کشف اکاذیب حدیث الانذار

شماره مقاله: 
196
نویسنده: 
الهاشمي الحسني

                                                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

                                                  الحمد الله والصلاة والسلام علی رسول الله و على آله وصحبه وسلم

همانطور که می دانیم یکی از اصول اهل تشیع امامت وهمانطور که کلینی در کافی می گوید (اسلام بر ۵چیز بنا شده است نماز .زکات.روزه.حج و ولایت (امامت) ومردم در مسئله امامت جملگی مرتد شدند)الشافی شرح الکافی
اما هرگز اصلی به نام امامت در قرآن الکریم نیامده است الله تعالی در قرآن تمام اصول وارکان دین اسلام را بیان کرده است مانند نماز (إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا) ﴿النساء: ١٠٣﴾ ویا زکات (فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ) ﴿الحج: ٧٨﴾ ودر باب روزه می فرماید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ) ﴿البقرة: ١٨٣﴾ ودر مورد حج هم آیات فراوانی در سوره بقرة داریم.
اما از امامت که می گویند از همه این ارکان افضلتر ومهمتر است خبری در قرآن نیست حتی خداوند از احکامی مانند حیض زنان گوشت خوک و احکام خصومات وغیره صحبت کرده اما از امامت باز خبری نیست.
پس اثبات امامت از قرآن کاری غیر ممکن است و به این دلیل اهل تشیع دست به دامن روایات می شوند از جمله این روایات حدیث (یوم الانذار )است که انشاء الله از نظر سند واز نظر متن برسی می کنیم.

اما حدیث: (دعا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بني عبد المطلب وهم إذ ذاك أربعون رجلاً يزيدون رجلاً أو ينقصون رجلاً، فقال: أيكم يكون أخي ووصيي ووارثي، ووزيري، وخليفتي فيكم بعدي؟ فعرض عليهم ذلك رجلاً رجلاً، كلهم يأبى ذلك، حتى أتى علي- هذا علي يقول ذلك رضي الله عنه- يقول: حتى أتى علي فقلت: أنا يا رسول الله، فقال: يا بني عبد المطلب! هذا أخي ووارثي ووصيي ووزيري وخليفتي فيكم بعدي، قال: فقام القوم يضحكون بعضهم إلى بعض ويقولون لأبي طالب: قد أمرك أن تسمع وتطيع لهذا الغلام)
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرزندان عبدالمطلب را دعوت نمود وآنها چهل مرد بودند به ایشان فرمود کدام یک ازشما به ایمان می آورد تا برادرم و وصی من و وزیر و وارثم و خلیفه بعد از من شود؟ این سوال را از همه پرسید کسی پاسخ نداد علی رضی الله تعالی عنه بلند شد و گفت من ای رسول خدا. پس رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند ای فرزندان عبدالمطلب این علی برادرم و وارث و وزیرم وخلیفه بعد از من است. پس همگی بلند شدند خندیدند و به ابی طالب گفتند به تو امر کرده که از پسر کوچکت اطاعت کنی)
واما برسی روایت از لحاظ سند:
مدار روایت بر سه نفر می باشد :محمد بن اسحاق وعبد الغفار بن القاسم وعبد الله بن عبد القدوس
محمد بن اسحاق علمای حدیث در صحتش اختلاف دارند .
عبدالغفار بن القاسم: اما ذهبی در موردش می فرماید ابومریم الانصاری رافضی بوده لیس بثقه یعنی این شخص ثقه مورد اعتماد نیست و حافظ علی المدینی می گوید عبدالغفار بن القاسم حدیث وضع می کرده واز بزرگان شیعه است)
اما عبدالله بن عبدالقدوس: یحیی بن معین رحمه الله در مورد این شخص می گوید رافضی خبیث وامام نسائی ودارالقطنی می گویند مورد اعتماد نیست و دار القطنی هم ایشان را تضعیف کرده )
پس از ناحیه سند روایت مورد قبول نیست
اما از ناحیه متن اشکالاتی دارد که بیان می کنیم
اشکال اول: در حدیث آمده است که فرزندان عبدالمطلب در آن مهمانی ۴۰نفر بودند اما تاریخ شهادت میدهد که آنها ۲۰نفر بیشتر نبودند !(همانطور که تاریخ شهادت میدهد از میان فرزندان عبدالمطلب فقط عباس .ابوطالب .الحارث و ابولهب نسلی از خود باقی گذاشتند وتمام فرزندان عبدالمطلب از این ۴تن بوده واز بنی هاشم فقط .حمزه وعباس وابولهب وابوطالب نبوت را درک کردند.وحمزه فرزند پسری نداشته و دخترانش در کودکی فوت کردند واما ابوطالب ۴پسر داشته طالب،جعفر، عقیل وعلی واما عباس فرزندانش کلا کودک بودند وبالغ نبودند عبدالله وعبیدالله والفضل وقثم که بعد همه اینها متولد شد وبزرگترینشان فضل بوده واما ابولهب وحارث فرزندانشان کم بوده حارث دو فرزند داشته ابوسفیان و ربیعة و هر دو بعد از فتح مکه مسلمان شدند وابو لهب هم سه فرزند داشته که بعد فتح اسلام آوردند.
پس مشخص می شود که متن حدیث که می گوید بنی عبدالمطلب در آن مهمانی ۴۰تن بودند دروغ است بلکه به ۲۰نفر هم نمی رسیدند !
اشکال دوم: این روایت با حدیث صحیح بخاری در تضاد است که می گوید وقتی آیه: (وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) ﴿الشعراء: ٢١٤﴾ نازل شد ابن عباس رضی الله عنهما می گوید پیامبرصلي الله عليه وسلم بالای کوه صفا رفت و تمام مردم و سران قریش را صدا زدند وآنها را انذار دادند وآنها را به عذاب شدید وعده دادند وابولهب گفت آیا مارا بخاطر همین جمع کردی؟ وآیات سوره مسد نازل شد (تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١﴾ ........الی آخر سوره)

اشکال سوم: که کل مذهب شیعه را زیر سوال می برد زیرا ایشان عقیده دارند خلیفه رسول الله علی رضی الله عنه می باشد اما وقتی در حدیث دقت کنیم رسول الله صلی الله علیه وسلم خلافت و وراثت را مختص علی نکرده بلکه قبل از علی از دیگران می پرسد کدام یک حاضرید ایمان بیاورید تا خلیفه من شوید و ممکن بود ابولهب می گفت من یا رسول الله ایمان می آورم و طبق نص حدیث وزیر وخلیفه می شد پس حدیث اصلا مخصوص علی رضی الله عنه نبوده بلکه در الفاظ دیگر حدیث آمده پیامبر به علی سه بار فرمود سر جایت بنشین!
واگر فرض کنیم تمام همان ۴۰نفر می گفتند یا رسول الله ایمان آوردیم یعنی هر ۴۰نفر خلیفه و وزیر و وارث می شدند؟؟؟؟؟مشخص می شود که حدیث هذیان ودروغی بیش نیست.
واما اشکال آخر: در حدیث آمده وقتی حاضران دیدند که رسول الله صلي الله عليه وسلم علی را خلیفه کرده همگی خندیدند وگفتند ابوطالب باید از پسر هفت ساله ات اطاعت کنی!واقعا جای سوال پیش می آید این قوم به رسالت رسول ایمان ندارند یعنی هنوز رسالت رسول برایشان اثبات نشده چطور ممکن است وقتی رسالت محمد صلی الله علیه وسلم را قبول ندارند خلیفه اش را قبول کنند؟چطور نبی می گوید از علی اطاعت کنید؟ این قوم هنوز از رسول الله صلی الله علیه وسلم اطاعت نمی کنند و تمسخر می گیرند چگونه از کودکی اطاعت خواهند کرد؟ آیا واقعا مضحک نیست؟ وپیامبر از گفتن چنین کلام مضحکی مبری است وحتی مشرکین از اثنی عشریه دراین شان بالاتر بوده از این کلام عجیب متعجب شده وخندیدند.!