اوربان موحد

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 786)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در بالا جواب تمام سخنان پوچ و بی اساست و بی سندت را دادم و بنده منتظر جوابی قانع کننده هستم که مفهوم این سخنان معصومین را با حکمتش برایمان عرض کنی .

    دوباره میدمش که معنی اش را برای خوانندگان گرامی بیان بفرمایی:

    -حرز مولانا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب صلوات الله عليه يكتب ويشد على العضد الايمن، وهو: بسم الله الرحمن الرحيم أي كنوش أي كنوش اره شش عطيطسفيخ يا مطيطرون قربالسيون ما وما سا ما سو ما طيسطالوس حنطوس مسفقلس مساصعوس اقرطيعوس لطفيكس هذا وما كنت بجانب الغربي إذ قضينا إلى موسى الامر وما كنت من الشاهدين، اخرج بقدرة الله منها أيها اللعين، بقوة رب العالمين اخرج منها وإلا كنت من المسجونين، اخرج منها فما يكون لك أن تتكبر فيها فاخرج إنك من الصاغرين أخرج منها مذؤما مدحورا ملعونا كما لعنا أصحاب السبت، وكان أمر الله مفعولا، اخرج يا ذا المحزون اخرج يا سورا يا سورا – سور بالاسم المخزون ياططرون طرعون مراعون تبارك الله أحسن الخالقين يا هيا يا هيا شراهيا حيا قيوما بالاسم المكتوب على جبهة إسرافيل اطردوا عن صاحب هذا الكتاب كل جني وجنية، وشيطان وشيطانة، وتابع وتابعة، وساحر وساحرة وغول وغولة وكل متعبث وعابث يعبث بابن آدم، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم(بحار[الأنوار للمجلسي ) 91/ 228 ، مكارم الأخلاق للطبرسي415)

    2-بسم الله الرحمن الرحيم ومن قوم موسى امة يهدون بالحق وبه يعدلون. يا حي يا قوم يا ديان يا ديان يا اهيا شراهيا آذونا اصباؤث آل شداى أسئلك بحق هذه الاسماء الطاهرة المطهرة، أن تدفع عن صاحب هذا الكتاب جميع البلايا، وتقضي حوائجه، إنك أنت أرحم الراحمين، وصلوات الله على محمد وآله الطاهرين، اللهم كهكهيج هسط مجها مسلع، دوره مهفتام وبعونك إلا ما أخذت لسان جميع بني آدم وبنات حواء على فلان بن فلان إلا بالخير يا أرحم الراحمين فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم، وصلى الله على محمد وآله الطاهرين ( بحارالانوار جلد91 ص267)

    هزار تا پیش کش . 1دونه روایت صحیح بیاور از ما که معصوم ما اینگونه نامه نوشته باشد …………

    منتظر می ماننممممم . اشکالات استنادات را عرض نمودم و بجای متفرق کردن بحث بفرما به ما مفهوم این ارجیف موجود را که به امامان نسبت داده اید بیان کنید ……..

    منتظررررررررررررررررم

    در پاسخ به: Reply To: عدم تحریف قران از سوی بزرگان شیعه #7769

    دوست گرامی السلام من تبع الهدی .

    هر چند سلام کردن را بر دشمنین اسلام و معاندین حق و فحاشان به ساحت مقدس صحابه را جایز نمی دانم ولیکن ارزو می کنم به صف هدایت یافتگان بپیوندی و دست از این عناد بر داری.

    گفتی==============

    جناب اوربان هر چند سایت اقدام به مسدود کردن نام کاربری اینجانب نمود و تمام رشته هایمان پنبه شد.

    جواب===============

    این هوچیگری ها را بگذار کنار و اگر واقعا صادقی تمام شبهاتت را عرض کن بنده جواب خوااهم داد .دیگه تا این حد بازو نکش که بنده را حذف کردن و اینجور چیزها . این داستانها را ما خیلی وقت پیش شنیده بودیم و قبل شما فهمیدیم که این ترفندها کهنه شده است. شما سوالاتت را مطرح کن و بنده نمیگذارم رشته هایت پنبه شود .

    گفتی==========

    متاسفانه مشغله کاری و فکری زیادی داشتم و جوای شبهات بی پایه و بی اساس شما هم وقت زیادی می برد. اما متاسفانه دیدم شما همچنان ساز خودتان را می زنید و بدون اینکه ادله اینجانب را بر عدم تحریف قران در نظر بگیرید دوباره شروع به تکرار مکرر حرف های بی اساس می پردازید

    جواب================

    ما هم مشکل و گرفتاری داریم و حتی 50روز نتوانستم به سایت بیایم و الان هم چند روز است دوباره امدم به سایت . مشکل و گرفتاری همه اش بهانه است .هر وقت مشکلت رفع شد منتظر رد تک تک سخنان بی اساسم با سخنان عارفانه جنابعالی که علامه ای بزرگوار هستید می باشم . اگر بی اساس می بود تا ابن حد مشتبه نمی شدی و جوابی می دادی که معقول و حکیمانه باشد. شما وقتی در موضع مناظره قرار میگیری و خود را در حد مناظره میدانی بایستی فکر بعدا را هم بکنی . در مناظره ازت سوال می شود و بایستی خط به خطش را اگاهی داشته باشی و جواب بدهی . این قاعده مناظرست و اگر جواب ندهی دال بر شکستت است و ضلالتت ثابت می شود.

    در پاسخ به: Reply To: عدم تحریف قران از سوی بزرگان شیعه #7770

    گفتی========================

    جناب عمر قائل به تحریف بود اقایان به جای رد ان شروع به توجیه کردن ان نمودند و با اینکه روایات تحریف در کتب شما هم هست شما هر توجیهی را برای خودتان مقدم دانسته اما نسبت به ما یک بام و دو هوا نمودید. ماجرای خوردن ایه توسط بزغاله از عایشه را قبول دارید و ان را توجیه می کنید.نمی دانم روایات بی شمار تحریف قران در کتب خودتان را با ادله پوچ یک جوری توجیه می کنید نسبت به روایات شیعه هم همان را پیش گیرید

    جواب========================

    متاسفانه بعد بحثهای مفصلی که با هم داشتیم جناب اخوند دلسوخته شما هنوز متوجه نشده ای که قضیه از چه قرار است . دوست گرامی دو قضیه را با هم قاطی نکن:ناسح و منسوخ که فریقین بدان معتقدیم دوم قضیه نقص و زیادت قرآن که این یکی اسمش تحریف قرآن است .در مورد روایت بزغاله هم جواب داده شد که صحت ندارد و قضیه حضرت عمر هم قضیه ی ناسخ و منسوخ است و بنده برای اینکه این پریشانی برای شما رفع شود کتاب قرآن و تحریف را به شما معرفی می کنم تا قضایا برایتان قشنگ روشن شود . ولی تحریف قرآن خلاف این ناسخ و منسوخ است و به معنی اعتقاد به نقصان و زیادت قرآن است که در این مورد امت اسلامی خلاف آن را می گویند ولیکن جناب دلسوخته روافض بع تحریف قرآن معتقدند یعنی اینکه قرآن کنونی را درست نمی دانند و بر نقص و زیادت آن معتقدند که در روایت بی شماری اثبات نمودم و شما هم دفاع و ردی بر آن ننوشتی و این دلیلی بر صدق گفتارم است . اما جناب دلسوخته یک نکته را عرض کنم روافض با عوام شیعه فرق زیادی دارند . ما روافض را مسلمان نمی دانیم ولیکن عوام تشیع را بر امت اسلامی می دانیم و از شما میخواهم این دو واژه رافضی و شیعه را قاطی نکنی . عوام تشیع به قرآن معتدند ولی علمای امامیه که روافضند و اگاه به نصوص هستن می گویند قران ناقص است و این را قشنگ درک کن دوست عزیز. روافض اگاه بر نصوص هستن و هر کس هم بر این نصوص کتب رافضه معتقد باشد خودش هم رافضی می شود و از اعتقادات روافض من جمله تحریف قرآن معتقد می شوند . این را قشنگ درک کن برادر گرامی.

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #7772
    واقعا گل کاشتی جناب رافضی ……..

    اعتراف نمودی که سیدنا عمر منافق نبوده است و این به دلیل ادله قوییی بود که در ردیه سخنان جنابعالی نوشتیم .

    شما با تلاش و فشار بسیار چنین قصدی داشتی که سیدنا عمر بن خطاب رضی الله عنه که خاری در چشم کافرین رافضی است را منافق جلوه بدهی و با استدلال جنابعالی علی هم منافق می شد و اینکه پیامبر خدا هم طبق قران با این استدلال ابکی شما منافق و مشرک و زیانکار می شود ….

    پس این سخنانت کلا برگشت

    گفتی:جناب عمرى مطلب و نمى خواى بفهمى! اولش ادعا دارى حدیثددلالت برشدت ایمان عمربن حنتمه داره بعد ادعا مکنى نه حدیث متضاد با قرانس!!چرا هذیان مى گى؟

    جواب:مطلب رو همگی فهمیدن ولی منتها یک رافضی چاه پرست میخواست چیزی دیگر بگوید و اکنون حرفش جور دیگری از آب درآمد . اینکه گفتی اولش ادعای چیزی دیگر نمودم .این سخنت عبث است و هر کس جوابیه های بنده را بخواند به راحتی می فهمد که این روایت شاذ و باطلت هیچ حجیتی ندارد و بنده برای اینکه عقل یک امام زمانی بیچاره تلنگر بخورد یک فرض را گرفتم بر صحت و چندید مطلب را عرض کردم و بر خلاف اینکه جوابی منطقی بشنوم مشتی اراجیف و ادعا را تحویل بنده دادی . اگر جنابعالی این استدلال را صحیح می دانی لطف کن خط به خط سخنانم را بخوان و ردش کن …….حدیث شاذ و معضل و موضوع رو میدونی که ؟؟البته از رافضی تکفیری انتظاری نداریم بفهمه حدیث چیست زیرا یک ملا خوب برای احادیثشان دارند:هوا و هوس در تشخیص صحت و ضعف روایات .

    گفتی:همانطور که ابن تیمیه هم تصدیق نموده حذیفه به اسامى ان منافقان که قصد کشتن نبى را داشتند اگاه شده بود و جناب عمر خواسته مطمءن شود که ایا حذیفه او را هم شناخته یانه،که در پست هاى قبل به حد کافى راجبش شرح دادم ونشان دادم سوال از نفاق مال مسلمان نیست و اصولا منافق برایش این چیزها مهم نیست

    عمر ازحذيفه مي پرسد ايا من از منافقين هستم؟

    جواب:اصل روایتت باطل است و در این شکی نیست ولی در مورد ابن تیمیه سخنش صحیح است و ادله بر آن ارایه داده . جنابعالی میخای با یک شیوه ی مسخره یک چیز صحیح را با یک چیز باطل و غلط یکجا جمع کنی و در آخر نتیجه بگیری که بله عمر ایمان نداشته است . این رو بهت یاد ندادن مثبت در منفی می شود منفی و اینکه صحیح در غلط می شود غلط . پس این پنبه را از گوشت در بیاور که با یک باطل چیزی را حق جلوه دهی . ایمان سیدنا عمر را قرآن تا ابد الدهر اثبات نموده و اگر دلیلی می داشنی میتونستی ردی عالمانه نویسی و با این سخنان خودت را رسوای دو عالم نکنی.اگر مسلمان نبوده پس بدون شک علی هم طبق استدلالت مسلمان نبوده . همین روایت عبدالحی را هم نگاه کنی حالت شما را دارد و علی هم با این اوصاف خودش مسلمان نیست . دخترش را به نامسلمان داد . با نامسلمان بیعت نمود. با نامسلمان مشاوره می داد. در کنار نامسلمان ها بود . به قول معروف اگر دو چیز را در یک دره بندازی یک مدت خوی و عادت هم را نگیرند رنگ هم را که میگیرند . پس علی که کنار عمر بوده هم رنگ اوست .اگر عمر اسلامی نبوده علی هم اسلامی نبوده جناب کور.

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #7773
    گفتی:

    نمي پرسد ايا من از اناني هستم كه اعمالشان قبول شده و الله ازايشان راضي شده يا نه… نمي پرسد ايا من در كارهايم انچه را خدا خواسته به اتمام رسانده ام …

    نمي پرسد كه ايا من از بهترين عبادت كنندگان هستم يا نه …

    و نمي پرسد كه ايا من متخلف هستم يا نه…هراس و ترس ازاينكه اعمال قبول نشود از صفات منافقين نمي باشد ،همه انچه از سوالات ودلايل دربالا گفتيم براي مومن است وبراي منافق نمي باشد براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه

    جواب:این گونه تاویلات بافته ی یک قلب مریض است .واقعا از یک احمق انتظاری فراتر نیست اگر اندکی عقل می داشتی با این روایت باطل مستقیم خود علی را هم به نامسلمان بودن و منافق بودن متهم نمیکردی .ولی متاسفانه عقل نداری و اجی مجی لا ترجی میخونی و باطل رو با صحیح جمع میکنی تا یک عقده را نشان بدی . ایاتی که ایمان صحابه و در راس آن خلفای راشدین را ستوده است . ما بیایم این روایت باطل که متنی غلط و خلاف حقیقت دارد را بچسبیم و قرآن رو ول کنیم ؟؟؟اخر از عقل یک رافضی انتظاری بیشتر نمی رود …..اینکه شخصی بین خوف و رجا باشد برایتان می شود صفت نامسلمان و منافق . خدا وعده ی بهشت را داده و این بدین معنی نیست که صحابه دیگر دست روی دست بگذارند و برای ایمان بیشتر خوف و رجا نداشته باشند . در کجای قرآن نوشته است که هرکس مژده بهشت یافت دیگر نباید در دنیا کاری بکند تا وقتی که جان می سپارد….این منطق باطل اوهام یک یهودی ضد اسلام است که همین روافض از یهودیان می باشند و عقل و منطقی ندارند…

    گفتی:براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه . ..

    جواب: اولا منافق روافض هستند بدون شککککک ثانیا شما واقعا از قران دوری چرا که فرق منافق با مومن رو نمیدونی . از صفات منافق در قرآن نرفتن به جهاد و یا در صورت رفتن کارشکنی در جهاد است. سوال:حضرت عمر و ابوبکر و عثمان جهاد نمی رفتن ؟؟؟در جهاد کارشکنی می کردن؟؟؟ کدذم صفت منافق در قرآن امده است که صحابه مشمول آن هستند؟؟؟این کشکولوژی هایت به درد همان اسطبل های جهلیه قم می خورد که از قرآن دور هستند و چیزی ازش نمی فهمندو به تحریفش هم معتقدند . منافق بدون شک روافضند. میدونی چرا؟؟من یک مورد از منافق بودنتان را عرض می کنم:عبدالله ین سبا موسس مذهب رفض همیشه در جهادها کارشکنی میکرد و مردم را از جهاد منع میکرد. این یک نفاق اشکار رییس مذهبت هست. و اینکه در طول تاریخ اثبات شده وقت جهاد مسلمانان صفوی منش ها از پشت خنجر زده اند و سپاه اسلام را مختل کرده اند. صحابه منافقند یا ابن سبایی ها و صفوی ها؟؟؟

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #7774
    گفتی:

    نمي پرسد ايا من از اناني هستم كه اعمالشان قبول شده و الله ازايشان راضي شده يا نه… نمي پرسد ايا من در كارهايم انچه را خدا خواسته به اتمام رسانده ام …

    نمي پرسد كه ايا من از بهترين عبادت كنندگان هستم يا نه …

    و نمي پرسد كه ايا من متخلف هستم يا نه…هراس و ترس ازاينكه اعمال قبول نشود از صفات منافقين نمي باشد ،همه انچه از سوالات ودلايل دربالا گفتيم براي مومن است وبراي منافق نمي باشد براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه

    جواب:این گونه تاویلات بافته ی یک قلب مریض است .واقعا از یک احمق انتظاری فراتر نیست اگر اندکی عقل می داشتی با این روایت باطل مستقیم خود علی را هم به نامسلمان بودن و منافق بودن متهم نمیکردی .ولی متاسفانه عقل نداری و اجی مجی لا ترجی میخونی و باطل رو با صحیح جمع میکنی تا یک عقده را نشان بدی . ایاتی که ایمان صحابه و در راس آن خلفای راشدین را ستوده است . ما بیایم این روایت باطل که متنی غلط و خلاف حقیقت دارد را بچسبیم و قرآن رو ول کنیم ؟؟؟اخر از عقل یک رافضی انتظاری بیشتر نمی رود …..اینکه شخصی بین خوف و رجا باشد برایتان می شود صفت نامسلمان و منافق . خدا وعده ی بهشت را داده و این بدین معنی نیست که صحابه دیگر دست روی دست بگذارند و برای ایمان بیشتر خوف و رجا نداشته باشند . در کجای قرآن نوشته است که هرکس مژده بهشت یافت دیگر نباید در دنیا کاری بکند تا وقتی که جان می سپارد….این منطق باطل اوهام یک یهودی ضد اسلام است که همین روافض از یهودیان می باشند و عقل و منطقی ندارند…

    گفتی:براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه . ..

    جواب: اولا منافق روافض هستند بدون شککککک ثانیا شما واقعا از قران دوری چرا که فرق منافق با مومن رو نمیدونی . از صفات منافق در قرآن نرفتن به جهاد و یا در صورت رفتن کارشکنی در جهاد است. سوال:حضرت عمر و ابوبکر و عثمان جهاد نمی رفتن ؟؟؟در جهاد کارشکنی می کردن؟؟؟ کدذم صفت منافق در قرآن امده است که صحابه مشمول آن هستند؟؟؟این کشکولوژی هایت به درد همان اسطبل های جهلیه قم می خورد که از قرآن دور هستند و چیزی ازش نمی فهمندو به تحریفش هم معتقدند . منافق بدون شک روافضند. میدونی چرا؟؟من یک مورد از منافق بودنتان را عرض می کنم:عبدالله ین سبا موسس مذهب رفض همیشه در جهادها کارشکنی میکرد و مردم را از جهاد منع میکرد. این یک نفاق اشکار رییس مذهبت هست. و اینکه در طول تاریخ اثبات شده وقت جهاد مسلمانان صفوی منش ها از پشت خنجر زده اند و سپاه اسلام را مختل کرده اند. صحابه منافقند یا ابن سبایی ها و صفوی ها؟؟؟

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #7775
    گفتی:

    نمي پرسد ايا من از اناني هستم كه اعمالشان قبول شده و الله ازايشان راضي شده يا نه… نمي پرسد ايا من در كارهايم انچه را خدا خواسته به اتمام رسانده ام …

    نمي پرسد كه ايا من از بهترين عبادت كنندگان هستم يا نه …

    و نمي پرسد كه ايا من متخلف هستم يا نه…هراس و ترس ازاينكه اعمال قبول نشود از صفات منافقين نمي باشد ،همه انچه از سوالات ودلايل دربالا گفتيم براي مومن است وبراي منافق نمي باشد براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه

    جواب:این گونه تاویلات بافته ی یک قلب مریض است .واقعا از یک احمق انتظاری فراتر نیست اگر اندکی عقل می داشتی با این روایت باطل مستقیم خود علی را هم به نامسلمان بودن و منافق بودن متهم نمیکردی .ولی متاسفانه عقل نداری و اجی مجی لا ترجی میخونی و باطل رو با صحیح جمع میکنی تا یک عقده را نشان بدی . ایاتی که ایمان صحابه و در راس آن خلفای راشدین را ستوده است . ما بیایم این روایت باطل که متنی غلط و خلاف حقیقت دارد را بچسبیم و قرآن رو ول کنیم ؟؟؟اخر از عقل یک رافضی انتظاری بیشتر نمی رود …..اینکه شخصی بین خوف و رجا باشد برایتان می شود صفت نامسلمان و منافق . خدا وعده ی بهشت را داده و این بدین معنی نیست که صحابه دیگر دست روی دست بگذارند و برای ایمان بیشتر خوف و رجا نداشته باشند . در کجای قرآن نوشته است که هرکس مژده بهشت یافت دیگر نباید در دنیا کاری بکند تا وقتی که جان می سپارد….این منطق باطل اوهام یک یهودی ضد اسلام است که همین روافض از یهودیان می باشند و عقل و منطقی ندارند…

    گفتی:براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه . ..

    جواب: اولا منافق روافض هستند بدون شککککک ثانیا شما واقعا از قران دوری چرا که فرق منافق با مومن رو نمیدونی . از صفات منافق در قرآن نرفتن به جهاد و یا در صورت رفتن کارشکنی در جهاد است. سوال:حضرت عمر و ابوبکر و عثمان جهاد نمی رفتن ؟؟؟در جهاد کارشکنی می کردن؟؟؟ کدذم صفت منافق در قرآن امده است که صحابه مشمول آن هستند؟؟؟این کشکولوژی هایت به درد همان اسطبل های جهلیه قم می خورد که از قرآن دور هستند و چیزی ازش نمی فهمندو به تحریفش هم معتقدند . منافق بدون شک روافضند. میدونی چرا؟؟من یک مورد از منافق بودنتان را عرض می کنم:عبدالله ین سبا موسس مذهب رفض همیشه در جهادها کارشکنی میکرد و مردم را از جهاد منع میکرد. این یک نفاق اشکار رییس مذهبت هست. و اینکه در طول تاریخ اثبات شده وقت جهاد مسلمانان صفوی منش ها از پشت خنجر زده اند و سپاه اسلام را مختل کرده اند. صحابه منافقند یا ابن سبایی ها و صفوی ها؟؟؟

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #7776
    سخن اخر: 1-روايت صحيح نيست 2-صحابه و در راس عمر و ابوبکر و عثمان و علی همگی مومن هستند همانطور که شرح آن گذشت .

    بحث مختومه اعلام می شود و قضاوت را به خوانندگان گرامی محول می کنیم………………..

    و من الله التوفیق

    رد ایرادات و شبهات رافضه حول این ایه ….

    لینک زیر را مشاهده بفرمایید

    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2177

    در پاسخ به: Reply To: رضاع کبیر #7778
    ][ 25941 ] 3 ـ محمد بن الحسن بإسناده ، عن محمد بن الحسن الصفار ، عن أحمد بن الحسن بن علي بن فضال ، عن ابن أبي عمير ، عن جميل بن دراج ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : إذا رضع الرجل من لبن امرأة حرم عليه كل شيء من ولدها ، وإن كان من غير الرجل الذي كانت أرضعته بلبنه ، وإذا رضع من لبن رجل حرم عليه كل شيء من ولده ، وإن كان من غير المرأة التي أرضعته . وسائل الشيعة / باب انه لا يحل للمرتضع اولاد المرضعة نسبا ولا رضاعا مع اتحاد الفحل ولا أولاد الفحل مطلقا .
    ][ 25944 ] 1 ـ محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن ابن محبوب ، عن ابن سنان ـ يعني عبدالله ـ ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) ، قال : سئل وأنا حاضر ، عن امرأة أرضعت غلاما مملوكا لها من لبنها حتى فطمته هل لها أن تبيعه ؟ فقال : لا ، هو ابنها من الرضاعة حرم عليها بيعه واكل ثمنه ، ثمّ قال : أليس رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) قال : يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب . وسائل الشيعة[
    ]25947 ] 4 ـ علي بن جعفر في كتابه ، عن أخيه موسى ( عليه السلام ) قال : سألته عن امرأة أرضعت مملوكها ، ما حاله ؟ قال : إذا أرضعته عتق . وسائل الشيعة[
    25871 ] 12 ـ وبإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى ، عن أبي جعفر ، عن أبي الجوزاء ، عن الحسين بن علوان ، عن عمرو بن خالد ، عن زيد بن عليّ ، عن آبائه ، عن علي ( عليهم السلام ) قال : الرضعة الواحدة كالمائة رضعة لا تحل له أبدا . وسائل الشيعة
    ]25869 ] 10 ـ وعنه ، عن محمد بن عبد الجبار ، عن علي بن مهزيار ، عن أبي الحسن ( عليه السلام ) ، انه كتب اليه يسأله عما يحرم من الرضاع ؟ فكتب ( عليه السلام ) : قليله وكثيره حرام .وسائل الشيعة[
    [ 25918 ] 3 ـ محمد بن علي بن الحسين قال : قال أبو عبدالله ( عليه السلام ) : وجور (1) الصبي (2) بمنزلة الرضاع ) الوجور : الدواء يصب في الفم وسائل الشيعة
    5 ـ باب حكم من مات ولا وارث له الا أخ من الرضاع .
    ][ 32955 ] 1 ـ محمد بن يعقوب ، عن عدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد ، عن مروك بن عبيد ، عن أبي الحسن الرضا ( عليه السلام ) ، قال : قلت له : ما تقول في رجل مات وليس له وارث إلا أخا له من الرضاعة ، يرثه ؟ قال : نعم أخبرني أبي ، عن جدي : أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) قال : من شرب من لبننا ، أو أرضع لنا ولدا فنحن آباؤه . وسائل الشيعة
    در مورد رضاعه خیلی مطلب دارند ولی نمی ببینند

    در پاسخ به: Reply To: رضاع کبیر #7779
    عن أبي بصير، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: لما ولد النبي (صلى الله عليه وآله) مكث أياما ليس له لبن، فألقاه أبوطالب على ثدي نفسه، فأنزل الله فيه لبنا فرضع منه أياما حتى وقع أبوطالب على حليمة السعدية فدفعه إليها.

    كتاب الاصول من الكافي كتاب الحجة ابواب التاريخ باب مولد النبي صلى الله عليه وآله ووفاته

    در پاسخ به: Reply To: رضاع کبیر #7780
    عن أبي عبد الله قال » لم يرضع الحسين من فاطمة عليها السلام ولا من أنثى. كان يؤتى به النبي صلى الله عليه وآله فيضع إبهامه في فيه. فيمص منها ما يكفيه اليومين والثلاث(الكافي كتاب الحجة. باب مولد الحسين بن علي
    عن أبي الحسن أن النبي صلى الله عليه وآله كان يؤتى به الحسين فيلقمه لسانه فيمصه فيجتزئ به. ولم يرتضع من أنثى« (الكافي كتاب الحجة. باب مولد الحسين)

    احمد بن محمد بن عيسى قال كتبت إليه جعلني الله فداكمن كل سوء:امرأة أرضعت عناقا حتى فطمت وكبرت وضربها الفحل ثم وضعت أفيجوز أن يؤكل لحمها ولبنها ؟

    فكتب عليه السلام:فعل مكروه؟؟ ولا بأس به؟؟؟
    تهذيب الأحكام الشيخ الطوسي ج 9
    ———————-

    سؤال 1068: ماهو حكم شرب حليب المرأة سواء كان الشارب زوجها أم شخصا آخر؟؟؟!!؟ ؟؟؟؟ زوجها أم شخصا آخر؟؟؟!!؟: ؟؟؟؟؟ زوجها أم شخصا آخر؟؟؟!!؟ ؟؟؟؟؟

    الخوئي:لا بأس بذلك في نفسه.
    صراط النجاة (الرسالة العملية) صــراط النجــاة في أجوبة الاستفتاءات لسماحة آية الله العظمى أستاذ الفقهاء والمجتهدين السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي قدس سره مع تعليقات وملحق لسماحة آية الله العظمى الميرزا الشيخ جواد التبريزي دام ظله الوارف الجزء الأول المبحث الثالث أحكام الذباحة والاطعمة والاشربة

    سؤال 1068[تعليق التبريزى بسمه تعالى لا بأس بالعمل بهذه المسائل صراط النجاة وهو مجزئ للذمة إن شاء الله تعالى
    جواد التبريزي

    هل رأيتم بماذا تفتى ايات الشيطان العظمى والصغرى

    والغبى لا يميز فى اجابة السؤال بين زوج المرأة او رجل آخر ولم يحرم رضاع الرجل الأجنبي ولم يسأل عن الضرورة[
    منقول

    در پاسخ به: Reply To: رضاع کبیر #7781

    پاسخ اهل سنت به این قضیه:

    موضع الشبهة:‏
    يقول الشيعي: كيف أرضعت سهلة بنت سهيل ذلك الرجل؟ وهل يجوز لها أن
    تكشف عورتها أو ترضعه؟

    الجواب:‏
    نقول: الحديث ذَكَرَ الرّضاعة، ولم يَذكر
    مباشرتها الرجل بالرضاعة أو مصّ الثدي أصلاً! بل قامت سهلة بنت سهيل بوضع اللبن في
    الإناء وسقيه له. قال الإمام ‏ابن عبد البر في التمهيد (8\257): «هكذا إرضاع الكبير
    كما ذكر: يحلب له اللبن ويسقاه. وأما أن تلقمه المرأة ثديها –كما تصنع بالطفل– فلا.
    لأن ذلك لا ‏يَحِلُّ عند جماعة العلماء. وقد أجمع فقهاء الأمصار على التحريم بما
    يشربه الغلام الرضيع من لبن المرأة، وإن لم يمصه من ثديها. وإنما اختلفوا في السعوط
    به وفي ‏الحقنة والوجور وفي حين يصنع له منه، بما لا حاجة بنا إلى ذكره هاهنا».‏
    وقال ابن حجر في الفتح (9\148): «التغذية بلبن المرضعة يحرِّم، سواء كان بشرب أم
    بأكل، بأيِّ صفةٍ كان، حتى الوجور والسعوط والثرد والطبخ، وغير ذلك إذا ما وقع ذلك
    بالشرط المذكور من العدد، لأن ذلك يطرد الجوع». الوجور هو صب اللبن في الفم، والثرد
    هو خلط اللبن بالخبز.

    فمن الواضح أن العلماء مجمعون على أنه لا يجوز بحال أن
    يرى ويمس ثدي المرأة من الرجال غير زوجها. وإلا فإن التعسف والقول بالرضاعة
    المباشرة فيه نكارة ‏شديدة. ذلك أن حذيفة يغار من دخوله على زوجه. فكيف يأمرها
    النبي بأمرٍ يغار منه المرء أشد من غيرته من الدخول، ألا وهو الرضاعة؟! هذا إذا
    افترضنا أن ‏الرضاعة لا بد أن تكون من الثدي مباشرة.‏

    وإلى هذا تشير روايةٌ
    أخرجه ابن سعد في الطبقات الكبرى (8\271): «أخبرنا محمد بن عمر حدثنا محمد بن عبد
    الله بن أخي الزهري عن أبيه قال: كانت ‏سهلة تحلب في مسعط أو إناءٍ قدر رضعة،
    فيشربه سالمٌ في كل يومٍ حتى مضت خمسة أيام. فكان بعد ذلك يدخل عليها وهي حاسِرٌ
    رأسها، رُخصة من رسول ‏اللّه (ص) لسهلة بنت سهيل». وأخرج عبد الرازق في مصنفه
    (7\458): عن ابن جريج قال: سمعت عطاء يُسأل، قال له رجل: «سقتني امرأة من لبنها
    بعدما كنت رجلاً كبيراً، أأنكحها؟». قال: «لا». قلت: «وذلك رأيك؟». قال: «نعم. كانت
    عائشة تأمر بذلك بنات أخيها». ويتضح من هذين الأثرين أن تناول الكبار اللبن كان من
    إناء، كما وضح كيفيته الأثر الأول، وكما هو واضح من لفظة “سقتني” في
    الثاني.

    وبهذا تزول الشبهة. فأما الزبد فيذهب جفاء وأما ما ينفع الناس فيمكث
    في الأرض.

    در پاسخ به: Reply To: رضاع کبیر #7782

    وقال ابن حجر في الفتح (9\148): «التغذية بلبن المرضعة يحرِّم، سواء كان بشرب أم
    بأكل، بأيِّ صفةٍ كان، حتى الوجور والسعوط والثرد والطبخ، وغير ذلك إذا ما وقع ذلك
    بالشرط المذكور من العدد، لأن ذلك يطرد الجوع». أي كل ذلك يدخل تحت مسمى الرضاعة.
    قال الإمام ‏ابن عبد البر في التمهيد (8\257): « أجمع فقهاء الأمصار على التحريم
    بما يشربه الغلام الرضيع من لبن المرأة، وإن لم يمصه من ثديها».

    در پاسخ به: Reply To: رضاع کبیر #7783
    السيد الحكيم مرجع تقلید شیعه وجواز خوردن شیر زنان

    http://www.alhakeem.com/~istefta/image/001.jpg

    http://www.alhakeem.com/~istefta/tasel/1423-06.htm

    2 ـ هل صحيح أنه إذا رضع الرجل من ثدي زوجته تحرم عليه ؟ وهل الرضاعة من ثدي
    الزوجة أمرٌ جائز أصلاً؟

    ج 2 ـ هذا القول ليس بصحيح وتجوز
    الرضاعة من ثدي الزوجة.

    [ 728 ] 10 – محمد بن الحسن الصفار عن أحمد بن الحسن بن علي
    بن فضال عن ابن أبي عمير عن جميل بن دراج عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إذا
    رضع الرجل من لبن امرأة حرم عليه كل شئ من ولدها وإن كان الولد من غير الرجل الذي
    كان أرضعته بلبنه ، وإذا رضع من لبن الرجل حرم عليه كل شئ من ولده وإن كان من غير
    المرأة التي أرضعته
    الاستبصار – الشيخ الطوسي ج 3 :

    [ أبواب الرضاع ]
    [ 126 – باب أن
    اللبن للفحل ]
    ص 201
    تهذيب
    الأحكام – الشيخ الطوسي ج 7
    كتاب النكاح
    ص 321 :
    27 – باب ما يحرم من النكاح من الرضاع وما
    لا يحرم منه
    وسائل الشيعة (آل البيت ) – الحر العاملي ج 20

    ص 403 :

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 786)