اولین کسانی که ادعای عصمت کردند چه کسانی بودند؟

شماره سؤال: 
241

آیا خود ائمه دوازده گانه یا کسانی دیگر؟ با مطالعه در کتب شیعه و کتب تاریخ در می یابیم که اولین کسی که ادعای عصمت برای ائمه می کند ابن سباء یهودی بوده همان شخصیتی که علمای شیعه سعی در انکارش دارند. همانطور که قمی در المقالات و الفرق ص ۲۰ می گوید:....

(اولین کسی که برای علی ادعای عصمت نمود ابن سباء بوده) شخص دیگری که ادعای عصمت برای ائمه کرده شخص هشام بن حکم است . تثبيت دلائل النبوة: (2/528). شخص سوم که به این عقیده پرو بال بیشتری داد مومن طاق بعبارتى (شیطان طاق) بوده که نام اصلی اش محمد بن علی الاحول می باشد )در  رجال الكشي: (ص185)، مؤمن الطاق.


تعریف عصمت در نزد شیعه وتضاد آن با کتب خودشان و قرآن
(عقائد الإمامية ص51 : ونعتقد أن الإمام كالنبي يجب أن يكون معصوماً من جميع الرذائل ما ظهر منها وما بطن كما يجب أن يكون معصوماً من السهو والخطأ والنسيان لأن الأئمة حفظة الشرع والقوامون)
(اعتقاد داریم که امام مانند نبی باید معصوم باشد از تمام رزائل ظاهری وباطنی و معصوم باشد از فراموشی و خطاء زیرا ائمه محافظین شرع الهی هستند)

وهمینطور در کتاب ميزان الحكمة (أن الإمام معصوم من الذنوب كلها صغيرها وكبيرها لا يزل عن الفتيا ولا يخطئ في الجواب ولا يسهو ولا ينسى )
(امام معصوم است از گناهان کبیره وصغیره و خطا نمی کند در حِواب دادن ونه فراموشی به او دست می دهد ) ميزان الحكمة ج1 ص 174


تضاد این عقیده با قرآن:
قرآن کریم به وضوح بیان می کند که انبیاء الله فراموش می کردند: به عنوان مثال(قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ) الکهف/63  (از زبان موسی در داستان با خضر که می گوید : گفت: «ديدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم، من ماهى را فراموش كردم)

وباز در سوره الکهف می گوید (واذکر ربک اذا نسیت) الكهف/24 (پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی ) خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم . باز سوره کهف آیه  از زبان موسی (قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ) الكهف/۷۳ (موسی گفت من را بخاطر قولی که دادم وفراموش کردم مواخذه نکن)


انبیاء الله خطا می کنند زیرا بشر هستند:
در سوره ص حِریان ابراهیم علیه السلام در قضاوت خود بین آن دو برادر (إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ )ص/22« وقتى [به طور ناگهانى‌] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو مدّعى [هستيم‌] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق داورى كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش»

(إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ) ص/23
«اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مى‏گويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است»

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ )۲۴ سوره ص
(داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميش‏هاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى‏دارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‏ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد ).


در سوره الانبیاء از زبان یونس علیه السلام: (وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ)  ﴿الأنبياء: ٨٧﴾
( ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم)


آدم و حوا علهیم السلام:
(فازلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ )۳۶ البقرة
«پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود »

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ . البقرة/۳۷
سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبه‏پذير مهربان است.

قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.الاعراف /23
گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود (۲۳)


از کتب خود امامیه:
( بحار الأنوار ج25 ص350 قيل للإمام الرضا  ( إن في الكوفة قوماً يزعمون أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم لم يقع عليه السهو في صلاته ، فقال : كذبوا – لعنهم الله – إن الذي لا يسهو هو الله الذي لا إله إلا هو ).

(به امام رضا امام هشتم شیعه گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می گوید دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست)

از دیگر کتبشان صحیفه سجادیه که امام صراحتا اعتراف به خطا می کند وآمرزش می طلبد و همینطور در دعاهای نهحِ البلاغه که علی رضی الله عنه اعتراف به خطا و گناه می کند .

شکی نیست که علمای امامیه همانطور که در ابتدا آمد برای ائمه خود وبرای اثبات عصمتشان روایاتی را وضع کرده اند روایاتی که با قرآن در تضاد است مانند کلینی در اصول کافی که ابوابی دارد با عنوان(باب أن الائمة (ع) يعلمون جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة )(ائمه می دانند تمام علومی که ملائکه از آن باخبر هستند)

باب أن الائمة(ع) إذا شاؤوا أن يعلموا علموا      
((ائمه هرگاه اراده کنند که حِیزی را بدانند خواهند دانست به مجرد اراده)

باب أن الائمة(ع) يعلمون متى يموتون، وانهم لا يموتون الا باختيار منهم
(ائمه می دانند کی می میرمند و موت اختیار دارند)

باب أن الائمة(ع) يعلمون علم ما كان وما يكون وانه(5) لا يخفى عليهم

(ائمه علومی که کشف شده است می داانند وعلومی که کشف نشده نیز می دانند وحِیزی بر آنها مخفی نمی باشد)
تمام این ادعاهای که اقای کلینی در کافی آورده به عنوان عقیده واصول از نظر ایات قرآن مردود است.
اقای کلینی پا را فراتر گذاشته و می گوید: (أُعطيت خصالاً لم يعطهنّ أحد قبلي: علّمت علم المنايا والبلايا.. فلم يفتني ما سبقني ولم يعزب عنّي ما غاب عنّي)
(علی رضی الله عنه می گوید خصلت های به من داده شده که به کسی قبل من داده نشده است :به من علم منایا وبلا داده اند و هیچ چیزی در گذشته و آینده نبوده ونیست الا اینکه من یعنی علی می دانم).أصول الكافي: (1/197).

حال ببینیم قرآن چه می گوید!
((وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ)) [لقمان:34].
 و كسى نمى‏داند فردا چه به دست مى‏آورد و كسى نمى‏داند در كدامين سرزمين مى‏ميرد در حقيقت‏خداست [كه] داناى آگاه است .

و می فرماید:( قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ)) [سبأ:3].
سوگند به پروردگارم كه حتما براى شما خواهد آمد [همان] داناى نهان[ها] كه هموزن ذره‏اى نه در آسمانها و نه در زمين از وى پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است .

حال سخن کدام را قبول کنیم الله تعالی یا کلینی و علمای شیعه؟


بطلان دلایل عقلی شیعی در باب عصمت:
همه ى علمای شیعه می گویند عقل فتوی می دهد که امام باید معصوم باشد و خطا نکند کسی که خطا می کند چطور می تواند مردم را هدایت کند؟
پاسخ در ابتدا اثبات کردیم حتی انبیاء الله هم خطا ولغزش داشتند
دوم امت اسلام معصوم است به کتاب خداوند و سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم
ودلیل اینکه هرگاه امتی از دین خدا بر می گشت خداوند نبی دیگری مبعوث می کرد واما بعد از نبی ما صلی الله علیه وسلم پیامبر نمی آید پس امت قرآن وسنت را دارد تا وقتی با آن دو است بر حق است همانطور که الله تعالی می فرماید(((وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا)) [النّساء:115].
«هر كس پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم و چه بازگشتگاه بدى است».

و می فرماید در سوره النساء ۵۹ (فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ)
(اگر در مورد چیزی اختلاف کردید به خدا و رسولش باز گردید یعنی کتاب الله وسنت* نمی گوید امام معصوم!!!


وخاتمه اینکه شیعه فرقه فرقه شده اند تاریخ شیعه مملو از اسماء فرق مختلف است همچون کیسانیه، و هوادارن مختار ثقفی، زیدیه، واقفیه، امامیه، اسماعیلیه، فطحیه، بوری ها وغیرهم که بسیارند) و هر کدام عقیده خاص خود را داشته وبرای ائمه مورد قبول خود خصوصیاتی قرار داده اند که با عقل سلیم وقرآن وسنت یکی نمی باشند وهر فرقه فرقه ای دیگر را تکفیر کرده اند.
حال چطور امام معصوم را بشناسیم سخن کدام را قبول کنیم در حالی که سخن تمامشان مخالف قرآن وسنت است!!؟


                                                                                               وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه اجمعين

                                                                                                                        بقلم: الهاشمى الحسنى
 

دیدگاه ها

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

body {background-color:

بسم الله الرحمن الرحیم

دوست عزیز لطفا شلوغش نکن شما حِه حِوابی به من دادی؟من اینهمه آیات قرآنی آوردم شما می گویی برو کتب شیعه بخوان حِواب بگیر ما رو دنبال نخد سیاه نفرست عزیزم.یا احادیثی می آوری که اصلا معلوم نیست کی گفته میپرسیم آدرس بده میگه اقای مصباح؟مصباح یزدی رو <که نمیگی؟

می گوییم انبیاء الله خطاء کردند در قرآن آمده میگوید ترک اولی کردند

می گوییم ترک اولی حِیست؟می گوید بین خوب وخوبتر خوب را انتخاب کردن.

خداوند می گوید آدم عصیان کرد بیراهه رفت (فعصی آدم ربه فغوی)یعنی آدم که عصیان ورد وگمراهی رفت خوب کرده بود؟می گویند بلی خوب اگر کار خوب بود حِرا عقوبت شدند؟حِوابی نیست

گفتیم یونس معصوم بوده؟حِوابی نداد

ظلم کرده؟مسلما کرده در سوره انبیاء آمده ایشون حِوابی ندادند

پرسیدیم معصوم واحِب الاطاعه هست؟مسلما بله اما حِوابی نداند

پرسیدیم خداوند به رسول الله میگوید از یونس اطاعت نکن مثل او نباش که خطا کرد مگر یونس معصوم نیست پس حِرا می گوید مانند اونباش؟مگر یونس ترک اولی نکرده بوده؟کار خوب کرده بود دیگه؟!حِوابی ندادی

اثبات هم کردیم که فراموشی می گرفتند انبیاء از قرآن

ما از قرآن می گوییم شما از کتب شیعه ومصباح من وقتی قرآن دارم حِکار به مصباح ومکارم دارم که برای عقیده خود ومیل خود آیه تفسیر می کنند!

در مورد آیه ۱۲۴ حِواب دادم وباز می گویم که ایاتی <که بیان کردیم خود ردی بر استناد شما بر این ایه ۱۲۴ سوره بقره است زیرا شما می گوید طبق این ایه انبیاء الله خطاء ولغزشی نمی کنند در حالی که ما از قرآن اثبات کردیم که می کنند پس استدلال شما به ایه مردود است واصلا آیه صحبتی ازعصمت نمی کند.

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِين.۳۵ البقره

در آیه ۳۷ می گوید که ادم توبه کرد وخداوند پذیرفت و او را برگزید که می گوید سبحانه وتعالی(إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِين)

و در مورد داوود که او را خلیفه قرار میدهد بعد اینکه در قضاوت خود خطاء کرده واستغفار نمود (وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعاً وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآب)

وخیلی آیات دیگر که استدلال شما را مردود می کند.

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق

باسمه تعالی دوستانی که از این

باسمه تعالی

دوستانی که از این سایت بازدید می کنند توجه داشته باشند که آقای هاشمی الحسنی بازهم بدون وارد کردن اشکال به پاسخهای بنده فقط سؤالات خود را تکرار نمود. آقای هاشمی الحسنی شما که خیلی خود را اهل علم و یقین می دانید لطفاً بفرمایید تفسیر آیه 124 سوره بقره اگر عصمت نیست پس چیست تا ما هم استفاده کنیم. فقط تفسیرتان با دلیل و برهان باشد.

یا علی 

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

جواب شما را دادم اين شما هستى

جواب شما را دادم اين شما هستى كه از جواب فرار مى كنى وفقط يك چيز خنده دار ياد گرفتيد باعنوان ترك اولى!!!

وباز توضيحى بيشتر بر آيه 124 بقره لاينال عهدى الظالمين ربطى به عصمت ندارد چون انبيا خطا ولغزش داشتند اما باز برگزيده شدند قبلا مثال زدم يونس و آدم.وجواب شما?حتى از كتب تفسير خودتان قابل اثبات است كه اين آيه ربطى به عصمت ندارد.

تفسير قمى ج1 ص60 اينهم متن تفسير

واما قوله (وإذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال إني جاعلك للناس اماما) قال هو ما ابتلاه الله (1) مما اراه في نومه بذبح ولده فاتمها ابراهيم عليه السلام وعزم عليها وسلم فلما عزم وعمل بما امره الله قال الله تعالى "إني جاعلك للناس اماما "قال ابراهيم ومن ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين) لا يكون بعهدي إمام ظالم ثم انزل عليه الحنيفية وهي الطهارة وهي عشرة اشياء خمسة في الرأس وخمسة في البدن فاما التي في الرأس فاخذ الشارب، واعفاء اللحى وطم الشعر والسواك والخلال واما التي في البدن فحلق الشعر من البدن والختان وقلم الاظفار والغسل من الجنابة والطهور بالماء فهذه خمسة في البدن وهو الحنفية الطهارة التي جاء بها ابراهيم فلم تنسخ إلى يوم القيامة وهو قوله "واتبع ملة ابراهيم حنيفا)

پس صحبتى از عصمت نيست وما از قرآن آياتى داريم كه انبيا خطا كردند اما خداوند بخشيد

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق

جناب هاشمی با سلام ببینید

جناب هاشمی

با سلام

ببینید مثالی ساده می زنم . مگر شما پیامبر اسلام را بشری مانند دیگر افراد نمی دانید؟ پس چرا ایشان 9 همسر داشتند که بعد از فوت پیامبر نیز حتی هیچ یک از آنها حق ازدواج با دیگری را نداشتند.

پس خیلی هم مانند دیگر انسانها نیستند.

از شما که ادعای فضل می کنید بعید است اینگونه سخنان.

اما در مورد کتب شیعی، تا جایی که من خبر دارم شیعه عصمت ائمه خود را از قرآن و حدیث دارد ولی اگر شما برای ادعای خود سندی دارید ارائه فرمائید که در صحیفه سجادیه و نهج البلاغه دلیلی بر رد عصمت ائمه شیعه آمده باشد.

باسمه تعالی جناب هاشمی برای

باسمه تعالی

جناب هاشمی برای شما متأسفم که پاسخهای شما اینقدر ضعیف و بی محتوا هستند. نمی دانم تحصیلات شما در چه حدی است ولی پاسخها نشان می دهد که آدم پخته ای نیستید.

مطلبی که از تفسیر قمی نقل کردید حرف بنده را نفی نمی کند چرا که اینجانب با دلیل عقلی که از تفسیر المیزان علامه طباطبایی نقل کردم برای شما اثبات نمودم که تفسیر آیه چیزی جز عصمت نمی تواند باشد و از شما خواستم که اگر دلیلی دارید که تفسیر آیه ارتباطی با عصمت ندارد برای ما بیان کنید. اولاً تفسیر مذکور برخی از مصادیق عصمت را بیان می کند نه این که عصمت را نفی کند ثانیاً تعداد زیادی از تفاسیر شیعه بر این مطلب اذعان دارند که تفسیر این آیه عصمت است شما چرا به آنها اشاره نمی کنید.

همچنان ما من منتظر هستیم که شما دروغی را که در مقاله تان بیان کرده اید با دلیل اثبات کنید.

 

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

نه عزيزم شما وامثال همشهرى

نه عزيزم شما وامثال همشهرى فقط بلديد روضه بخوانيد ما با قرآن براى شما اثبات كرديم عصمتى در كار نمى باشد واز كتب خودتان شما قبول كرديد?جواب داديد?يا فرار كرديد وهفته به هفته دوخط اينجا مى نويسى كه خلاصه حرفى زده باشى كمى در آن جواب خنده داره ترك اولى فكر كن حتما خنده ات مى گيرد.من علمم خيلى ازشما وعلماى شما كه در قم نشسته اند بالاتر است و كفريات وشركيات وبازى با ايات به شما ياد مى دهند.قرآن چيز ديگر مى فرمايد على چيز ديگر مى گويد شما مى گويي عقل من چيز ديگر مى گويد بله دلايل عقلى ترك اولى منظورته حتما جالب است

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق

باسمه تعالی آقای هاشمی شما

باسمه تعالی

آقای هاشمی شما علاوه بر اینکه علمی صحبت نمی کنید دقت کمی هم در خواندن مطالب دارید یا شاید هم به خاطر تعصباتتان  مطالب را سرسری می خوانید و دقت نمی کنید. منظور بنده از دلیل عقلی دلیلی بود که برای آیه 124 سوره بقره آوردم نه مطالب مربوط به ترک اولی. ضمناً به یاد داشته باشید مطالب و حرفهای شما هم برای ما خنده دار است. این که اعتقاد دارید خداوند پیامبری مبعوث کرده و آن پیامبر مرتکب گناه می شود خنده دار است. اگر اینگونه که شما می گویید باشد مردم چگونه می توانند متوجه شوند آن عملی که از پیامبر صادر شد گناه بود یا عمل صحیح. آن پیامبر چگونه می تواند الگوی تمام عیار امت خویش باشد؟!

 

تصویر پروفایل الهاشمي الحسني

body {background-color:

در مورد این سوال شما در قسمت برسی کلی در همین بحث پاسخ دادم وعقیده اهل سنت در مورد عصمت را بیان کردم.یک کمی برو پایینتر می بینی

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق

جناب الهاشمي الحسني چرا شما

جناب

چرا شما یکبار ولو به صورت روزنامه ای قرآن را نمی خوانید. شاید برخی آیات به شما کمک کند تا مطالبی را بهتر بفهمید.

سوال: طبق استدلال جناب مسلم در صحیح خودشان به نقل از زید بن ارقم در تفسیر آیه تطهیر در سوره احزاب (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و . . . .) منقول است منظور از اهل بیت : " محمد بن عبد الله، علی بن ابیطالب، فاطمه زهرا، حسن و حسین" {علیهما السلام} می  باشند و فکر می کنم کمی دستور زبان عربی را آموخته اید، لیذهب فعل ماضی استمراری است یعنی دوری رجس و ناپاکی و پلیدی از افراد منظور آیه که خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز جزء این افراد هستند (به روایات معتبر شیعه و اهل سنت) از گذشته و تا آینده را خبر می دهد.

جناب

جناب

-

-