گفتگویی آرام با مخالفین حدیث صحيح
رفتیم به مکه و طواف بجا آوردیم بهمان شکلی که خدایمان فرموده بود.
اما دیدیم نسخه هایی در دوروبر مکه به ما می دهند که حالا که شما آن دوا را تجویز کردید ( ادای حج و عمره ) پس بدانید طبیب دلها امر کرده که دواهای دیگری را هم درکنارش مصرف کنید تا قدرت شفایابی چندبرابر شود!
مثلا بروید کنار قبر رسول و فلان و بهمان کنید سپس کنار قبرستان بقیع و این و آن کنید!
خوب استاد گرامی.
نسخه های بسیار را گرفتیم و به شوق شفا و صحت و سلامت بیشتر همه ی نسخه ها را بکار گرفتیم و دیدیم مریضتر شدیم و این شد حال امت!
در گوشه ای مراسم حج در سال دهها نفر زخمی یا کشته می شوند چون گفتند که باید سنگریزه هایی را در فلان مکان به دیواری پرتاپ کنند!!!
ازدحام مردم در آن حال و هوا چقدر ملت را آواره کرده! همه مدعی تجویز نسخه ای هستند که هرگز مراجعه نشد و هنوز هم نشده!
استاد مثالهاى خوبى آورديد. نسخه هايى داريم و ما هم به دنبال داروى نوشته شده مى دويم.
همين مثال را راجع به احاديث صحيح مى آوريم: نسخه اي داريم و قرار است تجويز شود .حال بايد بدانيم دارويى كه در بازار يافت مى شود همان " دارويى " ست كه طبيب تجويز نموده يا داروخانه و صاحبانش به ما دارويى مغشوش مى فروشند!
راه سالم اين است كه بعد از خريد دارو به همان طبيب مراجعه شود تا او با چک کردن و مراجعه ی دوا به مریض بفهماند که دارو همان است و کسی اشتباهی تجویز نکرده. مخصوصا اینکه گاهی اوقات داروگر قادر به خواندن دست خط طبیب نمی شود و دوایی را عوضی می دهد به مریض!!
پس اعتماد مطلق به داروخانه ها هم عین جهل و حماقت است و رجوع به طبیب در همه ی احوال ضروریست.
و طبیبی که برای مراجعه همیشه هست کلام الله تعالی ست زیرا رسول رب التنزیل رفته است.
کتابی که فرامین صحیح رسول در آن جمع باشد پیش من واجب الطاعه ومحترم (وبقول شما مقدس) است، زیرا الله امر فرموده ( اطعیوا الرسول)
سلام استاد
وقتی الله تعلی فرماید در قرآن عظیم باطلی نیست و اختلافی در آن نیست پس تبعیت از آن طلب عقل و وجدان است.
اما وقتی چندین کتاب را زیروزبر می کنیم و هرگوشه و کنار و بین صفحاتش را مطالعه می کنیم و می فهمیم که نویسنده یا بر او مشتبه شده یا راویانش قاطی کردند! آنوقت است که شک و تردید عقل و وجدانمان را فرا می گیرد.
به خود می گوییم : آیا رسول الله به گفته ی فلان راوی بوده یا به گفته ی راوی دیگر!؟ آیا او چنین را سنت دانسته یا چنان را!؟ و اینجاست که عقل فریادمان می زند که : مگر به سخنان خالق تنزیل گوش می دهید که اینقدر نگران و حیرانید!؟ خوب ! بروید هرچه تنزیل رب العرش فرموده عمل کنید و یقین کنید او شما را بخاطر نسیان و تشویش و حیرت راویان کتابها مؤاخذه نخواهد فرمود زيرا نه راويان را ملاقات كرديد و نه امضاي خدا و رسولش را در ميان سخنانشان مشاهده كرديد.
********************
اما سؤال شما اين است كه حال كه من به حديثى جز حديث الله تعالى ( قرآن ) وصف صحيح نمى دهم ، پس چگونه اطاعت از رسول را عملی کنم.
من هم مثل شما این مسئله خيلى مشغولم كرده و مى كند.
براى همين قبل از رسيدن به آيه از شما سؤالى دارم:
آيا كتابى مقدس كه سنبل " اطاعت از رسول " باشد سراغ داريد؟
استاد فرموديد:" الله میگوید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا
اطاعت از رسول چگونه ممکن است وقتی که شما هیچ حدیثی را صحیح ندانید؟ رفتن به حج چگونه ممکن است وقتی که شما کعبه و مکه را قبول نداشته باشید؟!! "
ممنون از تذكرتان.
خوب من به اين حقيقت ايمان دارم كه رسول الله نمونه ى عملى اولين مسلمين بوده است و نماز را بهمانصورتى ادا كرده كه خدايش فرموده كه ابتدايش وضو و اتجاه قبله و ذكر و تلاوت قرأن ، قيام ، ركوع ، سجود است.
ما همين نماز را در ميان تمامى فرق مسلمين از شيعه ترين تا سنى ترين و صوفي ترين حتى با وجود اختلافات بسيار مى بينيم.
خداوند هر امتى را با مناسك و نماز خاص آن امت آشنا فرموده است:
... كل قد علم صلاته و تسبيحه ...
... ولکل امة جعلنا منسکا لیذکروا اسم الله ... الحج الآية 34
قرآن را همه کتاب مقدس می شناسیم.
آیا کتاب مقدس دیگری داریم؟
نام ببرید تا قدسیتش را ثابت کنیم و همه تابع شویم.
اگر ابن مسعود و امثالش حرفهایی بزند که موافق با قرآن باشد از آن دفاع خواهید کرد و اگر سخنی خلاف قرآن منسوب به او شود راحت است رد کردنش.
اما نه هنرمندی از شماست و نه از خوبی ابن مسعود و امثالش است که قرآن محفوظ مانده بلکه باز بگویم:
این لطف خداوند تنزیل بوده که ابن مسعود به دایره ی ایمان و اسلام وارد گشته و اعمال خوبی ازاو قبول شده.
این را نوعی غلو می بینم که بزرگی و عظمت قرآن را در خوبی صحابه خلاصه کنیم.
هرچند آنان خوبانی بودند خوشابحالشان.
اما قرآن برای هر زمانی خود امام است و نور و هدایت درحالیکه در هر زمانی ابن مسعود و عمر و ابوبکر و علی نیست همانطور که محمدرسول الله نیست.
فرمودید: " و اين اشتباه ابن مسعود و رجوع از اشتباهش اين آيۀ قرآن را در ذهن حك ميكند:« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»...
ممنون که این همان سخنیست که بایستی به قاب گرفته شود و بارها و بارها تکرارش کنید تا بار دیگر تصور نکنید چاپ و نشر قرآنهای بریده و مقطوع کار آسانی بوده و کسی نه دستش قطع شده و نه ... !!!!
بله کاغذ فراوان است و چاپ و چاپ خانه هم فراوانتر و یهود و نصارا هم در این راهها کریمتر و بخشنده تر!!
اما وعده ی خداست که تحقیق یافته و تنها خداوند متعال است که بر ما منت و لطفش را به ما نشان داده و خواهد داد.
قرآن را اگر اکنون به یک چینی یا کره ای یا اروپایی نشان دهی چگونه ثابت می کنی که کلام الله تعالی ست و محفوظ و ثابت است؟
آیا به آنان خواهی گفت که صحابه که چنین و چنان خوب و ثابت بودند دور هم جمع شدند و قرآن را جمع کردند و چون در همین کتاب نوشته آنان خیلی آدمهای خوبی بودند پس در نقل کتاب و کلام خدا هرگز خیانت نکردند و به ما سالم رساندند!؟
یقین کنیم اگر به یک نامسلمان محقق حق جو این حرفها را بگوییم به ما خواهد خندید چون او براحتی خواهد گفت: خوب ! همانهایی که این کتاب را به شما رساندند بدست خودشان آن مدح و تعریفها را تأليف كردند!
محترم عزيز
قرآن كتاب تحديست و به همه ى مردمان در هر زمان نشان مى دهد كه تنها راه انکار این کتاب این است که شبیه و مانندش بیاورند یا در آن اختلاف بیابند.
بله عزیزان
این رمزیست که ثابت می کند این قرآن شبیه هر کتابی نیست.
در آینده با لطف و مدد الهی این امور را بیشتر شرح خواهم داد که قرآن بمانند یک قهرمان ابرقدرت خود ایستاده و تنها عرض قدرت می کند و مبارز می طلبد و حاجتی به صحابه و مهاجرین و تابعین نداشته بلکه آن بندگان صالح خود یتیمانه سر در آغوش قرآن نهادند تا پناهندگی بیابتد.
بسيار قبول است . سخن اين است كه قرآن را سالم از هر نوع ايراد و شكى معرفى كرديم.
اما راجع به اينكه ثابت كنيم قرآن كلام خداوند است!
باید بگویم هرچند پرسشتان ظاهراً راه جدل را مى بندد و شايد فردى تصور كنيد اين سؤال حول صحت قرآن مشت محكميست بر دهان منكران حديث!
اما متاسفانه يا خوشبختانه دنين نيستز
برادر گرامي
فرق قرآن با كلام بشر تنها در نوشته شدن بصورت كتاب و انتشارش نيست و این محض غفلت است که تصور کنیم قرآن بهمان شکلی به ما رسیده که احادیث رسیده است!
اگر اثبات صحت قرآن در تواتربودنش بود که هزاران کتب دارای این صفتند.
اگر اثبات یک کتاب به تعداد طرفدارانش هم می بود باز چین لادین بر ما پیروز بود و نصارای صلیبی مشرک نیز!
بسيار قبول است . سخن اين است كه قرآن را سالم از هر نوع ايراد و شكى معرفى كرديم.
اما راجع به اينكه ثابت كنيم قرآن كلام خداوند است!
باید بگویم هرچند پرسشتان ظاهراً راه جدل را مى بندد و شايد فردى تصور كند اين سؤال حول صحت قرآن مشت محكميست بر دهان منكران حديث!
اما متاسفانه يا خوشبختانه چنين نيست.
برادر گرامي
فرق قرآن با كلام بشر تنها در نوشته شدن بصورت كتاب و انتشارش نيست و این محض غفلت است که تصور کنیم قرآن بهمان شکلی به ما رسیده که احادیث رسیده است!
اگر اثبات صحت قرآن در تواتربودنش بود که هزاران کتب دارای این صفتند!
اگر اثبات یک کتاب به تعداد طرفدارانش هم می بود باز چین لادین بر ما پیروز بود و نصارای صلیبی مشرک نیز!
محض اطلاع بايد ياد آور شوم كه منظور اهل سنت از عدالت صحابه به معني عصمت آنها نيست!!! بلكه به اين معني است كه اصحاب در نقل احاديث از رسول خدا صلي الله عليه وسلم صادق بودند همانطور كه خداوند نيز آنان را "هم الصادقون" معرفي ميكند.
*فرض كنيد: جماعت مسلمين تسليم شما و همفكران شما شدند و تمام كتب را به انبارها بردند و در انبار را هم قفل كردند.
حال شما شيوۀ صحيح نماز خواندن را از قرآن به ما نشان دهيد، بگوييد چند ركعت بخوانيم، در نماز چه بخوانيم ، چه بگوييم، افعال مربوط به آن ، سجدۀسهو و.... را از قرآن به ما ياد دهيد تا ما پشيمان نشويم كه دوباره برويم سر وقت ديگر كتب و آنها را از انبار بيرون بياوريم و شيوۀ نماز خواندن را از لابلاي آن كتب ياد بگيريم.
ايضاً لطف كنيد سنت رسول خدا صلي الله عليه وسلّم را كه خداوند ما را امر كرده از آن پيروي كنيم از همين قرآن به ما نشان دهيد!
گرامي نوشتند:«من معتقدم چون صحابه معصوم نیستند پس اگر روایت یا نقل قولی امضای صحابی هم داشت نباید دربست قبول کنیم و بگوییم:سنت است و تبعیت از سنت واجب الوجوب!! ... مشکل متعصبین حدیث این است که می گویند : چون صحابه " عدول " هستند پس کسی نگوید بالای چشم فلانی ابروست!»
دوباره ميگويم: شما دچارسوء تفاهم شده ايد . ما قبول ميكنيم كه ابن مسعود چنين گفته و روايان را متهم به دروغگويي نمي كنيم بلكه اقوال را كنار هم قرار داده و در نهايت به اين نتيجه مي رسيم كه ابن مسعود از راي خود برگشته است، ما نيز از اعمال نيك آنها و از اقوال زيباي آنان تبعيت ميكنيم و اشتباهاتشان را اشتباه ميدانيم و از آن تبعيت نميكنيم.
*وقتي ميگوييم:"ابن مسعود اشتباه كرده" يعني بر او خرده گرفته ايم و گفته ايم بالاي چشمش ابروست! (واضح است!)
به عنوان مثال وي ميگويد: در سورۀ "الروم" آيۀ 30 چنين ميخوانيم:«لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» ابن خطيب ميگويد: يك لام از كلمۀ لخلق كم شده و بايد نوشته ميشد «لَا تَبْدِيلَ للِخَلْقِ اللَّهِ »!
ايضاً ميگويد: «إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ» صحيح نيست «إِنْ هَذَينِ لَسَاحِرَانِ» صحيح است ... الصلاة والزكاة صحيح نيست بلكه الصلوة والزكوة صحيح است!!!
ولي مسلمين با او مخالفت كردند، شيخ احسان الهي ظهير در موردش گفت او ملحد شده است و رئیس بخش حقوق در دانشگاه الازهر، ابن خطيب را از جمله مجهول الهویه و دیوانگان ذکر کرد.(ظاهراً ابن خطيب از نظرش رجوع كرد .. والله اعلم)
و هر بار مخالفي پيدا شد كه بر حرفي از حروف قران خورده گرفته باشد ، جماعت اهل سنت يك صدا با او مخالفت كرده اند .. و اين قدرت خداوندي است كه مسلمانان را در مورد قرآن اين همه غيور كرده كه كوچكترين اختلافي در آن را نمي پذيرند همينطور كه در عهد صحابه نيز از ابن مسعود نپذيرفتند و ما نيز رهرو همان راه هستيم.
ضمناً فراموش نكند كه بفرمائيد كجاي حديث مورد بحث با كجاي قرآن مخالف است.
تا به حال به محتواي اين آيه فكر كرده ايد؟ منظور خداوند از اينكه ميفرمايد: ما خود حافظ قرآنيم چيست؟ آيا نميشود من قرآني چاپ كنم و در آن بعضي آيات را حذف كنم و آن را بين مردم پخش كنم؟ آيا اگر مرتكب چنين عملي شوم در جا خشك ميشوم يا مثلاً دستم قطع ميشود و كارم نيمه تمام مي ماند؟؟ خير بلكه چند ماه اخير در سوريه قرآني را چاپ كردند و به كردستان عراق فرستادند كه نزديك به 100 آيه از سه سورۀ آن ساقط بود و كتابي به نام "فرقان الحق" چاپ شد كه آن نيز چنين بود و ايضاً مصحفهايي در ايران چاپ ميشد كه اعراب آيۀ6 سورۀ مائده را تغيير داده بودند ... ولي در تمام مواضع دستشان رو شد و هر بار مفتضح شدند و در ممالك اسلامي مصاحف جمع شد، چرا جمع شد؟ چون مسلمانان مخالفت كردند ، مسلمانان نگذاشتند حتي يك فتحه تبديل به كسره شود .(همانطور كه اصحاب يكصدا با ابن مسعود مخالفت كردند)
ابن خطيب مصري كتابي نوشت با عنوان "الفرقان"و در صفحات 50 به بعد آن ميگويد:قرآني كه دست من و شماست بعضي از كلماتش به خاطر بدشنيدن حافظ يا به خاطر كم سوادي كاتب ، سهواً تغيير كرده است.
.
استاد گرامي نوشتند:«انصاف این است که ابتدا این حدیث مردود شناخته شود و فریب نام رجالش هم نخوریم که شکی نیست نه صحابی چنین تهمتی به کتاب وحی می زند..»
بر اين عقيده هستم كه شما دچار سوء تفاهم شده ايد و اگر به خوبي با عقيدۀ اهل سنت در اين مورد آشنا بوديد چنين نمي گفتيد.
ابن مسعود يك انسان بود ، حافظ قرآن نبود بلكه قاري بود و فقط 70 سوره را مستقيماً از رسول خدا آموخته بود، وي سوره هاي معوذتين را از زبان رسول خدا شنيده بود ولي فكر نمي كرد كه آنها از قرآن باشند و او بر اين حريص بود كه چيزي از كلام بشر را با قرآن مخلوط نكند چنانكه وي نام سوره ها را نيز نمي نوشت چون ميگفت اين نامها از خود قرآن نيستند.
و اين اشتباه ابن مسعود و رجوع از اشتباهش اين آيۀ قرآن را در ذهن حك ميكند:« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»
از اين مختصري كه گذشت اينگونه استفاده مي شود كه ابن مسعود در نهايت از قول خود برگشته و تسليم اجماع شده،(چنانكه ابن كثير و آلوسي و سيدقطب نيز چنين ميگويند) حال چرا ما بايد نتيجۀ عجيب و غريب بگيريم و بگوييم حديث مشار اليه ساختگي است؟ آيا اينكه ابن مسعود خطا كرده باشد چيزي مغاير با قرآن است؟ كجاي آن مخالف قرآن است ، آن را نشان دهيد!
منكر حديث اگر بگويد: اينكه ميگويند ابن مسعود معوذتين را از قرآن نميدانسته دروغ است .. به او حق ميدهيم زيرا ابن مسعود از قول خود برگشت .. ولي اگر بگويد: ابن مسعود در همان ابتدا معوذتين را در مصحفش نوشته .. اين را نميپذيريم.(مگر اينكه ارائۀ دليل كنند)
*ابن مسعود رضي الله در حدود سالهاي 21 هجري در دوران خلافت حضرت عمر رضي الله عنه به عنوان معلم به كوفه فرستاده شد و در آنجا قرآن و سنت را به مردم ياد ميداد و يكي از شاگردان او زر بن حبيش است كه قرآن را از ابن مسعود ياد گرفته است.
حضرت عمر او را به عنوان معلم به كوفه فرستاد و مردم كوفه قرآن را از او ياد ميگرفتند و محال ممكن است كه حضرت عمر رضي الله عنه كه به سخت گيري در امور ديني مشهور بوده اند شخصي را براي تعلم برگزيند كه قرآن را چنانكه بايد قبول ندارد و معتقد است معوذتين از قرآن نيست!!
*در زمان خلافت حضرت عمر رضي الله عنه در نماز تراويح كل قرآن (كه معوذتين هم جزئي از آنند) تلاوت مي شد(البته در نمازهاي فرض نيز معوذتين قرائت مي شد) و ابن مسعود نيز در آن نمازها شركت ميكرد و زماني كه ميديد معوذتين در نمازها قرائت ميشد هيچ تخلفي نميكرد .
و از اينها مهمتر اينكه محمد بن كعب قرظي كه عالم قرآن و از قاريان بزرگ تابعين بوده ميگويد: مصحف ثلاثه ، مصحف ابن مسعود و مصحف ابي و زيد را ديدم و هيچ كدام با هم هيچ تفاوتي نداشتند و اين به آن معني است كه مصحف ابن مسعود نيز مانند مصحف ابي و مصحف زيد داراي سوره هاي معوذتين بوده است.
و نكتۀ مهم اينكه اين نقل هيچ تضادي با قرآن و عقل ندارد ، قرآن ميگويد: ابن مسعود بشر است و بشر هم جائز الخطا و عقل نيز غير اين نمي گويد. پس چرا بايد چون با اشتباهي از سوي يك انسان جائز الخطا روبرو شديم آن را مردود خوانده و ديگران را متهم به دروغگويي كنيم؟
ما به قرآن ايمان داريم زيرا به صورت تواتر به ما رسيده و هيچ مخالفي هم در اين مورد موجود نيست(شيعيانصفوي را قلم بگيريد)علت قبولي قرآن و يقين بر صحتش تواتر آن است ، و اگر اين تواتر نباشد هيچ دليل ديگري نيست كه بگوييم قرآن محفوظ مانده است.
بله ممكن است بگوييد ، خود خداوند در مورد قرآن ميفرمايد: لاريب فيه ؛ انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ؛ ولي اين مصادره به مطلوب خواهد بود زيرا بحث بر سر صحت قرآن است و بايد ابتدا صحتش مشخص و بعد به آن استناد شود!
من هم از شما ميخواهم ، ثابت كنيد قرآني كه دست من و شماست همان قرآن عهد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است.
شرمنده از اينكه پا برهنه وسط بحث دو استاد ميپرم ولي چند نكته به ذهنم ميرسد كه شايسته ميدانم آن را بيان كنم.
نكتۀ اول اينكه: ابن مسعود رضي الله عنه صحابي بود و معصوم هم نبود و در اين مورد احدي اختلاف ندارد.
نكتۀ دوم: چون صحابي اشتباه كرده ما نبايد بگوييم سند روايت اشتباه است و اگر چنين باشد فردا بايد بگوييم: اينكه ميگويند ابن مسعود با حضرت علي در بسياري از مسائل فقهي اختلاف نظر داشته (تا جائيكه شخصي چون امام شافعي كتابي در اين مورد تاليف مي كنند) صحيح نيست بلكه تمامي اقوالي كه به آن دو منصوب است ،مردود هستند و همۀ اصحاب يكصدا و يك راي بودند و احدي از آنان با هم اختلاف نداشتند!
نكتۀ سوم: وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ (توبه:100)
دقت كنيد بر اين قسمت"والذين اتبعوهم باحسان" ما بايد به نيكي از نيكيهاي آن بزرگواران پيروي كنيم ، اشتباهات آنان به خودشان مربوط است و به قول معروف ما را در گور خودمان مي خوابانند.
با تحقیقاتی که داشته و دارم بسیار به آثار باستانی مذهبی بدبین گشته ام و یقین دارم اساس دین هرگز به آن آثار باستانی ربطی ندارد بلکه اساس دین قرآن ثابتیست که تا روز قیامت پایدار و جاوید است و همین جاویدماندن قرآن عظیم راز این حقیقت است که نباید به غیرش توجه کرد.
آیا اگر قرار بود به غیر قرآن توجه شود نمی بایست خداوند متعال نام آن امام جمع کننده ی آثار را در کتابش معرفی فرماید تا کسی مجبور نشود خروار خروار آثار را معاینه کند و عمرش قبل از اتمام معاینه به سر رسد!
ببینید استاد
شما یک شیعی 12 امامی بودید و خانواده تان و شهر و دیارتان که از آنها همه هجرت کردید.
فکر نمی کنید اگر آن کتابهای لعنتی نامقدس حدیثی و افسانه ای نبود اینقدر عوام شیعه بدنبال خرافات عصمت و غیبت و حجت و لعن و دشمنی نمی رفتند؟
اگر این مذهب شاذ تشیع نبود دیگر اهل سنت هم اینقدر مجبور به تعصب و غلو نمی شدند که اکنون به خاطر جاهلی به نام یاسر الخبیب بروند ندای " مادرم غم مخور " را سر دهند! درحالیکه ما همه می دانیم کسی بعد از مرگش شنوای ندای کسی نیست و این نوع خطابها چیزی جز تشبه به مشرکین نیست و زیبنده ی موحدین نیست.
خاتََم برخلاف معناى معروف معنايش آخرين نبيين نيست زيرا " آخرين " منحصر به زمان خود مى شود مانند " اول المسلمين " كه در هر زمانى معنايش رسول آن زمان است.
بر اين اساس " خاتم النبيين " بودن يعنى تكامل رسالات آسمانى كه بعد از اين تكامل حاجتى به دين يا شريعتى جديد براى تكميل يا اصلاح وجود ندارد.
پس این رسالت خاتم النبیین از حساسیت خاصی برخوردار بوده که موجب حسادت و کینه ی دشمنان دیرین دین مبین اسلام گشته است و بلاشک آنان بی حرکت و تلاش علیه این دین نخواهند بود.
بله استاد
دین با این خصوصیات موجب فعالیت بیشتر دشمنان و شیاطین انس و جن شده و می شود .
پس پیروان این دین باید با دقت و مواظبت بیشتری به اصل و اساس شریعت توجه داشته باشند تا از جاده ی مرسوم خداوند متعال منحرف نشوند.
سلام استاد
بگذارید من هم صادقانه افکارم را بدون مقدمه اعلام دارم.
به اعتقاد دورنی من هیچ حدیثی نمی تواند مهر " حدیث صحیح " بگیرد جز قرآن کتاب تنزیل از سوی رب العالمین.
به این دلایل:
1- کلام خداوند متعال حرفاً بدون تغيير ثابت و محفوظ است درحاليكه احاديث منسوب به رسول الله احاديث ظنيبست و حتى علما بر اين اعتقاد نيستند كه عين " حرف حرف " كلام رسول الله ثبت شده بلكه معتقدند راويان " نقل معناى كلام رسول الله " كرده اند.
2 - زبان يا لغت عربى بسيار حساس است و تغيير حرف و كلمات از اماكنش باعث تغيير معنا مى شود . بر اين اساس نمى توان بر نقل و قال و قيلها اعتماد كرد و بناى شريعت بر آن قرار داد.
3 - احاديث در طول تاريخ بيشتر حول و اطراف مقدسين جلوه ى بيشترى دارد و ما مثالهاى بسيارى در جهان كنونى داریم مانند نصارا و اديان شركى كه همه بر اساس نقل قول و احاديث منحرف شدند.
4 - دين اسلام دين كامل و رسول الله به عنوان خاتم النبيين معرفى شده است كه كلمه ى " خاتَم " يعنى " مهر يا ختم زدن " كه علامت تصديق كننده دارد معناى حقيقى اش اين است كه جمع كننده ى رسالتهاى آسمانى و تكميل كننده ى رسالتهاست .
بله بازى نيست بلكه امر خداوند نتزيل است كه به كتابش که هدى و نور و رحمت است و حديثى صادقتر از آن نيست پناهنده شویم.
حكايت تنها رد كردنها نيست.
حكايت اين است كه قبول هر امرى هم بايستى با دليل باشد و ما هم بدنبال دليل و برهان مى رويم و با دليل سخن خوب را قبول مى كنيم .
نسخه ى يك طبيب دليل و راه شفاست و ما قبول مى كنيم ولى اگر بدانیم فلان دوا سازنده اش شرکت خیانتکاریست که دوای مغشوش می دهد پس در اینصورت حتی اگر طبیبی قسم هم بخورد باید دوایش را بدور انداخت!
ما هم اکنون با طبیب دل ها محمد رسول الله آشنا هستیم ولی مشکل اینجاست که نسخه های بسیاری به ما داده اند و گفتند: از طرف همان طبیب معروف و حاذقیست که علاج تمام دردهایتان را می داند پس رد نکنید!
ما با شناختی که از این طبیب حاذق داریم و اعتمادی که به او داشته و داریم نسخه های مغشوش بسیاری را برداشتیم و برای خود تجویز کردیم و نتیجه اینهمه عاهات و ناقصی ست که بر جسم امت دیده می شود! تا جایی که مرض را عین شفا می بینند و علاج حقیقی را سم و آمپول خلاص!!
استاد گرامی
من هم مثل شما از بهانه درآوردن و بازی متنفرم بدنبال حقیقتم.
عنوان موضوعتان این است:
" گفتگویی آرام با ( مخالفین حدیث صحیح ) "
و من می گویم این عبارت شما تهمت است!
چون حقیقت این است که حتی حدیثی که نامش را صحیح گذاشتند برای من صحیح نیست که مخالفت کنم!
من با سخنی موافقم که عین حدیث و کلام رسول باشد نه ظن و گمان نقلی!
و بی شک و با یقین تنها قرآن می تواند حدیث صحیح باشد و هر حدیثی غیر قرآن جز ظن و گمان نیست و دایره ی تحقیق همیشه بایستی مفتوح باشد.
شما چرا انتظار دارید که ابن مسعود باید معصوم میبود؟!!
برعکس!
من معتقدم چون صحابه معصوم نیستند پس اگر روایت یا نقل قولی امضای صحابی هم داشت نباید دربست قبول کنیم و بگوییم:
سنت است و تبعیت از سنت واجب الوجوب!!
ببینید استاد چه زود به یک نقطه رسیدیم!
مشکل متعصبین حدیث این است که می گویند : چون صحابه " عدول " هستند پس کسی نگوید بالای چشم فلانی ابروست!
و من و شما می گوییم: تازه صحابی هم معصوم نیست چه رسد به راویان و نویسندگانی که اصلا معلوم نیست راست گفتند و از صحابه نقل قول کردند.
بله استاد مخالف نیستیم و فقط اختلاف سلیقه در ابراز نظرات داریم.
ولی چیزی که بسیار برایم رنجاور است این است که علمای اهل سنت جانب حق را در برابر " منکرین حدیث " هم رعایت نکردند!
یک منکر حدیث را کنار یک کافر که قرآن عظیم را بافته ی اعراب می داند قرار می دهند!
ببین الله تعالی فرماید:
یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون ﴿8﴾ المائدة
متأسفانه آقاى سجودى بسيارى از علماى ما اهل سنت نسخه ى قزوينى منتها مدل " سنى " اش هستند!
وقتى دركنارشان حديثى را رد مى كنم اين جوابشان است:
برو حرف علماى معتبر را ببين و خودت نظر نده!!
...........
انگار " سنی بودن " هم مثل شیعه بودن یعنی تقلید و تبعیت مراجع یا به قول خودمون مفتیها و مجتهدان و علما و مشایخ!
چرا نباید در راه و روش تدین ما ( اصطلاح مذهب همین معنا دارد ) هر فردی سعی در اجتهاد و درک امور دینش داشته باشد؟
آیا در روز حساب خودش نباید جوابگو شود یا همان مفتیان و مشایخ جوابش را تقلبی در گوشش می گویند و یا نزد خداوند سریع الحساب واسطه و خوش گویی می کنند!؟
نظر" ابن مسعود " را اهل سنت یکصدا مردود دانستند و این روایت نبود بلکه رای و برداشت او بود،... آیا بهتر از "یاران رسول الله "فرامین و احکام قران را درک میکنیم ؟!!
سخن همین است!
گفتید بهتر از یاران رسول الله ! پس این ابن مسعود از یاران رسول الله بود که اشتباه کرده یا به او نسبت اشتباه داده اند!
حقیقت واضح و جلی این است که علمای جرح و تعدیل و اینجور تخصص برای زیباجلوه دادن یک اشتباه دست به اشتباهی بزرگتر زده اند!
گفتند: ابن مسعود اولش دچار وهم شده ولی بعدش از او مذهب خاصی مغایر با صحابه نقا نشده!
این سخنان نابخردانه درحقیقت ضربه ای به کیفیت حفظ قرآن است.
بله استاد
وقتی تصور کنیم قرآن را صحابه جمع کرده اند حتما اینجور اششتباهات رخ خواهد داد که بگویند فلان صحابی هنوز یقین نداشته قرآن کدام است!!!
درحالیکه اعتقاد سلیم این است که بگوییم قرآن را خداوند سبحانه و تعالی جمع و بیان فرموده و حتی به عهده ی رسولش هم رها نکرده.
إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿17﴾ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿18﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿19﴾القيامة
همه مى دانيم تشيع اسیر کتابهای روایی ست تا آنجا که دل خوش دارند به کتابهایی که به نام اهل سنت معرفی می شود.
هرگاه به یک تشیع اعتراضی کردیم به ما می گوید: دیگ به دیگ می گوید رویت سیاه!! مگر کتابهای خودتان نمی بینید!؟
حقیقت این است که همه بایستی مواظب گودالهایی باشیم که در کتابهای غیرقرآنی برایمان کنده شده!
چقدر حدیث و روایات مختلف در کتابها می بینیم؟
یک روایت با چندین شکل و ترکیب نقل شده به گونه ای که به سلیقه های مختلف جور آید!
آن وقت می بینیم شیعه می رود روایتی برمی دارد که به مذاق مذهبی اش خوش آید و سنی فریاد می زند: آهای مگر روایت نزدیک را ندیدی که شکل و ریختش جور دیگر است!؟ چرا با یک چشم می بینی!؟
شیعه هم مثل یک صیاد ماهر می گوید: من از آن یکی روایت خوشم نمیاد! هدیه ی خودتون!!
خلاصه همینجور می بینیم هزاران قزوینی هم پیدا می شوندکه بلندند با عوام بازی کنند!
همیشه تصور اینکه رسول مهربان خداوند متعال فلان حرف را زده و فلان عمل را کرده باعث می شده مسلمین دربست تسلیم کتابهای روایی شوند.
اعتقاد من اینک در این است که به صورت جدی به قرآن به عنوان مصدر تحکیم روی آوریم و تمامی مصادر را فقط به عنوان مصادر تاریخی و نه تشریعی بدانیم .
و اگر تقریری منسوب به رسول خدا دیدیم بلافاصله تسلیم نشویم تا اینکه آن تقریر متناً صلاحيتش اثبات شود يعنى موافق با اوامر صريح قرآن و نه اندك مخالفتى داشته باشد.
حقیقتش بخواهید دوست نداشتم به این حال و روز بیافتم که با شخصی مانند شما به عنوان " مخالف " بحث داشته باشم.
و اکنون هم یقین دارم آنچه در اینجا بایستی حل شود نزدیک شدن مفاهیم و دیدگاه هست که درحقیقت یکیست ولی سلیقه ی بیانی مختلف است!
شما و من به خوبی می دانیم اساس شریعت را و بیانش را خداوند سبحانه و تعالی به عهده گرفته است و رسول الگوی عمل به همین فرامین وحی است بدون نقصان و زیاده.
ما همگی با انبوهی از کتابهای روایی و تاریخی مواجه شدیم که همه مدعی ثبت اقوال و افعال پیامبر داشتند.
و در این میان عشق و علاقه ی ما به وجود شریف رسول الله صلی الله تعالی علیه و سلم همیشه مانع این بوده که به سخنان منسوب به او کمترین شک یا تردید یا اعتراضی نشان دهیم!
پس انصاف این است که ابتدا این حدیث مردود شناخته شود و فریب نام رجالش هم نخوریم که شکی نیست نه صحابی چنین تهمتی به کتاب وحی می زند و نه امکان دارد از میان اینهمه مسلمین تنها یک فرد نظریه ی شاذی ارائه دهد !
اما درمورد آقاى رفاعى بازگردیم به اینکه او خودش کتاب و مقالاتی دارد می توانید مراجعه کنید.
سیستم تحقیقی او بر این اساس است که هیچ کلامی بر کلام الله تعالی حجیت ندارد.
او سخن الله تعالی را " اصل " و بنیان شریعت می داند که تمامی سخنان و اقوال مجتهدین و امامان و صحابه بایستی تابع اساس قرآنی باشد و نه عکس!
در دنیای تشیع اصل روایتهاست که بر قرآن حاکم است و الله المستعان.
اما در دنیای مسلمین موحد این قرآن است که حاکم بر کل است.
هميشه موقع نوشتن سريع آدم ممكن است منظور خودش را هم خوب نرساند چه برسد به اینکه بخواهد بجای کس دیگری حرف بزند!
آقای سجودی در مورد حدیث منسوب به ابن مسعود آقای رفاعی معتقد است به ابن مسعود دروغ گفته شده است درحالیکه نویسندگان حدیث ظاهرا شروط نقل حدیث را و اسانید و رجالش را درست بیان کردند!
شما هم خوب می دانید که شروط بخاری در نقل حدیث یا روایات شروطیست که اساسش را رجال را تشکیل می دهند و این رجال با صفات مشخصی به عنوان ثقه معرفی شده اند یعنی تزکیه ی رجال مهمترین اساس قبول حدیث است و نه متن حدیث!
اگر حدیثی به ما می رسد که تمامی شروط بخاری در نقل حدیث و رجالش سلسله وار صحیح باشد باز ما ملزم هستیم " متن " حدیث را بازبینی کنیم.
چون برای مثال در حدیث مورد ذکر سخنی به یک صحابی منسوب شده که این سخن یک سخن عادی نیست سخن از خوردن یا نخوردن هندوانه با دانه یا پوستش نیست که بگوییم طرف میلش کشیده و سلیقه اش چنین بوده ! بلکه سخن از تحریف کتاب الله تعالی ست که بسیار عظیم است.
در اینکه کتاب بخاری سرشار از احادیثیست که دارای اسناد صحیح هستند شکی نیست.
همین حدیث فوق هم سندش صحیح بود پس چرا شما ایرادی نمی گیرید!
آیا با سخن منسوب به ابن مسعود موافقید!؟
اگر موافق نیستید پس شما هم با عدنان الرفاعی در یک راه می روید و سعی دارید هر تهمت و شبهه ای را از کتاب الله دور کنید و سعی دارید هرگاه سخن از یک انتخاب شد ( یا قرآن یا حدیث ) فقط طرفدار قرآن بایستید.
درست مانند این روایت منسوب به ابن مسعود که موافقش نخواهید بود چون یقین دارید قرآنی که در دستتان هست همه ش قرآن است و یک آیه ای از آن را هم پاک و حذف نخواهید کرد!
درسته آقای سجودی؟
سلام استاد
خوشحالم كه تلاش مى كنيد راه هاى هدايت را هموارتر كنيد.
اما ابتدا براى اينكه اسير غيبت و تهمت نشويم بايد به عرض برسانيم عدنان الرفاعي سوري ست نه مصري.
همچنین او ايرادى به " سند " احاديث ندارد زيرا سند چیزی جز اتصال راویان و تزکیه ی راویان نیست که این امر تاکنون صورت گرفته و درحقیقت تخصص آقای بخاری بوده است.
عدنان الرفاعی حرف دیگری دارد!
او می گوید که بله احادیثی از رسول الله صلی الله تعالی علیه و سلم نقل شده است ولی برای درک صحتش تنها چنگ زدن به سند و رجالش کافی نیست.
او می گوید: باید " متن حدیث " موافق با قرآن باشد و مخالفتی با صریح قرآن نداشته باشد.
مثال 1
الله امر کرده به مومنان که به حج بروند حالا فرض کنید گروهی مدعی شوند که کعبه نامعلوم است و صد تا دلیل هم بیاورند اگر دلایلشان درست هم باشدباز بازنده اند!! باز از آنطرف بام پرت شده اند زیرا اگر حرفشان درست باشد پس الله الفاظ قران را در مورد حج حفظ کرده اما اسباب عمل به آن را حفظ نکرده !! صرف ذکر آیاتی که راهی برای عمل به مفاد آنها نیست، بیفایده و بیهوده است و طعن به قران است
مثال 2
دکتر حاذقی نسخه بنویسید که فلان دوا، برای فلان مرض خوب است، اما به هر دارو خانه ای بروید آن دوا نباشد پس این طعن به دکتر است پس هرچه منکرین حدیث از نسخه و از آن دکتر تعریف کنند باید با شک به انها نگریست ، زیرا الله بیش از صد آیه نازل کرده و مستقیما فرموده اطعیوا الرسول و قرص و شربت (اطعیوا الرسول) در هیچ داوخانه ای و در قوطی هیچ عطاری نیست ( به ادعای شما ) و شما الکی خوش هستید و هی میگوید عجب نسخه ای عجب نسخه ای عطیمی!!
آیا وقت آن نرسیده که اندیشه کنید؟