خوراكى هاى شيعه به به
فبشر عبادی اللذین یستمعون القول و یتبعون احسنه
والسلام علی من اتبع الهدی
بازی اشکنک داره سر شکستنک داره :) تهش واسه بازندشم گریه داره:)
باشه باشه بهش میگم :)))))))
موندم بهت چی بگم حدیث ها ر و من به ترتیب گذاشتم و تو هی داری سوالات خودت رو تکرار میکنی ؟
1. ما داریم در مورد دلایل ضعف حدیث صحبت میکنیم و همه دلایل رو مد نظر قرار میدیم
1. حدیث اول مال ابو داود درون اونم هم اصلا حرفی از " لَقَدِ احْتَظَرْتِ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ " نیست در حدیث ابن حبان که بعد از ابو داود هست این جمله نیست و بعد از این دو حدیث با سه سند متفاوت گسترش می یابددر معجم اونم با تضاد فاحش در متن در متن که خادم هم مشخص نیست کیه بره یا برکه این جمله به انتهای اون اضافه میشه ؟؟؟ و حتی در سند سوم اصلا همه چیز عوض میکنه ؟
2. کسی حدیث رو تصحیح نکرده بلکه حدیث توسط جاعلین گسترش یافته دلیلیشم سند های قبل از طبرانی است و ما وقتی میخاهیم یک حدیث را بررسی کنیم از اول بررسی میکنیم نه از اخر؟؟؟ شما همیشه برعکس کار میکنید ؟؟
ابن حبان که حکیمه رو با خطای سهوی ثقه حساب کرده اصلا حدیث طبرانی وجود نداشته و اون 3 حدیث هرسه به طور مشخص دستکاری شدن چون ابن حبان اگر این حدیث رو می دید در کتابش می اورد
3.البانی دارد حدیث ابوداود را می اورد دقیقا بدون هیچ جابه جایی و چون اصل سند بوده ان را تصحیح نکرده کار البانی یعنی تمامی اسناد دیگر مشکل داشته است و او اولین حدیث را که بوده تکرار میکنم اولین حدیث را حسن میخاند چرا در متن حدیث او که مشکلی نیست جواب مشخص است وجود حکیمه وگرنه چه دلیلی در متن حدیث اصلی هست
که رتبه حدیث را پایین بیاورد جز حکیمه پس البانی هم به طور ضمنی میگوید که بابا رجال اصلی سند اصلی مشکل دارد. که حدیث حسن شده .
4. چی بیهقی رو باز جا انداختی هی سوال سوال سوال و هی تکرار تکرار چرا ؟؟ مسئله خیلی ساده است ؟؟ شما جز فرار به جلو راهی دیگه ندارید چون هرچی رو جواب میدیم دوباره همون سوال رو تکرار میکنید
5. حتی نمیدونی حدیث رو از اخر به اول بررسی نمیکن بحث فاصله زمانی و مکانی و اینکه چه کسی اون رو برای اولین بار روایت کرده هم مهمه حدیث رشد داشته ؟؟ نه که تصحیح بشه ؟
6.رفتار البانی و گفتار ابن حجر 100 در 100 مجهول بودن حیکمه را تایید میکند
7. مشکل در روایت شما این بود که هم حکیمه بود هم سند در کتاب با2 سند دیگر همزمان امده و گسترش بافته بود و با سند دیگر در مورد خادم مشکل داشت
8. با توجه به موارد بالا و اینکه بیهقی هم با سند متفاوت بیان کرده مشخص میشود حدیث خیلی ضعف دارد هنوز بازم از این حدیث سند هست برادر
(22)- [24] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنْ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ: " كَانَ لِلنَّبِيِّ ص قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ "
ابوداود
====
البانی
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ كَانَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَدَحٌ مِنْ عَيْدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ .
====
همانطور که مشاهده می کنید البانی تمام احادیث طبرانی و ان جملات عجیب با سلسله رجال سند عجیب که موضوع اصلی مناقشه و بحث است را کنار گذاشته و حدیث اول ار حکیمه را حسن میداند و این خود گواه بر این است که مشکل حکیمه برای البانی هم پا برجا بوده و گرنه هیچ دلیلی نداشت که صحیح حساب نکند با اولین سند حدیث؟؟
======
نتیجه این حدیث به خاطر تضاد در رجال سند و متن سند حتی خادم و مجهول الحال بودن حکیمه و ظهور افراد ضعیف در متن های مختلف ان ضعیف است 100 در 100 و هیچ کس این حدیث را تصحیح نکرده بلکه اولین سند سند ابو داود است و این حدیث در معجم کبیر با سند ها و متن ها متفاوت گسترش یافته است ؟؟
میگم خودتو به خواب زدی میگی نه!!!
بحث ما بر سر حکیمة هستش ای خدا!!!!!
یکی بیاد به این بفهمونه در حدیثی که حکیمة وجود داره سندش توسط سیوطی و مناوی و البانی تصحیح شده
یکی بیاد به این بفهمونه اگه در حدیثی حکیمة وجود داشت و اون روایت تصحیح شده یعنی حکیمة موثقه
یکی بیاد به این بفهمونه...
البانی گفته حسن صحیح چرا فقط نوشتی حسن؟؟
حالا ما فرض میگریم حسن.یعنی باز هم حکیمة مجهول نیست.اگه یه راوی مجهول باشه دیگه روایت حسن نمیشه ضعیف میشه
به خدا دیگه بیشتر از این نمیتونم سوادم رو بیارم پایین بهت توضیح بدم.
در آخر میگم اشکال تو به روایت من فقط وجود حکیمة بنت امیمه بود که گفتید مجهوله من هم روایت ها و اقوال علمای شما رو درباره احادیثی که حکیمة در اونها وجود داره آوردم که تصحیحش کردن که نشان از موثق بودن حکیمة داره
حالا باز میتونی بیای اینجا سواد خودت رو به همه نشون بدی و حرفهای خنده دار بزنی.
والسلام
حالا سند بیهقی که فرقش با سند طبرانی از زمین تا اسمونه تازه ان بخش اخر را هم ندارد
(12410)- [7 : 65] أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، ثنا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَامِدٍ الْعَطَّارُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، عَنْ حَجَّاجٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: أَخْبَرَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمَيْمَةَ أُمِّهَا، " أَنّ النَّبِيَّ كَانَ يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ وَضَعَ تَحْتَ سَرِيرِهِ فَبَالَ، فَوَضَعَ تَحْتَ سَرِيرِهِ فَجَاءَ فَأَرَادَهُ، فَإِذَا الْقَدَحُ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ، فَقَالَ لامْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا بَرَكَةٌ كَانَتْ تَخْدُمُهُ لأُمِّ حَبِيبَةَ جَاءَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ: أَيْنَ الْبَوْلُ الَّذِي كَانَ فِي هَذَا الْقَدَحِ؟ قَالَتْ: شَرِبْتُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ "
در این سند برخلاف طبرانی که از
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْحَذَّاءُ الرَّقِّيُّ وحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ حدیث ازأَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، ثنا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَامِدٍ الْعَطَّارُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ نقل شده اصلا اون دوتای اول نیستن ؟؟؟
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ ، قَالَتْ : كَانَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ يَبُولُ فِيهِ ، وَيَضَعُهُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَقَامَ فَطَلَبَ ، فَلَمْ يَجِدُهُ فَسَأَلَ ، فَقَالَ : " أَيْنَ الْقَدَحُ ؟ " ، قَالُوا : شَرِبَتْهُ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ الَّتِي قَدِمَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ " .
المعجم الكبير للطبراني
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْحَذَّاءُ الرَّقِّيُّ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، قَالَ : حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ ، عَنْ أُمِّهَا ، أَنَّهَا قَالَتْ : كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَبُولُ فِي قَدَحِ عِيدَانٍ ، ثُمَّ يَرْفَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَبَالَ فِيهِ ثُمَّ جَاءَ فَأَرَادَهُ ، فَإِذَا الْقَدَحُ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ ، فَقَالَ لامْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا بَرَكَةُ كَانَتْ تَخْدُمُ أُمَّ حَبِيبَةَ ، جَاءَتْ بِهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ : " أَيْنَ الْبَوْلُ الَّذِي كَانَ فِي الْقَدَحِ ؟ " قَالَتْ : شَرِبْتُهُ ، فَقَالَ : " لَقَدِ احْتَظَرْتِ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ " .
سند سوم ؟؟ (20778)- [230] حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِيُّ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، ثنا شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ، حَدَّثَنِي أَبُو مَالِكٍ النَّخَعِيُّ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ قَيْسٍ، عَنْ نُبَيْحٍ الْعَنَزِيِّ، عَنْ أُمِّ أَيْمَنَ، قَالَتْ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنَ اللَّيْلِ إِلَى فَخَّارَةٍ فِي جَانِبِ الْبَيْتِ، فَبَالَ فِيهَا فَقُمْتُ مِنَ اللَّيْلِ، وَأَنَا عَطْشَانَةُ فَشَرِبْتُ مَا فِيهَا، وَأَنَا لا أَشْعُرُ، فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّبِيُّ ص قَالَ: " يَا أُمَّ أَيْمَنَ، قَوْمِي فَأَهْرِيقِي مَا فِي تِلْكَ الْفَخَّارَةِ ".
قُلْتُ: قَدْ وَاللَّهِ شَرِبْتُ مَا فِيهَا.
قَالَتْ: فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ، ثُمَّ قَالَ: " أَمَا إِنَّكِ لا تَتَّجِعِينَ بَطْنَكِ أَبَدًا " ====== در خود معجم کبیر حتی در متن اسم خادم معلوم نیست ؟ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ یا بَرَكَةُ كَانَتْ تَخْدُمُ أُمَّ حَبِيبَةَ حال میبینم در متن خود معجم دو حدیث متفاوت با دو متن متفاوت که این خود بر ضعف حدیث می افزاید
از اول بحث رو جمع میکنم به اینصورت که 1. حدیث به این صورت در سنن ابو داود امده حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنْ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ: " كَانَ لِلنَّبِيِّ ص قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ " ابوداود متوفا به ۲۷۵ هجری ==== 2.و بعد در صحیح ابن حبان به این صورت آمده حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الصُّوفِي، بِبَغْدَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ: أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ " يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ يُوضَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ " (270 هـ - 354 هـ) ابن حبان تا به اینجا در هیچ یک از اسناد متن " لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ نیست و بعد به طوری عجیب در کتاب معجم کبیر طبرانی ظاهر میشود انهم با چند متن و چند سند متفاوت
یکی از ابتکارات شما شیعیان اینه همیشه اسناد اهل سنت رو با هم مخلوط میکنید اونم با اتکا به احادیث ضعیف و مخفی کردن باقی اسناد یا عدم نشان دادن سند و نام بردن اینکه این حدیث با کمی تغییر در کتاب فلان صفحه فلان امده در حالی که اصلا ان حدیث با این حدیث سرتاسر فرق دارد ؟؟
برات این حدیث رو از اول توضیح میدم این حدیث هم مشکل سند دارد هم متن و این حدیث گسترش یافته و تصحیح نشده به معنای اینکه بخشی که مد نظر شماست حذف عمدی شود بلکه همان بخش به طور ناگهان اضافه شده ؟؟ انهم با راویان ضعیف در سندش به پست های من دقت کن
{آقای محترم علمای شما قائل به این هستند که ابن حبان هر کس رو در کتابش بیاره ثقه هستش.این قیاست با اشتباه فرق داره!!}
هیچ فرقی نداره چرا چون اگر رادرفورد پروتون کشف نمیکرد انیشتن ساختار اتم رو نمیتونست کامل کنه و فیزیک مدرن رو بسازه . اگر ابن حبان نبود بخش اعطمی از علم حدیث حذف میشد ولی این دلیل نمیشود که همه حرف های رادرفورد درست باشد و همچنین همه استدلال های ابن حبان چرا چون ابزار در دسترس افراد در زمان تحقیقاتشان تکامل میابد و انچه در دسترس رادرفورد بود در مقابل انیشتن تکامل نیافته بود در مورد ابن حبان هم همینطور است ابن حبان ابزار لازم برای تشخیص ثقه بودن حکیمه را نداشت چون تمام اسناد را نداشت خطای او سهوی و به دلیل نداشتن ابزار کامل است و این حرف مرا صحیح ابن حبان و امدن ان حدیث در ان تصدیق میکند
به غیر از ابن حبان تنها کسی که در مورد حکیمه نطر داده بدون استدلال ثقات ابن حبان و با توجه به دسترسی به تمام اسناد { مثل انیشتن در مقابل رادرفورد} ابن حجر است و گفته است لاتعرف ؟؟
پس حکم قیل و قال شما رد ؟؟
{اصلا ما ابن حبان و ابن ملقن رو به روی گل شما بخشیدیدم.سلمنا!!!} میدونم چرا ناراحت شدی راستی شما که بخش اعطم فقه تون بر اساس احادیث ضعیف خودتون هست چرا دیگه؟صاحب نظر در علم رجال شدید مثل این میمونه که یکی خودش سیکل نداره داره درمورد پروپوزال دیگران نظر میده؟؟
{مهم نیست بیهقی چه حدیثی در کتابش آورده مهم اینه که در حدیثی که حکیمة بنت امیمة وجود داره سیطوی اون روایت رو تصحیح کرده!!یعنی حکیمة هم ثقه هستش در غیر اینصورت روایت رو تصحیح نمیکرد}
چرا مهم بیقهی چی گفته بگو بیهقی در کتابش چه حدیثی اورده ؟؟
من بررسی کاملی دارم این حدیث تصحیح نشده از این نظر که کم بشه این حدیث به طور شگفت انگیزی گسترش یافته و انهم با ظهور چند ادم ضعیف حدیث در سلسل رجال سند هایش؟
به قول معروف کسیکه خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسیکه خودش رو به خواب زده رو نه!!!
من دارم میگم در در سند روایت حکیمة وجود داره و با وجود حکیمة گفته صحیحه!!دیگه عند سوادی!!
گفتی فرق داره بیهقی در حدیثش چی گفته!!!
آقای مولوی مناقشه ما بر سر حکیمة بنت امیمة هستش نه سایر راویان.در این سند بیهقی حکیمة وجود داره و تصحیح شده یعنی ثقه هستش.اگه از نظر سیوطی مجهول بود روایت رو تصحیح نمیکرد.
دیگه از این ساده تر نمیتونم بگم. اگه متوجه نشدی اشکال از گیرندست نه فرستنده
تصحیح آلبانی و مناوی رو هم قورت دادی عیبی نداره
دیگه نیازی نمیبینم بیشتر از این وقتم رو با این پست تلف کنم.خوانندگان سایت خودشون میخونن قضاوت میکنن.نیازی نیست شما و امثال شما رو قانع کنم
السلام علی من اتبع الهدی
1. میشود بگویید بیهقی چه حدیثی در کتابش گذاشته است
عجب قیاسی!!
آقای محترم علمای شما قائل به این هستند که ابن حبان هر کس رو در کتابش بیاره ثقه هستش.این قیاست با اشتباه فرق داره!!
جالبه که ابن حجر هم این عقیده رو داره.وباید گفت که ابن حجر اشتباه کرده نه ابن حبان
زیرا توثیقات ابن حبان مورد اعتماد ابن حجر بوده.
شعیب الارنووط میگوید:
به همین جهت توثیقات ابن حبان اهمیتش را نشان مىدهد، حافظ مزى بر كتاب ثقات او اعتماد كرده است و بناى او در كتاب تهذیب الكمال این است كه اگر یك راوى نامش در كتاب ثقات ابن حبان ذكر شده باشد، به همین خاطر او را توثیق مىكند.
ابن حجر در تهذیب التهذیب از مزى پیروى كرده و همین اعتقاد را دارد
اصلا ما ابن حبان و ابن ملقن رو به روی گل شما بخشیدیدم.سلمنا!!!
درباره سیوطی چی میگی؟؟
مهم نیست بیهقی چه حدیثی در کتابش آورده مهم اینه که در حدیثی که حکیمة بنت امیمة وجود داره سیطوی اون روایت رو تصحیح کرده!!یعنی حکیمة هم ثقه هستش در غیر اینصورت روایت رو تصحیح نمیکرد.
اینجور نیست که یک راوی در یه حدیثی ثقه باشه ولی در روایت دیگه ای ثقه نباشه.گزینشی که نمیشه
و اخرج الطبرانی والبیهقی بسند صحیح عن حكيمة بنت أميمة عن أمها قالت كان للنبي صلى الله عليه وسلم قدح من عيدان يبول فيه ويضعه تحت سريره فقام فطلبه فلم يجده فسأل عنه فقال أين القدح قالوا شربته برة خادم أم سلمة التي قدمت معها من أرض الحبشة فقال النبي صلى الله عليه وسلم لقد احتظرت من النار بحظار
آلبانی رو چی میگی؟؟اون هم این روایت رو که در اون حکیمة بنت امیمة وجود داره تصحیح کرده و تصحیح این روایت دلیلی مهم برای وثاقت حکیمة هستش:
ایشون درباره این روایت میگن:حسن صحیح!!
سنن ابی داوود ص10
در این روایت هم حکیمة وجود داره
علامه مناوی رو چی میگی؟؟؟ایشون هم درباره این روایت که در اون حکیمة وجود داره میگه:
واسناده حسن لا صحيح ولا ضعيف خلافا لقوم.
التیسیر ج2 ص263
باز هم قیل و قال الکی جوابی نداری داد فریاد راه میندازی در مورد ابن حبان یک مثال روز میزنم تا خوب بفهمی
مثال ابن حبان مثال رادرفورد در علم فیزیک هست رادفورد داشنمند بزرگی بود که پرتو ها ی الفا گاما بتا و پروتون رو کشف کرد برنده جایزه نوبل شد اما نطریه ای که در مورد حرکت الکترون دور هسته داده بود اشتباه بودو نتوانستد این موضوع را به درستی پاسخ دهد ایا این نقص برای اوست اوکه برنده جایزه نوبل بوده خیر ولی با توجه به امکاناتی که داشت کار های علمی زیادی کرد ولی به دلیل نقص امکانات وخطا های انسانی دچار خطا شده بود مثل ابن حبان وی بر اثر همین خطا ها دچار اشکال شد ولی باز هم نه کسی میتواند بگوید رادرفورد دانشمند نبود نه کسی میتواند بگوید ابن حبان عالم بزرگی نبود و اگر برید تحقیق کنید می بینید که در مورد رادفور د هم دانشمندان مختلف علم فیزیک جملات زیبایی به کار بردن ولی این دلیل نمیشود همه نطریاتش مورد پذیرش باشد و در مورد ابن حبان هم همینگونه است و این پویایی علم حدیث را در اهل سنت نشان میدهد که عالمانی مثل ابن حجر میایند و اشتباه های اندک عالمان مثل ابن حبان را اصلاح میکنند مثل بوهر و انیشتن که اشتباهات رادفورد را اصلاح کردن و این یعنی پویایی علمی و خیلی بهتر از ان است که عالمان خود را بدون اشکال و رایشان را وحی الهی بدانیم ؟
متاسفم برای شما این جمله شما مشخصا نشان میدهد شما از متحجرین هستید و حکم به قال دارید ومیخواهید با داد و بی داد و بدون استدلال سخن بگوید و همه بگویند چشم شما عالم دهری و ما هیچ خیر برادر اگر میخواهی با این الفاظ {پس دیگه نبینم ادعا کنی حکیمة مجهوله؟؟} سخن بگویی برو همان سایتی که سند ها را از ان کپی میکنی همانجا با دوستانت هم کلام شو چون به هم میایید کم اوردن این همه ناراحتی ندارد
و اما بعد :هیثمی :: اول ببینیم مجمع الزوائد و منبع الفوائد چه کتابی است
مجمعالزوائداز نورالدین هیثمی، که نسبت به صحیح ابن حبان با نام «موارد الضمان» و نسبت به معاجم متوسط و صغیر طبرانی با نام «مجمع البحرین» و نسبت به معجم کبیر طبرانی با نام «البدر المنیر» و نسبت به مسند امام احمد با نام «غایه المقصد» کتابهای تألیف نموده، و هثیمی بعد از تألیف این کتابهای زواید، اسناد روایتها را حذف و همه احادیث آنها را بر حسب موضوع تبویب نموده و تمام آن کتابها را در یک کتاب جمع نمود و آن را «مجمع الزوائد و منبع الفوائد» نامید
خیلی ساده خطای ابن حبان سبب خطای هیثمی شده و این چیز عجیبی نیست و هیثمی در واقع با توجه به سخن ابن حبان و اینکه او در صحیح خود از حکیمه نقل کرده و در سنن ابو داود هم امده او را ثقه میداند چون تنها دلیلی که میتواند ثقه حسابش کند ثقات و صحیح ابن حبان است این اشتباه سهوی به دلیل اشتباه استدلالی ابن حبان است
معلومه که شما خیلی باسوادی!!با این حرفات بیشتر خودتو مفتضح تر میکنی!!
نه اینکه شما درباره توثیقات ابن حبان کپی پیست نکردی؟؟؟
گفته ای ابن حبان و هیثمی اشتباه کردن!!جل الخالق!!
جناب ابن حبان که ذهبی از او به عنوان یکی از سرچشمه های علم رجال یاد میکند اشتباه کرده ولی مولوی شریعتی راست گفته
علمای شما به متشدد بودن ابن حبان تصریح کردند.یعنی در توثیق راویان سخت گیر بوده
همچنین علمای شما این توثیق حکیمة توسط ابن حبان رو امری ثابت شده میدانند.از جمله آقای ابن ملقن توثیق حکیمة را ثابت شده میداند.
جناب سیوطی از کبار علمای شما همین سند متصل به حکیمة بنت امیمة را صحیح میداند:
وأخرج الطبراني والبيهقي بسند صحيح عن حكيمة بنت أميمة
اگر حکیمة مجهول بود در این صورت دیگه سیوطی سند روایت رو صحیح نمیدانست!!!
پس چون سیوطی این روایت رو صحیح میداند یعنی موثق بودن تمامی راویان رو قبول داره!!
ابن حبان و هیثمی و ابن ملقن اشتباه کردن باشه.جناب سیوطی هم اشتباه کرده؟؟؟؟
دیگه اینو هم بگی دیگه همه علمای خودتو درو کردی حضرت مولوی!
اگر در خانه کس است یک حرف بس است
با توجه به مرفوع بودن حدیث و اینکه ابن حبان در مورد افراد مجهول
معتقد است که راوي مجهول هنگامي که از نظر عين و شخص معين شد، عدل شمرده ميشود مگر اينکه در مورد او جرح و قدحي آشکار شود. ابن حبان در کتاب ثقات خود بسياري از افراد را نام برده و از آنها روايت نقل کرده که از نظر ديگران مجهول هستند و چون در حدیثی که ابن حبان از حکیمه دیده است ان بخش اخر نبوده و نام وی در سنن ابو داود بوده و دلیلی برای جرح ندیده باتوجه به اسناد در دسترسش اورا ثقه حساب کرده و در بحث حدیث مرفوع چون اسناد رجالی و خود متن حدیث متفاوت است باید دید که کدام سند توسط فرد بررسی قرار گرفته و با توجه به این که این حدیث در کتاب صحیح ابن حبان هست مشکل حل میشود
حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الصُّوفِي، بِبَغْدَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ: أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ " يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ يُوضَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ "
اگر واقعا ابن حبان اعتقاد به حدیث و انرا بررسی کرده بود هیچ دلیلی نداشت که انرا در کتاب صحیح نیاورد در حالی که ان حدیث در کتاب معجم کبیر مورد بررسی ابن حبان نبوده ؟؟ و حدیث نه تنهامرفوع بوده در سند بلکه متنش هم مشکلات زیادی دارد ؟؟ و در معجم طبرانی هم با سند های متفاوت امده ؟؟؟ و جالب است سایت ولی عصر که شما از انجا در حال کپی پیست هستید ؟ در مورد صحیح ابن حبان و سند حدیث در ان هیچ نمیگوید تا مخاطب را با حذف حقیقت مرفوع بودن دور بزند ؟
معلومه که کف گیرت به ته دیگه خورده!!!گفته ای این سند روایت مرفوع هست اما نگفتی چرا؟؟؟یه دلیلی یه سندی یه نقل قولی.
معمولا در روایتی که سند آن مرفوع باشد لفظ رفع در سند قید میشود.پس اول ثابت کن سند روایت مرفوع هست بعد ادعا کن!
درثانی حکیمة بن امیمة مجهول نیست و تنها ابن حبان آن را توثیق نکرده.علاوه بر ابن حبان هیثمی هم ار را توثیق کرده.
هیثمی میگوید:
رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح غير عبدالله بن أحمد بن حنبل وحكيمة وكلاهما ثقة
پس دیگه نبینم ادعا کنی حکیمة مجهوله؟؟چون هیثمی هم توثیقش کرده
پس اشکال تو به مجهول بودن حکیمة وارد نیست.میماند اشکال مرفوع بودن حدیث که هنوز ثابت نکردی حدیث مرفوع هست.
هنوز هم حکیمه مجهول الحال است و شما اونو توثیق نکردی متاسفانه چون شما نمیدونی حدیث مرفوع چه مشکلاتی داره فک کردی توثیق کردی در حالی که برعکس شو انجام دادی یعنی چی به پست های بعدی من نگاه کن تا بدونی کجا اشتباه کردی البته اگر بخایم بحث رو علمی بیان کنیم وگرنه اگر بخایم مثل سایت ولی عصر بیان کنیم و شما از متحجر ین باشید بحث اب در هاون کوبیدن میشود
برادر من میدونی حدیث مرفوع یعنی چی ؟؟؟ بگو تا بهت بگم مشکل حرفات کجاست
اگه اشکالی داشت که میگرفتی برادر!!اول گفتی حکیمة مجهوله من توثیقش رو ثابت کردم.حالا هم ازم تعریف حدیث مرفوع رو خواستی.باشه:
من برای حدیث مرفوع دو تعریف پیدا کردم:
1)هر حدیثی که به معصوم نسبت داده شود مرفوع می باشد.» اعم از آنکه سند متصل باشد، یا منقطع
2)هر روایتی که از وسط، یا آخر سند آن یک راوی یا بیشتر افتاده باشد و به لفظ رفع تصریح شده باشد، مرفوع است.»
اینم تعریف حدیث مرفوع.حالا اشکال حدیث منو بگو!!
برادر من حدیث مرفوع یعنی چی ؟؟ اینو بگو تا بهت بگم اسناد شما کجاش مشکل دارد؟؟؟
مشکل حدیث در معجم کبیر وجود
حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ
مجهول الحال است وحدیث ضعیف شده است
ابن حجر میگوید لا تعرف؟؟؟
رقم الحديث: 20034
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ ، قَالَتْ : كَانَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ يَبُولُ فِيهِ ، وَيَضَعُهُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَقَامَ فَطَلَبَ ، فَلَمْ يَجِدُهُ فَسَأَلَ ، فَقَالَ : " أَيْنَ الْقَدَحُ ؟ " ، قَالُوا : شَرِبَتْهُ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ الَّتِي قَدِمَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ " .
حکیمة بنت امیمة رو بسیاری از علمای شما توثیق کردن و مجهول نیست:
سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد مشهور به إبن الملقن متوفاي804هـ از بزرگان اهل سنت است که علاوه بر نقل کلام علامه دار قطني تصريح به صحت اين روايت کرده است.
وي در پاسخ به اين شبهه که «حُكَيْمَةَ بنتِ أُمَيْمَةَ توثيق ندارد و کلام دار قطني نيز دليل بر وثاقت او نميشود؛ پس حديث ضعيف است» ميگويد:
قلت : قد ذكرها ابن حبان في ثقاته ، فثبتت والحمد
من ميگويم: ابن حبان نام حکيمه را در کتاب «ثقات» خود آورده؛ پس صحت روايت ثابت شد و از اين جهت خداوند را سپاسگذاريم
البدر المنير ، ج1، ص486
هیثمی در مجمع الزوائد بعد از نقل روايت طبراني مي نويسد:
رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح غير عبدالله بن أحمد بن حنبل وحكيمة وكلاهما ثقة
اين روايت را طبراني نقل کرده، تمام راويان آن، راويان صحيح بخاري هستند؛ غير از عبد الله بن أحمد و حکيمه که اين دو نيز مورد اعتماد هستند
مجمع الزوائد ، ج8، ص346-347
دار قطني يکي از بزرگان تاريخ اهل سنت در علم حديث و رجال است، اين روايت را تصحيح کرده است؛ چنانچه قاضي عياض در کتاب الشفا مينويسد:
وحديث هذه المرأة التي شربت بوله صحيح ألزم الدار قطني مسلماً والبخاري إخراجه في الصحيح ، واسم هذه المرأة بركة
حدیث زني که بول رسول خدا صلي الله عليه را نوشيد، صحيح است؛ چنانچه دار قطني گفته است که بخاري ومسلم بايد اين روايت را در صحيح خودشان ميآوردند . اسم اين زن برکه بوده است
كتاب الشفا ، ج1، ص50
و ابن ملقن شافعي در کتاب البدر المنير نيز همين مطلب را از دارقطني نقل کرده است:
وذكر الدارقطني أن حديث المرأة التي شربت بوله صحيح
البدر المنير ، ج1 ، ص481 ـ 486
جلال الدين سيوطي در چندين جا از کتاب خود روايت نوشيدن بول رسول خدا صلي الله عليه وآله را در کتاب خصائص الکبري نقل کرده و آن را تصحيح کرده است:
وأخرج الطبراني والبيهقي بسند صحيح عن حكيمة بنت أميمة عن أمها قالت كان للنبي صلى الله عليه وسلم قدح من عيدان يبول فيه ويضعه تحت سريره فقام فطلبه فلم يجده فسأل عنه فقال أين القدح قالوا شربته برة خادم أم سلمة التي قدمت معها من أرض الحبشة فقال النبي صلى الله عليه وسلم لقد احتظرت من النار بحظار
طبراني و بيهقي با سند صحيح از حکيمه دختر اميمه از مادرش نقل کرد است که رسول خدا صلي الله ظرفي از ...
ا[= small]لخصائص الكبرى ، ج2، ص/441[/]
مشاهد میکنی که هم حکیم بنت امیمه موثقه هم همین حدیث توسط علمای خودتون تصحیح شده!!
(366)- [365] حَدَّثَنَا سُلَيْمَانَ بْنُ أَحْمَدُ، قَالَ: ثنا الْحَسَنُ بْنُ إِسْحَاقَ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، قَالَ: ثنا شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ، قَالَ: ثنا أَبُو مَالِكٍ النَّخَعِيُّ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ قَيْسٍ، عَنْ نُبَيْحٍ الْعَنَزِيِّ، عَنْ أُمِّ أَيْمَنَ، قَالَتْ: " قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ اللَّيْلِ إِلَى فَخَّارَةٍ فِي جَانِبِ الْبَيْتِ فَبَالَ فِيهَا، فَقُمْتُ مِنَ اللَّيْلِ وَأَنَا عَطْشَانَةٌ، فَشَرِبْتُ مَا فِيهَا وَأَنَا لا أَشْعُرُ، فَلَمَّا أَصْبَحَ رَسُولُ اللَّهِ K قَالَ: يَا أُمَّ أَيْمَنَ، قَوْمِي فَأَهْرِيقِي مَا فِي تِلْكَ الْفَخَّارَةِ، قُلْتُ: قَدْ وَاللَّهِ شَرِبْتُ مَا فِيهَا، قَالَتْ: فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ K حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِزُهُ، ثُمَّ قَالَ: أَمَا إِنَّكِ لا تَتَّجِعِينَ بَطْنَكِ أَبَدًا "
اصل سند نام نخعی هست
در کتاب
اسم الكتاب: دلائل النبوة لأبي نعيم
اسم المصنف: أبو نعيم الأصبهاني
سنة الوفاة: 430
حکم سند
إسناد ضعيف فيه عبد الملك بن أبي الحسين النخعي وهو ضعيف الحديث
دلایل
ابو حاتم رازی
ضعيف الحديث
ابو داود
ضعیف
ابو زرعه رازی
ضعیف
ابن حجر
قال في التقريب : متروك الحديث
الدارقطنی
ذكره في السنن ، وقال : ضعيف
ذهبی
ضعفوه
حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل ثنا يحيى بن معين ثنا حجاج بن محمد عن بن جريج عن حكيمة بنت أميمة عن أمها أميمة قالت ... !!! ابومالک نخعی کجاست ؟؟
پسر خوب شاید سند تو ضعیف باشه ولی این سند کلا با سند تو فرق میکنه.متوجه میشی؟
جناب مولوی این که نشد جواب .جواب تمام سئولات وشبهات شما هم در کتابها علمای شیعه دهها هزار بار داده شده است شماهم به انجا رجوع کنید . اگر هم میخواهید به جایی ارجاع دهید یا لینک بگذارید یا ادرس دقیق بدهید
آقای هاشمی الحسنی نگفتین در کجای روایت های آقای همشهری ابومالک نخعی وجود داره؟؟؟آیا هنوز نفهمیده اید که دارید به مردم دروغ تحویل میدهید؟؟
جناب مولوی جواب حضور جناب عایشه را در جنگ با الی الامر وخلیفه پیامبر بفرمایید.
جناب مولوی جوابهای علمی راهمشهری دادند ولی هنوزشماجواب شيعه را نفرموديد
ابن حجر عسقلانی در " تلخیص الحبیر " ج 1 ص 183 در رد سخنان جهّالی که روایت نوشیدن بول پیامبر را صحیح نمی دانند ، چنین می گوید :
" وتابعه يحيى بن معين كلاهما عن حجاج عن ابن جريج عن حكيمة عن أمها أميمة بنت رقيقة انها قالت كان لرسول الله صلى الله عليه وسلم قدح من عيدان تحت سريره يبول فيه بالليل وهكذا رواه ابن حبان والحاكم ورواه أبو ذر الهروي في مستدركه الذي خرجه على الزامات الدارقطني للشيخين وصححه ابن دحية انهما قضيتان وقعتا لا مرأتين وهو واضح من اختلاف السياق ووضح ان بركة أم يوسف غير بركة أم أيمن مولاته والله أعلم "
پس روایت صحیح است .
البته اهل سنت و وهابیت عادت دارند که برای رد کردن یک روایت ، به اسنادی استناد کنند که از لحاظ رجالی ضعیف است و روایات صحیح السند را قورت می دهند .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اول : هنوز تکلیف " آب بینی " پیامبر که بر صورت صحابه مالیده می شدمعلوم نیست !
دوم : چگونه است که رجال اهل سنت دائما در حال تغییر است . هیمثی یک روایت را صحیح می داند ولی هاشمی حسنی این روایت را صحیح نمی داند ( البته سایت الدرر صحیح نمی داند )
سوم : سند روایت هیثمی چنین است : حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل ثنا يحيى بن معين ثنا حجاج بن محمد عن بن جريج عن حكيمة بنت أميمة عن أمها أميمة قالت ... !!! ابومالک نخعی کجاست ؟؟
رجال روایت از رجال صحیح بخاری بوده و دو راوی که از رجال بخاری نیستند نیز ثقه هستند ...
مدارک زیر را مطالعه نمایید :
ورسول الله صلى الله عليه وسلم لا يتقذره أحد، بل يتبركون بآثاره صلى الله عليه وسلم، فقد كانوا يتبركون ببصاقه صلى الله عليه وسلم ونخامته ويدلكون بذلك وجوههم، وشرب بعضهم بوله وبعضهم دمه، وغير ذلك .
مما هو معروف من عظيم اعتنائهم بآثاره صلى الله عليه وسلم التي يخالفه فيها غيره.
المباركفوري ؛ تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي ، ح 1850
http://islamport.com/d/1/srh/1/22/452.html
العظيم آبادي ؛ عون المعبود شرح سنن أبي داود ، ح 3782
http://islamport.com/d/1/srh/1/46/1525.html
النووي ؛ شرح على صحیح مسلم ، ح 3802
http://islamport.com/d/1/srh/1/37/859.html
لطيفة: قولي " معراجه الكلي ": أي جسداً وروحاً، وهو يفيد بأن سيدنا رسول الله محمداً صلى الله عليه وآله وسلم قد بلغ من الكمال أن صار جسده علوياً وهو في الدنيا، ويؤكد ذلك ما ثبت من طهارة دمه وبوله .. الخ.
شمس الزمان سيف الله الصقيل الشيخ طارق السعدي ؛ زاد النبلاء فی اثبات رویة الله ، محل الرؤية للعباد
http://www.daroljunaid.com/library/difference/bilief/rd_1101.htm
جناب مولوی مشکل پشکل شتر جناب عایشه نیست مشکل حضور خود ایشان در جنگ مقابل خلیفه رسول خداصلوات لله علیه وال است .ایا ایشان در جنگ جمل براولی الامرخروج کرده است یا خیر و اگر کرده که کرده شما حکم ایشان را از نظر دین خدا بفرمایید. مگر خدا نمیفرماید اطاعت از اولی امر همان اطاعت از خداست .پس در حقیقت جناب عایشه با خدای متعال مخالفت کرده است.
تبرک به مو و عرق پیامبر را بنده اشکل نکردم .
بنده عرض کردم که بخاری ، تبرک صحابه به " آب بینی " پیامبر را بیان می کند .
قول صحیح در مورد نوشیدن بول پیامبر را بیان کردم تا شاید کمی با کتب خودتان آشنا شوید .
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
جناب هاشمي حسني عزیز :
طبرانی در " المعجم الکبیر " ج 24 ص 206 روایت می کند که پیامبر ظرفی از جنس درخت خرما داشتند که در ان بول می کردند و آن ظرف را در زیر سریر خود قرار می دادند .روزی پیامبر دنبال آن ظرف بودند و پیدایش نکردند . سراغ آن را گرفتند . به ایشان گفتند : بره ، خادم ام سلمه که از حبشه آمده است ، آن را نوشیده است . پیامبر فرمودند : او خویش را با حصاری از آتش ایمن ساخت .
هیثمی در مورد این روایت در " مجمع الزوائد " ج 8 ص 271 می گوید :
" رواه الطبرانی . رجاله رجال السحیح غیر عبدالله بن احمد بن حنبل و حکیمه و کلاهما ثقه "
سند روایت صحیح است مولوی !
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب هاشمی حسنی عزیز
مایل هستید که مجموع روایاتی را سیوطی در اباحه نوشیدن ادرار پیامبر در کتایش " جامع الاحادیث " را بیان کرده برایتان بیان کنم ؟
یا دوست دارید ترجمه " برکه الحبشیه " را از کتاب " الاصابه " ج 8 ص 47 بیان کنم که چه روایات جالبی در آن نهان است ؟؟
با بگویم برایتان از صحیح بخاری که صحابه " آب بینی " پیامبر را بر صورت و بدن خود می مالیدند ؟
یا بگویم که ابن حزام می گوید که اصحاب در پاک بودن بول پیامبر و خون وی اختلاف داشتند ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب هاشمی حسنی عزیز
حالتان را درک می کنم . خیلی دردتان گرفته است .
( علی الخصوص که قبلا جواب آن کسی که سخنانش را برای ما کپی کرده اید را کامل داده ایم . این بابا قبلا نمی دانست که کتاب کافی برای شیخ مفید است یا کلینی !!! )
در مورد روایت طبری و نقل قول آن در الکامل :
ابن اثیر در ابتدای تاریخ خود صراحت دارد که روایاتی را که از طبری نقل قول کرده است ، روایاتی است صحیح بوده است و مطالب بیان شده از تاریخ وی صحیح می باشد .
مقدمه الکامل ج 1 ص 2 - 3 را بخوان تا کمی با منهاج عالم خودتان آشنا شوی مولوی !!!!
در اين مورد تقريبا هزار بارى در قسمت مقالات وسوال جواب پاسخ داده شده جواب شما در سايت موجود است برويد وبخوانيد
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق