نقش ویرانگر صفویها در تاریخ ایران و اسلام!..(سوم)
جنگ صفویان با دولت عثمانی
طبیعی بود که عثمانیها در مقابل این بحرانهای بسیار عمیق در منطقه و این وضع و حال شاذ و استثنائی و این بدعتها و خرافاتها و این خونریزیها و آدمکشیهایی که اسماعیل صفوی در کنار گوش آنها براه انداخته بود واکنش نشان دهند.
دکتر صلابی در کتابش "الدولة العثمانیة" میگوید:" بسیار طبیعی بود سلطان سلیم پادشاه حکومت سنی عثمانی در مقابل این ویرانگریها واکنش نشان دهد. او در مجلسی که سردمداران حکومتش و قاضیها و سیاستمداران و مجلس علما و اندیشمندان در آن حضور داشتند، در سال 920هـ/1514م اعلام کرد که حکومت شیعه ایران و مذهب خون آشام آن نه تنها خطر بسیار جدی برای دولت عثمانی بشمار میآید، بلکه همه جهان اسلام را مورد تهدید قرار میدهد. از اینرو باید در مقابل گسترش و خطر آنها اعلام جهاد نمود". عثمانیها با یاری خداوند متعال توانستند در جنگ چالدیران در سال 1514م کمر صفویها را بزمین زنند و طعم تلخ شکست را به آنها بچشانند. شاه اسماعیل همراه برخی از سپاهیان شکست خوردهاش پا به فرار گذاشت، و یکی از زنانش به اسارت افتاد. فتنهای داخل لشکر عثمانیها افتاد و سپاه به بهانه سردی شدید هوا و کمبود آذوقه از دنبال کردن سپاه شکست خورده صفویان سرباز زد، و سلطان سلیم مجبور شد به همین پیروزی اکتفا کند، و عثمانیها نتوانستند ریشهی صفویت را از سرزمین ایران برکنند.
شاه اسماعیل پس از فرار از میدان جنگ بفکر دسیسه بر علیه عثمانیها برآمد. و با مسیحیان اروپا ارتباط برقرار کرد. در ابتدای کار با پرتغالیها معاهدهای امضاء کرد.
دکتر زکریا بیومی در کتابش آورده است: شاه اسماعیل هرمز را در مقابل همکاری با او در حمله به بحرین و قطیف و کمکش در جنگ با عثمانیها به پرتغالیها بخشید.
شاه اسماعیل با این همپیمانی با کافران در جنگ با مسلمانان روش بسیار ننگی را برای فرزندان و نوادگان خود برجای گذاشت. البته او در این حیله به روش نیاکان فاطمیش عمل کرد که آنها نیز چون خنجری بودند بدست دشمنان خارجی برای از بین بردن مسلمانان. آنان بودند که بوسیله نصیر الدین طوسی و ابن علقمی در سال 656هـ با هولاکو خان مغول همپیمان شدند وباعث سقوط بغداد و ویرانی آن و کشتار هزاران هزار انسان و سوختن کتابخانهها گشتند. و خمینی در مورد این دو تن خائن در کتابش "الحکومة الإسلامیة" میگوید: "آندو خدمتی بسیار ارجمند به اسلام تقدیم داشتند"!!!..
کتابهای تاریخی معتبر آنچه را ستیفن لونکریک در کتابش "أربعة قرون من تاریخ العراق" آورده است را تأیید میکند که: " شاه طهماسب فرزند شاه اسماعیل فرمانروائیش را با فرستادن نامه و سفیران به اروپا آغاز کرد تا با پادشاهان آنها برای حمله به عثمانیها معاهدهها امضاء کند".
و نوهی او شاه عباس بزرگ برای آموزش سپاهش به انگلیسها متوسل شد تا لشکرش را چون سپاه انگلیس مجهز سازند، و با همپیمانی و کمک آنها توانست پرتغالیها را از تنگه هرمز براند، و بغداد را در سال 1623م پس از محاصرهای طولانی که سه ماه طول کشید به اشغال خود درآورد. دکتر علی الوردی در کتابش "لمحات اجتماعیة" مینویسد: شاه عباس همان جنایتهایی که پدربزرگش؛ شاه اسماعیل در بغداد انجام داده بود را بصورتی بسیار وحشتناکتر به اجرا درآورد. و قبر امام ابوحنیفه و قبر عبد القادر گیلانی را ویران ساخت و تعداد بسیار زیادی از اهل سنت را سربرید. و بقیه را به شفاعت کلید دار مزار امام حسین زنده رها کرد.
استاد علاء المدرس در کتابش مینویسد: شاه حسین صفوی در سال 1708م هیئتی رسمی را برای مذاکره با پادشاه فرنسا لویس چهاردهم فرستاد، و معاهده تفاهمی بین فرانسه و ایران امضاء شد که در یکی از بندهای آن آمده بود: فرانسه موظف است کشتیهای جنگی و نیروی دریائیش را به خلیج فارس برای کمک ایران در اشغال مسقط گسیل دارد.
شاید جانب فکری و تأثیر منفی این معاهدات پیدرپی با دشمنان خارجی خطرناکترین و زشتترین جانب قضیه بود که تا زوال صفویها و بعد از آنها تا قرنها رویهی حکومتهایی که بر سرزمین فارس حکم میراندند را تشکیل میداد. همه حکومتهای ایران البته با نسبتهای متفاوتی درپی نشر مذهب شیعه و استفاده از هرگونه خدعه و نیرنگ و دسیسهای برای رسیدن به اهداف خود بودند. بطور مثال قاجاریها در نیمه قرن نوزدهم با انگلیسها همپیمان شدند و نقشهای محکم برای شیعه کردن عشائر و قبائل عربی در جنوب عراق و خلیج به اجرا درآوردند. استاد علاء المدرس مینویسد: حکومت انگلیس قبول کرد راه کاری مناسب برای دعوتگران ایرانی بوجود آورد. و موظف شد موافقت والی بغداد، وخلیفه عثمانیها را برای ایرانیان مهیا سازد و همهی ترتیبات لازم را تهیه بیند. و در مقابل قاجاریها موظف شدند آخوندها و ثروت لازم برای اجرای نقشه را بر عهده گیرند. هدف از این نقشه تضعیف سیطرت والی بغداد و دولت عثمانی بر عراق و منطقه خلیج بود تا راه تجارتی و نظامی هند برای انگلیسها ایمن گردد و آنها بتوانند بر راههای استراتژی دریائی و زمینی از شام ـ بغداد ـ بصره ـ بحرین ـ رأس الخیمه ـ مسقط ـ و بندرهای جنوبی ایران تا هند را بدست گیرند. این نقشه تا حدود بسیار زیادی کار آمد داشت وبرخی از عشائر عربی منطقه تشیع صفوی را پذیرفتند تا سایر مسلمانان را تکفیر کنند. و ولایت و همبستگی خود را با ایران داشته باشند. و بدینصورت عراق تضعیف شد و استعمار انگلیس توانست از فتنههای طائفهای و مذهبی در این منطقه فایدههای بسیار هنگفتی کسب کند!
سید حسین الموسوی از علمای نامدار نجف و نویسنده کتاب اصلاحگرای مشهور " لله ثم للتاریخ"، در این کتابش که در اواخر دهه نود نگاشته میگوید:" در جستجوی این برآمدم که چرا من شیعه بدنیا آمدهام، و چگونه خانواده و خویشانم شیعه شدهاند. پس از بحث وبررسی دریافتم که عشیرهی ما در اصل بر مذهب اهل سنت بوده است. حدود 150 سال پیش ـ یعنی دقیقا نیمهی قرن نوزدهم ـ برخی از دعوتگران شیعه از ایران به جنوب عراق آمدند. و از خوش قلبی و سذاجت و جهالت رئیسان قبیلهها و عشایر منطقه سوء استفاده کرده آنها را با زبانهای چرب و نرمشان گولزده شیعه کردند. بسیاری از عشایر و فامیلهای منطقه با این اسلوب شیعه شدهاند و از مذهب اهل سنت برگشتند. البته لازم است جهت ادای مسئولیت علمی برخی از این عشایر را نام ببرم. از جمله آنهاست: بنو ربیعه، و بنو تمیم، و الخزاعل، و الزبیدات که آنها از فامیلهای تمیم هستند، و الخزرج و شمرطوکة و الدوار و الدافعة و آل محمد که از عشائر العماره هستند، و عشائر الدیوانیه که عبارتند از آل اقرع و آل بدیر عفج و الجبور و الجلیحه و عشیرهی کعب و بنولام و خیلیهای دیگر که از عشایر اصلی و معروف عراق میباشند. این عشایر بزرگ که به شجاعت و دلیری و سخاوت و غیرت در عراق مشهورند، و دارای جایگاه و وزن ویژهای هستند متأسفانه تنها قبل از صد و پنجاه سال پیش توسط دعوتگران تشیع که از ایران به این منطقه اعزام شده بودند گول خورده و شیعه شدهاند".
اینها از جمله واقعیتهای ثابت و مشهور در عراق است که همه مردم از آن آگاهند و جز نادانان و بد طینتها و متعصبان کسی آنها را نمیتواند انکار کند.
نقش یهود در کمک به صفویها
جای هیچ غرابتی نیست که نقش پای یهود را در آنچه در جهان دیروز و امروز بوقوع پیوست مشاهده کنی. کسانی که در پی کشف دسیسههای یهود در تاریخند همیشه اثر انگشتان فتنهجو و توطئهگر آنها را پشت پردهی وقائع و احداث روزگار مییابند.
شایان یادآوری است که یهود از زمان سلطان بایزید دوم به خاک دولت عثمانی راه یافتند. در آن روزگار یهود از سوی اروپائیان بشدت مورد ظلم و ستم قرار گرفته بودند و پادشاهان اروپا آنها را در هر جا مورد تعقیب قرار میدادند. دولت عثمانی به آنها اجازهی هجرت به سرزمین مسلمانان داد و برخی از زمینهای بسیار خوب را به آنها واگذار کرد. دکتر احمد النعیمی در کتابش آورده است: "دولت عثمانی فرصت کسب ثروت و دارایی را برای یهودیانی که از فقر و گرسنگی بسیار شدیدی در اروپا رنج میبردند مهیا نمود". یهودیان بر روال معروف خود از این فرصتها به بدترین شکل سوء استفادهها بردند. پدر روحانی "انستانس الکرملی" نویسنده کتاب "خلاصه تاریخ بغداد" مینویسد:" شاه اسماعیل تعداد بسیار زیادی از مسلمانان سنی را سربرید. و همهی مسیحیان بغداد را کشت. ولی هیچ گزندی از او به یهودیان نرسید. یهودیها در روزهایی که شاه نیاز به مال و آذوقه و ثروت داشت هدیههای بسیار گرانبها و ثروتهای گزافی به او پرداخت میکردند. شاه اسماعیل هرگز به آنها گزندی نرسانید و آنها را در کارشان آزاد رها کرد".
البته تنها شهروندان یهود دولت عثمانی نبودند که با صفویان همپیمان شدند بلکه حتی یهودیهای که در خارج از خاک عثمانی زندگی میکردند نیز در توطئههای خائنانه شریک صفویان بودند. یوسف غنیمه در کتابش "نزهة المشتاق من تاریخ یهود بغداد" مینویسد:" یهودیان شهر بندقیه ایتالیا شاه صفوی را تشویق میکردند تا به سرزمینهای شرقی دولت عثمانی حمله کند. و در تلاش بودند تا با قدرت شاه صفوی به دولت عثمانی از پشت خنجر زنند. آنها بخوبی میدانستند شعلهور شدن چنین آتشهایی در این منطقه از فشار عثمانیها در فتح اروپا و فیینا و ایتالیا و دریای متوسط خواهد کاست".
ادامه دارد....
ضمیمه | حجم |
---|---|
1.png | 83.7 کیلو بایت |
- 6174 بازدید
- نسخه چاپی