پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
آیه ی فوق ربطی به خویشان نسبی رسول ندارد.
مثل اینکه شما فرق ” ذي القربى ” كه معنايش خويشان است و عبارت ” في القربى ” نمى دانيد.
ان شاءالله موضوعى برايش خواهم نوشت.
تمام رسولان از مردمانشان مزد نطلبيدند و شعار همه بدستور الله تعالی ” ان اجري الا علي الله ” بوده است و محمدرسول الله هم مستثنی نبوده است.
درمورد غلو و مدح بی اساستان به علی هم بدانید خداوند متعال حاجتى ندارد كه به على بنازد!
خدايى كه به عيسى كلمة الله ننازيد و نصارا را با تهديد هلاكت عيسى و مادرش و تمامی اهل الارض مورد خطاب قرار داد نه محتاج علي ست و نه به او مى نازد!
اين على و امثال اوهستند که به خداوند متعال و بندگی او باید بنازند.
درضمن داستان هزار و یک شبتان را بنده قبول ندارم چون در هیچ آیه ای ذکر نشده.تنها ذکر هجرت و رفتن به غار پیامبر را خداوند برایمان ذکر فرموده تا تلاوتش کنیم و بنده ملزم به تلاوت داستان خوابیدن کسی نیسم هرچند خوابیدن برای بنده هنر نیست بلکه هجرت و به مخاطره انداختن جان در سفر برایم زیبنده است.
اولا دقت کنید این فقه و پیچیدگیهایش ربطی به عمر ندارد و جز نسبتی به بزرگان و سابقین نیست.و در صورت اثبات هر نوع فقه یا اجتهاد از آنجایی که تبعیت و تعصب نسبت به اجتهادات فقها امری مرفوض است و هر فردی مسئول قبول يا رد اجتهاد هر فقيهيست .
برخلاف عالم تشيع كه تقليد را بجاي تفقه و ادراك قرار دادند !
راستي لطف كنيد آن 94 حلالى كه عمر حرامش كرده را هم نام ببريد تا دوباره حلالش كنيم!!
………….خوب دقت کنید. اگر می خواهید صفت نفاق و تهمت را به یاران نزدیک رسول الله بزنید در این میان اولین متهم می شود پسرعموی رسول همانطور که اولین دشمن پیامبر عمویش بود!!!
البته ما این را نمی گوییم ولی تهمت زدن شما چنین معنی می دهد چون می بایست به قول شما نزدیکترین و در رکاب رسول باشند و کتابهای شما هم می گوید اصلا از اول ابابکر دشمن پیامبر بود و رسول خدا برای حمایت خودش او را با خود برد تا محلش را به دشمنان معرفی نکند!!!
واقعا از این استدلال هایتان خنده تان نمی گیرد!؟
همه مى دانيم تشيع اسیر کتابهای روایی ست تا آنجا که دل خوش دارند به کتابهایی که به نام اهل سنت معرفی می شود.هرگاه به یک تشیع اعتراضی کردیم به ما می گوید: دیگ به دیگ می گوید رویت سیاه!! مگر کتابهای خودتان نمی بینید!؟
حقیقت این است که همه بایستی مواظب گودالهایی باشیم که در کتابهای غیرقرآنی برایمان کنده شده!
چقدر حدیث و روایات مختلف در کتابها می بینیم؟
یک روایت با چندین شکل و ترکیب نقل شده به گونه ای که به سلیقه های مختلف جور آید!آن وقت می بینیم شیعه می رود روایتی برمی دارد که به مذاق مذهبی اش خوش آید و سنی فریاد می زند: آهای مگر روایت نزدیک را ندیدی که شکل و ریختش جور دیگر است!؟ چرا با یک چشم می بینی!؟
شیعه هم مثل یک صیاد ماهر می گوید: من از آن یکی روایت خوشم نمیاد! هدیه ی خودتون!!
خلاصه همینجور می بینیم هزاران قزوینی هم پیدا می شوندکه بلندند با عوام بازی کنند!
همیشه تصور اینکه رسول مهربان خداوند متعال فلان حرف را زده و فلان عمل را کرده باعث می شده مسلمین دربست تسلیم کتابهای روایی شوند.
اعتقاد من اینک در این است که به صورت جدی به قرآن به عنوان مصدر تحکیم روی آوریم و تمامی مصادر را فقط به عنوان مصادر تاریخی و نه تشریعی بدانیم .و اگر تقریری منسوب به رسول خدا دیدیم بلافاصله تسلیم نشویم تا اینکه آن تقریر متناً صلاحيتش اثبات شود يعنى موافق با اوامر صريح قرآن و نه اندك مخالفتى داشته باشد.
حقیقتش بخواهید دوست نداشتم به این حال و روز بیافتم که با شخصی مانند شما به عنوان ” مخالف ” بحث داشته باشم.و اکنون هم یقین دارم آنچه در اینجا بایستی حل شود نزدیک شدن مفاهیم و دیدگاه هست که درحقیقت یکیست ولی سلیقه ی بیانی مختلف است!
شما و من به خوبی می دانیم اساس شریعت را و بیانش را خداوند سبحانه و تعالی به عهده گرفته است و رسول الگوی عمل به همین فرامین وحی است بدون نقصان و زیاده.
ما همگی با انبوهی از کتابهای روایی و تاریخی مواجه شدیم که همه مدعی ثبت اقوال و افعال پیامبر داشتند.
و در این میان عشق و علاقه ی ما به وجود شریف رسول الله صلی الله تعالی علیه و سلم همیشه مانع این بوده که به سخنان منسوب به او کمترین شک یا تردید یا اعتراضی نشان دهیم!
من از همین قرآن خیلی اشتباهات اهل سنت را کشف کردم که اگر الآن بنویسم اخراجم می کنند!باور کنید اگر شما هم به جای معلق شدن به کتابهای جعلی و سیره نویسان مجهول به قرأن دستاویز شوید مجبور نخواهید بود در کنار سنی ها از فرط کم آوردن به کتابهای سنی ها پناهنده شوید درحالیکه سایه ی راویان اهل سنت را هم لگدمال می کنید!
دوست عزیز اگر ما از کتب خودمان دلیل بیاوریم میگوئید شیعه نوشته است ووقتی از کتب شما دلیل می آوریم میگوئید همه کتب مجعول است … اگر کتب شما جعلیست و آن ررا قبول ندارید پس بفرمائید که شما آداب دینی خود را از کجا استخراج میکنید چون در قرآن هم کلمه ای در مورد چهار امام شما نیامده و رسول اکرم هم سفارشی نکرده اند در حالی که در مورد خاندانش سفارش بسیار است
دوست عزیز
به کلام الله تعالی که حق الیقین است استدلال کنید که باطل در آن راه ندارد و خواهید دید که می توانید کمر سنی ها را خم کنید!
استدلال به کتب سنی از طرف شما درست مثل این است که بنده بروم از کتب هندوسی ها استدلال جمع کنم تا به مذاقشان خوش آید!
خب دوست عزیز خیلی از کتب غیرقبولی ما مستحق استدلال نیست و دین هم بازی نیست که بگویید فلان راوی سنی چنین گفته پس درسته چون موافق مذهب تشیع گفته و اگر غیرآن گفته هدیه ی سنی ها!!وقتي عيسى بن مريم كه معجزه اش درمان بوده سخن از حبة السوداء و حجامه نداشته اين نوع سخنان و نسبتش به محمد رسول الله جز تخليه ى خروار سخنان و اقوال تركيب شده ى اقوام و ملل نيست كه به اسم اسلام و طب نبوي به خورد مسلمين داده شده.درست مثل قصه هايى كه به امام على نسبت داده شده و بعضى هاش مربوط به ابن سينا و اطباى مسلمين بوده!
یکی از علمای سلف که نامش اکنون به خاطر ندارم مجموعه شروطی را در شناخت احادیث منسوب به رسول الله بیان داشته که یکی از آن شروط این است که حدیث درمورد امور طبی و طبابت نباشد.او می گوید: احادیث یا اقوالی که از فایده ی فلان غذا یا فلان درمان سخن می گوید درحقیقت اندوخته ها و پزوهشهای پزشکیست و محمد رسول الله اثر طبی و معجزه ی طبی ندارد و تنها معجزه ی او همین قرآن است و بس که در آن فوایدی مانند شفابودن عسل در آن است.
اما داستان بال مگس هرگز نباید به رسول الله نسبت داده شود .
این گونه احادیث نسبتش به رسول اهانت است به او نه تشریف.
زیرا واجب رسول الله راهنمایی دینیست نه تحقیقات حشره شناسی و جانورشناسی و میکرب شناسی!
احادیثی مانند حجامه و حبة السوداء همه از علوم رايج شعوب بوده و هست و در هند هندوسى بهتر از اينها را داشته و دارند.اين نوع احاديث از اسرائيليات هست كه سعى در مشوش نمودن رسالت حقيقى رسول الله داشته و دارند.
بله استاد مخالف نیستیم و فقط اختلاف سلیقه در ابراز نظرات داریم.
ولی چیزی که بسیار برایم رنجاور است این است که علمای اهل سنت جانب حق را در برابر ” منکرین حدیث ” هم رعایت نکردند!
یک منکر حدیث را کنار یک کافر که قرآن عظیم را بافته ی اعراب می داند قرار می دهند!ببین الله تعالی فرماید:
یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون ﴿8﴾ المائدةمتأسفانه آقاى سجودى بسيارى از علماى ما اهل سنت نسخه ى قزوينى منتها مدل ” سنى ” اش هستند!
وقتى دركنارشان حديثى را رد مى كنم اين جوابشان است:برو حرف علماى معتبر را ببين و خودت نظر نده!!
………..انگار ” سنی بودن ” هم مثل شیعه بودن یعنی تقلید و تبعیت مراجع یا به قول خودمون مفتیها و مجتهدان و علما و مشایخ!
چرا نباید در راه و روش تدین ما ( اصطلاح مذهب همین معنا دارد ) هر فردی سعی در اجتهاد و درک امور دینش داشته باشد؟آیا در روز حساب خودش نباید جوابگو شود یا همان مفتیان و مشایخ جوابش را تقلبی در گوشش می گویند و یا نزد خداوند سریع الحساب واسطه و خوش گویی می کنند!؟
نظر” ابن مسعود ” را اهل سنت یکصدا مردود دانستند و این روایت نبود بلکه رای و برداشت او بود،… آیا بهتر از “یاران رسول الله “فرامین و احکام قران را درک میکنیم ؟!!
سخن همین است!
گفتید بهتر از یاران رسول الله ! پس این ابن مسعود از یاران رسول الله بود که اشتباه کرده یا به او نسبت اشتباه داده اند!
حقیقت واضح و جلی این است که علمای جرح و تعدیل و اینجور تخصص برای زیباجلوه دادن یک اشتباه دست به اشتباهی بزرگتر زده اند!گفتند: ابن مسعود اولش دچار وهم شده ولی بعدش از او مذهب خاصی مغایر با صحابه نقا نشده!
این سخنان نابخردانه درحقیقت ضربه ای به کیفیت حفظ قرآن است.بله استاد
وقتی تصور کنیم قرآن را صحابه جمع کرده اند حتما اینجور اششتباهات رخ خواهد داد که بگویند فلان صحابی هنوز یقین نداشته قرآن کدام است!!!
درحالیکه اعتقاد سلیم این است که بگوییم قرآن را خداوند سبحانه و تعالی جمع و بیان فرموده و حتی به عهده ی رسولش هم رها نکرده.
إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿17﴾ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿18﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿19﴾القيامة
ضرب خمار بر جیوب یعنی تاکید بر پوشش محکم.و عدم ضرب بر پاها :
نظر من ( أمة الله ) این است که اینجا سخن از ضرب خمار نیست و الا چنین بود:
.. و لایضربن بخمرهن علی ارجلهن …
پس در اینجا سخنی جداست.
یعنی چیزی محکم بر پاها نباشد که تحدید شکل و مظهر پاها کند مانند شلوارهایی که جسم و منحنی هایش را معلوم دارد.
پس زن بایستی به علاوه بر لباس داخلی ( مانند شلوار بلند و پوشنده ی بالا و پایین جسم ) بایستی ثیاب فوق جسمش به پاها ( اعم از ساق و ران و منطقه ی کمر ) چسپنده و محکم نباشد که زینت مخفی جسمش آشکار گردد.
اما جلباب همان ثوب یا روپوش است که بایستی نشانه ی عفت کامل زن باشد زیرا یک زن باعفت هرگز با لباس شفاف خانه به خارج خانه نمی رود و تنها زنانی چنین می کنند که قصد دعوت صاحبان دلهای مریض داشته باشند نسأل الله العفو و العافية
وصفی دقیق و زیبا درمورد پوشش زنان:خمار : پوششی ست که از سر گرفته تا جیوب را می پوشاند.
و (( جیوب )) مناطق منحنی و قوسی جسم زن است که آشکار شدنش تحریک آمیز است مانند سینه ها و منطقه ی پایین کمر و رانها.
بهترین خمار در تصاویریست که مریم مادرعیسی را نشان می دهد که با پوششی بر روی سر و کتف و تا کمر و کمی پایینتر را پوشانده.
در این آیه فعل ” ضرب ” 2 بار تکرار شده. یک بار امر به ” ضرب ” خمار بر جیوب و در جای دیگر نهی از ” ضرب ” بر پاها :
وقل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها (( وليضربن بخمرهن )) على جيوبهن ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ابائهن او اباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بني اخوانهن او بني اخواتهن او نسائهن او ما ملكت ايمانهن او التابعين غير اولي الاربة من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا على عورات النساء (( ولا يضربن بارجلهن )) ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا الى الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون
سورة النور اية 31
-
نویسندهنوشته ها
اما اگر دارید از به اصطلاح اهل سنت پیروی می کنید پس شما دارید از باطل در روز روشن تبعیت می کنید!!
الا اینکه اهل سنت را برحق بدانید که در آنصورت هیچی!!
ببین هم سخن گرامی
این کتب سیره ها مشتی کتب مجهول هستند که نسخه های اصلی آن هرگز یافت نمی شود!
هیچ ارتباطی بین تاریخ ادعا شده ی نگارش و تاریخ یافتن کتاب وجود ندارد !
اگر باور ندارید خودتان بروید این کتابها را بازیابی کنید تا ببینید چگونه اباطیل در میان امت به نامهای مجعول شیعه و سنی منتشر شده و نسبتش به عهد رسول الله یا حتی تابع تابعین هم جز ادعا نیست.
تا 3 قرن هیچ کتب روایی یا حدیثی نگارش نشده.