محب اهلبیت علیهم السلام

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 129)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • حديث غدير مربوط است به ذي‌الحجه سال10هجري و اين قضيه مربوط به تقريباً يك سال قبل از غدير و حجة الوداع . آيا اين بي‌وجداني و بي‌انصافي نيست ؟ ما بيائيم آسمان و ريسمان را به هم بپيونديم تا بتوانيم عقائد شيعه را زير سؤال ببريم و ستون‌هاي امامت و ولايت علي را متزلزل كنيم. نكته اول اين است كه اين قضيه مربوط به مدينه است نه در حجة الوداع ، خود بريده هم مي‌گويد : وقتي من وارد مسجد شدم رسول خدا در منزل خود بود و برخي از اصحاب در مقابل در مسجد بودند ؛ اينها همه نشان مي‌دهد كه اين قضيه ربطي به غدير خم ندارد . اما سند اين قضيه‌اي كه نقل كرديم : معجم أوسط طبراني ، ج6 ، ص163 و معجم كبير طبراني ، ج18 ، ص128 و مستدرك حاكم نيشابوري ، ج3 ، ص110 كه مي‌گويد : هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ، اين حديث صحيح است و شرائط صحيح بودن مسلم را هم دارد ، يعني روايت معتبر است و آقايان نمي‌توانند حرفي را در اين زمينه به ما بزنند . نكته دوم آنكه اين روايت دلالت دارد بر توطئه صحابه بر ضدّ علي . شما كه مي‌فرمائيد : الصحابه كلّهم عدول و هر كس نسبت به صحابه بد بگويد فهو زنديق ، خود همين قضيه‌اي كه شما نقل مي‌كنيد دلالت مي‌كند بر توطئه و بر سعايت صحابه بر ضد علي ، آيا سعايت از ديدگاه شما مخل به عدالت نيست ؟ شما كه خواستيد غدير را زير سوال ببريد صحابه را زير سؤال برديد ، شما كه خواستيد اهل بيت را رها كرديد و صحابه را گرفتيد و مي‌گوئيد كه پيغمبر فرموده : اصحاب من مانند ستارگانند كه به هر يك از آنها اگر تمسّك كنيد هدايت مي‌يابيد ، آيا اين روايت درست است ؟ آيا يك مسلمان مي‌تواند با تمسك به اين دسته از اصحاب رسول خدا كه سعايت علي را كردند تا او را از چشم پيغمبر بيندازند ، سعايت مسلماني را كند تا او را از چشم مسلمان ديگر بيندازد .

    كه علي اين چنين كاري كرده است ، چرا علي در غنائم تصرف كرده ، جلوي ديگران غسل هم كرده است ؟ بريده خود مي‌گويد : ببينيد اينها كه شبهه كرده‌اند چقدر بي‌سواد بوده‌اند يا اگر سواد هم دارند معاند هستند . اين شكايت ارتباطي به قضيه غدير خم ندارد و حدود ده ماه قبل از حركت پيغمبر به حجة الوداع بوده است يعني بعد از فتح يمن پيغمبر عده‌اي را براي قضاوت فرستاده ، دوباره علي را چند ماه براي قضاوت فرستاده ، علي قضاوت كرده و برگشته ، دوباره او را براي جمع‌آوري زكات فرستاده و بعد از آن خود حضرت براي حجة الوداع حركت كرده است يعني اين قضيه شكايت ده ماه قبل از حجة الوداع است ــ بريده مي‌گويد : دخلت المسجد و رسول الله صلي الله عليه و سلّم في منزله و ناسٌ من أصحابه علي بابه فقالوا ما الخبر يا بريده ؟ فقلت : خير فتح الله علي المسلمين فقالوا ما أقدم ؟ قال : جارية أخذها عليّ من الخمس فجئت لأخبر النبي صلي الله عليه و سلّم قالوا : فأخبره فإنّه يسقطه من عين رسول الله . وارد مسجد شدم كه رسول خدا در منزل خود بودند در حالي كه عده‌اي از ياران آن حضرت هم در مقابل در مسجد بودند . گفتند : بريده از يمن چه خبر داري ؟ گفتم : خبر خوش دارم ، خداوند عالم پيروزي و فتح نصيب مسلمانان كرده است . گفتند : تو براي چه جلوتر از سپاه آمده‌اي ؟ علي كنيزي را از غنائم گرفته و تصرف كرده ، آمده‌ام كه به پيغمبر خبر دهم . گفتند : بريده برو و حتماً اين خبر را به پيغمبر بده كه اين كار باعث مي‌شود كه علي از چشم پيغمبر بيفتد . پس در اينكه شكايت از علي كرده‌اند ما قبول داريم ولي اين شكايت چه ربطي دارد به حديث غدير .

    السلام علي همدان و مردم يمن از همان ابتدا جزو ارادتمندان اميرالمومنين بودند و این شعر… يا حارُ همدان من يَمُت يرني من مؤمنٍ أو منافقِ قَبِلا…اي كه گفتي (فمن يَمُت يرني) جان فداي كلام دلجويت كاش روزي هزار مرتبمي مردمت تا بديدمت رويت..همين حار همدان كه حارث همداني است ، جزو همان قبيله‌اي است كه به دست اميرالمومنين سلام الله عليه مسلمان شدند . در اين قضيه اول ، خالد بن وليد به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نامه‌اي نوشت و آن را به دست بُرَيده داد . بريده نيز از صحابه پيغمبر و جزو سپاهيان خالد بن وليد بود . بريده به مدينه آمد ــ ببینید قضيه مسافرت اول علي مربوط به اوائل سال10 هجري است يعني شايد هفت ، هشت ، ده ماه قبل از حركت پيغمبر براي حجة الوداع ــ بريده به مدينه آمد و مي‌گويد : و أخذ عليّ جاريةً من الخمس. علي عليه السلام جاريه‌اي از خمس غنائم جنگي گرفت. كه داستانش به طور مفصل در تاريخ طبري ، تاريخ ابن‌اثير، سيره ابن‌هشام آمده است كه : اميرالمؤمنين غنائم را بين قبائل تقسيم كرد ، ده كنيز به قبيله آل ابي‌طالب رسيد ، بعد آنها را تقسيم كرد و بالاخره يك كنيز خيلي زيبا در قرعه به نام علي عليه السلام افتاد ــ البته اين را اينها دارند نقل مي‌كنند كه ما زير بار اين چنين قضيه‌اي نمي‌رويم چون ما معتقد هستيم و روايات متعدد داريم بر اين كه إنّ الله حرّم نساء العالَم علي عليٍّ ما دامت فاطمة حيّةً. مادامي كه فاطمه زهرا در قيد حيات بود تمام زنان عالم بر اميرالمؤمنين حرام بوده است. ولي اينها مي‌گويند : اين كنيز زيبا به علي افتاد و حضرت تصرف هم كرد ، غسل هم كرد و در حالي كه قطرات آب هم از سر مباركش مي‌ريخت جلوي مردم آمد به قول معروف براي پُز دادن . اين براي خالدي كه سراپاي وجودش بغض علي بن ابي‌طالب است گران آمد . خالد بريده را خواست و نامه‌اي به عنوان شكايت نوشت ، به بريده گفت : به نزد پيغمبر مي‌روي و اين قضايا را به او بگو .

    اميرالمومنين سلام الله عليه به امر رسول الله سه مرتبه به يمن مسافرت كرد: سفر اول به عنوان داعياً الي الاسلام ، اهل يمن را دعوت كنند به اسلام يا رفته‌اند غازياً يعني براي جنگ و اعلام اينكه يا اسلام يا جزيه يا جنگ . در اين باره روايات متعدد داريم از جمله محمد بن مسلم بخاري متوفاي256 هجري در كتاب صحيح بخاري اين جريان را مفصل آورده است كه اميرالمومنين به دستور پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به يمن رفتند داعياً الي الاسلام . سفر دومي كه علي رفته به يمن براي قضاوت بود که امام علي عرض كرد : يا رسول الله من جوان هستم ، تجربه قضائي ندارم . حضرت دست خود را بر روي سينه من گذاشت و دعا كرد و بعد از دعاي پيغمبر هيچ مسأله قضائي نبود كه برايم لاينحلّ باشد . سفر سوم : براي جمع‌آوري بيت المال ، ذكوات و صدقات پس اميرالمؤمنين سه سفر به يمن داشته است . نكته بعد اين است كه در سفر اول و سفر سوم از علي شكايت به پيغمبر رسيده است ، اما در سفر وسط كه براي قضاوت رفته حتي در يك روايت ضعيف هم شكايتي مطرح نشده است و البته كه مدارك اينها را عرض خواهيم كرد . نكته ديگر اينكه در سفر اول ، محرك براي شكايت ، خالد بن وليد بوده است . در روايات دارد كه : خالد بن وليد به امر پيغمبر براي دعوت به اسلام به يمن رفت ولي مردم به او جواب ندادند و او نتوانست كاري انجام دهد . سپس اميرالمومنين رفت و پيغمبر فرمود : فرماندهي لشكر به عهده علي عليه السلام است . علي رفت و در مدت كوتاهي جنگ مختصري صورت گرفت و حضرت ــ به قول معروف ــ ضربه شصتي به يمني‌ها نشان داد و بعد مردم يمن طوعاً اسلام آوردند بويژه قبيله همدان از كساني بودند كه وقتي آمدن علي؛ سفير پيغمبر را شنيدند ، دخلوا في دين الله أفواجاً . پيغمبر اكرم وقتي كه خبر اسلام آوردن قبيله همدان را شنيد ، يك يا سه بار فرمود :

    هر کس بميرد و امام زمانش را نشناسد، مرگش مرگ جاهلي است. در صحيح مسلم که ما بارها گفتيم مي‌گويد: وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً . صحيح مسلم، ج 3، ص 1478. در مسند احمد مي‌گويد: من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً. مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 96. آقايان بفرمايند، ميتة جاهليه را به هر معنا که بخواهند بگيرند. به قول ميتة بلا امام، ميتة کفر، ميتة نفاق، ميتة ضلالة، حالا هر چه بخواهند بگيرند. بفرمايند، الان امام زمان‌شان چه کسي است؟ پدران‌شان و اجدادشان که از دنيا رفته‌اند، مات بغير امام بوده‌اند يا مات مع امام بودند؟ اگر مي‌فرمايند حاکم هر کشور، امام زمان آن کشور است، با اين روايت صحيح مسلم، که پيغمبر فرمود: إذا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا. صحيح مسلم، ج 3، ص 1480. اگر بخواهد با دو امام در يک عصر بيعت شود، اين امام دوم و خليفه دوم مهدور الدم است و قتل او واجب است…..سوال بعدی از شما اینه که حاکم نيشابوري نقل مي‌کند که :عن علي رضي الله عنه قال إن مما عهد إلي النبي أن الأمة ستغدر بي بعده از وصاياي پيامبر اکرم به من اين بود که امت بعد از نبي مکرم در حق من خيانت مي‌کنند. هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه. المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 4673. حدیث صحیح الاسناده. کاش امثال شما به این گونه روایات پاسخ می دادند البته اگر پاسخی باشد.بنده فعلا قصد ندارم بحث امامت را به طور کامل بیان کنم. و اگر این بحث را در ایجا مطرح فرمایید مشکلی نیست؛ فقط ممکنه خیلی مفصل بیان نکنم. چون فعلا بحث بنده غدیر و ماجرای ان تا عاشور است. حالا برویم سر بحث خودمان.

    حالا برویم ببینیم علمای شما چه می گویند. آقاي ابن تيميه مي‌گويد: «يجب الرجوع في اصول الدين الي الكتاب و سنه كما بيّنته»؛ در باب اصول دين بايد به كتاب و سنت مراجعه كرد. (كتب و رسائل و فتاوي ابن تيميه في التفسير، ج16، ص 469). اما جاي ديگر آقاي ابن تيميه در مجموع الفتاوي ج19، ص 160 دلالت كردن كتاب ـ نگفته كتاب خالي ـ بر اصول دين، كتاب و سنت بر اصول دين به مجرد إخبار نيست. «بل الكتاب و السنة دلا الخلق و هدياهم إلي الآيات و البراهين و الأدلة المبنية لأصول الدين» كتاب و سنت. همچنین در قواطع الادلة آقاي سمعاني كه از معروف‌ترين اصوليون اهل سنت است اين‌چنين ميايد مطرح مي‌كند كه: «فصارت الاخبار اصلاً كبيراً في اصول الدين» روايات يك دليل مهم در باب اصول دين مي‌شود؛ يعني براي اثبات اصول دين يكي از مهم‌ترين ادله چي است؟ روايات هستند. اين كتاب قواطع الادلة آقاي سمعاني، ج1، ص 323. نماينده سابق الازهر، الجزء الثالث، العلامه الاستاد الدكتور، چاپ كتابخانه الازهر، ص 107) مي‌گويد: شيعيان حرف‌هايي زده‌اند «و اجاب الجمهور عن ذلك» جمهور علماي ما اين را گفته‌اند عموم علماي ما اين راگفته‌اندكه: «بخلاف الإمامة، فإنها من اصول الدين» امامت جزء اصول دين است و مخالفت در باب امامت موجب فتنه و بدعت است «والمخالفة فيها فتنة و بدعة». جمهور علماي شما دارن اين رو مي‌گند که امامت را جزء اصول دين مي‌گيرند، نياييد بگيد كه اصول دين ما فقط سه تا است: توحيد و نبوت و معاد. همچنین بيش از 30 نفر از بزرگان شما مي‌گويند: من أنكر إمامة أبي بكر الصديق رضي الله عنه فهو كافر. فتاوى السبكي، ج 2، ص 576 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 139 و الفتاوى الهندية، ج 2، ص 264. من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه. فتاوى السبكي، ج 2، ص 587 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 138. جناب abdollah1990 می شود بفرمایید به کدام دلیل قرانی و روایی هر که منکر خلافت جناب ابوبکر شود کافر است؟ ایا این از اصول دین شماست یا مذهب شماست؟ برای این مورد چه پاسخی دارید؟ همچنین در مورد امامت احادیثی در کتب شما امده. مانند: من مات بلا امام مات ميتة جاهلية، اين کاملا واضح و روشن است. اين در کتب معتبر اهل سنت با سندهاي صحيح آمده است که خود تفتازاني که از علماي بزرگ اهل سنت است، کتابي دارد به نام شرح مقاصد که ايشان از پيغمبر نقل مي‌کند: من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية . شرح المقاصد في علم الكلام، ج 2، ص 275.

    جناب abdollah1990…اینکه شما از منابع شیعه و سنی هیچ اطلاعی ندارید؛ گناه شیعه و علمای شیعه چیست؟ اینکه این مطلب اثبات امامت در قران که در سایت گذاشته اید و نوشته اید که باید امامت از قران ثابت شود چون شیعه قائل است جزء اصول دین است پس چرا در قران نیامده؛ سوالی که علمای شیعه از کتب اهل سنت پاسخ ان را داده اند. بنده قصد ندارم جواب شما را به صورت تفصیل بیان کنم. چون فعلا قصدم اینه که از غدیر ماجرا را شروع کنم تا به عاشورا برسیم. بحث امامت بحث مستقلی است که در این جا فعلا جایش نیست. در مورد شبهاتی که در مورد حدیث قرطاس بیان کردید، به زودی جواب این شبهات خود را دریافت خواهید کرد. بنده قبل از جواب شما نسبت به امامت چند سوال می پرسم تا جوابت را بگیری. اول: اگر منظور شما اینه باید امامت از قران ثابت شود بدون روایت؛ حرفی بی دلیل و یا اگر اثبات امامت با قران و روایت؛ حرفی است با دلیل. دلیل ما اینه: اگر صرف اینکه فقط باید از قران ثابت شود مانند داستان ابولهب و …که به صراحت بیان شده سوال بنده اینه نمازی که من و شما می خوانیم، در قران امده، حالا بفرمایید نمازی که واجب شده از قران برای ما ثابت کنید؟ کجای قران فرموده نماز واجب است؟ دلیل قرانی بیاورید؟ دوم: رکعات نماز؛ لطف کنید ایه ای از قزان بیاورید که فرموده باشد مثلا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر چهار رکعت الی اخر؛ با قران دلیل ان را بیان فرمایید. سوم: ایه غار؛ شما قائل هستید که در مورد جناب ابوبکر است، از کجا فهمیدید که در مورد جناب ابوبکر است؛ ایا نام ابوبکر امده؟ دلیل قرانی بیاورید و قس علی هذا….

    در پاسخ به: Reply To: آیا وظائف امامان در قران بیان شده ؟؟!! #8350
    با سلام

    اگر منظور شما فقط باید از قران برای اثبات امامت دلیل اورد یک بحثی است و اگر برای اثبات ان از روایت یک دلیل اورد یک بحث دیگر…..اما اگر ملاک قران باشد بدون توجه به روایات پس بفرمایید در کجای قران نوشته باید نماز صبح را دو رکعت خواند؟ یا نماز ظهر و عصر و عشا چهار رکعت است و مغرب سه رکعت؟ باید دلیل قرانی بیاورید نه روایت. و یا اینکه ثابت کن اینکه نماز واحب است از کجای قران ثابت می کنید که نماز واحب است؟ و اینکه لفظ صلاه به معنای دعا است اما چرا به معنای نماز می دهد؟ از دلیل قران برای ما بیاور……

    دوست عزیز اثبات امامت و موارد ان از دلیل روایی و قرانی ثابت شده که بنده فعلا فرصت پاسخ مفصل را ندارم. اگر مشغله کاری و فکری نبود جواب شما اماده بود. بنده برسم و پست” از غدیر تا عاشورا”در بخش جانشینی بیان کنم؛ شاهکار کردم. الان که جواب مختصری دادم از باب دوستی و اینکه بی جواب نمانی. انشاالله دیگر دوستان فرصت داشته باشند خودشان مفصل جواب شما را می دهند

    دوست شما محب اهلبیت علیهم السلام

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به یک سوال ساده #8349
    با سلام

    ادامه گفتگو در موضوع” از غدیر تا عاشورا” ادامه پیدا کرد

    از صبوری دوستان تشکر

    و در روايتي که آقاي حاکم نيشابوري نقل مي‌کند: وإن وليتموها عليا فهاد مهتد يقيمكم على صراط مستقيم. اگر علي را ولي امر خودقرار بدهيد گرچه مي‌دانم نمي کنيد شما را به راه راست هدايت مي‌کند. سپس مي‌گويد: هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه. المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 153، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1411هـ – 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا. و انتظار ندارم که مانند ذهبی که وقتی به فضائل امام علی علیه السلام رسید بگوید ضعیف است اما وقتی به خلفا برسد حتی اگر روایان ضعیف باشند و از چند طرق باشد بگوید صحیح است و در اخر همین ذهبی وقتی نمی تواند این حدیث را رد می کند به قلبش رجوع می کند مانند : پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: عدوك عدوي و عدوي عدو الله. دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن خداست. ايشان وقتي به اين روايت مي‌رسد، از نظر سندي، هيچ خدشه‌اي نمي‌تواند بكند، ولي مي‌گويد: يشهد القلب أنه باطل. قلب من شهادت مي‌دهد كه اين حديث باطل است. ميزان الإعتدال الذهبي، ج1، ص82. امیدوارم که شما مانند ذهبی نباشید.

    انشا الله در بحث اینده مسئله جیش الیمین و غدیر به طور مفصل مطرح می شود.

    قرینه باید در جایی به کار رود که کلمه یا جمله مبهم باشد. چطور در لسان خلفا مبهم نبود اما در لسان پیامبر اسلام صل الله علیه و اله و سلم بود؟ قرینه ای قوی که دلالت بر خلافت کلمه ولی در لسان خلفا داده چیست؟ چون وقتی به جانشینی امام علی علیه السلام می رسید هزار ریسمان اسمان بافتن به راه می اندازید اما در مورد خلفا این کار را نمی کنید؟ جوابش یک چیز است و ان اینکه اگر جانشینی امام علی علیه السلام را بپذرید باید دست از عقایدتان بردارید و این برای کسی که دنبال حقیقت نیست کاری است بس دشوار. اقایان زحمت بسیار می کشند تا حقایق را وارونه جلوه دهند و با توهین و اهانت و افترا سعی فروان داشتند تا فضایل امام علی علیه السلام را با دلیل های ابکی و نادرست بپوشانند. اما چراغی که ایزد افروزد هر که پف کند ریشش بسوزد. بنابراین به حول و قوه الهی دلایل و شبهات اقایان که گاهی مطالبی بی ته و سر بیان می کنند و نه دلیل علمی و نه روایی و نه عقلی و نه هیچ چیز دیگر برای ان ذکر نمی کنند فقط یک سری اوهامات و خیال بافی هایی که به فکر شان می رسد بیان می کنند. که اگر اندکی صبر نمایید و جوش نیاورید و منتظر باشید. جواب های سایت اسلام تکس و دیگر دوستان را به صورت علمی و بدون اهانت و از کتب خودشان بیان می کنیم. اقایانی که جواب علمی دارند و می خواهند بحث علمی کنند وارد شوند. و از ادرس دادن بپرهیزنند. لب کلام را خودشان بیان کنند. حالا از هر جایی اوردند، بیاورند اما خواهشا ادرس نفرمایند. ابتدا و برای شروع گفتگوی دوستانه از این قسمت شروع می کنیم. . جناب احمد بن حنبل در مسند خود مي‌گويد پيامبر اکرم فرمود: وان تُؤَمِّرُوا عَلِيًّا رضي الله عنه وَلاَ أُرَاكُمْ فَاعِلِينَ تَجِدُوهُ‌هادِياً مَهْدِيًّا. اگر علي را امير خود قرار دهيد که نمي کنيد قطعا به هدايت مي‌رسيد. مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 108، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر. در جامع الحديث جناب آقاي سيوطي جلد 3 صفحه 262 مي‌گويد: وَإِنْ تَسْتَخْلِفُوا عَلِيّاً. اگر علي را خليفه قرار دهيد. وَمَا أَرَاكُمْ فَاعِلِينَ. مي دانم نمي کنيد. تَجِدُوهُ‌هادِياً مَهْدِيّاً. او هم هدايت شده و هم هدايت گر است. يَحْمِلُكُمْ عَلَى الْمَحَجَّةِ الْبَيْضَاءِ. شما را بر راه روشن هدايت مي‌کند. جامع الأحاديث ج 3 ص 262 جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر : همين روايت را آقاي الباني در سلسلة الاحاديث الصحيحه مطرح مي‌کند جلد 4 صفحه 331.

    هم‌چنين أبو بكر در جاي ديگري مي‌گويد: و قد وليت أمركم. من ولي شما شدم. الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج 3، ص 182 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 30، ص 301 . و نمي‌گويد: أنا جعلت خليفة لكم. كلمه «ولي» در لسان خود خلفاء، صراحت در خلافت دارد. خود آقاي إبن كثير دمشقي در البداية و النهاية، جلد 6، صفحه 333 مي‌گويد سند اين روايت صحيح است. هم‌چنين نسبت به عمر مي‌گويد: وليت عليكم عمر. از كلمه «ولي» استفاده كرده است و نمي‌گويد: جعلت عمر خليفة لكم. در حديث ولايت هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: إن عليا مني و أنا منه و ولي كل مؤمن بعدي. علي از من است و من از علي هستم و او ولي تمام مؤمنين بعد از من است. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 110 و 134 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 4، ص 438 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 9، ص 120 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج 7، ص 381. آقاي حاكم نيشابوري مي‌گويد صحيح است. آقاي ذهبي هم در تلخيص المستدرك علي الصحيحين مي‌گويد صحيح است. آقاي الباني هم در سلسلة الأحاديث الصحيحة، جلد 5، صفحه 222 مي‌گويد اين روايت صحيح است. و هزارن ادله که بر جانشینی و وصایت و خلافت امام داشتند به کناری نهادند. وقتی از اقایان پرسیدم معنای ولی در لسان خلفا به چه معناست؟ جوابی نداشند بدهند جزء اینکه بگویند از قرینه کمک بگیریم. در لسان خلفا به معنای جانشینی داد دنبال قرینه نبودند اما در لسان پیامبر اسلام صل الله علیه و اله و سلم باید دنبال قرینه گشت. اگر لفظ ولی مبهم بود چرا جناب ابوبکر و عمر از همین لفظ مبهم استفاده کردند؟ موارد زیادی هست که از لفظ ولی استفاده شده و به معنای جانشینی داده. اگر معنای لفظ ولی به معنای جانشینی در لسان خلفا باشد چطور در لسان پیامبر صل الله علیه و اله و سلم به معنای محبت است؟ می گویند باید به دنبال قرینه باشیم. بنده در تعجم چگونه خودشان را با این ادله سست می خواهند وجدان خود را راضی کنند و در قیامت جواب نبی مکرم صل الله علیه و اله و سلم را بدهند.

    سوال چهارم از شما دوستان می پرسم اگر شما در زمان امام علی علیه السلام بودید. لشگر امام یک طرف و لشگر خانم عایشه و جناب طلحه و زبیر یک طرف؛ شما اگر ان موقع بودید کدام لشگر را انتخاب می کردید؟ در هر حال یک طرف حق می گوید. در این جنگ سی چهل هزار نفر کشته داد؟ از روی دوستی و مودت که همدیگر را نکشتند. از روی دشمنی همدیگر را کشتند. شما به دلیل عقلی نقلی بفرمایید که کدام لشگر را انتخاب می کردید؟ در هر یک سپاه بودید دلیل ان را بیان کنید. یا در جنگ صفین؛ اگر می بودید در کدام طرف بودید؟سپاه امام یا معاویه؟…این چهار سوالی بود که اقایان فکر کنند و در اینده به ان خواهیم رسید و جوابی علمی بدون توهین و اهانت بیان فرمایند. اگر الان جوابی دادند بدانند که بنده جوابی در موردش نمی دهم و ان را به اینده موکول می کنم. این مطلب یکی از دوستان است که نوشته: ” اگر عنوان مولی از سوی خدا و رسولش، معنای خلیفه و امیر را می داده، و عنوانی بوده الهی، چرا در ایام حكومت حضرت علی به ایشان نمی‌گفته اند: مولی المومنین؟!!!” همچنین در ادامه نوشته” این واژه معانی متعددی دارد که قبلا هم به شما عرض نمودیم که بستگی به جملو شواهد و قرائن دارد . اما در مورد حدیث غدیر مولا به معنی جانشینی نبوده است ولیکن رافضه وقایع قبل و بعد غدیر را نمی خواهد بفهمد . مولا در غدیر معنی غیر از دوستی نداشته است . اما حال سوال بنده: چرا بایستی پیامبر از لغتی استفاده کند که کل امت به انحنا کشیده شوند و امتش گمراه شوند . ایا پیامبر فصیح ترین شخص عرب نبوده است . علت مبهم گویی ایشان چیست ؟؟” در اینجا اقایان اهل سنت در مورد خلافت جناب ابوبکر و عمر که هر دو از لفظ ولی استفاده کردند. بدون چون و چرا به معنای جانشینی گرفتند. و خود خلفا از لفظ ولی استفاده کردند و شکی نیست که به معنای جانشینی است اما چه شد که وقتی پیامبر اسلام صل الله علیه و اله و سلم لفظ ولی را در مورد امام علی علیه السلام به کار بردند؛ اقایان با هزار ریسمان بافتن می خواهند بگویند که در اینجا به معنای دوستی است نه جانشینی. دقت فرمایید: جناب أبو بكر :وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت: أنا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم. من ولي و جانشين ايشان بودم. صحيح مسلم لمسلم بن حجاج النيشابوري، ج 5، ص 152، ح 4468. عمر هم گفت: ثم توفى أبو بكر و انا ولى رسول الله صلى الله عليه و سلم و ولى أبى بكر. وقتي أبو بكر از دنيا رفت، من ولي و جانشين رسول الله (صلي الله عليه و‌‌ سلم) ولي و جانشين أبو بكر شدم.

    اما شروع یک گفتگوی دوستانه: موضوعی را با عنوان “پاسخ به یک سوال ساده” شروع کردیم. اینجا دنباله ی همان مطالب است. قرار شد بنده در مورد غدیر و حواشی ان مطالبی ارائه بدهیم. اما با مطالعه دقیق تر و گشت و گذار در سایت اسلام تکس باعث شد یک دوره تاریخ پرفراز و نشیب را در این سایت ارائه بدهیم و از ماجرای غدیر شروع می کنیم تا به مبحث عاشورا برسیم. چون بنده قصد دارم با ارائه این مطلب و با اثبات غدیر در ولایت و خلافت بلافصل امیر المومنین علی علیه السلام و ماجرای های پس از ان یعنی حدیث قرطاس و همچنین شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مطالب را پی گیری کنیم. بعد از تمام شدن ماجرای غدیر و حدیث قرطاس انشاالله به موضوع خلافت جناب ابوبکر می پردازیم. و بعد جناب عمر و بعد جناب عثمان و بعد خلافت امام علی علیه السلام و جنگ هایی که به ناحق در این دوره بر امام وارد شد. اما از الان با سری سوالاتی وارد می شوم که لازم نیست اقایان جواب بدهند. فقط در موقعی که ان موضوع رسید گفتگو را شروع کنند. اما می توانند حداقل تعقلی کنند و کمی بیندیشند و بدون تعصب و عناد به مطلب فکر کنند. سوالی که لازم نیست الان جواب داده شود اما در اینده به ان می رسیم و اگر مطلبی ارائه شد بنده جوابی در موردش نمی دهم و جواب ان را در موقع مقرر خواهم داد. سوالاتی که از عزیزان دارم اینه: دلایل خلافت جناب ابوبکر را از ایه و روایات مشخص کنند؟ چون اقایان اعتقاد دارند من أنكر إمامة أبي بكر الصديق رضي الله عنه فهو كافر. فتاوى السبكي، ج 2، ص 576 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 139 و الفتاوى الهندية، ج 2، ص 264…من أنكر خلافة الصديق رضي الله عنه فهو كافر وكذلك من أنكر خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه. فتاوى السبكي، ج 2، ص 587 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 138. باید دلیل قانع کنند ه ای از ایات و روایات برای ما بیاورید که به چه دلیل کسی که خلافت جناب ابوبکر و عمر را انکار کنند کافر است. حکم کافر بودن ان را برای ما از ایات و روایات بیاورید. سوال دوم: چرا جناب ابوبکر جناب عمر را به جانشینی تعیین کردند؟ چرا امام علی علیه السلام را به جانشینی انتخاب نکردند؟ سوال سوم اینکه جناب ابوبکر و عمر چه ویژگی هایی داشتند که انتخاب شدند اما امام علی علیه السلام انتخاب نشدند؟ ایا کسی که برای امور خلافت و حکومت بر مردم انتخاب می شود باید ویژگی هایی داشته باشد که شایسته ی ان باشد. دو خلیفه اول چه ویژگی هایی داشتند که انتخاب شدند؟ ایا اگر انتخاب شدند صلاحیت داشتند یا خیر؟ به هر طریقی که انتخاب شدند باید خصوصیتی داشته باشند که این دو انتخاب شدند.

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به یک سوال ساده #7939
    با سلام

    بنده در مورد غدیر می خواستم مطالب ارائه کنم. برای این کار باید ببینم دیگر دوستان در سایت چه مطالبی ارائه کردند .همچنین سایت اسلام تکس در این مورد چه نوشتند و چه دادند. بنده تالار گفتگو را زیر رو کردم. و مطلب دوستان را مطالعه کردم. بخصوص معنی مولا…گفتگوی بین جناب rrw و سيدنا عمر در مورد معنی مولا و ولی و ..و را خواندم همچنین بین سنی مظللوم و اهل سنتم…..به عنوان یک ادم بی طرف مطالب را خواندم. بدون اینکه بگویم من سنی ام یا شیعه. اما متاسفانه دیدگاه دو طرف ناتمام ماند و کسی که مطالب را مرور کند به هیچ نتیجه ای نمی رسد. بنده خودم که مطالعه کردم نتیجه را دریافت نکردم. هر چند جناب rrw به خوبی وارد شدند اما در چند مورد با نظرات ایشان موافق نبودم. می توانست بهتر از این وارد شود. و جواب برخی شبهات را به خوبی نداد و جواب برخی را نداد. هر چند گفتگو ناتمام ماند. اما بهتر بود ادامه می یافت. بنابراین باید موضوع را از زاویه ای دیگر شروع می کردم. چون برای بهتر شدن مطلب و پخته شدن مطلب باید مقدمه چینی کرد. اقای ابن خلدون کتابی نوشت که معروف به مقدمه ی ابن خلدون شد. مقدمه دو جلد شد. حالا ما هم باید مقدمه چینی کنم. اما دلیل بر اینکه فرار از بحث موضوع هست اینگونه نیست. باید موضوع را از دید دیگری نگاه کرد.

    اقایان غدیر را قبول نکردند و به قول خودشان بر امامت و وصایت دلالت نمی کند. باشه مشکلی نیست. با وجود هزار ادله از کتب اهل سنت اقایان زیر بار نمی روند.

    دلیل اینکه مطلبی ارائه ندادم فقط به خاطر این بود که داشتم مطالعه می کردم. و مطلبی بهتر ارائه کنم. اما دوستان بدانند اگر مطلبی از کتب خودشان دادند و بر ضد عقاید ان ها بود و یا فکر کردند اهانت بود بدانند از کتب خودشان بود.

    اقایان حدیثی اوردند بررسی سندی کنند. از تهمت و افترا و توهین بپرهیزنند. گفتگو دوستانه است. الان که اومدم فقط خواستم بگویم در حال مطالعه بودم و اگر تاخیر کردم پیشاپیش عذرخواهی می کنم. و از دوستانی که نظر دادند تشکر می کنم انشاالله با متانت و با ادب وارد شویم انشا الله

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 129)