سلسله شیعه و ارکان ایمان (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
بنابر آموزه های قرآن کریم و فرمایشات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ایمان شش ركن دارد كه عبارتند از:
1. ایمان به خداوند
2. ایمان به پیامبران
3. ایمان به كتابهای آسمانی
4. ایمان به فرشتگان
5. ایمان به قیامت
6. ایمان به قضا و قدر
ما در این سلسله از مقالات به نقد و بررسی بینش مذهب تشیع در مورد ارکان ششگانه ایمان می پردازیم.
شیعه و توحید (1)
ابتدا در رابطه با رکن اول یعنی ایمان به خداوند نخست توحید ربوبیت و سپس توحید الوهیت را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
توحید ربوبیت
اهل علم در تعریف توحید ربوبیت گفته اند: توحید ربوبیت یعنی یگانه و منفرد دانستن خداوند متعال در تحقق بخشیدن به آنچه كه صورت پذیرفتن آن تنها به اراده و قدرت الهى امكان پذیر است.
اموری همچون آفرینش مخلوقات، روزی رساندن به آنها، اداره كردن امور هستی، زندگی بخشیدن و بازپس گرفتن آن را می توان در این مقام به عنوان مثال نام برد[1].
خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن مجید در مورد توحید ربوبیت سخن رانده است. در سوره اعراف آیه 54 معبود بر حق می فرماید:﴿أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ﴾. [الأعراف / 54 ]. «(ای مردم ) بدانید كه آفرینش و فرمانروایی از آن خداوند می باشد. منزه و بلند مرتبه است خداوند كه خالق و پادشاه عالمیان است».
بسیاری از آیات قرآن مجید بیانگر این مطلب هستند كه مشركین با وجود انحرافات عظیم خود در مورد توحید الوهیت، اما به وحدانیت خداوند متعال در صفات ربوبیت ایمان داشته و در این رابطه مرتكب شرك نمی شده اند.
خداوند متعال می فرماید:﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾ [الزخرف / 87]. «اگر از مشركین بپرسی چه كسی آنها را آفریده است، یقیناً پاسخ خواهند داد: الله».
همچنین خداوندمتعال در سوره یونس آیه 31 فرموده است: ﴿قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ﴾[یونس / 31 ].
«(مشركان را ) بگو كیست كه از آسمان و زمین شما را روزی می رساند؟ و یا اینكه چه كسی مالك و آفریننده گوشها و چشمهای شما است ؟ و چه كسی است كه جاندار را بی جان و بی جان را از جاندار می آفریند، و چه كسی است كه امور هستی را اداره می كند؟ آنها پاسخ خواهند داد: الله. به آنها بگو: آیا از عقاب او نمی هراسید (كه اینگونه در عباداتتان شرك می ورزید)؟».
آری ، مشركین با وجود ایمان داشتن به توحید ربوبیت، همواره در توحید الوهیت و پرستش و عبادت خداوند دچار انحراف شده و در عبادات خود به خالق هستی شرك می ورزیدند. خداوند متعال در این رابطه می فرماید:﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾ [یوسف /106].« و بیشترین آنها به خداوند ایمان نمی آورند مگر اینكه در عین حال به او شرك می ورزند».
اكنون ما به ذكر برخی از انحرافات و گمراهیهایی كه در مذهب تشیع در رابطه با توحید ربوبیت وجود دارد می پردازیم. از میان این انحرافات و گمراهیها ما به این مطالب اشاره خواهیم كرد:
1- ائمه را رب و پروردگار دانستن:
مطمئناً این عنوان خواننده محترم را به تعجب و شگفتی وا می دارد، اما با مراجعه به آنچه در كتابهای تفسیر و حدیث مذهب تشیع نوشته شده، متوجه خواهیم شد این مسأله حقیقت تلخی است كه بایستی آنرا پذیرفت.
در كتاب «مرآة الأنوار» روایتی دروغین از علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) نقل شده كه ایشان گفته اند: «من همان رب و پروردگار زمین هستم كه آنرا آرام نگاه می دارم»[2].
ببینید گستاخی و خیره سری دجالان به كجا رسیده است. آیا رب و پروردگار زمین كسی جز خالق آن می باشد؟ و آیا امكان دارد علی ابن ابی طالب (رضی الله عنه) چنین سخن كفر آلود و ملحدانه ای بر زبان بیاورند؟ خداوند متعال می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ﴾ [فاطر /41]. «خداوند آسمانها و زمین را از نابودی محفوظ نگاه می دارد. و اگر آنها رو به زوال نهند كسی جز او نمی تواند آنها را از زوال و نابودی باز دارد».
اكنون به ذكر مثال دیگری می پردازیم. در سوره كهف آیه 110 خداوند متعال مى فرماید: ﴿وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾. ﴿و در عبادت و پرستش رب و پروردگار خود، شرك نورزد».
در كتاب تفسیر عیاشی در مورد آین آیه گفته شده: مراد این است كه شخص درمورد مسأله خلافت در برابر امیرالمؤمنین علی (-علیه السلام-) سر تسلیم فرود آورد و أحدی را با ایشان شریك نگرداند»[3].
همانگونه كه معانی واضح و آشكار این آیات بر آن دلالت دارند مراد از كلمه «رب» در این آیات خداوند متعال بوده و تفسیر كردن این كلمه به امام نمی تواند چیزی جز گمراهی و ضلالت باشد.
این گمراهیها و ضلالت ها به جایی رسیده كه در یكی از روایات مصادر شیعه در مورد قصه اسراء و معراج پیامبر (صلى الله علیه وسلم) گفته شده: «از رسول الله صلی علیه و آله پرسیده شد خداوند در شب معراج به چه زبان و لغتی با شما سخن گفتند؟ رسول الله صلی الله علیه و آله پاسخ دادند: به لغت و زبان علی بن ابی طالب. این مسأله چنان مرا به شگفتی و تعجب وا داشت كه از خداوند متعال پرسیدم: این شما بودید كه با من سخن گفتید یا علی ابن ابی طالب؟»[4].
شکی نیست كه شناعت و قبح این گمراهیها بهترین برهان و دلیل بر بطلان آنها است.
2- دنیا و آخرت را از آن امام دانستن:
كلینی یكی از ابواب كتاب خود را اینگونه نامیده است: «زمین از آن امام می باشد»[5]. او در این باب حدیثی دروغین به این مضمون روایت كرده است: «ابوبصیر می گوید: ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: آیا نمی دانی كه دنیا و آخرت از آن امام هستند و تحت تصرف و حكم او قرار دارند؟»[6].
آیا این اعتقاد باطل، شرك ورزیدن صریح در توحید ربوبیت محسوب نمی گردد؟ شركی كه حتی ابوجهل و ابولهب نیز آنرا قبول نداشته اند. قرآن مجید در مورد این مسأله فرموده است:﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ [البقره :107]. «آیا نمی دانی مالكیت و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداوند است؟»
و در آیه دیگری معبود بر حق فرموده است: الَّذِی لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ﴾. [الفرقان /2]. «آنكس كه فرمانرایی و مالكیت آسمانها و زمین از آن او است. و هرگز فرزندی نداشته و شریكی در فرمانرایی و پادشاهی ندارد».
و در سوره نجم معبود بر حق فرموده است: ﴿فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى﴾ [النجم /25]. « دنیا و آخرت از آن خداوند است». آیا می توان در قلب كسیكه به این اعتقادات باطل ایمان داشته باشد كوچكترین اثری از توحید و یكتاپرستی یافت؟
آری، فرمانروایی و مالكیت تام دنیا و آخرت از آن خداوند متعال می باشد. و هیچكس نمی تواند ادعا كند خداوند این فرمانراویی و یا قسمتی از آنرا به احدی از مخلوقات خود واگذار كرده است. چون هیچ دلیل و برهانی برای اثبات این ادعا وجود ندارد و پیروان هر مذهب و فرقه ای می توانند در مورد پیشوایان و رهبران خویش چنین ادعای پوچ و بی اساسی داشته باشند.
3- اعتقاد داشتن به حلول خداوند در ائمه:
در یكی از روایات مذهب تشیع در رابطه با این اعتقاد فاسد و ملحدانه گفته شده: «ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: آنگاه خداوند دست راست خود را بر ما كشید و نورالهی در وجود ما حلول كرد»[7]. و در روایت دیگری گفته شده: « ... اما خداوند ذات ما را با ذات خود در هم آمیخت»[8]. ایمان داشتن به چنین اعتقاد باطلی نقش بسیار بزرگی در متصف دانستن ائمه به برخی از صفات ربوبیت و در نتیجه پرستش و عبادت كردن آنها داشته است. ما اگر به كتابهای حدیث مذهب تشیع مراجعه كنیم و نگاهی به آنچه در باب معجزات ائمه نوشته شده بیافكنیم خواهیم دید در بسیاری از روایات، انجام دادن اموری به ائمه نسبت داده شده كه اینگونه امور را كسی جز خداوند متعال نمی تواند انجام دهد.. بعنوان مثال یكی از این روایات، علی ابن ابی طالب را قادر به زنده كردن مردگان معرفی می كند. در این روایت گفته شده: «جوانی از قبیله بنی مخزوم نزد علی بن ابی طالب -علیه السلام- آمده و به ایشان می گوید: ای دایی من! برادرم چند روز پیش فوت كرد و این حادثه ناگوار مرا بسیار غمگین و افسرده ساخته است. علی بن ابی طالب -علیه السلام- در جواب خطاب به جوان فرمودند: آیا می خواهی برادرت را بار دیگر ببینی؟ جوان كه بسیار خوشحال گشته است پاسخ مثبت می دهد. علی ابن ابی طالب -علیه السلام- خطاب به جوان می فرماید: قبر او را به من نشان ده. هنگامیكه علی -علیه السلام- و جوان به قبر می رسند ایشان زیر لب سخنی گفته و با پای خود چند ضربه به قبر میزنند. با این عمل ناگهان مرده از قبر بر خاسته و به زبان فارسی سخنانی بر زبان می راند. امیرالمؤمنین -علیه السلام- از او می پرسند: مگر تو عرب نبودی؟ مرد پاسخ می دهد: بله، اما چون من پیرو فلانی و فلانی[9] بودم، پس از مرگ زبانم به فارسی تغیر یافت»[10].
اینگونه روایات همانگونه كه قبلاً نیز گفتیم چنان بی پایه و اساس و مضحك هستند كه برای اثبات بطلان آنها هیچ احتیاجی به ذكر دلیل و برهان نیست.
4- اعتقاد داشتن به اینكه ائمه می توانند هر چه را بخواهند حلال و یا حرام گردانند:
ما می دانیم یكی از اصول توحید، ایمان داشتن به این است كه تشریع یعنی حلال و حرام گردانیدن از خصوصیات و ویژگیهای معبود بر حق می باشد. و هیچ مخلوقی در این مسأله كوچكترین نقشی ندارد. خداوند متعال می فرماید:﴿أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ﴾ [الأعراف /54 ].«بدانید كه آفرینش و فرمانروایی از آن خداوند است.»حتی پیامبران نیز كه برگزیده ترین افراد تاریخ بشریت بوده اند كوچكترین نقشی در تحلیل و تحریم نداشته اند، آنها فقط مبلغان شریعت الهی بوده اند.
معبود بر حق در سوره شوری آیه 21 مشركین را در رابطه با پذیرفتن تحلیل و تحریم رهبران و سردمداران خود مورد نكوهش و سرزنش قرار داده مى فرماید:﴿أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ﴾. [الشورى / 21].«آیا (مشركین) برای خود خدایانی (شایسته و لایق فرمانراویی) دارند كه بدون اجازه الهی احكامی را برای آنها بنا نهاده اند؟». (مراد از استفهام و پرسش، گوشزد كردن مشركین به باطل بودن این عمل آنها است).
اكنون بیایید ببینیم مذهب تشیع در مورد این مسأله چه اعتقادی دارد. بنابر روایاتی كه در مراجع و مصادر مذهب تشیع نقل شده اند ائمه حق تشریع داشته و می توانند هر چه را بخواهند حلال و یا حرام گردانند. كلینی در كتاب خود این روایت را نقل كرده كه: «خداوند متعال نخست محمد و علی و فاطمه علیهم السلام را آفرید و پس از گذشت هزار دهر سایر مخلوقات را خلق كرد و اطاعت از این سه تن را بر آنها واجب گردانید. به همین سبب این سه تن هر چه را بخواهند حلال و یا حرام می گردانند»[11].
مجلسی در قسمتی از شرح این روایت مكذوبه می گوید: «... خداوند متعال اطاعت از آنها را بر تمام خلائق حتی جمادات زمین و آسمان نیز واجب گردانید». بایستی دانست این اعتقاد باطل همان اعتقادی است كه یهودیان و نصاری در مورد رهبران و پیشوایان مذهبی خود داشتند. خداوند متعال در این رابطه مى فرماید:﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾ [التوبة / 31 ].« یهود و نصاری پیشوایان خود را رب خویش قرار دادند».
روایتی در كتاب اصول كافی این آیه را تفسیر كرده و بیان داشته چگونه یهود و نصاری پیشوایان دینی خود را رب خویش قرارداده اند. در این روایت گفته شده: «ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: به خداوند سوگند پیشوایان مذهبی یهود و نصاری هرگز آنها را به عبادت كردن خود فرا نخواندند. و اگر اینكار را می كردند هرگز كسی سخن آنها را نمی پذیرفت. آنچه آنها انجام دادند این بود كه حلال را بر مردم حرام و حرام را بر آنها حلال گردانیدند»[12].
بنابر آنچه در این روایت ذكر گشته، گردن نهادن و پذیرفتن تحلیل و تحریمی كه از جانب مخلوق باشد، نوعی عبادت كردن این مخلوق محسوب گشته و شرك در ربوبیت خداوند متعال می باشد.
این اعتقاد باطل، اعتقاد باطل دیگری نیز به دنبال داشته است كه بر اساس آن بیان ساختن احكام شرعی و یا كتمان كردن آنها بستگی به خواست و اراده امام دارد. او اگر بخواهد می تواند احكام شرعی را از پیروان خود كتمان كند. در یكی از روایات شیعه در اینمورد گفته شده: «وشاء می گوید: از امام رضا -علیه السلام- در مورد تفسیر این آیه پرسیدم:﴿فَاسْأَلوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ﴾ [النحل / 43، الأنبیاء / 7]. «اگر مسأله ای را نمیدانید، آنرا از علما و دانشمندان بپرسید».امام -علیه السلام- فرمودند: مراد از اهل ذكر ما هستیم. مردم بایستی حكم مسائل خود را از ما بپرسند.
من گفتم: شما سؤال شونده و ما سؤال كننده هستیم؟
ایشان فرمودند: بله.
من گفتم: آیا بر ما واجب است سؤالهای خود را از شما بپرسیم؟
ایشان فرمودند: بله.
من گفتم: آیا بر شما واجب است سؤالهای ما را پاسخ دهید؟
ایشان فرمودند: خیر، ما اگر خواستیم به سؤالهای شما پاسخ خواهیم داد و اگر نخواستیم از پاسخ دادن خودداری خواهیم كرد»[13].
براستی كه این روایت متضمن اهانتی بزرگ به اهل بیت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) می باشد. خداوند متعال در مورد كسانیكه حق را كتمان می كنند فرموده است:﴿إِنَّ الَّذِینَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾ [البقره /159].
«آنانیكه آیات آشكار و هدایت كننده ای را که ما نازل ساخته و آنها را در كتاب برای مردم توضیح داده ایم، كتمان ساخته و از مردم پوشیده نگاه می دارند، خداوند و فرشتگان و مؤمنین آنها را مورد لعنت خود قرار می دهند».
خداوند متعال حتی به پیامبر (صلى الله علیه وسلم) نیز اجازه نداده كه چیزی از احكام شرعی را از مردم كتمان كند. خداوند متعال خطاب به رسول الله (صلى الله علیه وسلم) مى فرماید:﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾ [المائدة /67].
« ای پیامبر آنچه كه از پروردگارت بر تو نازل گشته را به مردم ابلاغ كن. و اگر چنین نكنی رسالت الهی را ابلاغ نكرده ای».
بایستی دانست به سبب همین اعتقاد فاسد و باطل است كه در روایات مصادر شیعه گفته شده شیعیان تا قبل از زمان امام محمد باقر رحمت الله علیه از چگونه بجا آوردن برخی از عبادات بی خبر بوده و بسیاری از اصول و اساسیت دین را نمی دانستند. در یكی از این روایات كه آنرا كلینی در كتاب خود روایت كرده گفته شده: «شیعیان تا قبل از زمان امام ابو جعفر (محمد باقر) -علیه السلام- كیفیت ادای مناسك حج را بلد نبوده و چیزی از حلال و حرام نمی دانستند، تا اینكه امام محمد باقر -علیه السلام- در زمان خویش كیفیت ادای حج و مسائل حلال و حرام را به شیعیان یاد دادند»[14]. این روایت مكذوبه متضمن اهانتی بس عظیم به امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب و حسن بن علی و حسین بن علی و علی بن حسین رضی الله عنهم اجمعین می باشد.
مگر نه این است كه شیعیان خود را هواداران و پیروان پروپاقرص این ائمه معرفی می كنند؟ آیا این ائمه حلال و حرام دین و كیفیت ادای اركان اسلام را از پیروان پروپاقرص خود كتمان كرده بودند؟ خودتان ببینید چگونه تحت سرپوش حب آل بیت بزرگترین اهانتها را نثار اهل بیت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) كرده اند.
5- اعتقاد داشتن به اینكه حركت ابرها و بوجود آمدن رعد و برق ناشی از اراده امام می باشد:
در مراجع مذهب تشیع روایاتی وجود دارند كه بر اساس آنها شیعیان می پندارند برخی از امور هستی تحت اراده و مشیئت ائمه قرار دارند. در یكی از این روایات بوجود آمدن رعد و برق، ناشی از اراده و خواست امام دانسته شده است. در این روایت گفته شده: «سماعه بن مهران می گوید: نزد ابا عبدالله -علیه السلام- نشسته بودم كه ناگهان صدای رعد و برق مهیبی شنیده شد. در این هنگام ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: این رعد و برق ناشی از اراده و خواست یار شما است. من پرسیدم: منظورتان از یار ما كیست؟ ایشان فرمودند: امیر المومنین -علیه السلام-»[15].
گویا آنها این آیه كریمه را نشنیده و ندیده اند كه در آن فرموده شده:﴿هُوَ الَّذِی يُرِیكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ﴾[الرعد :12].
«او (خداوند متعال) است كه برق را برای بیم دادن شما از خشم و غضب خویش و برای امید بستن تان به رحمتش به شما می نمایاند و ابرهای سنگین را بوجود می آورد».
دجالان چنان در ضلالت و گمراهی غوطه ور گشته و بصیرت خود را از دست داده اند كه روایات جعلی و افسانه ای آنها، هر انسان عاقل و خردمندی را به حیرت و تعجب وا می دارد.
-------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1] برای كسب اطلاعات بیشتر در مورد مسائل مربوط به این نوع از توحید می توان به این كتابها مراجعه كرد: مجموع فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه 10 / 33، شرح العقیده الطحاویه لابن ابی العز الحنفی ص 17، تیسیر العزیز الحمید لسلیمان بن عبدالوهاب ص 33، وسؤال وجواب فی أهم المهمات لعبدالرحمن بن سعدی ص 5.
[2] مرآه الانوار لابی الحسن الشریف بن الموالی محمد طاهر البناطی الفتونی ص 59، (مطبعه الافتاب، طهران 1374 هـ).
[3] تفسیر العیاشی لمحمد بن مسعود العیاشی 2/353، (تصحیح وتعلیق: هاشم الرسولی المحلاتی، المكتبه العلمیه، طهران)، والبرهان 2/497 (چاپ سابق الذكر). وتفسیر الصافی 3/270 (چاپ سابق الذكر) .
[4] كشف الغمه اللأربلی 1/106، (تعلیق: هاشم الرسولی، المطبعه العلمیه، قم 1381 هـ).
[5] اصول الكافی للكلینی 1/407-410، (تصحیح و تعلیق: علی اكبر الغفاری، دار الكتب الاسلامیه، طهران، الثالثة: 1388هـ).
[6] اصول الكافی 1/409 (چاپ سابق الذكر).
[7] اصول كافی 1/440 و441 و442 و445، (چاپ سابق الذكر).
[8] اصول كافی 1/440 و441 و442 و445، (چاپ سابق الذكر).
[9] مراد ابوبكر و عمر (رضی الله عنهما) می باشد.
[10] اصول الكافی للكلینی 1/457، (چاپ سابق الذكر)، بحار الانوار للمجلسی 41/192 (احیاءالتراث العربی، بیروت، الطبعه الثالثه 1403 هـ)، بصائر الدرجات للصفار ص 76، (المطبوع بالنجف 1370 هـ).
[1] اصول الكافی للكلینی 1/441 (چاپ سابق الذكر)، بحار الانوار للمجلسی 25/3404 (چاپ سابق الذكر).
[12] اصول الكافی للكلینی 1/53. لازم به تذكر است در مراجع اهل سنت و جماعت نیز حدیثی به این مضمون از رسول الله (صلى الله علیه وسلم) روایت شده است. اما اهل علم این حدیث را ضعیف دانسته اند.
[13] اصول الكافی للكلینی 1/210-211 (چاپ سابق الذكر)، تفسیر القمی 2/68 (چاپ سابق الذكر) ، بحار الانوار للمجلسی 23/174 (چاپ سابق الذكر).
[14] اصول الكافی للكلینی 2/20 (چاپ سابق الذكر).
[15] الاختصاص للمفید ص 327، (مؤسسه الاعلمی، بیروت 1402 هـ)، بحار الانوار للمجلسی 27/33 (چاپ سابق الذكر)
- 6557 بازدید
- نسخه چاپی