن كنند . ام سلمه همسر پيامبر به معاويه طي نامه‌اي نوشت كه شما در منبرها خدا و رسول را لعن مي‌كنيد ؛ چرا كه سب علي ، سب خدا و رسول است ، شهادت مي دهم كه خدا و رسول ، علي را دوست دارند . ولي معاويه توجهي نكرد . كمال الدين عمر بن أحمد بن العديم در كتاب بغية الطلب في تاريخ حلب ، در سيره صحابي جليل القدر أبو ايوب انصاري رضوان الله عليه مي‌نويسد : أبو أيوب خالد بن زيد بدري، وهو الذي نزل عليه النبي صلى الله عليه وسلم مقدمة المدينة، وهو كان على مقدمة علي يوم صفين، وهو الذي خاصم الخوارج يوم النهروان، وهو الذي قال لمعاوية حين سب علياً: كف يا معاوية عن سب علي في الناس، فقال معاوية: ما أقدر على ذلك منهم، فقال أبو أيوب: والله لا أسكن أرضاً أسمع فيها سب علي، فخرج إلى ساحل البحر حتى مات رحمه الله. بغية الطلب ، في تاريخ حلب ، ج7 ، ص3032 ،‌ ط دار الفكر ، بيروت .

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5108

    معاويه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علي (عليه السلام) دشنام دهند با آن‌كه در صحيح مسلم آمده است رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) به علي (عليه السلام) فرمود : ياعلي ! تو را جز مؤمن دوست نمي‌دارد و جز منافق كسي با تو دشمني نمي‌كند . و نيز در مسند احمد اين حديث از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم ) آمده است كه فرمود : هر كس به علي دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاريخ ثبت شده است كه معاويه هم خودش به علي (عليه السلام) بد مي‌گفت و هم ديگران را به سب و لعن علي (عليه السلام) فرمان مي‌داد . در صحيح مسلم آمده است : معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور ناسزا گفتن به علي (عليه السلام) را صادر كرد و گفت : چرا به علي دشنام نمي‌دهي ، در جواب گفت : سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمى‏كنم و هر گاه يكى از آن ها را در حق من فرموده بود براى من بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود .
    و در صفحه بعد مي‌گويد : وقد أمر معاوية ولاته أن يشتموا ويسبوا سيدنا عليا ويأمر بذلك … . همان ، ص12 . معاويه به حكمرانانش دستور داد كه به علي (عليه السلام) فحش و ناسزا گويند و به اين امر [ مردم] را فرمان دهند .
    با اين توضيح ، آيا رواست كه چنين شخصي را «خال المؤمنين ، امير المؤمنين و …» بناميم ؟ همچنین ملا علي قاري؛ نور الدين علي بن سلطان محمد الهروي ، معروف به ملا علي القاري مي‌نويسد : عن سعد قال أمر معاوية سعدا أن يسب أبا تراب فقال أما ما ذكرت ثلاثا قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون في واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم . مرقاة المفاتيح في شرح مشكاة المصابيح ، ج11 ، ص287 . معاويه به سعد دستور داد كه به علي (عليه السلام) ناسزا بگويد ، سعد [ از اين كار امتناع كرد و ] گفت : سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمى‏كنم كه اگر يكى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود در اختيار من باشد .

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5107

    همچنین دكتر شيخ موسي شاهين لاشين؛وي در شرح صحيح مسلم اين گونه مي‌نويسد : «أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا» المأمور به محذوف ، لصيانة اللسان عنه ، و التقدير : أمره بسب علي رضي الله عنه ، و كان سعد قد اعتزل الفتنة (حرب علي مع خصومه) ولعله اشتهر عنه الدفاع عن علي . فقال : ( ما منعك أن تسب أبا التراب ) ؟ معطوف علي محذوف ، والتقدير : امر معاويه سعدا أن يسب عليا ، فأمتنع ، فقال له : «ما منعك » . فتح المنعم شرح صحيح مسلم ، ج9 ، ص332 ،‌ ط الأولي ، دار الشروق ،‌مصر . در اين جمله از معاويه كه به سعد دستور داده ، «مأمور به» محذوف و محتواي دستور به سبب آلوده نشدن زبان به مذمت معاويه ، حذف شده است كه در حقيقت معناي جمله چنين مي‌شود : معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور داد تا به علي دشنام و ناسزا بگويد ؛ زيرا سعد در حوادث خونين آن زمان گوشه‌گيري را انتخاب كرده بود و به عنوان شخصي كه مدافع علي (عليه السلام) بود مشهور شده بود و لذا معاويه گفت : چه چيزي مانع دشمني تو با علي شده است ؟ بعد ايشان در نقد كلام نووي كه پيش از اين گذشت ، مي‌گويد : ويحاول النووي تبرئة معاوية من هذا السوء ،‌ فيقول : قال العلماء … . نووي تلاش مي‌كند تا معاويه را از اين دستور زشت تبرئه كند و لذا در توجيه آن ، به قول ديگران پرداخته است . و سپس در ادامه مي‌گويد : وهذا تأويل واضح التعسف والبعد ، والثابت أن معاوية كان يأمر بسب علي ، وهو غير معصوم فهو يخطئ ،‌ ولكننا يجب أن نمسك عن أي انتقاص من أصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم ، و سب علي في عهد معاوية صريح … . ولي اين توجيه تأسف بار و دور از حقيقت است ؛ زيرا مستندات تاريخي ثابت مي‌كند كه معاويه دستور لعن و سب علي (عليه السلام) را صادر كرده است و نيازي به تبرئه وي نيست ؛ چون معصوم از خطا و لغزش نيست. با همه اين ها بر ما واجب است كه از وارد كردن نقص بر اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) پرهيز كنيم ؛ اگر چه ناسزا گويي به علی از زمان معاويه امري واضح و روشن است . همچنین شيخ حسن بن علي السقاف؛ وي كه از علماي بزرگ و معاصر اهل سنت اردن به شمار مي‌رود ، مي‌نويسد : وقد أمر معاوية الناس حتي كبار الصحابة أن يسبوا سيدنا علياً عليه السلام والرضوان الذي قال فيه رسول الله صلي الله عليه وسلم كما في صحيح مسلم وغيره : «لا يحبك إلا مؤمن ولا يبغضك إلا منافق» و قوله صلي الله عليه وسلم كما في الحديث الصحيح في مسند احمد وغيره : «من سب عليا فقد سبي» و قد ثبت أن معاوية كان ينال من سيدنا علي عليه السلام ويأمر بذلك ، ففي صحيح مسلم عن عامر بن سعد بن أبي وقاص عن أبيه قال : أمر معاوية بن أبي سفيان سعداً فقال ما منعك أن تسب أبا التراب ؟! فقال : أما ذكرت ثلاثاً قالهن رسول الله صلي الله عليه وسلم فلن أسبه ، لأن تكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم … . زهر الريحان ، ص11 ، ط دار الإمام الرواس ،‌ بيروت

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5106

    اما روايت سعد : هنگامي كه معاويه به سعد بن أبي وقاص فرمان كه داد كه علي عليه السلام را سبّ نمايد ، وي از سبّ علي عليه السلام خودداري كرد . معاويه گفت : چه چيزي تو را از سب ودشنام دادن به علي باز مي دارد؟ سعد گفت : سه فضيلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام اقدام نمى‏كنم كه اگريكى از آن سه خصلت را در حق من فرموده بود براى من بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود. همچنین مقبل بن هادي الوادعي نيز از علماي وهابي است كه در كتاب تحفة المجيب مي‌نويسد : ودعا بعض الأمويين سعد ابن وقاص ليسبّ عليا ، فما فعل ، قالوا : ما منعك أن تسب علياً ؟ … .تحفة المجيب علي اسئلة الحاضر والغائب ،‌ص9 ،‌ ط الرابعة دار الآثار ، يمن ، 1426 هـ . بعضي از امويين ، از سعد بن أبي وقاص خواستند كه علي (عليه السلام) را سبّ كند ، وي از اين كار خودداري كرد ، آن‌ها گفتند : چه چيزي باعث شده است كه علي (عليه السلام) را سبّ نمي‌كني ؟ با اين كه ديگر علماي اهل سنت ؛ از جمله مسلم ، ترمذي ،‌ ذهبي ،‌ ابن أثير ، ابن كثير و … به نام معاوية تصريح كرده‌اند ؛ اما متأسفانه ايشان روايت را تحريف و براي حفظ آبروي معاويه و جانبداري از خاندان اموي ، كلمه «معاوية» را تبديل به « بعض الأمويين» مي‌كند !

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5105

    در خطبه 61 نهج البلاغه مي فرمايد : أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ ، مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ، أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي، أمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ، وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي، فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَة . خطبة له عليه السلام (61) قبل أيام من استشهاده . در ميان شما پس از من مردى گلو گشاد و شكم برآمده‏اى قد علم خواهد كرد ، هر چه را كه پيدا كند خواهد خورد و هر چه را كه پيدا نكند جستجو خواهد نمود . او را بكشيد و هرگز او را نخواهيد كشت‏ . او شما را به دشنام دادن به من و بيزارى از من دستور خواهد داد [در صورت اجبار] به من دشنام بدهيد ؛ زيرا دشنام به من ، مرا پاك مي كند و براى شما موجب رهائى است‏ ؛ ولى اگر تبرى و بيزارى از من را بر شما عرضه كند ، از من تبرى مجوئيد ؛ زيرا من بر فطرت پاك اسلام متولد شده‏ام و پيش از همه به ايمان و هجرت نائل گشته ‏ام . همچنين حاكم نيشابوري در المستدرك در تفسير سوره نحل مي‌نويسد : قال علي رضي الله عنه : « إنكم ستعرضون على سبي فسبوني ، فإن عرضت عليكم البراءة مني ، فلا تبرءوا مني ، فإني على الإسلام ، فليمدد أحدكم عنقه ، ثكلته أمه ، فإنه لا دنيا له ولا آخرة بعد الإسلام ، ثم تلا (إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنِ‏ُّ بِالْايمَانِ) (النحل/ 106) » . صحيح الإسناد ولم يخرجاه . المستدرك علي الصحيحين ، الحاكم ، ج2 ،‌ ص358 ، باب قصة الحجر المدري حين اجبر علي لعنة علي رضي الله عنه ولعن آمره بحسن القول . امام علي عليه السلام فرمود : در آينده ، شما را وادار مي‌كنند كه مرا سبّ كنيد ، (اگر مجبور بوديد) پس سب كنيد ؛ ولي اگر دستور دادند كه از من بيزاري بجوييد ، نپذيريد ؛ زيرا من بر اسلام هستم (برائت از من ، برائت از اسلام است) در اين صورت گردن خود را (براي بريده شدن) بكشد ؛ ( اما كسي كه از من بيزاري بجويد ) پس مادرش به عزايش بنشيند ؛ زيرا او بعد از خارج شدن از اسلام نه دنيا دارد و نه آخرت ، سپس اين آيه را خواندند « الا من اكره … اما در مورد دستور معاویه علیه الهاویه به سعد بن ابی وقاص …. وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب فأبى فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب ؟ فقال ثلاث قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم الحديث ، فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه … . منهاج السنة ، ج3 ، ص15 ، ط دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1420 هـ .

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5104

    قرطبي و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند : روي عن جماعة من الصحابة [أبي سعيد الخدري ، جابر بن عبد الله ، عبد الله بن مسعود و…] أنهم قالوا : ما كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام . از جمعي از صحابه ؛ از جمله أبو سعيد خدري ، جابر بن عبد الله ،‌ عبد الله بن مسعود و … نقل شده است كه گفتند : ما در زمان رسول خدا منافقين نمي شناختيم مگر به دشمني با علي عليه السلام . تفسير القرطبي ، القرطبي ، ج 1 ، ص 267 و الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، ج 6 ، ص 66 – 67. احمد بن حنبل و بسياري از بزرگان اهل سنت از أبي هريره و زيد بن ارقم نقل كرده‌اند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) جنگ با علي (عليه السلام) را جنگ با خودش اعلام كرده است : عن أبي هريرة وزيد بن أرقم : نَظَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفَاطِمَةَ فَقَالَ أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ . أبي هريره و زيد بن ارقم مي گويند : رسول خدا صلي الله عليه وآله به امام علي ، امام حسن ،‌ امام حسين و فاطمه عليهم السلام نگاه كرد و فرمود : من در ستيزم با كسي كه با شما در ستيز باشد ، و آشتي هستم با كسي كه با شما آشتي باشد . مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 442 و المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 3 ، ص 149 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 169 و المصنف ، ابن أبي شيبة الكوفي ، ج 7 ، ص 512 . این جواب ان مقاله و البته می دانم که شما محب معاویه علیه الهاویه هستید. اما حقیقت تلخ است این بود ان چیزی که شما از ان غافل هستید و پنبه غفلت به گوش و چشم خود زدید. امام علي عليه السلام در نهج البلاغه در يكي از خطبه‌ها از آينده اي نزديك خبر مي‌دهد كه شخصي مي آيد و به مردم دستور مي‌دهد كه آن حضرت را سبّ كنندو بيزاري جويند . وحتي از اوصاف ظاهري اين شخص كه سب آن حضرت را در ميان مسلمين رواج خواهد داد ، خبر مي‌دهد .

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5103

    مطلب دوم: جناب اوربان بنده ادرسی را که در مورد سب معاویه علیه الهاویه داده بودید را خواندم. و یاد این ضریب المثل افتادم که طرف خواست ابرو را درست کند اما زد چشمش را کور کرد. درست کاری که شما و دیگر رفقای شما کردند. در مقاله یاد شده همه از فضلیت علی علیه السلام بود. اما چرا معاویه علیه الهاویه با امام علی علیه السلام جنگدید؟ معاویه علیه الهاویه که از صحابه نبود اما چرا با امام علی علیه السلام جنگدید؟ مسلم نيشابوري و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند : عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ زِرٍّ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ : وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيَّ أَنْ لَا يُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ . علي فرمود: قسم به خدايي كه دانه را شكافت و مردمان را آفريد ، اين سخن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه فرمود : مرا جز مؤمن دوست نمى‏دارد ، و به غير از منافق ، ديگرى با من دشمنى نمى‏ورزد . صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج 1 ، ص 60 – 61 و فضائل الصحابة ، النسائي ، ص 17 و الديباج على مسلم ، جلال الدين السيوطي ، ج 1 ، ص 93. ایا جنگ معاویه علیه الهاویه با امام علی علیه السلام از روی دوستی بود یا دشمنی؟

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 95)