موثق نبودن منابع راویان شیعه (1)

شماره مقاله: 
134
نویسنده: 
استاد الغامدی

 

اثنی عشریه برای شناخت دین خود به کتابهایی اعتماد دارند که علمای متقدم و متأخر شیعه نوشته‎اند. علمای شیعه برای جمع آوری روایات ائمه خود کتابهایی نوشته‎اند که مهمترین آنها نزد شیعه، هشت کتاب است که چهار مورد آن قدیمی و چهار مورد دیگر، متأخر هستند. چهار کتاب قدیمی عبارتند از: « الكافي، التهذيب، الاستبصار، من لا يحضره الفقيه». محمد صادق صدر از شیوخ معاصر شیعه می‎گوید: شیعه بر اعتبار کتب اربعه اتفاق نظر دارند و همه روایات موجود در آنها را صحیح می‎دانند.[1] چهار کتاب متأخر عبارتند از: « الوافي، بحار الأنوار، الوسائل، مستدرك الوسائل». پس منابع اصلی آنان ،هشت مورد است.
محمد صالح حائری از علمای معاصر شیعه می‎گوید: صحاح امامیه هشت مورد است که چهار مورد آن از محمدین ثلاثه اول و سه کتاب بعدی از محمدین ثلاثه آخر و کتاب هشتم از مرحوم محمد حسین، معاصر نوری است.[2]

اینها کتاب‎هایی هستند که یک فقیه شیعی باید هنگام فتوا دادن به آنها رجوع نماید. اما این کتابها در میزان نقد علمای متأخر شیعه چه وضعیتی دارند و در چه جایگاهی هستند که صدر اظهار داشته «شیعیان همه روایات موجود در آنها را صحیح می دانند» و حائری نیز آنها را صحاح امامیه نامیده است؟
در اینجا تلاش خواهیم کرد سخن برخی از علمای معاصر شیعه را در مورد این منابع بیان کنیم، زیرا این بحث تحمل اطاله را ندارد و در مورد کتاب الکافی بحث بیشتری خواهیم کرد، زیرا شیعیان این کتاب را بعد از قرآن، مهم‎ترین کتاب به حساب می آورند.
1- کتاب الکافی
به زودی تاریخ اکتشاف نسخه‎های آن و ابتدای شرح نویسی علما بر آن و دیدگاه علما نسبت به آن را بیان خواهیم کرد و اشاره گذرائی به بخش اصول آن خواهیم داشت.
الف- نسخه‎های کتاب
قبل از قرن یازدهم، این کتاب نسخه محفوظی ندارد و این امر خطرناکی است، زیرا این کتاب مهمترین و بزرگترین و قدیمی‎ترین کتاب شیعه است که بیشتر از نه قرن پیش نوشته شده است و نسخه قدیمی و محفوظی برای آن یافت نمی شود و فقط در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هفت قرن بعد از تألیف آن بود که نسخه‎های آن یافت شد.
در مقدمه تحقیق چاپ سوم کتاب که علی اکبر غفاری آن را تصحیح کرده و بر آن تعلیق نوشته است و شیخ محمد آخوندی آن را چاپ کرده است، نوشته شده که در تحقیق این کتاب بر هفت نسخه اعتماد شده است که چهار مورد آن دست نویس و سه مورد آن ماشین نویس است و اگر نسخه‎ای قدیمی‎تر از این موارد یافت می شد محقق کتاب آن را ذکر می‎کرد. حال در زیر این نسخه‎ها و تاریخ نسخ آنها به نقل از محقق کتاب ذکر می شود:
1- نسخة مصحح سال1076 هـ.
2- نسخة مصحح قرن یازدهم هجری.
3- نسخة مصحح بدون تاريخ.
4- نسخة مصحح سال1057 هـ.
نسخه های چاپی عبارتند از:
1- چاپ سال1282 هـ.
2- چاپ سال 1311هـ.
3- چاپ سال 1331 هـ.
محقق بیان کرده که در نسخه چاپی سابق، از سه نسخه استفاده شده که عبارتند از:
1- نسخه خطی قرائت شده بر علامه مجلسی در سال1071ی.
2- نسخه نوشته شده به خط عاملی در سال1092ی.
3- یک نسخه بدون تاریخ.
اینها نسخه‎هایی هستند که کتاب بر اساس آنها تحقیق شده است و اگر نسخه دیگری یافت می‎شد محقق کتاب آن را ذکر می‎کرد. این امر بر این نکته تأکید دارد که نسخه دیگری یافت نمی‎شود، زیرا محقق تمایل زیادی به ذکر قدیمی‎ترین نسخه‎های کتاب دارد و سپس نسخه مورد اعتماد خود را مشخص می کند.
ب- شرح های نوشته شده بر کتاب
این کتاب در قرن یازدهم شرح شده است. ناشر سابق در مقدمه نشر می‎گوید که کتاب دوازده شرح دارد که همه آنها در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هفت قرن بعد از تألیف آن، نوشته شده‎اند. وی شرحی قبل از آن را ذکر نکرده است، حال آنکه اگر می بود باید می‎گفت.
ج- تعداد احادیث کتاب و درجات آنها
تعداد احادیث آن16121 حدیث است.
عاملی در خاتمه کتاب المستدرک بیان داشته که احادیث الکافی پنج نوع هستند:
نوع اول: 5072 حدیث صحیح.
نوع دوم: 144 حدیث حسن.
نوع سوم: 1118 حدیث موثق.
نوع چهارم: 302 حدیث قوی.
نوع پنجم: 9485 حدیث ضعیف.
پس مجموع این احادیث16121 حدیث می شود3.
وی بیان نکرده که در آن حدیث موضوع و جعلی وجود دارد.
بهبودی، از پژوهشگران معاصر شیعه، کتاب الکافی را مورد بررسی قرار داده و فقط 4428حدیث از آن را صحیح دانسته است و 11693 حدیث را بر اساس قواعد خودشان صحیح ندانسته است.
این مهمترین کتاب شیعه است که در مدح آن چیزهائی بیان شده که با این نتیجه تناقض دارد. حال در زیر برخی از این مدح‎ها بیان می شود:
د- اقوال علما در مورد کتاب
علمای شیعه در ارزش گذاری کتاب با هم اختلاف نظر دارند و برخی راه غلو را رفته و برخی دیگر معتدل رفتار کرده‎اند. از جمله غالیان در مورد آن، می توان به افراد زیر اشاره کرد:
*مجلسی. او می‎گوید: کتاب الکافی مضبوط‎ترین و جامع‎ترین اصول و نیکوترین و بزرگ‎ترین مؤلفات فرقه ناجیه است.[4]
* فیض کاشانی. او می‎گوید: کتاب الکافی شریف‎ترین و موثق ترین و کامل‎ترین و جامع‎ترین آنها است، زیرا این کتاب در میان آنها مشتمل بر اصول است و چیزهای زائد و تباه و ننگ آور- موجود در موارد دیگر- در آن نیست[5]
* عبدالرسول غفار. او می‎گوید: کتاب الکافی از جمله کتب اصول است که در زمان ائمه معصومین نوشته شد..... وی بیست سال را صرف تصنیف کتاب کرد. وی در این کار بسیار دقت می کرد و رجال و اسناد روایات و متون و طرق روایت آنها را به خوبی و با اشتیاق ضبط می‎کرد و در نقل اسناد و طرق متعدد بسیار دقت می کرد و دچار خلط و التباس نشد. به همین دلیل تبدیل به منبع اول شیعه شد. به حقیقت مثل این کتاب نوشته نشده است و علمای بعد از وی به او نیازمند هستند.[6]
از معتدلین می توان به افراد زیر اشاره کرد:
*هاشم معروف حسنی. وی در مورد کلینی و کتاب وی می گوید: اگر افراد اهل بدعت در سطح افراد منحرف و آشوبگر باشند، چیز عجیبی نیست، بلکه عجیب این است که شیخ محدثان بعد از جهاد طولانی بیست ساله در راه بحث و جستجوی حدیث صحیح، مرویات یا کتاب خود را پر از روایاتی نماید که از حیث متن و سند دارای عیب های آشکاری هستند و اگر کسی حتی کمترین بهره و علم را به احوال راویان داشته باشد، این امر بر وی مخفی نمی ماند و با این وجود علما و محدثان بعد از وی کتاب الکافی و روایات آن را در آغوش گرفته‎اند، زیرا به اعتقاد برخی از افراد، از روایات صحیح تخطی نورزیده است و به نظر عده‎ای دیگر که تعدادشان زیادتر است، وی تعداد زیادی از روایات صحیح را گردآورده است، گرچه در کنار آن، روایات دیگری هم وجود دارد که به دروغ به اهل بیت منسوب شده‎اند. این دو گروه در مورد این موضع گیری خود مسؤل هستند.[7]
* آیت الله ابوالفضل برقعی. وی می‎گوید: در احادیث کتاب الکافی عیوب فراوانی از حیث سند و راوی و متن و موضوع وجود دارد. در مورد سند روایات باید گفت بیشتر راویان کتاب از افراد ضعیف و مجهول و مهمل و دارای عقائد پوچ و مجعول هستند. این چیزی است که علمای رجال شیعه می‎گویند.[8]
ی - اصول الکافی
این کتاب مشتمل بر سه قسم است:
بخش اول: احادیث مربوط به اصول(عقائد)
بخش دوم: احادیث مربوط به فروع
بخش سوم: احادیث متنوعی که کتاب با آنها خاتمه می یابد و نویسنده، آن را الروضه نامیده است. البته این زمانی است که این بخش تألیف خود نویسنده باشد، زیرا برخی از علمای شیعه در انتساب این کتاب به نویسنده شک دارند.
بخش اول کتاب که در مورد اصول می باشد، دو جزء است:
جزء اول: تعداد احادیث این بخش 1445 مورد می باشد. کسانی که احادیث این بخش را مورد مراجعه قرار داده‎اند فقط بر تصحیح 87حدیث آن اتفاق نظر دارند. بهبودی که احادیث صحیح کتاب الکافی را تخریج کرده است، تنها 161 حدیث را صحیح دانسته است. این بخش خاص مسائل اعتقادی است.
جزء دوم: تعداد احادیث این بخش 2346حدیث است. کسانی که احادیث این بخش را مورد مراجعه قرار داده‎اند، تنها 33حدیث را صحیح دانسته‎اند و بهبودی تنها 392 حدیث را صحیح دانسته است.
تصحیحات انجام شده در هر دو بخش، بر اساس روش شیعه انجام شده است و اگر بر اساس روش اهل سنت انجام می شد، موجب ابطال این کتاب به صورت کامل می شد، آنچنان که تطبیق روش نقد علمی بر روایات شیعه منجر به از هستی ساقط شدن دین شیعه می شود، آنچنان که بزرگترین علمای شیعه در قرن یازدهم یا از بزرگان آنان- یعنی بحرانی که قبلاً ذکر شد- به این موضوع اشاره کرده‎اند.
و- احادیث منسوب به پیامبرص و اصحاب کساء در این دو بخش، به قرار زیر است:

نام بخش اول بخش دوم پیامبر 4 حدیث 17 حديث علي 38 حديث 30 حديث فاطمه صفر صفر حسن صفر 1حديث حسين 2 حديث 1 حديث
با مراجعه احادیث بخش دوم به این نتیجه می رسیم که هیچ یک از احادیث منسوب به پیامبرص و اهل کساء صحیح نمی باشند و با مراجعه چهار منبع اساسی سابق نمی توان تنها یک روایت از فاطمه دختر رسول خدا یافت.
2- آشنائی با سه کتاب دیگر
الف- نسخه های کتاب ها
* من لا یحضره الفقیه
علی اکبر غفاری، محقق کتاب، هفده نسخه را برای آن ذکر کرده است که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و ما بین سال های 1057هـ و1101هـ نوشته شده‎اند.
* تهذيب الأحكام
نسخه‎ای قبل از قرن یازدهم برای این کتاب ذکر نشده است، زیرا سید حسن موسوی خراسانی، محقق کتاب، فقط چهار نسخه را برای آن ذکر کرده که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و عبارتند از:
1- دو نسخه مربوط به سال 1078ی
2- یک نسخه مربوط به سال 1077ی
3- یک نسخه مربوط به سال1074ی
این نسخه‎ها همه در چهار سال نوشته شده‎اند!!
* كتاب الاستبصار
محقق سابق، یعنی سید حسن موسوی خراسانی، فقط سه نسخه برای کتاب ذکر کرده که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و اگر نسخه‎های دیگری می بود آنها را ذکر می کرد. این نسخه ها عبارتند از:
1- نسخه ای مربوط به سال1090 هـ.
2- نسخه ای مربوط به سال 1078 هـ.
3- نسخه ای مربوط به سال 1072 هـ.
اینها منابع اصلی مذهب شیعه هستند. هیچ یک از این منابع قبل از قرن یازدهم نسخه‎ای ندارند و این مسأله چیزی است که موجب شک می شود. بعد از این نقد بعید نیست که زود نسخه دیگری کشف شود که روی آن نوشته شده باشد قبل از قرن یازدهم نوشته شده است، آنچنان که زمانی که شیعیان از جانب اهل سنت مورد نقد قرار گرفتند که به اسانید توجهی ندارند، حلی فوراً دست به کار شد و داخل کتب اهل سنت رفت و علم مصطلح را از آنها گرفت و فوراً مصطلحی را برای شیعیان وضع کرد.


ب- روش مؤلفان این کتاب ها

* تهذيب الأحكام والاستبصار تألیف طوسي
در مورد روش طوسی در کتاب هایش گفته‎اند: روش طوسی مضطرب است و استدلال‎های متناقض دارد و غلط‎های زیادی در کتاب‎هایش وجود دارد.
بحرالعلوم در رجال خود می‎گوید: شیخ- طوسی- گاهی در جائی فردی را ضعیف می‎داند و در جائی دیگر او را ثقه اعلام می کند و آرای او در مورد اشخاص مختلف، تقریباً انضباطی ندارد.[9]

حر عاملی می‎گوید: همچنین وی- یعنی طوسی- می‎گوید این روایت ضعیف است، زیرا راوی آن که فلانی باشد، ضعیف است. اما با این وجود می بینیم که وی به روایت همان فرد و بلکه در موارد بیشماری به روایت افراد ضعیف‎تر از او عمل می کند. بسیاری از موارد وی حدیثی را با استدلال به اینکه مرسل است ضعیف می داند و سپس خود به یک حدیث مرسل عمل می کند و بلکه در موارد زیادی به احادیث مرسل و روایت افراد ضعیف عمل می کند و حدیث مسند و روایت افراد ثقه را ردّ می کند.[10]
شاخوری می‎گوید: وی شیخ مطلق و رئیس مذهب حق و امام در فقه و حدیث است، اما اقوال وی اختلاف زیادی با هم دارد و در دو کتاب روائی‎اش دچار خبط و اختلاط زیادی شده است، زیرا سخنانش محتمل احتمالات بعید و توجیهات نادرست می باشند و در اصول تصورات و پندارهای متفاوتی دارد. وی در دو کتاب المبسوط و الخلاف، مجتهد و اصولی صرف است، و حتی در بسیاری از مسائل به قیاس و استحسان عمل کرده است و این بر افرادی که به این دو کتاب نظر افکنده‎اند پوشیده نیست، اما در کتاب النهایة راه اخباریون را به صورت مطلق پیموده است، به نحوی که در آن از مضمون اخبار پا را فراتر نمی گذارد و از منطوق آثار تجاوز نکرده است.[11]
خوئی می‎گوید: شیخ طوسی خطاهای زیادی دارد. گاهی یک نفر را در یک باب دو بار ذکر می کند، یا اینکه دوبار ترجمه یک شخص را در کتاب الفهرست خود می‎آورد. در کتاب التهذیب و الإستبصار خطای زیادی دارد.[12]
ابوالهدی کلباسی در مورد کتاب‎های شیخ طوسی می‎گوید: در کل می توان گفت که اغلاط آنها قابل شمارش نیست و بسیار زیاد است. حتی برخی از علمای متأخر، کتاب خاصی را به توضیح و برشماری این خطاها اختصاص داده‎اند.[13]
هاشم معروف حسنی می‎گوید: شیخ عبدالصمد ادعا نموده که در کتاب التهذیب شیخ طوسی احادیثی وجود دارد که چیزهائی به آنها اضافه شده و سبب این اضافات به خود مؤلف بر نمی گردد.[14]
یوسف بحرانی در حدائق خود می‎گوید: بر کسانی که کتاب التهذیب را مورد بررسی قرار داده و در اخبار آن تدبر کرده‎اند، تحریف هائی که در متن و سند اخبار شیخ روی داده است، بر آنان پوشیده نیست و کمتر حدیثی است که متن یا سند آن دچار علت و اشکال نباشد.[15]
شیخ نورالدین موسوی عاملی در حاشیه خود در رد قول امین استرآبادی می‎گوید: انگار مصنف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در عالم بیداری نبوده است! زیرا اختلاف زیادی میان احادیث وجود دارد و بیشتر آنها موافق اهل سنت است و برای جمع میان اغلب آنها راهی وجود ندارد.[16]
نمی دانیم که منظور وی از قول « انگار مصنف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در عالم بیداری نبوده است!» چیست؟ آیا او را به جنون متهم می کند یا به چیزی دیگر؟


3- کتاب«فقیه من لا یحضره الفقیه» ابن بابویه قمی
شیخ باقر ایروانی در مورد ابن بابویه و کتابش می‎گوید: چنان که گفته‎اند، کتاب الفقیه مشتمل بر 5963حدیث است، حال آنکه قسمت بزرگی از آن که 2050 حدیث می باشد، مرسل هستند.[17]
شیخ نورالدین موسوی عاملی می‎گوید: ما می بینیم که صدوق در برخی از مسائل برخلاف موارد موجود در الکافی فتوا داده است، حتی در برخی از مؤلفات خود، برخلاف موارد موجود در من لا یحضره الفقیه فتوا داده است.[18]
جعفر سبحانی می‎گوید: بیشتر روایات شیخ در دو کتاب التهذیب و الإستبصار، روایاتی معلق هستند. روایات صدوق در کتاب الفقیه نیز چنین است19. یعنی سند ندارند. پس چگونه مورد وثوق قرار می‎گیرند؟
در مورد ثقه بودن صدوق، بسیاری از علمای شیعه شک کرده اند:
شیخ سلیمان ماحوزی می‎گوید: برخی از مشایخ ما در مورد ثقه بودن شیخ صدوق توقف کرده‎اند.[20]
ابوالهدی کلباسی در دفاع از صدوق می‎گوید: برخی از علمای رجال در مورد صدوق که در مورد عدالت وی اجماع وجود دارد، بیان داشته‎اند که برخی از علما در مورد اعتبار روایات وی توقف کرده‎اند. این شاید به علت عدم ثبوت ضبط وی باشد.[21] این تناقض عجیبی است، زیرا وی اظهار داشته که در مورد عدالت او اجماع شده است و سپس طعن نسبت داده شده به او را بیان می کند.
بحرانی می‎گوید: عجیب است که برخی از کوته بینان در مورد وثاقت شیخ صدوق توقف کرده‎اند و می‎گویند: او ثقه نیست، زیرا کسی از علمای رجال به ثقه بودن او تصریح نکرده‎اند.[22]
جعفر نجفی(م1227ی) شیخ شیعه امامیه و رئیس مذهب شیعه در زمان خود [23] را مجروح کرده و در کتاب کاشف الغطاء در مورد مؤلفان کتب اربعه می‎گوید: چگونه می توان در تحصیل علم بر محمدین ثلاثه اعتماد کرد، حال آنکه برخی از آنان روایت برخی دیگر را تکذیب می کنند و روایات آنان با همدیگر در تضاد است. همچنین کتابهای آنها مشتمل بر اخباری است که کذب بودن آنها قطعی است، مانند اخبار وارده در مورد تجسیم و تشبیه و قدم عالم و ثبوت مکان و زمان.[24]


3- مراجع متأخر
وقتی که این وضعیت کتب اساسی مذهب می باشد، موسوعات متأخری که در قرن یازدهم هجری و بعد از آن نوشته شده‎اند و دربردارنده همه روایات بعد از مرگ آخرین امام ظاهر شیعه و بیش از هشت قرن بعد از آن می باشد چه وضعیتی خواهد داشت؟ این کتاب ها عبارتند از:
1- الوافي، فيض كاشاني (م 1091 هـ).
2- وسائل الشيعة، حر عاملي (م 1104هـ).
3- بحار الأنوار، مجلسي (م 1111هـ).
4- مستدرك الوسائل، نوري طبرسي (م 1320 هـ).

در اینجا به بحث در مورد کتاب بحار الأنوار بسنده می شود:
آیت الله محمد آصف محسنی در کتاب مشرعة بحارالأنوار می‎گوید: شکی نیست که در سند روایات مذکور در کتاب، افراد ضعیف و کذاب و مجهول فراوانی وجود دارد وهمچنین بر ثقاتی که در گرفتن و یا روایت کردن حدیث اشتباه می کرده اند، نیز بیشتر منابع این کتاب، نسخه های آنها با سند متصل معنعن و به نقل افراد ثقه از افراد ثقه تا مؤلفان ثقه آنها، به مؤلف نرسیده است. تعدادی از مؤلفان مصادر کتاب هم مجهول هستند. هر کس مقدمه مؤلف در ابتدای کتاب را بخواند به آسانی درک می کند که مؤلف کتاب، یعنی علامه نیز به صحت روایات کتاب خود از ابتدا تا به آخر اعتقاد نداشته است و هر عاقلی اگر حال راویان را و کیفیت کتابت و تدوین در آن دوران‎ها را بنگرد، به مخالفت آن روایات با واقعیت یقین می یابد. علاوه بر این به تحریف جملات روایات و کلمات آنها یقین می یابد.[25]

وی همچنین می‎گوید: علمای معتدل بدانند که کتاب بحارالأنوار علامه مجلسی گرچه دریاهای نور است، اما در آن میکروبهائی مضر برای استفاده کنندگان از آن و موادی ناصحیح وجود دارد که باید از آنها اجتناب شود و اشیاء مشکوک و مشتبهی در آن است که باید در مورد آنها توقف شود.[26] همچنین می‎گوید: پس کتاب بحارالأنوار کتاب مهمی است، اما قبول و پذیرش همه آنچه که در آن است، جایز نمی باشد. به همین خاطر آبشخوری برای آن قرار داده‎ایم تا از مکان مخصوصی از این کتاب استفاده شود و استفاده کننده در آن غرق نشود و از آبی که در آن میکروبهای مضر قرار دارند، نخورد27. نیز می گوید: با دیده عبرت نگاه کنید به کتب اخلاقی مدون و موجود در نزد ما؛ به تحقیق که این کتابها اخلاق اسلامی را با شعارهای عرفانی و نعره‎های صوفیانه و مبالغه‎گوئی‎های افراد غافل و نادان و مزخرفات یونانی که در خود دارند، تباه و خراب کرده‎اند و آن را با روایات ضعیف و مجهول زینت داده و این روایات را به صورت قطعی و به مانند روایات متواتر به رسول اکرمص و ائمه نسبت داده‎اند.[28] همچنین می‎گوید: چیزی که کمر شکن است وجود روایاتی است که سندشان معتبر است، اما معانی آنها متضارب است و متونشان تناقض دارد. مشهورترین علت‎های این امر، مجهول بودن راویان در تلقی، ضعف فهم آنان و قصور استعداد آنان در کلام امام است. این امر ارزش روایت معتبر را هم پایین می‎آورد، چه برسد به روایات دیگر. هدایتگر و نگهدارنده خدا است.[29]
نیز می‎گوید: کسانی که به افراط تمایل دارند و کسانی که هر کتاب حدیثی را حجت می‎دانند و هر حدیثی را که منسوب به پیامبرص یا امام باشد حجت می‎دانند، تعدادشان بیشتر است و این فزونی تعداد یا به خاطر سادگی آنان یا کمی علم و دانش آنان و یا شدت اعتقاد و محبت و اخلاص آنان به کسانی است که سند حدیث منقول از پیامبر اعظمص و اوصیای او به وی منتهی می شود و به همین دلیل تضعیف آن شخص و ردّ او برایش دشوار می شود، یا به این خاطر است که وی به صدور خبر از جانب پیامبرص یا امام اطمینان دارد. اینها اسبابی است که برای افراد غیر از آنها از محققین حاصل نمی شود.[30]


4- روش اهل سنت و روش شیعه
افراد منصف شیعه اعتراف دارند که علم روایت، خیلی وقت پیش نزد اهل سنت به پختگی و کمال رسیده است، از جمله:
شیخ نورالدین موسوی عاملی می‎گوید: کتب اهل سنت بر این دلالت می کند که آنان در ابتدای زمان تابعین احادیث خود را برگزیدند و به آنها اعتماد کردند و همه چیزهایی را که صحتش برایشان مشتبه بود، ساقط کردند. حتی مالک بن أنس احادیث بی شماری را ثابت کرده و احادیثی را که ظاهر و آشکار است ثابت کرده است و صحاح سته کتابهای مشهوری هستند.[31]
سید هاشم معروف حسنی می‎گوید: چیزی که نباید انکار کرد این است که محدثان اهل سنت از اواسط قرن پنجم- در قیاس با محدثان شیعه- آگاهی و هوشیاری بیشتری داشتند نسبت به خطراتی که حدیث شریف را فراگرفته بود. به همین دلیل علاوه بر کتب روایت و احوال رجال، در خلال دو قرن ده‎ها کتاب در مورد احادیث موضوع و جعلی نوشتند و حتی نام برخی از آنها «موضوعات» است. از میان این افراد می توان به عبدالرحمان بن جوزی، دانشمند مشهور اشاره کرد که کتاب «الموضوعات» را در قرن ششم هجری در سه جزء تألیف کرد. بعد از وی نیز در این باب کتابهایی تألیف شد و سیوطی و فتنی..! و دیگران کتاب هائی را با همان برنامه و روش تألیف کردند و کتاب هایشان تبدیل به بزرگترین و پرفائده‎ترین منابع برای مؤلفان این موضوع شد. اما شیعیان از این موضوع خود را به بی اطلاعی زدند و انگار که این موضوع برایشان اهمیت نداشت، حال آنکه تعداد احادیث موضوع و جعلی وارده در میان روایات آنان، کم تعدادتر و کم خطرتر از احادیث جعلی اهل سنت نبود. همه آنچه که می توان گفت این است که شیعیان مشکلات احادیث خود را از مؤلفات خود در باب علم رجال و درایت، درمان کردند. این دو علم در مورد احوال راوی و روایت بحث می کنند و خطوط عمومی را برای آنچه که اعتماد بر آن صحیح است یا صحیح نیست، ترسیم می کنند. اما آنان در طول این قرن های طولانی تلاش نکردند حتی تنها یک کتاب را که مشتمل بر نمونه هائی از احادیث موضوع و جعلی باب ها و مسائل مختلف باشد، تألیف نمایند، حال آنکه شیعیان همواره از آثار سوء این احادیث جعلی بر مذهب شیعه در رنج بوده‎اند، مذهبی که از امور شاذ و اسطوره‎ها و خرافات هائی که مزدوران حکام و قصه گویان و رهبران فرقه ها و احزاب وارد کرده‎اند بدور بوده است.[32]
بعد از این مطالب در مورد منابع روائی شیعه، در مطلب آتی توضیحاتی با این موضوع خواهیم داشت.

*************************************************

1- أصل الشيعة وأصولها ص:127.
2- منهاج عملي للتقريب، مقاله ای از محمد حائري در ضمن كتاب الوحدة الإسلامية ص: 233. 
3- القرآن الكريم وروايات المدرستين، مرتضى عسكري ص: 37، دفاع عن الكافي، ثامر هاشم حبيب عميدي 2/308، الكليني والكافي ص: 402.
4- نک: الكليني والكافي 210، كليات في علم الرجال ص:360، الكافي 1/27، مستدرك الوسائل 1/29، مرآة العقول 1/3، 3/466، الذريعة 13/95، كشف الحقائق 20، نهاية الدراية ص:541.
5- مقدمة الأصول من الكافي، حسين علي محفوظ ص: 25 - 28.
6- الكليني والكافي ص: 415-4169.
7- الموضوعات في الآثار والأخبار ص:253.
8- كسر الصنم ص:37.
9- الفوائد الرجالية 4/78.
10- خاتمة الوسائل 20 /111.
11- حركية العقل الاجتهادي لدى فقهاء الشيعة الإمامية ص: 57، روضات الجنات في أحوال العلماء والسادات ص: 217.
12- معجم رجال الحديث 1/99.
13- سماء المقال في علم الرجال 1/ 167.
14- الموضوعات في الآثار والأخبار ص:65.
15- الحدائق الناضرة 3 /156.
16- حاشية كتاب الفوائد المدنية والشواهد المكية ص: 309.
17- دروس تمهيدية في القواعد الرجالية، باقرإيرواني ص:271، الحدائق الناضرة، يوسف بحراني 4/209، مقباس الهداية في علم الدراية، شيخ عبد الله الممقاني  1/359.
18- حاشية كتاب الفوائد المدنية، أمين استرآبادي ص: 310.
19- أصول الحديث وأحكامه في علم الدراية ص: 69.
20- حاشیه سماء المقال 2/210، و نک: مقدمة محقق معاني الأخبار، صدوق ص:14، تعليق على منهج المقال، وحيد بهباني ص:318.
21- سماء المقال 2/210.
22- مقدمة معاني الأخبار ص:13، و نک: حاشیه سماء المقال 2/210.
23- حاشیه الشيعة في الميزان ص:272.
24- كشف الغطاء ص:40.
25- مشرعة بحار الأنوار 2/494.
26- مشرعة بحار الأنوار 1/11.
27- مشرعة بحار الأنوار 2/273.
28- مشرعة بحار الأنوار 1/15.
29- مشرعة بحار الأنوار 2/436.
30- مشرعة بحار الأنوار 1/22.
31- حاشية كتاب الفوائد المدنية، أمين استرآبادي ص:125.
32- الموضوعات في الآثار والأخبار عرض ودراسة ص: 88.