پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5760اول فرمودی اقای عمر در جنگ عقب نشینی تاکتیکی کرده بود (چندین لینک از این نظریه دفاع میکنی) وقتی من گفتم جان پیامبر در خطر بوده عقب نشینی معنی نداره و چرا امثال علی عقب نشینی نکردند شما دربرابر این کلام استدلالی نداشتی، بعد از احمد بن حنبل نقل کردی وقتی همه عقب نشینی کردند عمر کنار رسول خدا بود!!!(شما بر اساس جهت وزش باد نظر میدی؟؟؟)حتما الان میخواهی بگی نه عمر هم کنار رسول خدا بوده و هم عقب نشینی تاکتیکی کرده!!. هرگاه شیعه از کتاب های احمد بن حنبل حدیث میگوید، میگویید از بخاری حدیث بگویید چون در کتاب های احمد بن حنبل حدیث ضعیف وجود دارد ، حالا جالب شما در برابر حدیث بخاری حدیث احمد بن حنبل را می اوری.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5761به خوبی مطلب برای خوانندگان روشن شد که ایا عمر در جنگ حنین و احد فرار کرده یا عقب نشینی کرده.قضاوت با کسانی که این مطلب را خواندند. سخنی که لازم باشد بگویم ونگفته باشم نمانده.درود خدا بر بندگان صالحش……..والسلامسوال امتحانی مطرح کردی اقا معلم. حالا چند نمره داره؟:))))من ادرس تمام مطالبی که نوشتم را زیر انها اوردم.اگر اهل تحقیق کردنی و دوست داشتی برو این کتاب ها را بخوان اگر من دروغ گفتم حرف من را نپذیر اگر راست گفتم یا انها را توحیه کن یا حق را بپذیر.من نوکر پدر شما نیستم که به من دستور میدی برو متن عربی را بیاور.من یک مطلب علمی این جا گذاشتم حالا هرکس میخواهد بپذیرد یا نپذیرد.اقای shariatiدوست داشتی این مطالب را قبول کن دوست نداشتی قبول نکن نظر شما محترم.شوکانی می گوید:«علاء الدین حنفی ابن تیمیه را کافر و بدعت گزار خوانده و در مجالس می گفت:«هر که ابن تیمیه را شیخ الاسلام گوید با این سخنش کافر می شود».ابن حجر می گوید:«او شدیدا با ابن تیمیه مخالفت می کرد.در الطالع شوکانی، ج2، ص260.
درر الکامنه، ج1،ص153….ممکن است شوکانی بعد ها نظر دیگری درباره ابن تیمیه داشته باشد .اعقاید یک نفر در طول عمر خود ثابت نیست.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5772نمی خواستم دیگه جواب بدم ولی باید مطالبی در پاسخ به کامنت 14 اقای شریعتی بدم:1.شما از متن هایی که مینویسی کاملا مشخص از تاریخ چقدر اطلاع داری2.اقای عمر فرار کرده نه عقب نشبنی کسی که فرار میکنه در توجیه کارش دلیل خنده دار امر خداست را میاره.3.پیامبر در خط مقدم جبهه نبود فقط نمیدانم چرا در جنگ ها مجروح و زخمی میشدند اقای تاریخ دان:((( صحیح بخاری ج 5 ص 171 حدیث 4561 کتاب التفسیر باب قوله و الرسول یدعوکم فی اخریکم :پیامبر داد میزد که ای یاران من بر گردید و فرار نکنید و مرا میان کفار تنها نگذارید . در این جنگ پیامبر دندان مبارکش شکست.)))…..((صحیح بخاری ج 4 ص 26 حدیث 3039 کتاب الجهاد :
در جنگ احد که حدود چند سالی از بعثت رسول خدا میگذشت و بسیاری از مهاجرین مکه همراه پیامبر بودند روایت شده که در این جنگ که 700 نفر دنبال پیامبر بودند همه فرار کردند الا 12 نفر))).(((صحیح بخاری ج ۳ ص ۲۲۱ حدیث ۲۸۸۰ :
انس میگوید : که در جنگ احد با فرار کردن صحابه و مسلمین مکه پیامبر شکست خورد!…)))4.شما به سطح سواد من چه کاری داری شما جواب سوال هایی من رابده5.؟؟؟؟6.مشخص کی داد قال میکنه شما که دیگران را دروغ گو بی سر و پا و احمق میدونی(کامنت 1و3 شما) یا من که از کتاب های شما دلیل میارم7.جوابت همان شماره 3 همین کامنت بسه8.منبع این جمله{حضرت عمر رض عقب نشینی کرد ولی هیچ وقت از رسول ص عقب تر نرفت } را نمیخواهد به عربی به فارسی از کتاب های خودتون نه شیعه بنویس.این طور که ما تاریخ اهل سنت را خواندیم یک سری مثل طبری اعتقاد دارن اصحاب فرار کردند ولی عمر و علی فرار نکردند و این دو مرد و چند صحابه دیگر مورد سرزنش پیامبر قرار نگرفتند(تاریخ طبری ج 3 جنگ حنین) یا مثل حاکم نیشابوری این عقیده را دارند( حاكم نیشابورى درباره جنگ حنین روایتى را با سند صحیح از ابن عبّاس نقل مى كند. ابن عباس گوید: تنها كسى كه در جنگ حنین با رسول خدا صلى اللّه علیه وآله ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابى طالب علیهما السلام بود و همه پا به فرار گذاشتند. المستدرك على الصحیحین:ج 3 /ص 111)
من به نحوه سوال کردن کاربر mamadzaker ایراد گرفتم.ادم خوب کسی که ایراد دیگران را بگویید تا طرف مقابل اصلاح کنه. اگر چیزی گفتم که کاربر mamadzaker ناراحت شده از ایشان عذر میخواهم قصد توهین نداشتم.ادم اگر اشتباهی میکنه باید اشتباه خود را اصلاح کنه شاید لحن انتقاد من میتوانست نرم تر باشه.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5774تاریخ سیره حلبی ج 3 ص 109 و تاریخ یعقوبی ج 2 ص 62 :در جنگ حنین که 21 سال پس بعثت بوده و طبق روایات 12000 نفر با پیامبر بودند که همه فرار کردند جز علی و 6 نفر دیگر که از پیامبر دفاع کردند.(((مطمئن باش اگر عمر جزو شش نفر بود این را با افتخار بیان میکرد نه اینکه بگه فرار من یا به قول شماهزیمت من کار قضاو قدر))))………… صحیح بخاری ج 3 ص 218 حدیث 2864 کتاب الجهاد و السیر باب 52 :
نفل شده: که مردم در جنگ حنین فرار کرند و پیامبر فرار نکرد و همراه یاران خود مانندعلی مبارزه کردند.(((مبینی که پیامبر شجاعترین مردم بود و فرار یا به قول شما عقب نشینی نکرد))))
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5809اقای شریعتی چرا جواب سوال ها را نمیدی شما گفتی پیامبر در خط مقدم نبوده پس چطور دندان مبارکش شکسته؟مگر بخاری کتاب صحیح شما نیست؟نکنه اقای شریعتی شما هم عقب نشینی تاکتیکی میکنی؟من کی احادیث شیعه را با سنی مخلوط کردم من در تمام متن ها احادیث از کتاب های معتبر اهل سنت اوردم چونکه شما سنی هستی اگر با مسیحی مناظره میکردم از کتاب انجیل دلیل می اوردم(حالا بگذریم که شما برای من شیعه به جای اصول کافی از بخاری و مسند احمد حدیث میاری). اقای شریعتی وقتی فوت کردی به حاکم نیشابوری این دلایل خیلی قشنگت را بگو تا او هم مطلع شود.اقایان طبری و احمد بن حنبل و عسقلانی سنی هستند و طرفدار عمر معلوم کارهای او را مثل شما توجیه میکنند برای 2000 بار کسی که عقب نشینی تاکتیکی میکنه با افتخار مثل ادم کارش را بیان میکنه نمیگه امر خدا است( اولین حدیث مطلب از بخاری را بخوان)اقای شریعتی شما باز کم اوردی شروع به فحاشی کردی. این ابن تیمیه شما کتاب درباره حرام بودن فحاشی نداره؟این حدیث را بخوان((((ابن حجر هیثمی در ” الفتاوى الحديثية “می گوید :ابن تيمية عبد خذله الله وأضله وأعماه وأصمه وأذله..
وبذلك صرح الأئمة الذين بينوا فساد أحواله وكذب أقواله..
ومن أراد ذلك فعليه بمطالعة كلام الإمام المجتهد المتفق على إمامته وبلوغه مرتبة الاجتهاد أبي الحسن السبكي، وولده التاج، والشيخ الإمام العز بن جماعة، وأهل عصره وغيرهم من الشافعية والمالكية والحنفية
ولم يقصر اعتراضه على متأخري الصوفية بل اعترض على مثل عمر بن الخطاب وعلي بن أبي طالب رضي الله عنهما
…ويعتقد فيه أنه مبتدع ضال مضل غال، عامله الله بعدله
(الفتاوى الحديثية: أحمد شهاب الدين ابن حجر الهيثمي المكي ص84)))) خواندی پسر، برات عربی که دوست داشتی نوشتم امیدوارم نگی به یونای و روسی هم بنویس.
1.سُبكى شافعی متوفّاى سال 756 ه.ق، از دانشمندان اهل سنّت و معاصر «ابنتيميّه» مىنويسد: « قد أحدث ابن تيمية ما أحدث في أصول العقائد ونقض من دعائم الإسلام الأركان والمعاقد ، بعد أن كان متسترا بتبعية الكتاب والسنة ، مظهرا أنه داع إلى الحق هاد إلى الجنة ، فخرج عن الاتباع إلى الابتداع ، و شذ عن جماعة المسلمين بمخالفة الإجماع ، وقال بما يقتضي الجسمية والتراكيب في الذات المقدسة و بأن الافتقار إلى الجزء ليس بمحال و قال بحلول الحوادث بذات الله تعالى و أن القرآن محدث تكلم الله به بعد أن لم يكن وأنه يتكلم و يسكت و يحدث في ذاته الإرادات بحسب المخلوقات ، و تعدى في ذلك إلى استلزام قدم العالم بالقول بأنه لا أول للمخلوقات ، فقال بحوادث لا أول لها فأثبت الصفة القديمة حادثة و المخلوق الحادث قديما ، و لم يجمع أحد هذين القولين في ملة من الملل و لا نحلة من النحل فلم يدخل في فرقة من الفرق الثلاث و السبعين التي افترقت عليها الأمة»
«ابنتیمیّه بعد از آنکه خود را به عنوان پیرو کتاب و سنّت معرفی کرده و اظهار میکند که دعوت کننده به حق و هدایت کنندهی به سوی بهشت است، در اصول عقائد مطالبی را بدعت گذاشته و از پایههای اسلام، ارکان و مبانی آن را نقض کرده و به این خاطر از پیروی حق خارج شده است، داخل در عنوان بدعتگذار گشته و با مخالفت با اجماع از دایره مسلمین خارج شده است. سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آنجا كه ازلى بودن عالم را ملتزم شد و با اين سخنان حتّى از 73 فرقه نيز بيرون رفت.»( سبکی، تقی الدین، السیف الصیقل رد ابن زفیل، مکتبة زهران، بیتا، پاورقی، ص190.)این یکی از علما معاصر با متن عربی:محمد زکي الدين ابراهيم از علماي مصر و الازهر، ميگويد:
و مع ان ابن تيمية انحرافات شتي فلعل من اوقحها هذا الانحراف اللئيم.کلمه الرائد، ج2، ص546
1. امام «ابوبکر حصني دمشقي» شافعي در کتابشان (دفع الشبه من شبه وتمرد )(ص103و104) پس از نقل سخنانی از ابن تیمیة در مورد اومي نويسند:
هذا شيء تقشعرّ منه الأبدان، ولم نسمع أحداً فاه، بل ولا رمز إليه في زمن من الأزمان، ولا بلد من البلدان، قبل زنديق حرّان ـ قاتله اللّه عزّ وجلّ ـ وقد جعل الزنديق الجاهل الجامد، قصّة عمر رضي اللّه عنه دعامة للتوصّل بها إلي خبث طويّته في الإزدراء بسيّد الأوّلين والآخرين وأكرم السابقين واللاحقين، وحطّ رتبته في حياته، وأنّ جاهه وحرمته ورسالته وغير ذلك زال بموته، وذلك منه كفر بيقين وزندقة محقّقة»ترجمه:
از اين سخن «ابن تيميّه»، بدن انسان مي لرزد، اين سخن، قبل از زنديق حرّان «ابن تيميّه» از دهان كسي در هيچ زمان و هيچ مكان بيرون نيامده است، اين زنديق نادان و خشك، داستان حضرت عمر(رضی الله عنه) را وسيله اي براي رسيدن به نيّت نا پاكش در بي اعتنايي به ساحت حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه وسلم) قرار داده و با اين سخنان بي اساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده است، و مدعي شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است .
{2} امام أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي (المتوفى: 974هـ). در کتاب « الفتاوی الحدیثیة » در پاسخ به سوالی که درباره اعتقادات امام ، احمد بن حنبل شده و توجه به این سوال و جواب ، جایگاه ابن تیمیه وابن قیم را در عالم اسلام ، مشخص می کند.
و اما متن این سوال و جواب :
« 211 – وسئل رضي الله عنه ونفعنا به: في عقائد الحنابلة ما لا يخفى على شريف علمكم، فهل عقيدة الإمام أحمد بن حنبل رضي الله عنه كعقائدهم؟
فأجاب بقوله: عقيدة إمام السنة أحمد بن حنبل رضي الله عنه وأرضاه وجعل جنان المعارف متقلبه ومأواه وأفاض علينا وعليه من سوابغ إمتنانه وبوأه الفردوس الأعلى من جنانه، موافقة لعقيدة أهل السنة والجماعة من المبالغة التامة في تنزيه الله تعالى عما يقول الظالمون والجاحدون علوا كبيرا من الجهة والجسمية وغيرهما من سائر سمات النقص، بل وعن كل وصف ليس فيه كمال مطلق، وما اشتهر بين جهلة المنسوبين إلى هذا الإمام الأعظم المجتهد من أنه قائل بشيء من الجهة أو نحوها فكذب وبهتان وافتراء عليه، فلعن الله من نسب ذلك إليه، أو رماه بشيء من هذه المثالب التي برأه الله منها، وقد بين الحافظ الحجة القدوة الإمام أبو الفرج بن الجوزي من أئمة مذهبه المبرئين من هذه الوصمة القبيحة الشنيعة، أن كل ما نسب إليه من ذلك كذب عليه وافتراء وبهتان وأن نصوصه صريحة في بطلان ذلك وتنزيه الله تعالى عنه فاعلم ذلك فإنه مهم. وإياك أن تصغى إلى ما في كتب ابن تيمية وتلميذه ابن قيم الجوزية وغيرهما ممن اتخذ إلهه هواه وأضله الله على علم وختم على سمعه وقلبه وجعل على بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله، وكيف تجاوز هؤلاء الملحدون الحدود، وتعدوا الرسوم وخرقوا سياج الشريعة والحقيقة، فظنوا بذلك أنهم على هدى من ربهم وليسوا كذلك، بل هم على أسوأ الضلال وأقبح الخصال وأبلغ المقت والخسران وأنهى الكذب والبهتان فخذل الله متبعهم وطهر الأرض من أمثالهم … ». { الفتاوی الحدیثیة : 148 }
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #58381.این جمله از شما نیست اقای شریعتی(((7. فکر کن پیامبر ص در جنگ هایشان خط مقدم بودن مگه یک ژنرال میره تفنگ به دست بگیره بجنگه ؟؟ اوندستور میده و جنگ رو فرمانده های پایین تر در خط مقدم رهبری میکنن خودش در پشت جبهه اصلی قرار میگیره ؟؟چون فرمانده اصلی یا شاه بمیره جنگ خود به خود به نفع دشمن تمام میشه ؟؟ ادم دانشمند ))) اقای شریعتی پیامبر خودش هم جنگ را فرماندهی میکرده و هم مبارزه.گرفتی چی شد.2. فرق مخلوط کردن احادیث شیعه با سنی و سنی با شیعه چیه؟؟(2+1 و1+2 هر دو جوابش 3 )لطفا ان حدیث سنی را که من با حدیث شیعه مخلوط کردم را با فونت بزرگ بنویس چرا مجهول مینویسی.3. درباره شوکانی حرف شما درست شوکانی از طرفداران ابن تیمیه من هم مثل هر انسانی (مثل علما شیعه و سنی و خود شما که به من فحاشی میکنی) اشتباه کردم ولی جالب سخن شوکانی از یک سنی نقل شده و من سخن علما دیگری مثل ابن حجر را حتی به عربی درباره ابن تیمیه نوشتم انها را مطالعه کردی؟اسکن کتاب ها هم وجود داره.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5839برای جمع بندی مطالب و برای اینکه وقت بشتری گرفته نشه به کتب اهل سنت دوباره مراحعه میکنیم:1.صالحی شامی در سبل الهدی مینویسد:
در جنگ حنین مسلمانان فرار کردند تا جایی که برخی از آنها تا مکه رسیده بودند، سپس برگشتند. ام الحارث انصاری افسار شتر همسرش حارث را گرفته بود و میگفت: ای حارث ! آیا رسول خدا را تنها میگذاری؟ مردم همه در حال فرار بودند؛ اما این زن شوهرش را رها نمیکرد. خود او میگوید: عمر از کنار من در حال فرار بود، گفتم: ای عمر این چه کاری است که میکنید؟ عمر گفت: فرمان خدا است. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲هـ)، سبل الهدى والرشاد فی سیره خیر العباد، ج ۵، 2.محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش مینویسد:
ابوقتاده گوید: سالی که جنگ حنین اتفاق افتاد، همراه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودم، وقتی که دو لشکر روبروی هم قرار گرفتند، مسلمانان فرار کردند، سپس بر گشتند.
مردی از مشرکان را دیدم که با یک مسلمان میجنگید، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشیری بین گردن و شانهاش وارد کردم، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد، بوی مرگ را احساس کردم ، مرا رها کرد و بر زمین افتاد و مرد. عمر را ملاقات کردم، گفتم چرا مردم فرار میکنند؟ گفت امر و دستور خداوند این است .صحیح بخاری، ج ۴ ص ۵۸، 3.حاكم نیشابورى درباره جنگ حنین روایتى را با سند صحیح از ابن عبّاس نقل مى كند. ابن عباس گوید: تنها كسى كه در جنگ حنین با رسول خدا صلى اللّه علیه وآله ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابى طالب علیهما السلام بود و همه پا به فرار گذاشتند.المستدرك على الصحیحین:ج 3 /ص 111.(4)الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، ، ج 16، ص 273، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث – بيروت – 1420هـ- 2000م.
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، ، ج 4، ص 29، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
-
نویسندهنوشته ها