پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7868شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7869
یک سوال می پرسم و بحث اضافی در این موضوع نمیکنم:
دوست گرامی:شما روزی 17مرتیه می گویی ایاک نعبد و ایاک نستعین. لطفا این رو ترجمه کن برای همه تا بدونیم معنی اش چیست؟گفته از علی و عبدالقادر گیلانی و خدا استعانت بجویید؟؟فقط همین یک سوال را بفهمی برایت هدایتت کافی است.
السلام من تیع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7885این سخنان تقیه هستند چرا که با احادیث صحیح در مذهبت در تضادند(البته یادواروی کنم شیعه حتی یک صحیح و متواتر با قواعدی که سابقا مطرح نمودم ندارد ولی صحیح را از این جهت گفتم که علمایشان تصحیحاتی کرده اند و این تصحیحات بدون هیچ میزانی بوده است ولیکن رافضه بدان عمل می کنند)….قبلا عرض شد هر عالمی شیعی بگوید قرآن تحریف نشده از روی تقیه بوده است:
1-کتابي تاليف نکرده اند براي رد بر کساني که به تحريف قايل هستند. 2-همانا آنان قائلين به تحريف قرآن، را با لقب آيت الله و علامه ذکر مي کنند و به آنان احترام مي گذارند و آنان را مرجع خود قرار مي دهند 3-درباره انکارشان احاديثي از ائمه روايات نکرده اند.و……………
در ضمن کلینی میگه احادیثش همه صحیح هستند و علمای شیعه میگن بر امام زمان عرضه شده و گفته کافی است برای شیعیان ما و….. یعنی کلینی اخبار تحریف قرآن را آورده صحیح دانسته و جناب مجلسی در مورد رویت قرآن 17000هزار ایه میگه موثق است و میگه اخبار در این زمینه متواتر است .حالا ثابت شد مجلسی و کلینی و…معتقد به تحریف قرآنند. حالا مثل مرد بگو چرا دینت را از این کافران گرفتی؟؟یا روایات انان را قبول کن یا اینکه بفرما قرآن را قبول کن.بفهم حرفامو جناب رافضی. فهمیدنش سخت نیستا….در مورد کتاب رسول جعفریان هم ثابت کردم که فقط خلط مباحث نموده و تدلیس نموده است و این کتابها که نوشتن هیچکدوم نگفتن این روایات بنا به این دلایل ضعیفند ولی باز لقب علامه به همین محرفین قرآن می دهند و هزار تجلیل ازشون میشه.از این تدلیسها نکن .زشته .عیبه.عاقل باش .دوست داری روایات بی شمارتون در مورد تحریف قرآن رو بیارم؟؟علی بن ابراهیم قمی و مجلسی و کلینی و کاشانی و…………و…. و…… همگی معتقد به تحریف قرآن بودن.اینها معتقد به ناقص بودن قرآن کنونی بودند.این کافران را چرا ازشون دین گرفتی؟بفهمش سوالمو جناب
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7886پس مجبورم جوری دیگه سخنمو بهت بگم که بره تو مغزت جناب:قرآن مخلوق نیست، یعنی چه؟
الحمدلله،
بهتر است بگوئیم: “قرآن مخلوق نیست بلکه صفت خالق است”.
و این یعنی اینکه: « کلام خدا، صفت خداست و صفت خدا مخلوق نیست».
منظور اینست که: قرآن، کلام خدای متعال است، و کلام خدا صفت اوست، یعنی یکی از صفتهای خداوند متعال صفت “کلام” است، و این صفت به اعتبار نوع، جزو صفات ذاتی است و به اعتبار یگانه ساختن کلام، جزو صفات فعلی خداوند پاک و منزه است که هر وقت بخواهد و هرگونه بخواهد با کلام رسا صحبت می نماید. و دلیل بر این که خداوند متعال دارای صفت کلام است و متکلم است، این آیه قرآن است که میفرماید: «وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی تَکْلِیمًا»( نساء 164).
یعنی: «و خداوند با موسی سخن گفت».
و می فرماید: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ» ( اعراف 143
یعنی: «و هنگامی که موسی به وعده گاه آمد و خداوند با او سخن زد، موسی گفت: پروردگارا خود را به من بنمای تا به تو بنگرم».
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7887پس کلام صفت خدا است و صفت خدا از ذات او جدا نیست، چگونه درست است که خدا به کلامی سخن بگوید که آن کلام قائم به غیر خداست؟! پس صفت کلام از ذات او جدا نیست و قائم به ذاتش است، پس صفت خدا مخلوق نیست و نمی توانیم بگوئیم که خدای متعال با ذاتش تنهاست اما صفاتش مخلوق هستند، بنابراین صفات “کلام” نیز مخلوق نیست، لذا گفته می شود که: “قرآن مخلوق نیست” زیرا قرآن همان کلام الله است که کلام نیز صفت اوست.الله تعالی می فرماید: ﴿أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ﴾ «آگاه باشید که خلق و امر از آن خداست» خداوند میان خلق و امر فرق نهاده است و قرآن از امر است و جدا از خلق می باشد همان گونه که الله تعالی می فرماید: ﴿ وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا﴾ شوری 52 «و این چنین روحی از امر خود را (که همان قرآن است) بر تو وحی کردیم». پس اگر امر، مخلوق بود، لازم می آمد که با امر دیگری و امر دیگری با امر دیگری مخلوق می بود و همین طور تا بی نهایت پس تسلسل لازم می آمد و تسلسل هم باطل است..
و هرکس بگوید قرآن مخلوق است، این سخن او یعنی آنکه بگوید: صفت خدا مخلوق است، و این کفر صریح است و برای همین است که امام شافعی رحمه الله و دیگر ائمه اربعه فرموده اند: هرکس بگوید قرآن مخلوق است کافر شده است.
امام ابی العز حنفی رحمه الله در شرح کتاب “عقیدة الطحاویة” بعد از ذکر مذهب اهل سنت در باره مخلوق نبودن قرآن و رد بر مخالفین می نویسد: « خلاصه؛ اهل سنت همه شان از مذاهب چهار گانه و غیر آنان از دانشمندان گذشته و حال اتفاق نظر دارند بر اینکه قرآن، کلام خدا مخلوق نیست، اما پس از آن علمای متأخر اختلاف نظر دارند در اینکه آیا کلام خدا معنای واحد و قائم به ذات دارد، یا حروف و اصواتی است که خدا بدانها سخن گفته پس از آنکه متکلم به آنها نبود، یا خدا همواره متکلم است هر گاه و هر زمان به هر کیفیتی که بخواهد، و اینکه نوع کلام، قدیم است؟ گاهی برخی از معتزلی ها اظهار می دارند که قرآن، مخلوق نیست، اما منظورشان این است که قرآن، ساختگی و افترا و دروغ نیست، بلکه حق و درست است. شکی نیست که این مطلب به اتفاق همه مسلمانان منتفی است و در این زمینه اختلافی نیست.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7888اختلاف میان اهل قبله در این است که آیا قرآن، مخلوق است که خدا آن را خلق نموده یا کلام خداست که بدان تکلم نموده و قائم به ذات خداست؟ و اهل سنت فقط از این جهت مورد سئوال قرار گرفته اند. و گرنه اینکه قرآن دروغ و افترا و ساختگی است، مطلبی است که هیچ مسلمانی در بطلان آن شکی ندارد. بدون شک بزرگان معتزله و دیگران از اهل بدعت، اعتراف می کنند که اعتقادشان در توحید و صفات و قدر، از قرآن و سنت و از صحابه و تابعین نگرفته اند بلکه گمان می کنند که این عقل است که در این زمینه آنان را راهنمایی می کند بلکه گمان می کنند از پیشوایان دینی شرائع را گرفته اند».شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7889دیگه از این به بعد به اندازه عقل یک رافضی باهات حرف میزنم .با اندکی از علم هم غریبی. والله مرغ پخته را به خنده میاری:فتنه ای که امام در برابرش ایستادگی نمود:
وقتی مأمون مردم را برگفته ی مخلوق بودن قرآن گرد می آورد، بسیاری از علما و قضات با اکراه به حرف وی گردن نهادند ولی امام احمد و چند نفر معدود پیوسته پرچم سنت و دفاع از اعتقاد اهل سنت و جماعت را افراشته نگاه داشتند.
ابوجعفر انباری تعریف می کند که: وقتی امام احمد بن حنبل به سوی مأمون برده شد، من از آن آگاه شده و از فرات عبور کرده و او را دیدم که در خان (کاروانسرا) نشسته بود. بر او سلام نمودم و او گفت: یا اباجعفر، به زحمت افتادی؟ گفتم: این زحمت نیست.
به او گفتم: ای شما که اکنون بزرگ این مردم هستید، مردم از شما پیروی می کنند. قسم به خدا که چنانچه سخن اینان را اجابت نمایی مردم بسیاری به تبعیت از شما اجابت می کنند و اگر اجابت نکنی، مردم بسیاری امتناع خواهند نمود. با این حال اگر این مرد هم شما را نکشد، به هر حال خواهی مرد و از مرگ گریزی نیست. پس از خدا بترس و چیزی از سخنشان را مپذیر.
آنگاه امام احمد به گریه افتاد و می گفت: ما شاء الله، ما شاء الله. سپس امام احمد به سوی مأمون برده شد و به او گفتند که خلیفه در صورت نپذیرفتن سخنش؛ که قرآن مخلوق است، ایشان را به کشتن تهدید کرده است. امام احمد روی نیاز و دعا به سوی خداوند کرده و از او خواست تا او را با خلیفه روبرو نسازد. در همین زمان و در مسیرش قبل از رسیدن به خلیفه خبر مرگ مأمون به او رسید. امام را به بغداد بازگردانده و در آنجا به زندان افکندند. بعد از آن معتصم به خلافت رسید و او نیز امام احمد را آزار داد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7890معتصم پرسید: آیا دلیل دیگری جز این داری ؟ گفت: آری، فرمایش پروردگار متعال که: { الرَّحْمَنْ * عَلَّمَ القُرْآنْ }. [رحمن: 1، 2 ] یعنی: « [خدای] رحمان * قرآن را یاد داد.»، و نفرموده است: “الرحمن خلق القرآن” یعنی: خدای رحمن که قرآن را بیافرید و فرموده ی باری تعالی که: { یس * والقُـرْآنِ الْحَکِیم } [ یس: 1، 2 ] یعنی: «یس[/یاسین]* سوگند به قرآن حکیم.»، و نفرموده است: “یس والقرآن المخلوق”.
معتصم گفت: او را به زندان بیاندازید. مردم همگی پراکنده گشتند.
برای فردای همانروز معتصم باز بر کرسی خویش نشست و گفت: احمد بن حنبل را بیاورید. مردم جمع شدند و در بغداد غلغله افتاد. او را آوردند و مقابل معتصم قرار دادند و شمشیرها را از غلاف بیرون کشیدند و نیزه ها را به سمتش گرفته و سپرها را به تن کرده و تازیانه ها را آماده ساخته بودند. معتصم از او خواست تا نظرش را در مورد قرآن بیان کند؟
گفت: می گویم که آن مخلوق نیست.
معتصم فقها وقضات بسیاری را به مدت سه روز برای مناظره با وی در حضور خود گردآورده بود. امام احمد با آنان مناظره می نمود و دلایل قاطعی را بر آنان عرضه کرده و می فرمود: من کسی هستم که علم و دانشی را آموخته ام و در آن چنین چیزی را ندیده ام. برای من چیزی از کتاب خدا و سنت رسول خدا ــ صلی الله علیه و سلم ــ بیاورید تا من نیز آن را بپذیرم.
هرچه با وی مناظره کردند و او را به مخلوق بودن قرآن وادار می ساختند می گفت: چگونه چیزی را که گفته نشده بگویم(بپذیرم)؟ معتصم گفت: احمد بر ما چیره گشت.
از جمله متعصبین و مخالفین امام احمد، محمد بن عبد الملک زیات وزیر معتصم، و احمد بن دُواد قاضی، و بشر مریسی بودند. این افراد از معتزله بودند که به مخلوق بودن قرآن اعتقاد داشتند. ابن دُواد و بشربه خلیفه گفتند: او را بکش تا از دستش آسوده گردیم. این شخص کافر گمراه کننده است.
خلیفه پاسخ داد: من چنین عهد کرده ام که او را با شمشیر نکشم و دستور به قتل او بوسیله ی شمشیر را نیز ندهم. گفتند: با شلاق او را بزنید. معتصم به امام گفت: قسم به خویشاوندیم با رسول الله ــ صلَّی الله علیه وسلم ــ که یا ترا شلاق خواهم زد و یا سخن مرا خواهی پذیرفت. این گفته ی او نیز امام را نترسانید. معتصم گفت: دو نفر از جلادان حاضر شوند. معتصم به یکی از آنان گفت: با چند شلاق او را از پای در می آوری؟
گفت: با ده ضربه. گفت: او را ببرید. لباس های امام را از تنش بیرون آورده و دستانش را با ریسمان هایی تازه محکم ساختند.
وقتی شلاق ها را آوردند معتصم آن ها را بررسی کرده و گفت: این ها را عوض کنید. و آنگاه به جلادها گفت: پیش آیید. وقتی ضربه شلاق را بر امام احمد فرود آوردند، گفت: بسم الله. با ضربه ی دوم گفت: لا حول ولا قوةً إلاَّ بالله. با ضربه ی سوم گفت: قرآن کلام خداوند و غیر مخلوق است. با چهارمین ضربه گفت: { قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إلاَّ مَا کَتَبَ اللهُ لَنَا } یعنی: « بگو جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمیرسد …» [توبه: 51]
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7891همینگونه یکی از مردان پیش آمده و دو ضربه شلاق بر او می زد، معتصم نیز او را تشویق می کرد تا محکم تر تازیانه بزنند و سپس آن مرد کنار رفته و دیگری می آمد و دو ضربه ی دیگر تازیانه می زد. وقتی نوزده ضربه شلاق وارد آوردند، معتصم برخاست و نزد امام رفته و گفت: ای احمد، برای چه خود را به کشتن می دهی؟ قسم به خدا که من دلسوز تو هستم.
امام احمد می گوید: با قبضه ی شمشیرش بر من می زد و می گفت: تو می خواهی بر همه ی اینان چیره شوی و حرف خودت را به کرسی بنشانی؟ بعضی از حاضران می گفتند: وای بر تو! خلیفه بر سرت ایستاده است. دیگری می گفت: امیر المؤمنین، خونش بر گردن من بگذار تا او را بکشم. کسانی می گفتند: یا امیرالمؤمنین، او روزه است و تو در آفتاب ایستاده ای. بار دیگر به من گفت: وای بر تو ای احمد، اکنون چه می گویی ؟ من نیز گفتم: چیزی از کتاب خدا و سنت رسول الله ــ صلَّی الله علیه وسلم ــ برایم بیاورید تا بدان گردن نهم.
اینبار خلیفه برگشت سرجایش و به جلا گفت: پیش بیا. و او را تشویق کرد تا کتک و تازیانه شکنجه اش کند.
امام احمد تعریف می کند: بیهوش شدم. سپس به هوش آمدم و دیدم که بندها را از من گشاده اند و برایم شرابی اوردند و گفتند: بنوش و استفراغ کن. گفتم: نمی خواهم روزه ام را بشکنم. آنگه مرا به منزل اسحاق بن ابراهیم بردند، برای نماز ظهر آماده شده و ابن سماعه پیش افتاد و نماز گزارد. وقتی از نماز فارغ شد به من گفت: مناز گزاردی و خون در جامه هایت جاری است. پاسخش دادم: حضرت عمر ــ رضی الله عنه ــ نیز نماز می گزارد و از او خون می رفت.
وقتی که واثق پس از معتصم به قدرت رسید، به امام احمد بن حنبل هیچ گونه تعرضی ننمود جز آنکه فرستاده ای بسویش روانه کرد که: درهیچ شهری با من ساکن مشو، و گفته اند: به او فرمان داد تا از خانه اش خارج نشود. امام احمد هربار در مکانی مخفی می گردید. سپس در منزلش ماندگار شد و چندین ماه در آن جا پنهان شد تا زمان فوت واثق.
پس از واثق نوبت خلافت متوکل شد. متوکل عقیده ی خلاف مأمون و معتصم داشت و آنان را بخاطر عقیده یشان در مورد آفریده بودن قرآن طعن و تکذیب می نمود. و از جدال و مناظره نهی کرده و متخلفان را مجازات می نمود. او به بیان روایت احادیث فرمان داده و خداوند بواسطه ی او سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم را آشکار ساخت و بدعت را میراند و آن همه غم و اندوه را از روی مردم برداشت و تاریک و ظلمت آن زمان را نورانی کرد. متوکل تمام کسانی را که بخاطر امتناع از قائل شدن به مخلوق بودن قرآن اسیر بودند آزاد ساخت و آن عذاب و بدبختی را از زندگی مردم رفع نمود.
* یکی از جلادان پس از توبه اش گفته است: من امام احمد را هشتاد ضربه شلاق زدم که اگر آن را بر فیل وارد می آوردم هلاک می شد.
در آخر باید بگوییم که خداوند رحم کند بر این امام بزرگوار، امام احمد بن حنبل، را که در فلاکت و درد با صبر و در شادی و سرور با شکر، بردباری نمود و مانند یک کوه استوار چنین بر موضع ایمانی اش ایستادگی کرد و نمونه ای برای ثبات و استواری بر حق را برایمان به جا نهاد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7892عزیزم والله بی سوادی . یک کم مطالعه کن . ناسخ و منسوخ را خیلی قاطی کردی با قضیه تحریف قرآن ….تحریف قرآن اون قرآن جدیدی هست که دست امام زمانه و امت رو به گمراهی کشونده….این قضیه رجم هم جواب دادم ولیکن عقلت را قفل زدی. این نسخ رو هم اکابر شما بدان متفقند .چرا نمیخای بفهمی؟؟خودتو بیشتر از این رسوا نکن.می توان گفت که یکی از حکمتهای آن – والله اعلم – نزول تدریجی آیات و احکام قرآن بر مردم آنزمان بود و چون آنها از جاهلیت به اسلام وارد شده بودند، بنابراین خداوند متعال بنا به حکمت خویش برخی از احکام را در طی چند مرحله بر آنها تشریع کرد تا آنها اندک اندک به مرور خود را با قوانین اسلام تطبیق دهدند، بعد که نفوس آنها ثابت گشت، آنوقت بود که خداوند حکم اصلی را نازل می کرد و حکم سابق را نسخ می نمود.
آیه ی رجم هم یکی از این آیات بود که فقط تلاوت آن نسخ شد ولی حکم آن باقی ماند، و با توجه به اینکه در هنگام جمع آوری قرآن در خلافت عثمان رضی الله عنه سیاست آنها این بود که تمامی آیاتی را که تلاوتشان نسخ نشده را جمع آوری کنند، لذا از اینجاست که گویند: تلاوت آیه ی رجم منسوخ است ولی حکمش باقیست. و نسخ آنهم از جانب خداوند متعال است و اوست که بر پیامبرش صلی الله علیه وسلم وحی کرده و آن نسخ را به پیامبرش خبر داده است.
در صحیح بخاری (6830) و صحیح مسلم (1691) از عمر بن الخطاب نقل شده است که گفت: “بدرستیکه خداوند پیامبر صلی الله علیه و سلم را به حق برگزیده است، و کتاب (قرآن) را بر او نازل کرد، و از چیزهایی که بر او نازل کرد آیه رجم (سنگسار) بود، پس ما آنرا خواندیم و فهمیدیم و درک کردیم و پیامبر صلی الله علیه و سلم آنرا انجام داد و ما نیز بعد از او انجام دادیم، و من میترسم پس از مدت زمانی کسی بگوید: قسم به خدا که آیة رجم را در قرآن نمیبینیم، و سپس با ترک کردن این فریضه گمراه میشوند، و رجم در کتاب خدا واجب است بر محصن (کسی که ازدواج و جماع کرده باشد) زن و مرد، اگر دلیل اثبات شود، و یا زن حامله شود، و یا کسی اعتراف کند.”
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7893و در روایت ابوداوود (4418) آمده است که عمر سپس گفت: “و قسم به خدا، اگر بجز این نبود که مردم بگویند که عمر قرآن را اضافه کرده است آیة رجم را در قرآن مینوشتم”.درکتاب نیل الاوطار امام شوکانی آمده استکه ثبوت حکم رجم مورد اجماع همه میباشد درکتاب “البحر” از خوارج نقل شدهکه رجم واجب نیست و ابن العربی نیز از خوارج چنین حکایتکرده است. وآن را ازبعضی از علمای معتزله مانند “نظام” و یارانش نیز حکایتکرده است. و آنان بر این ادعای خویش هیچ سندی ندارند جز اینکه میگویند درقرآن نیست و این باطل است. زیرا حکم رجم با سنت متواترکه بر آن اجماع است ثابت شده است و برابر روایت عمر بن خطابکه جماعت محدثین بزرگ از او روایتکردهاند برابر نص قرآن نیز ثابت شده است. عمرگفت: آیة رجم ازجمله چیزهائی استکه برپیامبری نازل شده و ما آن را خوانده وحفظ کردهایم و پیامبر صلی الله علیه و سلم حکم رجم را اجراکرده و ما نیز به پیروی از او اجرا کردهایم. نسخ تلاوت و قرائت آیهای مستلزم نسخ حکم آن نیست. همانگونهکه ابوداود آن را از حدیث ابن عباس بیرون آورده است. امام احمد و طبرانی درکتاب “الکبیر” از حدیث امامه به سهل و او از خالهاش “عجماء” نقل کرده استکه «الشیخ والشیخة إذا زنیا فارجموهما ألبتة بما قضیا من اللذة » [هرگاه شیخ وشیخه = زن و مرد پیر و ازدواج کرده مرتکب عمل زنا شوند بسبب لذتی که دیدهاند آنان را سنگسار کنید] .
پس چون تلاوت آن از جانب الله تعالی نسخ گردید، لذا در قرآن هم جای نگرفت زیرا آیاتی که تلاوتشان منسوخ است در قرآن جای نمی گیرند ولی چون حکم آن آیه – یعنی رجم زنا کار محصن – از سوی خداوند متعال نسخ نشد، پس همچنان سنگسار بعنوان یکی از احکام و حدودات شرعی اجرا خواهد شد.
در واقع در مورد آیة رجم علماء در اصول فقه در مبحث “نسخ” بیان کرده اند که این آیه قرائتش از قرآن نسخ شده است و دیگر آیه ی قرآن بحساب نمی آید ولی حکمش باقی مانده است، و نسخ در قرآن به سه روش رخ داده است:
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7894:(1) هم قراءت آیة و هم حکمش نسخ شود مانند آیه ” عشر رضعات معلومات یحرّمن ” یعنی: “ده بار شیر دادن محرمیت ایجاد میکند”.
(2) قراءتش ثابت بماند ولی حکمش نسخ شود مانند آیة “وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ” (البقرة: 284) یعنی: “و اگر آنچه که در نفس خود پنهان دارید و یا آشکار کنید خداوند آنرا از شما محاسبه خواهد کرد”
(3) قراءتش نسخ شود و حکمش باقی بماند مانند آیة رجم، و شاید بهمین علت عمر رضی الله عنه آنرا در قرآن ننوشت زیرا از آنجاییکه قراءتش نسخ شده بود دیگر آیه قرآن بشمار نمیرفت پس نوشتن آن در قرآن جائز نبود. (برای توضیح بیشتر به کتاب “المنتقی شرح الموطأ حدیث رقم 1560 مراجعه شود).
{ و ناسخ علاوه بر قرآن گاهی حدیث و سنت نبوی است یعنی گاها برخی از احادیث صحیح پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز بعنوان ناسخ عمل می کنند.
پس ناسخ قرآن دو مورد هستند:
1- نسخ قرآن به قرآن
2- نسخ قرآن به سنت نبوی
برای تفصیل بیشتر به کتاب علوم القرآن “مناع القطان” قسمت ناسخ و منسوخ مراجعه کنید.}
اما شاید لازم باشد که برخی از حکمتهای نسخ آیات را اشاره کنیم:
1- مراعات مصالح مسلمانان ( اوایل بگونه ای بود که چون بتازگی از زندگی جاهلیت دست می کشیدند، هنوز به طور کامل آن عادات زشت را از خود دور نکرده بودند یا برایشان سخت بود و لذا برای اینکه به مرور خود را با فرهنگ جدید تطبیق دهند، برخی احکام نیز به مرور تغییر می یافت)
2- تکامل شریعت بر اساس تکامل دعوت و حال مردم
3- اراده ی خیر نسبت به امت و آسان گرفتن بر آنها.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7895پس برای محصن زناکار، یعنی کسی که آزاد، عاقل، بالغ باشد و با عقد صحیح ازدواج کرده باشد و با همسرش جماع کرده باشد، عقوبتش سنگسار کردن تا دم مرگ میباشد، چه برای زن و چه برای مرد، همانطور که از پیامبر صلی الله علیه و سلم ثابت شده است که “ماعز” و “جهنیة” و “غامدیة” و “دو زن و مرد یهودی” را که محصن بودند و زنا کرده بودند را رجم کرد، و اهل علم از اصحاب و تابعین و غیره آنرا اقرار کرده اند.پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: ” خذوا عنی، خذوا عنی، قد جعل الله لهن سبیلا البکر بالبکر جلد مائة ونفی سنة والثیب بالثیب جلد مائة والرجم ” روایت مسلم (1690) یعنی: “از من بگیرید، از من بگیرید، خداوند راهی را برای آنها (زناکاران) گشوده است، برای زناکار بکر با بکر (کسی که ازدواج نکرده باشد) یکصد ضربه شلاق و تبعید یک سال، و برای زناکار ثیب با ثیب (کسی که ازدواج کرده باشد) صد ضربه شلاق و سنگسار”
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با شیخ محمد الشمیلی مدرس حوزه شیعه و فرار وی در حضور مقلدانش #7896پس برای محصن زناکار، یعنی کسی که آزاد، عاقل، بالغ باشد و با عقد صحیح ازدواج کرده باشد و با همسرش جماع کرده باشد، عقوبتش سنگسار کردن تا دم مرگ میباشد، چه برای زن و چه برای مرد، همانطور که از پیامبر صلی الله علیه و سلم ثابت شده است که “ماعز” و “جهنیة” و “غامدیة” و “دو زن و مرد یهودی” را که محصن بودند و زنا کرده بودند را رجم کرد، و اهل علم از اصحاب و تابعین و غیره آنرا اقرار کرده اند.پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: ” خذوا عنی، خذوا عنی، قد جعل الله لهن سبیلا البکر بالبکر جلد مائة ونفی سنة والثیب بالثیب جلد مائة والرجم ” روایت مسلم (1690) یعنی: “از من بگیرید، از من بگیرید، خداوند راهی را برای آنها (زناکاران) گشوده است، برای زناکار بکر با بکر (کسی که ازدواج نکرده باشد) یکصد ضربه شلاق و تبعید یک سال، و برای زناکار ثیب با ثیب (کسی که ازدواج کرده باشد) صد ضربه شلاق و سنگسار”
-
نویسندهنوشته ها
جواب: مشکل ما با روافض همین است.کتابهای اهل سنت غربال شدن و معلوم شده چی غلطه و چی صحیحه .معلوم شده که اگر یک بیسواد رفت حدیثی خوند کدومش صحیح است تا بهش عمل کند و کدومش غلط است تا بدان عمل نکند. اما اینکه کلینی میگن آن را بر امام زمان عرضه کردن و کاف لشیعتنا این را چه میگی؟بسیاری از تشیع همه شو صحیح میدونند. حتی اللهیاری بشدت میگفت صحیح است الا قزوینی فراری که برای در رفتن از جواب برخی احادیثش میگه اجتهادی است و صحیح و غلط دارد. چرا علمای شما برای اینکه فرار کنند نمیان یک کتاب صحیح به ما نشون بدن تا ما به فقه اهل بیت عمل کنیم..در ضمن در کتابهای ما هیچ کس اعتقادی به تحریف نداشته و ذکر نکرده ….ولی جناب کلینی چی؟؟یک بار کتابشو بخون تا بفهمی چقدر روایات تحریف در آن بی شمار است و خودش هم وقتی میگه بر امام زمان عرضه کرده این یعنی غلطه حرف امام زمانت و کلینی یا اینکه صحیح است؟؟بهتر است سکوت کنی .مجبور به جواب نیستی تا وقتیکه اساتید رافضه تشریف بیاورند و جواب بدن….
در ضمن کلینی همه اخبار و روایاتشو صحیح میداند….بزار عکسی بهت نشون بدم تا خودت واقعا بدونی این اقا کافر است و به همه روایاتش معتقد بوده است……