مفهوم امامت از دیدگاه قرآن، و اوهام شيعه (1)
امامت در لغت به معنای رهبری و پیشوایی جامعه است که در زبانهای مختلف و فرهنگ های گوناگون و در هر زمان به نوعی نامگذاری شده است. مانند: ملک، پادشاه، رئیس، امپراتور،..... که در زبان عربی و مکتب اسلام امام یا امیر الموءمنین خطاب می شود. پس هر آن کسی که اداره امور جامعه را بر عهده گیرد...
امام آن جامعه است. امام یعنی آن کس که در جلو و پیشاپیش مردم قرار دارد مانند امام جماعت که در جلو نمازگزاران حضور عینی دارد و مردم که در پشت سر او قرار دارند مأموم خوانده می شوند. پس آنکه در جلو قرار دارد خواه از همه عالمتر باشد یا پست تر بهر حال امام است فرض کنید در یک اتوبوس 40 نفر مسافر می نشینند امام اتوبوس کیست؟
آن کس که در پشت فرمان قرار دارد امام آنها میباشد حال ممکن است در بین مسافران کسانی حضور داشته باشند که از لحاظ داشتن سابقه گواهینامه و رانندگی برتر از راننده حاضر در پشت فرمان باشند اما آنها امام اتوبوس نیستند آنها مأموم اتوبوس هستند و فرد راننده امام و در زبان فارسی به امام پیشوا گویند که مرکب است از پیش وا ایستاده که مختصر میگویند پیشوا.
حال با شناخت مفهوم امامت خواهیم توانست امام را بشناسیم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای شناسایی افراد حقیقت گو و اهل باطل فرمودند: " اِعرِف الحق تَعرف اَهله. اِعرِف الباطل تَعرف اَهله "
بشناس حق را تا اهل آن را بشناسی و بشناس باطل را تا اهل آن را بتوانی بشناسی. همه علوم و معارف و صفات نیز همین گونه اند. اگر علم پزشکی، ریاضی، کشاورزی و.... برای آدمی کاملأ تعریف و روشن گردد آنگاه می توانیم پزشک و ریاضی دان و کشاورز را بشناسیم.
مقصود اینست برای شناخت امام می بایست نخست امامت تعریف گردد.
پس هر گروه و ملت رهبری دارند و شریعت اسلام هم امام و پیشوایی دارد که سخن ما در این مورد خواهد بود.
علی علیه السلام در خطبه 45 میفرماید: " و ان لکل مأموم اماماً یقتدی به یستضیئ بنور علمه " بدانید که هر مأمومی امامی دارد که از او تبعیت کرده و به نور دانش او روشنی می جوید. که زنده و حاضر و پیش رو باشد.
دوم : انواع امامت
کلمه امام بر وزن مکان یا مقام به معنای جلو و پیش رو است و کلمه امام بر وزن کتاب و حساب به معنای رهبری است که در جلو مردم حضور دارد و مقتدای پیروان خویش است آن کس که امت، او را تبعیت کرده و خواهان او هستند امام است حال نتیجه می گیریم کسانی که پیرو کتاب باشند و کتاب در مقابل آنها قرار دارد امام آنان کتاب است.
پس هر کس به دنبال هر چیز و هر کسی باشد مثل علوم مادی فیزیک و شیمی یا حق و یا باطل آن چیز و آن کس امام اوست.
راغب درمفردات کلمه امام را اینگونه توضیح می دهد : «ریسمانی که بنایان برای تراز بودن ساختمان در مقابل خود قرار می دهند اِمام گویند. انسان چه حق بگوید چه باطل اگر در مقام پیشوایی قرار گرفت برای کسانی که از او تبعیت می کنند اِمام است».
اینک که قرآن حضور دارد امام است و آنگاه که از آن تبعیت و پیروی کردیم اِمام است. پیامبر در مورد امامت قرآن فرموده: «من جعله امامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه ساقه الی النار» ترجمه: هر کس قرآن را امام خود قرار دهد قرآن او را به بهشت میکشاند و هر کس قرآن را پشت خود قرار دهد قرآن او را به آتش جهنم میفرستد.
خداوند در آیه 17 سوره هود در مورد امامت قرآن فرموده است:
" وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً " و [حال آنكه] پيش از آن، كتاب موسى، راهبر و [مايه] رحمتى بود.
خداوند در سوره انبیاء آیه 73 میفرماید: " وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ "
ترجمه : و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند، و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.
در خطبه 163 نهج البلاغه اینچنین می خوانیم : " فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِی وَ هَدَى " ترجمه: بدان كه برترینِ بندگان خدا نزد او راهبر دادگری است كه به راه هدایت رود و مردم را به حق رهبری كند.
بسیاری از کتب ضاله که انسانها از آن ها پیروی می کنند برای پیروان آن کتابها نیز حکم امام دارند البته امام گمراهی هستند هم خودشان و هم کتبشان.
در قرآن کریم، سوره توبه آیه 12 می خوانیم : (فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ) ترجمه : «پس با پيشوايانِ كفر بجنگيد» خداوند در سوره قصص آیه 41 در مورد این ائمه میفرماید: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ )
ترجمه : ما آنها را امامانی قرار دادیم که مردم را به سوی آتش هدایت می کنند.
نتیجه آنکه امامت بر دو گونه است، امام حق و امام باطل.
در خطبه 163 نهج البلاغه آمده: " وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُل " ترجمه: و بدترینِ مردم نزد خدا اِمام ستمگری است كه خود گمراه باشد و دیگران را به گمراهی كشاند.
معلمی که انسان در حضور اوست امام است. پس حکما، رؤسا، فرمانداران کشوری و لشکری، روءسای ادارات در محل کار خود امامند.
سوم : تعمیم امامت
در اجرای قوانین اسلام لازم است همیشه یکنفر مسئولیت را بعهده بگیرد.
اگر بر روی زمین دو نفر زندگی کنند باید یکی بر دیگری امامت کند. همانگونه که بنیان خانواده بر وجود یک زن و مرد استوار است یکی از این دو باید مسئولیت خانواده را به عهده بگیرد که اسلام این وظیفه را بر عهده مرد گذارده است.
پس وقتی در بین دو نفر مشخص گردد مسئول کیست آن شخص مسئول امام است.
برای مثال در نماز که فلسفه آن بر جماعت است آن کسی که در جلو قرار گرفته امام جماعت است فلسفه نماز جماعت کجاست؟
آنجا که بر اساس دستور الهی می گوییم :
(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) الفاتحه/6 ) "نا" در (اهْدِنَا) متکلم مع الغیر است یعنی خدایا ما را در صراط مستقیم هدایت فرما.
(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) الفاتحه/5 ، ما تو را می پرستیم وما از تو کمک می جوئیم،
اگر اقامه نماز جماعت نبود و انفرادی بود باید می گفتیم: " ایاک اعبد و ایاک استعین "
ولی برای پرستش در مورد خداوند ضمیر جمع بکار نمی رود میگوییم " ایاک " فقط تو را عبادت میکنیم.
حال این نماز جماعت از خانواده شروع شده و تا محله و شهر و کشور ادامه می یابد. پس امامت عمومیت دارد وهر که سرپرستی خانواده را دارد در خانه خود امام است و.....
این ائمه جدا جدا مسئول اداره خانواده و شهر و روستا و کشور خود هستند و انتخاب امام فقط به صورت شورایی است که از انتخاب شورای محل شهر، کشور انجام می پذیرد و در انتخاب نهائی امام کشور مشخص می گردد. پس این ائمه کوچک هستند که امام بزرگ را از طرف کل مردم انتخاب می کنند. اینگونه امامت در همه زمانها و مکانها تا قیامت در اسلام ساری و جاری است.
در سوره بقره آیه 143 اینگونه می خوانیم:
( وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیكُونَ الرَّسُولُ عَلَیكُمْ شَهِیدًا ) ترجمه : شما از این جهت است برترو بالاتر هستید که الگوی مردم باشید و پیامبر الگوی شماست.
کلمه « وَسَطًا » در اینجا به معنای افضل است و شاهد به معنای الگوی دیگران بودن و پیامبر هم الگوی شما میباشد.
قرآن کریم در سوره آل عمران آیه 110 امت برتر را اینگونه تشریح می فرماید:
(كُنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ)ترجمه: « شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شدهايد: به كار پسنديده فرمان مىدهيد، و از كار ناپسند بازمىداريد ». پس آنکس که امر به معروف و نهی از منکر می کند امام است و امر به معروف و نهی از منکر بهترین نشانه امامت همگانی است. از نظر قرآن امامت در قرآن همگانی است ودر انحصار عده ای خاص نمیباشد.
خداوند در سوره فرقان آیه 74 میفرماید:" وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا " و این از صفات عباد الرحمن است. ترجمه: که می گویند خداوندا از همسران ما فرزندانی به ما عطا کن که ما را سربلند کرده و نور چشم باشند و پروردگارا مارا امام متقین قرار بده.
اینگونه بندگان نمی خواهند امام ناس باشند و یا امام مومنین بلکه از خدا می خواهند آنان را امام متقین قرار دهد.
به استناد صریح قرآن امامت منحصر به یک زمان خاص، مکان خاص و عده ای افراد خاص نیست و تا قیامت بر همه مومنین وظیفه شده است.
حال اگر امامت مانند نبوت و رسالت انتصابی بود بر خدا لازم بود که تا صبح قیامت این افراد را با اسم و رسم یادآوری و معرفی نماید.
بر اساس اعتقادات مذهبی شیعه آیا در کجای قرآن به اسامی این افراد اشاره شده است؟
چهارم : انتخابی بودن امامت
آنچه خداوند توسط پیامبران به جهت هدایت مردم نازل فرموده دین است و فرقه های انشعابی از دین یعنی مذاهب در مسائل گوناگون با یکدیگر اختلاف دارند که از آن جمله امامت است. حتی در مذهب شیعه اثنی عشری نیز همگی بر یک قول نبوده و نظرات مختلف دارند.
عده ای می گویند امامت انتصابی و از طرف خداست دسته ای اعتقاد دارند که موروثی است و گروهی دیگر می گویند ذاتی است.
قرآن امامت را انتخابی می داند و بر اساس رأی مردم است و نبوت انتصابی و از طرف خداوند است. در مورد انتصابی بودن رسالت از طرف خدا در سوره انعام آیه 124 چنین آمده: " اللّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ " ترجمه : خدا می داند چه کسی را به رسالت برگزیند.
و این نیست که کسی با ریاضت کشیدن و.... بتواند پیامبر شود ولی امامت شورایی و انتخابی بوده و به همین دلیل اینهمه در اسلام بر شورا تأکید شده است.
در سوره شوری آیه 38 چنین می خوانیم :
(وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ) ترجمه: و آنانکه دعوت پروردگار خویش را اجابت کردند و بپای داشتند نماز را و امرشان را در میان خود به مشورت نهاده و از آنچه روزی شان کرده ایم انفاق میکنند. نتیجه اقامه نماز و انجام امور با مشورت و شورا و انفاق دستور اکید خداوند است و از صفات مومنین می باشد و مهمترین امر در شورا انتخاب امام و پیشوا است.
خداوند در سوره آل عمران آیه 159 میفرماید: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ)
ترجمه: این رحمت خداوند است که تو نرمش نشان می دهی و اگر تند خو و سخت دل بودی اطرافت جمع نمی شدند پس آنها را عفو کن و بر آنان آمرزش بخواه و در امر با ایشان مشورت کن.
اگر تعیین امامت از طرف خداوند بود مشورت معنا نداشت چون خداوند با کسی مشورت نمی کند. و امامت یک امر مردمی است که خداوند آنرا به خود مردم و مشورت با همدیگر محول می کند.
خداوند در سوره نساء آیه 59 می فرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ)
ترجمه : ای اهل ایمان اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول را و صاحبان امر از خودتان را و اگر در چیزی اختلاف کردید آنرا به خدا و رسول برگردانید.
اولاً: ما می گوئیم مخاطب مومنین هستند.
می گوید اطاعت کنید خدا و رسول را و برای (أُوْلِی الأَمْرِ) اطیعوا را حذف کرده و با واو عطف اطاعت از آنها را تعیین فرموده است.
ثانیاً: (أُوْلِی الأَمْرِ) مفرد نیست و جمع است یعنی والیان امر ثالثاً: اولی الامر منکم صاحبان امر از خودتان یعنی انتخاب از میان مومنین و در ادامه آیه:
" فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ "
مقصود آن است که در اطاعت که شامل سلسله مراتب 1- خداوند 2- رسول خدا 3- اولی الامر می باشد اگر با اولی الامر اختلافی پیش آمد اولی الامر را حذف نموده و از خدا و رسول اطاعت کنید بر اساس آیه قرآن اطاعت از رسول اطاعت از خداست. در سوره نساء آیه 80 خدواند چنین میفرماید:
" مَّنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ " ترجمه : آنکس که از رسول اطاعت کند بدرستیکه از خداوند اطاعت کرده است و این مفهوم توحید و شهادتین است و بین اطاعت از خدا و رسول اختلافی نیست.
در مسئله اولی الامر که محل اختلاف است و بعضی ائمه را (أُوْلِی الأَمْرِ) میدانند بهتر است به خود قرآن مراجعه کنیم.
در قرآن (أُوْلِی الأَمْرِ) دو مرتبه نقل گردیده است که در سوره نساء آیه 83 چنین میفرماید.
(وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ)
ترجمه: هنگامیکه می آمد بر ایشان اسرار جنگی که عبارت بود از ایمنی یا ترس آنرا منتشر میکردند و اگر میبردند آن را پیش رسول و صاحبان امر از خودشان تا آنانکه اهل استنباط هستند آن را بدانند.
چند نکته در آیه فوق قابل توجه است:
1.آیه متعلق به زمانی است که ائمه شیعه نبوده اند.
2.ضمیر "هم" در منهم اول به مردم برمیگردد.
3.(أُوْلِی الأَمْرِ) جمع است و نه یکنفر ولی امام در هر زمانی یکنفر است.
4.(مِنْهُمْ) دوم ضمیرش به (أُوْلِی الأَمْرِ) راجع است و معلوم میشود که برخی از آنان اهل استنباط نیستند.
5.اینکه انتخاب (أُوْلِی الأَمْرِ) از طرف مردم است.
6.اولی الحکم نداریم باید تفاوت بین امر و حکم را بفهمیم. حکم از طرف خداست که توسط رسول بدون مشورت ابلاغ میشود و امر امانتی است که توسط مردم تعیین میگردد. و این تفسیر قرآن به خود قرآن است.
نتیجه می گیریم رسول از طرف خداست و اولی الامر منتخب مردم جامعه نه منتصب از طرف خداوند.
اینک انتخابی بودن امام را در نهج البلاغه مورد بررسی قرار میدهیم.
علی (ع) در نامه ششم از نهج البلاغه چنین می فرماید:
" إِنَّهُ بَایعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَایعُوهُمْ عَلَیهِ فَلَمْ یكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًی فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى "
ترجمه : همانا کسانی با من بیعت کرده اند که با ابابکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت کردند پس آن که در بیعت حضور داشت نمی تواند اِمام دیگر انتخاب کند و آن کس که غایب بود نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمین از آن مهاجرین و انصار است پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند و یا بدعتی پدید آورد او را به جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند. اگر سرباز زد با او پیکار می کنند زیرا که به راه مسلمانان در نیامده خدا هم او را در گمراهی اش رها می کند.
در این نامه چند مطلب قابل دقت است:
1-امامت شورایی و حق مردم است به دلیل «إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ»
2-انتخاب امام با بیعت قوم شکل می پذیرد « إِنَّهُ بَایعَنِی الْقَوْمُ »
3-مهر تأیید علی است بر امامت ابوبکر، عمر، عثمان، که طریقه بیعت مردم با آنان را ملاک امامت خود قرار می دهد. « عَلَى مَا بَایعُوهُمْ عَلَیهِ »
4-شورای مرکزی مهاجرین و انصار هستند که کاندیدای امامت را معرفی می کنند و منتخب را امام قرار می دهند به دلیل « فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ »
5-رضایت خداوند در تعیین امام از طرف مردم است به دلیل « كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًی »
6-کسانیکه در انتخابات شرکت کرده اند حق مخالفت با رأی مردم را ندارند به دلیل « فَلَمْ یكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یخْتَارَ »
7-کسانیکه منکر انتخاب امام در شورا هستند باید با آنها مبارزه کرد به دلیل « فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ »
8-تنها راه تعیین امام انتخاب از طریق مشورت است از میان همه مسلمین. (فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًی)
- 7980 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
بسم الله الرحمن الرحيم 1- (در
بسم الله الرحمن الرحيم
1- (در خطبه 163 نهج البلاغه آمده: " وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُل " ترجمه: و بدترینِ مردم نزد خدا اِمام ستمگری است كه خود گمراه باشد و دیگران را به گمراهی كشاند) ملاك و معياري كه براي شناخت ستمگري بايد در نظر گرفته شود چيست؟
2- آيا ميزان و معيار شناخت ستمگري، ميزان فهم و درك مردمان است يا معيار و ميزان مشخصي از سوي خداي متعال معين شده است؟
حال اگر امامت مانند نبوت و رسالت انتصابی بود بر خدا لازم بود که تا صبح قیامت این افراد را با اسم و رسم یادآوری و معرفی نماید.
بر اساس اعتقادات مذهبی شیعه آیا در کجای قرآن به اسامی این افراد اشاره شده است؟
1- در كجاي قرآن كريم بيان تعداد ركعات نماز بيان شده و شكل خواندن آن بيان گرديده است؟
2- آيا پيامبر تبيين نموده كه تعداد ركعات و شيوه خواندن چگونه است يا خود ما از آيات قرآن فهميده ايم و به آن عمل كرده ايم؟
4- اين آيه در مورد پيامبر نشان دهنده چيست: ما ينطق عن الهوي ان هو الي وحي يوحي؟
5- در روز غدير خم كه پيامبر مردم را در وادي غدير خم جمع كرد و فرمود آنان كه رفته ان باز گردند و آنان كه نرسيده اند، برسند، و آنگاه براي آنان خطبه اي طولاني خواند و مردم را به اطاعت و فرمانبرداري خويش كه اطاعت از خداي متعال است گوشزد كرد و آنگاه بيان فرمود:
( 8464 ) أخبرنا محمد بن المثنى قال حدثني يحيى بن حماد قال حدثنا أبو عوانة عن سليمان قال حدثنا حبيب بن أبي ثابت عن أبي الطفيل عن زيد بن أرقم قال لما رجع رسول الله صلى الله عليه وسلم عن حجة الوداع ونزل غدير خم أمر بدوحات فقممن ثم قال كأني قد دعيت فأجبت إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله وعترتي أهل بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض ثم قال إن الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد علي فقال من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فقلت لزيد سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال ما كان في الدوحات أحد إلا رآه بعينيه وسمعه بأذنيه (السنن الكبرى - النسائي - ج 5 - ص 130) به چه معناست؟
6- در اين روايت كه از قول پيامبر نقل شده است، پيامبر مردم را امر به ترك نكردن قرآن و عترت كرده و در ادامه تاكيد كرده كه خدا مولاي من و من مولاي همه مؤمنان هستم، و آنگاه به معرفي علي بن ابيطالب به عنوان مولا كرده و آنگاه دعا فرموده است، در كجاي اين فرمايش به مردم امر شده است كه كتاب خدا را به عنوان امام خود انتخاب كنيد؟
7- چرا بعد از آني كه علي بن ابيطالب را معرفي كرد به مردم امر فرمود كه با او به امارت مؤمنين (اميرالمؤمنين) بيعت كنيد؟
8- چرا بعد از آني كه ابوبكر و عمر به عنوان صحابه با او بيعت كردند او را اميرخود خواندند و به فرمان پيامبر او را اميرالمؤمنين خطاب كردند؟
شيوه پيامبر در زمان حياتشان اينگونه بود كه اگر براي جنگ و يا امري از مدينه خارج ميشدند كسي را معرفي ميكردند كه مردم به او مراجعه كنند، آيا پيامبري كه به امر الهي در مدت كوتاهي كه بين مردم نيست آنان را بدون رئيس قرار نميدهد، امكان دارد مردمان را بعد از خود بدون امام قرار داده باشد و اين امر را به خود مردم واگذار كرده باشد كه آنان توسط شورا به انتخاب امام مبادرت ورزند؟
1- آنچه كه در اين جا به عنوان نامه اميرالمؤمنين آورده ايد به معاوية بن ابي سفيان است هنگامي كه او از بيعت با او خودداري كرده بود و بر علي بن ابيطالب خروج كرده بود، و اين نامه نشان دهنده همان روشي است كه پيشينيان برگزيده بودند نه صحت و درستي آن راه گذشتگان كه وقتي با علي بن ابيطالب ميخواستند بيعت كنند او بيان داشت كه من به كتاب خدا و سنت پيامبر عمل خواهم كرد، در حالي كه ديگران ميگفتند بايد به كتاب خدا و سنت پيامبر و روش شيخين عمل كني!! و او بيان داشت كه فقط به كتاب خدا و سنت پيامبر عمل خواهم كرد و مردم به اين روش با علي بن ابيطالب بيعت كردند، آيا قبول نداشتن روش شيخين دليل بر انكار آنان نيست؟
از كجا استفاده شده است كه امامت شورايي است؟ در حالي كه رسول خدا در روز غدير در انظار آناني كه حضور داشتند 12 جانشين خود را يكي بعد از ديگري معرفي ميكند به اسم و نشانه و مشخصات كامل، و آنگاه به مردم امر ميفرمايد كه حاضرين به غائبين برسانند، و آنگاه براي اولين ايشان كه همان علي بن ابيطالب است از مردم بيعت ميگيرد و حتي شيخين نيز با علي بن ابيطالب به اميرالمؤمنين بودن بيعت ميكنند. و آنگاه بعد از رحلت رسول خدا در سقيفه بني ساعده نكث بيعت با خدا و رسولش ميكنند و به معرفي ابوبكر به عنوان خليفه مبادرت ميورزند، و آنگاه از امام خود ميخواهند كه با آنان بيعت كند، در حالي كه آنان بيعت خود را شكسته بودند و بر امام خود خروج كرده بودند.
اگر رضايت خدا به رضايت مردم است اصلا چرا خداوند رسولان را براي هدايت مردمان گسيل داشت چرا كه مردمان به روش خود راضي بودند، و آمدن پيامبر موجب نارضايتي آنان شد و به جنگ با او پرداختند؟
اگر هدايت به عهده خداوند است، چه شخصي ميتواند بگويد كه خدا كدام راه را معرفي كرده است؛ آيا كسي كه ميخواهد به هدايت مردم مبادرت كند و امام براي مردم باشد، نبايد به راه صحيح و امر الهي واقف باشد تا بتواند مردمان را به صراط مستقيم هدايت كند؟ وقتي ما ميگوئيم اهدنا الصراط المستقيم چه كسي ميتواند اين صراط مستقيم را به ما معرفي كند؟ اگر منظور از امام همان كتاب خداست پس چه لزومي داشت پيامبر بيان كند من مات بغير امام مات ميتة جاهلية؟ و يا پيامبر بفرمايد من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؟ كتاب خدا كه در دسترس همگان است پس چه چيزي بايد كنار كتاب خدا قرار بگيرد كه هدايت را از اين كتاب براي مردم بيان كند؟ اگر انتخاب شورا موجب شناخت امام خواهد بود كدام يك از ديگراني كه بعدا به حكومت رسيدند به امر شورا انتخاب شده بودند؟ مگر پيامبر بيان نداشته است 12 خليفه از قريش امكان آن هست كه اين تعداد را به اسم و مشخصات معرفي كنيد؟ در اين زمان كه ما زندگي ميكنيم امامي كه مردم را به راه راست هدايت كند و امام همه خلق باشد همانگونه كه پيامبر رحمة للعالمين بود كيست؟ كدام امامي است كه ميراث دار رحمة للعالمين بودن پيامبر است؟ چه كسي به غير از خدا ميتواند، كسي را انتخاب كند كه هدايت را همانگونه كه خدا ميخواهد به انجام برساند؟