پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
افزايش شکاف در اصولگرايان و تشديد حملات به اصولگرايان سنتی و عملگرا چون علی لاريجانی نيز با حمايت تلويحی او صورت گرفت.اما تلاشهای او برای استفاده از فعاليتهای سياسی نيروهای افراطی و مانورهای سپاه در ترميم شکاف بوجود آمده در داخل حکومت ناکام ماند. تشتت و واگرايی در داخل بلوک قدرت افزايش يافت و از سا ل ۱۳۸۸ به بعد موقعيت فصلالخطابی و تعيينکنندگی وی در قياس با گذشته به نحو ملموسی کاهش يافت.خامنهای بعد از بهار عربی کوشيد تا جنبشهای اعتراضی در کشورهای عربی را ادامه انقلاب اسلامی و در مسير جمهوری اسلامی تبيين کند. از اين رو کوشش زيادی کرد تا با انتساب اين حرکتها به بيداری اسلامی خود را در موضع رهبری قرار دهد.اما کوششهای وی فرجام ملموسی در بر نداشتند.اخوانالمسلمين حاضر نشد با حکومت ايران رابطه نزديکی برقرار کند.شکلگيری جنبش اعتراضی در سوريه و به خطر افتادن موقعيت بشار اسد بزرگترين تهديد خارجی برای خامنهای بود.او تصميم به مقابله جدی گرفت و سپاه قدس تحت فرمان وی به حمايت از بقاء بشاراسد پرداخت. خامنهای اگر چه روی حرکت اعتراضی مردم بحرين حساب کرده بود اما حاضر به تقابل با تهاجم عربستان سعودی نشد که به ياری حکومت بحرين در سرکوب جنبش اعتراضی شتافت.تغيير مشی احمدینژاد در دوره دوم رياست جمهوری تصورات خامنهای را نقش بر آب ساخت.او در حالی که فکر میکرد حاکميت دوگانه پايان يافته و ديگر تمامی اجزاء حکومت مطيع او هستند.اما نا فرمانی احمدینژاد در ماجرای قهر يازده روزه ضربه سنگينی به خامنهای زد.او که سرمايهگذاری زيادی بر روی احمدینژاد کرده بود ناگاه مواجه با عدم تمکين وی شد و بار ديگر بحران روابط بين رئيس جمهوری و ولی فقيه در شکلی ديگر باز توليد گشت.اولين نافرمانی احمدینژاد تاخير در کنار گذاشتن مشايی از رياست بر نهاد رياست جمهوری بود.اما مقاومت دوم که ناشی از اصرار احمدینژاد به تغيير حيدر مصلح وزير اطلاعات و تصدی سرپرستی توسط خودش بود جنبه صريح تر و آزار دهندهتری داشت.خامنهای با حکم حکومتی جلوی احمدینژاد را گرفت و دستور داد مصلحی بر سر پستش باقی بماند. مسئله خامنهای فرد حيدر مصلحی ن<090ود بلکه از اينکه احمدینژاد به جای انتخاب فرد ديگری که مورد وثوق وی باشد،خود میخواست سرپرست شود او را حساس ساخته بود.اما احمدینژاد يازده روز بر سر کار نرفت و در نهايت نيز با فشارها به سر کار بازگشت.خامنهای تصميم گرفت به جای برخورد نهايی با احمدینژاد و حذف وی راهکار مهار را در پيش بگيرد.در عين حال وی از احمدینژاد نيز به صورت کامل نا اميد نشد.همچنين توصيه او هدف قرار دادن مشايی به جای احمدینژاد و حمله به وی در قالب جريان انحرافی بود.از اين مقطع به بعد اصولگرايان سوم تيری و همچنين مصباح يزدی به احمدی نژاد حمله کرده و ديگر دولت را از آن خود ندانستند. مداحهای حکومتی نيز حلقه ياران احمدینژاد را مورد توهينهای کمسابقهای قرار دادند.درگذشت آيتالله منتظری خيال خامنهای را آسوده ساخت.او کوشيد بعد از اين اتفاق مرجعيت و زعامتش بر حوزههای علميه داخل ايران را به مرحله نهايی رساند.اما تلاش وی با مقاومت آيتالله وحيد خراسانی مواجه شد و باعث شد تا وحيد از مشی غير سياسی خود فاصله گرفته و به هاشمی رفسنجانی نزديک شود.
انتخابات مجلس نهم نيز مشابه مجالس هشتم و هفتم در شرايط غير رقابتی انجام شد و خامنهای اجازه نداد تااصلاحطلبان و بخشهای منتقد به وضع موجود در جناحهای حکومتی به شکل موثر در انتخابات حضور يابند.
اما نتيجه انتخابات چندان خوشايند وی نبود.اصولگرايان ميانه و سنتی در اين انتخابات اکثريت کرسیها را در دست گرفتند. بخش عمده آنها کسانی بودند که بصيرت مورد نظر خامنهای را بروز نداده بودند.همچنين جبهه پايداری و حلقه ياران مصباح يزدی شکست سختی خوردند.بيش از صد نماينده نيز به صورت منفرد و خارج از دو جناح حکومتی انتخاب شدند که در نهايت باعث شدند علی لاريجانی فراکسيون اکثريت مجلس را تشکيل داده و رئيس آن شود.تمايل خامنهای به غلامعلی حداد عادل بود اما مخالفتی با علی لاريجانی نيز نکرد.خامنهای در سال ۱۳۸۶ صادق لاريجانی را جايگزين سيد محمود شاهرودی کرد.اين اقدام هم ناشی از سياست وی در تغيير رئيس قوه قضایيه بعد از دو دوره متوالی ايفای م)< ;0: ئوليت بود و هم خامنهای از مواضع شاهرودی نيز راضی نبود.صادق لاريجانی که رشدش مديون حمايتها و فرصتیهايی بود که خامنهای در اختيارش قرار داده بود،گزينه بهتری برای تحقق انتظارات وی بود.اگر چه لاريجانی بعد از تصدی مسئوليت به شکل کامل با وی هماهنگ نبود.خامنهای فرمانده سپاه را نيز در سال ۱۳۸۶ عوض کرد و محمد علی جعفری را بر اين سمت گمارد.تغيير وی حالت استراتژيک نداشت او از حلقه فرماندهان ارشد سپاه بود.اما جعفری نسبت به رحيم صفوی تشکيلاتیتر بود و همچنين نگاه راهبردیتری داشت.در دوره وی جايگاه بسيج در سپاه تقويت گشت و با فرمان خامنهای سپاه ببشتر متوجه رفع تهديدات داخلی و بخصوص مخالفتهای نرمافزاری و همچنين سرکوب شورشهای شهری شد.فرمانده سپاه مستقيما فرماندهی نيروهای بسيج را در دست گرفت تا سپاه بيشتر در بخشهای مختلف جامعه نفوذ پيدا نمايد.در دوران احمدینژاد اختلافات بين سه قوه مشکلاتی را حکومت پديد آورده بود.تا قبل از قهر احمدینژاد در اختلافات بين مجلس و دولت،خامنهای بيشتر جانب دولت را میگرفت و احمدینژاد هيچ اعتنايی به دستگاههای نظارتی و مجلس نداشت.اما بعد از زاويه پيدا کردن با احمدینژاد،مجلس بيشتر مورد حمايت رهبری قرار گرفت و قوه مجريه در تنگنا قرار گرفت.خامنهای نهادی را با رياست محمود شاهرودی برای حل اختلافات سه قوه تاسيس کرد اما عملا نهاد فوق عمل خاصی انجام نداد.خامنهای در اين دوره با آگاهی از اهميت فضای مجازی و سايبر توجه ويژهای به اين حوزه نشان داد.با دستور وی سپاه در اين زمينه فعال شد و ارتش سايبری را تاسيس نمود.همچنين نيروهای نزديک به وی با راهاندازی سايتها و شبکههای مجازی سعی کردند فضای سايبر را تسخير کنند.همچنين فيلترينگ سايتها و ايجاد محدوديت بر دسترسی به سايتهای غير حکومتی بر اساس نظر وی اعمال گشت. او نهادی را برای توليت فضای سايبر به صورت فرا قانونی تاسيس کرد.در اين دوره مسئله مهدويت آخر الزمانی در ادبيات حکومتی برجستهتر شد.خامنهای نيز با صدور کدها و سخنانی به اين جو دامن زد و به نوعی به جامعه القاء شد که ظهور امام زمان نزديک است.گسترش وخامت اوضاع اقتصادی و همچنين تشديد فشار تحريمها خامنهای را در پايان اين دوره به عقبنشينیهای تاکتيکی کشاند. وی کماکان اعتقاد به راهبرد تقابل در سياست خارجی را حفظ کرد اما حاضر به عقبنشينیهای تاکتيکی شد. از اين رو حکومت تمايل به مذاکره بر سر برنامه هستهای و کاهش تحريمها را شروع کرد.اما رويکرد سعيد جليلی در مذاکرات برای تحقق خواستهای حکومت و نرم کردن غرب موفق نبود. خامنهای مسيری موازی را با نقش آفرينی علی اکبر ولايتی گشود تا در مذاکراتی مخفيانه با آمريکا از ابعاد تحريمهای کمرشکن کاسته شود.اگر چه سياستهای مورد حمايت خامنهای نتوانست در مصر، تونس و ليبی موقعيتی برای حکومت درست کند اما در عراق و افغانستان موفق بود. همچنين حکومت سوريه را از خطر سقوط نجات داد.در پايان دوره خامنهای به مراتب ضعيفتر شد و معلوم شد يکپارچه سازی حکومت در چارچوب اراده وی حتی با گماردن فردی از وابستگان نزديک و کسانی که توسط او برکشيده شدند، تضمينی ندارد که عملی شود.حجم انتقادها و اعتراضات در درون و داخل حکومت به وی افزايش يافت.اما او کماکان توانست موقعيتش در قدرت را حفظ کند و موثرترين متغير تصميمگيری باشد.علی افشارینوشته اید:متاسفانه من هرچه گشتم جوابی از پیامبر اسلام در متن قرآن ندیدم شاید بشود در حدیث مطلبی یافت که اگر بود ممنون میشم جواب بدهید
پاسخ:در آیه 6 سوره فرقان خداوند در جواب می فرمایند:قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحيماً
بگو:آن را کسی نازل کرده که رازهای پوشیده در آسمان ها و زمین را می داند ،حقّا که او بسیار آمرزنده و مهربان است.
وقوله:( قل أنزله الذي يعلم السر في السماوات والأرض )يقول تعالى ذكره :قل يا محمد لهؤلاء المكذبين بآيات الله من مشركي قومك :ماالأمر كما تقولون من أن هذاالقرآن أساطير الأولين،وأن محمدا صلى الله عليه وسلم افتراه وأعانه عليه قوم آخرون،بل هو الحق ، أنزله الرب الذي يعلم سر من في السماوات ومن في الأرض،ولا يخفى عليه شيء،ومحصي ذلك على خلقه ، ومجازيهم بما عزمت عليه قلوبهم،وأضمروه في نفوسهم
تفسیر طبری
نوشته اید:چون میشود گفت پیامبر این داستانها را شنیده است و بعد بیان کرده است نیاز به سواد داشتن ندارد
پاسخ:آیا در افسانه ها اسمی از عدالت آمده است در کدام افسانه آمده که همه ی مردم در نزد خدا یکسان هستند؟؟
افسانه به معنای داستانی خیالی است تهی از هر راستی
حالا یک سوال چه چیز قرآن حقیقت ندارد؟؟کدام آیه اش افسانه و داستان است؟
تعریف افسانه رو نوشتم پیامبر چه چیز خیالی گفته اند؟؟
عدالت خیالیه؟؟آیا این که به پدر و مادر خود احترام بگذاریم خیالیه یا نماز خواندن خیالیه؟؟
نوشته اید:اولا دیدگاه زیگموند فروید سند تاریخی دارد.شما سرچ کن سارگن پادشاه آکد و سنگواره مختص زندگی او را بخوان که داستان کودکی موسی را برای خودش ذکر کرده است
پاسخ:حالا خوبه خودت اعتراف کردی که فقط کودکیش شبیه حضرت موسی است نه همه اش پس چطور شما میگی که حضرت موسی نعوذبالله پیامبر نبوده آیا این پادشاه با حضرت موسی هیچ فرقی نداشت که شما چنین نتیجه گیری کردید؟؟حضرت موسی پادشاهی کرد؟؟این پادشاه مثل حضرت موسی معجزه داشت؟؟
حالا من یک سوال از شما دارم چطور این پادشاه از زمان تولدش به خاطر دارد من در ویکی پدیا خواندم و احتمالا منبع شما هم همان سایت است نوشته:که مادر کاهنه ام مرا حامله شد، او مرا در خفا به دنیا آورد.او مرا در رودخانه انداخت (به طوری که) آب مرا غرق نکرد.اصلا شما داستان حضرت موسی را خوانده اید؟؟
این پادشاه چرا نگفته که مادرش برای چه او را به آب انداخته در حالی که در داستان حضرت موسی گفته شده که چرا مادرش او را در آب گذاشته است
نوشته اید:داستان عیسی هم کپی برداری از داستان هروس است که یک افسانه مصری است
پاسخ:شما که داستانش را نگفتی من در ویکی پدیا و چند سایت دیگر خواندم شباهتی بین این حوروس و حضرت عیسی ندیدمنوشته اید:حالتان خوب است؟؟؟فقط با یک پوزخند از کنار این کامنت میگذریم:
پاسخ:نمیدانم چرا ملحدین وقتی از جواب عاجز می مانند خود را به کوچه علی چپ می زنند
نمیدانستم در بحث اینقدر ضعیف هستی که بدون جواب از بحث فرار می کنید جناب؟؟اما به این سوال جواب ندادی که چه چیز قرآن افسانه است؟؟
به این سوالم جواب ندادی که شباهت حوروس به حضرت عیسی چیست؟؟
تناقض حرفت که گفتی پادشاه فقط کودکیش شبیه حضرت موسی است فقط کودکیش حالا معلوم نیست که شما چگونه استدلال کردی که سرگذشت زندگی این دو شبیه به هم است؟؟
نوشته اید:متاسفانه من هرچه گشتم جوابی از پیامبر اسلام در متن قرآن ندیدم شاید بشود در حدیث مطلبی یافت
پاسخ:شما هنوز نمیدانید که قرآن را پیامبر ننوشته بلکه کلام الله است(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ) الحج 8
«و از میان مردم کسی است که درباره خدا بدون دانش و رهنمود و کتاب روشنگری به مجادله میپردازد».« هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آَیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آَمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» آل عمران 7. یعنی: «اوست که قرآن را بر تو نازل کرده، بخشی از آن آیات محکمات، که آنان اصل و اساس این کتاب اند و بخشی از آن آیات متشابهات اند. و اما کسانی که در دلهایشان کژی است، برای فتنه انگیزی و تأویل به دنبال متشابهات می افتند، در حالیکه تأویل آنها را جز الله تعالی کسی نمی داند. ثابت قدمان در علم می گویند: ما به همه ی آنها ایمان داریم و همه از سوی خدای ماست.»
اگر پوزخندتان تمام شد لطفا جواب دهید.در ضمن در بحث جای لودگی نیست جنابنوشته اید: علي جنگيد تا از او اطاعت کنند و بتواند در جان و مال مردم تصرف کند ؛ پس چگونه اين را جنگ براي دين قرار مي دهيد ؟منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 330…….2
پاسخ:http://www.kalemeh.tv/forum/printthread.php?tid=2036
نوشته اید:در فاطمه شعبه اى از نفاق وجود داشت. منهاج السنة ، ج 4 ، ص 245……..3
پاسخ:جناب اگر نمیدانی بدان جواب این شبهه بار ها داده شده است در تاپیک شبهه روافض صحابه و نفاق از کتب اهل سنت بلا نسبت شما فقط نادان ها این شبهه را دوباره مطرح می کنند
نوشته اید:و در قيام (حسين) ، نه مصلحت دين بود و نه مصلحت دنيا
پاسخ:طبق عقل شما باید این روایت را پذیرفت ولی امام ابن تیمیه از این تهمت اهل بدعت مبرا هستند
خودت جواب خودت را دادی:بلکه اين ظالمين سرکش بر ضد نوه رسول خدا قدرت پيدا کردند تا اين که او را مظلوم و شهيد کردند
خب هنوز هم با وجود این حرف شیخ الاسلام می گویی که ایشان دشمن اهل بیت بودند؟؟
در ضمن جناب شیخ الاسلام میفرمایند که قتل سیدنا حسین همچون قتل سیدنا عثمان موجب فتنه شد آیا این حرف شیخ الاسلام ضدیتی با سیدنا حسین دارد؟؟
وهذا كله مما يبين أن ما أمر به النبي صلى الله عليه وسلم من الصبر على جور الأئمة وترك قتلاهم والخروج عليهم هو أصلح الأمور للعباد في المعاش والمعاد وأن من خالف ذلك متعمدا أو مخطئا لم يحصل بفعله صلاح بل فساد
منهاج 4/531
نوشته اید:ان بنى اميه ليسوا باعظم جرما من بنى اسرائيل: فمعاويه حين أمر بسُمّ الحسن فهو من باب قتال بعضهم .
منهاج السنة ، ج 2 ، ص225 .
پاسخ:ما هر چی گشتیم با این آدرسی که شما به ما دادید هیچی روایتی شبیه به این روایتی که شما نقل کردید پیدا نکردیم
أحدهما أنه ليس مأثورا لا في كتاب ولا سنة ولا أثر عن أحد من الصحابة والتابعين لهم بإحسان ولا غيرهم من أئمة المسلمين فصار من البدع المذمومة
الثاني أن معناه يدخل فيه حق وباطل فالذين أثبتوه أدخلوا فيه من النقص والتمثيل ما هو باطل والذين نفوه أدخلوا فيه من التعطيل والتحريف ما هو باطل
وملخص ذلك أن الذين نفوه أصل قولهم أنهم أثبتوا حدوث العالم بحدوث الأجسام فقالوا الجسم لا يخلو عن الحركة والسكون وما لا يخلو عنهما فإنه لا يخلو عن حادث لأن الحركة حادثة شيئا بعد شيء والسكون إما عدم الحركة وإما ضد يقابل الحركة وبكل حال فالجسم لا يخلوا عن الحركة والسكون والسكون يمكن تبديله بالحركة فكل جسم يقبل الحركة فلا يخلو منها أو مما يقابلها فإن كان لا يخلو منها كما تقوله الفلاسفة في الفلك فإنه حادث وإن كان لا يخلو مما يقابلها فإن يقبل الحركة وما قبل الحركة أمكن
كتاب منهاج السنة النبوية، الجزء 2، صفحة 225نوشته اید:الخلفاء رضي الله عنهم لا سيما أبو بكر و عمر فان عأمةالصحابة و التابعين كانوا يودونهما و كانوا خيرالقرون
پاسخ:فکر کنم جوابتان را در تاپیک شبهه روافض صحابه و نفاق از کتب اهل سنت دادم احتمالا ندیده اید یا شاید هم خدای ناکرده خودتان را به ندیدن زده اید؟؟
نوشته اید:فَالْمُنَزِّهُونَ لِعُثْمَانَ الْقَادِحُونَ فِي عَلِيٍّ أَعْظَمُ وَأَدْيَنُ وَأَفْضَلُ مِنَ الْمُنَزِّهِينَ لِعَلِيٍّ الْقَادِحِينَ فِي عُثْمَانَ، كَالزَّيْدِيَّةِ مَثَلًا.
پاسخ:فضیلت سیدنا علی و اهل بیتش در منهاج
يقول ابن تيمية رحمه الله (و أما أهل السنة فيتولون جميع المؤمنين، و يتكلمون بعلم و عدل، ليسوا من أهل الجهل و لا من أهل الأهواء، و يتبرؤون من طريقة الروافض و النواصب جميعاً، و يتولون السابقين الأولين، و يعرفون قدر الصحابة و فضلهم و مناقبهم، و يرعون حقوق أهل البيت عليهم السلام التي شرعها الله لهم). منهاج السنة 8/ 164 .
و مما قاله شيخ الإٍسلام رحمه الله في حق أمير المؤمنين علي رضي الله عنه و ذكر فضله و من ذلك قوله: ( فضل علي رضي الله عنه و ولايته لله و علو منزلته عند الله معلوم لله الحمد، من طرق ثابتة أفادتنا العلم اليقيني، و لا يحتاج معها إلى كذب و لا إلى ما لا يُعلم صدقه) منهاج السنة 8/ 165.
أكثر عن مكانة علي رضي الله عنه يقول ابن تيمية: ( و كتب أهل السنة من جميع الطوائف مملوءة بذكر فضائله و مناقبه، و بذم الذين يظلمونه من جميع الفرق، و هم ينكرون على من سبّه، و كارهون لذلك، و ما جرى من التسابّ و التلاعن بين العسكرين، من جنس ما جرى من القتال، و أهل السنة من أشد الناس بغضاً و كراهة لأن يتعرض له بقتال أو سب بل هم كلهم متفقون على أنه أجلّ قدراً، و أحق بالإمامة، و أفضل عند الله و عند رسوله و عند المؤمنين من معاوية و أبيه و أخيه الذي كان خيراً منه، و علي أفضل من الذين أسلموا عام الفتح، و في هؤلاء خلق كثير أفضل من معاوية، و أهل الشجرة أفضل من هؤلاء كلهم، و علي أفضل جمهور الذين بايعوا تحت الشجرة، بل هو أفضل منهم كلهم إلاّ ثلاثة( الصديق و الفاروق و ذي النورين)، فليس في أهل السنة من يقدم عليه أحداً غير هؤلاء الثلاثة، بل يفضلونه على جمهور أهل بدر و أهل بيعة الرضوان، و على السابقين الأوّلين من المهاجرين و الأنصار) منهاج السنة 4 / 396.
عن محمـد بن يحيى قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول (( اختلاف بني العباس من المحتوم والنداء من المحتوم وخروج القائم من المحتوم، قلت: وكيف النداء؟ قال: أول النهار: ألا إن علياً وشيعته هم الفائزون، وقال: و ينادي مناد في آخر النهار: ألا إن عثمان وشيعته هم الفائزون )) روضة الكافي ص (177) جـ8نوشته اید: و روشن است كه بسيارى از صحابه به على بدگويى كردهاند.
منهاج السنة النبوية ج 7، ص146
پاسخ:دليل شما بر صحت اين نقل چيست؟ و كساني كه معرفت به حديث دارند اين را دروغي بر ابي سعيد ميدانند (اگر چه قول ابوسعيد حجت نيست) و ابوسعيد يكي از صحابه بوده و به اتفاق اهل علم و قول او به تنهايي وقتي كه ساير صحابه قول او را قبول ندارند حجت نمي باشد، و از واضحات است كه عموما منافقين فقط به بغض علي شناخته نمي شدند بلكه منافقين عداوتشان با عمر زيادتر بود. زيرا او خشونتش نسبت به كفار و منافقين از علي بيشتر بود. و روشن است كه در لحن منافقين چيزي كه بر بغض علي دلالت كند نبود، پس تفسير قرآن بر چنين وجهي افتراء و گناه است. و در روايت صحيح آمده كه پيغمبر فرموده: ((آسانترين نفاق بغض انصار است)). پس شناختن منافقين در آهنگهاي گفتارشان به بغض انصار اولي است و نشانه هاي نفاق بسيار است يكي بغض مؤمنين و عداوت با ايشان است چه بغض علي و چه انصار و چه ساير مؤمنين باشد، و ديگر از نشانه هاي نفاق دروغ گفتن و خيانت و خلف وعده و فجور است چنانكه در روايات نيز وارد شده است.
و شكي نيست كه هر كس علي را دوست بدارد براي ايمان و جهاد اوست و همچنين در مورد انصار كه براي همين ايمان و جهادشان است، پس اين از علامات ايمان است و هر كس علي و يا ساير مهاجرين و انصار را براي ايمان و جهاد و نصرتشان به رسول خدا دشمن بدارد او منافق است. اما اگر براي يك امر طبعي دنيوي و يا خويشي و با باز كردن دكان و يا ساختن مذهب و يا شعبه ي ديني و بدعتها، علي و يا هر كس ديگر را دوست بدارد و يا در حق علي غلو كند او منافق جاهل است. و هم چنين كسي كه در حق مسيح و يا در حق موسي و علي غلو كند يعني براي آنان مرتبه اي فوق مرتبه شان معتقد باشد علي و يا مسيح خيالي را دوست دارد كه عيسي و يا علي از او بيزارند و چنين حبي سودي ندارد(علي فرموده: هلك في اثنان محب غال و مبغض قال: يعني دو طايفه درباره من هلاك شدند يكي دوست افراطي دوم دشمن افراطي كه عداوت خود را به زبان آورد و در عداوت بجوشد.)و دوستي زماني سود بخشد كه حب في الله باشد نه حب مع الله كه در مقابل خدا دكان شرك باز كند، و هم چنين هر كسي بزرگي را دوست بدارد و به او صفات غير واقعي دهد، وي جاهل و بي دين و منافق است، مانند رافضه و اسماعيليه و باطنيه و شيخيه و امثال آنان.
منهاج رد بر دليل پانزدهم حلي و عدم صحت آن ترجمه امام برقعی
خواننده گرامی اگر شما دشمنی از طرف شیخ الاسلام نسبت به سیدنا علی دیدید ما هم دیدیم
راستی انشا الله معنی اعمال را فهمیدید دیگر چون شما یک کلمه دیگر را دوباره اشتباه معنی کردید معنی اعظم فکر کنم میشود بزرگ احتمالا نمیشود بیشتر چون نعوذبالله باید بگوییم خدا بیشتر است تا اینکه بگویم خدا بزرگتر است یا مسجد اعظم میشود مسجد بزرگتر نه مسجد بیشتر یا فاروق اعظم میشود فاروق بزرگ نه فاروق بیشترپست شماره 4 و 5 را از بس که درهم نوشنی متوجه منظورتان نشدم اگر امکان دارد کمی مرتب تر بنویسید
نوشته اید:تهمت عدد10 را هم اصلا جواب ندادی.من حماقات الشيعة انهم يكرهون التكلم بلفظ العشرة أو فعل شئ يكون
پاسخ:شیخ الاسلام می فرمایند که شیعه از عدد ده نفرت دارد و دلیلش هم این حدیث است
«ابُو بَکْرٍ فِی الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فِی الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ فِی الْجَنَّةِ وَعَلِیٌّ فِی الْجَنَّةِ وَطَلْحَةُ فِی الْجَنَّةِ وَالزُّبَیْرُ فِی الْجَنَّةِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِی الْجَنَّةِ وَسَعْدٌ فِی الْجَنَّةِ وَسَعِیدٌ فِی الْجَنَّةِ وَأَبُو عُبَیْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ فِی الْجَنَّةِ ».إمام أحمد، أبوداود، ترمذی 3680، وابن ماجه وغیره.
حالا دیدید چرا شیعه از عدد ده نفرت دارد؟؟
نوشته اید:(دليل شما بر صحت اين نقل چيست)دلیل ما همین سخن ابن تیمیه است اگر ابن تیمیه راست گفته پس عدالت صحابه کجاست.
پاسخ:این حرف(دليل شما بر صحت اين نقل چيست)مستقیما از کتاب شیخ الاسلام آوردم و حرف من نیست که شما از من نقل می کنید
نوشته اید:فقال ثلاث قالهن رسول الله صلى الله علیه وسلم فلن أسبه لأن یکون لی واحده منهن أحب إلی من حمر النعم الحدیث ، فهذا حدیث صحیح رواه مسلم فی صحیحه
پاسخ:جواب از شیخ الاسلام:در مورد آنچه مؤلف در مورد لعن علی ذکر کرده، باید گفت:لعنت کردن از جانب هر دو گروه بوده، همچنانکه محاربه از هر دو طرف بوده است:هر گروهی بزرگان گروه مخالف را در دعایشان لعنت میکردند.گفته شده که هر دو گروه همدیگر را لعنت میکردند ولی به هر حال جنگ با شمشیر از لعنت با زبان شدیدتر است.بسی جای تعجب است که روافض سب و نفرین علی را برنمیتابند، ولی خودشان ابوبکر،عمر و عثمان را لعنت میکنند،و آنها را و دوستداران آنها را تکفیر مینماید.معاویه و یارانش،علی را تکفیر نمیکردند و بلکه خوارج متمرد بودند که علی را تکفیر کردند،ولی شر روافض از آنها بیشتر است.شکی نیست که سب و لعن هیچ یک از صحابه جایز نیست:نه علی،نه عثمان ونه غیر آن دو،و هر کس ابوبکر، عمر و عثمان را سب و لعن نماید، گناهش بزرگتر از گناه کسی است که علی را سب و لعن میکند،و اگر حتی تأویل و توجیهی هم برای سب و لعن خودش داشته باشد،تأویل و توجیه او از تأویل لعن کننده علی فاسدتر است.
مختصر منهاج ترجمه اسحاق دبیری
راستی این حدیث نشان می دهد که بر عکس حرف های شما سعد بن ابی وقاص دوستدار حضرت علی بوده است
نوشته اید: انجا هم جواب درستی ندادی.
پاسخ:جناب ابن تیمیه در پست های ابتدایی جوابتان را دادندنوشته اید:یکی را پیدا نکردی.
پاسخ:خیلی راحت از دروغی که به شیخ الاسلام نسبت دادی داری فرار می کنی؟؟
از اهل سنت بخاطر این دروغی که گفتی عذر خواهی کن
خواهشا بعدا دیگر به علمای اهل سنت دروغ نبند
نوشته اید: یکیش هم اصلا چیزی نیست فقط گفته قیام حسین نه به مصلحت دین بوده و نه دنیا و اگر مینشست در خانه فساد کمتر بود. اینکه چیزی نیست.!!
پاسخ:دیدی جواب های من را با دقت نمی خوانید جناب
نوشته اید:البته از نظر وهابی هایی مثل البانی که به علما اهل سنت میگویند حرام زاده و به سیوطی میگه صدای شتر در میاره نباید هم چیزی باشه.
پاسخ:آره هر کس بگه قبر پرست مشرک میشود وهابی ولی مولوی های اثنی عشری میشوند عالم اسلام
فکر کنم آخوند دانشمند بود که به اهل سنت زبانش لال گفت حرام زاده
در ضمن علامه آلبانی این حرفهایش را به شما گفت؟
نوشته اید:حسین به خاطر هیچ و پوچ رفته خودش و دیگران را به کشتن داده؟؟؟؟واقعا شرم نکرده از این حرف که قیام حسین نه به مصلحت دین بوده و دنیا؟؟؟. حسین مصلحت را نمیدونست این منافق حرانی مصلحت را فهمید؟
پاسخ:اولا من به علمای شما توهین نکردم که شما دهانت را باز کردی و به شیخ الاسلام توهین میکنی آری این فهم عقل شماست که به شیخ الاسلام نسبت میدهید که درباره مصلحتش نمیدانست
در ضمن بار آخرت باشد داری به شیخ الاسلام توهین میکنی اگر شیخ الاسلام دشمن سیدنا حسین بود این حرف رو نمیزد:اين ظالمين سرکش بر ضد نوه رسول خدا قدرت پيدا کردند تا اين که او را مظلوم و شهيد کردند
آره اگر دشمن بود مثل شما که به مجاهدین میگویید به هلاکت رسیدند ایشان هم نعوذ بالله باید میگفت سیدنا حسین به هلاکت رسید نه شهید شد
نوشته اید: خوب به خاطر همینه که علما اهل سنت به ابن تیمیه میگویند منافق.میخواستی بنویسه حسین مفسد فی الارض!!!
پاسخ:جوابتان را جناب مجاهد دین در وبلاگش داده اند در آن تاپیک هم آدرسش را دادم اگر اهل تحقیق بودید دوباره این حرف رو نمیزدیدفصلهای متفاوت رهبری ۲۵ ساله خامنهای [۵] دوران ریاست جمهوری روحانی
مهندسی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری،طلیعه این دوره بود که انتخاباتی غیر عادی بود؛رقابت های انتخاباتی به روز آخر کشیده شد و تا آن موقع معلوم نبود چه کسی وارد ساختمان ریاست جمهوری میشود.آیتالله خامنهای با هدایت شورای نگهبان نقش مهمی را در مهندسی انتخابات تا تعیین کاندیداهای نهایی ایفا کرد.اما بعد از آن دیگر اجازه داد انتخابات مسیر طبیعی خود را طی کند.اطمینان حسن روحانی به رای دهندگان که مسائل انتخابات گذشته این دوره تکرار نمیشود در روزهای تبلیغات انتخاباتی،اشارهای غیر مستقیم به این واقعیت بود.خامنهای در مهندسی فضای انتخابات اجازه رقابت به اکبر هاشمی رفسنجانی،اسفندیار رحیم مشایی و کامران لنکرانی، کاندیدای مورد حمایت مصباح یزدی و علیرضا زاکانی کاندیدای جبهه ایثار گران و رهپویان انقلاب اسلامی،نداد.ارزیابی شواهد نشان میدهد وی در روزهای آخر فهمیده بود روحانی رای میآورد و مواضعش را با توجه به این واقعیت تنظیم کرد و از مخالفان نیز خواست تا رای بدهند.مزیتهای روحانی برای وی ترمیم مشروعیت،ایجاد قدرت نرم، به حاشیه راندن راهبرد میرحسین موسوی و مهدی کروبی،تخلیه کمخطر پتانسیل انباشته شده اعتراضی، عملی ساختن تاکتیک «نرمش قهرمانانه» در پرونده هستهای، آرام کردن فضا، مدیریت و کاهش تحریمها و انتقال بار مشکلات اقتصادی بر سر دولت بود.در نهایت ارزیابی خامنهای این بود که فرصتهای ریاست جمهوری روحانی بر تهدیدهایش برتری دارد و او قابل مهار است.بعد از انتخابات، خامنهای نخست از پیروزی روحانی تجلیل کرد و دیگر کاندیداها و همه جریانهای اصولگرا و نهادهای حاکمیتی را سوق داد تا برخورد مثبت با پیروزی روحانی داشته باشند.هدف او تخطئه موسوی و کروبی بود که نتیجه انتخابات را نپذیرفتند.همچنین وی خواست وانمود کند که نظام اهل تقلب نیست وگرنه اجازه نمیداد روحانی که اندکی بیش از پنجاه درصد آراء ماخوذه را به دست آورده بود، در مرحله اول برنده شود.خامنهای دست دولت را در زمینه سیاست خارجی و اقتصاد باز گذاشت اما در سیاست داخلی و فرهنگ برخورد انقباضی انجام داد.خط قرمز وی بازگشت دولتمردان درجه یک اصلاح طلب بود.همچنین بر عدم تغییرات زیاد در روسای دانشگاهها تاکید کرد.
وی در سخنرانی با اعلام «نرمش قهرمانانه» رسما اجازه داد تا دولت روحانی ادمه مسیر مخفیانه مذاکرات هستهای را در فاز علنی جلو ببرد.وی علی رغم اعتماد به ظریف و روحانی، عراقچی را در ترکیب مذاکرهکنندگان هستهای قرار داد تا دیدبان ملاحظاتش باشد.او برای مدتی حضور در مجامع عمومی را کاهش داد.خامنهای ناخشنودی خود را از گفتوگوی تلفنی روحانی با باراک اوباما،رئیسجمهوری آمریکا، آشکار کرد.اما بعد از نوروز ۱۳۹۳ با اعلام راهبرد اقتصادی به نحو فعالی وارد عرصه عمومی شد و هدایت مسائل کلیدی کشور را در دست گرفت.او با اقدام مشترک شش ماهه ژنو موافقت کرد اما برای توافقنامه جامعه شرایط را سختتر کرد و حوزه مانور و انعطاف مذاکرهکنندگان را محدود ساخت.خامنهای در مقطع فعلی به دنبال تثبیت وضع موجود در سیاست داخلی و امور فرهنگی است تا گفتمانهای بدیل نتوانند تغییراتی را ایجاد نمایند.در حوزه اقتصادی او کماکان نگاه به افزایش توان داخلی و دور کردن اقتصاد ایران از پیوند با شبکه بینالمللی است.اما از دیدگاه سابق خود فاصله گرفته و به روشهای شناخته شده اقتصادی تا حدی روی خوش نشان میدهد.در سیاست خارجی به دنبال مصالحه تاکتیکی با غرب در ازاء حفظ زیر ساختهای هستهای و توانایی انجام فعالیتهای حساس در صورت لزوم است.اما در عین حال بهای زیادی برای مصالحه هستهای طلب میکند که میتواند دستیابی به توافق جامعه و دراز مدت را دشوار سازد.او قویا مراقب است که مصالحه احتمالی منجر به تغییر استراتژیک روابط خصمانه جمهوری اسلامی با غرب نشود.کنار زدن محمد مرسی و افول اسلام گرایان در کشور های عربی از دید وی نامطلوب است اما به دنبال نزدیکی به نیروهای اسلامگرا برای تشکیل بلوکی بزرگ در خاورمیانه است. خامنهای توانست رقابت منطقهای و جهانی در سوریه را ببرد.اکنون اعتماد به نفس وی بالا است و همچنین در پی تیره شدن روابط روسیه و غرب، تمایل بیشتری برای تقابل با آمریکا و افزایش قدرت منطقهای ایران دارد.در حال حاضر سیاست مهار روحانی را دنبال میکند اما در صدد تقابل تند با وی نیست و مشکلی با تداوم ریاست جمهوری او ندارد. او ضمن اینکه مسئولیت خاصی به محمود احمدینژاد نداد اما وارد برخورد با حلقه یاران او نشد.کند پیش رفتن پرونده تخلفات اقتصادی دولتهای نهم و دهم با توجه به انگیز ه بالای رئیس قوه قضائیه نشانگر مخالفت خامنهای با رسیدگی جدی به این پروندهها است.او در پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی نیز به میدان آمد و با توصیه به اینکه «کش ندهید»، نگذاشت پیگرد قضائی وارد مراحل بالاتری شود.رصد کردن موضعگیریهای وی روشن میسازد در حال بازسازی نیروها و مجموعههای تحت نظرش است.اگر چه شباهت مواضعش با اصولگرایان افراطی و مدافع گفتمان سوم تیر بیشتر است اما در ظاهر برخورد انتقادی با همه دارد.بین مواضع ظاهری رهبری و روحانی در زمینههای فرهنگی، سیاست داخلی، نوع نگاه به غرب و سیاست داخلی تقاوتهای غیر قابل انکاری وجود دارد.اما فرضیهای وجود دارد که در پس پرده رشته روابط بین آنها مستحکم است.اما بررسی الگوی رفتار خامنهای تردیدی در درستی این فرضیه ایجاد میکند.هشدار خامنهای به اصولگرایان افراطی که مرتب بر طبل پیروی از فرامین ولی فقیه میکوبند و هویت آنها به این مساله گره خورده نوعی تعارض را بازتاب میدهد.رصد کردن واقعیتهای سیاسی ایران تصور اینکه این گروهها بدون موافقت تلویحی رهبری چنین به روحانی حمله کنند و علیه وی بولتن تهیه کنند را دور از واقعیت جلوه میدهد. حملات سنگین و بیپرده مصباح یزدی،محسنی اژهای و احمد خاتمی نیز تقویتکننده رضایت خامنهای است.فرضیه دیگری که بیشتر قابل تامل است برخورد پیچیده او است تا از خود سلب مسئولیت کند و هشدارهای ظاهری وی و حملات اصولگرایان افراطی بخشیهایی از یک سناریو باشد.در عین حال این سناریو را نیز نمیتوان از نظر دور نگاه داشت که کنترل بخشهای تندرو از دست خامنهای خارج شده و آنها نیز سیاست فشار از پایین را در دستورکار قرار دادهاند.البته نارضایتی وی از خروج تحرکات تندرو از محدودههای تعیین شده فقط در سیاست خارجی و مذاکرات اتمی است.خامنهای در این دوره تصمیم جدی دارد که نرخ رشد جمعیت افزایش یابد.همچنین او در صدد جا انداختن خود به عنوان مرجع اعلم و سیطره کامل بر حوزهها است.منتها باید توجه داشت که این فصل از رهبری خامنهای تازه شروع شده است و هنوز زود است تا به ارزیابی نهایی پرداخت.علی افشاریشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به ادامه یاوه های M-T(نقد نوشته ی : منافقین امت .. مورخه۳/۸/۹۳ #11337اول از پاسخ های جناب ابن تیمیه در رد اهل بدعت تشکر می کنم امیدوارم در این راه خستگی ناپذیر باشیدنوشته اید: خوانندگان خودشان قضاوت میکنند.
پاسخ:حق با شماست خوانندگان جواب های جناب ابن تیمیه و جواب های شما را کنار هم بگذارند و خودشان قضاوت کنند تا معلوم بشود که چه کسی دروغگو است
نوشته اید:من وقت برای خواندن چرت و پرت های امثال سجودیی که هزار برابر حقوق معلمی پول مفت از عربستان میگرد تا روز را شب نشان دهند ، ندارم . پس لطفا خلاصه شبهه را بیاور
پاسخ:مگه جناب سجودی چقدر حقوق می گیرد؟؟؟
حقوق معلم در ایران اگر صبح و بعد از ظهر کار کند یک میلیون و پانصد هزار تومان است گفتید هزار برابر یعنی حقوق جناب سجودی یک و نیم میلیارد تومان است عجب دروغگویی هم حدی دارد جناب
راستی حقوق مزدوران حزب الشیطان چقدر است شما که دستی در حساب و کتاب دارید؟
نوشته اید:منتظر جوابهای علمی باش
پاسخ:جواب های علمی شما یا آخوند قزوینی؟؟
منتظر جواب های علمی و دندان شکن شما هستیمشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره مجاهد دین با مخالفان دولت خلافت اسلامی(داعش) #11448جناب مجاهد دین امیدوارم حالا که آمدید دیگر نروید و چند ماه غیبتان بزندحالا معلوم نیست جناب اوربان دانش و مراد و الهاشمی الحسنی کجا هستند از خدا میخواهم هر جا هستند سالم باشند
از حرف های رافضه امیدوارم دلخور نشوید توهین جز جدایی ناپذیر این مسلک است
می خواستم به رافضه بگویم اهل سنتی که به اصحاب رسول الله توهین کند ما چنین اهل سنتی نیاز نداریم از آن خودتان جالب اینجاست داعش و ارتش آزاد و القاعده و بوکو همه تکفیری هستند و تروریست ولی مزدوران حزب شیطان و جبهه انصار الشیطان و بقیه مزدوران در بحرین و عراق مجاهد فی سبیل الله
روافض اگر خیلی ناراحتید دیگر در این سایت نیایید برید همون سایت های دروغگو ولی عصر و سنت
-
نویسندهنوشته ها