شبهه هاى كافران در رابطه با ازدواج حضرت پیامبر و ام مومنین صفیه
میگویند: رسول الله شوهر صفیه را در جنگ خیبر اسیر کرد و او را بسبک ساواک خمینی یا به روش زندان ابو غریب شکنجه داد تا بگوید اموالش کجاست، و او را کشت! و بعد با زنش عروسی کرد، این رفتار آیا ممکن است از پیامبری سربزند؟
و میگویند: رسول الله وقتی که صفیه هنوز در عده بود با او همبسترشد. و میگویند (نعوذ بالله) شهوت رسول بیش از آن بود که صبر کند تا مدت عده تمام شود؟!!!
پاسخ اهل سنت:
داستان به این صورت بود که كنانة بن ربيع از بزرگان قبیله بنی نضیر بود این همان قبیله ای است که پیامبر آنها را از مدینه بیرون کرد و البته اجازه داد که اموال خود را هم ببرند، دلیل اخراج بنی نضیر این بود که بزرگان این قبیله توطئه کرده بودند که در پای دیوار حصار خود،سنگی بر سر پیامبر بیاندازند و ایشان را بکشند.
باری کنانه بن ربیع بعد از اخراج از مدینه به خیبر رفت و او دیگر اخراجی ها در توطئه علیه اسلام دست داشتند و جنگ احزاب را طراحی کردند، آخر کار رسول الله به خیبر حمله کرد و پس از فتح خیبر کنانه اسیر شد و رسول الله از او گنج بنی نضیر را خواست او گفت پیشم نیست!
یک یهودی گفت دیدمش که گه گاهی در خرابه ای داخل میشود، رسول الله بعد از علم بر این موضوع باز به کنانه گفت جای گنج ها را نشانه بده!
گفت گنجی ندارم!
رسول گفت اگر دروغت ثابت شد ترا بکشم ؟
گفت بکش!
پیامبر دستور دادند تا خرابه را جستجو کنند در حفاری، قسمتی از مال پیدا شد. رسول الله باقی مال را خواست کنانه همچنان منکر شد، رسول الله به زبیر دستور داد تا او را شکنجه کند بلکه اقرار نماید اما او همچنان اقرار نمیکرد، آخر کار رسول الله به محمد بن مسلمه دستور داد تا سرش را بزند.
پس انگیزه شکنجه به دست آوردن مال قوم، از او بود و او خودش شرط قتل را قبول کرد و گفت اگر دروغ میگویم مرا بکش!
و اگر راست میگفت کشته نمیشد و شکنجه نمیشد کما اینکه یهودی دیگر با دادن معلومات از مرگ رهایی یافت و امر به سربریدن کنانه دلیل بر این است که او را تا مرگ شکنجه ندادند، دیدند اقرار نمیکند. دستور کشتنش را دادند و بلاخره در جنگ حلوا پخش نمیکنند خصوصا که این مرد را یکبار رسول الله بخشیده بود، پس درست نبود که میرفت پیش مشرکین و علیه رسول الله با مشرکین متحد میشد
و این نکته نیز غلط است که میگویند، بخاطر صفیه رسول الله شوهرش را کشت!
زیرا روایات تاریخی میگویند که پیامبر خدا اول صفیه را به دحیه کلبی دادند و رسول الله اصلا صفیه را نمیشناختند، تا یکی آمد و گفت یا رسول الله صفیه را به دحیه کلبی دادی در حالیکه او دختر رییس قوم است و او فقط مناسب شماست!
پس اصلا رسول الله نقشه ای برای صفیه نداشت، وقتل شوهرش به خاطر پنهان کردن مکان گنج بود نه چیز دیگر
و اینکه میگویند رسول الله وقتی که صفیه هنوز در عده بود با او همبسترشد. اتهامی است دروغ، مدت عده کنیز، پاک شدن از یک حیض است و به خبر یقین، صفیه این مدت را تنها گذراند.
بر اساس حدیث بخاری أنس بن مالك رضى الله عنه میگوید:
«قدمنا خيبر فلما فتح الله عليه الحصن ذكر له جمال صفية بنت حيي بن أخطب وقد قتل زوجها وكانت عروسا فاصطفاها النبي صلى الله عليه وسلم لنفسه فخرج بها حتى بلغنا سد الصهباء، حَلَّتْ فبنى بها رسول الله صلى الله عليه وسلم»
انس خادم رسول الله میگوید: به جنگ خیبر رفتیم، وقتی الله قلعه را فتح کرد،برای رسول الله از زیبایی صفیه بنت حيى بن اخطب گفتند و صفيه تازه عروسی بود كه شوهرش در خيبر كشته شده بود و رسول الله او را برای خود برگزید، انس میگوید وقتی به سد صهباء رسیدیم صفیه از حیض پاک شد و بعد رسول الله با او همبستر شد.
و در صحیح مسلم از زبان انس روایت به این صورت آمده که رسول الله صفیه را ام سلیم سپرد و صفیه تا پایان یافتن مدت عده، در پیش ام سلیم بود.
حالا اگر پرسنده ای بپرسد اصلا چرا رسول الله صفیه و زنهای دیگر را به بردگی گرفت؟ گناه آنها چه بود؟ میگوییم اینجا را بخوانید: http://www.islamtxt.net/node/172
- 6421 بازدید
- نسخه چاپی