اوربان موحد

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 786)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #5091
    این جواب سه تا از سفسطه هایت

    در واقع من فقط یک بستتوجواب دادم . منتظر رد بعدی سخنانت باش

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5092
    1-اولا به این لینک رجوع کن و آن را دانلود کن قشنگ و مفصل به جریان بی میبری

    http://www.sahab.net/forums/index.php?app=core&module=attach&section=attach&attach_id=754

    Microsoft Word
    2- من رفتم شرح امام نووی بر کتاب مسلم رو نگاه کردم و باز تعیبر شما به رسم مذهبت اشتباه و مغرضانه بود
    اینم شرح امام نووی

    قَالَتْ لِي عَائِشَةُ يَا ابْنَ أُخْتِي أُمِرُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِأَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَسَبُّوهُمْ

    و حَدَّثَنَاه أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ حَدَّثَنَا هِشَامٌ بِهَذَا الْإِسْنَادِ مِثْلَهُ

    5344 –

    قَوْلهَا : { أُمِرُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِأَصْحَابِ النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَسَبُّوهُمْ }


    قَالَ الْقَاضِي : الظَّاهِر أَنَّهَا قَالَتْ هَذَا عِنْدَمَا سَمِعَتْ أَهْل مِصْر يَقُولُونَ فِي عُثْمَان مَا قَالُوا ، وَأَهْل الشَّام فِي عَلِيّ مَا قَالُوا ، وَالْحَرُورِيَّة فِي الْجَمِيع مَا قَالُوا . وَأَمَّا الْأَمْر بِالِاسْتِغْفَارِ الَّذِي أَشَارَتْ إِلَيْهِ فَهُوَ قَوْله تَعَالَى : { وَاَلَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدهمْ يَقُولُونَ رَبّنَا اِغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ } وَبِهَذَا اِحْتَجَّ مَالِك فِي أَنَّهُ لَا حَقّ فِي الْفَيْء لِمَنْ سَبَّ الصَّحَابَة رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ ، لِأَنَّ اللَّه تَعَالَى إِنَّمَا جَعَلَهُ لِمَنْ جَاءَ بَعْدهمْ مِمَّنْ يَسْتَغْفِر لَهُمْ . وَاللَّهُ أَعْلَم .

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5093
    گفتی====

    اسْتُخْلِف

    َ أَبُو بَكْرٍ وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنْ الْعَرَبِ

    جواب===

    من شما رو رجوع میدم به شرح صحیح بخاری یعنی فتح الباری ابن حجر و از شما میخام قشنگ داستان و جریان را بفهمی

    خود حدیث به صورت کاملش این است

    6413 –

    حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ حَدَّثَنَا اللَّيْثُ عَنْ عُقَيْلٍ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ قَالَ

    لَمَّا تُوُفِّيَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنْ الْعَرَبِ قَالَ عُمَرُ يَا أَبَا بَكْرٍ كَيْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ قَالَ أَبُو بَكْرٍ وَاللَّهِ لَأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا

    قَالَ عُمَرُ فَوَاللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا أَنْ رَأَيْتُ أَنْ قَدْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَ أَبِي بَكْرٍ لِلْقِتَالِ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ الْحَقُّ

    [

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5094

    1210-

    از ابو هريره رضي الله عنه شده که:[

    [چون رسول الله صلي الله عليه وسلم وفات يافتند، ابوبکر رضي الله عنه خليفه بود و عده اي از مردم عرب به کفر گرويدند. عمر رضي الله عنه گفت: چگونه با مردم مي جنگي در حاليکه رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده که: امر شدم با مردم بجنگم تا اينکه بگويند: لا اله الا الله، و آنکه آن را بگويد، حقا که جان و مالش را از من حفظ کرده است، جز بحق اسلام وحساب (باطن) او با خداست.

    ابوبکر رضي الله عنه گفت: سوگند بخدا مي جنگم با کسي که ميان نماز و زکات فرق گذارد، زيرا زکات حق مال است وسوگند بخدا اگر زانوبند شتري را که به رسول الله صلي الله عليه وسلم مي دادند، از من باز دارند، با امتناع آن با آنها مي جنگم.

    عمر رضي الله عنه گفت: پس والله نبود آن مگر اينکه ديدم خداوند دل ابوبکر رضي الله عنه را براي جنگ باز گشوده و دانستم که آن حق است.

    اینم ترجمه و شرحی دیگر

    ابوهريره – رضي الله عنه – ميگويد: هنگامي كه رسول الله – صلى الله عليه وسلم – وفات نمود و ابوبكر – رضي الله عنه – روي كار آمد و بعضي از قبايل عرب مرتد شدند (و ابوبكر – رضي الله عنه – قصد جهاد با مانعين زكات، نمود)، عمر – رضي الله عنه – گفت: چگونه با آنان جهاد ميكني؟ در حالي كه رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: « به من امر شده است تا زماني با مردم بجنگم كه لا اله الا الله نگفته باشند. و كسي كه شهادت بياورد، جان و مالش در امان خواهد بود، مگر به حق آن، و حسابش با خدا خواهد بود». ابوبكر – رضي الله عنه – گفت: سوگند به خدا، با كساني كه بين نماز و زكات فرق قائل شوند, جهاد خواهم كرد. زيرا زكات، حق مال است. به خدا سوگند، اگر از دادن بزغاله اي سرباز زنند, در حالي كه آنرا در زمان رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – مي دادند, با آنها خواهم جنگيد. عمر مي گويد: به خدا سوگند، وقتي ديدم كه خداوند به ابوبكر در اين مورد، انشراح صدر، عنايت فرموده است، به حقانيت موقف او پي بردم.

    اگر عربیشو هم بخای در خدمتم . بس منظور صحابه نبوده و منظور عده ای عرب و قبایل بادیه نشین آن بوده

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5095
    إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْحَقِّ وَأَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ فَكَانَ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ آيَةُ الرَّجْمِ فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَيْنَاهَا رَجَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَرَجَمْنَا بَعْدَهُ فَأَخْشَى إِنْ طَالَ بِالنَّاسِ زَمَانٌ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ وَاللَّهِ مَا نَجِدُ آيَةَ الرَّجْمِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَيَضِلُّوا بِتَرْكِ فَرِيضَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ وَالرَّجْمُ فِي كِتَابِ اللَّهِ حَقٌّ عَلَى مَنْ زَنَى إِذَا أُحْصِنَ مِنْ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ إِذَا قَامَتْ الْبَيِّنَةُ أَوْ كَانَ الْحَبَلُ أَوْ الِاعْتِرَافُ ثُمَّ إِنَّا كُنَّا نَقْرَأُ فِيمَا نَقْرَأُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَنْ لَا تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ فَإِنَّهُ كُفْرٌ بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ أَوْ إِنَّ كُفْرًا بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ
    صحيح البخاري، ج8، ص25و 26 و صحيح مسلم، ج5، ص116و مسند احمد، ج1،‌ ص40 و 55. و السنن الدارمي، عبدالله بن بهرام الدارمي ، ج2، ص179و سنن ترمزي، ج2، ص442 و المحلى ، ابن حزم ، ج 11 ، ص 236 .

    به این حدیث اشتشهاد کردی. بگذار جوابت را عرض کنم

    1-این ربطی به تحریف قرآن ندارد . مربوط به قضیه ناسخ و مسنوخ است بعضی از ایات رسمش باقی می ماندولی در عمل باقی نمی ماند و برخی دیگه عمل بدان منسوخ نشده ولی رسمش منسوخ شده و ما می بینیم که حتی علمای رافضه ناسخ و منسوخ را قبول دارند از جمله قمی و طبرسی که به شدت به این نوع ناسخ و مسنوخ علاقمندند .

    در این حدیث اول در قرآن بوده و اما در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم و به دستور ایشان آیه برداشته شد و لکن قانون رجم به امر پیامبر صلی الله علیه و سلم باقیست و رسول الله عمل سنگسار زناکار را منسوخ نکردند و حضرت عمر در این باره سخن میگویند نه درباره تحریف قران
    هیچکس از ما این ادعای شیعه را قبول ندارد
    حتی یک عالم اهل سنت نگفته این فرموده عمر معنیش این است که عمر عقیده به تحریف در قرآن داشته است . ولی ای رافضی من به تو میگم تحریف یعنی کم و زیاد شدن قرآن که ما شاء الله روافض به این چیز بسیار اعتقاد دارند

    اگر بخواهی حدود 2000روایت رافضه بر نقصان کتاب الله را برایت می اورم

    تو اگر مردی بفرما یک دلیل بیار که اهل سنت گفته باشند قرآن ناقص است .

    بفرماااااااااااااااااااااااااااااااااا

    هیچوقت نخواهی توانست . بلکه من میتوانم ثابت کنم شما روافض معتقد به نقصش هستید.

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5096
    گفتی=======

    بسند موثق عن عمر بن الخطاب: القرآن ألف ألف حرف و سبعة و عشرون ألف حرف. قرآن، يك ميليون و 27 هزار حرف دارد. الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 1، ص 190 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 422 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج 6، ص 361 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 5، ص 277الآن كه كامپيوتر هم وجود دارد، آيات و كلمات و حروف قرآن شمارش شده است. اين قرآن چند حرف دارد؟ آقاي قرطبي كه از او تعبير مي‌كنيد به امام قرطبي، در كتاب تفسيرش، جلد 1، صفحه 65 مي‌گويد: در زمان حجاج بن يوسف ثقفي، تمام قاريان و حافظان و كاتبان را جمع كردند و آيات و كلمات و حروف قرآن را شمارش كردند و مجموع حروف قرآن 340 هزار و 740 حرف شد.اگر واقعاً اين روايت آقاي عمر بن خطاب را بپذيريم، دو سوم قرآن از بين رفته است راستی فضایل جناب ابوبکر و عمر این است؟

    جواب====

    برای گرفتن جواب رجوع کن به این لینک

    http://www.islamtxt.net/?q=article/553

    برای این تحریف مناظراتی مفصل داشته ام و لیکن اگر قانع نشدی که شما روافض کافر به قران هشتید بگو تا بیشتر شرحش بدهم

    اینم لینک مناظره بر سر تحریف با دو تا حجت الشیطان

    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1966

    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1967

    بس دیگر الکی توهم نزن که سیدنا ابوبکر و عمر معتقد به جنین چیزی بوده اند . بلکه از فضایل امام زمان شما و باقر و صادقتون در کتب خودتان این است که معتقد به تحریف قران بوده اند .

    البته صادق و باقر ما فرق دارند و مومن بوده اند.

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5097
    گفتی

    در جنگ احد، خود عمر مي‌گويد: ففررت، حتى صعدت الجبل، فلقد رأيتني أنزو كأنني أروى.من، جزء فراري‌ها بودم و از ترس دشمنان، همانند بز کوهي، دوان دوان بالاي کوه مي‌رفتم. الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص88 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج2، ص376 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج4، ص193 .

    جواب============

    این حدیث ضعیف است

    زیرا در سندش ابوهشام رفاعی هست

    در سند روایت أبو هشام الرفاعي حضور دارد که با توجه به آنچه در کتب جرح تعدیل آمده وی ضعیغف الحدیث هست و لذا این روایت نیز ضعیف محسوب می شود.
    1. امام نسائی در کتاب تسمية مشايخ راوی شماره 192 : أبو هشام الرفاعي محمد بن يزيد ليس بثقة

    2. امام ذهبی در کتاب سیر اعلام نبلاء ج23 ص 146: قَالَ البُخَارِيُّ: رَأَيتُهُم مُجْمِعِيْنَ عَلَى ضَعْفِهِ.

    وَقَالَ ابْنُ عُقْدَةَ: حَدَّثَنَا مُطَيَّنٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بنِ عَبْدِ اللهِ بنِ نُمَيْرٍ:
    أَنَّ أَبَا هِشَامٍ كَانَ يَسْرِقُ الحَدِيْثَ.

    وَرَوَى: أَبُو حَاتِمٍ، عَنِ ابْنِ نُمَيْرٍ، قَالَ: كَانَ أَضْعَفَنَا طَلَباً، وَأَكْثَرَنَا غَرَائِبَ.

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5111
    اولا لعنت الله بر دشمنان سیدنا معاویه و درود بر دشمنان آن بچه قنداقی در سرداب لعنه الله

    ثانیا گفتی=======

    خوانندگانی که مطلب را بخوانند بهتر درک می کنند که حق با چه کسی است. بنده تا الان اهانت و افترا نزدم اما شما حتی ادب یک گفتگوی دوستانه را رعایت نکردید

    جوب====

    بنده رعایت نمودم و شما از آن اول شروع کردی به تشر زدن . گفتی چه عجب با ادب وارد شدی جناب اوربان . منم عرض کردم ادب از مکتب ادب آموختم . ایها الناس مگر بد گفتم ؟؟؟؟ گفتم مذهب رافضه سر تاسر بی ادبی و نجاست است لعنه الله

    گفتی=====

    اما جواب شما را دارم تا فردای قیامت عذری برای شما نماند. اما مطلب اول: من أنکر خلافة أبي بکر فهو کافر. هر کس منکر خلافت ابوبکر باشد، کافر است. فتاواي هنديه، ج2، ص263. جناب اوربان موحد سوال من ساده است لطفا بفرمایید ایا این افراد که با خلافت جناب ابوبکر و عمر مخالف بودند کافرند؟ از صحيح بخاري ، ح6830 كتاب المحاربين ، باب رجم الهبلي من الزناء كه از قول خليفۀ دوم نقل شده است

    جواب====

    مثل اینکه جنابعالی عینک امامت بر چشم کردی و مطالب من را بر رد قضیه ی انکر خلافت عمر و ابوبکر نخواندی .

    بگذار باز بریات تکرار کنم تا قشنگ عینک امامت را برداری.

    ما دین را از کجا میگیریم که اینقدر شبهه آبکی میندازی تا از جواب صریح و کوتاه سوالاتم طفره بری/؟؟

    دین اسلام دو سرچشمه دارد 1-قرآن 2- سنت صحیح

    حال جواب شبهه شما و امثال قزوینی زندیق را از دو وجه میدهم . ولیکن برادر عزیز منصف باش . به قول سیدنا حسین اگر دین ندارید آزاده باشید

    نخست==

    همانطور که عرض نمودم دین دو سرچشمه دارد یکی قرآن دومی حدیث صحیح . این اشخاص هیچکدام عصمت نداشتن تا ما سخن آنان را دین خود بکنیم . ولیکن عرض میکنم بزرگتر از این علما امام شافعی است که میفرماید هرجا دیدید سخنم موافق قرآن و حدیث صحیح نبود بکوبیدش به دیوار و نبذیرید . بس این سخن را ما مثل شیعه خشکه مذهب نیستیم که نتونیم نبذیریم و برجهل مرکب علمای شیعه بافشاری کنیم . ما میتوانیم بگوییم این سخن مخالف قرآن و حدیث صحیح بوده و احتمالا اشتباه نموده اند و این هیچ مشکلی ندارد . بس سخن علما میتواند اشتباه باشد و خلاف دو سرچشمه وحیانی باشد و ما هم میتونیم قبولش نکنیم

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5112

    ثانیا ===

    اگر با دیدگاه توجیهی بخواهیم سخنان آنان را توجیه کنیم . علت سخنشان برای این بوده که در واقع اگر کسی خلافت سیدنا ابوبکر و سیدنا و قائدنا عمر را طعن بزند . در واقع طعن زده به ایات قرانی که بر فضیلت صحابه و خشنودی خدا از صحابه . و اگر کسی با چنین دیدگاهی بخواهد خلافت ابوبکر صدیق و عمر فاروق اعظم را انکار کند تا بر آنان طعن بزند در واقع طعن بر صحابه زده و با این کارش کفر بو جاری میشود چرا که ایاتی قرانی مثل این ایات را نقض نموده است وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

    [توبه100

    لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ iمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌتوبه117لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[حشر8

    إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا

    ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

    و…………………….

    اگر به انکار خلافت صدیق و عمر فاروق کسی بخواهد بر صحابه طعن و ناسزا بگوید . بس کفر در او هویدا میشود .

    و اینم از دیدگاه توجیهی . ولی چون نمیخام بحث رو منحرف کنی بهت میگم فرض کن اشتباه کردن . حالا تو بفرما صریح و واضح جواب سوالات بنده را عرض بفرما

    حالا جوابت در بست اینده

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5113
    گفتی========

    جناب اوربان موحد سوال من ساده است لطفا بفرمایید ایا این افراد که با خلافت جناب ابوبکر و عمر مخالف بودند کافرند؟ از صحيح بخاري ، ح6830 كتاب المحاربين ، باب رجم الهبلي من الزناء كه از قول خليفۀ دوم نقل شده است.حين توفي الله نبيه صلى الله عليه وسلم ان الأنصار خالفونا واجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة وخالف عنا علي والزبير ومن معهما . صحيح البخاري – البخاري – ج 8 – ص 26 .بعد از رحلت پيامبر ، انصار همگي با ما مخالفت كردند و همگي در سقيفه بني ساعده جمع شدند .و…………………

    جواب================

    اولا کبی بیست نکن و بجای فرار از جواب سوالاتم خودتو با این شبهات بی ارزش سرگرم نکن

    ثانیا اجماع به معنای این نیست که جملگی همه متفق شوند بر یک شخص . مثالی میزنم اقای حسن روحانی رو مردم رئیس جمهور کردند ولی همگی بر او اتفاق نداشتند . ولی مردم بر او اجماع کردند . یعنی اجماع به معنی اتفاق تک تک مردم نیست . بلکه به معنای موافقت اکثریت ست . وبعدا هم انصار موافق ابوبکر شدن و علی هم بیعت نمود . با این سخن اگر ما مثل شما کوردل باشیم میتوانیم بگوییم همه اصحاب بر علی اجماع نکردن بس خلافتش نامشروع است . ولیکن منهج اهل سنت بر این روش نیست . و بیعت علی رو هم برایت ذکر میکنم . شما صغرایی باطل چیدی که منکر خلافت ابوبکر کافر است و نشان دادم دلیلت بی اساس است وبعد گفتی انصار مخالف بودن واین هم جوابش را عرض کردم اول مخالف شدن چون شتاب زده بود و بعدش همگی موافق شدند . بیعت علی هم برایت میگویم بعد این سخن

    .

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5114
    در همین حدیث خالفونا واجتمعوا انصار سخنی در اول حدیث اومده که ضد شماست

    عمر بخاطر سرزنش مردی بود که می گفت اگر امام عمر فوت کند به تنهایی یا باچند نفر دیگر باشخصی بیعت می کنم وبعد دیگران بر او بیعت می کنند

    سخن امام عمر به این معنی است که بیعت به شخصی بدون در نظر گرفتن سابقه شخص و مراجعه اهل حل و عقد درست نیست

    و بیعت امام ابوبکر اگر چه ناگهانی بود

    ( که این خود ردی بر شیعه است که انرا توطئه و از پیش تعیین شده می دانند )

    و آن فرصتی که برای مشورت از قبل وجود نداشت و اما بخاطر قرائنی مانند امامت نماز و … که تنها برای امام ابوبکر وجود داشت پس باعث یکصدای برای انتخاب امام ابوبکر شد که برای شخص دیگری چنین امری وجود نداشت و ندارد

    وامام عمر از این می ترسید که امت اسلام در انتخاب خلیفه باعث دو دستگی و تفرقه شوند

    وهمچنین که در روایت امده

    وأيكم مثل أبي بكر ))یعنی کدامیک مثل ابوبکر هستید در فضیلت و بزرگی و عدم احتیاج به مشورت از قبل وهمچنین بوجود آمدن همصدای امت اسلام به این شخص.(به نقل یکی از دوستان)

    پس دوست گرامی بیعت ها هم صورت گرفته . بیعت علی هم بعد این قضیه برایت عرض میکنم

    بيعت علي

    (رضي الله عنه) با خلفاء:

    در اين واقعيّت كه علي (رضي الله عنه) – و ساير اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) – با خلفاى پيشين خود بيعت كرده، هيچ شك و ترديدى نيست؛ چنانچه در مورد بيعت با خلفاء چنين مى گويد:

    فمشيت عند ذلك إلى أبى بكر، فبايعته و نهضت فى تلك الأحداث

    … فلما احتضر بعث إلى عمر فولاه فسمعنا و أطعنا و بايعنا و ناصحنا…».

    الغارات ثقفى، ص 302- مستدرك نهج البلاغه، شيخ كاشف الغطاء، چاپ لبنان، ص 120-119- همچنين با كمى تفاوت نامه 62، نهج البلاغه شرح فيض الإسلام منار الهدى، على بحرانى، ص 373- ناسخ التواريخ، ج 3، ص 532.

    «پس در آن هنگام به طرف أبوبكر رفتم و با او بيعت كردم و در آن حوادث، به همراه او قيام كردم

    … زمانى كه أبوبكر به حالت احتضار رسيد، ولايت را به عمر سپرد و ما شنيديم و اطاعت كرديم و بيعت نموديم و خيرخواهى نشان داديم»..

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5115
    شيخ طوسى نيز از علي (رضي الله عنه) روايت كرده است: «زمانى كه در جمع شكست خوردگان جمل فرمود: «فبايعت أبابكر كما بايعتموه

    … فبايعت عمر كما بايعتموه فوفيت له بيعته… فبايعتم عثمان فبايعته و أنا جالس فى بيتى، ثم أتيتمونى غير داع لكم و لا مستكره لأحد منكم، فبايعتمونى كما بايعتم أبابكر و عمر و عثمان، فما جعلكم أحق أن تفوا لأبى بكر و عمر و عثمان ببيعتهم منكم ببيعتى؟».

    [الأمالى، شيخ طوسى، ج 2، ص 121، چاپ نجف

    «پس با أبوبكر بيعت كردم، همانگونه كه شما بيعت كرديد

    … با عمر نيز بيعت كردم، همانگونه كه بيعت كرديد و در بيعت با او، وفادار بودم… سپس با عثمان بيعت كرديد، من هم با او بيعت كردم، و در حالى كه در خانه ام نشسته بودم، به طرف من آمديد در حالى كه من از شما نخواسته بودم و كسى را هم به آن مجبور نساخته بودم. پس با من هم بيعت كرديد، همانطور كه با أبوبكر و عمر و عثمان بيعت نموديد. بنابراين چه چيز شما را وادار كرد كه در بيعت با أبوبكر و عمر و عثمان باوفاتر از بيعت با من باشيد؟»..

    امّا ببينيم، معنى «بيعت» و مقتضيات آن چيست؟!.. «بيعت؛ آن است كه شخصى دست به دست ديگرى بدهد، به اين معنى كه تو را بر خود متولّى كردم و طاعتت بر من واجب است».

    [
    قاموس قرآن، سيّدعلى اكبر قريشى، ج 1، ص 254.

    [

    امّا ببينيم خود علي (رضي الله عنه) درباره بيعت چه نظرى دارد! او در ابتداى خلافتش، خطاب به كسانى كه با وى بيعت كردند، فرمود:

    [

    «و أما حقى عليكم فالوفاء بالبيعة و النصيحة فى المشهد و المغيب و الإجابة حين أدعوكم و الطاعة حين آمركم».

    [
    نهج البلاغة، شرح فيض الإسلام، خطبه 34.

    [

    «و امّا حقّى كه من بر شما دارم، وفاء و باقى ماندن بر بيعت است و اخلاص و دوستى و خيرخواهى در نهان و آشكار و اجابت من، زمانى كه شما را دعوت كنم و اطاعت و پيروى از من، به آنچه كه به شما دستور مى دهم»..

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5116

    پس بنا به فرمايش علي (رضي الله عنه)، اقتضاى بيعت، همان اجابت و حرف شنوى بر اساس اخلاص و دوستى و خيرخواهى است، چه در نهان و چه در آشكار.. كسى كه به اين واقعيّت غير قابل انكار – خالصانه – بينديشد، عظمت و بزرگوارى خلفاى پيشين برايش روشن مى شود؛ زيرا بيعت على با آنها، به معنى اطاعت از ايشان بر اساس دوستى و اخلاص در حضور و غيابشان بوده و هيچ ريا و تقيّه اى در بين نبوده، و بلكه كاملاً مخلصانه بوده است..

    امّا شيعيان معتقدند كه علي (رضي الله عنه) از روى تقيّه و اينكه چون بدون يار و ياور بوده، با آنها بيعت كرده و اين از روى مصلحت بوده است! چنانچه رواياتى از على نقل مى كنند كه از قول پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مى فرمايد: «تقيّه، از دين خداست و كسى كه تقيّه ندارد، دين ندارد!» (3) و يا تيجانى روايتى را از امام صادق نقل كرده است: «تقيه، دين من و دين پدران من است. كسى كه تقيّه ندارد، دين ندارد!»

    (كتاب سليم بن قيس، ص 367، چاپ ايران.

    همراه با راستگويان، تيجانى، ترجمه مهرى، ص 337.

    در حالى كه، مى بينيم علي (رضي الله عنه) – طبق سخنانش – در همه حال با خلفاء يكرنگ بوده است.. توريه و تقيّه براى شخصى همچون علي (رضي الله عنه) كه سخنانش براى مردم حجّت و گواه است، بعيد و محال است؛ زيرا موجب مى شود كه مردم، حق و باطل، يا تمجيد و سرزنش را با هم اشتباه گرفته و از هم تشخيص ندهند.. او خود، «تقيّه» را عامل گمنامى و ذلّت و خوارى مى داند؛ چنانچه در شكايت از ياران خود مى فرمايد:

    «و بقى رجال غضّ أبصارهم ذكر المراجع و أراق دموعهم خوف المحشر، فهم بين شريد ناد، و خائف مقموع، و ساكت معكوم، و داع مخلص، و ثكلان مرجع، قد أخملتهم التقية، و شملتهم الذلة، فهم فى بحر أجاج، أفواههم ضامزة، و قلوبهم قرحة، قد وعظوا حتى ملّوا، و قهروا حتى ذلّوا، و قتلوا حتى قلّوا»

    نهج البلاغة، شرح فيض، جزء1، كلام 32.

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5117

    مردانى چند باقى مانده اند كه ياد روز قيامت، چشمهايشان را (از لذّات دنيا) پوشانده است، و از بيم آن روز، اشكشان جارى است. پس بعضى از آنها (بر اثر مشاهده كارهاى ناشايست مردم، از ميانشان) رانده و فرار كرده اند، و جمعى ترسناك و خوار، و برخى خاموش و دهان بسته مانده اند (كه نمى توانند حق را آشكار سازند) و بعضى از روى اخلاص و راستى (و بدون پنهانكارى، مردم را به حق) دعوت مى كنند، و گروهى اندوهگين و رنجورند و تقيّه و پنهانكارى، ايشان را گمنام كرده و ذلّت و خوارى آنان را فراگرفته، پس ايشان در درياى شور فرورفته، دهانشان بسته و دلشان زخم دار است، و مردم را پند داده تا جايى كه ملول و رنجيده شدند و بر اثر مغلوبيّت، ذليل و خوار شده و كشته شدند تا اينكه كم شدند»..

    مچنين مى فرمايد: «لا يجد عبد طعم الإيمان حتى يترك الكذب هزله و جده (

    – أصول كافى، كلينى، باب الكذب.

    «هيچ بنده اى طعم ايمان را نمى چشد تا زمانى كه دروغ را – چه شوخى بگويد و چه جدّى – ترك كند»..

    در همان نهج البلاغه مى فرمايد: «الإيمان أن تؤثر الصدق حيث يضرك على الكذب حيث ينفعك»؛

    «ايمان آن است كه صدق و راستى در آن مؤثّر باشد چه به تو ضرر برساند و چه برايت منفعت داشته باشد»..

    و نيز مى فرمايد: «ما كَذبتُ و لا كُذبتُ و لا ضَللتُ و لا ضُلّ بى».

    «هرگز دروغ نگفته ام و به دروغ هم وادار نشده ام، و گمراه نشده و كسى هم به وسيله من گمراه نگشته است»..

    نهج البلاغه، شرح فيض، كلام 176

    همچنين مى فرمايد: هرگز گمراه نشده ام و كسى را هم – با كار و رفتار و سخنانم – گمراه نكرده ام.. بنابراين واضح است كه بيعت و همراهى على با خلفاء و – همانگونه كه خواهيم آورد – نمازش پشت سرشان، كارى مخلصانه و كاملاً داوطلبانه بوده است..

    در پاسخ به: Reply To: اوربان:چند سوال برای رد مذهب امامیه و هدایت عوام تشیع #5118
    اينكه مى گويند: على بدون ياور بوده نيز، صحيح نيست؛ زيرا على اى كه ما مى شناسيم، هرگز تن به ظلم و ستم نداده است؛ چنانچه خود بارها و بارها و در جاهاى مختلف، با سخنان متنوّعى در اين مورد سخن گفته كه همگى در نهج البلاغه مندرج است؛ مثلاً مى فرمايد:

    و لعمرى ما علىّ من قتال من خالف الحق و خابط الغى من إذهان و لا إيهان». كلام 24.نهج البلاغه

    «به جان خودم سوگند! در جنگيدن با كسى كه مخالفت حق كرده و در راه ضلالت و گمراهى قدم نهاده است، مسامحه و سستى نمى كنم»..

    و يا در جريان بيعت با أبوبكر (رضي الله عنه) مى گويد: «الذليل عندى عزيز حتى آخذ الحق له، و القوى عندى ضعيف حتى آخذ الحق منه

    .. فنظرت فى أمرى فإذا طاعتى قد سبقت بيعتى» نهج البلاغه

    ذليل و ستمديده نزد من عزيز و قدرتمند است تا آنگاه كه حقّش را از ظالم بستانم، و قوى و ستمگر نزد من ناتوان و ضعيف است تا زمانى كه حقّ مظلوم را از او بگيرم

    بنابراين، در امر خلافت خود انديشيدم و ديدم كه اطاعت و پيروى بر من واجب است. همانا در بيعت (با أبوبكر) پيشى گرفتم»..

    پس زمانى كه على با خلفاء بيعت و از آنها اطاعت و پيروى، و دايماً همراهى شان نموده، بر تيجانى و كسانى كه خود را پيروان علي (رضي الله عنه) و فرزندانش مى دانند، واجب است آن اطاعت و دوستى و يكرنگى را تأييد و تأكيد كنند؛ زيرا محال است علي (رضي الله عنه) با شخصى بيعت كند و اطاعت از او را بر خود واجب بداند كه آن شخص، ظالم و غاصب و خيانتكار، و يا اقدامات و تصرّفاتش، ظالمانه و باطل باشد!

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 786)