نمونه‌هایی از اعمال سلیقه ‏ایی شیعه در تفسیر آیات و پاسخ به آنها (2)

شماره مقاله: 
259
نویسنده: 
محمد صلابی

برخی طعنه‌جویان لجوج که قائل به ارتداد و برگشت صحابه از دین هستند، به آیة 54 سوره ی مائده استدلال می‌کنند که می فرماید:  (يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ يَأْتِی اللَّـهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ يُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ  ذَلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتِیهِ مَن يَشَاءُ  وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)  (مائده / 54)
ای مؤمنان! هركس از شما از دین خود بازگردد (و از ایمان به كفر گراید، كوچكترین زیانی به خدا نمی‌رساند و در آینده) خداوند جمعيّتی را (به جای ایشان بر روی زمین) خواهد آورد كه خداوند دوستشان می‌دارد و آنان هم خدا را دوست می‌دارند. نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر كافران سخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد می‌كنند و به تلاش می‌ایستند و از سرزنش هیچ سرزنش‌كننده‌ای (در اطاعت از فرمان خداوند) هراسی به خود راه نمی‌دهند. این هم فضل خدا است (كه كسی دارای چنین اوصافی باشد) ؛ خداوند آن را به هركس كه بخواهد (به خیر و خوبی نائل شود) عطاء می‌كند و خداوند دارای فضل فراوان و (انعام بیشمار است، و از مستحقّان آن) آگاه است.
 
این آیه که در دسترس ما قرار دارد و امامیه آن را دلیل ارتداد و از دین برگشتگی اصحاب می‌داند، [1] بزرگترین دلیل است بر عظمت و بزرگواری اصحابی که برای دفاع از اسلام از هیچگونه جانفشانی دریغ نکرده اند، نه اینکه دلیلی بر ارتداد و از دین برگشتگی آنها باشد. طبری با سند خود از علی روایت کرده که او در مورد آیه فوق گفت: آن جمعيّت که خدا آورد و آنها را دوست می‏داشت و آنها هم دوست دار خدا بودند، ابوبکر واصحابش هستند.
حسن بصری گفته است: بخدا این ابوبکر و یارانش می‌باشند، و ضحاک گفته است: آن جماعت ابوبکر و یاران او بودن که وقتی جمعی از عرب در صدد ارتداد و از دین برگشتن بر آمدند، ابوبکر و یاورانش به جهاد و مبارزه علیه آنها به پا خواستند تا اینکه آنها را به اسلام بازگرداند. قتاده بن جریر طبری و دیگر بزرگان تفسیر چنین نظر داده‏اند.[2]

این آیه از خصوصیات آن نسل برتر و توانمند سخن گفته و بیان داشته‌ که اهل ایمان سرانجام پیروزی و قدرت و تمکین را خواهند یافت و به عزّت و کرامت نایل خواهند شد، در حالیکه دسیسه و حیله‏گری مرتدان بر خودشان بر خواهد گشت، و فرومایه و ذلیل خواهند شد. و این حقیقتی است که هر که تاریخ را مطالعه کند عزّت و سربلندی صحابه و در رأس آنها خلیفه ی راشده ابوبکر صدّیق را لمس می‏کند و می‏داند که پیشگامان ردّه چگونه خوار و سرافکنده و رسوا شدند که مسیلمه، عنسی و سجاح از جمله ی آن شکست خوردگان بودند.[3]


ویژگی‌هایی که در این آیه ذکر شده، قبل از هر کس بر ابوبکر صدّیق رضی الله عنه و یارانش که با مرتدان جنگیدند، انطباق می‌یابد. خداوند متعال آنها را با کاملترین صفات و بالاترین احترام آنها را مدح ستوده، چون بیان فرموده که مهرورزی متقابلی میان او و آنها وجود دارد. همچنین یکی دیگر از اوصاف آن نسل برگزیده  این است که در برابر مؤمنان فروتن و متواضع و در مقابل کافران سرسخت و نیرومند هستند، در راه خداوند متعال به جهاد می‌پردازند و از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای بیم و واهمه ندارند. البته بنده ?این خصوصیات و اوصاف را در کتابی تحت عنوان "الانشراح و رفع الضیق فی سیرة ابی بکر الصدیق[4]" شرح و توضیح داده‌ام، کسی که خواهان مطالب بیشتری است، بدان مراجعه کند.

 آیه سوره ی توبه
خداوند متعال فرموده است:
(يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِیلَ لَكُمُ انفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ  أَرَضِیتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ  فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ * إِلَّا تَنفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا  وَاللَّـهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِیرٌ) (توبه / 38-39)
ای مؤمنان! چرا هنگامی كه به شما گفته می‌شود: (برای جهاد) در راه خدا حركت كنید، سستی می‌كنید و دل به دنیا می‌دهید آیا به زندگی این جهان به جای زندگی آن جهان خوشنودید  (و فانی را بر باقی ترجیح می‌دهید آیا سزد كه چنین كنید؟) تمتّع و كالای این جهان در برابر تمتّع و كالای آن جهان، چیز كمی بیش نیست. اگر برای جهاد بیرون نروید، خداوند شما را (در دنیا با استیلاء دشمنان و در آخرت با آتش سوزان) عذاب دردناكی می‌دهد و (شما را نابود می‌كند و) قومی را جایگزینتان می‌سازد كه جدای از شمایند (و پاسخگوی فرمان خدایند و در اسرع وقت دستور او را اجرا می‌نمایند. شما بدانید كه با نافرمانی خود تنها به خویشتن زیان می‌رسانید) و هیچ زیانی به خدا نمی‌رسانید (چرا كه خدا بی‌نیاز از همگان و دارای قدرت فراوان است) و خدا بر هر چیزی توانا است.

بعضی از علمای شیعه گفته‏ اند: این آیه بطور صریح و آشکار بیان می‌دارد که صحابه رضی الله عنهم در ارتباط با امر جهاد سستی از خود نشان داده و دل به دنیایی بستند که می‌دانستند در برابر آخرت متاعی ناچیز است، تا جایی که سزاوار این توبیخ و سرزنش خدا شدند، و در بسیاری از آیات دیگر آمده است که نشان می‌دهند سستی آنها از جهاد و قتال تنها یک بار نبوده است، بلکه چندین بار بوده است.
 
در آیه ی 38 سوره ی محمّد آمده است:
(هَا أَنتُمْ هَـؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ  وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ  وَاللَّـهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ  وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُم) (محمّد / 38).

نویسندة کتاب "آنگاه هدایت شدم" در صفحه 115 می‌نویسد: "کاملاً بدیهی و روشن است که صحابه بعد از پیامبر متفرق شده و با هم اختلاف پیدا کردند و آتش فتنه و آشوب را روشن کردند، تا اینکه کار به جایی کشیده شد که کشتارهای خونین در میان آنها روی داد؛ امری که موجب شد مسلمانان به واپس‌گرایی و عقب‌ماندگی دچار شوند و دشمنان چشم طمع به آنها بدوزند".

ما اینگونه به این شیعی رافضی جواب می‌دهیم: "در این آیه طعنه و اتهامی‏علیه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود ندارد، بلکه خداوند متعال در این دو آیه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را برای شتافتن به جهاد تشویق و ترغیب کرده است، هنگامی‏که پیامبر صلی الله علیه وسلم در غزوه ی تبوک اصحابش را به غزوه و یورش بردن بر روم فرمان داد درست در زمانی بود که دست تنگی و نیازمندی اصحاب نمایان بود، هوا بسیار گرم و راه هم بسیار طولانی بود که این امر تا حد زیادی بر بعضی از آنها سخت و گران آمد، در نتیجه آیات فوق در راستای ترغیب و تشویق برای جهاد در راه خدا و هشدار دادن از سهل‌انگاری در آن، فرود آمدند که پس از آن، اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم به فرمان پروردگارشان لبیک گفتند.
در تفسیر طبری پیرامون این آیه که خداوند متعال می فرماید:  (يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِیلَ لَكُمُ انفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ)  (توبه / 38).ای مؤمنان! چرا هنگامی كه به شما گفته می‌شود: (برای جهاد) در راه خدا حركت كنید، سستی می‌كنید و دل به دنیا می‌دهید؟
طبری می گوید: این آیه تشویق و ترغیبی از خداوند متعال است به اصحاب بزرگوار تا برای شرکت در جنگ با روم آماده شوند و این در غزوه ی تبوک بود که رسول خدا صلی الله علیه و سلم در آن حضور یافت [5].


بدون شک این دو آیه، به نوعی به عتاب و سرزنش آن دسته از کسانی می‌پردازند که امر جهاد برایشان سنگینی می‌کرد، ولی نباید آن را بر همه اصحاب تعمیم دهیم، کسانی که شتابان به فرمان خدا و رسولش لبیک گفته و برای جهاد آماده شدند. و اکثریت صحابه هم مشمول این عتاب نمی‌شوند[6].ابن کثیر گفته است: این شروعی است برای عتاب و سرزنش کسانی که در غزوه ی تبوک از رسول خدا تخلف ورزیدند[7].

بدیهی است که در غزوه ی تبوک کسی از صحابه - البته به استثنای افرادی که معذور بودند - جز سه نفر تخلف نکردند، همانگونه که حدیث مشهور کعب بن مالک بر این دلالت دارد[8] و آن سه نفر کعب بن مالک و هلال بن امیه، و مراره بن ربیع بودند. با این وجود، نص صریح قرآن که باطل از هیچ سویی بدان راه نمی‌یابد، ثابت شده که خداوند متعال توبه آنها را قبول کرد و در راستای توبه‌ آنها وحی و پیام آسمانی بر سائر اصحاب نازل شد که در قرآن می‏خوانیم، که می فرماید:
(لَّقَد تَّابَ اللَّـهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ  إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّـهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّـهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ) (توبه / 117-118)
خداوند توبه پیغمبر (از اجازه‌ دادن منافقان به عدم شركت در جهاد) و توبه مهاجرین و انصار (از لغزشهای جنگ تبوك، مثل كُندی و سستی اراده واندیشه بد به دل راه دادن و آهنگ بازگشت از نیمه راه جهاد) را پذیرفت. مهاجرین و انصاری كه در روزگار سختی (با وجود گرمای زیاد، كمی وسیله سواری و زاد، فصل درو و چیدن محصول خود) از پیغمبر پیروی كردند (و همراه او رهسپار جنگ تبوك شدند) بعد از آن كه دلهای دسته‌ای از آنان اندكی مانده بود كه (از حق به سوی باطل) منحرف شود. (در این حال) باز هم خداوند توبه آنان را پذیرفت. چرا كه او بسیار رؤوف و مهربان است.


خداوند توبه آن سه نفری را هم می‌پذیرد كه (بی‌هیچ حكمی به آینده) واگذار شدند (و پیغمبر و مؤمنان و خانواده خودشان با ایشان سخن نگفتند و از آنان دوری جستند) تا بدانجا كه (ناراحتی ایشان به حدی رسید كه) زمین با همه فراخی، بر آنان تنگ شد و دلشان به هم آمد و (جانشان به لب رسید. هم مردم از آنان بیزار و هم خودشان از خود بیزار شدند. بالاخره) دانستند كه هیچ پناهگاهی از (دست خشم) خدا جز برگشت به خدا (با استغفار از او و پناه‌بردن بدو) وجود ندارد (چرا كه پناه بی‌پناهان او است و بس). آن گاه خدا (به نظر مرحمت در ایشان نگریست و) بدیشان پیغام توبه داد تا توبه كنند (و آنان هم توبه كردند و خدا هم توبه ایشان را پذیرفت). بیگمان خدا بسیار توبه‌پذیر و مهربان است.


این آیات حاوی این خبر هستند که خداوند متعال توبه را از مهاجران و انصاری که پیامبر صلی الله علیه وسلم را در غزوه ی تبوک همراهی کردند، پذیرفت. غزوه ی تبوک، به غزوه عسره هم نامگذاری می‌شد، آنها با وجود اینکه در آن غزوه دچار زحمت و سختی و فقر شدیدی شدند، از پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم تخلف نورزیدند، حتی در بعضی از روایت‌ها آمده است که جماعتی از آنها یک دانه خرما را دست به دست می‌کردند؛ این یکی آن را می‌مکید سپس آب می‌نوشید و یکی دیگر آن را می‌مکید و آب می‌نوشید... تا اینکه به نفر آخر می‌رسید.[9]
 
همانگونه که به بیان این مهم می‌پردازند که خداوند متعال توبه ی آن سه نفر را که تخلف ورزیدند، قبول کرد؛ کسانی که در آن غزوه از پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم تخلف ورزیدند و بعد از آنکه پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم آنها را هجر کرد، و آنقدر پشیمان شدند که زمین با آن همه گستردگی بر آنها تنگ شد.[10]
بنابراین دیگر برای هیچ کس عذر و بهانه‌ای باقی نمانده که بخواهد به صحابه ی گرامی‏ناسزا یا زبان زخم بزند، یا به چیزی اشاره کند که (بنا به مقتضای انسانی) از آنها صادر شده. مگر نه  این است که خداوند متعال آنها را مورد عفو و مغفرت خود قرار داده، و توبه?ی آنها را پذیرفته، و در کتابش تعریف و تمجیدی عظیم از آنها بعمل آورده است و پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم هم در سنّت خود آنها را پاکیزه و مبراء معرفی کرده است.[11]


امّا در رابطه با کشمکش و درگیری متقابل میان اصحاب رضی الله عنهم  باید بگوییم که این حوادث در دوران علی رضی الله عنه اتفاق افتاد و علّت اختلاف صحابه، را بیان کردیم.  واینكه که هر دسته دلیلی برای خود داشته و از همه برچسب‌هایی که در این رابطه به آنها می‌زنند، بری هستند و بیشتر عملکردهای آنان در این ارتباط، ناشی از اجتهاد فکری آنها بوده و کسی حق ندارد به دلیل آن آراء و اجتهادات، آنها را مورد مذمت و نکوهش قرار دهد[12]، بلکه بهترین روش این است که از اظهارنظر درباره ی اختلافات آنها چشم پوشی کنیم و با نگاهی خیراندیشانه و مهربانانه بنگریم که  این روش در رابطه با حق آنها استوارترین روش است. رضای خدا بر همه ی آنها باد.[13]

******************************************
1- ثمّ أبصرت الحقیقة ص 311.
2- تفسیر طبری (4/123-624).
3- همان منبع ص 312.
4- الانشراح و رفع الضیق فی سیرة ابی بکر الصدیق، 288-291؛ اثر مؤلف.
5- تفسیر طبری (6/372).
6- الانتصار للصحب و الآل ص 327
7- تفسیر ابن کثیر (2/372).
8-. بخاری شماره (4118)، مسلم (2769).
9- تفسیر طبری (6/502) تفسیر بغوی (2/333).
10- الانتصار للصحب و الآل، ص 329.
11- همان منبع، ص 328.
12- همان منبع ص 330.
13- بخاری، کتاب الرقاق، شماره (6584)، (6587).

دیدگاه ها

نظریه عدالت صحابه

با عرض سلام:

با تشکر از مقاله شما در عین اینکه تلاش بسیار فرمودید تا صحابه را از اتهاماتی که به ایشان وارد شده استتبرئه فرمایید اما علیرغم این تلاش متاسفانه نتیجهای حاصل نشده است و اشکالات ذیل بر ان وارد میباشد

1-در ایه اول مصداق فسوف یاتی الله بقوم یبحبهم و یحبونه را فرمودید فارق از این که استنادات ذکر شده قبل خدشه هست یا نه ولی نفرمودید مصداق قسمت اول ایه من یرتد منکم عن دینه  کیست ایا از صحابه است یا نه دقیقا بفرمایید چه کسی بر اساس این ایه متد شده بود که که خداوند خداوند ابوبکر و یارانش را به جای انها اورد

2-طبق ادعای شما ابوبکر اولین کسی بود که ایمان اورد پس نیازی نبود که خداوند او را بیاورد او که از قبل بوده است و به قول شما اولین ایمان اور بوده است پس نتیجه میگیریم یا ابوبکر بعد از اینکه عدهای از مسلمانان مرتد شدند ایمان اورد(بر اساس تفسیر شما از این ایه)پس ادعای ایمان او از ابتدا و اول من اسلم در مورد ابوبکر رد خواهد شد یا اینکه اگر به اول من اسلم بچسبید که تفسیر جدید شما با احادیث ذیل ان غلط خواهد بود یعنی همان بیان شیعه در مورد این ایه درست است

3-نطر روشن امیر المومنین (ع) در مورد ابوبکر و یارانش در بسیاری موارد بیان شده است یکی از انها خطبه شقشقیه در نهج البلاغه میباشد   خطبه را مطالعه بفرمایید و در جای دیگر شورای عمری برای تعیین جانشین خلیفه امیر المومنین به صراحت  ازسنت شیخین

انتقاد فرمودند واز عمل بدان تبری جستند این نقل موثق تاریخی با بیان مشکوک جنابعالی تناقض دارد

3-در مورد ایات بعد به صراحت بفرمایید چه کسانی از دستور جهاد تخلف کردند و چه کسانی در انفاق بخل ورزیدند در همان منابع ایه اول اسامی این افراد ذکر شده است چرا حضرت عالی از اعلام اسامی انها امساک میکنید هیچ چیز بهتر از صداقت و انصاف نیست 

اگر  خواستید بنده نیز میتوانم این کار را بکنم امر بفرمایید انجام میدهم برای تنویر افکار عموم مسلمین خوب است   

با سلام نظر و روش على رضي

با سلام

نظر و روش على رضي الله عنه با خلفاى قبل از او واضح و آشکار هست فلسفه سرایی شما مثل آب در هاون کوبیدن هست, تهمتی به آیات خداوند و روش و سیرت صحابه کرام از جمله علی رضی الله عنه هست به فضل برکت و جهاد آن بزرگواران بوده که امروز از آیین زدتشتیت به اسلام گرویده ایم مگر اینکه بگویید بله  قبل از اسلام هم موحد بوده اید این محال است! لکه شقشقیه که دامن خویش را بدان آلوده کرده اید اینجا جواب داداه بددقت بخوانید

http://www.islamtxt.net/content/article/562

با تشکر

بسم الله الرحمن الرحيم لازم

بسم الله الرحمن الرحيم

لازم به ذكر است هنوز آنچه كه شيعيان در مورد صحابه اي كه در روز غدير خم با علي بن ابيطالب به امارت و اميرالمؤمنين بيعت كرده بودند، و آن را شكستند؛ پابرجاست. و عدم پاسخگويي از سوي ما چيزي از حقيقت موضوع نخواهد كاست.

بسم الله الرحمن الرحيم لازم

بسم الله الرحمن الرحيم

لازم است مطالبي را كه بيان فرموده ايد بياوريد تا روشن شود كه واقعيت چيست، چرا كه نگفتن واقعيات چيزي از حقيقتي كه وجود دارد و داشته است كم نخواهد كرد، بلكه فقط براي جويندگان حقيقت راهگشا خواهد بود.

اما در بيان اينكه گفته ايد اتهام، آيا آنچه كه در تاريخ بيان شده و شواهد و ادله ي فراوان بر آن وجود دارد اتهام است يا واقعيت؟

واقعه ي روز غدير و بيعت با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب حقيقتي است كه به وقوع پيوسته و انكار اين حقيقت هيچ از آن كم نخواهد كرد، فقط من هر چه خواستم از علما و بزرگان كه علت شكستن بيعت توسط آنان كه در سقيفه جمع شدند را بيان كنند، هيچ نبود. به غير از انكار واقعيت تاريخ.

اين شكستن بيعت اتهام نيست بلكه واقعيتي است كه به وقوع پيوسته و در اثر آن اجتماع مسلمين دچار اختلاف شد، و آنانكه اين اختلاف را پديد آوردند بايد پاسخ گو باشند كه چرا بيعت خود را شكستند؟

تفاسيري كه از آيات بيان ميشود در جاي خود بسيار قابل تأمل و دقت است ولي در صورتي پذيرفته خواهد شد كه ابتدا پاسخ داده شود چرا فرمان پيامبر به كنار گذارده شد و بيعتي كه در حضور رسول خدا انجام گرفته بود شكسته شد و بر امام خود خروج كردند؟

اگر اين موضوع روشن شود همه امور نيز بهتر و دقيقتر قابل برطرف شدن خواهد بود.

منظور پیامبرصلی الله علیه

منظور پیامبرصلی الله علیه وسلم تشویق پیروانش به توجه بیشتر و ایجاد قدر و اعتبار و مهر و محبت برای علی (ع) پسر عم و شوهر یگانه دخترش فاطمه (س) بوده است (فقط و فقط و نزد ما هیچ اعتباری بیش از این ندارد)
شیعه معتقد است اكثریت با ابوبكر بیعت نكرده و بیعت اقلیت نیز با اجبار و اكراه بوده است . سئوال اینجاست: پس ابوبكر رضی الله عنه چگونه توانست به خوبی از پس آن همه مشكلات پس از خلافت بر آید . علم غیب داشت یا قوای آسمانی به او كمك می كردند ؟!!! یا این از لیاقت ذاتی خود او بود ؟ هر پاسخی بدهید به ضرر شیعه تمام می شود !

امام اگر منتخب خدا باشد میشود نبی یا رسول و ائمه رضی الله عنهم خودشان چنین چیزی را قائل نبودند شما چرا گریبان چاک می کنید؟

من تضمین میکنم اگر کسی شرک نکند و عمل صالح انجام دهد از گناهان کبیره دوری کند به خواست خدا میرود بهشت هر چند که اصلا ائمه را نشناسد و از صفات ماوراء طبیعت که شیعه به آنها چسپانده اند بی خبر باشد

  بسم الله الرحمن الرحيم به

 

بسم الله الرحمن الرحيم

به متن روايت نقل شده از سوي زيد بن ارقم اگر دقت كنيد دقيقا خلاف آنچه كه بيان شده است حاصل خواهد شد. پيامبر مي فرمايد: إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله وعترتي أهل بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض ثم قال إن الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد علي فقال من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه

پيامبر ميفرمايد: ان الله مولاي و أنا ولي كل مؤمن آنگاه در ادامه دست علي را گرفته و مي فرمايد من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه

دقت در فرمايش پيامبر كه خداوند مولاي من است و من ولي و صاحب اختيار همه مؤمنان هستم چه ربطي به دوستي و محبت دارد؟ كه در ادامه بخواهد دوستي و محبت علي (ع) را يادآوري كند. مگر امر مهمتري در ميان باشد و همان چيزي است كه از آن به قدر و اعتبار نام برده ايد. و اين قدر و اعتبار همان صاحب اختيار بودن علي (ع) است كه پيامبر به آن تأكيد كرده است و چه اعتباري بالاتر از اينكه خداوند او را انتخاب كرده و توسط پيامبرش معرفي شده و آنگاه براي او از مردم بيعت گرفته است.

آيا انتخاب خداوند و معرفي پيامبر مهم است يا معرفي و انتخاب در شورا؟ آيا خداي حكيم علم به همه چيز دارد يا شوراي سقيفه؟ آيا انتخاب مردم ارجحيت دارد يا انتخاب خداوند؟ آيا بيعت به امر خداوند واجب است يا بيعت به دستور شورا؟ كساني كه در شوراي سقيفه جمع شده بودند در روز غدير، به امر پيامبر گردن نهادند و با علي به اميرالمؤمنين بودن بيعت كردند و به او تبرك گفتند به امارت و اميرالمونين بودن نه براي دوستي كه دوستي نيازي به بيعت ندارد و امارت بر مؤمنين است كه بايد بيعت را همراه داشته باشد. و اين ثبت در تاريخ است. چرا بيعت را شكستند و بر انتخاب خداوند خط بطلان كشيدند؟ و بر امام منتخب خداوند و معرفي شده از سوي رسول خدا خروج كردند؟