برداشت نادرست شیعه از حدیث 12 خلیفه
پیامبر فرمودند که:اسلام پيوسته عزيز و پابرجا خواهد بود تا دوازده خليفه بر مسلمانان حكومت كنند، که تمام آنها از قريشند. شیعه این حدیث را دلیل بر حقانیت مذهب خود میداند. و شیعه میگوید: اهل سنت در کتابهایشان اعتراف میکنند که رسول خدا صلى الله عليه وسلم خبر داده اند كه اماماني بعد از او مي آيند، دوازده نفرند. اين موضوعي است كه صاحبان كتب صحيح و مسند كه نامشان در زير مي آيد، از آن روايت كرده اند: مسلم در صحيح خود ز جابربن سمره روايت كند كه گفت: شنيدم رسول خدا (ص) مي فرمود: { اين دين هميشه تا قيام قيامت و تا هنگامي كه دوازده خليفه بر سر شما باشند، استوار و برپاست. اين خلفا همگي از قريش اند } در روايت ديگري آمده است: { هميشه كار مردم روبراه است} در دو روايت ديگر آمده است: { تا آنكه دوازده خليفه بيايند...} در سنن ابوداود آمده است: { تا آنكه دوازده نفر خليفه بر سر شما باشند) در حديث ديگري است كه فرمودند: {تا پايان دوازده نفرند و در صحيح بخاري گويد: از پيامبر (ص) شنيدم كه مي فرمود: ( دوازه نفر امير و فرمانده اند )، راوي گويد: پيامبر (ص) پس از آن سخناني فرمود كه من نفهميدم، پدرم گفت / فرمود: ( همگي آنان از قريش اند } این بود نمونه های از روایات بیشمار اهل سنت در این باره و دیدیدم که روايات صريحا مي گويد: ( عدد واليان دوازه نفر و همگي از قريش اند ) و امام علي عليه السلام در نهج البلاغة خطبه 142 در سخن خود مقصود از قريش در اين روايات را بيان كرده و مي فرمايد:همه امامان از قريش اند و در اين تيره از هاشم ( = اهل البيت عليهم السلام ) جايگزين شده اند. ( ولايت ) بر غير آنان روا نيست و واليان جز ايشان شايسته ولايت نباشند. حالا درمقابل این استدلال قوی ما اهل سنت چه دارند که بگویند؟ پاسخ اهل سنت: اهل سنت به زبانی عامیانه و قابل فهم برای ملای شیعه میگویند: هر کس که سبیل داره بابای تو نیست ! توضیح: در حدیث آمده که 12 نفر خلیفه می شوند و گفته نشده که زندانی هم خلیفه است، فراری یا کسی که از ترس یا به هردلیلی غیب می شود هم خلیفه است. نفرموده است که خلیفه 5 ساله یا 8 ساله است. این که 12 امام شما با عددی که رسول الله گفته است، مطابقت دارد؛ دلیل کافی و وافی نیست! باید بقیۀ شرایط را هم داشته باشد. مثال شما مثال همون بچه کوچک است که از قیافه باباش فقط سیبیلش را بیاد داشت و هرکس را که میدید داد میزد بابا! بابا!! و شما نیز فقط عدد 12 را دیدیده اید و داد میزنید امام امام ! موسی بن جعفر را ما چگونه خلیفه بدانیم در حالی که یک روز هم خلافت نکرد، و خلیفه وقت، هارون الرشید، او را به زندان افکنده بود؟! یا علی بن موسی رضا را چگونه خلیفه بدانیم و مامون را ندانیم در حالی که مامون او را ولیعهد خود کرد و امام رضا در زمان ولایت عهدی مُرد! و هرگز خلیفه نشد، روح مامون بما خواهد خندید که مرا خلیفه نمیدانید و ولیعهد مرا خلیفه میگویید در حالیکه یک روز هم حکومت نکرد!! یک گوشه از داستان اگر تطبیق کند، اما معنی کل را که نمی دهد. به قول معروف، هر کس سبیل دارد بابای تو نیست. و این حادثه را من خود به چشم سر دیدم: روزی در مغازه خود نشسته بودم، مردانی داخل شدند و یک مرد عصا به دست را با احترام تمام بر روی صندلی نشاندند و گفتند: ایشان، امیر المومنین و خلیفه است و ایشان هاشمی القریشی هستند و ما پرچم های سیاه را برافراشیتم تا به جنگ هند و فتح بیت المقدس برویم. اشاره آنها به این حدیث پیامبر بود که از خراسان مردانی با پرچم سیاه، بیت المقدس را فتح می کنند و اشاره به حدیث دیگری درباره جنگ هند است. اما پرچم سیاه، و یا قریشی و هاشمی بودن آن خلیفه کافی نیست تا حدیث درباره او باشد و دیدیم که کارشان به جایی نرسید! و استنباط شما از عدد 12 هم همین گونه است ! اما تفسیر واقعی حدیث چیست ؟ خود اهل سنت بر یک رای نیستند رای امام ابن تیمیه را یک دوستمان در مقاله زیر منعکس کرده است بخوانید: http://www.islamtxt.net/content/article/614 امام ابن تیمیه 12 نفری که پیایی بعد از پیامبر خلیفه شده اند را مصداق حدیث میداند. اما این رای، از نظر من به دلیلی که خواهم نوشت ضعیف است بنظر من این حدیث یکی از پیشگویی های متعدد رسول است تحقیق در احادیث بما میگوید که ایشان پیشگویی کرده بودند که خلافت 30 سال خواهد بود و بعد از آن ملوکیت (پادشاهیت خوب) با اندکی بدی شروع خواهد شد. این حقیقت به وقوع پیوست و خلافت بر منهج نبوت با مرگ حضرت علی و کناره گیری حضرت حسن تمام شد و حضرت معاویه خلیفه شد خلیفه ای که پادشاه بود. پس به دلیل همین حدیث رای امام ابن تیمیه را ضعیف میبینم و حدیث دیگری هم داریم که بعد از پادشاهی خوب پادشاهی بد شروع میشود بعد هرج و مرج و میشود و باز خلافت راشده باز میگردد. این باز گشت خلافت راشده برای این است که آن 12 نفر که 4 یا 5 نفرشان در صدر اسلام آمدند مکمل شوند. و پیامبر پیشگویی کردند که در فاصله این دو خلافت راشده اسلام همیشه استوار و عزیز است . اهمیت این پیشگویی از آن لحاظ است که چه بسا مردمان فکر میکردند شاید اسلام نیز مثل خیلی از جریانهای دینی دیگر پابرجا نماند مثل قیام مزدک و مانی و مسیلمه ووو و...... و هر زمانی هستند کسانی که ادعای نبوت میکنند و دینشان از بین میرود. برای رد این نظریه، رسول الله پیشگویی کردند که اسلام از جنس آن دینها نیست و بلکه همیشه پایدار است. و این، یک حقیقت است که قرآن و رسول الله پیشگویی هایی دربارۀ آینده کرده اند که بعضی به وقوع پیوسته است و بعضی در حال وقوع است و بعضی منتظر زمان خود برای پدید آمدن؛ از جمله پیشگویی های ایشان این است که 12 خلیفه بعد از ایشان حکومت می کنند، اما در حدیث نیامده است که این حکومت کردن مسلسل و بهم پیوسته است! بعد ما در پرتو احادیث میدانیم که در وقت برپایی قیامت حتی یک مسلمان هم بر کره زمین نیست، این یعنی چه ؟ یعنی اینکه زمانی خواهد آمد که اسلام از بین میرود کعبه خراب میشود و مسلمانی نخواهد بود اما اینها آنوقت بوقوع میپیوندد که خلفای راشده آخر زمان بیاییند از جمله مهدی ما ( نه مهدی خیالی شیعه ) و پیامبر خبر از غیب داد که در بین این دو دسته از خلفاء ( خلفای اول اسلام و خلفای اخر زمان )، اسلام پیوسته و همیشه استوار و عزیز خواهند ماند. و ما تا امروز صدق پیشگویی های ایشان را دیده ایم، زیرا از آغاز اسلام تا الان، مسلمانان همیشه بطور جدی مطرح بوده اند و حتی در اوج ضعف نیز مطرح بوده اند ( مثل همین زمانه ما ) و در زمانه ضعف و غیاب عمل نیز مسلمانان در نبرد عقیده، همیشه پیروز بوده اند مثالش همین زمان ماست که باوجودیکه کفر همه رسانه ها را در اختیار دارد باز نه فقط زورش به اسلام نمیرسد که از لحاظ عقیدتی مرتب شکست میخورد با وجودیکه ظاهرا او سوار هواپیما و ما سوار خریم باز ما را میبیند که از او جلو زده ایم و این را که می بیند در مسابقه تقلب میکند و جلوی مدارس ساده ما و یا رادیوی دینی را میگیرد حتی جلوی حجاب را میگیرد. در ترکیه جلوی همه چیز را گرفت حتی کودکان تا 16 سالگی نمیتوانند قرآن یاد بگیرند یعنی حق ندارند یاد بگیرند یاد دان قرآن به بچه تا قبل از سن 16 سالگی جرم است ( بله جرم است) ولی در عوض هتل لختیها ( کاملا برهنه و بدون شورت حتی) آزاد است. اما با این وجودمنطقشان به اسلام نمیرسد و مجبورند بزور مانع ورود محجبه ها به اماکن عمومی شوند و تعلیم قران را ممنوع کنند!!! پس پیشگوییی رسول الله درست در آمده و اسلام همیشه عزیز است و این عزت آنوقت از بین میرود که دوازدهمین خلیفه قریشی هم در اخر زمان بمیرد اما عقاید شیعه هیچ ربطی به این حدیث ندارد زیرا همانطور که گفتیم خلیفه باید مشخصات یک خلیفه در او جمع باشد. خلیفه می تواند زندان داشته باشد اما نمی تواند خودش زندانی باشد ( مثل موسی کاظم ) ! خلیفه می تواند ولیعهد تعیین کند اما نمی تواند توسط یک غاصب به عنوان یک ولیعهد تعیین شود ! و تازه خلیفه هم نشود!! و در ولایت عهدی بمیرد!! از ترس خلیفه ممکن است که مسلمانی فراری باشد اما خلیفه نمی تواند از ترس پنهان باشد (مهدی ) اگر هزار و اندی سال پنهان شد پس کم از کم قبول کنید که او خلیفه نیست ! پیامبر فرود پرچم های سیاه را میبینم که از خراسان برای فتح بیت المقدس میایند ( او کما قال ) اما پرچم سیاه را که بدست بگیری مصداق حدیث رسول نیستی!! آنوقت که قدس را فتح کردی و پرچم لشکرت به رنگ سیاه بود آنوقت ادعا کن، آنوقت بگو من همانم که رسول الله خبر از او داده بود. حرف خیلی ساده است، اما شیعه نمیخواهد قبول کند!
- 8473 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
بسم الله الرحمن الرحيم آنچه
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه در ذيل مي آيد عين مطالبي است كه شيعيان در اين باب گفته اند لطفا پاسخ بگوييد كه چه جوابي براي تك تك اين سخنان بايد داشته باشم. آنان نه توهين به اهل سنت كرده اند نه آنان را مسخره نموده اند بلكه سوالات و نظرات خود را بيان داشته اند اگر ما دليل محكم داريم جواب بگوييم.
1- شيعيان ميگويند كه پيامبر اين دوازده تن را به اسم و مشخصات و كنيه و القاب در روز 18 ذيحجه سال ده هجري در حجه الوداع معرفي كرده و بيان داشته است كه ايشان جانشينان من يكي از بعد از ديگري بر روي زمينند كسي بر ايشان پيشي نگيرد و كسي از آنان جلو نزند، همراه آنان باشيد تا هدايت يابيد.
2- همانگونه كه ميدانيم پيامبر ما ينطق عن الهوي ان هو الي وحي يوحي به بيان اوامر الهي مبادرت ميكرده است و چگونه خداي متعال به پيامبرش امر كند تعداد جانشينان خود را بيان كن، ولي به او نفرموده باشد كه نام و مشخصات آنان را بگويد؟
3- همانطور كه ميدانيم در كتاب خدا قرآن عظيم بسياري مطالب بيان شده كه توسط پيامبر اسلام تبيين شده و نوع امر الهي را پيامبر بيان فرموده است. مثل تعداد ركعات نماز و يا شكل خواندن آن و يا احكام مخصوص آن يا حج و جهاد و امر بمعروف و نهي از منكر و طلاق و ازدواج و ..... هميطور كه پيامبر به بيان اين احكام پرداخت است محال است كه پيامبر به معرفي اين دوازده تن مبادرت نكرده باشد.
4- چگونه ممكن است كه خدا به پيامبرش امري را كرده و آن امر ناقص به انجام رسيده باشد؟
5- اگر آنچه كه امام علي گفته است را در نظر بگيريم ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه عضو اين معرفي نيستند زيرا آنان از تيره هاشم نميباشند پس به غير از علي و حسن مابقي را از كجا بايد شناخت؟
6- چگونه ميتوان اين دوازده تن را تشخيص داد و به آنان ايمان آورد؟
7- وقتي بنا بر آنچه كه گفته شده پيامبر فقط گفتند 12 تن، در هر دوراني عده اي ميتوانند ادعاي اين را داشته باشند؛ چگونه ميتوان درست را از نادرست تشخيص داد؟
8- سوال خودم: اصلا چرا اين اختلاف و اين سردرگمي در بين مسلمانان حاصل شد كه اكنون ما ندانيم كه چه بايد بكنيم و آن دوازده تن چه كسانيند؟
9- چرا بيعتي كه در روز 18 ذيحجه در مقابل پيامبر انجام گرفت و در آن روز پيامبر همه اين دوازده تن را معرفي كرد، بعد از رحلت پيامبر شكسته شد و امت متفرق شدند و اختلاف پديد آمد عده اي به سمتي و عده اي ديگر به سوي ديگر، مگر امام و خليفه مانع از اختلاف و تفرقه نبايد باشد، پس چرا با وجود ياران نزديك رسول خدا در خلافت اين گسست در بين مسلمانان بوجود آمد و مسلمانان اينقدر پراكنده شدند؟
10- علت اختلاف در بين اهل سنت براي چيست؟ چرا عده اي پيرو ابوحنيفه، عده اي پيرو احمد بن حنبل، عده اي پيرو انس بن مالك، عده اي پيرو امام شافعي، عده اي پيرو ابن تيميه، و عده اي پيرو ابن داود، عده اي اشعري، عده اي معتزلي، عده اي وهابي، عده اي ديوبندي، عده اي يزيدي، عده اي زيدي، وووو شده اند؟
11- اگر اهل سنت بر حق است و بر صراط مستقيم الهي حركت ميكند و پيرو قرآن پس چرا اين مقدار با همديگر اختلاف دارند؟
12- اگر ما بر حقيم و به قرآن عمل ميكنيم و چرا دشمنان اينمقدار بر ما چيره هستند؟
13- چرا رهبران ما هر كدام حرفي و سخني را بيان ميكنند؟
14- كدام حرف و سخن را ميتوان به عنوان راه مستقيم و منظور نظر خداوند دانست؟
15- كدام رهبر ماست كه بتواند از قرآن آن را بفهمد كه پيامبر فهميد و بيان داشت؟
16- كدام رهبر ماست كه ماينطق عن الهوي ان هو الي وحي يوحي است؟
18- تنها امام دوازدهم است كه ميتواند همه اختلافات را حل كند و حكومت الهي را بر زمين جاري سازد.
19- علت بوجود آمدن شيعه و سني چيست؟
21- آيا به غير از امام زنده ي اي كه از سوي خداوند انتخاب شده باشد كسي ديگر ميتواند اين اختلافات را همانگونه كه در زمان پيامبر حل شده بود برطرف سازد و امت واحده بسازد؟
22- پيامبر 12 جانشين خود را معرفي كرد به صورتي كه مردم كاملا آنان را ميشناختند و ميشناسند، و آنان را صاحبان علم قرآن و هاديان امت و خلفاي في الارض و اوصياء رسول الله هستند. تنها آنان ميتوانند از قرآن مفهوم كلام الهي را استخراج كنند. آنان عروة الوثقي هستند كه باعث عدم تفرقه و انحطاط در بين مسلمانان خواهد شد. عمل آنان عين امر الهي است و رفتار آنان عين بندگي خداي متعال نه بر اساس وهم حركت ميكنند و نه بر اساس خيال و اجتهاد. آنان عين منظور الهي را كه مورد رضايت حضرت حق است به منصه ي ظهور ميرسانند. چه در زندان باشند چه در غيبت. چه از دست زورگويان فرار كنند و چه در كنار آنان به ولايتعهدي انتخاب شوند، چه به دست ظالمان در سياهچال قرار بگيرند. چه كودك باشند چه بزرگ، كه خداوند در كودكي عيسي را به پيامبري انتخاب كرد و او به زبان خود با مردم سخن گفت و اين سنت الهي است. چه به عنوان وزير در كنار ديگران عمل نمايند. آشتي كنند يا كه از در دفاع از خود وارد شوند، در گوشه باشند يا در ميدان، به درس و بحث مشغول باشند يا در عسگر، در هر حال به امر الهي و وظيفه اي كه خدا بر عهده ي آنان قرار داده عاملند. نه سرزنش سرزنش كنندگان بر آنان اثر ميگذارد و نه تشويق تشويق كنندگان. نه شرايط زمان بر آنان كارگر مي افتد نه شرايط مكان، هيچ حكمي را بر اساس خواست مردم تغيير نخواهند داد و هيچ بدعتي را به نياز مردم وارد در دين نخواهند كرد، رفتار و كردار و گفتار و تقريرشان همان است كه مورد نظر خدا بوده و توسط او امر شده است. هيچ كسي به غير از خدا در آنان راه ندارد و آنان بندگان خاص و مخلص خداوند هستند كه لحظه و كمتر از لحظه اي به غير از بندگي خدا عملي را انجام نداده و نميدهند. آنان همانند پيامبر ما ينطق عن الهوي هستند. كه اگر غير از اين باشد نميتوانند فرمان الهي را براي مردم بيان كنند. اگر همه آنان در يك روز در بين مردم باشند هيچ اختلافي بين آنان نخواهد بود همان گونه كه در زمان رسول خدا چهار تن از آنان در كنار رسول خدا حاضر بودند. علي و فاطمه حسن و حسين، ولي همه بر فرمان رسول خدا تابع محض بوده و هيچ از خود نداشتند مگر به اجازه اي و به امر او. كه اگر سخني ميگفتند همان چيزي بود كه منظور خداوند بود و اگر سكوت ميكردند همان امري بود كه از سوي خداي متعال خواسته شده بود. اطاعتشان از پيامبر در عاليترين سطح بود. كه پيامبر در وصف آنان فرمود هم اهل بيت النبوه و موضع الرساله در جنگ خندق علي را اينگونه معرفي كرد كه امروز تمام ايمان در برابر تمام كفر به ميدان ميرود و آنگاه كه او بر تمام كفر پيروز شد فرمود ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين . اين تنها گوشه اي از فضايل آنان است كه خداوند به آنان عطا كرده هيچ كسي در اين فضايل بر آنان سبقت نگرفته و نخواهد گرفت و آنان برگزيدگان خداوند هستند. اگر مردمان به دامان ايشان چنگ زده بودند در بين دو نفرشان هم اختلافي نمي افتاد.
شما نوشتید : 18- تنها امام
شما نوشتید :
18- تنها امام دوازدهم است كه ميتواند همه اختلافات را حل كند و حكومت الهي را بر زمين جاري سازد.
لطفا بگویید بیایند مشکلات را حل کنند و حکومت الهی را بر زمین جاری کند تا ما ساکت شویم و بنشینیم
بسم الله الرحمن الرحيم وقتي
بسم الله الرحمن الرحيم
وقتي كلامي بر زبان كسي جاري ميشود و يا به رشته ي تحرير در مي آيد نشان از ميزان توجهي كه فرد نسبت به كلام خود داشته است. اگر جوابي براي آنچه كه بيان شده، داريد بيان كنيد. اينگونه بي فكر و تامل در نكاتي كه بيان داشته اند سخن گفتن نشان از ناداني و جهل است. كه جهل بدترين دشمن انسان است و ناداني كه بداند نادان است و بر ناداني خويش استوار بماند بدترين انسانهاست. اگر نوشته اي كه در جواب متن نوشته شده توسط اينجانب به درستي خوانده شده بود و تامل در نكات آن شده بود هيچگاه اينگونه سخيف و بدون فكر سخن گفته نميشد.
متني كه در شماره 22 آمده اگر به دقت خوانده شود خواهيم ديد كه آنان چه ميگويند. براي اينكه شما دوباره متن را مطالعه كنيد آن را عينا در اينجا قرار ميدهم باشد تا مورد توجه قرار گرفته و اينگونه بدون تأمل سخن گفته نشود.
((22- پيامبر 12 جانشين خود را معرفي كرد به صورتي كه مردم كاملا آنان را ميشناختند و ميشناسند، و آنان را صاحبان علم قرآن و هاديان امت و خلفاي في الارض و اوصياء رسول الله هستند. تنها آنان ميتوانند از قرآن مفهوم كلام الهي را استخراج كنند. آنان عروة الوثقي هستند كه باعث عدم تفرقه و انحطاط در بين مسلمانان خواهد شد. عمل آنان عين امر الهي است و رفتار آنان عين بندگي خداي متعال نه بر اساس وهم حركت ميكنند و نه بر اساس خيال و اجتهاد. آنان عين منظور الهي را كه مورد رضايت حضرت حق است به منصه ي ظهور ميرسانند. چه در زندان باشند چه در غيبت. چه از دست زورگويان فرار كنند و چه در كنار آنان به ولايتعهدي انتخاب شوند، چه به دست ظالمان در سياهچال قرار بگيرند. چه كودك باشند چه بزرگ، كه خداوند در كودكي عيسي را به پيامبري انتخاب كرد و او به زبان خود با مردم سخن گفت و اين سنت الهي است. چه به عنوان وزير در كنار ديگران عمل نمايند. آشتي كنند يا كه از در دفاع از خود وارد شوند، در گوشه باشند يا در ميدان، به درس و بحث مشغول باشند يا در عسگر، در هر حال به امر الهي و وظيفه اي كه خدا بر عهده ي آنان قرار داده عاملند. نه سرزنش سرزنش كنندگان بر آنان اثر ميگذارد و نه تشويق تشويق كنندگان. نه شرايط زمان بر آنان كارگر مي افتد نه شرايط مكان، هيچ حكمي را بر اساس خواست مردم تغيير نخواهند داد و هيچ بدعتي را به نياز مردم وارد در دين نخواهند كرد، رفتار و كردار و گفتار و تقريرشان همان است كه مورد نظر خدا بوده و توسط او امر شده است. هيچ كسي به غير از خدا در آنان راه ندارد و آنان بندگان خاص و مخلص خداوند هستند كه لحظه و كمتر از لحظه اي به غير از بندگي خدا عملي را انجام نداده و نميدهند. آنان همانند پيامبر ما ينطق عن الهوي هستند. كه اگر غير از اين باشد نميتوانند فرمان الهي را براي مردم بيان كنند. اگر همه آنان در يك روز در بين مردم باشند هيچ اختلافي بين آنان نخواهد بود همان گونه كه در زمان رسول خدا چهار تن از آنان در كنار رسول خدا حاضر بودند. علي و فاطمه حسن و حسين، ولي همه بر فرمان رسول خدا تابع محض بوده و هيچ از خود نداشتند مگر به اجازه اي و به امر او. كه اگر سخني ميگفتند همان چيزي بود كه منظور خداوند بود و اگر سكوت ميكردند همان امري بود كه از سوي خداي متعال خواسته شده بود. اطاعتشان از پيامبر در عاليترين سطح بود. كه پيامبر در وصف آنان فرمود هم اهل بيت النبوه و موضع الرساله در جنگ خندق علي را اينگونه معرفي كرد كه امروز تمام ايمان در برابر تمام كفر به ميدان ميرود و آنگاه كه او بر تمام كفر پيروز شد فرمود ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين . اين تنها گوشه اي از فضايل آنان است كه خداوند به آنان عطا كرده هيچ كسي در اين فضايل بر آنان سبقت نگرفته و نخواهد گرفت و آنان برگزيدگان خداوند هستند. اگر مردمان به دامان ايشان چنگ زده بودند در بين دو نفرشان هم اختلافي نمي افتاد.))
دکتری که غایب است بدرد مریض نمیخورد
پدرم بیمار بود میگفتند فلان کس دکتر زمانه است حاذق است و بهترین است و ما ینطق عن الهوی است این است و آن است ..... پدر بیمار من هرچه کرد به او نرسید چون قابل دسترس نبود ،تا پدر مرد ، دکتری که بداد مردم نرسد و در را بخود ببندد به چه درد امت میخورد ؟ به چه حقی خود را امام زمانه مینامد ؟!
عجب استدلال قوي و پخته اي!!
عجب استدلال قوي و پخته اي!!
بنابرآنچه كه در متن آمده امام از سوي خداوند مأمور به انجام است و مهمترين وظيفه نيز هدايت است. هدايت در اين هنگام كه به گفته شما در دسترس نيست به چه شكلي به انجام خواهد رسيد؟ و اصولا آيا اين هدايت صورت ميگيرد يا نه؟
آنان معتقدند كه هدايت در اختيار امام زمان است و اوست كه هدايت جامعه را در دست دارد و به انجام ميرساند چه غايب و يا حاضر، آنان معتقدند كه امر الهي تعطيل بردار نيست و او به امر الهي هميشه و همه وقت عامل است. شناخته نشدن او هيچ دليلي براي نبودن او نيست. ميگويند كه او در بين ماست با ما زندگي ميكند و با ما معاشرت مينمايد، او عمرش به امر الهي همانند حضرت خضر كه هنوز زنده است طولاني شده و همين گونه كه با ما زندگي ميكند و در بين ماست هدايت ما را به انجام خواهد رساند. اما اهل سنت كه به اين امر اعتقاد ندارند و هدايت الهي را قطع شده ميدانند، چگونه ميتوانند راه مستقيم الهي را بر ديگر راهها بشناسند و از كدام راهبر و امامي كه منتخب خداست هدايت يابند؟ آيا كساني كه امامي را به عنوان منتخب خدا و جانشين رسول خدا نميشناسند و به او اعتقاد ندارند به مرگ جاهليت نمرده اند؟
دوست گرامی ابوبکر
این اعتقاد آنها هذیان و دیوانگی است ! دعا کن الله عقل و ایمان ما را برایمان حفظ کند،
غایب است و جامعه را اداره میکند ..........
ایا مهدی آنها خداست؟!!! این فقط صفت الله است که غایب است و مدبر امور جهان
و اهل سنت قبول ندارند که خضر زنده است زیرا اگر زنده بود لازم بود میامد به رسول الله ایمان بمی آورد
یا الله عقل و ایمان ما را از ما نگیر.
بسم الله الرحمن الرحيمآنان
بسم الله الرحمن الرحيم
آنان مگر چه گفته اند كه گفتارشان و اعتقاداتشان ديوانگي است، آنان ميگويند همانگونه كه حضرت خضر زنده است و مردم او را نميشناسند، و او در قيد حيات است امام دوازدهمشان نيز زنده است و در بين مردمان زندگي ميكند و با آنان معاشرت دارد ولي مردمان او را نميشناسند. اين غيبت به معناي شناسايي نشدن است، نه به معناي نبودن، و ظاهر نبودن.
مگر در قرآن كريم در سوره مباركه بقره اين آيات را نخوانده ايم: الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقنهم ينفقون و الذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالآخرة هم يوقنون اولئك علي هدي من ربهم و اولئك هم المفلحون.
ايمان در صورتي حفظ خواهد شد كه انسان مسلمان، امام زمان خود را بشناسد و معرفت به او داشته باشد. و آنان ميگويند كه ما امام خود را ميشناسيم. اگر چه او را نمي بينيم. اين شناخت معرفت به اوست نه شناخت ظاهري كه شناخت ظاهري معرفت آور نيست. معرفت به امام زمان موجب نجات از جاهليت است. همانگونه كه ما پيامبر را نديده، شناخته ايم و معرفت به او پيدا كرده ايم. يا پيامبران ديگر را نديده، پذيرفته و معرفت به وجود آنان پيدا كرده ايم.
مگر پيامبر نفرموده است هر كسي بميرد و معرفت به امام زمانش نداشته باشد به مرگ جاهليت مرده است. امام زماني كه خدا او را معرفي كرده و مردم بايد به او ايمان داشته باشند تا به مرگ جاهليت نميرند چه كسي است؟
آيا عقل، انسان را نبايد به سوي امام زماني كه خدا معرفي كرده رهنمون سازد، تا نجات از گمراهي را به همراه داشته باشد؟ اگر خدا به انسان عقل داده، اين عقل، انسان را به سوي خدا بايد هدايت كند و اين هدايت چگونه ميتواند صورت بگيرد در حالي كه انسان امام خود را نشناخته باشد؟ ايمان، حاصل چيست؟ اگر ايمان بر اساس وهم و خيال باشد چگونه موجب نجات انسان خواهد شد؟ اگر امام شناخته نشده باشد چگونه ايمان براي فرد حاصل خواهد شد؟
پس امام زمان كيست كه مايه نجات از جاهليت است؟
اختفای مهدی هیچ معنا و توجیهی
اختفای مهدی هیچ معنا و توجیهی ندارد
اگر فرضاً بپذیریم که این مهدی متولد شده است، در حقیقت مخفی شدن او در زیر زمین (سرداب) هیچ معنا و توجیهی ندارد، اگر از شیعه بپرسیم که چرا او مخفی شده، در جواب میگویند: چون امنیت جانی نداشته و میترسیده که او را بکشند! ! [1] ولی این علت واهی و پوچ است و به چند دلیل بیپایه و باطل است :
*- اول اینکه در خود کتابهایشان آمده که او از جانب خداوند متعال یاری و پشتیبانی خواهد شد و کنترل همه جهان را دست خواهد گرفت و همانگونه که جهان آکنده از ستم و بی عدالتی شده، آن را سرشار از عدالت خواهد کرد، و تا زمان نزول حضرت عیسی خواهد زیست[2] .
*- از سوی دیگر این سخن آنها (یعنی مخفی شدن مهدی) این را میرساند که تا زمانی ظلم و فساد برطرف نشود و مهدی امنیت جانی پیدا نکند، ظهور نخواهد کرد و در آن هنگام، هیچ نیازی به ظهور او نیست. گذشته از این، آن حکومتها میتوانند امنیت جانی مهدی را تضمین کنند، پس چرا ظهورنمیکند و خارج نمیشود؟!
*- ناگفته پیداست کسی که نمیتواند در برابر کشتن از خود حمایت کند، به طریق الاولی نمیتواند از دیگران حمایت نماید. زیرا کسی که چیزی ندارد، چگونه میتواند آن را به مردم بدهد؟! پس، چگونه شما از کسی که دارای چنین صفتی است که انتقام شما را از دشمنانتان میگیرد و قاطعانه شما را کمک میکند، چگونه ادعا میکنید که به خاطر عدم امنيت جانی خود را در سرداب مخفی کرده، پس این دلیل باطل و پوچ از آب درآمد. بر همین اساس، اصلاً ادعای وجود مهدی غلط از آب در میآید، زیرا علتی جز عدم امنیت جانی، موجب اختفای او نشده است، همانگونه که شیخ طایفهیی آنها طوسی به این مطلب تصریح کرده است.[3] و این ناشی از توفیق و فضل عظیم خداوند متعال است.
ج- هیچ منفعتی بوسیله ی این مهدی حاصل نشده است
از جمله چیزهایی که بر باطل بودن عقیده شیعه در مورد مهدی موعود دلالت میکند، این است که این مهدی که رافضه ادعا میکند، تا کنون منفعتی در هیچ یک از امور دنیوی و اخروی نه برای مسلمانان و نه برای شیعه و نه دیگران از او بدست نیاوردهاند.
ابن تیمیه رحمه الله میگوید :«امام معصومیکه ادعا میکنند (450) سال قبل متولد شده است4 و به نظر آنها در سال (260 ه-) که برخی میگویند سن او پنج ساله و برخی دیگر میگویند از این هم کمتر بوده وارد، زیر زمینی شد، ولی تا کنون این امام هیچ کاری انجام نداده است. پس وجود او (اگر بفرض موجود باشد، حال که معدوم است) چه منفعتی میتواند داشته باشد؟! !
اصلا چه لطف و منفعتی دینی و دنیایی به کسانی که به این امام معصوم ایمان آوردهاند داشته است؟! (... تا آنجا که میگوید:) و این کسی که رافضه ادعا میکنند یا به نظر آنها مفقود هم است و یا از دیدگاه اندیشمندان معدوم و غیر موجود است. به هر تقدیری که باشد، وی نمیتواند منفعتی دینی یا دنیایی به کسی برساند.»[5]
1- الغیبة، ص 109.
2- الغیبة، ص 199، بذل المجهود، (1/271).
3- بذل المجهود، (1/271).
4- این سال شماری به نسبت دوران ابن تیمیه است، اما هم اکنون بالغ بر 1150 سال از آن گذشته است.
5- منهاجالسنة (8/261-262).
بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
سوالي كه پرسيدم، جواب داده نشده و اين موضوعي است كه از جواب دادن به مطلب نوشته شده ، با اهميت تر است. چرا كه نشناختن امام زمان، موجب ميشود كه انسان در جاهليت زندگي كند و از اسلام خارج بوده باشد. پس اول بايد امام را شناخت تا از جاهليت خارج شد. آيا شما ميتوانيد امامي كه الآن بايد با شناخت او از جاهليت خارج شد را معرفي نمائيد؟ اين امام زمان كه بايد شناخته شود كجاست و چگونه ميتوان با او ملاقات كرد و معرفت به او را حاصل كرد؟ چگونه مردمان ميتوانند به معرفت او دست يابند؟
آيا براي همه فرقه هاي اسلامي كه وجود دارد بايد يك امام زمان وجود داشته باشد يا هر كدام ميتوانند امام زماني براي خود داشته باشند؟
جاهليت موقعيتي بود كه در آن شرك و بت پرستي و كفر رواج داشت، و با بعثت رسول مكرم، اسلام وارد شد و جاهليت رخت بربست. بعد از پيامبر چه كسي امام مسلمين است كه خدا او را معرفي كرده باشد؟ آيا ابوبكر كه به عنوان خليفه از سوي شوراي سقيفه انتخاب شد، امام مسلمين از سوي خداوند است؟ اگر شورا او را انتخاب كرد، چه ربطي به انتخاب خداي متعال دارد؟ مگر پيامبر كه خود شناخت امام زمان را واجب گردانيد و علت اصلي خروج از جاهليت را شناخت و معرفت به او بيان داشته است، از معرفي و ابلاغ امام زمان بعد از خود شانه خالي ميكند و او را به مردم معرفي نمي كند و مردم را به حال خود رها ميسازد؟ امام ابوبكر چه كسي بود؟
چطور الآن كه بيش از هزار و چهارصد و اندي سال از بعثت نبي مكرم اسلام گذشته و اسلام اين همه در ممالك مختلف پيرو پيدا كرده، اگر امام زمان شناخته نشود و مسلمي امام زمانش را نشناسد در واقع در جاهليت زندگي كرده است، و مرگ او نيز در جاهليت رقم خواهد خورد؟ چه ربطي بين شناخت امام زمان و جاهليت ميتواند وجود داشته باشد؟ مگر قرآن در اختيار ما نيست پس چه لزومي به شناخت امام زمان وجود دارد كه به فرموده رسول مكرم اسلام من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية.
اما این روايت، دروغ است. آیا
اما این روايت، دروغ است. آیا شیعه از دروغگویی خسته نمی شود؟!
روایت درست این است: «من نزع یده عن الجماعة فلا حجة له یوم القیامة و من مات مفارقا للجماعة مات میته جاهلیة»
یعنی: هرکس از جماعت مسلمانها جدا شد، در روز قیامت حجت و دلیلی ندارد؛ و هرکس از جماعت جدا شد، بر جاهلیت مرده است.
احسنت و افرین
احسنت آفرین بر برادر دانش
جوابش خیلی عالی بود ، هیچ خردمندی نمیتواند پاسخش را نپذیرد
جناب سجودي و دانش هيچ پاسخي
جناب سجودي و دانش هيچ پاسخي به سوالات دوستمان نداديد . و اما براي اينکه خوانندگان محترم بدانند که حديث شريف "من مات" درباره امام زمان هر فرد است، نمونه هاي زير ارائه مي شود.
مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .
هر كس بميرد و بر گردن او بيعت با امامي نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .
صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج3 ، ص1478
مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.
هر كس بدون امام بميرد ، به مرگ جاهلي مرده است .
مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص218 مَنْ مات وليستْ عليه طاعة مات ميتة جاهلية .
هر كس بميرد و اطاعت از امامي بر گردن او واجب نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .
مجمع الزوائد، الهيثمي ، ج5 ، ص224 و كتاب السنة ، ج2 ، ص489 .
الباني بعد از نقل حديث ميگويد :
إسناده حسن، ورجاله ثقات .
مَنْ مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية .
هر كس بميرد و امام جماعتي نداشته باشد ، مرگ او مرگ جاهلي است .
المستدرك على الصحيحين ، ج1 ، ص150
حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث ميگويد : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين. و ذهبي نيز آن را تأييد كرده است ، ج1 ، ص204 .
من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية .
هر كس بميرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلي مرده است .
المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ، ص298و المعجم الأوسط ، ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 و مسند أبي يعلى، ج6 ، ص251 و كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ،ص489 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225.
لطفابقيه را نادان فرض نکنيد