پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اهل سنت پاسخ دهند. البته اگر پاسخی داشته باشند #4374حال کسی که حق خواندن یک سوره را برای مردم ندارد چطور میتواند خلیفه باشد و چطور شما میگویید که پیامبر او را پیشنماز کرده است.و این نیز روایتی است ساختگی برای او.و این را بدان که کتاب های شما پشیزی برای ما ارزش ندارد.
پاسخ:کتب خودتان چی؟.که این مطلب را علما جماعت عمری بدان اشاره نموده اند.صحیح مسلم ج7 ص120
پاسخ:شماکه می فرمایید کتب ما ارزش ندارد پس چرا به آن ها استناد می کنید؟یا از جنگها فرار میکردند یا در دین بدعت میگذاشتند.
پاسخ:خواهشا شما دیگر اسم بدعت را نیاورید که استاد استاد بدعت هستید
اما درباره فرار از جنگ جوابتان اینجاست:http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1367در ضمن افتخار می کنم پیرو رسول الله سیدنا ابوبکر سیدنا عمر سیدنا عثمان و سیدنا علی هستم
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اهل سنت پاسخ دهند. البته اگر پاسخی داشته باشند #4422اصلا حالا که این طوره یزید از تابعین بود و اجتهاد کرد و امام حسین را کشت پس یک ثواب میبره،ایات درباره فضیلت تابعین در قران را نخواندی سیدنا عمرپاسخ:بحث سر امیر معاویه است نه یزید قضاوت در مورد یزید نه دست شماست و نه دست من
ادم خوابیده را میشه بیدار کرد ولی ان کسی که خودش را به خواب زده نمیشه بیدار کرد.
پاسخ:دیگ به دیگ می گوید روت سیاه
اقای سیدنا عمر همین جمله را درباره قاتلان عمر و عثمان هم قبول داری؟
پاسخ:ما در مورد فضیلت امیر معاویه حدیث داریم در حالی که در مورد ابن سبا یهودی نداریم
البته در مورد لولو مجوسی شما که خیلی طرفدارشین نه؟؟؟
سوم- پاکترین دولت تاریخ ایران: احمدینژاد همیشه دولت خود را «پاکترین دولت تاریخ ایران» قلمداد کرده است. آیتالله خامنهای و مجتبی خامنهای حامیان تمام عیار این دولت پاک بودند. آنان بودند که با حمایت تمام عیارشان، نه تنها بستر ویرانسازی کشور توسط احمدینژاد را فراهم کردند، بلکه فسادهای محفل احمدینژاد را هم مصونیت بخشیدند. همه از نزاعهای احمدینژاد با علی لاریجانی و صادق لاریجانی به خوبی آگاهند. در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد شاید میشد تحت عنوان مصلحتسنجی، مصونیتبخشی علی و مجتبی خامنهای به این محفل را توجیه کرد، اما اینک احمدینژاد و محفلش کارهای نیستند، چرا علی و صادق لاریجانی- به عنوان حداقل مخالفان جدی امروزین احمدینژاد- کاری نمیکنند؟ آیا دستور علی و مجتبی خامنهای همچنان برقرار نیست؟ چرا دولت حسن روحانی این موارد را لغو نمیکند و به عنوان فساد آنها را به دستگاه قضایی ارجاع نمیدهد تا همدست به شمار نرود؟ اگر چنین نکنند، معلوم است که پای علی و مجتبی خامنهای در میان است.چهارم- اصولگرایان فاسد: در تمامی سخنانی که از آیتالله خامنهای نقل کردیم، او دولت احمدینژاد را، «دولت اصولگرا» نامیده است. اصولگرایان نیز حامی بیدریغ او بودند و حتی افرادی چون احمد توکلی، میان مهندس موسوی و احمدینژاد، احمدینژاد را انتخاب کردند. دولت احمدینژاد کثیفتر از تمامی زمامداران قبلی در زمینه فساد عمل کرده است. اصولگرایان نمیتوانند این لکه ننگ را از دامن خود پاک سازند.
مقاله ای از استاد گنجی
شهدای درجه دو
در دوران جنگ ایران و عراق حضور نیروهای ایرانی از مرحلهٔ اعزام تا بازگشت (زنده و مرده) توسط رسانهها پوشش داده میشد. این نیروها در انواع مراسم و برنامههای عمومی گران قدر دانسته شده و به آنها افتخار میشد. اما در اعزام نیرو به سوریه بخش پوشش خبری و تبلیغاتی اعزام و تقدیر از حضور نیروها کاملا حذف شده چون حکومت منکر این موضوع است. در دوران جنگ هشت ساله صحنههایی مثل بوسیدن سربازان و بسیجیان توسط مادران و همسران و فرزندان یا همدیگر را در آغوش کشیدن به چشم میخورد. اما در جنگ سوریه چنین امکانی برای بزرگداشت جنگاوران یا کشته شدگان وجود ندارد چون همه چیز باید به طور مخفی انجام شود.
مقامهای سپاه از برگزاری مراسم بزرگداشت توسط خانوادهها یا همرزمان نیز نباید چندان دلخوش باشند و به همین دلیل فرماندهان ردهی اول نظامی و روحانیون شناخته شده و مقامات دولتی در آنها شرکت نمیکنند اما نمیتوانند جلوی خانوادهها یا جنگاوران را در برگزاری مراسم بگیرند. به همین دلیل است که با کشته شدگان جنگ در سوریه به عنوان «شهدای» درجه دوم برخورد میشود. البته از میزان کمک مالی به خانوادههایی که فردی را در سوریه از دست دادهاند اطلاعی در دست نیست اما در حوزهٔ عمومی علی رغم عنوان «شهید» بزرگداشتی و افتخاری وجود ندارد یا بسیار کم رنگ است. در نظر عموم مردم نیز بسیار تفاوت است میان کسی که برای دفاع از وطن خود به جنگ رفته و کشته شده با کسی که برای حفظ رژیم بشار اسد به سوریه اعزام و کشته شده است.
اخلال در فرایند التیام
هنگامی که هدف از رفتن به جنگ مقبولیت عمومی داشته و چیزی پنهان نباشد از دست رفتن عزیزان برای خانوادهها یا معلول شدن جنگاوران یا ضایعات روحی و عصبی ناشی از حضور در صحنهٔ نزاع در یک فرایند اجتماعی و جمعی هضم و جذب میشود و افراد در یک دورهٔ کوتاه به زندگی عادی بازمی گردند. اما مخفی کردن اعزام و کشته شدگان و معلولان و بعد تلاش برای مخفی کردن کشتهها خانوادهها و جنگاوران را از طی فرایند طبیعی و تا حدی تسلی بخش التیام محروم میکند. به همین دلیل ضایعات روحی و روانی اعزام نیرو به سوریه تا سالها پنهان میماند و تلاشی برای رفع آنها نیز صورت نمیگیرد.
سکوت گروههای ضد جنگ
در دوران اوج گیری بهار عربی دستهای از فعالان اجتماعی و سیاسی در ایران و خارج کشور برای پیشگیری از جنگ علیه ایران بیانیهها یا مطالبی صادر کردند. اما از آغاز حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه این فعالان صلح طلب یا ضد جنگ کلا در این موضوع ساکت هستند. مخالفت با تمایلات جنگ طلبانه در ایالات متحده و اروپا برای آنها یک اصل بود اما تمایلات کشور گشایانه و جنگ طلبانهٔ هموطنان خود آنها که ضایعاتش نیز دارند خود را اشکار میکنند مورد غفلت قرار میگیرند.چند پرسش دیگر
امروز هم خانوادههای نیروهای اعزامی و هم فعالان سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور میتوانند از حکومت سوال کنند که:
اعزام نیرو به سوریه و حمایت مالی، تدارکاتی و نظامی از رژیم بشار اسد از چه جهتی به نفع و هم جهت با امنیت مردم ایران است و اگر منفعتی هست تا چه حد اهمیت دارد که جان ایرانیان را باید برای آن قربانی کرد؟
اگر این جنگ برای امنیت ملی حیاتی است چرا از سربازان وظیفه در آن استفاده نمیشود و تنها نیروهای کادر سپاه در آن حضور دارند؟
دقیقا چه تعداد نیرو به سوریه و در چند مرحله اعزام شده است؟ چند ایرانی در جنگ سوریه تا کنون کشته، زخمی، معلول و اسیر شده است؟ میزان کمکهای مالی و تدارکاتی جمهوری اسلامی به سوریه دقیقا چقدر بوده است؟ اگر مردم محرم هستند چرا این اطلاعات به آنها داده نمیشود؟
اگر دخالت نظامی در سوریه مشروع است و قابل دفاع (به روایت مقامهای در جهت مقاومت اسلامی) چرا حکومت آن را از مردم پنهان میکند؟
چرا دولت که به گفتهٔ مقامات رژیم منتخب مردم است در ماجرای سوریه نقشی ندارد (سخن ظریف به جان کری وزیر خارجهٔ امریکا) و کنار گذاشته شده است؟
در ماجرای سوریه کدام نهادها تصمیم گیر هستند؟ دستگاه رهبری، سپاه، سپاه قدس، شورای امنیت ملی یا نهادی دیگر؟ چرا هیچ نهادی مسئولیت قبول نمیکند؟
آیا دخالت نظامی در سوریه نافی ادعای مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر کارکرد دفاعی نیروها و ابزارهای نظامی جمهوری اسلامی نیست؟ با این دخالت نظامی چگونه میتوان مدعیات مقامها را مبنی بر عدم دخالت در امور دیگر کشورها یا خواست عدم مداخله یا صلح آمیز بودن برنامهٔ هستهای را باور کرد؟مقاله ای از مجید مجیدی
شخصا علاقه ای به بحث با شما ندارم چون قبلا با شما گفتگو کردم و میدانم از هیچ توهینی دریغ نمی کنید جناب
وقایع روزانه در عراق: “داعش به مناطق و شهرها هجوم می برند و نیروهای مالکی را بیرون می رانند. نسخه مقابله به مثل، هجوم شیعیان به مناطق سنی نشین بغداد، ربودن امامان و موذنان مساجد است. حتی شب عید فطر دسته ای از شبه نظامیان شیعی به محله الغزالیه بغداد هجوم برده سه جوان را ربودند که اجساد آنها روز بعد از عید فطر پیدا شد.جناب هنوز متوجه نشدید که داعش دشمن اسلام و مسلمین هست?
پاسخ:دشمن روافض بت پرستان و مشرکین
جناب چرا داعش یک گلوله به سوی اسرائیل پرتاب نکرد؟
پاسخ:چرا حزب الله که این همه ادعا دارد یک گلوله پرتاب نکرد؟
و علنا اعلان کرده…
پاسخ:علنا پیش شما اعلام کرده حتما؟؟؟؟
داعش مسلمان نیستند
پاسخ:این دیگه دست شما نیست که کسی را مسلمان بدانید و دیگری را کافرداعش اهل سنت نیستند
پاسخ:فکر نکنم این به شما ربطی داشته باشه
عربستان سعودی{اولوالامر شما}
پاسخ:عربستان شرف داره به حکومت دیکتاتور خامنه ای که حتی به مردم خودش هم رحم نمی کنه و با ماشین از روی آن ها رد می شوندچرا مبارزه با فساد اقتصادی به نتيجه نمیرسد؟
عزتالله يوسفيان عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کشور گفت: يک چهارم نقدينگی کشور يعنی حدود ۱۰۰ ميليارد تومان در دست ۶۰۰ نفر است.
مدتی پيش نيز غلامعلی جعفرزاده از اعضای کميتههای تحقيق و تفحص مجلس گفت: «ابعاد فساد در پروندههای تحقيق و تفحص آن قدر بالا است که میترسيم علنی کنيم. فساد آن قدر بزرگ است که میترسيم باعث شوک جامعه شود. به همين دليل پيشنهاد ما اين بود که علنی شدن ابعاد اين فسادها به صورت يک باره میتواند تبعات منفی برای کشور و نظام داشته باشد و اعتماد عمومی را که هم اکنون در حال ترميم است به وضعيتی بدتر از قبل برگرداند. من حتی علی رغم اينکه معتقدم بايد با مفسدان اقتصادی به شکل علنی برخورد شود، تقاضا دارم که بررسی اين مفاسد در دادگاههای غير علنی انجام شود، چون متاسفانه ابعاد فساد آن قدر بزرگ است که میتواند به نظام ضربه بزند.»
دو پرونده هميشه بیسرانجام:حقوق بشر- فساد اقتصادی!
در طول سه دهه اخير تحقيق و تفحص در دو حوزه يا اصلا صورت نمیگيرد، يا نيمهکاره رها میشود، يا با کمال شگفتی نتيجهای با صد و هشتاد درجه خلاف واقع گزارش میشود و يا احيانا با کلی حذف و سانسور که سعی میکند از برخی افراد و خطوط قرمز جلوتر نرود، صرفا مطرح و بعد در خلأ رها میشود. اين دو حوزه يکی ظلم و ستم و نقض حقوق بشرست و ديگری مفاسد اقتصادی.
اگر در رابطه با نقض حقوق انسانها پای مشروعيت کلی «نظام» وسط است و «نظام» (اسم مستعار حاکمان) جز با زور و فشار و فرار از آزادی و دموکراسی و رأی اکثريت استوار نمیماند، و اين قابل فهم است (و البته نه قابل قبول)، اما در مفاسد اقتصادی چرا چنين است؟ در اين حوزه که ظاهرا همه طيفها و جناحها، از رهبر تا نيروی ميدانی ساده سرکوب، از راست و چپ، محافظهکار و اصلاحطلب و پوزيسيون و اپوزيسيون يک حرف را می زنند و حتی جريانات طرفدار بگير و ببند و سرکوب بيشتر از بقيه برای عدالت و فقرا و پاکدستی و… رگ گردن کلفت میکنند و يقه میدرانند و رقبای سياسیشان را به اهمال در اين رابطه متهم میکنند و عدالتپروری را بستر حذف رقيب و عوامفريبی برای جلب رأی مردم میسازند. راستی چرا؟
يک پاسخ ساده و روشن اين است که چون «همه دزدند» بنابراين بايد اين موضوع «کش داده نشود». پاسخ ديگر اين است که دزدیهای پايين که ردگيری شود، به «افراد مهم بالاتر» میرسد، پس بهتر است کش داده نشود. هر دو نکته يادشده درست است و با وجدان و حس عمومی مردم و تجربه شهودی و مستقيم آنها در محيطهای زندگی و کار و ارتباطات و معاشرتهای شان میخواند. اما اين همه داستان نيست و به نوعی تقليل آن به مسائل «فردی» و «فسادهای شخصی» است. ولی جدا از عناصر انسانی دخيل در اين فسادها، به نظر میرسد بايد به چند عامل کلانتر و بعضا ساختاری و سيستميک نيز توجه نمود. اين تعليلها و توجهات برای آن است که اگر روزی، در آيندهای نه چندان کوتاه، در ايران تمايلی به مبارزه با فساد وجود داشت، معلوم باشد صورت مسئله چيست و راهحل و شيوه درمان بايد از کجاها و چگونه شروع شود.پ -حاکميت روحيه و رويه اقتصادی روحانيت بر کل اقتصاد کشور
به لحاظ فرهنگی و فکری و ايدئولوژيک نيز جمهوری اسلامی سيری از فرهنگ نيمهروشنفکرانه (انقلابی) سالهای اوليه انقلاب که تحت تأثير ادبيات نوانديشان دينی و متکی و مبتنی بر زهد و سادگی و سختگيری مالی و اقتصادی امام علی بود، به تدريج به سمت افکار فقهی – حوزوی و رويه و رفتارهای متداول و غالب حوزهها پيش رفت. همان گونه که به تدريج توجه و تکيه بر مرحوم مطهری جايگزين دکتر شريعتی شد و حتی مدتی افرادی هم چون آقای دستغيب و کتابهايش حتی بيشتر از آقای مطهری مورد توجه قرار گرفت.در حوزه مديريت و سياست نيز به تدريج و به خصوص پس از جنگ با ادبيات خاص آقای هاشمی رفسنجانی مسئله رفاه و تجمل (به موازات تاکيد بر ضرورت خودکفا شدن دواير مختلف دولتی)، همراه با پوستاندازی تدريجی انگيزهای – شخصيتی کارگزاران و مديران اجرايی نظام جايگزين سادگی و زهد و خلوص اول انقلاب که فرهنگ جهاد سازندگی و سپس فرهنگ جبههها لقب گرفته بود، شد.يک نکته ظريف تاريخی-جامعهشناختی در اين ميان نيز رويه و روحيه حاکم بر «اقتصاد حوزهها» يا «اقتصاد روحانيت» است. همان گونه که قبل از انقلاب در حوزهها معروف بود که «نظم ما در بینظمی ماست»، در حوزه اقتصادی نيز نوعی بینظمی و حتی بلبشو و بیحساب و کتابی در دفاتر و بيوت مراجع وجود داشت که از مردم و به خصوص بازاريان وجوهات شرعی میگرفتند و به طلاب شهريه میدادند و يا آن وجوه شرعی را در راههايی که صلاح میدانستند، خرج می کردند. حتی خوشنامترين و پاکترين مراجع نيز به حساب و کتاب و دفتر رسمی و … تن نمیدادند. همين مسئله گاه باعث رشد فساد مالی در ميان اطرافيان و آقازادههای همان مراجع میشد.پس از انقلاب به نظر میرسد که همان رويه و روحيه حوزهها و روحانيت، به علت نقش بالادستی که اين قشر در نظام سياسی-اجرايی کشور دارند، بر کل کشور نيز حاکم شد. عدم اعتقاد به سازمان برنامه و بودجه و تأکيد بر «بيتالمال»ی که هر وزير بيايد و هر قدر نياز دارد بردارد، توسط مرحوم محمدعلی رجايی يک نمونه از اين تسری اخلاق روحانيت به حوزه اجرا بود.سيستم اجرايی کشور از رجايی ساده و سالم تا احمدینژادی که به راحتی پلک زدن دروغ میگويد و تيم پيرامونش بالاترين حد فساد در طول تاريخ حداقل جمهوری اسلامی را در کارنامه دارند، سيری پر فراز و نشيب داشته است. اما يک نخ تسبيح ثابت در اين سير همان روحيه و رويه حوزهای-روحانيتی حاکم بر اقتصاد است که هر چند برخی از دولتها سعی در برهم زدنش را داشتند ولی يا زورشان نرسيد و يا خود نيز آلوده بدان شدند. به ياد داريم که وقتی مهندس سحابی در آغاز تکوين مجلس ششم گفت اصلاح اقتصادی را مجلس ششم بايد از خودش شروع کند، اولين منتقدان و معترضان -به طنز و به جد- به سخن او برخی ازنمايندگان يا حاميان همان مجلس بودند.
ت-هزينه سنگين و پنهان ماشين تفتيش و سرکوب
قدرت سياسی در ايران به تدريج و در روندی رو به رشد اتکايی بيش از پيش به عنصر نظامی-امنيتی و ارعاب و سرکوب داشته است. اگر اين مسئله را کنار دوگانگی حکومت در ايران بگذاريم صورت مسئله تشديد هم میشود.در بخش نظامی-امنيتی ما با نهادهای متعددی روبرو هستيم. به ياد دارم روزی وقتی کارمند دفتر يکی از نشريات مفقود شده بود، مديرمسئول آن دفتر با پيگيری از نهادهای انتظامی و امنيتی متوجه شد که هفت نهاد در تهران امکان دارد فردی را بازداشت کنند! وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه دو قطب اصلی اين حوزه هستند. به همين ترتيب بايد ديگر دواير اطلاعاتی نهادهای مختلف و بسيج و … را هم اضافه کنيم. همه اينها روزبه روز بودجهخوارتر و روزبهروز بیحساب و کتابتر از قبل شدهاند.
همين طور نهادهای رسانهای (به خصوص صدا و سيمای رسمی) نيز از حوزه بودجههای بیحساب و کتاب و فسادهای مرتبط دور نيستند. بر اينها بيفزاييم نهادهای مهم با چرخه مالی بسيار بالا (هم چون بنياد مستضعفان، آستان قدس رضوی و…) را. در نظر گرفتن بودجه و چرخه مالی بالای نهادهای تحت نظر رهبری از يک سو و نهادهای دخيل در تفتيش و سرکوب از سوی ديگر لايه و بخش پنهانی اما بسيار مهمی را در پرونده اقتصادهای بیحساب و کتاب و فسادهای پيامد آن، در کشور تشکيل میدهد.
ث-شکست اخلاقی؛ شتاب فساد اقتصادی
يک اتفاق مهم اما، از سال ۸۸ به بعد در اقتصاد کشور افتاده است و آن سير تصاعدی شديد و شتابگيری فساد بوده است. در اين سير همه عوامل گذشته (اعم از فسادهای فردی، از جيب ملت خرج کردن برای فعاليتها و رقابتهای سياسی، غلبه روحيه و رويه روحانيت، بودجهخواری نهادهای موازی در حاکميت سراسری دوگانه، بودجهخواری نهادهای سرکوب و …) دست اندرکار بودند، اما يک نکته هم مزيد بر علت شد. در کشور يک تقلب بزرگ انتخاباتی صورت گرفت. رأس هرم سياسی در جريان و هادی و حامی آن بود. طبعا افراد (ولو معدودی) که در جريان مديريت اين تقلب و سرقت آرای مردم بودند (و فيلمها و اعترافات و نشانههای اخير ديگر ترديدی در اين باره برای ديرباورترين افراد نيز باقی نگذاشته است)، ديگر آن اعتماد و احترام اخلاقی سابق را نمیتوانستند هم چنان برای ولی فقيه و بيت و طيف رهبری داشته باشند.يکی از علل گردنکشی و ايستادگی احمدینژاد در برابر ولیفقيه تا حد خانهنشينی يازده روزه، ناشی از اين عامل روانشناختی بود که او ديگر برای رهبر، تقدس و احترام و اعتماد سابق را قائل نبود. اين دو شريک يک خيانت بزرگ در آرای مردم بودند که شايد با توجيهاتی شرعی و سياسی و… بر وجدانشان خاک بپاشند، اما قضاوتشان نسبت به يکديگر، ديگر اصلا مثل سابق نخواهد بود. اين شکاف از يک شکست بزرگ اخلاقی نشأت میگرفت که به تدرج در کل بدنه بازتوليد میشد. اين عامل را کنار رشد تصاعدی و جهشی قيمت نفت در اين دوره که درآمدی نجومی را به سمت حاکمان سرازير می کرد، قرار دهيم داستان فساد در ايران کاملتر میشود. و نتيجه میشود همين فاجعهای که به بار آمد و خيانتی که به اموال عمومی مردم اين سرزمين شد و پروندههای فسادی که حتی گفتنش تبعات اجتماعی به بار میآورد و هر روز گوشه تلخ و وقاحتبار ديگری از آن بيرون میزند؛ از اختلاسها و فسادهای مالی فردی تا باندی و جريانی که هيچ حوزهای را هم دستنخورده باقی نگذاشته است، از جمله دانشجويان بورسيهای را. بدين ترتيب است که نحوه برخوردها شکل مافيايی میگيرد؛ متهم فساد اقتصادی از ترس از پرده برون افتادن رازها ناگهان و بیخبر اعدام میشود و با رو شدن پرونده بورسيههای تحصيلی، استيضاح وزير علوم به صورت يک اهرم فشار و گروگانگيری در میآيد.حال از اين بحث و از فردی/ساختاری/فرهنگی/اخلاقی-انگيزهای ديدن فساد اقتصادی و فراگير و گسترده و شامل بودنش، رسوخ در بالايیها، عادی و طبيعی تلقی شدن و بیانگيزگی در برخورد با اين کلاف سر در گم و… و علتهای اصلی عدم رسيدگی به اين پرونده تلخ و شوم چه نتيجهای میخواهيم بگيريم.
نتيجه اول؛ اصلاح مسير اقتصادی با جلوگيری از هرز روی منابع عمومی
نتيجه اول آن که بخش مهمی از راهحلها برای، حداقل، اصلاح مسير اقتصادی ايران مبارزه عليه فساد و به تعبير درستتر فسادزدايی از نظام اجرايی و اقتصادی کشور است. بخش مهمی از درآمد ملی کشور به صورت رسمی هزينه نهادهای مذهبی (از رهبر و بيتش تا ائمه جمعه و نهادهای فرهنگی-مذهبی) میشود که فعلا و ظاهرا نمیتوان حذف کرد، ولی قابل تعديل است و بخش مهمی از آن نيز به صورت غيرقانونی و آنچه «فساد» ناميده شده صرف رقابتهای سياسی، سياستهای سرکوب و بهرهمندیهای فردی میشود. کم کردن اين هزينهها يک بار بزرگ را از دوش اقتصاد ايران برمیدارد.منابع درآمدی که در اينجا آزاد میشود بسيار عظيم است و میتواند به اقتصاد کشور شوک وارد کند؛ آن هم در اقتصادی که آن قدر ضعيف شده است که به دنبال نگرفتن داوطلبانه يارانهها توسط خود مردم است و يک تلاش عمدهاش رفع تحريمها برای بدست آوردن منابع در آمدی جهت هزينه کردن حتی برای امور روزمره و جاری و در مرحله بعد امور توسعهای.نتيجه دوم؛ نسبت اصلاح اقتصادی با اصلاح سياسی/نقطه ضعف اساسی راست افراطی
اين نکته قابل تاملی است که دولت روحانی که اينک به دنبال آزاد کردن سرمايههای کشور از چنگ تحريمهای ناعادلانه است، چون شديدا نيازمند درآمد است چرا از اين سرمايه بزرگ صرف نظر میکند و اين نکته مهم جای در خوری در برنامهها و بستههای اقتصادیاش ندارد؟نکته مهمتر اما اين که دولت روحانی اگر در سياستهای هستهای و حل معضلات اقتصادی از طريق رفع تحريمها، حمايت بيت و سپاه و طيف رهبر را دارد، اما در حوزه سياست داخلی به شدت با مخالفت و مقابله آنها روبروست. اين دولت هر قدر در حوزه اول با برنامه و نقشه راه است در حوزه دوم بیبرنامه، بیانگيزه و ناتوان است و از طنابکشی سياسی با طيف بيت در مسائل داخلی هراسناک به نظر میرسد. يک راه مهم و شايد اثرگذارتر در محدودسازی قدرت و توان صف مقابل که شديدا مخالف دموکراسی، آزادی و تغيير فضای امنيتی کشور به فضای سياسی و بالا بردن سقف تحمل حتی در حد رقابتهای درون سيستمی است و همه اينها وعدههای انتخاباتی روحانی بوده است؛ همين شفافسازی و محدودسازی حوزه اقتصادی جريان مخالف اصلاح و تغيير در بستر مبارزه با فساد است.روحانی و دولتش اگر بدانند که نفع مردم و کشور، و حتی نفع نظام و نيز به طور خاص نفع جريان بیپشتوانه اجتماعی «اعتدال» در تحقق حداقل برخی وعدههای سياسی (علاوه بر وعدههای اقتصادی) است، و عزم و انگيزهای ولو محدود و به ضرورت و به حد نياز برای تلاش و چالش در اين حوزه داشته باشند بايد منافع و منابع مالی و درآمدی طيف مقابل را که امروز با فروکش کردن انگيزههای مذهبی و سياسی انقلابی، به شدت به ممر درآمدهای اقتصادی متکی است، اولا شفاف و ثانيا محدود کنند.دولت روحانی بايد سردمدار روشنگری -پيگيری قضايی و مداومت در مبارزه با فساد اقتصادی باشد. نقطه ضعف اصلی جريان راست افراطی همين جاست. اگر روحانی و دولتش در اين باره کوتاهی کنند، در قضاوتهايی که شکلگيریشان زمان چندانی نيز نخواهد برد به از کف دادن يک فرصت بزرگ تاريخی برای مردم ايران و حداقل، ناتوانی و تذبذب متهم خواهند شد. در حوزه فساد اقتصادی نيز قضاوت تلخ و بیرحم مردم و وجدان عمومی نيز آنها را مشمول همان قضاوتی خواهد کرد که دولت پيشين را اينک متهم میکند. به قول امام علی از تاريخ عبرت بگيريد قبل از آن که خود مايه عبرت ديگران شويد.متأسفانه سنت حاکم بر رفتار حاکمان ايران در چند دهه با ادعای حکومت علی وار، کاملا وارونه حرکت او بوده است. «علی»ای که در منبرها و تريبونهای قبل از انقلاب تبليغ میشد در سياست آسانگير و در اقتصاد سختگير بود . مدعيان پيروی او به شدت به اين سياست، اما به شکل وارونه عمل میکنند. آنها نه پاکدستی علی و ديگر صحابه بزرگ رسول را دارند و نه مديريت آنها را و بالاخره نه انگيزههای اخلاقیشان را.مبارزه با فساد اقتصادی که کسی «ظاهرا» نمیتواند با آن مخالف باشد، خود يکی از بهترين راههای تسهيل بستر اصلاحات سياسی در ايران است. همان گونه که «رفاه نسبی» مردم (البته به همراه «فضای نسبی» برای فعالان سياسی و مدنی و صنفی) نزديکترين راه رسيدن به دموکراسی در ايران است.رضا علیجانیشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: بیرحمی حضرت علی و مشارکت غیر مستقیم ایشان در شهادت حضرت عثمان(علل اصلی جنگ های جمل و صفین){بر اساس استنباط شیعه} #9746طبق روايات معتبرى كه در منابع اهل سنت وجود دارد، بعد از آن كه عثمان بن عفان كشته شد، سه روز در محل جمعآورى زباله ماند، هيچ كس براى دفن او اقدامى نكردند؛ حتى اميرمؤمنان عليه السلام
پاسخ:خمینی هم بعد از دو روز دفن شد آیا برای خمینی ضدیتی وجود دارد؟ در ضمن بار آخرت باشه میگی که سیدنا عثمان در محل جمع آوری زباله ماند
بدون ترديد، دفن ميت مسلمان، بر هر مسلمانى واجب است؛ هر چند واجب كفائي؛ اما دفن نكردن ميت مسلمان و ماندن آن در مزبله، كارى است غير شرعي؛ اما چرا عثمان بن عفان سه روز در مزبله ماند؛ ولى اميرمؤمنان عليه السلام براى دفن او اقدامى نكرد؟
پاسخ:برای خمینی شرعی ولی برای سیدنا عثمان غیر شرعی
شهادت امام حسین(ع) و اصحابش در دهم محرم سال ۶۱(ه. ق)، بوده است و دفن بدن مطهر آنحضرت(ع) و اجساد مطهر شهدای کربلاء در پایان روز دوازدهم (شب سیزدهم) محرم توسط گروهی از مردان قبیله بنی اسد.دایره المعارف تشیع،ج ۳،ص ۳۴۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، واژه بنی اسد.
اهل سنت ناچارند يا بايد بپذيرند كه نعوذ بالله اميرمؤمنان عليه السلام عمل خلافى مرتكب شده يا اين كه عثمان را مسلمان نمىدانسته است.
پاسخ:برای خمینی و سیدنا حسین هم در نظر بگیرید
اميرمؤمنان عليه السلام براى حفاظت از جان آنها و رساندن آن به اين بيگناهان تلاش كرده است نه به خاطر عثمان بن عفان .
پاسخ:لطفا با دلیل و مدرک ادعایتان را ثابت کنید در ضمن فقط علی نبود که دفاع کرد در روز آخر محاصره خانه، شورشیان تصمیم گرفتند به خانه عثمان هجوم برند و خلیفه را به شهادت رسانند اما جوانانی چون حسن بن علی، عبدالله بن زبیر، محمد بن طلحه، مروان بن حکم، سعید بن عاص و تنی چند از فرزندان صحابه در مقابل آنان مقاومت کردند. عثمان چون این صحنه نبرد را دید آنان را فرا خواند و به آنان گفت: که هیچ کس نباید خود را موظف به دفاع از من بداند و جان خود را به خطر اندازد. او حتی از مقاومت غلامان خود در برابر شورشیان جلوگیری به عمل آورد و آنان را از درگیر شدن با معترضان منع نمود. البدایة و النهایة (7/190).
در آن روز سرنوشت ساز چهار نفر از جوانان قریش که عبارت بودند از حسن بن علی، عبدالله بن زبیر، محمد بن حاطب و مروان بن حکم، در طول نبرد مجروح میشوند (تاریخ الطبری (5/404)) و دلیر مردانی نیز به شهادت رسیدند. اینان عبارت بودند از مغیره بن اخنس، نیار بن عبدالله اسلمی و زیاد فهری (البدایة و النهایة (7/196)
حالا متوجه شدی فقط علی و فرزندانش نبودندشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: بیرحمی حضرت علی و مشارکت غیر مستقیم ایشان در شهادت حضرت عثمان(علل اصلی جنگ های جمل و صفین){بر اساس استنباط شیعه} #9747با هم خوب بودند که همدیگر ا سب و لعن می کرده اند؟ خوبی زیاد باعث شده بود که روی هم شمشیر بکشند؟
پاسخ:با مدرک و سند معتبر حرف بزنید
حتی یک صحابه نیز در بین شورشیان و قاتلان عثمان رضی الله عنه وجود نداشت، و تمامی کسانی که در این شورش دست داشتند؛ اکثرا از اهالی کوفه و بصره و مصر بودند که غالبا کسانی بودند که در زمان خلفای راشدین اسلام آورده بودند و افرادی بی تقوا بودند که چندان التزامی به شریعت نداشتند.
در تمام این نوع روایات که از تفکر رافضیگری نشأت گرفتهاند صحابه رضی الله عنهم خود، علیه عثمان رضی الله عنه توطئه میکنند و مردم را بر ضد او میشورانند. بدون شک، تمام این روایات، دروغ و باطل میباشند. (تحقیق مواقف الصحابة (2/14-18)
یچ یک از صحابه در قتل عثمان رضی الله عنه دخالت نداشتند، بلکه قاتلان او مشتی اراذل و اوباش بودند که در مصر گرد هم آمدند و از آنجا به جانب مدینه حرکت کردند. صحابه موجود در مدینه نیز توانستند جلوی خیل عظیم آنان را بگیرند تا اینکه سرانجام خلیفه مسلمین را به قتل رسانیدند.(“شهید الدار عثمان بن عفان” ص148)
چرا مردم و آن همه صحابی که مدعی آنها هستید تا سه روز عثمان را دفن نکردند؟ در مقاله دوم آمده که هیچ کس اقدامی نکرد. این ممانعت از دیگران است؟
لطف کنید و بفرمایید که وقتی ایشان کسی را دفن نمی کنند، یعنی کسی که 3 روز روی زمین مانده را دفن نمی کنند، معنای عملشان چیست؟
وقتی این را حل کنید متوجه میشوید که چرا ایشان عثمان را دفن نکردند.
پاسخ: کسانی باید میت را غسل داده و تدفین کنند که جزو اقارب و خانواده او باشند علی جز مقارب بود؟؟
ثالثا حش کوکب کجاست؟ مسلمان را در آنجا دفن می کنند؟
پاسخ:عثمان رضی الله عنه در باغی بنام “حش کوکب” در شمال شرقی بقیع دفن شده است، و پیامبر صلی الله علیه و سلم این باغ را “روحاء” نامیده بود، و بنی امیة این باغ را بعدا شامل قبرستان بقیع کردند، و بقیع قبری است که در سمت جنوبی شرقی مسجد نبوی قرار گرفته است، و قبر عثمان رضی الله عنه در این قبرستان (بقیع) در فاصله 1.35 متری قبر “شهداء الحرة” قرار گرفته است، بنابراین قبر عثمان رضی الله عنه در قبرستان بقیع است.
چون عثمان رضی الله عنه به شهادت رسید عدهای از صحابه چون حکیم بن حزام، حویطب بن عبد العزی، ابو الجهم بن حذیفه، ینار بن مکرم اسلمی، جبیر بن مطعم، زبیر بن عوام، علی بن ابی طالب و زنان و فرزندان و یاران او چون نائله و ام البنین دختر عتبه بن حصین و دو پسر او اقدام به غسل و کفن و دفن او نمودند. در اینکه جبیربن مطعم یا زبیر بن عوام یا حکیم بن حزام یا مروان بن حکم و یا مسور بن مخرمه بر جنازة او نماز گذارد اختلاف نظر وجود دارد. اما به استناد به روایت امام احمد حنبل، زبیر بن عوام نماز میت را بر جنازه آن حضرت به جای آورد. در این روایت بیان شده است که این زبیر بود که طبق وصیت خود عثمان هم بر او نماز گذارد و هم حضرت را دفن نمود. بنا به روایت ابن سعد و ذهبی حضرت را شامگاه و در فاصله بین مغرب و عشاء دفن کردند.( طبقات ابن سعد (3/77) تاریخ الإسلام (عهده الخلفاء)، ص481)شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: بیرحمی حضرت علی و مشارکت غیر مستقیم ایشان در شهادت حضرت عثمان(علل اصلی جنگ های جمل و صفین){بر اساس استنباط شیعه} #9749غير از نعثل (پيرمرد يهودي و کنايه از عثمان)
پاسخ:یکی دیگر از این روایتهای دروغین که در تاریخ طبری نیز نقل شده، قول عایشه رضی الله عنها در مورد عثمان رضی الله عنه است که گویا ایشان فرموده باشند: ” این پیرمرد یهودی را بکشید!”
البته نیازی نیست تا به بررسی سند این روایت باطل پرداخت، زیرا هر انسان عاقلی می داند که اصلا علت اصلی جنگ جمل که مابین سپاهیان علی رضی الله عنه با لشکر عائشه رضی الله عنها، خونخواهی عثمان رضی الله عنه توسط عائشه رضی الله عنها بود!! حال چگونه کسی که چنین سخنانی گفته باشد، حاضر می شود برای خونخواهی ایشان به جنگ برود؟!!
البته قبول این روایات باطل بسیار مورد مطلوب اهل بدعت است و معمولا آنها به شدت دنبال یافتن چنین روایات دروغی از میان منابع اهل سنت هستند تا عقیده ی فاسد خود را حق جلوه دهند؟! اما هرگز در مواجهه با اینگونه روایات دروغ نه عقل و نه اصول علمی بررسی اسناد و نه انصاف را درنظر نمی گیرند و به مانند کر و کوری، فقط گفته ی خود را تکرار می کنند. -
نویسندهنوشته ها
امام قرطبی در کتاب ” المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم” روایتی را به نقل از ابن عبدالبر از کتاب “الاستیعاب فی معرفة الاصحاب” می آورد و بعد به توضیح آن می پردازد: «وقد ذکر أبو عمر بن عبد البر بإسناده إلی ضرار الصُّدائی : وقال له معاویة : صف لی علیًّا ، فقال : اعفنی یا أمیر المؤمنین ! قال : صفه . قال : أما إذ ولا بد من وصفه ، فکان والله بعید المدی ، شدید القوی ، یقول فضلاً ، ویحکم عدلاً ، یتفجَّر العلم من جوانبه ، وتنطق الحکمة من نواحیه ، یستوحش من الدنیا وزهرتها ، ویأنس من اللیل ووحشته ، وکان غزیر الدَّمعة ، طویل الفکرة ، یعجبه من اللباس ما قصر ، ومن الطعام ما خشن ، کان فینا کأحدنا ، یجیبنا إذا سألناه ، ویفتینا إذا استفتیناه ، ونحن والله مع تقریبه إیانا ، وقربه منا لا نکاد نکلمه هیبة له ، یُعظم أهل الدِّین ، ویُقرب المساکین ، لا یطمع القوی فی باطله ، ولا ییأس الضعیف من عدله ، وأشهد لقد رأیته فی بعض مواقفه ، وقد أرخی اللیل سدوله ، وغارت نجومه ، قابضًا علی لحیته یتملل تملل السَّلیم ، ویبکی بکاء الحزین ، ویقول : یا دنیا غُرِّی غیری ، أألی تعرضت ؟ أم إلی تشوَّفت ، هیهات هیهات ! قد بتتک ثلاثًا لا رجعة فیها ، فعمرک قصیر ، وخطرک قلیل ، قلة الزاد ، وبُعد السفر ، ووحشة الطریق ؛ فبکی معاویة ، وقال : رحم الله أبا حسن ! کان والله کذلک ، کیف حزنک علیه یا ضرار ؟ قال : حزن من ذبح واحدها فی حجرها».