پاسخی بر سوال یکی از کاربران در مورد حدیث (کتاب الله وعترتی ).

شماره سؤال: 
242

بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا اینکه امامیه از آوردن آیه ای در اثبات امامت ولایت علی رضی الله عنه و۱۱ نفر بعد از او عاجز هستند وهمینطور برای آوردن آیه ای که دلالت کند بر اطاعت از ۱۲ امام وهمینطور آیه ای که دلالت بر عصمت آنها کند.


به این دلیل سعی می کنند از بعضی از احادیث به خواسته خود برسند و حتی را پا رافراتر نهاده وبرای اثبات اباطیل خود به تورات وانحِیل استناد می کنند.اما در این نوشتار روشن می کنیم از قرآن و کتب خودشان که (حدیث کتاب الله وعترتی) نمی تواند برای امامیه پناه گاهی باشد.

جايگاه سنت:
ابتدا از قرآن کریم که بیان کننده هر چیزی برای ما مسلمانان است همانطور که الله تعالی می فرماید: ( وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ )۸۹ النحل
(اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل كرديم )
الله تعالی در پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم (سنت) چه می گوید؟
(تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ). النساء ۱۳
(اينها احكام الهى است و هر كس از خدا و پيامبر او اطاعت كند وى را به باغهايى درآورد كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در آن جاودانه‏اند و اين همان كاميابى بزرگ است )
و در ادامه می گوید:(وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿۱۴﴾
و هر كس از خدا و پيامبر او نافرمانى كند و از حدود مقرر او تجاوز نمايد وى را در آتشى درآورد كه همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفت‏آور است)
(يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ) ﴿۱﴾ الانفال
(اى پيامبر] از تو در باره غنايم جنگى مى‏پرسند بگو غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد )
و آیات دیگری که اگر بخواهیم همه را نقل کنیم خود مقاله جدا گانه می شود وهمین مقدار کفایت می کند


پس تا اینجا نتیجه می گیریم که خداوند سفارش به اطاعت از خود و رسولش کرده و مخالفت الله و رسولش معصیت است و باعث دخول در جهنم می شود آیا در آیات قرآن جایی گفته شده هرکس از ائمه ۱۲ گانه به زعم امامیه (عترت) اطاعت نکند ویا در امری مخالفتشان کند داخل جهنم می شود ومعصیت کرده؟
پس از قرآن می فهمیم که سنت بر عترت افضلیت دارد


دوم اینکه عترت خود باید تابع سنت باشد ونمی تواند سنت جدیدی از خود بسازد (واین را در ادامه از کتب امامیه اثبات می کنیم) زیرا آیاتی که ما را به اطاعت از سنت می کند تمام مردم را در بر می گیرد ونه فقط افراد خاصی را.

استناد امامیه به آیه اولی الامر و بطلان آن:
استناد می کنند به این آیه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿۵۹﴾النساء
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است.


و می گویند اولی الامر ائمه شیعه هستند به زعمشان عترت
واین نهایت جهل است زیرا در نزد امامیه امام معصوم و واجب الاطاعه است و نمی توان با او در امری مخالفت کرد اما آیه به وضوح می گوید (فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ) (اگر در مسئله ای اختلاف کردید با اولی الامر)پس اولی الامر امام معصوم نیست زیرا با معصوم اختلاف نتوان کرد
نکته بعدی در ادامه می گوید (فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ) (اگر با اولی الامر اختلاف کردید برگردید بر کتاب خدا و سنت)پس چرا نمی گوید بر گردید بر عترت؟؟


خطای امامیه در برداشت از معنای لفظ عترت:
در نزد امامیه عترت یعنی ائمه ۱۲ گانه ونه احدی دیگر حال ما معنای واقعی عترت را بیان می کنیم
عترت فقط ۱۲ امام یا آل علی نمی باشند بلکه آل عباس وعقیل و جعفر و امهات مومنین هم از عترت هستند
و در لفظ دیگر حدیث آمده (عترتی اهل بیتی) واهل بیت در اصل همسران رسول الله می باشند و آنها را هم در بر می گیرد همانطور که در سوره احزاب می خوانیم (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)
به دلیل ایه قبلی که می فرماید: (يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿٣٢﴾ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿٣٣﴾ وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ وَالْحِكْمَةِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ) "الاحزاب/32-33-34"

وتخصیص امامیه که اهل بیت فقط ۵نفر هستند نشان دهنده جهل و بازی آنان با آیات قرآن است و اینکه ردی بر خودشان است اگر آیه فقط مخصوص ۵تن است پس بقیه ائمه شما چطور معصوم شده وداخل عترت شدند؟ ودراینجا کل عقایدشان باطل می شود.
وهمانطور که در صحیح مسلم از حدیث زید بن ارقم که از او می پرسند آیا همسران رسول الله اهل بیت او هستند؟ می گوید بله.


سوال ما از امامیه اینکه می گویند عترت یعنی آل علی فرزندان علی می گوییم فرزندان علی بسیارند چرا بقیه آنها داخل آیه نمی شوند؟ و چرا فقط عترت را تخصیص به ۱۲ امام داده اند؟
اگر بگویند بله عترت یعنی ۱۲ امام می گوییم برای ما آیه قرآنی ویا حدیثی بیاورید که بگوید عترت یعنی ۱۲ امام شیعه

مسئله بعدی ابوجعفر طحاوی رحمه الله در معنای (العترة)می گوید(عترت اهل بیت رسول الله هستند کسانی که بر سنت ایشان هستند وبر اوامر ایشان تمسک می کنند) پس باز عترت وقتی ارزش پیدا می کند که بر سنت رسول الله باشد یعنی باز سنت بر عترت افضلیت پیدا می کند والا عترتی که از سنت بویی نبرده در آن خیری هست؟

پس عترت کسی است که بر منهج وسنت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد ولا غیر وعارف باشد به سنت.
و شیخ آلبانی رحمه الله می فرمایند (ذکر اهل بیت در کنار در مقابل قرآن مانند ذکر خلفای راشدین در مقابل سنت رسول الله است که بسند صحیح ابوعیسی الترمذی و غیرهم روایت می کنند:علیکم بسنتی وسنه خلفاء الراشدین من بعدی)
امامیه از آوردن یک نص مانند حدیث (سنتی وسنه خلفاء الراشدین) برای ائمه خود عاجزند.

بطلان ادعای امامیه مبنی بر ضعف اسناد حدیث کتاب الله وسنتی:
(إني قد خلفت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهما أبدا ما أخذتم بهما أو عملتم بهما : كتاب الله وسنتي ولم يتفرقا حتى يردا علي الحوض )
الراوي: أبو هريرة المحدث: ابن حزم - المصدر: أصول الأحكام - الصفحة أو الرقم: 2/251
خلاصة حكم المحدث: صحيح

( تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهما : كتاب الله ، وسنتي ولن يفترقا حتى يردا علي الحوض)
الراوي: أبو هريرة المحدث: محمد جار الله الصعدي - المصدر: النوافح العطرة - الصفحة أو الرقم: 100
خلاصة حكم المحدث: صحيح

 (إني تارك فيكم ما لن تضلوا إن اعتصمتم به ؛ كتاب الله وسنتي)
الراوي: - المحدث: ابن باز - المصدر: مجموع فتاوى ابن باز - الصفحة أو الرقم: 155/8
خلاصة حكم المحدث: إسناده جيد

(تركت فيكم أمرين ؛ لن تضلوا ما إن تمسكتم بهما : كتاب الله وسنتي ، ولن يتفرقا حتى يردا علي الحوض)
الراوي: - المحدث: الألباني - المصدر: منزلة السنة - الصفحة أو الرقم: 13
خلاصة حكم المحدث: إسناده حسن

واما حدیث امام مالک رضی الله تعالی عنه در الموطاء که مرسل است وبعضی تضعیف کردند که شواهدی دارد که آن را تقویت می کند که بعضی از آن را بیان کردیم.

واما اثبات افضلیت سنت بر عترت از کتب امامیه:
( علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبدالله عليه السلام
قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: إن على كل حق حقيقة، وعلى كل صواب نورا، فما وافق كتاب الله فخذوه وما خالف كتاب الله فدعوه.)

(آنچه موافق کتاب خدا است آن را قبول کند و آنچه مخالف قرآن است رها کن)
 محمد بن يحيى، عن عبدالله بن محمد، عن علي بن الحكم، عن أبان بن عثمان عن عبدالله بن أبي يعفور،
قال: وحدثني حسين بن أبي العلاء أنه حضر ابن أبي يعفور في هذا المجلس قال: سألت أبا عبدالله عليه السلام عن اختلاف الحديث يرويه من نثق به ومنهم من لا تثق به؟
قال: إذا ورد عليكم حديث فوجدتم له شاهدا من كتاب الله أو من قول رسول الله صلى الله عليه وآله وإلا فالذي جاء كم به أولى به

(ابی یعفور از جعفر صادق در مورد اختلاف حدیث پرسید! امام جواب داد اگر حدیثی یافتید اگر برای آن شاهدی در کتاب خدا و سنت رسول الله یافتید قبول کنید)

 عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبيه، عن النضر بن سويد، عن يحيى الحلبي، عن أيوب بن الحر قال: سمعت أبا عبدالله عليه السلام يقول: كل شئ مردود إلى الكتاب والسنة، وكل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف
(از ابی عبدالله صادق شنیدم :تمام حِیزها باید به کتاب وسنت عرضه شود و هر حدیثی مخالف کتا خدا بود زخرف است)(یعنی دروغ)

 وبهذا الاسناد، عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه قال: سمعت أبا عبدالله عليه السلام يقول: من خالف كتاب الله وسنة محمد صلى الله عليه وآله فقد كفر.
(جعفر صادق می گوید هر کس با کتاب خدا وسنت رسول الله مخالفت کند کافر شده)
 علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسي بن عبيد، عن يونس رفعه قال: قال علي بن الحسين عليه السلام: إن أفضل الاعمال عند الله ما عمل بالسنة وإن قل.
(افضل اعمال در نزد الله تعالی عمل به سنت است حتی اگر ناچیز باشد) علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن أحمد بن النضر، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السلام قال: ما من أحد إلا وله شرة وفترة، فمن كانت فترته إلى سنة فقد اهتدى ومن كانت فترته إلى بدعة فقد غوى.


(ابی جعفر می گوید :هرکس بر فترت سنت باشد هدایت شده وهرکس بر بدعت باشد گمراه شده است)
علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبدالله عن آبائه عليهم السلام
قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: السنة سنتان: سنة في فريضة الاخذ بها هدى، وتركها ضلالة،
وسنة في غير فريضة الاخذ بها فضيلة وتركها إلى غير خطيئة
(علی رضی الله تعالی عنه می گوید: سنت دو نوع است ابتدا در فریضه که برآن عمل کردن هدایت است و ترک آن گمراهیست
ودوم سنت در غیر فرائض که عمل برآن فضیلت است و ترک آن خطاء) الكافي ج 1 ص 72 -71
الأصول من الكافي الجزء ١

                                                                                                             وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه اجمعین

                                                                                                                              الهاشــــــــــمى الحســـنى

دیدگاه ها

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

بسم الله الرحمن الرحيم تا صبح

بسم الله الرحمن الرحيم

تا صبح ظهور امام موهومتان هم نمى توانيد سنت را انكار كنيد ما افضليت سنت رااز قرآن و از كتب روافض اثبات كرديم .اما شماها فقط كپى كرديد كه حديث كتاب الله وسنتى را تضعيف كنيد اين طريق را تضعيف كنى با عليكم بسنتى چه مى كنى?و همچنين از آوردن اثبات اطاعت از عترت در قرآن اينكه عترت 12 امام هستند عاجزى.

از اين نص بالاتر?

قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۳۱﴾

آل عمران

بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است

 

حدیث کتاب الله وعترتی هم ضعیف است

اولا در صحاح حِنین حِیزی نیامده ونه در قرآن واما برسی بعضی از رحِال حدیث


(

إني تركت فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا ، كتاب الله وعترتي أهل بيتي

)
اسباب ضعف:



السبب الول - در بعضی اسنانید عطية العوفي ) می باشد:
امام احمد روایت  عطية العوفي از أبي سعيد را ضعیف می داند

قال البخاري كان هشيماً يتكلم فيه .

 الحافظ ابن حجر " صدوق يخطئ كثيرا وكان شيعيا مدلسا " تقريب التهذيب ترجمة (4616)
النسائي وأبو حاتم في الضعفاء .
قال ابن حبان لا يحل كتابة حديثه إلا على التعجب :



قال الألباني عن عطية : هو ضعيف أيضا .



سبب دوم -  ( زيد بن حسن الأنماطي الكوفي )
قال أبو حاتم عنه : منكر الحديث .
قال الحافظ ابن حجر ( ضعيف ) تقريب التهذيب ترجمة ( 2127) .



سبب سوم - ( علي بن المنذر ):
أنه من شيعة الكوفة .
قال الدار قطني : لا بأس به ، وكذا قال مسلمة بن قاسم ، وزاد : كان يتشبع .
قال الإسماعيلي : في القلب منه شيء لست أخيره .
قال الحافظ بن حجر ( صدوق يتشيع ) تقريب التهذيب ترجمة رقم (4803)



سبب حِهارم - انقطاع در اسناد
لأعمش وحبيب بن أبي ثابت مدلسان ، وهما يرويان بالعنعنة ، فلم يثبت سماع كل منهما هنا .

اعمش و حبیب بن ابی ثابت مدلس بودند واثبات نشده که از هم حدیث شنیده باشند



سبب پنحِم - ( القاسم بن حسان الكوفي ):
ضعفه البخاري وقال : القاسم بن حسان حديثه منكر ولا يعرف ... (الضعفاء الكبير ).
ضعفه الذهبي . راجع ( ميزان الإعتدال 3/369) .
ضعفه ابن قطان .



سبب ششم  - ( شريك بن عبد الله ) :
قيل سيء الحفظ .
قال شعيب الأرنأوط في تعليقه على مسند أحمد .. وهذا إسناد ضعيف لسوء حفظ شريك . 5 / 181
وبه این دلایل بسیاری از علما حدیث را ضعیف می دانند
ابن تيمية ..: رواه الترمذي وحسنه وفيه نظر مجموع الفتاوى 28/ 439 .

الإمام أحمد .. نقل ابن تيمية تضعيف الإمام أحمد لهذا الحديث فقال : وقد سئل عنه أحمد بن حنبل فضعفه . ( منهاج السنة النبوية 4/105)

الشيخ علي سالوس ... استقصى طرق الحديث وضعفها .. راجع كتابه ( مع الإثني عشرية في الاصول والفروع ص 115 ) .

 

 إني تارك فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي وإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض
الراوي: أبو سعيد الخدري المحدث: الهيثمي - المصدر: مجمع الزوائد - الصفحة أو الرقم: 9/166
خلاصة حكم المحدث: في إسناده رجال مختلف فيهم

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق

بسم الله الرحمن الرحيم آنچه

بسم الله الرحمن الرحيم

آنچه مايه ي ننگ است اينگونه سخن گفتن از سوي كساني است كه خود را داعيه دار، اسلام معرفي ميكنند. از آسانترين راهها همين انكاري است كه شما انجام داده ايد. و اين هيچ از سوالي كه پرسيده شده نخواهد كاست. بلكه ريشه ي اين سوال بيشتر عميق شده و تا نيافتن جواب باقي خواهد ماند. جواب ندادن دليل بر يك موضوع است و آن هم نداشتن دليل و منطق و برهان.

من به اين صفحه كه عنوان رد شبهات بر خود گذاشته است وارد شدم و بسيار كساني كه از اين صفحه بازديد كردند و ديدند كه از پاسخ دادن طفره ميرويد!! اين جواب ندادن و انكار كردن روش غلطي است كه متأسفانه در بين ما بشدت رواج يافته است.

تعصب بيجا داشتن بدون دليل و منطق نابود كننده خواهد بود. شيعيان هر چه ميگويند بر اساس دليل و شواهد بيان ميدارند كه بينه و شواهدشان كاملا بر اساس سنت رسول خدا صحيح و دقيق است ولي متاسفانه ما از بيان دليل و منطقي كه بر اساس سنت رسول خدا باشد خود داري ميكنيم. و هنگامي كه پافشاري بر دانستن جواب را مشاهده ميكنيم وعده سر خرمن ميدهيم.

آنچه كه مسلم است اين است كه

1- من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية

2- من مات بغير امام مات ميتة جاهلية

3- من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية

4- من مات و لا امام له مات ميتة جاهلية

5- من مات و ليس عليه امام مات ميتة جاهلية

6- من مات و لا بيعة عليه مات ميتة جاهلية

تمام اين روايات تأكيد بر خروج از جاهليت در حالي است كه داشتن امام را فرد براي خود مسجل كرده باشد.

من از شما و همه بزرگان ميخواهم امامي كه موجب رستگاري از جاهليت به اسلام خواهد شد را به همه معرفي كنيد تا مرگ جاهليت از من و شما و همه دور شود.

گويا شما نيز از داشتن چنين امامي معذوريد كه آن را معرفي نميكنيد. كه اگر او را ميشناختيد همانند شيعيان به اسم و مشخصات و كنيه و با سند از رسول خدا او را معرفي ميكرديد.

تنها راه خروج از جاهليت شناخت امام و داشتن امام و بيعة با او همراه او بودن است كه متأسفانه ما را در جاهليت نگه داشته ايد و آن موقع وعده سرخرمن ميدهيد.

امام را در يك كلمه معين كنيد با نام و مشخصات كامل و بگوييد كه چه كسي او را امام معرفي كرده و از كجا امامي است كه جاهليت را از انسان دور ميسازد و موجب ورود انسان به اسلام خواهد شد.

 

بسم الله الرحمن الرحيم اگر به

بسم الله الرحمن الرحيم

اگر به اين شكل بخواهيم بحث كنيم كه اصلا هيچ نفعي براي ما نخواهد داشت. طرف مقابل با ادله و شواهد از كتب معتبر خودمان ثابت كرده است كه كتاب الله و سنتي جاي اشكال دارد. حال چرا به رفع اين اشكال نميپردازيم و از پاسخ طفره ميرويم.

1- بر فرض اينكه كتاب الله و سنتي باشد لفظ به كار برده شده براي شيعيان لفظ غلط و اشتباهي است، كه آنان را روافض خطاب كنيم. زيرا آنان بر اساس سنت رسول خدا رفتار كرده اند و اگر كسي از سنت رسول خدا فاصله گرفته باشد خلفايي هستند كه با داشتن بيعت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب در روز غدير، براي خود به دنبال گرفتن بيعت بعد از رحلت رسول خدا رفتند. و جوابي براي رفتار آنان يافت نخواهد شد؛ الا به انكار تاريخ و انكار تاريخ از حقيقت به وقوع پيوسته در تاريخ چيزي كم نخواهد كرد.

2- اگر اينگونه بگوييم: (تا صبح ظهور امام موهومتان هم نمى توانيد سنت را انكار كنيد ما افضليت سنت رااز قرآن و از كتب روافض اثبات كرديم ) از كجا به اين قطعيت اعتقاد به امام دوازدهم شيعيان را موهوم معرفي ميكنيم در حالي كه ما از معرفي امام در زمان حاضر طفره ميرويم و آنان با دليل و منطق و بر اساس روش پيامبر اكرم و سنت الهي آن حضرت ثابت كرده اند كه پيامبر امت خويش را بدون امام و خليفه رها نساخته كه اگر رها ساخته بود پس اصلا چه نيازي به آمدن خود او بود؟ و اصلا وجود خود او چه رحمتي براي عالميان داشت كه به او رحمة للعامين خطاب ميكردند؟ رحمت براي عالميان آيا مقطعي است يا هميشگي؟ اگر هميشگي است كه با معرفي نكردن جانشين و امام بعد از خود كه اين رحمت قطع شده است!! پس نميتواند رحمة للعالمين متوقف در همان زمان شده باشد و به زمان ما نرسيده باشد، پس كدام امام است كه رحمة للعالمين است؟

مگر غير از خدا كسي ميتواند شخصي را معرفي كند كه او جانشين رحمةللعالمين باشد؟ اگر پيامبر بعد از خود جانشيني معرفي نكرده باشد پس اين صفت الهي در مورد او ناقص است و ميدانيم كه نقص در وجود پيامبران محال است. پس او حتما جانشين معرفي كرده به اسم و مشخصات كامل. شيعيان كه ميگويند 12 جانشين و ما هم معترفيم كه 12 خليفه. آنان اين دوازده نفر را معرفي ميكنند به اسم و كنيه و مشخصات كامل. ولي ما چه كساني را ميتوانيم معرفي كنيم به عنوان خلفاي پيامبر كه 12 تن باشند.

شيعيان امام دوازدهم خود را زنده و حاضر و ناظر ميدانند كه در بين انسانها زندگي ميكند و با آنها معاشرت دارد و حوائج آنان را برطرف ميسازد، مشكلاتشان را رفع و رجوع ميكند. او را رحمة براي عالميان معرفي ميكنند و ميگويند كه پيامبر به انتخاب الهي در روز غدير او را معرفي كرده است و بر اين اعتقاد راسخند. 12 امام خود را راسخون در علم ميدانند كه تأويل قرآن را به جز آنان كسي ديگر نميداند. و هر كسي كه به خيال خود تأويلي بر آيات بياورد در واقع تحريفي بر كلام خدا را به خورد مردم داده است. آنان را قرآن ناطق ميدانند همانگونه كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب در جنگ صفين در واقعه قرآن بر سر ني كردن سپاه ناكثين و معاويه به مردم فرمود: كه من قرآن ناطقم. هيچ كسي نميتواند منكر اين نكته شود كه معاويه بر امام خود شوريد و خروج كرد.

كدام موهوم است، اينكه ما از معرفي امام خودداري ميكنيم  يا اينكه آنان امام را به مشخصاتي كه از پيامبر رسيده معرفي ميكنند؟ موهوم كدام است، امامي را كه زنده ميدانند و حاضر يا امامي كه بعدا خواهد آمد؟

شيعيان امام خود را زنده و حاضر و ناظر ميدانند ما كدام امام را زنده و حاضر و ناظر ميدانيم و بر او هستيم كه از مرگ جاهليت نجات يابيم؟ به غير از امام آيا كسي ميتواند اين مشكلات را برطرف سازد؟ اين امام را لطفا معرفي كنيد همانند شيعيان و از زيادي كلام خودداري كنيم كه شناخت امام و داشتن بيعت امام بر هر كسي واجب است و الا زندگي و مرگش در جاهليت خواهد بود.

 

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

همین که اثبات شد که روایت ( کتب الله و سنتی ) سند صحیح ندارد کفایت می کند ...

جالب است که علمای خودتان اعتراف کرده اند !!

******

در مورد کتاب الله و عترتی :

تصحیح آلبانی در مورد این روایت برای شما کفایت می کند ....

******

بررسی یک سند :

در مورد تک تک راویانی که زعم خود رد کرده اید می توان بحث کرد ، ولی فعلا 1 سند را بررسی می کنیم تا بعد !

 

طبرانی در معجم کبیر خود چنین می گوید :

4981 - حدثنا معاذ بن المثنى ثنا علي بن المديني ثنا جرير بن عبد الحميد عن الحسن بن عبيد الله عن أبي الضحى عن زيد بن أرقم قال : قال رسول الله : إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي وإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض .

 

بررسی سند :

مُعَاذ بن المُثَنَّى أَبُو المُثَنَّى *
ثِقَةٌ، مُتْقِنٌ.
سَمِعَ: القَعْنَبِيّ، وَمُحَمَّد بن كَثِيْر، وَمُسْلِم بن إِبْرَاهِيْمَ، وَعِدَّةً.
وَعَنْهُ: أَبُو بَكْرٍ الشَّافِعِيُّ، وَجَعْفَر المُؤَدِّب، وَالطَّبَرَانِيّ، وَآخَرُوْنَ.
عَاشَ ثَمَانِيْنَ سَنَةً.
تُوُفِّيَ: سَنَةَ ثَمَانٍ وَثَمَانِيْنَ وَمائَتَيْنِ. ( سیر اعلام النبلاء ج 13 ص 527 )

 

 ابْنُ المَدِيْنِيِّ عَلِيُّ بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ جَعْفَرٍ * (خَ، د، م، س)
الشَّيْخُ، الإِمَامُ، الحُجَّةُ، أَمِيْرُ المُؤْمِنِيْنَ فِي الحَدِيْثِ، أَبُو الحَسَنِ عَلِيُّ بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ جَعْفَرِ بنِ نَجِيْحِ بنِ بَكْرِ بنِ سَعْدٍ السَّعْدِيُّ مَوْلاَهُمُ، البَصْرِيُّ، المَعْرُوْفُ: بِابْنِ المَدِيْنِيِّ، مَوْلَى عُرْوَةَ بنِ عَطِيَّةَ السَّعْدِيِّ.
قَالَ أَبُو حَاتِمٍ الرَّازِيُّ: كَانَ ابْنُ المَدِيْنِيِّ عَلَماً فِي النَّاسِ فِي مَعْرِفَةِ الحَدِيْثِ وَالعِلَلِ.
قَالَ إِبْرَاهِيْمُ بنُ مَعْقِلٍ: سَمِعْتُ البُخَارِيَّ يَقُوْلُ:
مَا اسْتَصغَرْتُ نَفْسِي عِنْدَ أَحَدٍ، إِلاَّ عِنْدَ عَلِيِّ بنِ المَدِيْنِيِّ.
قَالَ عَبْدُ اللهِ بنُ أَبِي زِيَادٍ القَطَوَانِيُّ: سَمِعْتُ أَبَا عُبَيْدٍ يَقُوْلُ:
انْتَهَى العِلْمُ إِلَى أَرْبَعَةٍ: أَبُو بَكْرٍ بنُ أَبِي شَيْبَةَ أَسْرَدَهُمْ لَهُ، وَأَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ أَفْقَهَهُمْ فِيْهِ، وَعَلِيُّ بنُ المَدِيْنِيِّ أَعْلَمُهُم بِهِ، وَيَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ أَكْتَبُهُمْ لَهُ.( سیر اعلام النبلاء ج 11 ص 46 – 48 )

 

 جَرِيْرُ بنُ عَبْدِ الحَمِيْدِ بنِ يَزِيْدَ الضَّبِّيُّ * (ع)
الإِمَامُ، الحَافِظُ، القَاضِي، أَبُو عَبْدِ اللهِ الضَّبِّيُّ، الكُوْفِيُّ.
( وی از رجال بخاری و مسلم است )
قَالَ ابْنُ سَعْدٍ: كَانَ ثِقَةً، كَثِيْرَ العِلْمِ، يُرحَلُ إِلَيْهِ
وَقَالَ ابْنُ عَمَّارٍ: هُوَ حُجَّةٌ، كَانَتْ كُتُبُهُ صِحَاحاً، وَمَا كَانَ زِيُّه زِيَّ مُحَدِّثٍ، فَإِذَا حَدَّثَ... أَيْ: كَانَ يُشْبِهُ العُلَمَاءَ
وَقَالَ النَّسَائِيُّ: ثِقَةٌ.
وَقَالَ ابْنُ خِرَاشٍ: صَدُوْقٌ.
وَقَالَ أَبُو القَاسِمِ اللاَّلْكَائِيُّ:
مُجْمَعٌ عَلَى ثِقَتِهِ.( سیر اعلام النبلاء ج 9  ص 9 -11 )

 

الحَسَنُ بنُ عُبَيْدِ اللهِ بنِ عُرْوَةَ النَّخَعِيُّ * (م، 4)
الفَقِيْهُ، أَبُو عُرْوَةَ النَّخَعِيُّ، الكُوْفِيُّ.
وَثَّقَهُ: النَّسَائِيُّ.
( سیر اعلام النبلاء ج 6 ص 144 – 145 )

مزی می گوید :
قال إسحاق بن منصور ، عن يحيى بن معين : ثقة ، صالح .
و قال أحمد بن عبد الله العجلى ، و أبو حاتم ، و النسائى
: ثقة .

( وی از رجال مسلم است )

 

 أَبُو الضُّحَى مُسْلِمُ بنُ صُبَيْحٍ القُرَشِيُّ * (ع)
الكُوْفِيُّ، مَوْلَى آلِ سَعِيْدِ بنِ العَاصِ.
سَمِعَ: ابْنَ عَبَّاسٍ، وَابْنَ عُمَرَ، وَالنُّعْمَانَ بنَ بَشِيْرٍ، وَمَسْرُوْقاً، وَغَيْرَهُم.
حَدَّثَ عَنْهُ: مُغِيْرَةُ، وَمَنْصُوْرٌ، وَالأَعْمَشُ، وَفِطْرُ بنُ خَلِيْفَةَ، وَآخَرُوْنَ.
وَتَفَقَّهَ: بِعَلْقَمَةَ، وَغَيْرِهِ.
وَكَانَ مِنْ أَئِمَّةِ الفِقْهِ وَالتَّفْسِيْرِ، ثِقَةً، حُجَّةً، وَكَانَ عَطَّاراً.
(سیر اعلام النبلاء ج 5 ص 71 )
 

 

زید بن ارقم : نیازی به توثیق ندارد !

 

یا علی ع

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

بسم الله الرحمن الرحیم حِناب

بسم الله الرحمن الرحیم

حِناب ابوبکر حِهل شما به اهل سنت وعقایدشان و حِهل شما به کتب روافض دلیل بر این است که شما اصلاسنی نیستی ودر اینحِا روضه می خوانی

دعوت من رواحِابت نکردی نکند میترسی؟من باز شما رو دعوت می کنم به بحث وهمحِنین از کسانی که خط می گیرید مکان هم مشخص است منتظر حِوابتان هستم

حدیث (من لم یعرف امام زمانه) اساسی ندارد قبلا گفتم

واما خطاب رافضی عزیزم حِرا نارحتی امام حِعفر صادق می گوید خدا این اسم برای شیعه گذاشته

اینم حدیث(أبو جعفر الكليني  الكافي [كتاب الروضة (5/34)–]

عن محمد بن سليمان عن أبيه أنه قال:

قلت لأبي عبد الله: جُعِلْتُ فداك؛ فإنَّا قد نُبِزْنَا نَبْزاً أثْقَلَ ظُهُورَنَا، وماتَتْ له أفْئِدَتُنَا، واستحَلَّتْ له الوُلاَةُ دِمَاءَنَا في حديث رواه لهم فَقَهاؤُهم، قال:
فقال أبو عبد الله عليه السلام:
الرافضة؟
قلت: نعم.
قال:
لا والله، ما هُمْ سَمَّوْكُمْ؛ ولكنَّ اللهَ سمَّاكُم به.)

متوحِه شدی ؟حالا برو یقه امام معصوم رو بگیر

خدا ما را مسلمین نام نهاده(هو سماکم المسلمین)

اما شما را رافضی

قرآن به سنت افضلیت داده و کتب رافضه وشماها عاحِزید از آوردن ایه مبنی بر افضلیت عترت ویا اینکه خداوند به اطاعت از عترت امر کرده باشد

حِناب ابوبکر من منتظر شما هستم حِیزهای حِالب اسئله زیادی دارم از شما واینکه اینقدر امام امام میکنی میخوام تعداد ائمه را برات مشخص کنم از کتب روافض که۱۵ نفرند .من خیلی خوشحال میشوم که دعوت من قبول کنید

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

فرمودند :

السبب الول - در بعضی اسنانید عطية العوفي ) می باشد:
امام احمد روایت  عطية العوفي از أبي سعيد را ضعیف می داند

قال البخاري كان هشيماً يتكلم فيه .

 الحافظ ابن حجر " صدوق يخطئ كثيرا وكان شيعيا مدلسا " تقريب التهذيب ترجمة (4616)
النسائي وأبو حاتم في الضعفاء .
قال ابن حبان لا يحل كتابة حديثه إلا على التعجب :

قال الألباني عن عطية : هو ضعيف أيضا .

مدار ضعف روایت بر شخصی است به نام " عطیه عوفی " .

همین آلبانی که وی را ضعیف می داند ، در جایی از کتبش ، روایتی که وی در سلسله سند آن باشد را صحیح می داند

صحیح و ضعیف سنن الترمذی - ج 1 ص477
477 حدثنا زياد بن أيوب البغدادي حدثنا محمد بن ربيعة عن فضيل بن مرزوق عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال كان نبي الله صلى الله عليه وسلم يصلي الضحى حتى نقول لا يدع ويدعها حتى نقول لا يصلي قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب .

تحقيق الألباني : صحيح ، ابن ماجة ( 1379

صحیح و ضعیف سنن الترمذی - ج 5 ص174
2174 حدثنا القاسم بن دينار الكوفي حدثنا عبد الرحمن بن مصعب أبو يزيد حدثنا إسرائيل عن محمد بن جحادة عن عطية عن أبي سعيد الخدري أن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن من أعظم الجهاد كلمة عدل عند سلطان جائر قال أبو عيسى وفي الباب عن أبي أمامة وهذا حديث حسن غريب من هذا الوجه .

تحقيق الألباني :صحيح ، ابن ماجة ( 4010

صحیح و ضعیف سنن الترمذی - ج 5 ص351
2351 حدثنا محمد بن موسى البصري حدثنا زياد بن عبد الله عن الأعمش عن عطية عن أبي سعيد قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم فقراء المهاجرين يدخلون الجنة قبل أغنيائهم بخمس مائة سنة وفي الباب عن أبي هريرة وعبد الله بن عمرو وجابر قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب من هذا الوجه .

تحقيق الألباني :صحيح ، ابن ماجة ( 4123 )

بسم الله الرحمن الرحيم اما

بسم الله الرحمن الرحيم

اما آنچه كه بيان داشتيد كه چرا به آن جا براي برطرف شدن اشكالات نمي آيم، بايد بدانيد كه من در اين صفحه مباحثه داشته ام و خوانندگان نيز به اين صفحه مراجعه كرده اند و از ندادن پاسخ شما متوجه شده اند كه چه مقدار به عقايد اهل سنت شما ناآگاه هستيد!!

من از شما خواستم امامي كه الآن بايد بر او باشيم را معرفي كنيد!! چرا از معرفي او طفره ميرويد و اينگونه بر طبل جهالت خود ميكوبيد!

اگر رد كردن رفتار غلط و متعصبانه شما كه از روي ناداني و جهل است موجب اين ميشود كه من از روافض باشم و رد كننده رفتار غلط و گفتار غلط شما باشم بسي مايه ي خوشحالي است كه اين رفتار غلط در مورد من صدق نميكند و من خود را پيرو راستين پيامبر ميدانم نه پيرو رفتار جاهلانه و متعصبانه شما!!

من امر شده ام به اطاعت از رسول خدا و شناخت امام براي رهايي از جاهليت نه شناخت شما و اطاعت از شما كه همين رفتار اشتباه باعث شده است ما از يافتن حقيقت دور باشيم!!

آيا پيامبر نفرمود يا علي انت و شيعتك هم الفائزون، پس نام شيعه را پيامبر بر آنان نهاده است.

نميتوان گفت كه اين سخن از پيامبر صادر نشده كه اگر صادر شده باشد انكار كلام رسول خدا شامل حال ما خواهد شد و اين سخن بسيار در كتب ما آمده است.

براي تبيين مباني ديني و اعتقادي بايد به اعتقادات ديگري كه وجود دارد نيز توجه كرد و با دقت بررسي كرد نه اينكه بر اساس تعصب و جهل بر مباني موهومي كه رسيده است ايستاد.

آقاي هاشم الحسيني رفتار شما دقيقا همان چيزي است كه مايه ي صدمه ديدن اعتقادات شده است. نگفتن و كتمان و پوشاندن حقيقت هيچ از حقيقت نخواهد كاست. وقتي كتبي كه الآن در اختيار ما قرار گرفته با تحريف نسبت به كتب چاپ قديم روبرو شده است كجا ميتوان به گفتار شما اعتماد كرد؟

بد نيست بيشتر دقت كنيد و از اينگونه رفتار متعصبانه كه از روي جهل به صورت خوشبينانه و يا از روي دشمني صورت ميگيرد دوري كنيد كه همه در سراي ديگر بايد در كنار حوض كوثر با علي كه قسيم النار و الجنة است روبرو شويم و از دست او بنوشيم تا در رضوان الهي جاي گيريم.

شناخت امام و معرفت به او موجب داخل شدن به اسلام و خروج از جاهليت است و اين اصلي است كه پيامبر بيان فرموده و متأسفانه شما از اين موضوع دور شده ايد و يا از بيان آن ترس داريد. بد نيست از جاهليت خود را خارج سازيد و به سوال من نيز پاسخ دهيد. 

بسم الله الرحمن الرحيمسلامچرا

بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
چرا عطیه عوفی را ضعیف می دانند ؟
سوالی اینجا پیش می آید که وقتی عطیه در نزد ابن سعد " ثقه " می باشد و ابن معین وی را " صالح " می داند و حتی ابن حجر وی را  " صدوق " می داند ، چرا دیگران وی را توثیق نکرده اند ؟؟!!!

ابن سعد در " الطبقات الکبری " ج 6 ص 304 چنین می گوید :
" هرب عطية إلى فارس فكتب الحجاج إلى محمد بن القاسم الثقفي أن ادع عطية فإن لعن علي بن أبي طالب وإلا فاضربه أربعمائة سوط واحلق رأسه ولحيته فدعاه فأقرأه كتاب الحجاج فأبى عطية أن يفعل فضربه أربعمائة وحلق رأسه ولحيته  "
( عطیه به فارس فرار کرد . پس حجاج بن یوسف به محمد بن قاسم ثقفی نامه نوشت که : عطیه را بخوان تا علی بن ابیطالب را لعن کند . پس اگر چنین نکرد ، او را 400 ضربه شلاق بزن و سر و ریش را بتراش . پس (محمد بن قاسم ) عطیه را خواند و نامه حجاج را بر وی قرائت کرد . عطیه از لعن کردن ( علی علیه السلام ) خودداری کرد . پس 400 ضربه شلاق خورد و سر و ریشش را تراشیدند )
( الطبقات الكبرى ، اسم المؤلف:  محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري ، دار النشر : دار صادر - بيروت   )

ذهبی در " العبر فی خبر من غبر " ج 1 ص 136 - 137 چنین می گوید :
" وفيها توفي عطية بن سعد العوفي الكوفي روى عن أبي هريرة وطائفة وقد ضربه الحجاج أربع مئة سوط على أن يشتم عليا رضي الله عنه فلم يفعل وهو ضعيف الحديث    "
( در این سال عطیه بن سعد عوفی کوفی فوت کرد . وی از ابوهریره و گروهی روایت کرده است . حجاج وی را 400 ضربه شلاق زد زیرا از عطیه خواست که به علی رضی الله عنه توهین و اهانت کند ولی او انجام نداد و او ضعیف الحدیث است )

(العبر في خبر من غبر ، اسم المؤلف:  شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي ، دار النشر : مطبعة حكومة الكويت - الكويت - 1984 ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : د. صلاح الدين المنجد  )
نزد این قومی که مدعی محبت امیرالمومنین علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) هستند ، چنین افرادی ضعیف اند ولی کسانی مانند " حریز بن عثمان " که عادت بر لعن علی علیه السلام داشت ، ثقه بوده و بخاری از وی روایت می کند !!!
سمعانی شافعی در " الانساب " ج 3 ص 50 چنین می گوید :

" وأبو عثمان حريز بن عثمان الرحبي الحمصي  .... وكان يلعن علي بن أبي طالب رضي الله عنه بالغداة سبعين مرة وبالعشي سبعين مرة فقيل له في ذلك فقال هو القاطع رؤوس آبائي وأجدادي ..... وقال إسماعيل بن عياش خرجت مع حريز بن عثمان وكنت مع زميله فسمعته يقول في علي رضي الله عنه فقلت مهلا يا أبا عثمان ابن عم رسول الله e وزوج ابنته فقال اسكت يا رأس الحمار لا أضرب صدرك فألقيك عن الجمل    "
( ابوعثمان حریز بن عثمان .... او هر روز و شب علی بن ابیطالب رضی الله عنه را لعن می کرد . علتش را از او جویا شدند . وی گفت : او سر پدران و اجداد من را قطع کرده است .... اسماعیل بن عیاش می گوید : با حریز بن عثمان بودم و من با دوستش بودم که شنیدم ( حریز بن عثمان ) به علی رضی الله عنه توهین می کند . گفتم : صبر کن ابا عثمان ! ( علی علیه السلام ) پسر عموی پیامبر و همسر دخترش می باشد . پس ( عثمان بن حریز ) به من گفت : ساکت باش کلّه خر ! وگرنه بر سینه ات می زنم تا از شتر بیفتی ! )
( الأنساب ، اسم المؤلف:  أبي سعيد عبد الكريم بن محمد ابن منصور التميمي السمعاني ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الله عمر البارودي  )

مزى در تهذيب الكمال، ذهبى در تاريخ الإسلام، ابن حجر در تهذيب التهذيب و بدر الدين عينى در مغانى الأخبار مى‌نويسند:
"عن أحمد بن سليمان المروزي: حدثنا إسماعيل بن عياش، قال: عادلت حريز بن عثمان من مصر إلى مكة فجعل يسب عليا ويلعنه."
( احمد بن سليمان مروزى از اسماعيل بن عياش نقل مى‌كند كه گفت: از مصر تا مكه حريز بن عثمان را همراهى كردم، در اين مدت به علي ناسزا مى‌گفت و او را لعن مى‌كرد. )
( المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 5، ص 576، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. )

( الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 10، ص 123، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. )
( العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) تهذيب التهذيب، ج 2، ص 209، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ – 1984م. )
( العيني، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ)، مغانى الأخيار، ج 1، ص 187. )
و شگفت‌آور اين است كه اين شخص از كسانى است كه بيشترين توثيقات در حق او نقل شده است. مزى در تهذيب الكمال و ابن حجر عسقلانى در توثيقات او مى‌نويسند:
( وسألت أحمد بن حنبل عنه فقال ثقة ثقة وقال أيضا ليس بالشام أثبت من حريز... قال: وَقَال أبو داود: سمعت أحمد وذكر له حريز وأبو بكر بن أَبي مريم وصفوان، فقال: ليس فيهم مثل حريز، ليس أثبت منه، ولم يكن يرى القدر، قال: وسمعت أحمد مرة أخرى يقول: حريز ثقة، ثقة. )
( از احمد بن حنبل در باره وى پرسيدند، دو مرتبه گفت: ثقه است (بسيار مورد اعتماد است). و گفت: در شام از حريز مطمئن‌تر در نقل حديث و آثار نبود.
معاذ بن معاذ مى‌گويد: هنگامى در نزد احمد بن حنبل از حريز، ابوبكر بن مريم و صفوان ياد شد، شنيدم كه مى‌گفت: در ميان آن‌ها همانند حريز (در اعتبار) و مطمئن تر نبود و بار ديگر از احمد شنيدم كه گفت: حريز مورد اعتماد است، مورد اعتماد است. )
( العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) تهذيب التهذيب، ج 2، ص 209، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ – 1984م. )
( المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 5، ص 572، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. )

ابن حجر در اول ترجمه او مى‌نويسد:
[من رجال] البخارى والأربعة.
وى از راويان بخارى و چهار صحيح ديگر اهل سنت (غير از مسلم) است.

و بدر الدين عينى مى‌نويسد:
روى له الجماعة سوى مسلم، وأبو جعفر الطحاوى. وفى التهذيب: روى له البخارى حديثين.
( العيني، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ)، مغانى الأخيار، ج 1، ص 187. )
تصمیم گیری با خواننده منصف !!
 

بسم الله الرحمن الرحيم جناب

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب همشهري، من يك سوال از بزرگان و علماي خودمان كرده ام كه بنا برآنچه كه از سوي رسول خدا رسيد بايد من به امام قائل باشم و او را بشناسم و با او باشم تا از جاهليت خارج شده و به اسلام داخل شوم.

گويا جواب ندادن به اين سوال كه اصل اسلام مرا حفظ خواهد كرد و موجب رستگاري من هم در زنده بودن هم در مرگ خواهد شد، براي آناني كه خود را داعيه دار اسلام معرفي ميكنند بسيار سخت است. شما به عنوان يك خواننده كه گويا از شيعيان نيز هستيد آيا ميتوانيد امامي را معرفي كنيد كه همه مردم با اعتقاد به او بتوانند وارد به اسلام شده و از جاهليت خارج شوند؟

 

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

بسم الله والصلاه على رسول

بسم الله والصلاه على رسول الله

من جدا از نوشته هاى شما جناب ابوبكر خنده ام مى گيرد واينكه از دعوت من براى مناظره سر باز مى زنيد دليل بر ناتوانى وعجز شما است .
وهرقدر كه جواب مى نويسيد من مطمئنتر مى شوم كه شما رافضى هستيد همانطور كه جعفر صادق گفته.

اما در مورد حديث قسيم النار

[ عن علي ] أنا قسيم النار

الراوي: عباية (تابعي) المحدث: ابن القيسراني - المصدر: ذخيرة الحفاظ - الصفحة أو الرقم: 1/500
خلاصة حكم المحدث: [فيه] قيس بن الربيع ليس بشيء

 عن علي أنا قسيم النار هذا لي وهذا لك

الراوي: عباية الأسدي (تابعي) المحدث: الذهبي - المصدر: تلخيص العلل المتناهية - الصفحة أو الرقم: 370
خلاصة حكم المحدث: منكر

 5 - عن علي رضي الله عنه أنه قال : أنا قسيم النار هذا لي وهذا لك

الراوي: عباية المحدث: الذهبي - المصدر: ميزان الاعتدال - الصفحة أو الرقم: 4/208
خلاصة حكم المحدث: [فيه] موسى بن طريف الأسدي قال يحيى والدارقطني : ضعيف
 
  حديث علي : أنا قسيم النار يوم القيامة ، أقول : خذي ذا ، وذري ذا
شما مى گويي على و شيعه اش فائزون هستند كتب رافضه مى گويند عثمان وشيعه اش هم فائزون هستند.
الراوي: علي بن أبي طالب المحدث: الألباني - المصدر: السلسلة الضعيفة - الصفحة أو الرقم: 4924
خلاصة حكم المحدث: موضوع

تفسير الطبري تفسير قوله تعالى إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ
29208 - حدثنا ابن حميد قال: ثنا عيسى بن فرقد عن أبي الجارود عن محمد بن علي {أولئك هم خير البرية} فقال النبي صلى الله عليه وسلم: أنت يا علي وشيعتك
السلسلة الضعيفة والموضوعة للألباني الجزء 10 صفحة589
 الجرح والتعديل للرازي (327 هـ) الجزء 3 صفحة545
كتاب الضعفاء والمتروكين للنسائي (303 هـ) صفحة 181
(225) زياد بن المنذر أبو الجارود
متروك الحديث
 
عن محمـد بن يحيى قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول (( اختلاف بني العباس من المحتوم والنداء من المحتوم وخروج القائم من المحتوم، قلت: وكيف النداء؟قال: أول النهار: ألا إن علياً وشيعته هم الفائزون، وقال: و ينادي مناد في آخر النهار: ألا إن عثمان وشيعته هم الفائزون ))

روضة الكافي ص (177) جـ8

باز شما را دعوت به مناظره مى كنم
وهمينطور بمن بگيد امام 14 و15 شما كى هست?

و اقاى همشهرى ما به اباطيل شما در مقاله پاسخ داديم شما عاجزى از آوردن آيه قرآنى كه به اطاعت از عتتر دستور داده باشد قرآن وكتب رافضه بر افضليت سنت بر عترت شهادت داده اند

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق