غزوه

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 10 نوشته (از کل 55)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: نظر اهل سنت درباره ابن تیمیه #5812

    غزوه
    کاربر
    این یکی از علما معاصر با متن عربی:محمد زکي الدين ابراهيم از علماي مصر و الازهر، مي‌گويد:
    و مع ان ابن تيمية انحرافات شتي فلعل من اوقحها هذا الانحراف اللئيم.

    کلمه الرائد، ج2، ص546

    در پاسخ به: Reply To: نظر اهل سنت درباره ابن تیمیه #5813

    غزوه
    کاربر
    1. امام «ابوبکر حصني دمشقي» شافعي در کتابشان (دفع الشبه من شبه وتمرد )(ص103و104) پس از نقل سخنانی از ابن تیمیة در مورد اومي نويسند:
    هذا شيء تقشعرّ منه الأبدان، ولم نسمع أحداً فاه، بل ولا رمز إليه في زمن من الأزمان، ولا بلد من البلدان، قبل زنديق حرّان ـ قاتله اللّه عزّ وجلّ ـ وقد جعل الزنديق الجاهل الجامد، قصّة عمر رضي اللّه عنه دعامة للتوصّل بها إلي خبث طويّته في الإزدراء بسيّد الأوّلين والآخرين وأكرم السابقين واللاحقين، وحطّ رتبته في حياته، وأنّ جاهه وحرمته ورسالته وغير ذلك زال بموته، وذلك منه كفر بيقين وزندقة محقّقة»

    ترجمه:

    از اين سخن «ابن تيميّه»، بدن انسان مي لرزد، اين سخن، قبل از زنديق حرّان «ابن تيميّه» از دهان كسي در هيچ زمان و هيچ مكان بيرون نيامده است، اين زنديق نادان و خشك، داستان حضرت عمر(رضی الله عنه) را وسيله اي براي رسيدن به نيّت نا پاكش در بي اعتنايي به ساحت حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه وسلم) قرار داده و با اين سخنان بي اساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده است، و مدعي شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است .

    {2} امام أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي (المتوفى: 974هـ). در کتاب « الفتاوی الحدیثیة » در پاسخ به سوالی که درباره اعتقادات امام ، احمد بن حنبل شده و توجه به این سوال و جواب ، جایگاه ابن تیمیه وابن قیم را در عالم اسلام ، مشخص می کند.

    و اما متن این سوال و جواب :

    « 211 – وسئل رضي الله عنه ونفعنا به: في عقائد الحنابلة ما لا يخفى على شريف علمكم، فهل عقيدة الإمام أحمد بن حنبل رضي الله عنه كعقائدهم؟

    فأجاب بقوله: عقيدة إمام السنة أحمد بن حنبل رضي الله عنه وأرضاه وجعل جنان المعارف متقلبه ومأواه وأفاض علينا وعليه من سوابغ إمتنانه وبوأه الفردوس الأعلى من جنانه، موافقة لعقيدة أهل السنة والجماعة من المبالغة التامة في تنزيه الله تعالى عما يقول الظالمون والجاحدون علوا كبيرا من الجهة والجسمية وغيرهما من سائر سمات النقص، بل وعن كل وصف ليس فيه كمال مطلق، وما اشتهر بين جهلة المنسوبين إلى هذا الإمام الأعظم المجتهد من أنه قائل بشيء من الجهة أو نحوها فكذب وبهتان وافتراء عليه، فلعن الله من نسب ذلك إليه، أو رماه بشيء من هذه المثالب التي برأه الله منها، وقد بين الحافظ الحجة القدوة الإمام أبو الفرج بن الجوزي من أئمة مذهبه المبرئين من هذه الوصمة القبيحة الشنيعة، أن كل ما نسب إليه من ذلك كذب عليه وافتراء وبهتان وأن نصوصه صريحة في بطلان ذلك وتنزيه الله تعالى عنه فاعلم ذلك فإنه مهم. وإياك أن تصغى إلى ما في كتب ابن تيمية وتلميذه ابن قيم الجوزية وغيرهما ممن اتخذ إلهه هواه وأضله الله على علم وختم على سمعه وقلبه وجعل على بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله، وكيف تجاوز هؤلاء الملحدون الحدود، وتعدوا الرسوم وخرقوا سياج الشريعة والحقيقة، فظنوا بذلك أنهم على هدى من ربهم وليسوا كذلك، بل هم على أسوأ الضلال وأقبح الخصال وأبلغ المقت والخسران وأنهى الكذب والبهتان فخذل الله متبعهم وطهر الأرض من أمثالهم … ». { الفتاوی الحدیثیة : 148 }

    در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5838

    غزوه
    کاربر
    1.این جمله از شما نیست اقای شریعتی(((7. فکر کن پیامبر ص در جنگ هایشان خط مقدم بودن مگه یک ژنرال میره تفنگ به دست بگیره بجنگه ؟؟ اوندستور میده و جنگ رو فرمانده های پایین تر در خط مقدم رهبری میکنن خودش در پشت جبهه اصلی قرار میگیره ؟؟چون فرمانده اصلی یا شاه بمیره جنگ خود به خود به نفع دشمن تمام میشه ؟؟ ادم دانشمند ))) اقای شریعتی پیامبر خودش هم جنگ را فرماندهی میکرده و هم مبارزه.گرفتی چی شد.2. فرق مخلوط کردن احادیث شیعه با سنی و سنی با شیعه چیه؟؟(2+1 و1+2 هر دو جوابش 3 )لطفا ان حدیث سنی را که من با حدیث شیعه مخلوط کردم را با فونت بزرگ بنویس چرا مجهول مینویسی.3. درباره شوکانی حرف شما درست شوکانی از طرفداران ابن تیمیه من هم مثل هر انسانی (مثل علما شیعه و سنی و خود شما که به من فحاشی میکنی) اشتباه کردم ولی جالب سخن شوکانی از یک سنی نقل شده و من سخن علما دیگری مثل ابن حجر را حتی به عربی درباره ابن تیمیه نوشتم انها را مطالعه کردی؟اسکن کتاب ها هم وجود داره.
    در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5839

    غزوه
    کاربر
    برای جمع بندی مطالب و برای اینکه وقت بشتری گرفته نشه به کتب اهل سنت دوباره مراحعه میکنیم:1.صالحی شامی در سبل الهدی می‌نویسد:
    در جنگ حنین مسلمانان فرار کردند تا جایی که برخی از آن‌ها تا مکه رسیده بودند، سپس برگشتند. ام الحارث انصاری افسار شتر همسرش حارث را گرفته بود و می‌گفت: ای حارث ! آیا رسول خدا را تنها می‌گذاری؟ مردم همه در حال فرار بودند؛ اما این زن شوهرش را رها نمی‌کرد. خود او می‌گوید: عمر از کنار من در حال فرار بود، گفتم: ای عمر این چه کاری است که می‌کنید؟ عمر گفت: فرمان خدا است. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲هـ)، سبل الهدى والرشاد فی سیره خیر العباد، ج ۵، 2.محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش می‌نویسد:
    ابوقتاده گوید: سالی که جنگ حنین اتفاق افتاد، همراه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودم، وقتی که دو لشکر روبروی هم قرار گرفتند، مسلمانان فرار کردند، سپس بر گشتند.
    مردی از مشرکان را دیدم که با یک مسلمان می‌جنگید، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشیری بین گردن و شانه‌اش وارد کردم، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد، بوی مرگ را احساس کردم ، مرا رها کرد و بر زمین افتاد و مرد. عمر را ملاقات کردم، گفتم چرا مردم فرار می‌کنند؟ گفت امر و دستور خداوند این است .صحیح بخاری، ج ۴ ص ۵۸، 3.حاكم نیشابورى درباره جنگ حنین روایتى را با سند صحیح از ابن عبّاس نقل مى كند. ابن عباس گوید: تنها كسى كه در جنگ حنین با رسول خدا صلى اللّه علیه وآله ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابى طالب علیهما السلام بود و همه پا به فرار گذاشتند.المستدرك على الصحیحین:ج 3 /ص 111.(4)

    الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، ، ج 16، ص 273، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث – بيروت – 1420هـ- 2000م.

    القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، ، ج 4، ص 29، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

    در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5840

    غزوه
    کاربر
    4.عائشه مى‌گويد: ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مى‌افتاد،‌ گريه مى‌كرد و مى‌گفت: آن روز، روز طلحه بود. سپس گفت: نخستين كسى كه در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا را ديدم كه با يكى از كفار مى‌جنگيد، به طلحه گفتم: همان جايى كه هستى باش كه من چيزهايى را از دست داده‌ام، مردى از خويشان من است كه عزيزتر است از تمام آن چه بين مشرق و مغرب است. و من به رسول خدا نزديكتر بودم، كسى را كه نمى‌شناختم به طرف رسول خدا آمد، هنگامى كه نزديك شد ديدم ابوعبيده جراح است، خودمان را به پيامبر رسانديم، ديدم دندان‌هاى جلوى آن حضرت شكسته شده و صورتش شكافته و دو حلقه از حلقه‌هاى زره در صورتش فرو رفته بود.

    الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، ، ج 2، ص 191، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي – لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م.

    5.

    فخر رازى از بزرگترين عالمان اهل سنت مى‌نويسد:

    ومن المنهزمين عمر، الا أنه لم يكن في أوائل المنهزمين ولم يبعد، بل ثبت على الجبل إلى أن صعد النبي صلى الله عليه وسلم.

    از فراريان صحنه جنگ، عمر بود؛ البته جزء نخستين فراريان نبود، بالاى كوه ماند تا پيامبر هم به آن‌ها پيوست.

    الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، ، ج 9، ص 42، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ – 2000م. 6.

    عثمان بن عفان، عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان (دو نفر از انصار) آن قدر گريختند كه به كوه جلعب (كوهى در اطراف مدينه از طرف اعوض) رسيدند و سه روز در آن جا ماندند و سپس بازگشتند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود: به چه سر زمين دورى رفته بوديد! »

    الطبري، محمد بن جرير، ج 4، ص 145، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ

    در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5841

    غزوه
    کاربر

    7.روي أنه صلى الله عليه وسلم بعث أبا بكر أولا فرجع منهزما وبعث عمر فرجع كذلك فغضب النبي صلى الله عليه وسلم لذلك فلما أصبح خرج إلى الناس ومعه راية فقال ( لأعطين.. ) إلى آخره.

    روايت شده است كه رسول خدا (ص) اول ابوبكر را به طرف خيبر فرستاد كه او فرار كرده و برگشت، سپس عمر را فرستاد او هم همان سرنوشت را داشت، پيامبر (ص) خشمگين شد، فردا صبح در حالى كه پرچم به دست آن حضرت بود فرمود:… »

    الإيجي، عضد الدين (متوفاي756هـ)، ، ج 3، ص 634، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ناشر: دار الجيل، لبنان، بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ، 1997م.

    القاضى الجرجانى، علي بن محمد (متوفاي 816هـ)، ، ج 8، ص 369. ناشر: مطبعة السعادة – مصر، الطبعة الأولى، 1325هـ – 1907 م.8.

    عبد الرحمن بن‌أبى ليلى مى‌گويد: علي (عليه السلام) در تابستان و زمستان لباس ضخيم مى‌پوشيد، دوستانم گفتند: از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) عملى تعجب آور مى‌بينيم، گفتم چه چيزى؟ گفتند: در هواى گرم لباس ضخيم مى‌پوشد و در سرماى شديد لباس نازك، آيا تو چيزى در اين باره شنيده‌اي؟

    گفتم نشنيده‌ام، گفتند: پدرت هميشه همراه علي (عليه السلام) است از او بپرس. از پدرم پرسيدم گفت: چيزى نمى‌دانم؛‌ ولى خودش نزد علي (عليه السلام) رفت و پرسيد، علي (عليه السلام) فرمود: مگر در خيبر همراه ما نبودى؟ گفتم: آرى بوده‌ام. فرمود: مگر نديدى رسول خدا ابوبكر را با عده‌اى براى فتح خيبر فرستاد؛ ولي او شكست خورد و برگشت. سپس عمر را فرستاد، او هم شكست خورده بازگشت؟ گفتم آرى شاهد بودم. سپس رسول خدا (ص) فرمود: فردا پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خدا و روسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند كه به دست وى خيبر فتح خواهد شد. آن گاه مرا صدا زد و پرچم را به دست من داد و براى من دعا كرد و عرضه داشت:‌ خداوندا! او را از سرما و گرما حفظ كن، از آن لحظه بود كه سرما و گرما را احساس نكرده و به من آسيبى نمى‌رسد.

    الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، ، ج 2، ص 412، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي – لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م.

    إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، ، ج 6، ص 367، ح 32080، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد – الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.

    در پاسخ به: Reply To: فرار عمر در جنگ حنین ( منصوب کردن فرار خود به امر خدا) #5842

    غزوه
    کاربر
    و اما اخر: اقای شریعتی حدیث 1 را خواندی که میگه ایا رسول خدا را تنها میگذاری.حدیث 4 را خواندی که اقای ابوبکر زمانی به قول شما از عقب نشینی تاکتیکتی یا هزیمت برمیگرده که دندان پیامبر شکسته و زره دربدنشان فرو رفته.حدیث 5 را خواندی که عمر بالای کوه فرار کرده و بعد پیامبر می اید شما که گفتی او عقب تر از پیامبر نرفته.6. میبینی تو حدیث 6 پیامبر به عثمان چی میگه.حدیث 7 را خواندی ببینی پیامبر از کی عصبانی. حدیث 8 را خواندی ببینی پیامبر از چه کسی پرچم را میگیره و به علی میده……………..همین بست :))))))))))))))))) والسلام
    در پاسخ به: Reply To: جنگ با علی جنگ با رسول خدا #6183

    غزوه
    کاربر
    در حدیث پیامبر فرمودند با کسی که با شما در ستیز باشد من در ستیزم کجا پیامبر گفته مشرک یا مسلمان.
    در پاسخ به: Reply To: جانشین پیامبر توسط خدا انتخاب میشود #6184

    غزوه
    کاربر
    وقال عبد الرحمن بن زيد: نزلت هذه الآيات في عامر بن الطفيل وأربد بن ربيعة وكانت قصتهما على ما روى الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: أقبل عامر بن الطفيل وأربد بن ربيعة وهما عامريان يريدان رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو جالس في المسجد في نفر من أصحابه فدخلا المسجد فاستشرف الناس لجمال عامر وكان أعور وكان من أجل الناس فقال رجل: يا رسول الله هذا عامر بن الطفيل قد أقبل نحوك فقال: دعه فإن يرد الله به خيرا يهده فأقبل حتى قام عليه فقال: يا محمد مالي إن أسلمت؟ قال: لك ما للمسلمين وعليك ما على المسلمين. قال: أتجعل لي الأمر بعدك؟ قال: ليس ذلك إلي إنما ذلك إلى الله عز وجل يجعله حيث يشاء…
    عبد الرحمن بن زيد گفته: اين آيات در باره عامر بن طفيل و اربد بن ربيعه نازل شده است. طبق روايت ابن عباس، قصه آنها اين است كه اين دو نفر نزد رسول خدا آمدند در حالى كه نزد آن حضرت در ميان اصحابش نشسته بودند. اين دو نفر وارد شدند. مردم به خاطر زيبائى كه عامر داشت و از بزرگان قومش بود و از طرفى نيز اعور بود، بر خواستند. مردى گفت:‌ اى رسول خدا اين عامر بن طفيل است كه به سوى شما آمده است. رسول خدا فرمود: او را به حال خودش بگذاريد اگر خدا در مورد او خير را بخواهد او را هدايت مى‌كند. عامر به حضرت رو آورد تا نزد رسول خدا ايستاد و گفت:‌ اى محمد! اگر من اسلام بياورم چى چيزى برايم مى‌رسد؟ حضرت فرمود: هرچه براى مسلمانان است براى تو نيز هست و آنچه بر ضرر مسلمانان است بر ضرر تو هم مى‌باشد. عامر گفت: ‌آيا امر بعد از خودت را براى من قرار مى‌دهي؟ حضرت فرمود: اختيار اين كار به دست من نيست؛ بلكه در اختيار خداوند است براى هركسى كه بخواهد قرار مى‌دهد.و…
    البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاى516هـ)، تفسير البغوي، ج3، ‌ص9،‌ تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
    الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج9، ص297، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
    الواحدي النيسابوري، أبي الحسن علي بن أحمد، أسباب نزول الآيات، ص184، ناشر: مؤسسة الحلبي وشركاه للنشر والتوزيع – القاهرة، 1388 – 1968 م.
    النيسابوري، نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين المعروف بالنظام الأعرج (متوفاى 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج4، ص 148، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ – 1996م.
    الثعالبي، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاى875هـ)، الجواهر الحسان في تفسير القرآن، ج5، ص276، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – بيروت.
    اللباب في علوم الكتاب، اسم المؤلف: أبو حفص عمر بن علي ابن عادل الدمشقي الحنبلي الوفاة: بعد 880 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان – 1419 هـ -1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض
    منابع ديگر اهل سنت نيز اين داستان را آورده اند:
    ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاى630هـ) الكامل في التاريخ، ج2، ص167، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
    السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الخصائص الكبرى، ج2،‌ ص29، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت – 1405هـ – 1985م.
    در پاسخ به: Reply To: جانشین پیامبر توسط خدا انتخاب میشود #6185

    غزوه
    کاربر
    حدثنا أبو الْيَمَانِ أخبرنا شُعَيْبٌ عن عبد اللَّهِ بن أبي حُسَيْنٍ حدثنا نَافِعُ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال قَدِمَ مُسَيْلِمَةُ الْكَذَّابُ على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَجَعَلَ يقول: إن جَعَلَ لي مُحَمَّدٌ الْأَمْرَ من بَعْدِهِ تَبِعْتُهُ وَقَدِمَهَا في بَشَرٍ كَثِيرٍ من قَوْمِهِ. فَأَقْبَلَ إليه رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَمَعَهُ ثَابِتُ بن قَيْسِ بن شَمَّاسٍ وفي يَدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قِطْعَةُ جَرِيدٍ حتى وَقَفَ على مُسَيْلِمَةَ في أَصْحَابِهِ فقال: «لو سَأَلْتَنِي هذه الْقِطْعَةَ ما أَعْطَيْتُكَهَا وَلَنْ تَعْدُوَ أَمْرَ اللَّهِ فِيكَ وَلَئِنْ أَدْبَرْتَ ليَعْقِرَنَّكَ الله وَإِنِّي لَأَرَاكَ الذي أُرِيتُ فِيكَ ما رأيت».
    ابن عَبَّاسٍ رضى الله عنهما گفت: مُسَيْلِمَه ْكَذَّاب در زمان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مى‌گفت: اگر محمد امارت بعد از خودش را براى من قرار دهد از او پيروى مى‌كنم، او با افراد فراوان از قبيله‌اش به سمت آن حضرت آمد و رسول خدا صلى الله عليه وسلم به همراه ثابت بن قيس به او رو كرد و در حالى كه در دستشان تكه چوبى بود به نزد او رفت و در مقابلش ايستاد و فرمود: «اگر اين تكه چوب را از من بخواهى، به تو نخواهم داد وَ هرگز امر الله را در خود نخواهى ديد و اگر پشت كنى (و اسلام نياوري) قطعا خداوند تو را خوار خواهد كرد و من عاقبت تو را شوم مى‌بينم».
    البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج3،ص1325، ح3424، 4115، 7023، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
    النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج(متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1780، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
در حال نمایش 10 نوشته (از کل 55)