پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث یوم الدار سندی برخلافت وجانشینی منصوص علی علیه السلام؟؟ #6861از اینکه می بینم به عکس کامنت های قبل مودبانه وبا اخلاق فقط اشکالات خودتان را مطرح می کنید تشکر می کنم اما پاسخ به شما:
اولا اینکه نبوت با جناب رسول خدا صلی الله علیه وآله خاتمه می یابد از مسلمات وضروریات اعتقادات شیعه است وجای هیچ تردیدی در آن نیست وما منکر آن را مرتد وخارج از دین می دانیم که البته نظایری هم داشته که افرادی خاتمیت را انکار کرده اند واز جانی اسطین وعلمای گرانقدر وفقهای عظام شیعه مورد تخطئه واقع شده اند وحکم ارتداد در مورد آنها جاری شده نمونه آن سید علی محمد شیرازی رییس فرقه با بیه وبهائیه است.
ثانیا خودت می بری وخودت می دوزی اول می گویی استمرار نبوت است پس امام همان نبی است وبعد می گویی حالا که شد نبی پس نمی توان آن را با روایات درست کردوبا ید با آیات قرآن درست کرد ؟!!!!!!!کی گفته امیر المونین علی علیه السلام نبی است که بخواهیم نبوت او را با قرآن وغیر قرآن ثابت کنیم.
ثالثا فرمودید آیه مبارکه فَإِنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُالْمُبِينُ دلالت می کند برحصر بله دلالت بر حصر می کند بوسیله: 1-انما 2-اسمیه بودن جمله مفید تاکید وحصر است 3- تقدیم جارو مجرور 4 – الف ولام در البلاغ مفید جنس وافاده عموم ولذا حصر همه بلاغها در رسالت نبی است.
اما مرااز حصر چیست: یعنی به درستی وبه تحقیق تنها وظیفه رسول ما ابلاغ آشکار است (یعنی ابلاغ آشکار پیامهای ما)…………یعنی رسول خدا فقط آنچه را مامور بوده ابلاغ می کرده است این کبرا ی درستی است وقابل شک نیست که رسول خدا هر آنچه را مامور بوده ابلاغ می کرده است وما ینطق عن الهوی بوده است اما از کجای این آیه شریفه فهمیده می شود که : با توجه به این ایات واضح و روشن قران ، پیامبر اسلام حق تعیین جانشین پس از فوت خود را نداشته و ندارد چرا کبرا را بر این صغری تطبیق می کنید تطبیق شما واضح البطلان است زیرا:
طبق روایتی که در پست اصلی گذاشتم که در ذیل آیه وانذر عشیرتک الاقربین است رسول خدا جانشینی علی علیه السلام را ابلاغ کرده است وچون ابلاغ نموده است پس این جانشینی من عند الله بوده است.
2-پیامبر در روایات مختلف دیگر از جمله در یوم غدیر این وزارت وجانشینی وخلافت را برای علی علیه السلام ثابت کرد وچون رسول خدا چیزی غیر از آنچه را خدا ما مورش کرده باشد بر زبان نمی آورد بنابر این این دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله هم من عند الله بوده است.
3-فرمودید:پیامبر اسلام حق تعیین جانشین پس از فوت خود را نداشته و ندارد .بله این قیقا ادعای ما است نه رسول خدا صلی الله علیه وآله ونه هیچ پیامبری حق انتخاب جانشین برای خود را ندارد بلکه فقط این خدا است که جانشین رسولانش را تعیین می کند ………….من الله التوفیق
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: آیا خلیفه دوم با سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وروش قرآن مخالفت کرد؟! #6862جناب در کامنت بالا گفتی :این ایه درباره ازدواج دائم است…………شما با این جمله اصل مشروعیت متعه را در اسلام که مورد اتفاق کل مسلمین است را انکار کردی ………………بهتر است با بت اطلاع شما عرض کنم که در اصل مشروعیت متعه بین علمای فریقین هیچ اختلافی نیست تنها اختلاف در نسخ متعه وزمان نسخ آن است خواهش می کنم با مطالعه بیشتر جواب بدهید…………………
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث یوم الدار سندی برخلافت وجانشینی منصوص علی علیه السلام؟؟ #6863بنده چون عادت به بی ادبی نسبت به هیچ انسانی را ندارم جواب توهین های شما را به هیچ عنوان نمی دهم وقضاوت را در این مورد فقط به خوانندگان واگذار می کنم واما در پاسخ شما که گویا خود را فاضل می دانید ومتاسفانه در لینک های متعدد بارها شاهد بی اطلاعی شما از ابتدایی ترین اصول تفسیری وفقهی بوده ام عرض می کنم :
بررسی تفصیلی سند اول مورد ادعای ما:حدثنا ابن حميد، قال: حدثنا سلمة، قال: حدثني محمد بن إسحاق عن عبد الغفار بن القاسم عن المنهال بن عمرو عن عبد الله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبد المطلب عن عبد الله ابن عباس عن علي بن أبي طالب
می بینیم در این حدیث نام افرادی ذکر شده است که همه مورد وثوق واعتماد علمای اهل سنت هستند وشما هم معترف بودید واشکالی نکر دید مگر در مورد یک نفروآن هم عبد الغفار بن القاسم معروف به ابو مریم است واما پاسخ:
عبد الغفار بن قاسم بن قيس الأنصاري فهو أبو مريم الكوفي:
قال شعبة: لم أر أحفظ منه … و كان ذا اعتناء بالعلم و بالرجال.
لسان الميزان لإبن حجر، ج4، ص42
قال إبن عدي: له أحاديث صالحة.
قال: سمعت إبن عقدة يثني على أبي مريم و يطريه و تجاوز الحد في مدحه.
الكامل في الضعفاء لإبن عدي، ج5، ص327
خوب می بنیم ابن حجر وابن عدی هر دو او را مدح کرده اند وگفته اند احفظ واضبط از او را سراغ ندارند .
کل رجال سند:
1ـ ابن حُمِيْد، فهو محمد بن حميد بن حيان ت 248 هـجري
سئل يحيى بن معين عنه، فقال: ثقة.
قال جعفر بن أبي عثمان الطيالسي: إبن حميد ثقة.
تهذيب الكمال للمزي، ج25، ص100ـ 101
2ـ سلمة بن الفضل الأبرش الأنصاري، ت بعد 190 هجري
قال إبن معين: ثقة كتبنا عنه.
قال إبن سعد: كان ثقة صدوقاً.
قال إبن داود: ثقة.
تهذيب التهذيب لإبن حجر، ج4، ص135ـ 136
3ـ محمد بن إسحاق صاحب السيرة المعروفة، ت150 هجري
قال الذهبي: العلامة الحافظ الأخباري و كان في العلم بحراً عجاجاً.
قال ابن إدريس الحافظ: كيف لا يكون ثقة و قد حدث عن الأعرج.
سير أعلام النبلاء للذهبي، ج7، ص33ـ 37
عن سفيان: أنه ما رأى أحدا يتهمه.
تهذيب التهذيب لإبن حجر، ج9، ص36
4ـ عبد الغفار بن قاسم بن قيس الأنصاري فهو أبو مريم الكوفي:
قال شعبة: لم أر أحفظ منه … و كان ذا اعتناء بالعلم و بالرجال.
لسان الميزان لإبن حجر، ج4، ص42
قال إبن عدي: له أحاديث صالحة.
قال: سمعت إبن عقدة يثني على أبي مريم و يطريه و تجاوز الحد في مدحه.
الكامل في الضعفاء لإبن عدي، ج5، ص327
5ـ المنهال بن عمرو:
قال يحيى بن معين و النسائي: ثقة.
قال العجلي: كوفي ثقة.
تهذيب الكمال للمزي، ج28، ص570ـ 571
6ـ عبد الله بن الحارث بن نوفل:
قال إبن معين و أبو زرعة و النسائي: ثقة.
قال إبن المديني: ثقة.
قال العجلي: ثقة.
قال محمد بن عمر: ثقة.
تهذيب التهذيب لإبن حجر، ج5، ص158
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: حدیث یوم الدار سندی برخلافت وجانشینی منصوص علی علیه السلام؟؟ #6872ابن حجر در پایان می نویسد: وقال بن عدي سمعت بن عقدة يثني على أبي مريم ويطريه وتجاوز الحد في مدحه حتى قال لو ظهر على أبي مريم ما اجتمع الناس الى شعبة قال وانما مال اليه بن عقدة هذا الميل لافراطه في التشيعابن عدی گفته است از ابن عقده شنیدم که بر ابی مریم ثنا می کرد وبسیار او را می ستود …….وبعد در ادامه می گوید ابن عقده به او اینچنین تمایل داشته است بواسطه افراط او در تشیع معلوم است که اگر هم عده ای او را توثیق نکرده اند از جهت مذهب او بوده است اما به هر حال ایشان در لابلای کلامش می گوید وکان ذا اعتناء بالعلم وبالرجال…. وهو شیخ شعبه واثنی علیه شعبة ……………………………………………………………….
البته دلیل ما بر حقانیت خلافت مولایمان علی علیه السلام منحصر در این حدیث نیست که با نقض سندی در آن بتوانید مشکل را حل کنید وخلافت را برای کسانی ثابت کنید به خانه وحی هجوم بردند و…..
کماکان منتظر جواب از برادران هستم………………………………….شما بهتر است به جای بد و بیراه گفتن فکری به حال این حدیث کنید که اثبات جسمانیت برای خدا می کند منتظر پاسخ هستم………………………………………………شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: متعه را پیامبر حرام کرد یا عمر ؟ کتب اهل سنت چه میگوید!! #6906در این عبارت شما چند اعتراف وجود دارد که مدعیات شما را ابطال می کند : گفتید :
هدف سیدنا عمر رضی الله عنه دور کردن مردم از حج کردن نبوده بلکه عمر دوست داشته که هیمیشه خانه خدا رنیگن و پر از حاجیان در حال طواف باشد……………………………………
اولا این گفته شما اعترافی است براینکه خلیفه دوم متعه حج را منع کرده است وآن را حرام اعلام نموده است .
ثانیا عبارتی که از خلیفه دوم در کتب مختلف نقل شده است این است که دومتعه در زمان رسول خدا بود که من از آن دو نهی می کنم وبر آن عقاب می کنم متعه النساء ومتعه حج وقتی شما اعتراف به نهی خلیفه دوم از متعه حج اعتراف کردید نتیجه آن اعتراف به نهی خلیفه دوم از متعه نساء هم هست چون نقل همان نقلی است که در مورد هر دو وجود دارد….
ثالثا عمر بدون دلیل این کار را انجام نداده است بلکه این کار را برای آن کرده است که خانه خدا در ایام حج شلوغ تر وبه قول شما رنگین تر باشد بنا بر این پذیرفته اید که هر کسی می تواند به اسنتنباط شخصی خود وبرای غرضی که تشخیص می دهد حلال خدا را حرام وحرام او را حلال کند پس سنت ثابتی نخواهد ماند…
رابعا از نظر شما حسبنا کتاب الله است مرجع کتاب خدا است ویا حد اکثر چنانکه خود می گویید پایبند به سنت نبوی هستید حال این نهی خلیفه دوم از قرآن نشات گرفته است یا از سنت نبوی بی گمان از هیچکدام پس خلیفه دوم با چه مجوزی حق چنین اقدامی را داشته است.
خامسا احکام در شریعت ودر فقه توقیفی هستند یعنی قابل تغییر ونسخ جز به وسیله شارع که خدا است ویا رسول او نیستند واین اصلی مسلم است حال سوال ما این است خلیفه دوم خدا بوده تا تکلیف شرعی مردم را مشخص کند یا رسول خدا بودهسادسا هیچ نصی از رسول خدا هر چند ضعیف بر جانشینی خلیفه دوم واجازه رسول خدا بر تصرفات خلیفه دوم از ناحیه رسول اکرم صادر نشده پس خلیفه دوم با چه مجوزی این تصرفات را انجام داده است اگر مجوزی هست بفرمایید واگر مجوزی ندارید ….پس این تصرفات ونیز تصرفات دیگر حضرات همه باطل است …..
سابعا با توجه به دلسوزی جناب خلیفه دوم واقدام او بر این مهم نتیجه می گیریم ایشان از خدا ورسول خدا بر خانه خدا ودین خدا دلسوز تر بوده اند ……………واعجبا -
نویسندهنوشته ها
در روایات صحیحی که در صحیح مسلم هست رسول خدا فرمود ای علی جنگ با تو جنگ با من است وصلح با تو صلح بامن ونیز فرمود بغض تو را کسی به دل ندارد مگر منافق وکسی تو را دوست نمی دارد مگر مومن وروایات بسیار دیگر وقتی علی کسی است که جنگ با او جنگ با رسول خدا است چطور می تواند کسی که با رسول خدا می جنگد مشمول آیه 100 سوره توبه شود !!!چطور کسی که سبب قتل صحابی بزرگ رسول خدا وکاتب وحی وقاری قرآن عبد الله بن مسعود می شود می تواند مشمول آیه شریفه شود!!! واز این دست نمونه ها بسیار است که در پستهای بعدی به آنها اشاره خواهم کرد اما فعلا در این پست وبا توجه به استدلال برادرمان فقط می خواهیم ابطال حسبنا کتاب الله را ثابت کنیم که خواهش می کنم اگر جوابی نسبت به این مطلب دارید بفرمایید!