مناقشه و بررسى قوی ترین شبهه شیعه برای اثبات عصمت ائمه «آيه تطهير»! (3)
حديث کساء دليلی برای اثبات نظر ما، «اهل سنت» است و نمیتواند دليل اهل تشيع باشد!
علاوه بر آنچه در شماره های قبل گفته شد باید بگوییم با دقت در این مساله معلوم میشود که حدیث کساء دلیلی برای اثبات نظر ما، اهل سنت است و نمیتواند ادعای اهل تشیع را مبنی بر عصمت ائمه اثبات کند؛ چون این حدیث قرینه ی واضح و روشنی است بر اینکه منظور از آیه همسران پیامبر هستند. چون اگر آیه در خصوص اصحاب عبا نازل می شد دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- برای آنها معنی نداشت، و در آن صورت انگیزة آن، چه میتوانست باشد با اینکه بدون دعای او از همان اساس قطعی و مسلم گردیده است؟!
پس پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در دعای خویش از خداوند میخواهد که با لطف و رحمت بیکران خویش کسانی را که پیامبر –صلى الله عليه وسلم- برایشان دعا کرده، مشمول حکم آیه قرار دهد، چون می داند که آیة خطاب به همسران او نازل شده است. و اگر پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به طور قطعی می دانست که آل عبا مشمول حکم آیه است، هرگز بر ایشان دعا نمی کرد.
آمدن يک کلمه با صيغة عام در حالی که منظور از آن يک چيز خاص است: آمدن یک کلمه با صیغة عام در حالی که منظور از آن یک چیز خاص است، مفهومی است آشنا و معروف در زبان عربی؛ اما به شرطی که قرینه هایی دال بر این باشد که معنی عام در نظر گرفته نشده است. قرینه می تواند حالیه باشد یا لفظی قرینة حالیه مانند اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً﴾. (القصص: 4).
«فرعون در زمين (مصر) برترى جويى كرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسيم نمود».
در این آیه کلمة «ارض» (زمین) و «اهلها» (اهل آن) عام هستند اما منظور از آن سرزمین مصر و اهل مصر می باشد که با وجود عام بودن این کلمات مفهوم و مراد آنها خاص است. و قرینه برای چنین معنای خاصی این است که از نظر تاریخی ما به طور قطع می دانیم که فرعون بر همة زمین در عالم حکومت نکرده است.
همچنین خداوند متعال دربارة بادى كه برقوم عاد فرستاد میفرمايد: ﴿تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا﴾. (الأحقاف: 25). «همه چيز را بفرمان پروردگارش در هم می كوبد و نابود میكند». پس لفظ ﴿كُلَّ شَيْء﴾ عام است ولکن قرینه اى كه بعد از آن آمده دلالت بر خصوص می كند و بعد از آن خداوند می فرمايد: ﴿فَأَصْبَحُوا لاَ يُرَى إِلاَّ مَسَاكِنُهُم﴾. (الأحقاف: 25). «آنها صبح كردند در حالى كه چيزى جز خانه هايشان به چشم نمى خورد». معنى را از عام به خاص تغيير داد زيرا مساكن را در بر نگرفت در حالى كه اول گفته بود همه چیز ﴿كُلَّ شَيْء﴾ .
کلمة «اهل بیت» که در آیة مذکور(آیه تطهیر) آمده گرچه با صیغة عام آمده اما قرینه هایی وجود دارند که وقتی به گوش شنونده بخورد چنین می رساند که منظور از آن، همسران پیامبر بوده اند این قریـنه ها عبـارتـند از: 1 ـ معنی حقیقی کلمة «اهـل البیت» که معنی حقیقی آن زن و همسر است. 2 ـ سیاق آیـه و سبب نـزول. 3 ـ هیچ قرینه ای وجود نداشت تا پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به طور قطعی بداند که منظور و مراد عام است از این رو ایشان –صلى الله عليه وسلم- برای آل عبا دعا کرد. و همچنین دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- می تواند قرینه و بیانگر دو چیز برای ما باشد:
نخست، اینکه قبل از همه چیز منظور و مراد آیه زنان پیامبر می باشند.
دوم، اینکه از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- ثابت میشود که بقیة اهل بیت هم مشمول حکم آیه هستند، و اگر دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نمی بود ما نمی توانستیم به طور قطعی بدانیم که بقیة اهل بیت مشمول حکم آیه هستند.
اما منحصر کردن آیه به آل عبا و خارج ساختن همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- از آن از چند جهت باطل است!!
1 ـ معنی لغوی اهل بیت، زنان مرد و کسانی که با او در یک خانه زندگی می کنند می باشد. و به هنگام نزول آیه در خانة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- جز همسرانش کسی دیگر از اهل بیت نبود.
2 ـ معنی حقیقی اهل، همسر است. اما اهل قرار دادن خویشاوندان، از روی مجاز است. قبلاً گفتة راغب اصفهانی را بیان کردیم که گفت: اهل مرد در اصل کسانی هستند که با او در یک خانه زندگی می کنند سپس این مفهوم را تعمیم داده و گفته اند: اهل بیت مرد یعنی خویشاوندان او. تنها زمانی می توان یک کلمه را بر معنی مجازی حمل کرد که دو چیز باشد: الف ـ مانع, ب ـ قرینه.
باید ابتدا مانعی باشد که مانع حمل آن کلمه بر معنی حقیقی باشد و سپس قرینه ای باشد که آن کلمه را به معنی مجازی آن برگرداند. در اینجا اگر آیة مذکور بر معنی حقیقی خود که همسر است حمل شود، هیچ مانعی نیست بلکه به هنگام نزول آیه حتی قرینه ای نیست که عام بودن مفهوم آیه را ترجیح دهد تا چه برسد به اینکه آن را در معنی مجازی منحصر گرداند.
3 ـ سبب نزول: همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- سبب نازل شدن آیه بودند، و قبل از همه چیز سبب داخل در حکم است؛ از این رو وقتی ام سلمه در مورد اینکه با آل عبا وارد شود گفت: آیا مگر من از اهل بیت تو نیستم؟! پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در جوابش فرمود: تو از اهل بیت من هستی و تو بر خیر هستی، یعنی قبلاً چنین خیری شامل حال تو شده است و انگیزه ای برای داخل شدن تو با آنها نیست، چون سبب نزول آیه تو هستی. و همین است مفهوم گفتة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- چنان که در روایتی دیگر آمده: تو بر خیر هستی؛ تو از همسران پیامبر می باشی. این بدان معناست که اگر آل عبا از اول مشمول حکم آیه می بودند، پیامبر –صلى الله عليه وسلم- برایشان دعا نمیکرد.
4 ـ سیاق آیات: سیاق از اینکه سخنی بیگانه و دیگری (یعنی در غیر همان موضوع) در میان دو سخن که برای یک هدف و مقصود ارائه شده اند منع میکند وگرنه هر گاه در وسط کلام، سخن بی ربطی بیاید سخن بیارزش و زشت میگردد. باید کلام پروردگار را از آن منزه دانست، پس عصمت افرادی مشخص با اموری که ویژة کسانی دیگر هست چه ربطی دارد که باید در میان مسایل مربوط با آنها بیان شود؟!
5 ـ منظور آیة خانة پیامبر –صلى الله عليه وسلم- است نه خانة کسی دیگر: به هنگام نزول آیه همسران پیامبر در خانة او بودند و خانة پیامبر از خانه علی -رضي الله عنه- جدا بود. و امکان ندارد که به ذهن پیامبر یا کسی دیگر چنین خطور کند که منظور از فرمودة: «اهل البیت» اهل بیت علی هستند، بلکه فقط منظور خانة پیامبر است. و هر کس که معتقد است اهل بیت یعنی فقط آل عبا، از سخن او چنین بر میآید که آیه فقط خاص اهل بیت علی است نه اهل بیت پیامبر، و گویا پیامبر در این آیه علی هست و فرقی ندارند؛ چون اگر ما پیامبر را برداریم و به جای او علی را بگذاریم، معنی آیه تغییر نمیکند. و همچنین این مفهوم را هم لغو کردهایم که پیامبر خود خانهای مخصوص به خود داشته باشد که میتواند محل نزول رحمتها و برکتهای الهی باشد هیچ مسلمان و بلکه هیچ عاقلی چنین چیزی نمیگوید. به خاطر این چیزها و موارد دیگر پیامبر –صلى الله عليه وسلم- مطمئن نبود که معنی آیه عام باشد و همه را فرا بگیرد از این رو دعای معروف خود را برای آل عبا کرد. و از این طریق ما به عموم بودن آیه یقین حاصل نمودیم و اگر حدیث آل عبا نمی بود ما به عموم بودن آیه یقین حاصل نمیکردیم، و آن وقت مفهوم عام بودن فقط در حد گمان میبود.
خلاصـــــــــــــــــــــــــــــــــه:
همچنین از نظر لغت نمیتوان آیه را به «عصمت» معنی کرد، و هیچ دلیلی از نظر لغوی برای این کار نیست، چه برسد به آنکه عصمت افراد مشخص ثابت گردد بنابراین از آیة مذکور به طور کلی بر عصمت دلالت ندارد.
دوم: اگر آیة مذکور، عصمت را ثابت میکند پس الزاماً شامل همسران پیامبر هم میشود. این آیه به دلیل: 1ـ شرعی، 2ـ لغوی، 3ـ عرف، 4ـ عقل، 5ـ سبب نزول و 6ـ سیاق و دیگر دلایلی که ارائه دادیم، شامل همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- میشود.
برای روشن شدن مطلب همین قدر کافی است که اين آیه ها را بخوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً * وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً * يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً * وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً كَرِيماً * يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً * وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً * وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً﴾. (الأحزاب: 28 ـ34).
« اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى خواهيد بياييد با هديه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم! و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مىخواهيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است. اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است. و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده كرده ايم. اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد; پس به گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد! و در خانه هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مىشود ياد كنيد; خداوند لطيف و خبير است!».
بلکه همة سورة احزاب دربارة همسران پیامبر است. در آیة ششم میفرماید: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُه﴾. (الأحزاب: 6).
«پيامبر –صلى الله عليه وسلم- نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است; و همسران او مادران آنها ( مؤمنان) محسوب مىشوند». بعد از یک بیان تمهیدی باز در آیة 28 تا 40 سورة احزاب به تذکر دادن و موعظة آنها می پردازد، سپس در آیة 50 تا 62 به صراحت و با اشاره آنان را تذکر می دهد، و همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را از اذیت کردن پیامبر باز می دارد. با اینکه تعداد آیات سوره احزاب 73 آیه است، اگر آیة تطهیر نص و تصریحی دربارة عصمت می بود، مستلزم عصمت همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- می شد، و از آن جا که به اتفاق همه چنین چیزی نیست از این رو آیه بر عصمت هیچ کسی دلالت نمی کند.
سوم: اهل تشیع باید بگویند همة اهل بیت معصوم هستند:
کلمة اهل بیت، همة خاندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را در بر می گیرد که آل جعفر، آل عباس و آل عقیل همه از خاندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- می باشند، و نیز چهار دختر پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را شامل میگردد. مگر دختران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- از اهل بیت او نیستند؟! پسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هم از اهل بیت او هستند. پس چگونه نص این آیه فقط به اهل بیت علی- رضي الله عنه- اختصاص داده می شود و حال آنکه آیة تطهیر به صراحت در مورد اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- آمده است؟! چون حدیث آل عبا بر تخصیص دلالت می کند. ایشان با این ادعای خود سخنان پوچی می گویند، به علاوه فرزندان علی –رضي الله عنه- زیادند و محمد و عمر؟؟؟؟ از فرزندان او هستند پس چرا فقط دو نفر از فرزندان علی –رضي الله عنه- معصوم می باشند؟! حسن -رضي الله عنه- فرزندانی داشته است و با اینکه از اهل بیت هستند یکی از آنها معصوم قرار داده نشده است، و حال آنکه پدرشان حسن از حسین بزرگتر و برتر است. دلیل این امر چیست، و چرا عصمت فقط منحصر به یکی از فرزندان حسین –رضي الله عنه- است، و بعد از او در فرزندانش ادامه دارد، با اینکه همه از اهل بیت هستند، و همه از کسانی هستند که به قول خود شیعیان آیة تطهیر در موردشان نازل شده است.
اگر این آیه نصی دربارة عصمت است پس همة اهل بیت باید معصوم باشند، و اگر چنین نیست پس آیه هیچ دلالتی بر عصمت ندارد. به ویژه وقتی که در حدیث آل عبا برای چند نفر از آنها که علی و فاطمه و حسن و حسین ن هستند دعا شده است و برای فرزندان و نوادگانشان که تا آن وقت هنوز به دنیا نیامده بودند دعا نشده است.
اهل تشیع معتقدند اینکه پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به این چهار نفر اشاره کرد. و فرمود که اینها از اهل بیت من هستند به این معناست که بقیه، اهل بیت او نیستند و آیه منحصر به همین چهار نفر است، در جواب گوییم: اگر چنین باشد آن وقت تنها این چهار نفر جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هستند و بقیه، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیستند. پس معلوم شد که نتیجه به زیان آنهاست، و اگر اهل تشیع برای اثبات عصمت ائمه به این آیه استدلال می کنند چگونه عصمت را به نفر پنجم و تا آخر می رسانند؟! چه چیزی این افراد را داخل نموده و زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- را خارج کرده است؟! این دوگانگی و انتخاب گزینشی برای چیست؟! آیا ضابطه و معیاری ندارد؟!
چهارم: ارادة شرعی و ارادة تقدیری:
از جمله دلایلی که نشان می دهد آیة تطهیر بر عصمت کسی دلالت نمی کند این است که اراده ای که در این آیه آمده، تشریعی است نه تقدیری و تکوینی. باید دانست که ارادة الهی در نصوص شرعی دو نوع است:
نوع اول - ارادة تقديري و تکويني:
ارادة تکوینی عبارت است از خواست و مشیت الهی که باید تحقق یابد، و میان این اراده و كلام خدا و فرمان شرعی او هیچ ملازمتی نیست. چه بسا خداوند چیزی را اراده می کند و می خواهد که نمی پسندد، به خاطر حکمت و اسبابی که از خود خلق می باشد، مانند زنا، دروغ، کفر ورزیدن به خدا، که خداوند اینها را دوست ندارد و در شریعت به آن فرمان نداده، و بلکه از آن نهی کرده است، اما این چیزها با اجازه و خواست خداوند به وقوع می پیوندند (وهیچ چیزی بدون خواست و ارادة او در این کون انجام نمی شود, زیرا در غیر این صورت به ربوبیت خداوند نقص وارد می شود)؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوه﴾. (الأنعام: 112).
«و اگر پروردگارت مى خواست، چنين نمى كردند».
و خداوند دربارة این اراده می فرماید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون﴾. (يس: 82).
«فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى درنگ موجود مى شود!».
﴿وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَه﴾. (الرعد: 11).
«و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد».
﴿وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ﴾. (هود: 34).
«هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت!». پس خداوند خواسته که آنها را گمراه کند با اینکه به آن امر نکرده و گمراهی را دوست ندارد. و خداوند آن گونه که از خودش خبر داده، چنین است: ﴿إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَر﴾. (النحل: 90).
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى دهد; و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى كند».
اما تمامی آنچه که خداوند به صورت شرعی به آن امر نموده و خواسته و دوست دارد انجام نمی شود و نه همه آنچه که او از آن نهی کرده و نپسندیده انجام نمی شود، و در اینجا نوبت نوع دوم اراده میآید؟!
نوع دوم ـ ارادة تشريعی:
ارادة شرعی به این معناست که اوامر الهی گاهی تحقق می یابد و گاهی محقق نمی شود، همان طور که خداوند متعال می فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: 185).
«خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را!».
تحقق یافتن مقتضای این اراده به بنده بستگی دارد اگر بنده اسبابی که این اراده را محقق می نماید فراهم کند، آن اراده نیز تحقق می یابد و اگر بنده در فراهم کردن اسباب کوتاهی ورزد، چیزی تحقق می یابد که خداوند دوست ندارد و نمی خواهد، یعنی آن را نمی پسندد و به آن امر نمی کند. و اموری هستند که خداوند آن را دوست دارد و به انجام آن فرمان می دهد اما آن امور انجام نمی شوند. خداوند آسانی را برای همة آفریده هایش دوست دارد و به آن امر کرده است، و سختی را برای آفریده هایش دوست ندارد همان طور که در آیة قبلی آمده و چنان که در این آیه هم بیان شده است: ﴿يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُم﴾. (النساء: 28).
«خدا میخواهد كار را بر شما سبك كند».
اما این ارادة الهی در حق بسیاری از مردم که بر خود سخت می گیرند تحقق نمی یابد با اینکه آنها در خطاب الهی داخل هستند که می فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: 185).
«خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را!».
و در جای دیگر می فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُم﴾. (النساء: 28).
«خدا می خواهد (با احكام مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن،) كار را بر شما سبك كند».
خداوند از همة بندگانش خواسته تا او را عبادت کنند؛ یعنی آنها را به عبادت خویش فراخوانده و دوست دارد که عبادت او را انجام دهند اما بیشتر بندگانش این خواست الهی را اجرا نمی کنند. و از طرف دیگر اموری هست که خداوند آنها را نخواسته و دوست ندارد اما آن امور به وقوع می پیوندند؛ همان طور که خداوند متعال می فرماید: ﴿تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَة﴾. (الأنفال: 67).
«شما متاع ناپايدار دنيا را مى خواهيد; (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد، و در برابر گرفتن فديه آزاد كنيد; ولى خداوند، سراى ديگر را (براى شما) مى خواهد».
پس خواستة آنها که فدیه گرفتن از اسیران بود تحقق یافت و آنچه که خدا می خواست یعنی کشتن اسیران تحقق نیافت. همچنین در جای دیگری می فرماید: ﴿وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُم﴾. (النساء: 27).
«خدا مى خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)».
و باز می فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ﴾. (المائده: 6).
«خداوند نمی خواهد بر شما سختی و دشواری قرار دهد بلکه می خواهد تا شما را پاک گرداند».
پس سختی و دشواری برای بعضی پیش می آید با این که خداوند آن را نمی خواهد، و با اینکه خداوند پاکی را برای همه خواسته است، اما همه پاک نمی گردند. در آیة مذکور همة امت مورد خطاب قرار گرفته اند و این آیه کاملاً شبیه آیة تطهیر است، چون در هر دو آیه یک کلمه تکرار می شود و آن ارادة تشریعی است که تحقق آن بستگی به پذیرفتن مخاطب دارد و این اراده، ارادة تکوینی و تقدیری نیست که حتماً باید به وقوع بپیوندد. برای آنکه بتوان آیة تطهیر را بر عصمت حمل کرد باید ارادهای که در آن آیه آمده، تقدیری و تکوینی از جانب خدا باشد، چون عصمتی که اهل تشیع آن را ثابت می کنند کار خداست و این خداوند است که ائمه را ـ به قول اهل تشیع ـ معصوم قرار می دهد و انسان به زور و زحمت به چنین چیزی نمی رسد، اما باید گفت که هیچ دلیلی بر این امر نیست و در اصل ارادة تشریعی در آیة تطهیر مورد نظر است، چون اموری هستند که نشان می دهند ارادة موجود در آیة تطهیر با ارادة تشریعی همخوانی و هیچ ارتباطی و همخوانی با ارادة تقدیری ندارد، و اضافه بر آن قرینه هایی وجود دارند مبنی بر اینکه ارادة تشریعی در آن آیه مورد نظر است، نه تقدیری. این قرینه ها عبارتند از:
1- حديث کساء
اگر ارادة الهی در آیة تطهیر تقدیری می بود و باید تحقق می یافت، پیامبر برای آنها دعا نمی کرد چون آنها دیگر نیازی به دعای او نداشتند، چرا که خداوند خواسته آنها معصوم باشند و عصمت آنها را به طور قطعی مقدر کرده، پس نیازی به دعای پیامبر نبود. همچنین اگر آن آیه دربارة عصمت می بود و آنها از همان اساس معصوم می بودند، پیامبر –صلى الله عليه وسلم- این را می دانست، پس چرا برای آنها چیزی را بخواهد که خودش در اصل تحقق یافته است؛ یعنی آن گونه که اهل تشیع معتقدند چنین امری برای اثبات چیزی است که خود آن چیز قبلاً حاصل شده است. و این از نظر علمی و از دیدگاه همة علما ممنوع میباشد. و به دست آوردن چیزی که خود به دست آمده، کاری لغو و بیهوده است که باید پیامبر ص را از آن منزه دانست. همچنین به ایشان میگوییم: آیا ائمه قبل از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به عصمت رسیده اند یا بعد از آن؟ اگر عصمت با دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به دست آمده پس آنها قبلاً معصوم نبوده اند و کسی که معصوم نیست چگونه تبدیل به معصوم می شود؟ و اگر قبل از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- معصوم بوده اند پس پیامبر –صلى الله عليه وسلم- چرا دعا کرد؟! و این در واقع يكى از تناقضات اهل تشيع می باشد.
2- سياق کلام
کلامی که در قالب و سیاق آن نص آمده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيد﴾. (الأحزاب: 33), راهنمایی و امر و نهی است، چون با این عبارت شروع می شود:
الف) راهنمايی: ﴿إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾. (الأحزاب: 28).
«اى پيامبر! به»: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى خواهيد بياييد با هديه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!».
در دنبالة آیة قبلی در صفحة قبل نوشته شود. ﴿وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً * يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً * وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحا ﴾. (الأحزاب: 29 ـ30).
«و اگر شما خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- و سراى آخرت را مى خواهيد، خداوند براى نيكو كاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است. اى همسران پيامبر –صلى الله عليه وسلم-! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- خضوع كند و عمل صالح انجام دهد».
ب) نهی: تا آنجا که می فرماید: ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل﴾. (الأحزاب: 32).
«پس به گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد».
ج) امر: و در دنبالة آن می فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾. (الأحزاب: 33).
«و در خانه هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد».
سپس علت این توجیهات و رهنمودها و اوامر و نواهی را بیان می کند و می فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾. (الأحزاب: 33).
«خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد». سپس در ادامه می فرماید: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَة﴾. (الأحزاب: 34).
«آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى شود ياد كنيد».
بنابر این احتمال دارد که مخاطب, آن اوامر را اطاعت کند و احتمال دارد که نافرمانی کند؛ از این رو خداوند او را از نافرمانی بر حذر می دارد و به فرمانبرداری تشویق می نماید. بنابر این اراده در این آیه، ارادة تشریعی است؛ یعنی خداوند به آنچه دوست داشته و پسندیده امر نموده است. این بدین معنا ست که مخاطبان آیـه ـ که زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هستند ـ باید بکوشند تا ارادة الهی مبنی بر پاک کردن خانه ای که بدان منتسب هستند و همچنین ارادة الهی مبنی بر دور کردن پلیدی از آنان، را محقق سازند و گرنه طلاق بگیرند و از آن خانه دور شوند. ﴿فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾. (الأحزاب: 28).
«بياييد با هديه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!».
و بعد از گرفتن طلاق هر چه می کنند به خودشان مربوط است، چون دیگر به این خانه منسوب نیستند؛ خانه ای که خداوند دوست دارد جایگا هش را بالا ببرد. و اگر در این خانه بمانند و کاری انجام دهند که به حیثیت و آوازة این خانة پاک لطمه وارد کند، عذابشان چند برابر خواهد بود. این برای آن است تا مخاطب یعنی همسران پیامبر همیشه بیدار و مواظب باشند تا خواست الهی را محقق نمایند. و اگر خواست و اراده ای که در آیة مذکور بیان شده تکوینی و قطعی باشد این معنی تحقق نمی یابد. بنابر این خداوند هم از مخالفت نهی کرده و هم به فرمان برداری امر نموده و اراده و خواست او ثمره ای است که از آن بر می آید؛ آنجا که می فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33).
«و در خانه هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد».
هر کس ارادة موجود در این آیه را بر ارادة تکوینی و تقدیری حمل کند آن گونه است که خداوند می فرماید: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾. (النجم: 28).
«تنها از گمان بى پايه پيروى مى كنند با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حق بى نياز نمى كند!».
عقیده چیزی است که باید مبنا و اساس آن، امور قطعی و مسلم باشند و نمی توان بنای عقیده را براساس گمان و تخمین برافراشت بنابر این نمی توان آن را به عصمت تفسیر کرد مگر آنکه بگوییم به طور قطعی در اینجا ارادة تکوینی منظور است نه تشریعی، و دلیلی هم وجود ندارد که ثابت نماید به طور قطع در این آیه، ارادة تکوینی مورد نظر است. بلکه گمان راجحی هم نیست با اینکه گمان راجح در امور عقیده به اتفاق همه صلاحیت دلیل بودن را ندارد. و این گونه روشن می گردد که دلالت آیه بر عصمت احتمالی است که بر پایة احتمالی دیگر قرار دارد و از این رو قابل استدلال نیست.
--------------- سخنی با مدعيان -------------------------
1 ـ آیا همسر از نظر عقلی و شرعی و عرفی از اهل بیت مرد نیست؟ آیا قرآن کریم به این امر گوشزد نکرده است که همسر موسی –عليه السلام-؛ از اهل بیت او بوده، و زن ابراهیم –عليه السلام-؛ اهل او بوده، و همسر عمران اهل او بوده است؟ بلکه همهء مردانی که بوده اند و آنهایی که به دنیا خواهند آمد همسرانشان از اهل بیت آنها هستند، پس به چه دلیل همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- جزو اهل بیت او قرار نمی گیرند؟ و گفته می شود که از اهل بیت نیستند.
2 ـ آیا حدیث کساء (آل عبا) ارتباطی با بیرون کردن امهات المؤمنین از مفهوم آیه دارد؟ نهایت حدیث آل عبا این است که خویشاوندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیز از اهل بیت او محسوب میشوند. و آن دسته از خویشاوندانی که با او در یک خانه زندگی نمیکردند، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- قرار بگیرند.
3 ـ آیا آيهء تطهیر بر عصمت کسی دلالت میکند؟ اگر آيهء تطهیر بر این امر دلالت کند، پیش از همه همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در اولویت قرار دارند، و این چیزی است که لغت، شریعت، عرف، عقل، سبب نزول و سیاق آیه بر آن دلالت دارند.
4 ـ اعتقاد به عصمت ائمه از ضروریات دینی و عقاید اساسی شیعة امامی است و مذهبشان بر پایة آن استوار است، پس چگونه درست است که چنین عقیدهای اساسی بر پایة دلیلی باشد که آن دلیل تخمینی و احتمالی است؟ باید چنین عقیدهء مهمی براساس دلایلی روشن و قطعی ارائه شود، و آيهء تطهیر به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمی کند.
5 ـ چرا میان امامان فرق گذاشته می شود، به حسن –رضي الله عنه- که از اهل بیت است، چرا فرزندان او معصوم نیستند؟
6- چرا عصمت تنها منحصر به یکی فرزندان حسین –رضي الله عنه- است و سپس تنها در نسل آن یک فرزند ادامه دارد، با اینکه همه از فرزندان حسین –رضي الله عنه- وابسته به خاندان اهل بیت هستند؛ اهل بیتی که بنا به اعتقاد شیعه آيهء تطهیر دربارهء آنها نازل شده است.
والحمد لله رب العالمین
- 5871 بازدید
- نسخه چاپی