پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
اینم روایت بعدی:
السنن الكبرى للبيهقي وفي ذيله الجوهر النقي – (ج 2 / ص 150)
2975- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ غَيْرَ مَرَّةٍ وَأَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ : مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ السُّلَمِىُّ مِنْ أَصْلِهِ وَأَبُو بَكْرٍ : أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَاضِى قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ : مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُكْرَمٍ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ شَرِيكِ بْنِ أَبِى نَمِرٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ : فِى بَيْتِى أُنْزِلَتْ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) قَالَتْ : فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- إِلَى فَاطِمَةَ وَعَلِىٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ فَقَالَ :« هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَيْتِى ». وَفِى حَدِيثِ الْقَاضِى وَالسُّلَمِىُّ :« هَؤُلاَءِ أَهْلِى ». قَالَتْ فَقُلْتُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَا أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ؟ قَالَ : بَلَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى .
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ : هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ سَنَدُهُ ، ثِقَاتٌ رُوَاتُهُ.
قَالَ الشَّيْخُ : وَقَدْ رُوِىَ فِى شَوَاهِدِهِ ثُمَّ فِى مُعَارَضَتِهِ أَحَادِيثٌ لاَ يَثْبُتُ مِثْلُهَا ، وَفِى كِتَابِ اللَّهِ الْبَيَانُ لِمَا قَصَدْنَا ثُمَّ فِى إِطْلاَقِ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- الآلَ وَمُرَادُهُ مِنْ ذَلِكَ أَزْوَاجُهُ أَوْ هُنَّ دَاخِلاَتٌ فِيهِسایت ولی عصر در مقاله به عنوان ” مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر و اهل بیت در آیه حضرت ابراهیم علیه السلام چه کسانی هستند ؟ ” گفته است که در “مورد اهل بیت رسول خدا بهتر است به روایات نبوی مورد اتفاق شیعه وسنی مراجعه کرد” و بعد حدیث کساء را آورده است و به علاوه حرف های اضافی دیگر که بحث روی آن عبث است.
در پاسخ این باید گفت نظر به حدیث و روایت نبوی هم اهل بیت زنان پیامبر صلی الله و علیه و علی آله وسلم هستند.
به طور مثال در صحیح مسلم » کتاب النکاح » باب فضیله إعتاقه أمته ثم یتزوجها آمده است که در عروسی زینب پیامبر ص به همه زنانش سر زد و گفت: سَلَامٌ عَلَیْکُمْ، کَیْفَ أَنْتُمْ یَا أَهْلَ الْبَیْتِ؟ و حتی در صحیح البخاری » کتاب تفسیر القرآن » سوره الأحزاب » باب قوله لا تدخلوا بیوت النبی آمده است که وقتی به خانه عایشه رفت گفت:السلام علیکم أهل البیت ورحمه الله عایشه در جواب ایشان گفت: وعلیک السلام ورحمه الله کیف وجدت أهلک بارک الله لک…
4515 حدثنا أبو معمر حدثنا عبد الوارث حدثنا عبد العزيز بن صهيب عن أنس رضي الله عنه قال بني على النبي صلى الله عليه وسلم بزينب بنت جحش بخبز ولحم فأرسلت على الطعام داعيا فيجيء قوم فيأكلون ويخرجون ثم يجيء قوم فيأكلون ويخرجون فدعوت حتى ما أجد أحدا أدعو فقلت يا نبي الله ما أجد أحدا أدعوه قال ارفعوا طعامكم وبقي ثلاثة رهط يتحدثون في البيت فخرج النبي صلى الله عليه وسلم فانطلق إلى حجرة عائشة فقال السلام عليكم أهل البيت ورحمة الله فقالت وعليك السلام ورحمة الله كيف وجدت أهلك بارك الله لك فتقرى حجر نسائه كلهن يقول لهن كما يقول لعائشة ويقلن له كما قالت عائشة ثم رجع النبي صلى الله عليه وسلم فإذا ثلاثة من رهط في البيت يتحدثون وكان النبي صلى الله عليه وسلم شديد الحياء فخرج منطلقا نحو حجرة عائشة فما أدري آخبرته أو أخبر أن القوم خرجوا فرجع حتى إذا وضع رجله في أسكفة الباب داخلة وأخرى خارجة أرخى الستر بيني وبينه وأنزلت آية الحجاب
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=52&ID=8682
2565 1428 قال أنس وشهدت وليمة زينب فأشبع الناس خبزا ولحما وكان يبعثني فأدعو الناس فلما فرغ قام وتبعته فتخلف رجلان استأنس بهما الحديث لم يخرجا فجعل يمر على نسائه فيسلم على كل واحدة منهن سلام عليكم كيف أنتم يا أهل البيت فيقولون بخير يا رسول الله كيف وجدت أهلك فيقول بخير فلما فرغ رجع ورجعت معه فلما بلغ [ ص: 1047 ] الباب إذا هو بالرجلين قد استأنس بهما الحديث فلما رأياه قد رجع قاما فخرجا فوالله ما أدري أنا أخبرته أم أنزل عليه الوحي بأنهما قد خرجا فرجع ورجعت معه فلما وضع رجله في أسكفة الباب أرخى الحجاب بيني وبينه وأنزل الله تعالى هذه الآية لا تدخلوا بيوت النبي إلا أن يؤذن لكم الآية
حتی فکر کنم این عبارت رو هم ندیدی که اگر این فرد مجهول همان ثقه باشد اصل حدیث در بزار چگونه متنی دارد.یعنی معلومه اصلا نمی خوندی حیف بخدا.
ختم الله علی قلوبهم و علس سمعهم و علی ابصارهم غشاوة
*****فرمودید:دوباره باز بنویس ابی مریم مجهوله تا حرف من درباره گوش و چشم و قلب بعضی ها اثبات شه.
اتفاقا مثال بسیار خوبی زدید و هنوز هم به خودتان اجازه نمی دهید چند کامنت عقب تر برگردید و آن همه زحمت بنده در توضیح این مطلب را ببینید.
حکایت همان حکایت بسته شدن چشم و گوش به روی حرف حق است.
+++اقای محترم کجا جواب دادی،علم رجال بی در و پیکر نیستش که،نمیشه یک نفر را به زور مجهول کرد.هم حاکم و هم ذهبی تصحیح کردند.
مشکل شما کل ملایان شیعه اینه حاضر نیستند حرفهای مخالف رو بشنوند که حالا شده این وضع اقتصادی کل مملکت امام زمان.
شما هم از این قاعده مستثنی نیستید
احتمالا اون همه شرح و توضیخ درباره نعيم بن حكيم عن أبي مريم الثقفي داده بودم در کامنتهای قبلی قصه حسن کرد شبستری یا روضه عباس بوده
فرمودید:
+++++نعیم بن حکم:ذهبی:ثقه.الجیلی:ثقه.خراش:صدوق
نُعَيْمُ بْنُ حَكِيمٍ، عَنْ أَبِي مُوسَي الْحَنَفِيِّ ی د ص
لطفا خودتون بررسی بفرمایید:
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?indexstartno=0&hflag=&pid=312783&bk_no=594&startno=47———-جوابتان مفصل داده شد.
که در اصل نعيم بن حكيم عن أبي مريم الثقفي نقل روایت دارد که أبی مریم مجهول هست که این خطا حاکم نیشابوری بوده.
و اصل آن را بزار بدون لفظ فَجَاءُوا يُجَبِّنُونَهُ وَيُجَبِّنُهُمْ نقل کرده و نهایتا یک شکست جنگی و عقب نشینی را ثابت می کند.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اینجا هم از سواد سایت وابسته به مراجع فیض ببریم:
عَنْ عَلِيَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَارَ رَسُولُ اللَّهِ إِلى خَيْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا رَسُولُ اللَّهِ بَعَثَ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَمَعَهُ النَّاسُ إِلى مَدِينَتِهِمْ وَإِلى قَصْرِهِمْ فَقَاتَلُوهُمْ، فَلَمْ يَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءَ يَجْبُنُهُمْ وَيَجْبُنُونَهُ، فَسَاءَ ذالِكَ رَسُولَ اللَّهِ
علي عليه السلام مىفرمود: رسول خدا (ص) به طرف خيبر رفت، عمر را با گروهى به طرف اهل خيبر فرستاد تا با آنان بجنگند، مدتى نگذشته بود كه عمر و يارانش گريختند.
هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ=عمر و يارانش گريختند
فلعنة الله علی الکذابین
هزموا=هربوا !!!!!!!!!!!!!!!!!
شکست در جنگ رو فرار ترجمه می کنید برای دهن کجی و لوده گری.
حال آنکه خود علی در نهج البلاغه وقتی در چنین شرایطی قرار بگیری فرار را بر قرار ترجیح می دهد.بعد ملایان و اخوندا با کمال وقاحت می گوید نخیییییییییییر منظور حضرت از فرار عقب نشینی بوده.تاکتیک بوده
و این حدیث را چنان که ثابت کردیم با سند نعيم بن حكيم ، عن أبي مريم صحیح است که بزار بعد نقل آن می گوید:
وهذا الحديث قد روي عن علي بن أبي طالب – رضي الله عنه – من غير هذا الوجه بغير هذا اللفظ .
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=72&bookhad=699
و هیثمی در مجمع الزوائد می گوید:
رواه البزار ، وفيه نعيم بن حكيم وثقه ابن حبان وغيره ، وفيه لين .
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=72&bookhad=699که ارفاق بکنیم و ابی مریم را ثقة فرض کنیم روایت بزار چیزی جز یک شکست نظامی و عقب نشینی در جنگ را نمی رساند که خود حضرت علی آن را در جواب جاهلان توضیح می دهد و توضیحش گذشت.
اما لفظ :يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَيْهِ غَيْرَ فَرَّارٍ یا وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ کاملا ضعیف است.
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=681&pid=334261&hid=1584
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=798&pid=386741&hid=42976
اما در مورد نگرانی شما از اینکه عده ای در روز احد فرار کردند مفصل اینجا رو مطالعه بفرمایید:
(آيه 155)آل عمران- گناه سر چشمه گناه ديگر است! اين آيه كه باز ناظر به حوادث جنگ احد است حقيقت ديگرى را بازگو مىكند و آن اين كه: لغزشهايى كه بر اثر وسوسههاى شيطانى به انسان دست مىدهد بر اثر گناهان پيشين در انسان فراهم شده، و گر نه وسوسههاى شيطانى در دلهاى پاك كه آثار گناهان سابق در آن نيست اثرى در آن نمىگذارد و لذا مىفرمايد: «آنهايى كه در ميدان احد فرار كردند شيطان آنان را به سبب پارهاى از اعمالشان به لغزش انداخت، اما خدا آنها را بخشيد، خداوند آمرزنده و حليم است» (إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ).
برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 342
http://qurangloss.blogfa.com/page/ale-emran-151-200.aspxخداوند حليم فراريان از جنگ را مورد عفو خود قرار مى دهد
و لقد عفا اللّه عنهم ان اللّه غفور حليم
و نيز مى فرمايد: (فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر…) كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) دستور مى دهد از افرادى كه مورد نظرند عفو كند و بر نافرمانى آنان مؤ اخذه و عتاب و سرزنش و امثال آن نكند و اينكه بر ايشان در آثارى كه گناه آنان براى شخص آن جناب دارد از خدا طلب مغفرت كند، با اينكه آمرزش بالاخره كار خود خداى تعالى است .
تفسير الميزان جلد 4
نام نويسنده : علامه طباطبايي رحمه الله عليهاما شما دائم مواخذه این افراد رو بر خلاف دستورات اسلامی می کنید.
اتفاقا زدی بخال.گفتی :+من اصلا در این مطلب نتیجه گیری کردم عمر در جنگ شکست خورد
–اتفاقا اسلافت تو ولی عصر و هزاران پیجی که تو اینرنت دارین این روایت رو دال بر شکست عمر و وسیله ای برای ذم ایشون می دونن و هزم رو هرب ترجمه کردند.شما هم جدا از مراجع تقلیدت نباید بری و گرنه ره به ترکستان می بری.در ثانی گفتم بهت اصلا این دو روایت از نظر سندی ایراد داره یکیشو که خود ذهبی بهش ایراد گرفته:
4341 – حدثنا أبو بكر أحمد بن سلمان الفقيه ببغداد ثنا محمد بن عبد الله بن سليمان ثنا القاسم بن أبي شيبة ثنا يحيى بن يعلى ثنا معقل بن عبيد الله عن أبي الزبير عن جابر رضي الله عنه : أن النبي صلى الله عليه و سلم دفع الراية يوم خبير إلى عمر رضي الله عنه عنه فانطلق فرجع يجبن أصحابه و يجبنونه
هذا حديث صحيح على شرط مسلم و لم يخرجاه
تعليق الذهبي قي التلخيص : القاسم بن أبي شيبة واهو دومی هم سایر علما مثل دارقطنی همچس سندی رو مشکل دار می دونن اونجایی که میگه:ثنا نُعَيْمُ بْنُ حَكِيمٍ ، عَنْ أَبِي مُوسَى الْحَنَفِيِّ
که در اصل نعيم بن حكيم عن أبي مريم الثقفي نقل روایت دارد که أبی مریم مجهول هست.(الحافظ في “التقريب” (8359) -الدارقطني – كما في “التهذيب” (12/233-الهند) -ابن حبان في “الثقات” (5/314/5009)
بعنوان نمونه بزار همچی سندی داره و میگه:
حدثنا يوسف بن موسى قال نا عبيد الله بن موسى ، عن نعيم بن حكيم ، عن أبي مريم ، عن علي قال : أتينا إلى خيبر فلما أتاها صلى الله عليه وسلم بعث عمر ومعه الناس فلم يلبثوا أن هزموا عمر وأصحابه—الی آخر الروایة
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=72&bookhad=699احمد شاکر در ذیل حدیثی با این سند می گوید:
1302 – حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ، حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ عَلِيٍّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ دَاوُدَ، عَنْ نُعَيْمِ بْنِ حَكِيمٍ، عَنْ أَبِي مَرْيَمَ، عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ: ” كَانَ عَلَى الْكَعْبَةِ أَصْنَامٌ، فَذَهَبْتُ لِأَحْمِلَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيْهَا، فَلَمِ أَسْتَطِعْ فَحَمَلَنِي فَجَعَلْتُ أَقْطَعُهَا وَلَوْ شِئْتُ لَنِلْتُ السَّمَاءَ ” (2)
إسناده ضعيف لجهالة أبي مريم الثقفي، وضعف نعيم بن حكيم.نقل بخاری هم از این سند بجهت شواهد و متابعات است.
کلا واسه شما جماعت شکست در جنگ و ااشتباه در امور و بی ادبی در محضر انبیا و اولیا امکان پذیر نیست اگر هم به قول مجلسی در حکمتش غور نباید کرد.رسول الله که رسول اله بود در جنگ احد به اعتراف تاریخ شکست خورد و خود ایشان هم فرمانده جنگ بودند و برای رهایی جان به کوه احد پناه آوردند.علی علیه السلام شکست در جنگ و عقب نشینی را اجتناب ناپذیر می داند و ایراد گیرندگان به عقب نشینی را جماعتی جاهل خطاب می کند.حالا هی شما بگو شکست خورد عمر.در همین جبهه های حق علیه باطل شما کم نبودن سربازان امام زمان شکست خوردند عقب نشینی کردند
عمر شکست خورد ولی در عوض دماغ امپراطوری مجوس را به خاک مالید.به قول احمدی نژاد آب رو بریز اونجایی که می سوزه.
کی غیر حاکم گفته این عبارت صحیحه؟
حدیث یک شکست نظامی رو می رسونه و عقب نشینی رو؟کما اینکه خود پیامبر در احد شکست نظامی خورد بطرف کوه احد عقب نشینی کرد.با این اسناد و همچی عبارتی حدیثی صحیح نیست الا تصحیح حاکم.همون حام که وقتی ما به تصحیح اون در باب شرابخواری علی قبل تحریم استناد می کنیم رگ های گردن شما باد می کند.این همان حاکم هستجمعه، ۱۶ مرداد ۱۳۹۴ در ۱:۳۱ ب.ظ در پاسخ به: جنگ بین معصومین، اخلاق فاطمه و علی رضی الله عنهما در نزد روافض مجوسی #25789میگن فاطمه از علی خشمگین نشده تو روایت کنیزک.عجب
وكانت مع جعفر عليه السلام جارية فأهداها إلى علي عليه السلام فدخلت فاطمة عليها السلام بيتها فإذا رأس علي في حجر الجارية، فلحقها من الغيرة ما يلحق المرأة على زوجها، فتبرقعت ببرقعها ووضعت خمارها على رأسها تريد النبي صلى الله عليه وآله تشكو إليه عليا، فنزل جبرئيل عليه السلام على النبي صلى الله عليه وآله فقال له: يا محمد الله يقرأ عليك السلام ويقول لك: هذه فاطمة أتتك تشكو عليا فلا تقبلن منها، فلما دخلت فاطمة عليها السلام قال لها النبي صلى الله عليه وآله: ارجعي إلى بعلك وقولي له: رغم أنفي لرضاك، فرجعت فاطمة عليها السلام فقالت: يا ابن عم رغم أنفي لرضاك رغم أنفي لرضاك، فقال علي عليه السلام يا فاطمة شكوتيني إلى النبي صلى الله عليه وآله وا حياه من رسول الله صلى الله عليه وآله أشهدك يا فاطمة أن هذه الجارية حرة لوجه الله في مرضاتك، وكان مع علي خمس مائة درهم فقال: وهذه الخمس مائة درهم صدقة على فقراء المهاجرين والأنصار في مرضاتك، فنزل جبرئيل على النبي صلى الله عليه وآله فقال: يا محمد الله يقرأ عليك السلام ويقول: بشر علي ابن أبي طالب عليه السلام بأني قد وهبت له الجنة بحذافيرها بعتقه الجارية في مرضاة فاطمة،
بشارة المصطفى ص163
اینم توثیق کتاب و رواة آن:
ولا أذكر فيه إلا المسند من الأخبار عن المشايخ الكبار والثقات الأخيار، وما ابتغي بذلك إلا رضا الله والزلفى،
بشارة المصطفى ص18
http://www.yasoob.com/books/htm1/m025/28/no2870.htmlاین عبارت دقیق تو کجایی اون روایت عربی بود که دادی؟
دقیق میشه بگی از کجات در آوردی؟
وقتي برگشتند ، مردم عمر را به ترسيدن متهم مي كردند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: ضعیف بودن داستان نارضایتی فاطمه از ابوبکر از بخاری و مسلم بر اساس تحقیقات جدید محققین رجال تالار شیعه در پالتاک #3063با سلام:
اولا سند این روایت 13امامی شما کاملا صحیح و مقبول نزد بزرگان شما من جمله شیخ صدوق است.ایشان در کتاب معروف من لا يحضره الفقيه – الشيخ الصدوق – ج ٤ – الصفحة ١٨٠ بعد از نقل روایت “دخلت على فاطمة (عليها السلام) وبين يديها لوح فيه أسماء الأوصياء من ولدها فعددت اثنى عشر أحدهم القائم، ثلاثة منهم محمد وأربعة منهم على – عليهم السلام – ” می گوید:وقد أخرجت الاخبار المسندة الصحيحة في هذا المعنى في كتاب كمال الدين وتمام النعمة.
ثانیاً:علماء شما برخی تصریح دارند که این روایت دال بر13 امامی بودن هست لکن در متن حدیث تصحیف رخ داده اسن من جمله به این عبارت در این سایت دقت کنید:”إن مما هو معلوم أن عملية نسخ الكتب في السابق إنما كانت تتم باليد نسخا، لا بالطباعة الحديثة، ولذا كان ورود التصحيف فيها أمرا شائعا. وباعتبار أن جلّ النصوص الدينية التي كان يستنسخها الناسخون إنما كان يتكرر فيها لفظ الاثني عشر إماما”
http://www.alqatrah.net/question/?id=29
ثالثا: جناب خوئی تصریح می کند که تمام روایاتی که در آنها اسم دوازده نفر آمده همه ضعیف است آنچه هست فقط عدد12 هست.
الخوئي: الروايات المتواترة الواصلة إلينا من طريق العامة والخاصة قد حددت الأئمة عليهم السلام باثني عشر من ناحية العدد ولم تحددهم بأسمائهم عليهم السلام واحدا بعد واحد
صراط النجاة الميرزا جواد التبريزي الجزء 2 صفحة 453
http://www.yasoob.com/books/htm1/m001/06/no0646.html
رابعا:حتی خود فرزندان ائمه از وجود امامت پدرانشان یا برادرانشان که بعد از هم می آمدند بی خبر بودند بعنوان مثال زید بن علی و محمد بن حنفیه که داستان مفصل بی خبر بودن هر دو در کافی کلینی با سند صحیح ذکر شده است.
خامسا:خود اصحاب ائمه نیز از این توالی بی اطلاع بودند و گاها دچار انحراف می شدند.
-
نویسندهنوشته ها
زهري، در خدمت گروه جعل حديث بني اميه:
زهري، كثير الإدراج است:
زهري از مدلسين بوده است:
زهري، دشمن امام علي عليه السلام است:
نتیجه:
آيا چنين كسى مىتواند مورد اعتماد باشد؟ آيا روايت چنين كسى مىتواند منبع عقائد مسلمانان باشد؟
اگر اینجور خیلی خوب زهری داستان نارضایتی فاطمه علیها السلام از ابوبکر رو از دشمنی جعل کرده
http://www.valiasr-aj.com/lib/omekolsom/04.htm#10