موثق نبودن منابع روائی شیعه (2)
بعد از این بیان مختصر در مورد منابع روایات شیعه و مؤلفان آنها، توضیحاتی را در این زمینه خواهیم داشت:
1- منابع مورد اعتماد شیعه اثنی عشری که چهار کتاب می باشند، بیان شده که در قرن پنجم هجری و در عصر دولت آل بویه شیعه مذهب تألیف شدهاند. فرض بر این است که شیعیان در طول این مدت که مابین زمان تألیف آنها و زمان نسخه برداری از آنها در قرن یازدهم می باشد، علمای شیعه آنها را مورد بررسی قرار دادهاند و نسخههای آن زیاد شده و علمای شیعه آن را دست بدست می کنند و مورد بازنگری قرار می دهند و سند آنها را مورد بررسی قرار داده و متون آن را شرح می کنند و دیگر موارد اعتنا و توجه به حدیث. اما هیچ یک از این کارها انجام نشده است، زیرا اگر انجام می شد چیزی از آنها وجود میداشت.
محققین این کتابها بیان داشتهاند که در تحقیق این کتابها بر نسخههای ایجاد شده در قرن یازدهم اعتماد کردهاند و نتوانستهاند نسخههای دیگری بیابند، زیرا اگر می یافتند، آنها را ذکر می کردند. فن تحقیق کتب در نزد محققان امر معروفی است. آنان تمایل بسیار زیادی دارند که قدیمیترین نسخهها را مورد استفاده قرار دهند، گرچه خط آنها بسیار بد و ناخوانا باشد و تمایل بسیار زیادی دارند که آنها را یا اصل تحقیق خود قرار دهند و یا اینکه آن را شاهد صحت کتاب قرار دهند. محقق بحث دقیقی را در مورد نسخهها در کتابخانههای عمومی دارای نسخه های خطی کتب انجام می دهد تا در اثنای تحقیق بر آنها وقوف یافته و در پرتو آنها و جهت اثبات صحت کتاب، عملیات تصحیح را انجام دهد. اگر محققان، نسخه های قدیمی را بیابند حتی اگر با اشاره هم شده باشد آنها را مورد استفاده قرار می دهند. بنابراین چگونه می توان یافت که این منابع در طول این زمان طولانی که این منابع در آن مخفی بودهاند، در معرض تحریف و دسیسه قرار نگرفته باشند، زیرا این منابع اساسی و اصلی هر طائفه هستند که علمای آن طائفه به تدریس و شرح آنها و نسخه برداری از آنها و قرائت آنها بر علما و تدوین خطوط خود بر آنها جهت حفاظت از آنها در مقابل افزایش و نقصان می پردازند و این همان کاری است که اهل سنت در مورد منابع خود انجام دادهاند. علمای اهل سنت ضوابط دقیقی را برای قبول نسخههای خطی گذاشتهاند تا مبادا نسخههای حفاظت نشده را قبول نمایند. به همین دلیل علما برای قبول نسخههای خطی شرط کردهاند که خط علمائی که به آن نسخهها عنایت ورزیدهاند و به صحت آنها شهادت می دهند، بر روی آنها باشد.
اما شیعیان نسخههائی را که بعد از صدها سال نوشته شدهاند، پذیرفتهاند، حال آنکه علمای شیعه بیان میدارند که روایات و مصنفات در زمان خود ائمه دچار تحریف و دسیسه و جعل شدهاند. پس چه ظنی میتوان به دورههای بعد داشت؟! چگونه می توان به کتابی اعتماد کرد که بیشتر از ششصد سال مخفی بوده است و نمی دانیم کجا حفظ شده و چه کسی از آن حفاظت کرده است و جز در قرن یازدهم نسخه خطی دیگری برای آن یافت نمی شود؟!
عدم وجود نسخه های قدیمی برای آنها، یکی از این دو دلیل را می تواند داشته باشد:
الف- کتب قدیمی مخفی شدهاند و نسخه های جدیدی با روایات جدید جایگزین آنها شدهاند که از حیث اسم با آن کتابها توافق و همخوانی دارند، اما از حیث مضمون با آنها تفاوت دارند.
ب- به این کتابها اضافه شده و مواردی حذف شدهاند و کتابهای سابق حذف شدهاند تا آن افزایش و نقصان مخفی بماند.
2- دیدگاه علما در مورد منابع روایت
علما در مورد منابع، دیدگاه های مخالفی دارند. برخی آنها را تقدیس نموده و بر صحت آنها گواهی می دهند. برخی دیگر همه موارد مذکور در آنها را صحیح نمی دانند.
شکی نیست که دیدگاه اول راه افراط را پیموده است و در شأن یک فرد عالم نیست، زیرا این کتابها، روایات را از خلال راویانی جمع آوردهاند که برخی صادق و برخی کاذب و برخی حافظ و برخی واهم هستند و این چیزی است که هر عاقلی به آن اعتراف دارد. به همین دلیل آنچه که از طریق این راویان روایت می شود برخی صحیح و برخی ضعیف هستند. این امر می طلبد که آن روایات تابع بحث و تحقیق و نقد شوند.
اهل سنت این حقیقت را درک کردند و روش هائی را جهت حمایت از سنت وضع کردند و برای راویان تاریخ نوشتند و آنان را به طور دقیق تعریف کردند و روشی را برای معرفی احوال آنان وضع کردند و در آن روایات دست به تحقیق زدند و روایات صحیح را قبول و روایات ضعیف را ردّ کردند. به همین دلیل در مورد کتابی شهادت ندادهاند که آن کتاب صحیح می باشد، جز دو کتاب که نویسندگانشان به آنها عنایت ورزیدهاند و در انتخاب احادیث آنها دقت زیادی را بکار بردهاند. اما با این وجود از نقد علما و تتبع آنان در این دو مصون نماندهاند و به خاطر برخی از روایات وارده در خود مورد نقد قرار گرفتهاند، زیرا علما یقین دارند که بشر هر قدر هم در کمال ترقی کرده باشد، باز هم از نقص و وهم مصون نیست.
3- کتاب الکافی
تعداد احادیث قسم اول از کتاب را که متعلق به اعتقاد می باشد و اصول نامیده می شود، بیان کردیم. این بخش مشتمل بر 3791 حدیث است، اما محدثان شیعه بر اساس قواعد خود شیعه فقط 120 حدیث آن را صحیح می دانند و در این تصحیح هم تساهل شده است. شکی نیست که این موضوع از جایگاه این کتاب که شیعیان ادعا دارند به مانند آن در دنیای اسلام نگاشته نشده است، می کاهد. همچنین در این بخش از کتاب فقط بیست و یک حدیث از پیامبرص و شصت و هشت حدیث از علی بن أبی طالبس نقل شده است. نیز در کتاب الکافی و دیگر کتب اربعه حدیثی از فاطمهل روایت نشده است. به راستی راز این کار در چیست؟! همچنین در جزء دوم کتاب، حسب قواعد مصطلح شیعه اثنی عشری، تنها یک حدیث از پیامبرص صحیح نمی باشد. این موضوع خلل عجیبی را در مصادر عمده و اصلی دین شیعه کشف می نماید.
4- مصنفان منابع قدیمی
مؤلف دو مورد از این چهار کتاب، طوسی است که علما ضعف علمی و اضطراب در روش بحث او را برملا ساختهاند. چنان که محمد مهدی بحرالعلوم میگوید علمای شیعه بیان داشتهاند که آرای وی در آن تقریباً فاقد انضباط است. همچنین طوسی در جائی یک راوی را ضعیف اعلام می کند و در جائی دیگر به روایت او عمل می کند و روایت مرسل را قبول و روایت مسند و روایت فرد ثقه را ردّ می کند.
علمای شیعه تأکید کردهاند که وی در دو کتاب تهذیب الأحکام و الإستبصار دچار پریشانی بزرگی شده است و چنان که شاخوری میگوید خطاها و غلطهای او قابل شمارش نیست. پس چگونه می توان به علم و روایت چنین شخصی اعتماد کرد. شگفت این است که آنان وی را شیخ طائفه می نامند. وقتی که این شیخ طائفه است، دیگر علما چه وضعیتی دارند؟!
چنان که قبلاً ذکر شد، حتی یکی از علمای شیعه او را در مورد عقلش متهم ساخته است، زیرا وی میگوید: انگار که مؤلف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در حالت بیداری نبوده است!!
البته این وضعیت تنها به طوسی اختصاص ندارد، حتی مؤلف کتاب سوم، یعنی صدوق، برخی از علمای شیعه در مورد ثقه بودن او شک کردهاند، زیرا چنان که قبلاً ذکر شد همه کتب رجالی قدیم شیعه او را ثقه ندانستهاند. این موضوع چیزی است که ایجاد شک میکند!
5- بحار الأنوار
این کتاب در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هشت قرن بعد از آخرین امام ظاهر شیعیان نوشته شده است. به همین دلیل وی روایاتی را جمع آورده است که این شک در مورد آنها می رود که بیشتر آنها در این قرن جعل شده باشند. به همین دلیل برخی از علمای معاصر شیعه در مورد این کتاب هشدار دادهاند. از جمله آیت الله محمد آصف حسینی میگوید: شکی نیست که در سند روایات مذکور در کتاب، افراد ضعیف و کذاب و مجهول فراوانی وجود دارد.... وی همچنین میگوید: کتاب بحارالأنوار علامه مجلسی(:) گرچه دریاهای نور است، اما در آن میکروب هائی مضر برای استفاده کنندگان از آن وجود دارد. سپس میگوید: چیزی که کمر شکن است وجود روایاتی است که سندشان معتبر است، اما معانی آنها متضارب است و متونشان تناقض دارد. مشهورترین علت های این امر، مجهول بودن راویان در تلقی است.
شاید تفسیر این سخن، کلام سابق از آن دانشمند زیدی باشد که شهادت داد یکی از علمای شیعه جعل حدیث می کرد و سندهای صحیحی برای آنها وضع می کرد.
شهادت سابق از آیت الله محمد آصف محسنی، شهادت عالمی از علمای شیعه است که نسبت به کتاب آگاه است و پرده از این کتاب آکنده از میکروبهای عقیدتی و اخلاقی است که کذابان آنها را ایجاد کردهاند تا عقائد خود را یاری داده و دین اسلام را دچار فساد سازند.
پس چه وثاقتی در این کتاب هائی وجود دارد که قرن ها بعد از عصر روایت ایجاد شدهاند و مؤید استمرار نیرنگ و دسیسه در این دین هستند. اما برای روایات اهل سنت، خداوند مردان مخلصی را روانه کرده و احادیث کذب موجود در آن را- که افراد نفوذی در اسلام خواستهاند به وسیله آنها دین را فاسد سازند- برملا ساخته و پرده آنها را کنار زدهاند. به کتاب های نوشته شده در باب احادیث موضوع در نزد اهل سنت مراجعه نمائید تا بدانید که آنان از قرن سوم هجری روایت کذابانی را که خواستهاند به منابع سنت نفوذ کنند کشف کردهاند و آنها را در کتاب هائی جمع آوردهاند. اما علمای شیعه در طول این مدت به منابع خود عنایت نورزیدهاند، و حتی معلوم نیست که تا قرن یازدهم- یعنی بیشتر از هشت قرن- کجا بودهاند.
6- مصنفان شیعه اعتراف دارند که اهل سنت در ضبط و حفظ روایات و بررسی و پالودن آنها، بسیار زودتر از شیعه دست بکار شدهاند. نورالدین موسوی عاملی میگوید: کتب اهل سنت بر این دلالت دارد که آنان در ابتدای عصر تابعین، احادیث خود را برگزیدند و بر آنها اعتماد کردند و آنچه را که در مورد صحتش شک و شبهه داشتند ساقط کردند.
منظور از زمان تابعین، اواخر قرن اول و دوم است، یعنی تقریباً هزار و سیصد سال قبل. این دلیل بر این است که خداوند دین را بوسیله اهل سنت حفظ کرده است.
هاشم معروف حسنی در تأکید بر این واقعیت میگوید: چیزی که نباید انکار کرد این است که محدثان اهل سنت از اواسط قرن پنجم- در قیاس با محدثان شیعه- آگاهی و هوشیاری بیشتری داشتند نسبت به خطراتی که حدیث شریف را فراگرفته بود.
این شهادت برخی از منصفان شیعه است که بیان می کنند اهل سنت روایات خود را حفظ کرده و شیعیان روایات خود را مهمل گذاشتهاند. این موضوع مؤید این است که منابع شیعه فاقد درجه وثاقت هستند و نمی توان در مورد دین و عقیده و شریعت به آنها استدلال کرد. پس آیا بعد از این شهادتهای محققان شیعه، جایز است در تقریر عقیده یا بیان حکمی که به وسیله آن می توان به خدا تقرب جست، به مثل این کتابها اعتماد کرد؟! کسی که دینش برایش اهمییت دارد دنبال منابع موثقی میگردد تا با روایات صحیح از رسولخداص، به عبادت خدای خود بپردازد و به کتابهای غیر معتمد توجه نمی کند. کسانی که در جستجوی حق کوتاهی کردهاند و از پدران و اجداد پیروی نموده و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادهاند، باید در آخرت پاسخگو باشند.
و الله المستعان
- 5753 بازدید
- نسخه چاپی