اولین کسانی که ادعای عصمت کردند چه کسانی بودند؟
آیا خود ائمه دوازده گانه یا کسانی دیگر؟ با مطالعه در کتب شیعه و کتب تاریخ در می یابیم که اولین کسی که ادعای عصمت برای ائمه می کند ابن سباء یهودی بوده همان شخصیتی که علمای شیعه سعی در انکارش دارند. همانطور که قمی در المقالات و الفرق ص ۲۰ می گوید:....
(اولین کسی که برای علی ادعای عصمت نمود ابن سباء بوده) شخص دیگری که ادعای عصمت برای ائمه کرده شخص هشام بن حکم است . تثبيت دلائل النبوة: (2/528). شخص سوم که به این عقیده پرو بال بیشتری داد مومن طاق بعبارتى (شیطان طاق) بوده که نام اصلی اش محمد بن علی الاحول می باشد )در رجال الكشي: (ص185)، مؤمن الطاق.
تعریف عصمت در نزد شیعه وتضاد آن با کتب خودشان و قرآن
(عقائد الإمامية ص51 : ونعتقد أن الإمام كالنبي يجب أن يكون معصوماً من جميع الرذائل ما ظهر منها وما بطن كما يجب أن يكون معصوماً من السهو والخطأ والنسيان لأن الأئمة حفظة الشرع والقوامون)
(اعتقاد داریم که امام مانند نبی باید معصوم باشد از تمام رزائل ظاهری وباطنی و معصوم باشد از فراموشی و خطاء زیرا ائمه محافظین شرع الهی هستند)
وهمینطور در کتاب ميزان الحكمة (أن الإمام معصوم من الذنوب كلها صغيرها وكبيرها لا يزل عن الفتيا ولا يخطئ في الجواب ولا يسهو ولا ينسى )
(امام معصوم است از گناهان کبیره وصغیره و خطا نمی کند در حِواب دادن ونه فراموشی به او دست می دهد ) ميزان الحكمة ج1 ص 174
تضاد این عقیده با قرآن:
قرآن کریم به وضوح بیان می کند که انبیاء الله فراموش می کردند: به عنوان مثال(قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ) الکهف/63 (از زبان موسی در داستان با خضر که می گوید : گفت: «ديدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم، من ماهى را فراموش كردم)
وباز در سوره الکهف می گوید (واذکر ربک اذا نسیت) الكهف/24 (پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی ) خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم . باز سوره کهف آیه از زبان موسی (قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ) الكهف/۷۳ (موسی گفت من را بخاطر قولی که دادم وفراموش کردم مواخذه نکن)
انبیاء الله خطا می کنند زیرا بشر هستند:
در سوره ص حِریان ابراهیم علیه السلام در قضاوت خود بین آن دو برادر (إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ )ص/22« وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق داورى كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش»
(إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ) ص/23
«اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مىگويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است»
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ )۲۴ سوره ص
(داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد ).
در سوره الانبیاء از زبان یونس علیه السلام: (وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ) ﴿الأنبياء: ٨٧﴾
( ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم)
آدم و حوا علهیم السلام:
(فازلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ )۳۶ البقرة
«پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود »
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ . البقرة/۳۷
سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبهپذير مهربان است.
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.الاعراف /23
گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود (۲۳)
از کتب خود امامیه:
( بحار الأنوار ج25 ص350 قيل للإمام الرضا ( إن في الكوفة قوماً يزعمون أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم لم يقع عليه السهو في صلاته ، فقال : كذبوا – لعنهم الله – إن الذي لا يسهو هو الله الذي لا إله إلا هو ).
(به امام رضا امام هشتم شیعه گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می گوید دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست)
از دیگر کتبشان صحیفه سجادیه که امام صراحتا اعتراف به خطا می کند وآمرزش می طلبد و همینطور در دعاهای نهحِ البلاغه که علی رضی الله عنه اعتراف به خطا و گناه می کند .
شکی نیست که علمای امامیه همانطور که در ابتدا آمد برای ائمه خود وبرای اثبات عصمتشان روایاتی را وضع کرده اند روایاتی که با قرآن در تضاد است مانند کلینی در اصول کافی که ابوابی دارد با عنوان(باب أن الائمة (ع) يعلمون جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة )(ائمه می دانند تمام علومی که ملائکه از آن باخبر هستند)
باب أن الائمة(ع) إذا شاؤوا أن يعلموا علموا
((ائمه هرگاه اراده کنند که حِیزی را بدانند خواهند دانست به مجرد اراده)
باب أن الائمة(ع) يعلمون متى يموتون، وانهم لا يموتون الا باختيار منهم
(ائمه می دانند کی می میرمند و موت اختیار دارند)
باب أن الائمة(ع) يعلمون علم ما كان وما يكون وانه(5) لا يخفى عليهم
(ائمه علومی که کشف شده است می داانند وعلومی که کشف نشده نیز می دانند وحِیزی بر آنها مخفی نمی باشد)
تمام این ادعاهای که اقای کلینی در کافی آورده به عنوان عقیده واصول از نظر ایات قرآن مردود است.
اقای کلینی پا را فراتر گذاشته و می گوید: (أُعطيت خصالاً لم يعطهنّ أحد قبلي: علّمت علم المنايا والبلايا.. فلم يفتني ما سبقني ولم يعزب عنّي ما غاب عنّي)
(علی رضی الله عنه می گوید خصلت های به من داده شده که به کسی قبل من داده نشده است :به من علم منایا وبلا داده اند و هیچ چیزی در گذشته و آینده نبوده ونیست الا اینکه من یعنی علی می دانم).أصول الكافي: (1/197).
حال ببینیم قرآن چه می گوید!
((وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ)) [لقمان:34].
و كسى نمىداند فردا چه به دست مىآورد و كسى نمىداند در كدامين سرزمين مىميرد در حقيقتخداست [كه] داناى آگاه است .
و می فرماید:( قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ)) [سبأ:3].
سوگند به پروردگارم كه حتما براى شما خواهد آمد [همان] داناى نهان[ها] كه هموزن ذرهاى نه در آسمانها و نه در زمين از وى پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است .
حال سخن کدام را قبول کنیم الله تعالی یا کلینی و علمای شیعه؟
بطلان دلایل عقلی شیعی در باب عصمت:
همه ى علمای شیعه می گویند عقل فتوی می دهد که امام باید معصوم باشد و خطا نکند کسی که خطا می کند چطور می تواند مردم را هدایت کند؟
پاسخ در ابتدا اثبات کردیم حتی انبیاء الله هم خطا ولغزش داشتند
دوم امت اسلام معصوم است به کتاب خداوند و سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم
ودلیل اینکه هرگاه امتی از دین خدا بر می گشت خداوند نبی دیگری مبعوث می کرد واما بعد از نبی ما صلی الله علیه وسلم پیامبر نمی آید پس امت قرآن وسنت را دارد تا وقتی با آن دو است بر حق است همانطور که الله تعالی می فرماید(((وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا)) [النّساء:115].
«هر كس پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم و چه بازگشتگاه بدى است».
و می فرماید در سوره النساء ۵۹ (فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ)
(اگر در مورد چیزی اختلاف کردید به خدا و رسولش باز گردید یعنی کتاب الله وسنت* نمی گوید امام معصوم!!!
وخاتمه اینکه شیعه فرقه فرقه شده اند تاریخ شیعه مملو از اسماء فرق مختلف است همچون کیسانیه، و هوادارن مختار ثقفی، زیدیه، واقفیه، امامیه، اسماعیلیه، فطحیه، بوری ها وغیرهم که بسیارند) و هر کدام عقیده خاص خود را داشته وبرای ائمه مورد قبول خود خصوصیاتی قرار داده اند که با عقل سلیم وقرآن وسنت یکی نمی باشند وهر فرقه فرقه ای دیگر را تکفیر کرده اند.
حال چطور امام معصوم را بشناسیم سخن کدام را قبول کنیم در حالی که سخن تمامشان مخالف قرآن وسنت است!!؟
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه اجمعين
بقلم: الهاشمى الحسنى
- 20052 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
بسم الله الرحمن الرحیم شما
بسم الله الرحمن الرحیم
شما ظاهراً به پاسخهای اینجانب اصلاً توجهی ندارید و مدام صحبتهای خود را تکرار می کنید.ابتدا یک سؤال: شما می گویید انبیا طبق آیه قرآن انسانهای عادی بودند و تنها تفاوت آنها با بقیه انسانها این بود که به آنها وحی می شد و تنها در دریافت و ابلاغ وحی معصوم بودند. اولاً از کجای این آیه شما همین مقدار از عصمت را متوجه شدید. هیچ کجای این آیه دلالت بر عصمت انبیاء حتی در دریافت و ابلاغ وحی ندارد جز این که می فرماید به آنها وحی می شده و اگر شما بخواهید بگویید که به دلیل عقلی آنها باید در دریافت و ابلاغ وحی معصوم باشند همین صحبت شما را رد می کند زیرا مشخص می شود آنها در بعض از شئون با انسانهای عادی متفاوت بوده اند و بنابراین اشکالی ندارد که بگوییم آنها مثلاً عصمت از گناه هم داشته اند. ثانیاً جواب بنده را در رابطه با آیه 124 سوره بقره که خداوند در پاسخ به درخواست حضرت ابراهیم می فرماید:"لا ینال عهدی الظالمین" ندادید.
در مورد خطاهایی هم که شما معتقید از انبیا سر زده و در قرآن آمده توضیح دادم و اگر خوب به جملات بنده دقت می کردید پاسخ خود را دریافت می نمودید ولی بازهم یک مثال کوتاه می زنم. اگر شخص فقیری به شخص بسیار ثروتمندی مراجعه نماید و درخواست پول کند و آن شخص ثروتمند مثلاً 50 تومان به او بدهد آیا شخص ثروتمند عمل حرامی انجام داده است؟! مسلما پاسخ منفی است ولی چون او فرد بسیار ثروتمندی است و از او انتظار می رود که به میزان ثروتش انفاق کند ممکن است مردم او را سرزنش هم بکنند و حتی ممکن است عملش را به شیطان هم نسبت بدهند و بگویند این شیطان بود که نگذاشت بیشتر از این انفاق کند. در رابطه با انبیا هم به همین صورت است اگر آنها توبه می کردند یا نسبت ظلم به خودشان می دادند یا اگر در دعای کمیل که از امام المتقین روایت شده نسبتهای ظلم به خودشان می دادند به خاطر اعمالی از این قبیل است. البته این مختص پیامبران و ائمه هم نیست بلکه انسانهای عادی هم با سعی و تلاش بسیار زیاد و طی مراحل کمال می توانند به حدی برسند که دیگر مرتکب اعمال حرام نشوند و بعد از آن از این گونه اعمالشان توبه کنند.
در رابطه با مطالبی هم که در مورد علم غیب پیامبران گفتید پاسخ همان است که ذکر کردم. این که ما می گوییم پیامبران و ائمه علم غیب داشتند نه به این معنی است که دائماً از همه امور آگاه بودند بلکه به این معنی است که با اراده خداوند اگر می خواستند می توانستند از امور آگاه شوند و دلیلش هم همان آیات سوره جن هست که بازهم شما به اشکالی که بنده در این رابطه به صحبت شما وارد کردم هیچ پاسخی ندادید. کلمه "الا" که آیه قبل را استثنا می کند هیچ دلیلی ندارد که برای وحی باشد زیرا آیه قبل در مورد علم غیب صحبت می کند.
در مورد دو حدیثی هم که در رابطه با 12 امام نقل شد اگر جواب ندارید بگویید جواب ندارم این که از کتاب چه کسی است اصلاً مهم نیست. اگر در سند حدیث اشکالی هست بفرمایید که بنده هم بدانم.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله والصلاة علی سیدنا رسول الله
عجب ابتدا در مورد دو روايت آقاى عزيز مثل اين مي ماند كه من استناد كنم به كتاب خودمون و بگويم اهل سنت بر حق هستند شما قبول مى كنى شما از يك آخوند روايت آوردى معلوم نيست اون خودش از كجا آورده همينطور هر حرفى را قبول كرديد كه عقايدتان با قرآن در تضاد است بعدا به ما مى گوييد متعصب !!شما هيچ جوابى برا آيات قرآنى نداديد سوال من در مورد موسى جواب نداديد كه آدم كشت و توبه كرد شما بگو ترك اولى هست عجيبه والله.در سوره ص داوود در قضاوت خطا مى كند دوچيز مشخص مى شود خداوند او را آزمايش كرد او خبر نداشت نفى علم غيب دوم خطا وتوبه او(وستغفر ربه وخر راكعا واناب)برگرديد به قرآن وبه آيات بازى نكنيد.
آيه 124 سوره بقره ربطى به علم غيب وعصمت ندارد وبلكه ردى بر خود شما است كه در فرزندان انبيا هم خطا مى كنند دوم اين امامت امامت شيعى نيست وطبق قول مفسرين خودتان معنى آيه اين است كه مردم بر سنت ابراهيم عمل كنند ونه عصمت و ما مى بينيم كه بعضى از انبيا خطا كردند وخداوند آنها را عفو نمود واين ردى بر استناد شما به آيه 124 است
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
بسم الله الرحمن الرحیم بنده
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده هر روایتی را که ببینم قبول نمی کنم حتی اگر در کتب شیعه باشد ولی متأسفانه حضرتعالی بدون بررسی احادیثی که بنده برایتان نقل نمودم اصرار دارید بر این که این احادیث صحیح نیست. با وجود این که منبع حدیث بطور کامل نقل شد. (دوستان مراجعه کنند خواهند دید).
شما به سؤال بنده در مورد آیه آخر سوره کهف پاسخ ندادید. (البته مقاله ای که اخیراً در سایتتان نوشته شده با عنوان "آیا با آیات قرآن می توانیم باطل بودن مذهب شیعه را اثبات کنیم" و نظری که در رابطه با آیه "الا من ارتضی من رسول..." داده است مخالف با نظر شماست چرا که آگاهی به بعض علوم غیبی را برای انبیا قبول کرده است بر خلاف نظر شما که می گویید آنها انسانهای عادی بودند و علم غیب نداشتند.)
در رابطه با آیه 124 سوره بقره هم فعلاً قصد ما اثبات عصمت ائمه از این آیه نیست زیرا هنوز امامت را برای شما اثبات نکرده ایم که بخواهیم عصمت امام را اثبات کنیم و هیچ عالم شیعه هم معتقد بر این نیست که همه فرزندان انبیا معصوم بودند بلکه ما معتقدیم هر پیامبری معصوم بوده و در حال حاضر در صدد اثبات این مسأله هستیم. بنده بعنوان جواب شما پاسخ علامه طباطبایی را که در تفسیر المیزان جلد 1 صفحه 415 آمده عیناً بیان می کنم : " شخصى از يكى از اساتيد ما پرسيد: به چه بيانى اين آيه دلالت بر عصمت امام دارد؟ او در جواب فرمود: مردم بحكم عقل از يكى از چهار قسم بيرون نيستند، و قسم پنجمى هم براى اين تقسيم نيست، يا در تمامى عمر ظالمند، و يا در تمامى عمر ظالم نيستند، يا در اول عمر ظالم و در آخر توبهكارند، و يا بعكس، در اول صالح، و در آخر ظالمند، و ابراهيم ع شانش، اجل از اين است كه از خداى تعالى درخواست كند كه مقام امامت را بدسته اول، و چهارم، از ذريهاش بدهد، پس بطور قطع دعاى ابراهيم شامل حال اين دو دسته نيست.
باقى مىماند دوم و سوم، يعنى آن كسى كه در تمامى عمرش ظلم نميكند، و آن كسى كه اگر در اول عمر ظلم كرده، در آخر توبه كرده است، از اين دو قسم، قسم دوم را خدا نفى كرده، باقى مىماند يك قسم و آن كسى است كه در تمامى عمرش هيچ ظلمى مرتكب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهيم از خدا نخواست، و از دو قسمى كه خواست يك قسمش مستجاب شد، و آن كسى است كه در تمامى عمر معصوم باشد."
در مورد مواردی که در قرآن درخصوص پیامبران آمده و شما آنها را خطا می دانید بنده یک پاسخ کلی دادم و گفتم در کتب شیعه پاسخ مفصل همه آنها موجود است(که ظاهراً حضرتعالی قصد مراجعه به آن کتب را ندارید) ولی برای این که سؤال شما بی پاسخ نماند پاسخ این مورد را عرض می کنم. اولاً حضرت موسی آن شخص را عمداً نکشت که مرتکب عمل حرامی شده باشد. ثانیاً اینکه حضرت موسی آن عمل را از عمل شیطان دانست کدام عمل بود؟ ممکن است مجادله آندو شخص (اسراییلی و قبطی) باشد نه عمل خودش. ثالثاً توبه ای که در آیه بعد کرد و فرمود "ظلمت نفسی" به معنی همان چیزی است که حضرت آدم فرمود و پاسخش را قبلاً عرض کردم. یعنی من با ندانم کاری خودم (که البته گناه نبوده است) به خودم ستم کردم و خودم را به دردسر انداختم و با جمله "فاغفرلی" از خدا می خواهد عواقب بد آن عمل را که از جانب فرعون ممکن است برای او پیش بیاید از او دفع نماید.
بعنوان حرف آخر یک بار دیگر عرض می کنم. برای تفسیر صحیح آیات قرآن باید به مجموع آیات با هم نگاه کنیم. اگر چنین نکنیم دچار تناقض خواهیم شد. چرا که در یک آیه می بینیم پیامبران معصوم شناخته شده اند و در آیه دیگر به ظاهر اشتباهاتی به آنها نسبت داده شده است. بنابراین تنها نتیجه ای که می توان از مجموع آیات گرفت این است که اشتباهاتی که در آیات آمده ترک واجب یا انجام فعل حرام نبوده است که با آیات عصمت تناقض پیدا کند و همچنین توبه ای هم که پیامبران پس از انجام آن فعل می کردند یا معنی آن با توبه اصطلاحی ما متفاوت بوده (همانطور که در آیه فوق بیان شد) و یا به دلیل مقام رفیعی که داشته اند حتی برای ترک اولی هم توبه می کردند.
باسمه تعالی دوستانی که پاسخ
باسمه تعالی
دوستانی که پاسخ آخر بنده را می خوانند در قسمت دوم گفته شده که آقای هاشمی الحسنی معتقدند که انبیا مطلقاً علم غیب ندارند که ظاهراً اشتباه از این جانب بوده و اعتقاد ایشان این است که از طریق وحی قادر به آگاهی از غیب بوده اند.
جناب آقای هاشمی از حضرتعالی هم از این بابت معذرت می خواهم.
بسم الله الرحمن الرحیم یک
بسم الله الرحمن الرحیم
یک برسی کلی
مفهوم عصمت نزد اهل السنه والحِماعة(عصمت فقط متعلق به انبیاء الله است آنهم در دریافت وحی وابلاغ آن واینکه در کبائر قرار نمی گیرند اما دحِار صغائر ذنوب می شوند وفراموش می کنند اما به سرعت توبه می کنند وخداوند آنها را می بخشد )
واین با تعریف من واستاد سجودی یکی است
ودر مورد علم غیب در همان پست استاد سحِودی پاسختان دادم که بین حرف من وایشان فرقی نیست ما می گوییم علم غیب فقط برای خداوند است و اینکه انبیاء الله از طریق وحی از حِیزهایی باخبر میشدند مانند آیاتی که در مورد موسی در کوه طور برایتان آوردم که خداوند می گوید ای محمد تو در آنحِا نبودی خبر نداشتی ما به تو به وسیله وحی خبردادیم )متوحِه شدید؟این فرق دارد با عقیده شما که می گوید ائمه ما مستقل علم غیب دارند از گذشته وآینده خبر دارند
مفهوم عصمت در نزد فرقه اثنی عشریه(انبیاء وائمه مطلقا معصوم هستند دحِار خاط وفراموشی وصغائیر نمی شوند در کل حیاتشان)
آیات قرآن کریم دال بر خطای بعضی از انبیاء (وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ) ﴿محمد: ١٩﴾
(استغفار کن از گناهانت)شما حِطور ترک اولی میفهمی؟
اثبات فراموشی انبیاء: وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ ﴿طه: ١١٥﴾
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم و[لى آن را] فراموش كرد
این آیه به وضوح می گوید انبیاء فراموش هم می کنند.شما می گویی ترک اولی یعنی آدم وقتی از میوه درخت ممنوعه خود کار خوبی کرد؟
مگر خداوند نمی فرماید در آیه۳۶ بقره ( فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا) آیا کار شیطان خوب است؟
آیه بعدی: وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ ﴿طه: ١٢١﴾
آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت .
این بیراهه رفتن را شما کار خوب وترک اولی میدانی؟
آیه بعدی: (وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ ﴿القلم: ٤٨﴾ و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش آنگاه كه اندوه زده ندا درداد
اگر یونس ترک اولی کرده به زعم شما و کار خوبی کرده حِرا خداوند به رسول الله می گوید مانند او نباش؟ایا نباید به زعم شما در تمام مراحل از معصوم اطاعت کرد؟مگر یونس معصوم نبوده؟
نوح اعتراف به نداشتن علم غیب می کند: ،«قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ ۖ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ » سورة هود 47
حالا شما باز بگو علم غیب دارند
این از قرآن
نفی عصمت از کتب فرقه اثنی عشریه کتب صحیح
ولا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلا وأَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا *خطبه۱۵۷ نهحِ البلاغه
فَلا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَومَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ .. " خطبة ( 216)
اعتراف امام کاظم(" رب عصيتك بلساني ولو شئت وعزتك لأخرستني ، وعصيتك ببصري ولو شئت لأكمهتني ، وعصيتك بسمعي ولو شئت وعزتك لأصممتني ".
بحار الأنوارج25 ص203
فکر می کنم جای شکی نمانده باشد.خود دانید
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
بسم الله الرحمن
بسم الله الرحمن الرحیم
لطفاً برای جلوگیری از خلط مبحث فعلاً در رابطه با عصمت صحبت کنیم آن هم عصمت پیامبران نه ائمه چون برای اثبات عصمت ائمه نیاز به اثبات امامت داریم که هنوز درباره آن صحبت نکرده ایم.
پاسخ چند سؤال شما را در این رابطه دادم. مثل حضرت موسی و حضرت آدم و همچنین اثبات عصمت با استفاده از آیه 124 سوره بقره. در این سه مورد اگر به پاسخهای بنده اشکالی وارد است بفرمایید تا جواب بقیه سؤالات شما را بدهم.
باسمه تعالی ظاهراً شما
باسمه تعالی
ظاهراً شما نتوانستید اشکالی به پاسخهای بنده وارد کنید.
body {background-color:
کدوم پاسخ عزیزم شما این را پاسخ میدانی(
طفاً برای جلوگیری از خلط مبحث فعلاً در رابطه با عصمت صحبت کنیم آن هم عصمت پیامبران نه ائمه چون برای اثبات عصمت ائمه نیاز به اثبات امامت داریم که هنوز درباره آن صحبت نکرده ایم.
پاسخ چند سؤال شما را در این رابطه دادم. مثل حضرت موسی و حضرت آدم و همچنین اثبات عصمت با استفاده از آیه 124 سوره بقره. در این سه مورد اگر به پاسخهای بنده اشکالی وارد است بفرمایید تا جواب بقیه سؤالات شما را بدهم)؟؟؟
این نوشته شما هست دیگه؟شما اول نوشته ها وآیان قرانی را رد کن بعدا ترک اولی هم پاسخش را قرآن داده حتی خود علی رضی الله عنه هم اعتراف به عصمت ندارد حالا حِواب شما کو؟بازم کتاب اقای مصباح حتما
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
باسمه تعالی آقای دانا و اهل
باسمه تعالی
آقای دانا و اهل یقین (البته در مورد دانا بودن شما دارم به شک می افتم) بنده چندین بار به شما پاسخ کلی را عرض کردم که اگر موارد متعدد را به آن ارجاع دهی پاسخ همه را خواهی یافت. ولی بازهم از شما خواستم اشکال وارد به آن پاسخ کلی و آیه 124 سوره بقره و پاسخهایی که در مورد حضرت آدم و حضرت موسی دادم به من بگویید. این که شما دوباره سؤالهای متعدد مطرح کنید که نشد اشکال پاسخ من!!!!
ضمناً بازهم به نوشته های بنده توجه نکردی و صحبت از علی علیه السلام کردی. فعلاً بحث ما راجع به عصمت انبیا است نه ائمه علیهم السلام
امیدوارم این بار متوجه شده باشید.
باسمه تعالی بینندگان سایت
باسمه تعالی
بینندگان سایت توجه داشته باشند که آقای هاشمی الحسنی اشکالی به پاسخهای بنده وارد نکردند.