دفاع از امام بخاری و رد بر قزوینی رافضی
بسم الله الرحمن الرحيم. همانطور که می دانیم رافضه از علم حدیث بویی نبرده اند و از علم جرح وتعدیل بسیار دور هستند. به عنوان مثال کلینی در کافی خود اینطور می گوید در ابتدای هر حدیث(حدثنا عدة من اصحابنا)(عده ای از یاران ما حدیث کردند)
از آقایان می پرسیم این اصحاب کلینی چه کسانی بودند؟ ترجمه شان کجاست؟ از کجا بدانیم راستگو بوده اند؟
محمد باقر مجلسی میگوید: (عن سفيان السمط قال قلت لأبي عبد الله عليه السلام :"جعلت فداك إن رجلاً يأتينا من قبلكم يعرف بالكذب فيحدث بالحديث فنستبشعه فقال أبو عبد الله : يقول لك إني قلت الليل أنه نهار أو النهار أنه ليل قال:لا فإن قال لك هذا إني قلته فلا تكذب به فإنك إنما تكذبني " (البحار2\211)
(سفیان السمط می گوید به ابی عبدالله گفتم فدایت شوم :مردی قبل از شما نزد آمد و ما می دانیم که شخصی دروغگو است و حدیثی از شما بیان کرد ما قبول نکردیم .ابوعبدالله می گوید که آن مرد به شما گفت که من گفتم شب روز است و روز شب و سپس ادامه می دهد اگر چنین چیزی هم به تو بگوید تکذیب نکن زیرا مانند این است که مرا تکذیب کرده باشی)
خوب این مصیبت بزرگی است یعنی امامیه از دروغگو و کسی که معروف به کذب است هم می توانند روایت کنند پس مذهبشان بر دروغ استوار شده!
باز مجلسی می گوید و بابی در کتاب خود زده است با عنوان (باب أن حديثهم عليهم السلام صعب مستصعب وأن كلامهم ذو وجوه كثيرة و فضيلة التدبر في أخبارهم عليهم السلام والتسليم لهم والنهي عن رد أخبارهم) وفيه "116" حديثاً البحار (2\182-212)
(حدیث ائمه سخت ودشوار است و سخننشان معانی زیاد دارد و افضل این است که ما در اخبارشان تدبر کنیم وتسلیمشان شویم واخبارشان را رد نکنی.
یعنی چه؟ یعنی بدون تحقیق در اسناد حدیث به مجرد اینکه امام فلان حدیث گفته ما هم باید بپذیریم.
اعتراف علمای شیعه به دروغ گویی وتدلیس:
عن بعض أصحابنا يرفعه إلى أبي عبد الله _ يعنون جعفر الصادق _ وفيه قال أي راوي الحديث يسأل أبا عبد الله :"هؤلاء _ يعني بهم أئمة أهل السنة _يأتون بالحديث مستوياً كما يسمعونه وإنا ربما قدمنا وأخرنا وزدنا ونقصنا "(السرائر ص163)
(بعضی از اصحاب صاحب کتاب حدیث را نسبت می دهند به ابی عبدالله که به او گفته شد ای ابی عبدالله همان این سنیان حدیث را بیان می کنند همانطور که شنیده اند اما ما حدیث را می شنویم ودر بیان یا به آن اضافه می کنیم یا از آن کم می کنیم)
واعتراف خطیری است که علمای شیعه واصحاب امام صادق کذاب بوده اند.
واعتراف دیگر اینکه اهل سنت و جماعت اهل صدق و راستی بوده اند.
وصدق می کند سخن امامنا شافعی رضی الله عنه که رافضه دروغگوترین افراد روی زمین هستند.
سپس این افراد به خود اجازه میدهند به امام بخاری رضی الله عنه خورده بگیرند؟
کسانی که از عفیر (خر) و بطیخه (هندوانه)روایت کرده اند؟؟!!
بعضی از رجال رافضه
زرارة بالغ بر ۱۸هزار از جعفر صادق روایت کرده ببینیم خود امام صادق در مورد زراره چه می گوید!
الشيخ الطوسي: (إن زرارة من أسرة نصرانية، وإن جده (سنسن وقيل سبسن)
كان راهباً نصرانياً، وكان أبوه عبداً رومياً لرجل من بني شيبان) (الفهرست 104)،
(طوسی می گوید زراره اصل ونسبش مسیحی بوده و جد او نامش سنسن یا سبسن بود و راهبی مسیحی بوده و پدر زاره غلام رومی بوده)
پس شیخ اصحاب امام جعفر مسیحی بوده! شیعه دینشان را از اهل کتاب می گیرند.
شیخ اصحاب جعفر صادق در ریش امامش (ضراط)می کند:
(سألت أبا عبد الله عن التشهد .. إلى أن قال: فلما خرجت ضرطت في لحيته وقلت: لا يفلح أبداً)(1)
(رجال الكشي 142).
(زراره خود می گوید از جعفر صادق در مورد تشهد پرسیدم تا اینکه جواب داد وقتی بیرون آمدم (ضرطی) بر ریشش کردم و گفتم هرگز رستگار نمی شود یعنی امام صادق)
جعفر صادق او را لعن می کند : ( لعن الله زرارة ) الکشی رجال ص ۱۳۳
وقال أبو عبد الله: لعن الله بريداً، لعن الله زرارة)(لعنت خدا بر برید و زرارة)رحِال کشی ص ۱۳۴
و باز می گوید: ( إن مرض فلا تعده، وإن مات فلا تشهد جنازته.
فقيل له: زرارة؟ متعجباً، قال نعم زرارة شر من اليهود والنصارى ومن قال إن الله ثالث ثلاثة. إن الله قد نكس زرارة، وقال: إن زرارة قد شك في إمامتي)
(زراره مریض شود به عیادتش نمی روم اگر بمیرد تشییعش نمی کنم زرارة شر است از یهود ونصاری وکسانی که گفتند خدا ۳ تا است زرارة در امامت من شکر کرده)رجال الكشي138
واقعا مصیبت بزرگی است اکثر روایات رافضه از همین شخص ملعون است که ارزشی هم ندارد طبق رای امام معصوم.
یک نمونه هم در مورد جابر جعفی کذاب بگویم
در نزد اهل سنت این شخص کذاب است همانطور که امام ابوحنیفه رضی الله عنه می گوید: اما در نزد شیعه هم مورد قبول نیست با اینکه هزاران روایت از او نقل کرده اند شیوخ الرافضه روى سبعين ألف حديث عن الباقر ع ـ وروى مائة وأربعين ألف حديث . وسائل الشيعة " . 20/151
(آقای حر عاملی می گوید هفتاد هزار روایت وهزار وصدو چهل روایت از محمد باقر نقل کرده)
حال ببینیم امام صادق در موردش چه می گوید؟! رجال الكشي ص191:
عن زرارة بن أعين قال: سألت أبا عبدالله عليه السلام عن أحاديث جابر ؟ فقال: " ما رأيته عند أبي إلا مرة واحدة ، وما دخل علي قط " . !!
(اقای زراره مسیحی که خود پرونده سیاهی دارد از احادیث جابر از امام صادق می پرسید. جواب می دهند او را در نزد پدرم یک بار دیدم نزد خودم هرگز نیامده)!!!!!!!
پس هفتاد هزار حدیث از کجای خود در آورده؟ مصیبت العظمی اینجا هست رافضه باید برای این سینه بزنند که دینشان مشتی دروغ است نه در عاشوراء
واما شبهات حول امام بخاری رضی الله عنه
اول روایت ایشان از کسانی که مذهب صحیحی نداشتند یعنی ناصبی بودند
واما پاسخ:از شروط بخاری این بوده شخص راست گو باشد و اهل بدعت نباشد واگر اهل بدعت بود بدعتش را تبلیغ نکند پس طبق این شرط روایت از ناصبی جائز است اگر راستگو باشد همانطور که امام معصوم نزد شیعه علی رضی الله عنه در حکمت نهج البلاغه می گوید (حکمت را بیاموز ولو از منافق)حکمت۷۹ صفحه ۴۵۷
واقعیت این است که نواصب در صدق در گفتار از روافض که احوالشان بیان شد سبقت گرفته اند.
و روایت بخاری رضی الله عنه از نواصب دلیل عداوت او با اهل بیت نیست زیرا خود او ابوابی در صحیح خود در فضل علی و اهل بیت اختصاص داده است.
اما شبهه بعدی که می گویند بخاری علم به رجال نداشته ویا رجال شما را نمی شناخته اول ببینیم اینها که چنین ادعایی دارند چه کاره بوده اند؟!
وقال البخاري: سمع من عمر، والبخاري ليس بالخبير برجال الشام، وهذه من أوهامه" (تاريخ الإسلام 1727).
(بخاری دانا نبوده به رحِال شام واین از اوهامش بوده)
وذكر البخاري في تاريخه: أنه سمع علياً وابن مسعود فوهم" (تاريخ الإسلام 1767).
(بخاری می گفته از علی وابن مسعود شنیده است واین از اوهام اوست)
والجواب:اهل سنت و جماعت ادعای عصمت برای کسی نمی کنند واین بسیار منطقی است که شخصی خطا کند ومنطقی است که بخاری رضی الله عنه در مورد رجال شام خطا کند و بقیه علما این را بیان کردند واصلاح کردند واجماع امت و علما براین است که بخاری ومسلم صحیحترین کتابند بعد قرآن (اصح الکتب).
و بخاری هرگز از امثال خر عفیر و هنداونه روایت نکردند بلکه در جرح وتعدیل بعضی اشتباه کردند آیا این دو قابل مقایسه است؟ آیا بخاری با زرارة مسیحی که بر ریش استاد خویش امام معصوم(ضرط) می کند و جابر جعفی کذاب که یک روزه هفتاد هزار و در روایتی ۱۴۰هزار روایت می کند یکی هستند؟
واما کسانی که در تاریخ سعی بر طعنه به بخاری داشته اند کلهم شیعه بوده اند و کذاب والا از اقوال علمای اهل سنت بر بخاری طعنه ای وارد نشده.
به عنوان مثال این افراد:أحمد بن محمد بن سعيد أبو العباس الهمداني المعروف بابن عقدة
ترجمته في الكامل في ضعفاء الرجال (1/ 206)أحمد بن محمد بن سعيد أبو العباس الهمداني يعرف بابن عقدة كان صاحب معرفة وحفظ ومقدم في هذه الصناعة إلا انني رأيت مشايخ بغداد مسيئين الثناء عليه وسمعت أبي بكر بن أبي غالب يقول بن عقدة لا يتدين بالحديث ودر ادامه میگوید وكان مقدما في الشيعة .الكشف الحثيث (1 / 5253)
أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة الحافظ أبو العباس محدث الكوفة شيعي متوسط ضعفه غير واحد وقواه آخرون سئل عنه الدارقطني فقال لم يكن فيالدين بالقوي وأكذب من يتهمه بالوضع إنما بلاؤه من هذه الوجادات.تاريخ بغداد (2 / 120) وأحمد بن محمد بن سعيد هذا هو أبو العباس بن عقدة الحافظ من كبار الشيعة، وممن روى المنكرات والمنقطعات عن النبي صلى الله عليه وسلم في فضائل أهل البيت* (از بزرگان رافضه بود و احادیث منقطع و منکر در فضل اهل بیت روایت می کرده) المغني في الضعفاء (1 / 55)
احمد بن محمد بن سعيد بن عقدة الحافظ ابو العباس شيعي وضعفه غير واحد
واین است احوال کسی که بر بخاری طعنه می زدند خود از روافض بوده و در نزدشان علم حدیث و جرح وتعدیل وحِود ندارد سپس همین افراد دهان باز کرده وبه بزرگان دین خرده می گیرند. والله المستعان
- 16967 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
دیوانه و سنگش!
بسم الله الرحمن الرحیم
از قدیم گفته اند: یک دیوانه سنگی را به چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند آن را در بیاورند!
نویسنده ی مقاله با ردیف کردن یک سری سخنان جاهلانه، سنگی را به چاه انداخته که ما برای بیرون کشیدنش لازم است ساعت ها وقت بگذاریم. لذا تنها به اولین شبهه ی او پاسخ می دهیم و خوانندگان محترم را به تحقیق و مطالعه ی بیشتر فرا می خوانیم، و از این که در مقابل مقاله هائی چون این مقاله که تهی از علم و آگاهی است تسلیم شوند، آن ها را بر حذر می داریم.
1- تعداد احادیث کافی که با عبارت "عدة من اصحابنا" آغاز می شود، چقدر است؟
تعداد احادیث کتاب کافی حدود 16 هزار حدیث است. رجوع کنید به:
الكليني والكافي، الشيخ عبد الرسول الغفار، ص 401 - عدة أحاديث الكافي
اما شیخ کلینی 2871 بار عبارت "عدة من اصحابنا" را در آغاز سند آورده که حدودا 4046 حدیث می شود. یعنی نزدیک به یک چهارم احادیث کتاب کافی دارای سندی اینچنین هستند. پس آن چنان که اظهار شده:
دروغی بیش نیست و این سخن در ابتدای هر حدیث واقع نشده است!
2- این عده چه کسانی هستند؟
نویسنده در ادامه چنین نوشته است:
اگر نویسنده کمی زحمت تحقیق به خود می داد، و از روی باد شکم مطلب نمی نوشت، می توانست بفهمد که این اصحاب شیخ کلینی کیانند!
شیخ نجاشی در رجال خود و در شرح حال شیخ کلینی می نویسد:
وقال أبو جعفر الكليني : كل ما كان في كتابي عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن عيسى ، فهم محمد بن يحيى وعلي بن موسى الكميذاني وداود بن كورة وأحمد بن إدريس وعلي بن إبراهيم بن هاشم .
رجال النجاشي، النجاشي، ص 378
معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 19 ص 55
قاموس الرجال، الشيخ محمد تقي التستري، ج 9 ص 660
علامه حلی با نقل این سخن، دو گروه دیگر از اصحاب شیخ کلینی را معرفی نموده است:
شیخ صدوق محمد بن یعقوب کلینی در کتاب کافیش در اخبار زیادی می گوید: تعدادی از اصحاب ما از احمد بن محمد بن عیسی. می گوید: منظورم از تعدادی از اصحاب ما، محمد بن یحیی و علی بن موسی و داود بن کوره و احمد بن ادریس و علی بن ابراهیم هستند.
و می گوید: هرجا در کتابم گفتم: عده ای از اصحاب ما از احمد بن محمد بن خالد، منظورم از عده، علی بن ابراهیم و علی بن محمد و احمد بن عبدالله و علی بن حسن هستند.
و می گوید: هرجا در کتابم گفتم: عده ای از اصحاب ما از سهل بن زیاد، منظورم از عده، علی بن محمد بن علان و محمد بن ابی عبدالله و محمد بن حسن و محمد بن عقیل هستند.
قال الشيخ الصدوق محمد بن يعقوب الكليني في كتابه الكافي في اخبار كثيرة عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن عيسى ، قال : والمراد بقولي عدة من أصحابنا : محمد بن يحيى وعلي بن موسى الكمنداني وداود بن كورة وأحمد بن إدريس وعلي بن إبراهيم بن هاشم .
وقال : كلما ذكرته في كتابي المشار إليه عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقي ، فهم علي بن إبراهيم وعلي بن محمد بن عبد الله ابن أذينة وأحمد بن عبد الله بن أمية وعلي بن الحسن .
قال : وكلما ذكرته في كتابي المشار إليه عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد ، فهم علي بن محمد بن علان ومحمد بن أبي عبد الله ومحمد بن الحسن ومحمد بن عقيل الكليني .
خلاصة الأقوال، العلامة الحلي، ص 430
جامع الرواة، محمد علي الأردبيلي، ج 2 ص 465
خاتمة المستدرك، الميرزا النوري، ج 3 ص 509
نقد الرجال، التفرشي، ج 5 ص 326 و 327
توضيح المقال في علم الرجال، الملا على كني، ص 112
طرائف المقال، السيد علي البروجردي، ج 2 ص 306 و 307
شرح أصول الكافي، مولي محمد صالح المازندراني، ج 1 ص 65
منتقى الجمان، الشيخ حسن صاحب المعالم، ج 1 ص 43
وسائل الشيعة، الحر العاملي، ج 30 ص 147 و 148
كليات في علم الرجال، الشيخ السبحاني، ص 445 و 446
نام برخی از منابعی که این مطلب را به نقل از علامه حلی در کتاب های خود آورده اند، در بالا ذکر کرده ایم. شاید نویسنده به کتب فوق دسترسی نداشته باشد، یا شاید حتی اسم آن ها هم به گوشش نخورده باشد! ولی اگر تنها به صفحه 48 از مقدمه ی کتاب کافی چاپ دار الكتب الاسلامية - تهران - بازار سلطانی نگاهی می انداخت، آن وقت این اسناد را در آن می دید و این چنین جاهلانه و ناآگاهانه سخن نمی راند!!
اما درباره ی صحت این اسناد، یکی از فضلای معاصر چنین می نویسد:
فصل العدد الواردة في أول أسانيد الكافي
فالثلاث صحيحة والأخيرة فيها محمد بن أبي عبد الله ، فإن كان هو محمد بن جعفر بن عون الأسدي الثقة فصحيحة أيضا وإلا فلا .
فائق المقال في الحديث والرجال، أحمد بن عبد الرضا البصري، ص 42
لذا این سخن یاوه نیز ارزشی در میان اهل تحقیق و مطالعه ندارد، و سخنی است برای گمراه کردن عوام و به بیان آقای دانش "گوساله دانستن خوانندگان"!!!
تحفه
محض اطلاع خوانندگان عرض کنیم که جناب مسلم هم در یک مورد عبارت "عدة من أصحابنا" را در صحیح خود به کار برده است:
وحدثنا عدة من أصحابنا عن سعيد بن أبي مريم أخبرنا أبو غسان وهو محمد بن مطرف عن زيد بن أسلم ...
صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 8 ص 57 ، دار الفکر بیروت
عجیب است که نویسنده ی ناآگاه مقاله ی فوق، مسلم را در اینجا تخطئه نمی کند!
الصارم البتار على الروافض الاشرار
بسم الله الرحمن الرحیم
واما پاسخ در مورد قول امام مسلم النیشابوری نورالله قبره الشریف
بهتر است شما بحِای کپی کردن کمی مطالعه کنید
آیا بخاری ومسلم وقتی که می گویند (عدة من اصحابنا)نام هایشان را نمی آورند؟اگر کمی مطالعه داشتی در این موارد که نداری متوحِه میشدی که اصحاب بخاری ومسلم معلوم هستند همانطور که در ادامه اثبات می شود ونه مانند اصحاب کلینی مجاهیل !
درضمن حِزا شیخکم کلینی نامی از آنها نمی آورد؟وفقط می گوید عده من اصحابنا عن فلان بعدا مستقیم عن ابی حِعفر؟!خیلی حِالبه
پس اصحاب بخاری ومسلم به اسم معلوم هستند ونه مانند اصحاب کلینی محِهول
وبعد اینکه می گوید اصحابنا یعنی (حدیث بطرق دیگر و کاملتر روایت شده)
و یعنی حدیث موصول است بغیر طریقی که بخاری و مسلم روایت کردند).
وهرگاه مسلم می گوید (اصحابنا)یعنی بخاری یعنی حِه بخاری؟یعنی اینکه بخاری هم این روایت را شنیده و در کتابش آورده
مثال وحدثني غير واحد من أصحابنا قالوا حدثنا إسماعيل بن أبي أويس حدثني أخي عن سليمان ( وهو ابن بلال ) عن يحيى بن سعيد عن أبي الرجال محمد بن عبد الرحمن ان أمه عمرة بنت عبد الرحمن قالت سمعت عائشة تقول سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم صوت خصوم بالباب عالية أصواتهما)صحیح المسلم
گفتیم اصحابنا یعنی بخاری و بقیه راویان معروف حدیث که معلوم الحال هستند که حدیث را به همین طریق روایت کرده اند
وغیر واحد یعنی (بقیه محدثین حِون بخاری و یا مثلا نسائی وترمذی که حدیث را آنها هم روایت کردند و شاهد هستند)
ودرست همین حدیث را که مسلم می گوید (حدثنا غیر واحد من اصحابنا)
بخاری آورده بدون این لفظ(ـ حدثنا اسماعيل بن ابي اويس، قال حدثني اخي، عن سليمان، عن يحيى بن سعيد، عن ابي الرجال، محمد بن عبد الرحمن ان امه، عمرة بنت عبد الرحمن قالت سمعت عائشة ـ رضى الله عنها ـ تقول سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم صوت خصوم بالباب عالية اصواتهما، واذا احدهما يستوضع الاخر، ويسترفقه في شىء وهو يقول والله لا افعل. فخرج عليهما رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال " اين المتالي على الله لا يفعل المعروف ". فقال انا يا رسول الله، وله اى ذلك احب.)
حالا متوحِه شدی؟
وقتی امام مسلم می گوید حدثنا عدة من اصحابنا یعنی دارد از بخاری نقل می کند که او هم روایت کرده و به لفظ (قالو )در ابتدای حدیث مسلم توحِه کن.
اعتراف علماى شما بر اينكه كافى سند ندارد
شرح جامع على الكافي للمازندراني 2/282 :
( إن أكثر أحاديث الأصول في الكافي غير صحيحة الإسناد ولكنها معتمدة لاعتبار متونها وموافقتها للعقائد الحقّة ولا ينظر في مثلها إلى الإسناد)
همین اقای عاملی می گوید دسته بندی ضعیف و صحیح فقط از روی تقلید از اهل سنت بوده
وسائل الشيعة 20/100
( والإصطلاح الجديد موافق لاعتقاد العامة واصطلاحهم
بل هو مأخوذ من كتبهم كما هو ظاهر بالتتبع)
عامه=اهل سنت وحِماعت
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
جواب جناب حسنی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حسنی! خوشحالم از این که با شما به عنوان یکی از مقاله نویسان سایت همکلام می شوم. از این که افتخار داده و بر نوشته ی بنده ردّی نوشتید، از شما سپاسگزارم.
اما بعد؛
ظاهرا شما نوشته ی مرا در حال عصبانیت خوانده اید! چون اصلا متوجه نشدید که جناب کلینی "عدة من أصحابنا" را در جای دیگری معرفی کرده و علمائی چون شیخ نجاشی و علامه حلی آن را از وی نقل کرده اند. پس این که گفته اید اصحاب کلینی مجهول هستند و وی نامی از آن ها نیاورده، سخنی است از روی بی اطلاعی جنابعالی! چنان که عرض کردم، اگر تنها به صفحه 48 از مقدمه ی کتاب کافی چاپ دار الكتب الاسلامية - تهران - بازار سلطانی نگاهی می انداختید، آن وقت نام این افراد را در آن می دیدید و این چنین ناآگاهانه سخن نمی راندید.
اما در مورد دفاع شما از مسلم باید بگویم که مسلم حتی یک بار هم در صحیحش از بخاری نقل حدیث نکرده است و اگر به کتبی مثل "تهذیب التهذیب" یا "تقریب التهذیب" نگاهی بیندازید، این مطلب ساده را خواهید فهمید. زیرا حافظ ابن حجر در ابتدا یا انتهای شرح حال روات کتب سته (ششگانه)، با رمز گذاری مشخص کرده که از میان صاحبان این کتب، چه کسانی از راوی مورد نظر نقل حدیث کرده اند. اما وقتی به شرح حال بخاری مراجعه می کنیم، تنها دو رمز ( ت س ) یعنی ترمذی و نسائی را می بینیم. از این مهم تر تصریح حافظ مزی است که وقتی تلامیذ بخاری را نام می برد، می نویسد:
ومسلم بن الحجاج في غير الصحيح.
تهذيب الكمال، المزي، ج 24 ص 436
پس این که گفته اید منظور مسلم از "عدة من أصحابنا" امثال بخاری هستند، سخنی است که شما از جای دیگری مثل شروح مسلم و یا تطبیق با احادیث بخاری و غیر او می گوئید. در واقع خود مسلم در صحیحش این اصحاب را مشخص نکرده است، همان طور که کلینی در کافی اصحابش را معلوم نکرده است.
ضمنا توجه داشته باشید که مسلم نمی گوید اصحاب ما در کتاب هایشان نقل کرده اند، بلکه می گوید: "حدثنا" یا "حدثنی". اگر به علوم حدیث آگاهی و اشراف داشته باشید، حتما می دانید که میان عبارتی چون "قال" با این عبارات تفاوتی اساسی است. پس وقتی مسلم در کتابش از عبارت "حدثنا" استفاده می کند، یعنی این هم حدیثی است از احادیث کتابش. پس باید سند را مشخص می کرد که نکرده است.
اما مجددا سخنی از روی جهل و ناآگاهی گفته اید! گفته اید: مسلم از نسائی و ترمذی نقل حدیث کرده است. اما نه تنها در کتبی چون تهذیب الکمال و غیر آن، وارد نشده که مسلم از ترمذی و نسائی حدیث شنیده باشد، بلکه بر عکس این ترمذی است که در کتاب سنن خویش حدیثی را از مسلم نقل کرده است:
حدثنا مسلم بن حجاج ... .
سنن الترمذي، الترمذي، ج 3 ص 71 ، دار إحياء التراث العربي - بيروت
آیا کسی که این قدر نسبت به معتبرترین کتاب های مذهب خویش و مولفین شان نا آگاه است، می تواند درباره ی کتب مذاهب دیگر اظهار نظر کند؟!
جناب حسنی! توصیه می کنم سکوت پیشه کنید و خود را بیش از این مضحکه ی خوانندگان فهیم و آگاه نفرمائید!
اما در بند آخر نوشته تان ادعا کرده اید "کافی سند ندارد" و برای ادعای خود بینه ای آورده اید. ولی بینه ی شما ربطی به ادعایتان ندارد، زیرا آنچه مرحوم مازندرانی گفته این نیست که کافی سند ندارد، بلکه این است که "بیشتر احادیث اصول کافی دارای سند صحیح نیستند" . پس:
اولا احادیث کافی سند دارند (به خلاف ادعای باطل شما).
ثانیا بیشتر و نه همه ی احادیث اصول کافی، سند صحیح ندارند.
ثالثا چنان که خود مرحوم مازندرانی فرموده اند، این احادیث بر اساس متن شان تصحیح می شوند، زیرا موافق عقائد حقه ای هستند که با عقل و نقل متواتر همخوانی دارد. و در چنین مواردی به اسناد توجهی نمی شود.
رابعا این سخن مرحوم مازندرانی درباره ی اصول کافی است و نه کل کتاب کافی. کتاب کافی 8 جلد دارد که 2 جلد اولش معروف به اصول، 5 جلد بعدی معروف به فروع، و جلد آخر معروف به روضه ی کافی است.
البته شیخ عبدالغفار به نقل از علامه مجلسی درباره ی احادیث کافی می نویسد:
کل احادیث: 16121 - صحیح: 5072 - حسن: 144 - موثق: 1118 - قوی: 302 - ضعیف: 9485 .
الكليني والكافي، الشيخ عبد الرسول الغفار، ص 402
ما هم هیچ ادعائی در خصوص صحت سندی - و نه محتوائی - روایات کافی نداریم. طالبین برای مطالعه ی بیشتر در این باره می توانند به کتبی که مفصلا به موضوع کتاب کافی پرداخته اند مراجعه نمایند. بحث پیرامون تقسیم بندی حدیث به صحیح و ضعیف هم معمولا همانجا هست.
اما بحث اصلی این مقاله چنان که از عنوانش پیداست، باید در مورد بخاری و صحیحش باشد. پس ما سوال می کنیم از نویسنده ی مقاله، البته به سبک خودش!
دفاع از کلینی و رد بر حسنی سنّی
بسم الله الرحمن الرحیم
همانطور که می دانیم اهل سنت از علم حدیث بویی نبرده اند و از علم جرح و تعدیل بسیار دور هستند. به عنوان مثال بخاری در صحیح خود (به کلمه ی صحیح توجه کنید!) اینطور می گوید در ابتدای برخی احادیث(حدثني بعض أصحابي)(بعضی از یاران من حدیث کرد)
وحدثني بعض أصحابي ...
صحيح البخاري، البخاري، ج 3 ص 1366
وحدثني بعض أصحابي ...
صحيح البخاري، البخاري، ج 5 ص 2121
وحدثني بعض أصحابي ...
صحيح البخاري، البخاري، ج 5 ص 2131
قال أصحابنا ...
صحيح البخاري، البخاري، ج 5 ص 2208
قال بعض أصحابي ...
صحيح البخاري، البخاري، ج 5 ص 2211
أفهمني بعض أصحابي ...
صحيح البخاري، البخاري، ج 5 ص 2310
از آقایان می پرسیم این اصحاب بخاری چه کسانی بودند؟
ترجمه شان کجاست؟ از کجا بدانیم راستگو بوده اند؟
البته همین سوالات را در خصوص اصحاب مسلم هم داریم.
وحدثنى غير واحد من أصحابنا ...
صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 5 ص 30
وحدثني بعض أصحابنا ...
صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 5 ص 56
وحدثنا عدة من أصحابنا ...
صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 8 ص 57
(نشانی ها از صحیح بخاری چاپ دار ابن كثير بيروت، و صحیح مسلم چاپ دار الفکر بیروت می باشد.)
الصارم البتار على الروافض الاشرار2
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله و الصلاه علی رسول الله
خوب است خود اعتراف می کنید که کافی سندی ندارد اصول کافی که سندی ندارد فروع کافی هم هرحِا که امام سخنی گفته مخالف عقیده روافض فورا گفته اند امام تقیه کرده پس کسانی که کتبشان ارزشی ندارد حِطور حِرات می کنند به بزرگان اسلام مانند بخاری رضی الله عنه طعن بزنند؟
کلینی خود می گوید کتابم بدست امام زمان رسیده و گفتند(کافٌ لشیعتنا)حال یا کلینی خواب دیده بوده ویا امام زمان دروغ گفته ویا حِون حدیث با عقیده روافض حِور می آید قبولش می کنیم همانطور که مازندارنی وخودتان اعتراف کردید واین اعتراف خطیری بود و مذهبتان بر باد رفت وثابت شد که روافض بویی از علم حدیث نبرده اند وبرایشان سند مهم نیست و هرگاه حدیثی به مذهب خورد قبول می کنند و گرنه خیر اگر حِه سندش صحیح باشد
به عنوان مثال :در مورد اینکه روایت کرده علی رضی الله عنه که رسول الله متعه زنان را حرام کرده ببینید شیختان حِه می گوید() 10 - واما ما رواه محمد بن يحيى عن ابى جعفر عن ابى الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليهم السلام قال: حرم رسول الله صلى الله عليه وآله يوم خيبر لحوم الحمر الاهلية ونكاح المتعة.
فان هذه الرواية وردت مورد التقية وعلى ما يذهب اليه مخالفوا الشيعة،
صفحه ۲۵۱ و۲۵۲ باب ضرورة النکاح تهذیب الاحکام و الاسنبصار ج 3 ص 142(*)
حدیث از لحاظ سندی صحیح وقابل اثبات است اما شیخکم مفید می گوید تقیه بوده و حِون مخالف رای روافض است قبول نمی کنیم این است علم حدیث نزد شما!
و.اما در مورد شبهات شما در مورد حدثنا عده من اصحابنا صحبت کردم و واضح است من آیا گفتم مسلم از بخاری روایت کرده؟یا اینطور گفتم(
پس اصحاب بخاری ومسلم به اسم معلوم هستند ونه مانند اصحاب کلینی محِهول
وبعد اینکه می گوید اصحابنا یعنی (حدیث بطرق دیگر و کاملتر روایت شده)
و یعنی حدیث موصول است بغیر طریقی که بخاری و مسلم روایت کردند).
وهرگاه مسلم می گوید (اصحابنا)یعنی بخاری یعنی حِه بخاری؟یعنی اینکه بخاری هم این روایت را شنیده و در کتابش آورده
پس تحریف نکنید خواهشا وما می دانیم اکثر شیوخ بخاری را مسلم هم درک کرده وبسیاری احادیث که بین بخاری ومسلم متفق هستند یعنی هر دو در کتابشان آورده اند وبرایت مثال هم زدم مراحِعه شود ارسال قبلی
وهمینطور گفتی هرحِا گفته عده من اصحابنا یعنی کلینی (این افراد هستند :محمد بن يحيى وعلي بن موسى الكمنداني وداود بن كورة وأحمد بن إدريس وعلي بن إبراهيم بن هاشم .
وقال : كلما ذكرته في كتابي المشار إليه عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقي ، فهم علي بن إبراهيم وعلي بن محمد بن عبد الله ابن أذينة وأحمد بن عبد الله بن أمية وعلي بن الحسن .
قال : وكلما ذكرته في كتابي المشار إليه عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد ، فهم علي بن محمد بن علان ومحمد بن أبي عبد الله ومحمد بن الحسن ومحمد بن عقيل الكليني .
یک حِیز را که قیحِی کردید این است که اقای مازندارنی می گوید ( كل ما قلت في هذا الكتاب عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن عيسى فهم محمد بن يحيى العطار ، و علي بن موسى الكميذاني و داود بن كورة و أحمد بن إدريس و علي بن إبراهيم بن هاشم )
شرح أصول الكافي - مولي محمد صالح المازندراني - ج 1 - ص 65
توحِه کنید به احمد بن محمد بن عیسی الان من حدیثی می آورم که کلینی گفته حدثنا عده من اصحابنا ولی شخصی به غیر از اینها در آن آمده (عن علي بن محمد ، عن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن الحسن ، والعلاء بن رزق الله ، عن بدر ـ غلام أحمد بن الحسن ـ قال :وردت الجبل وأنا لا أقول بالإمام)
نه خالد برقی هست ونه احمد بن عیسی ونه سهل بن زیاد
پس شما برای گول زدن خوانندگان صفحه سیاه کردی من اصلا از روایت کردن مسلم از بخاری سخن نگفتم
بلکه گفتم احادیثی که مسلم آورده بخاری هم شنیده ودر کتابش آورده و منظور اصحابنا یعنی بخاری نه اینکه از بخاری روایت کرده بلکه بخاری هم شنیده حدیث را در کتابش آورده.
فإننا لا نحتاج إلى سند لهذه الأصول الأربعة وإذا أوردنا سنداً فليس إلا للتيمن والبركة والإقتداء بسنة السلف
رسائل أبي المعالي عن العلامة المجلسي ص 459
واگر خواستید از سخنان گوهربار علمایتان بیاورم که می گویند احادیث شیعه سند ندارند منقطع هستند و همینطور رحِال شیعه سند می ساختند و در حدیث کم وزیاد می کردند
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
دفاع از کافی و کلینی
بسم الله الرحمن الرحیم
1- کافی سند دارد!
می گویند: یک دروغ را آن قدر تکرار کن تا همه آن را باور کنند!
من کی گفتم که کافی سند ندارد؟ اتفاقا این سخن شما را رد کردم، اما شما مجددا بر طبل باطل خود بکوبید. خوب بکوبید، هر کس عقل داشته دیده که چه کسی در حال دروغ گوئی است و چه کسی در حال تنویر افکار.
2- قول منسوب به امام زمان
نوشته اید:
جناب حسنی! به شما گفتم سکوت کنید تا مضحکه نشوید! شما که این قدر از عربی سر در نمی آورید که عبارت "کافٍ لشیعتنا" درست است و نه "کافٌ لشیعتنا" چگونه ادعای علم و تسلط بر علوم و کتب حدیث تان می شود؟!! این مطلب ساده را یک دبیرستانی ایرانی هم می داند، اما شما مقاله نویس سایت اسلام تکس این قدر نسبت به عربی جاهل و نا آگاه هستید. جدا ً تاسف می خورم بر حال این سایت که مقاله نویسانش در حد دیپلم هم سواد ندارند!!!
البته اگر تنها به یکی از مراجعی که این سخن در آن آمده سری می زدید، شاید این گونه مفتضح نمی شدید. اما اشکال شما اهل سنت این است که شیعه ها را در رویاهای خود مورد هجوم قرار می دهید و هرگز در مقابله ای مستقیم توان ایستادگی در برابر استدلال و منطق شیعه را نداشته و ندارید!
اما بعد؛ جمله ای را از امام زمان (علیه السلام) به خود شیخ کلینی نسبت داده اید. بگوئید شیخ کلینی این سخن را در کجا گفته است؟ فقط یک مدرک بیاورید که کلینی خودش این حرف را زده باشد، فقط یکی! البته که ندارید و این دروغی است از سوی شما و دروغ در مسلک شما برای تهمت به شیعه جایگاهی والا دارد!
بله این عبارتی است که برخی از متاخرین آن را درباره ی کتاب کافی نقل کرده اند، اما بسیاری از علمای شیعه چنین چیزی را قبول ندارند. مثلا میرزا حسین نوری می گوید:
این سخن اصلی ندارد و در مولفات اصحاب ما اثری از آن نیست. حتی محدث استرآبادی (رئیس اخباریون) که می کوشد تمام احادیث آن را قطعی جلوه دهد، به عدم آن تصریح می کند.
فإنه لا أصل له ، ولا أثر له في مؤلفات أصحابنا ، بل صرح بعدمه المحدث الاسترآبادي الذي رام أن يجعل تمام أحاديثه قطعية .
خاتمة المستدرك، الميرزا النوري، ج 3 ص 470
و علامه عسکری می گوید:
این سخنی است از گوینده ای مجهول و دلیل بر بطلان آن تالیف صدها کتاب حدیثی دیگر در مکتب اهل بیت است، بعد از کافی؛ مثل فقیه، تهذیب، استبصار، بحار، وسائل، جامع احادیث و ... .
فإنه قول مجهول راويه ولم يسم أحد اسمه ، ويدل على بطلانه تأليف مئات كتب الحديث بمدرسة أهل البيت بعد الكافي مثل : من لا يحضره الفقيه ، ومدينة العلم والتهذيب والاستبصار والبحار ووسائل الشيعة وجامع أحاديث الشيعة ، إلى غيرها .
معالم المدرستين، السيد مرتضى العسكري، ج 3 ص 283
3- احادیث صحیح السند
به خلاف اهل سنت که تنها سند را ملاک صحت و سقم حدیث و عمل بدان قرار می دهند، شیعه علاوه بر سند مضمون را نیز مهم می داند. لذا اگر حدیثی دارای سند صحیح باشد، اما با احادیث صحیح السند دیگر مغایر و متضاد باشد، علما برای رفع اشکال چند وجه بیان کرده اند که از جمله ی آن ها بحث تقیه است. این مطلبی است که از خود روایات برآمده و البته کاملا عقلی است. البته چون روات اهل سنت همواره در کنف حمایت حاکمان ظالم و غاصب اموی و عباسی بودند، هرگز نیازمند به بحث تقیه نمی شدند. اما شیعیان که در معرض بدترین عذاب ها از سوی حکّام وقت بودند، مجبور به تقیه بوده اند و این اختلافی است که میان احادیث شیعه و سنّی وجود دارد.
از سوی دیگر چنانچه حدیثی دارای سند صحیح نباشد، اما مضمون آن با احادیث صحیح موافقت کند، دلیلی برای ردّ آن نیست. این مطلب شبیه بحثی است که در علم الحدیث اهل سنت در خصوص شواهد حدیث مطرح است. همچنین در علم الحدیث اهل سنت است که کثرت طرق حدیث ولو همه ی آن ها ضعیف - و نه دارای کذاب و وضاع - باشد، باعث اطمینان به صدور حدیث می شود.
این ها مطالبی است که محققان می توانند برای مطالعه ی بیشتر به کتب مربوطه اش مراجعه کنند. پس این طور نیست که اگر حدیثی مخالف رای شیعه بود مردود است، بلکه اگر حدیثی مخالف احادیث قطعی باشد مردود است، اگرچه سند صحیح داشته باشد.
البته نکته ی مهمی در بحث تصحیح احادیث از سوی اهل سنت وجود دارد و آن هم این است که اهل سنت از اول، هر حدیثی که به ضررشان بود، راویش را تخطئه مثلا متهم به رفض کردند و حدیثش را کذب، منکر، موضوع یا شبیه آن نامیدند. به این ترتیب تنها احادیثی برای آن ها صحیح تلقی شد که به نفع مذهب شان باشد و غیر آن حتی اگر صحیح الاسناد باشد، مردود اعلام شد. در این باره سخن بسیار است و این مجال را فرصت طرح این مطلب نیست. خوانندگان عزیز را تنها به دیدن یک نمونه دعوت می کنم. ذهبی در شرح حال یکی از سادات و نوادگان رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) می گوید:
با کمترین شرمی از دبری از عبدالرزاق با سندی همچون آفتاب نقل می کند که رسول خدا فرمود: علی بهترین بشر است.
و باز - با سندی صحیح - از ابوذر نقل می کند که رسول خدا فرمود: علی و ذریه اش اوصیا هستند تا روز قیامت.
پس این دو حدیث بر کذب و رفض او دلالت می کند. خدا از او بگذرد.
الحسن بن محمد بن يحيى بن الحسن بن جعفر بن عبيد الله بن الحسين ابن زين العابدين علي بن الشهيد الحسين العلوي ابن أخي أبى طاهر النسابة .
روى بقلة حياء عن الدبري ، عن عبد الرزاق بإسناد كالشمس : على خير البشر .
وعن الدبري ، عن عبد الرزاق عن معمر ، عن محمد ، عن عبد الله بن الصامت ، عن أبي ذر مرفوعا ، قال : على وذريته يختمون الأوصياء إلى يوم الدين .
فهذان دالان على كذبه وعلى رفضه - عفا الله عنه .
ميزان الاعتدال، الذهبي، ج 1 ص 521
4- حدیث تحریم متعه
جناب حسنی! ظاهرا شما قصد دارید تا یک کلکسیون از جهالت های خویش را در این مقاله و پانویس هایش از خود درست کنید!!
حدیثی در خصوص تحریم متعه از تهذیب و استبصار نقل کرده و نوشته اید:
جداً که باید بر علم و آگاهی شما احسنت و آفرین گفت! من مانده ام شما با این علم کثیر و ذوق سرشار چرا باید در این سایت اینترنتی خاک بخورید! شما را باید در دانشگاه های مکه و مدینه به عنوان استاد تمام استخدام کنند تا درس شیعه ستیزی به یک سری افراد بی گناه و نا آگاه بدهید! جناب عالم نما و مدافع اهل سنت! سکوت نمائید تا بیش از این مفتضح نشوید! این توصیه ایست از جانب بنده ی کمترین به شما.
اولا کتاب های تهذیب و استبصار تالیف شیخ طوسی است و نه شیخ مفید! این دو کتاب به همراه کافی و من لایحضره الفقیه، کتب اربعه ی حدیثی شیعه را تشکیل می دهند (چیزی شبیه کتب سته نزد اهل سنت). کسی که حتی این قدر هم از کتاب های ما شیعیان و نویسندگان شان اطلاع ندارد، بهتر است ساکت شود و سخنی نگوید! البته این از شما اصلا بعید نبود. چون شما قبلا نشان دادید که حتی از کتب ششگانه ی اهل سنت هم اطلاعات درستی ندارید و من همانجا گفتم: شما که از کتب خودتان چیزی نمی دانید، چگونه راجع به کتب ما اظهار نظر خواهید کرد؟
ثانیا حدیث یاد شده نه تنها صحیح السند نیست، بلکه ضعیف السند و منقول از عامه (=اهل سنت) می باشد. خدا را شکر که شما سند را ذکر کردید. در بین راویان حدیث دو نفر از اهل سنت واقع شده اند: "حسین بن علوان" و "عمرو بن خالد". این مطلبی است که بزرگان رجالی ما از جمله شیخ کشی بدان اشاره کرده اند:
محمد بن إسحاق ومحمد بن المكندر ، وعمرو بن خالد الواسطي ، وعبد الملك بن جريح ، والحسين بن علوان ، والكلبي ، هؤلاء من رجال العامة .
رجال الکشي، الکشي، ص 390
ثالثا اصل حدیث بنا به نقل روات شیعه از عبارت تحریم متعه خالی است و احتمالا این مطلبی است که یکی از این دو نفر بر آن افزوده اند! مخصوصا عمرو بن خالد که توثیقی از او برای شیعه در دست نیست.
شیخ حر عاملی حداقل 3 حدیث صحیح السند از شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی نقل کرده است. اما در هیچ کدام خبری از تحریم متعه به همراه نهی از خوردن گوشت خرهای اهلی در خیبر نیست. رجوع کنید به:
وسائل الشيعة، الحر العاملي، ج 24 ص 117 ، باب كراهة لحوم الحمر الأهلية ، وعدم تحريمها
البته شما ادامه ی بیان شیخ طوسی را حذف کرده اید، زیرا شما را رسوا می کرد! چنانکه اشاره شد شیخ طوسی این روایت را در دو کتاب تهذیب و استبصار نقل کرده و بعد از هر دو توضیحاتی را اضافه می کند که ما برای استفاده ی محققین توضیح ایشان در کتاب تهذیب را نقل می کنیم. شیخ طوسی می نویسد:
این روایت به حسب تقیه وارد شده و بر اساس مذهب مخالفین شیعه است. و علم حاصل برای کسی که اخبار را شنیده این است که حلیت متعه از دین ائمه ی ماست، پس نیازی به طول دادن کلام درباره ی آن نیست.
فان هذه الرواية وردت مورد التقية وعلى ما يذهب إليه مخالفوا الشيعة ، والعلم حاصل لكل من سمع الاخبار ان من دين أئمتنا عليهم السلام إباحة المتعة فلا يحتاج إلى الاطناب فيه .
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 7 ص 251
5- اصحاب شیخ کلینی
اولا بنده چیزی را قیچی نکردم و این ادعائی است بی دلیل از سوی شما. آنچه شما به عنوان قیچی شده آورده اید، مطلبی است که بنده قبلا ذکر کردم.
ثانیا درباره ی آنچه شما آورده اید. آقای حسنی! سوالی از شما دارم. وقتی این احادیث را کپی می کنید، آیا آن ها را هم می خوانید یا صرفا ً کپی می کنید؟! ظاهرا ً فقط کپی می کنید و اصلا ً نمی خوانید.
اشکال شما بر جناب کلینی چه بود؟ بگذارید یک بار دیگر اشکال تان را یادآوری کنم. در اولین جملات مقاله نوشته اید:
پس سوال شما در خصوص اصحاب کلینی بود، یعنی آن هائی که در آغاز حدیث آمده اند. شما به این مطلب تصریح کرده اید و بنده جواب شما را دادم و اینان را معرفی کردم و گفتم که در میان همه ی این عده ها، فرد ثقه وجود دارد.
اما حالا چه می گوئید؟ می گوئید:
جناب حسنی! چشم بسته غیب می گوئید؟!!! معلوم است که این دو جزء آن سه نفر قبلی که ذکر شد نیستند؛ زیرا اصحاب ذکر شده در این حدیث اصحاب کلینی نیستند، بلکه اصحاب "علی بن محمد علان" هستند.
ظاهرا جنابعالی باید به چشم پزشک مراجعه کنید تا شاید عبارت "عن علي بن محمد" را در آغاز حدیث ببینید!
تذکره
چنان که در گذشته ذکر شد، کلینی در کافی از سه نفر (احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن محمد بن خالد، و سهل بن زیاد) با واسطه ی اصحاب خود نقل حدیث کرده است. اصحاب خود را نیز در جای دیگر معرفی کرده و بزرگانی چون شیخ نجاشی و علامه حلی از وی نقل کرده اند. تعداد احادیث این گونه ی کافی حدود 4033 مورد است. در مقابل این تعداد، تنها 10 حدیث دیگر در کافی به چشم می خورد که کلینی از افرادی به جز این سه نفر با واسطه ی اصحابش حدیث نقل کرده است. با بررسی دقیق تر معلوم می شود که 4 مورد از این احادیث هم یا دچار تحریف شده اند، یا اصلا جزء کتاب کافی نبوده اند. تنها می ماند 6 حدیث از 5 نفر که واسطه ی حدیثی کلینی و 4 نفر آن ها در کافی مشخص است. و تنها در یک مورد تمام روات مجهول هستند و التفاتی به آن نمی شود.
الصارم البتار على الروافض الاشرار3
بسم الله الرحمن الرحیم
عحِب دبیرستانی های شما همه عربی بلدند؟فقط من ماندم حِطور مراحِع باصطلاح عظام شما نمی توانند قرآن درست حسابی با تحِوید و لهحِه عربی بخوانند؟دبیرستانی های شما از مراحِعتان پیشی گرفتند
خواستید فیلم نماز حِماعت مکارم شیرزای (آیت الله سکر)و شیخ عارفان بهحِت براتون بگذارم یا قرآن خواند محمد باقر فالی رو
اما اثبات اینکه (کاف لشیعتنا ) دروغ نیست وباز علمای شما راه تقیه پیش گرفتید
ورجح جماعة من المؤلفين الأعلام انه كان على اتصال بسفراء الإمام محمد بن الحسن الذين كانوا يتصلون به . كما نص على ذلك المحدث النيسابوري في كتابه منية المراد والسيد علي بن طاووس وغيرهما ، وانطلق هؤلاء من هذه المرحلة إلى ان الكافي قد عرضه سفراء الإمام عليه واقر العمل به .
وتمسكوا بما جاء عنه ( ع ) انه قال : ( الكافي كاف لشيعتنا ) ، وأضافوا إلى ذلك ان بعض الشيعة من البلدان النائية كلف الكليني بتأليف كتاب في الحديث يجمع مختلف المواضيع ، لكونه على اتصال دائم بالسفراء الذين كانوا يتصلون بالإمام ، ويروون عنه ، فألفه اجابة لطلبهم في عشرين عاما ، ولا بد وان يكون قد راجعهم فيما اشتبه عليه امره
خواستی معنیش کنم؟!
من از عالم شما آوردم که کافی سند ندارد خواستی بازم برات سخنان گوهربار می آورم که کافی سند ندارد
ما روایات روافض را قبول نمی کنیم حِون دروغ گو هستند و کم وزیاد می کنند برات اثبات هم کردم دوباره تکرار می کنم(عن بعض أصحابنا يرفعه إلى أبي عبد الله _ يعنون جعفر الصادق _ وفيه قال أي راوي الحديث يسأل أبا عبد الله :"هؤلاء _ يعني بهم أئمة أهل السنة _يأتون بالحديث مستوياً كما يسمعونه وإنا ربما قدمنا وأخرنا وزدنا ونقصنا "(السرائر ص163)
(بعضی از اصحاب صاحب کتاب حدیث را نسبت می دهند به ابی عبدالله که به او گفته شد ای ابی عبدالله همان این سنیان حدیث را بیان می کنند همانطور که شنیده اند اما ما حدیث را می شنویم ودر بیان یا به آن اضافه می کنیم یا از آن کم می کنیم)
گفتی حدیث متعه ضعیف است اولا عالم شما بدون برسی آن فقط گفته حِون مخالف عقیده ما است باطل است و مورد تقیه بوده و در اینحِا مذهب روافض باطل می شود زیرا می گویند امام واحِب الاطاعه در تمام امور است امام همین ها وقتی امام به زعمشان تقیه می <کند سخنش را رد می کنند واینحِا باطل می شود واحِب الاطاعه بودن امام .
اما اثبات صحیح بودن حدیث و بیان تدلیس و کذب رافضی
می گوید رحِالش از عامه هستند باشه ما الان از کتب خودتان اثبات می کنیم
تهذيب الأحكام - للشيخ الطوسي - ج 7 - ص 251
محمد بن يحيى عن أبي جعفر عن أبي الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليهم السلام قال :
(( حرم رسول الله صلى الله عليه وآله يوم خيبر لحوم الحمر الأهلية ونكاح المتعة ))
محمد بن يحيى :
قال النجاشي [ 946 ] : ( شيخ أصحابنا في زمانه ثقة عين )
أبو جعفر :
في المفيد من معجم رجال الحديث - محمد الجواهري - ص 690
14047 - 14043 - 14072 - أبو جعفر النحوي : روى رواية في التهذيب ج 2 ح 535
أقول هذه الرواية في الاستبصار ج 1 ح 1321 أبو جعفر من غير تقييد بالنحوي وعليه فالظاهر أنه أحمد بن محمد بن عيسى " الثقة 899 " بقرينة الراوي والمروي عنه .
أبو الجوزاء :
هو : المنبه بن عبدالله التيمي
في المفيد من معجم رجال الحديث - محمد الجواهري - ص 619
وهو ملخص لكلام الخوئي .
12634 - 12629 - 12658 - المنبه بن عبد الله أبو الجوزاء التميمي :
صحيح الحديث ، له كتاب . قاله النجاشي - ووثقه العلامة أيضا والظاهر أنه أخذ التوثيق من كلام النجاشي
واعترض عليه بان صحة الحديث اعلم من الوثاقة ، ولكن الظاهر أن ما فهمه العلامة هو الصح .
الحسين بن علوان :
وثقه أحمد عبدالرضا البصري في فائق المقال ( ص 104 ) برقم [ 321 ]
ووثقه النوري الطبرسي في خاتمة المستدرك - ج 4 - ص 314 - 316
و المفيد من معجم رجال الحديث مختصر كتاب الخوئي - محمد الجواهري - ص 173
3500 - 3499 - 3508 - الحسين بن علوان : الكلبي عامي – ثقة .
وفي كتاب مشايخ الثقات - غلام رضا عرفانيان - ص 63
68 - الحسين بن علوان ، ثقة .
وعمرو بن خالد الواسطي :
وثقه الخوئي حيث قال : ( الرجل ثقة بشهادة بن فضال ) المعجم 14/ 103
وقال الشيخ علي النمازي الشاهرودي في - مستدركات علم رجال الحديث - ج 6 - ص 36
( إنه إمامي اثنا عشري بحكم نقله هذين الخبرين ، ثقة بشهادة ابن فضال ، كما اختاره المامقاني . والقدر المسلم كونه موثقا )
وقال المامقاني : ( موثق ) 1/113
وأما زيد بن علي فهو من أئمة أهل البيت ويروي عن آبائه ,,
حال باز هم می گویی از رحِال اهل سنت هستند؟
پس حدیث صحیح است ولی شماها پیرو نفس خود هستید ونه علم اسانید پس اصلا خود را دخالت ندهید لطفا.
اما در مورد سخن کلینی عده من اصحابنا شما گفتید هرگاه کلینی می گوید حدثنا عده من اصحابنا( یعنی سهل بن زیاد احمد بن عیسی خالد برقی وغیرهم)من حدیثی آوردم که می گوید حدثنا عده من اصحابنا وبعد آوردم کلینی حدیث آورده بغیر این افراد
عن علي بن محمد ، عن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن الحسن ، والعلاء بن رزق الله ، عن بدر ـ غلام أحمد بن الحسن ـ قال :وردت الجبل وأنا لا أقول بالإمام)
واحمد بن الحسن در میان آنها که علمای شما نام برده اند نیست و این که می گوید عدة من اصحابنا اصحاب علی بن محمد نمی باشد بلکه منظور همان اصحاب محِاهیل ثقه الروافض کلینی است.
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
بسم الله والصلاه على رسول
بسم الله والصلاه على رسول الله
خوب من منتظر هستم تا خود اقاى غريب بيايد
اما شبهات شما على رضى الله عنه در نهج البلاغه جواب داده حكمت شماره 79 صفحه 457
حكمت را هر كجا باشد فراگير حتى از منافق.
بقيه حرفهايت كه از قزوينى كپى كردى كذبى بيش نيست.
خوبه خودت پاسخ خودت دادى ناصبى صادق است رافضى كذاب و حتى خود علماى شما اعتراف كردند كه دروغگو بودند رجال رافضه ودر مقاله اثبات هم كردم
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
پاسخ اجمالی به شبهات
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حسنی! بهتر است از اصل بحث فرار نکنید و به جای مساله ی کلینی و کافی و سایر مباحث، به دفاع از امام بخاری تان بپردازید. به زودی مباحثی دیگر راجع به وی و کتابش مطرح خواهم کرد. پس بحث حول کافی و اسنادش، حدیث تحریم متعه، روات شیعه، و ... که در مقاله تان آورده اید و هیچ ربطی به عنوان مقاله ندارد را به محل های خودش ببرید. برای شروع بحث حدیث تحریم متعه را در سرفصل جدیدی مطرح می کنم. بقیه ی مطالب را نیز خلاصه جواب می دهم.
1- کافی سند دارد!
درباره ی سند کافی حرفم را تکرار می کنم چون شما ادعای مضحک تان را تکرار کرده اید!
می گویند: یک دروغ را آن قدر تکرار کن تا همه آن را باور کنند! من نگفتم کافی سند ندارد. اتفاقا این سخن شما را رد کردم، اما شما مجددا بر طبل باطل خود می کوبید. خوب بکوبید، هر کس عقل داشته دیده که چه کسی در حال دروغ گوئی است و چه کسی در حال تنویر افکار.
2- قول منسوب به امام زمان
اولا فرافکنی نکنید جناب حسنی! شما که خود را عالم می دانید چرا این اشتباه کودکانه را قبول نمی کنید که عبارت "کافٌ لشیعتنا" غلط است و صحیح آن "کافٍ لشیعتنا" می باشد؟! آیا بحث تجوید و لهجه، به اهمیت علم صرف و نحو است؟! و آیا قرآن نماز از نظر فقه شیعه باید با تجوید و لهجه ی عربی خوانده شود که مراجع تقلید ما نخوانده اند؟!!
ثانیا شما به دروغ گفتید که شیخ کلینی خودش این سخن را گفته است، و شما هنوز از اثبات این ادعای کذب عاجز و ناتوان هستید!
ثالثا بنده ذکر این سخن را رد نکرده و گفتم این عبارتی است که برخی از متاخرین آن را درباره ی کتاب کافی نقل کرده اند، اما بسیاری از علمای شیعه چنین چیزی را قبول ندارند. مثل میرزا حسین نوری، علامه عسکری، و میرزا محمد استرآبادی (رئیس اخباریون).
اما شما عبارتی از کتابی آورده اید که برخی به این سخن استشهاد کرده اند. البته قسمتی که آن را قرمز کردید اساسا ربطی به این سخن نداشت و شما با ترجمه نکردن در واقع خود را نجات داده اید! زیرا ترجمه ی عبارت قرمز رنگ این است:
و جماعتی از مولفین بزرگوار بر این قولند که شیخ کلینی به سفرای امام عصر (علیه السلام) که با خود امام در رابطه بودند، متصل بوده است. همان طور که محدث نیشابوری در کتابش منیة المرید و سید علی بن طاووس و غیر آن دو بر این مطلب تصریح کرده اند. و این مولفین از این ارتباط ، عرضه ی کتاب کافی را بر سفرای امام و تقریر آن ها را نتیجه گرفته اند.
حال این مطلب چه ربطی به قول منسوب به امام زمان دارد، خدا می داند!
3- اصحاب شیخ کلینی
جناب حسنی، عینک بدهم خدمت تان؟! اگرچه مطلب را در پست قبلی توضیح دادم، لیکن دوباره توضیح می دهم شاید که دوزاری کج شما بیفتد!
اشکال شما این بود که اصحاب کلینی (یعنی کسانی که کلینی مستقیما از آن ها نقل حدیث کرده و در ابتدای سند احادیث کافی آمده اند)، مجهول هستند. بنده هم تمام این ها را مشخص کردم. اما حالا می گوئید کلینی وسط یکی از احادیث نیز از عبارت "اصحاب ما" استفاده کرده است. خوب این چه ربطی دارد به اشکال اولیه ی شما و پاسخ من به آن؟!
البته شما اصلا مطلب را نفهمیده اید و در عبارتی که نشان از عدم فهم شما دارد نوشته اید:
ظاهرا باید مطلب را چون لقمه جویده و در دهان شما بگذارم! کلینی در آغاز تعدادی از احادیثش (حدود 4000 حدیث) می گوید "عدة من أصحابنا" و بعد نام یکی از این سه نفر را می آورد:
احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن محمد بن خالد، و سهل بن زیاد.
یعنی مثلا چنین روایت می کند: حدثنا عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن عیسی ... .
خود شیخ کلینی در کتاب دیگرش این اصحاب خویش که با واسطه ی آن ها از این سه نفر نقل حدیث کرده را معرفی نموده است. دقت کنید که بحث بر سر اصحاب کلینی است، یعنی کسانی که کلینی مستقیما ً از آن ها نقل حدیث کرده است.
اما جناب حسنی شما حالا می گوئید: عبارت "عدة من أصحابنا" در وسط احادیث دیگر کافی هم آمده است. خوب بیاید! مگر ما از اول روی این موارد بحث داشتیم؟! یا شما فکر کرده اید که چون یک مورد اینچنینی یافته اید، یعنی سخن کلینی را زیر سوال برده اید؟! نخیر جناب کلینی صرفا ً اصحاب خودش را معرفی کرده، همان هائی که مستقیما ً از آن ها نقل حدیث کرده است. اما ممکن است در حدیثی که از کسی دیگر مثلا "علی بن محمد علان" نقل می کند، آن راوی هم گفته باشد: "عدة من أصحابنا" . این چه ربطی به اصحاب کلینی دارد؟! این ها اصحاب علان هستند و نه اصحاب کلینی. و البته مواردی از این دست در کتاب کافی فقط همین یکی نیست و ما هم از ابتدا اصلا روی این موارد بحث نداشتیم.
نمی دانم آیا می شود از این ساده تر هم مساله را تشریح کرد یا نه!
اگر باز هم قصد ادامه ی گفتگو حول کافی را دارید، آن را در جائی دیگر مطرح کنید.
4- حدیث تحریم متعه
استدلال تان واقعا شاهکاری است جناب حسنی! گفته اید:
فرض اول: شیعه می گوید: امام در تمام امور واجب الاطاعه است.
فرض دوم: امام در حال تقیه گفته: متعه حرام است.
حکم: شیعه باید متعه را تحریم کند. اما چون این کار را نمی کند، فرض اولش هم بر باد است.
واقعا استدلالی قوی تر از این در ردّ شیعه ندیده بودم، جناب حسنی! بله شیعه اطاعت از امام را در تمام امور لازم می داند. اما ایشان این را هم فرموده اند که: وقتی در شرایطی خاص سخنی به شما گفتیم، عمل به آن فقط برای همان شرایط خاص است. لذا عمل نکردن ما به حدیثی که از روی تقیه صادر شده است، خودش عین اطاعت از امام است! چنان که شیخ طوسی فرموده است:
علم حاصل برای کسی که اخبار را شنیده این است که حلیت متعه از دین ائمه ی ماست. پس لازم است که به روایاتی غیر این روایت شاذ عمل شود.
العلم حاصل لكل من سمع الاخبار ان من دين أئمتنا عليهم السلام إباحة المتعة . فيجب أن يكون العمل بها دون هذه الرواية الشاذة .
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 7 ص 251 و الاستبصار، الشيخ الطوسي، ج 3 ص 142
بنده جوابیه ی کامل این مطلب را در سرفصل زیر ارائه کردم. لطفا مطالعه بفرمائید:
حدیث تحریم متعه
اما در خصوص تصحیح حدیث. شما صرفا ً به کپی کردن می پردازید و خودتان هم نمی فهمید که در حال کپی کردن چه چیزی هستید! نوشته اید:
چه چیزی را اثبات می کنید؟! امامی بودن این ها را یا ثقه بودن شان را؟ فرق است میان امامی بودن و ثقه بودن. و حدیث صحیح - طبق اصطلاح متاخرین شیعه - آنی است که همه ی روات سندش امامی و ثقه باشند. و حدیثی که دارای حتی یک نفر ثقه ی غیر امامی باشد، موثق نامیده می شود.
بنده درباره ی راویان دیگر حدیث چیزی نگفتم، فقط نشان دادم که دو نفر از آن ها عامی (=سنّی) هستند. اما آیا این دو نفر توثیق شده اند یا نه، در مرتبه ی بعدی است.
اما چنانکه گفتم، شما حتی به کپی هائی که کرده اید هم توجه ننموده اید:
درباره ی زید شهید هم نوشته اید:
بله زیدیه وی را امام می دانند، ولی امامیه ی اثنی عشری وی را جزء ائمه ی اهل بیت نمی داند!!
بحث پیرامون این موضوع را در سرفصل تازه تاسیس ادامه دهید.
5- صحیح بخاری یعنی چه؟!
یک سوال می پرسم و جواب می خواهم. مربوط به عنوان مقاله است و باید جواب بدهید.
چنان که پیش تر گفتم ما در خصوص صحت سندی روایات کافی ادعائی نداریم. اما شما بفرمائید منظور از "صحیح بخاری" چیست؟ آیا اسنادش صحیح است یا روایاتش یا هیچکدام؟!!! چرا بخاری نام صحیح بر آن نهاده؟
شما در متن مقاله نوشته اید:
حال آیا بخاری از رجال شام در همین صحیحش حدیثی آورده یا نه؟! اگر آگاه به احوال آن ها نبوده، چطور ادعا کرده که کتابش صحیح است؟!
و شما ای گروه اهل سنت و جماعت! چرا این کتاب را همچنان صحیح می خوانید در حالی که خود بر برخی احادیثش اشکال کرده اید و نویسنده اش را غیر معصوم و خطا کار دانسته اید؟!
بسم الله الرحمن الرحیم نه
بسم الله الرحمن الرحیم
نه عزیزم من فرار نکردم من هر روز به این بحث سر میزدم شما تشریف نداشتید گویا رفته بودید حِمکران!
خوب براتون اثبات کردیم که امام زمان شما گفته که کافی کلینی برای شیعه ما کفایت می کند نمی توانید انکار کنید حِالب این هست که بهبودی ومحِلسی میگویند کافی تماما صحیح است اما شماها یک بار میزنید تو سر این کتاب یکبار حلوا حلوا می کنید کتاب رو.
در مورد (کافٍ لشیعتنا)بله غلط املایی بود آیا این مشکل است؟بهتر از این است که (ث.ص)را در قرآن ونماز (س)خواندن وغیره شما بحث را عوض نکن.
برسی تا اینحِا
کافی سندی ندارد طبق اعتراف علمای روافض که قبلا بیان کردمعلى الكافي للمازندراني كمافي مقياس الهداية 2/282 :
( إن أكثر أحاديث الأصول في الكافي غير صحيحة الإسناد ولكنها معتمدة لاعتبار متونها وموافقتها للعقائد الحقّة ولا ينظر في مثلها إلى الإسناد
و همینطور رحِال رافضه دروغ گو هستند ومورد لعن معصومین به زعم روافض قرار گرفتند در اسناد زیاد و کم می کردند در مقاله ذکر کردم
واینکه روافض علم حدیث ندارند بلکه از اهل سنت تقلید کرده اند(والفائدة في ذكره -أي السند- دفع تعيير العامة الشيعة
بأن أحاديثهم غير معنعنة بل منقولة من أصول قدمائهم) وسائل الشيعة 20/100
عفیر (خر) از رحِال کافی می باشد عفیر و احِدادش
کلینی واثبات تحریف قرآن یعنی کتاب کافی اثبات کرده تحریف قرآن را
ایا حِنین شخصی با امام بخاری رضی الله عنه قابل قیاس است؟او و کتابش؟!
آیا بخاری حِنین اباطیلی در کتاب خود آورده رحِال بخاری معلوم ومشخص است نه محِاهیل نه عفیر آیا کمی علم بخاری در مورد رحِال شما به مانند بی علمی کلینی است؟
برای شما اثبات کردیم وتدلیستان را روشن کردیم که آنها رحِال روافض بودند نه اهل سنت و حدیث تحریم متعه در نزد روافض اسناد ذهبی دارد خود طوسی در کتاب به سند اشکال نمی گیرد می گوید حِون با عقیده ما مخالف است متوحِه شدید؟
گفتید که هرگاه امام تقیه کند ما نباید اطاعت کنیم برای شرایط خاص است
اولا از کحِا میدانید امام تقیه کرده؟خود امام گفته تقیه کردم؟یا طوسی گفته؟پس شما پیرو طوسی هستی نه امام.
در مورد رحِال حدیث متعه
در نزد شما هیحِ علم حدیثی نیست علمای شما هم مانند محِلسی گفته اصلا برای ما سند مهم نیست متن حدیث به مذهب ما بخورد کافی است پس برای ما امامی و ثقه نکنید
عکرمه مولی ابن عباس ؟امامی است ثقه است؟که خطب شقشقیه او را قبول کردید؟یا ناصبی بوده وبر غیر ولایت علی مرده؟
زید را تضعیف میکنی حِون از ائمه رافضه نیست؟میخواهی برات اثبات کنم که شماها خیلی از راویانتان محِسمه بودند واز آنها حدیث هم قبول کردید!؟حال حِطور حدیث زید قابل قبول نیست؟حالا متوحِه شدی پیرو هیحِگونه قوانینی در پذیرش حدیث نسیتید الا اینکه به مذهبتان بخورد.
بخاری کتاب اصح کتب است و حِه بسا احادیث صحیحی که در کتابش نیاورده اما دیگران آورده اند پس منظور ما از صحیح یعنی اصح الکتب طبق قوانین وشرایطی نوشته شده .قوانین شرایطی که کافی از آن فاقد است ولی با ز با اینهمه بی سندی در نزد بسیاری از علمای شما صحیح است اما در مقابل اهل سنت تقیه بکار برده و می گویند صحیح نیست
یا اگر به بحار استناد کنیم می گویند بحار اصلا صحیح نیست بعضی حتی گفته اند حِرت وپرت گفته است اما تمام روایات موهوم افسانه شهادت را از همین بحار گرفته اند(هری پاتر)
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
پاسخ جناب حسنی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حسنی، از تاخیر در ارسال جواب عذر می خواهم. چنان که قبلا گفته شد، به دلیل گرفتاری نمی توانم سریعا جواب شما را بدهم. البته شما طعنه ای به بنده زده اید که من از آن می گذرم. محض اطلاع حضرتعالی عرض کنم که هیچ تعصبی نسبت به مسجد جمکران ندارم و حضور در آن را دارای ارزش زیادی نمی دانم! اما بعد؛
1- کافی سند دارد
آن قدر این ادعای مسخره را تکرار کنید تا زبان تان مو در بیاورد!
البته ظاهرا شما هنوز فرقی بین "سند نداشتن" با "سند صحیح نداشتن" قائل نیستید. بروید کمی مطالعه کنید و بعد اقدام به نوشتن کنید جناب حسنی!
بقیه ی ادعاهایتان هم جواب دارد. ولی چنانکه در نخستین نظرم گفتم، پاسخ به مسائل شما ساعت ها وقت می گیرد که فعلا برایم صرف این وقت مقدور نیست. همین اصحاب کلینی را برای این که حالیتان کنم چه کسانی هستند، کلی از من نیرو گرفت.
2- قول منسوب به امام زمان
نخیر شما چیزی را ثابت نکردید! اول به دروغ ادعا کردید که خود کلینی آن سخن را گفته و وقتی از شما مدرک خواستم، لال شدید!!
اما این سخنی است صرفاً منسوب به حضرت و برخی علمای ما آن را قبول داشته و برخی قبول ندارند. صحت انتساب به حضرت نیز اصلا ثابت نیست.
راجع به غلط نوشتن عبارت هم فقط نادانی و کم سوادی خود را نشان دادید و نه اشتباه املائی را.
3- مقایسه ی کافی کلینی و صحیح بخاری
شما از ابتدا به جای دفاع از بخاری (و نه صحیح بخاری)، به کافی کلینی حمله کردید. این مقاله اساسا باید بر روی بخاری و کتابش متمرکز می شد که شما این تمرکز را از بین بردید.
سه اشکال را در خصوص کافی مطرح کرده اید: اثبات تحریف قرآن، وجود مجاهیل در اسناد آن، و نیز وجود روایتی از حیوانات در آن.
البته شما مدعی شده اید که صحیح بخاری هیچ کدام از این اشکالات را ندارد، اما باید عرض کنم که این از جهل و ناآگاهی شماست که نمی دانید هر سه مورد گفته شده در صحیح بخاری نیز موجود است! بحث تحریف قرآن را الان نمی خواهم واردش شوم، اما در خصوص دو مورد دیگر مسائلی را مطرح خواهم کرد. البته موضوع حدیث عفیر را به دلیل آن که زیاد مورد انتقاد اهل سنت قرار می گیرد، به طور جداگانه مورد بررسی قرار خواهم داد. إن شاء الله.
4- حدیث تحریم متعه
قرار بود بحث حول این موضوع در سرفصل تازه تاسیس پی گرفته شود، لذا بنده مطلب شما را در آنجا نقل کرده و پاسخش را می دهم.
لطفا راجع به مسائل فوق، دیگر در اینجا چیزی ننویسید تا بحث اصلی اینجا را حول بخاری قرار دهیم، چنان که از عنوان مقاله هم پیداست.
5- صحیح بخاری یعنی چه؟
اولا بحار کتابی است جامع، درست مثل کتابی همچون جامع الاحادیث ابن اثیر یا کنز العمال متقی هندی. معلوم است که احادیث این نوع کتب چون از منابع مختلفی نقل شده، می تواند صحیح یا غیر صحیح باشد. و صرف وجود حدیثی در کتاب هائی از این دست، نه نشانه ی صحت آن است و نه سقمش. پس در مورد هر حدیث این نوع کتب، بایستی به منبع اولیه ی آن مراجعه نمود.
ثانیا کتاب کافی نزد شیعه اصح کتب است، نه این که همه اش صحیح باشد. و اگر کسی چنین چیزی می گوید، شبیه همان سخن ابن الصلاح است که گفته: امت احادیث هر یک از صحیحین را تلقی به قبول کرده اند.
ثالثا کلینی در نوشتن کافی شرط نکرده که فقط حدیث صحیح السند بیاورد، به خلاف بخاری در صحیحش. در ادامه به طور مفصل به این مساله می پردازیم.
رابعا خود بخاری و همه ی علمای پس از او کتابش را "صحیح" نامیده اند، حال جناب حسنی می گوید: صحیح = اصح ! این معنا در کدام کتاب لغت آمده، خدا می داند!
صحت صحیح بخاری
صحت صحیح بخاری از نگاه علمای اهل سنت
برای دانستن سیر تدوین حدیث نزد اهل سنت، باید مطالعات دقیقی داشت. حافظ ابن حجر عسقلانی در مقدمه ی شرحش بر کتاب صحیح بخاری، به طور مختصر این سیر را معلوم کرده است. ما در اینجا خلاصه و چکیده ای از سخنان وی را می آوریم.
در عصر صحابه و بزرگان از تابعان، حدیث رسول خدا به طور مدون در نیامده بود. اما در اواخر عصر تابعان تدوین آثار و اخبار آغاز شد. ربيع بن صبيح و سعيد بن ابی عروبة نخستین کسانی بودند که اقدام به نوشتن احادیث نمودند. پس از آن افرادی همچون مالک بن انس در مدینه، ابن جريج در مکه، اوزاعی در شام، سفیان ثوری در کوفه، و حماد بن سلمة در بصره اقدام به جمع آوری احکام نمودند و در کتاب خویش اقوال صحابه و آرای تابعان را نیز داخل کردند. سپس عبيد الله بن موسى عبسی، مسدد، أسد بن موسى اموی و نعيم بن حماد در حدود سال 200 هجری اقدام به جمع آوری کتبی به نام مسند کردند که تنها شامل احادیث رسول خدا بود. پس از آن بود که بیشتر علمای بزرگ به مسند نویسی روی آوردند همچون احمد حنبل، اسحاق بن راهویه، عثمان بن ابی شیبه، و ابو بکر بن ابی شیبه که آخری کتابش بر اساس موضوع هم دسته بندی شده بود.
در این هنگام بود که بخاری وقتی دید کتب مختلف شامل احادیث صحیح و ضعیف هستند، تصمیم گرفت تا کتابی صحیح بنویسد که کسی در آن شک نکند. و سخنی که از استادش در فقه و حدیث اسحاق بن راهویه شنید، عزم او را جزم کرد. ابراهیم بن معقل نسفی از بخاری نقل می کند: ما نزد ابن راهویه بودیم که گفت: اگر کتاب مختصری جمع کنید که شامل سنت صحیح رسول خدا باشد، خوب است. این در قلبم افتاد تا این که جامع صحیح را نوشتم.
نسفی می گوید: شنیدم که بخاری می گفت: در کتاب جامعم، جز آنچه صحت دارد داخل نکردم.
و اسماعیلی نیز از او روایت می کند: در این کتاب جز صحیح را نیاورده ام.
و عقیلی می گوید: هنگامی که بخاری کتاب صحیحش را نوشت، آن را بر احمد حنبل، یحیی بن معین، علی بن مدینی و دیگران عرضه کرد. آن ها کتاب را ستودند و بر صحت آن گواهی دادند مگر در چهار حدیث. و من (عقیلی) می گویم: سخن بخاری درست بوده و آن کتاب صحیح است.
فتح الباري، ابن حجر، ج 1 ص 6 و 7
إبراهيم بن معقل النسفي يقول سمعت البخاري يقول ما أدخلت في كتابي الجامع الا ما صح .
وروى الإسماعيلي عنه قال لم أخرج في هذا الكتاب الا صحيحا .
وقال أبو جعفر محمود بن عمرو العقيلي لما ألف البخاري كتاب الصحيح عرضه على أحمد بن حنبل ويحيى بن معين وعلى بن المديني وغيرهم فاستحسنوه وشهدوا له بالصحة الا في أربعة أحاديث. قال العقيلي والقول فيها قول البخاري وهي صحيحة .
فتح الباري، ابن حجر، ج 1 ص 7
ابن حجر در فصل بعدی می گوید:
مشخص شد که بخاری خود را ملزم به صحت در کتابش کرده است و این که جز حدیث صحیح را در آن وارد نکند. این اصل موضوع اوست و از نامگذاری کتابش به "الجامع الصحیح" معلوم است. و آنچه از او از طریق بزرگان نقل کردیم، در این زمینه صریح است.
تقرر أنه التزم فيه الصحة وأنه لا يورد فيه إلا حديثا صحيحا هذا أصل موضوعه وهو مستفاد من تسميته إياه "الجامع الصحيح المسند من حديث رسول الله صلى الله عليه و سلم وسننه وايامه" ومما نقلناه عنه من رواية الأئمة عنه صريحا .
فتح الباري، ابن حجر، ج 1 ص 8
پس نه تنها خود بخاری کتابش را صحیح می داند، بلکه احمد حنبل، یحیی بن معین، علی بن مدینی، عقیلی و و و ... آن را صحیح می شمارند.
"ابن الصلاح" (643هـ) عالم بزرگ علم الحدیث نزد اهل سنت، پس از معرفی اقسام حدیث صحیح می گوید:
و بهترین نوع حدیث صحیح اولین مورد است و آن همانی است که اهل حدیث زیاد در مورد او می گویند: صحیح متفق علیه. و منظورشان از اتفاق، اتفاق بخاری و مسلم است و نه اتفاق امت بر حدیث. لکن اتفاق بزرگان حدیث از این لازم می آید و حاصلش این است که امت بر آنچه آن دو بر آن اتفاق دارند، تلقی به قبول کرده اند و این قسم حدیث کلا ًصحیح است و علم یقینی نظری بر آن گواه است.
وی پس از تشریح دلیل خود (که عبارت است از این که اجماع امت مصون از خطاست)، با استفاده از آن نتیجه ی دیگری می گیرد:
و این نکته ی نفیسی است و از فواید آن این است که هر آنچه بخاری یا مسلم به تنهائی نقل کرده باشند هم محکوم به صحت است؛ زیرا امت، هر یک از این کتاب ها را تلقی به قبول کرده اند.
وأعلاها الأول وهو الذي يقول فيه أهل الحديث كثيرا : صحيح متفق عليه . يطلقون ذلك ويعنون به اتفاق البخاري ومسلم لا اتفاق الأمة عليه . لكن اتفاق الأئمة عليه لازم من ذلك وحاصل معه لاتفاق الأمة على تلقي ما اتفقا عليه بالقبول وهذا القسم جميعه مقطوع بصحته والعلم اليقيني النظري واقع به .
وهذه نكتة نفيسة نافعة ومن فوائدها : القول بأن ما انفرد به ( البخاري ) أو ( مسلم ) مندرج في قبيل ما يقطع بصحته لتلقي الأمة كل واحد من كتابيهما بالقبول .
مقدمة ابن الصلاح، ابن الصلاح، ص 10
این سخن ابن الصلاح پایه و مبنائی قرار گرفته که تقریبا همه ی علمای حدیث اهل سنت از آن استفاده می کنند.
اما بخاری چگونه می تواند ادعای صحت احادیث کتابش را بکند؟ به جز این که اسناد کتابش همگی صحیح باشد. مخصوصا که کتابت و حتی نقل حدیث تا مدت ها (حدود 100 سال) ممنوع بود، و در این دوران دروغگویان و قصه پردازان نیز شکل گرفته بودند. با نظری اجمالی به روات این کتاب، معلوم می شود که ده ها تن از روات صحیح بخاری، کذاب، ضعیف، یا مجهول هستند. عجیب این که وی بسیاری از روات را تضعیف نموده، اما از همان ها در صحیحش حدیث نقل می کند!! در ادامه نام برخی از این افراد ذکر می شود. إن شاء الله.
اما نه تنها اسناد صحیح بخاری بایستی همگی صحیح و شامل افراد صحیح الحدیث و المذهب باشد، بلکه خود بخاری باید به عنوان فردی مورد اطمینان در نظر گرفته شود تا بتوان وی را به عنوان صحیح نویس پذیرفت. بخاری نه تنها در علم رجال ضعف هائی داشته، بلکه خودش هم مطعون بوده است!! در آینده راجع به این موضوع بیشتر خواهم گفت. إن شاء الله.
body {background-color:
کلینی ؟وتو حِه دانی کلینی کیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
خوب مثل اینکه آقای غریب سعی در تغییر بحث دارند و رفته اند در مورد بخاری رضی الله عنه مطالبی کپی کرده اند شما نمی توانی به بخاری طعنه وارد کنی حِون وضع کتب رافضه بسیار خراب است
ما دراینحِا مقایسه می کنیم امام بخاری را با حِناب کلینی
کلینی معلوم نیستكى
به دنیا آمده طبق اعتراف رافضه
کافی کلینی با اینکه علمای رافضه اعتراف کردند که هیحِ سند بدر بخوری ندارد ولی باز آن را صحیح ترین کتاب میدانند وامام زمان تاییدش کرده حِرا قبول دارند؟حِون در نزد قوم علم مسانید وحِود ندارد فقط متن مهم است حتی اگر راوی ابلیس باشد.
بخاری تاریخ میلاد مبارکش و وفاتش معلوم است و کتابش مورد قبول است ونسبت به کتاب کلینی در درحِه بسیار بالایی قرار دارد که توضیح خواهیم داد
بخاری برای کتاب خود و قبول حدیث شرایطی وضع کرده است و رحِالش مشخص است
اما اقای کلینی از الاغ هم روایت کردند یعنی در رحِال کلینی الاغ هم دیده میشود وبقیه رحِالش هم محِاهیل
اغلب روایات کلینی آحاد است وطبق قول علمای رافضه حدیث آحاد در عقیده استفاده نمی شود
کلینی یک حدیث متصل السند به رسول الله صلی الله علیه وسلم ندارد بلکه کل کتب رافضه کتب الاربعه ۶۴۴ حدیث از رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده که تمامشان منقطع ومرسل است.
اما در کتب اهل سنت بغیر از بخاری هزاران حدیث متصل السند به رسول الله صلی الله علیه وسلم وحِود دارد.
حِه فایده دارد که انسان ادعای اطاعت از اهل بیت دارد اما روایتی از صاحب بیت ندارد؟
بقیه روایات از ائمه هم یا ضعیف هستند یا می گویند امام تقیه کرده در ارسالهای قبلی اثبات کردیم
از سیده فاطمه علیها السلام که اصلا روایتی ندارند ولو موضوع وضعیف روایتی ندارند در حالی که اهل سنت از سیدتنا فاطمه الزهراء رضی الله عنها روایات دارد وصحیح السند حتی امام احمد بن حنبل در مسند خود بابی با عنوان مسند احادیث فاطمه قرار داده و۱۰روایت از سیده فاطمه رضی الله تعالی عنها آورده اند.
روایات از امیرالمومنین علی رضی الله عنه در نزد رافضه حِمیع کتبشان ۶۹۰ روایت است که مرسل است ومرسل هم مورد قبول آقایان نیست
در حالی که روایات اهل سنت وحِماعت از علی رضی الله تعالی عنه نسبت به روایات از شیخین رضی الله عنهما بیشتر است ۱۵۸۳ روایت از علی اهل سنت روایت کرده اند.
از سیدنا حسن بن علی رضی الله تعالی عنهما ۲۱ روایت دارند اقایان روافض که باز سند صحیح ندارند
اهل سنت طائفه المنصوره ۳۵روایت از حسن رضی الله عنه بسند صحیح در کتب خود آورده اند.
از سیدنا حسین ۷روایت دارند آقایان روافض
اهل سنت طائفه المنصوره ۴۵روایت از حسین رضی الله عنه دارند
بعدا ادعای پیروی اهل بیت هم می کنند منظور از اطاعت از اهل بیت یعنی مکارم وصافی سستانی
و حِیز حِالب اینکه سنن امام محمد بن یزید معروف به ابن ماحِه قزوینی رضی الله عنه در میات کتب حدیث اهل السنه مرتبه پایینی دارد یعنی در آن حدیث موضوع هم وحِود دارد اما مصیبت کبری برای روافض که کافی کلینی از سنن ابن ماحِه هم پایینتر است یعنی تعداد احادیث صحیح سنن ابن ماحِه از احادیث صحیح کلینی بالاتر است.
اینکه گفتی تا ۱۰۰ سال حدیث نوشتن ممنوع بود آقای عزیز محمد باقر محِلسی ۳۰۰سال پیش نفس می کشید این ۱۵۰ حِلد کتاب حدیث رو از کی روایت کرد بین محِلسی و ائمه شما و رسول الله هزارواندی فاصله است اصلا کلینی خودش زمان نواب اربعه بوده بسیاری از ائمه درک نکرده اگر به زمان باشد وضعیت رافضه که بدتراست.
تازه حتی در زمان خود رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیث نوشته میشد اینحِا دروغ نگو عزیزم ولی شبهات شما مانند شبهات یهود ونصاری بر اسلام است اگر کانال الحیات بگیری ببینی متوحِه میشی کشیش زکریا پطرس هم شبهاتش مانند شبهات رافضه است.کمی تفکر!
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
پاسخ جناب حسنی -1
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب الهاشمي الحسني! کمی آرام تر! من که هنوز از امام بخاری تان چیزی نگفته ام. چرا این چنین عصبانی و مشوش شده اید؟!
ظاهرا عینک هم برای شما کارگر نیست! توصیه می کنم در اولین فرصت به چشم پزشک مراجعه کنید. عنوان مقاله چیست؟ شرح کافی یا مقایسه ی کافی کلینی و صحیح بخاری؟
نخیر هیچکدام نیست و آن کسی که از ابتدای مقاله اش مسیر بحث را منحرف کرده، خود شمائید جناب نه کس دیگری! شما از آن جا که در دفاع از امام بخاری تان حرفی برای گفتن ندارید، مجبورید بحث را به جاهای دیگر بکشانید. از اصحاب کلینی گفتید و روات حدیث شیعه، از حدیث تحریم متعه نوشتید و عکرمه و نهج البلاغه. و امروز که بنده می خواهم راجع به عنوان مقاله یعنی بخاری و صحیحش مطلب بنویسم، انگار که آتشی زیر شما روشن کرده باشم، الو گرفته اید!!! آرام باشید و از امام تان که طبق ادعای خودش و عموم علمای تان عالم بزرگی است و کتابش "صحیح" دفاع کنید.
از قدیم گفته اند: کافر همه را به کیش خود پندارد. شما چون علمی به مسائلی که می نویسید ندارید و صرفا از این طرف و آن طرف چیزهائی کپی کرده اید، فکر می کنید که نوشته های من هم کپی است. ولی بنده مثل شما نیستم و تمام نوشته هایم تحقیق خودم است. شما اگر فکر می کنید نوشته های من کپی است، کتاب یا وبسایتی که از آن کپی می کنم را معرفی کنید. حاشا و کلا که چنین چیزی موجود باشد. همان طور که ادعای کذب تان در خصوص عبارت منسوب به امام زمان هرگز ثابت نشد! بنده راجع به تک تک شبهات شما جواب دارم. چنان که تنها راجع به یک بند نوشته ی شما در خصوص اصحاب کلینی، توضیحات کافی و وافی در چندین پست دادم. همین طور راجع به حدیث متعه به طور مفصل بحث کردم. راجع به بقیه ی مسائل تان هم چیزهائی نوشته ام که اگر خدا یاری کند، در سایت قرار خواهم داد. پس من نه فرار کرده ام و نه مسیر بحث را تغییر داده ام. بلکه آن را به جای اصلیش بازگردانده ام.
برخی مسائل را دوباره و سه باره مطرح کرده اید و بنده البته جواب می دهم تا هر فرد حقیقت جوئی از دیدن حقیقت محروم نشود.
1- کافی و احادیث صحیحش
جناب حسنی تا دیروز می گفت کافی سند ندارد، امروز می گوید سند بدرد بخور ندارد. خوب است حداقل پذیرفته که فرق است میان سند نداشتن و سند صحیح نداشتن. اما اگر مطالب مرا می خواند، تعداد احادیث معتبر کافی را نوشته بودم که برای خوانندگان یک بار دیگر تکرار می کنم. چون او که نمی خواند!
شیخ الغفار به نقل از علامه مجلسی درباره ی احادیث کافی می نویسد:
کل احادیث: 16121 - صحیح: 5072 - حسن: 144 - موثق: 1118 - قوی: 302 - ضعیف: 9485 .
الكليني والكافي، الشيخ عبد الرسول الغفار، ص 402
البته در تقسیم بندی اهل سنت چون حدیث موثق و قوی وجود ندارد، می توان آن ها را به ترتیب به صحیح و حسن اضافه کرد. پس تعداد احادیث صحیح و حسن کافی به ترتیب عبارت خواهد بود از: 6190 و 446 . یعنی حدود 40 درصد اسناد احادیث کافی صحیح است و این تعداد بیش از کل احادیث بخاری است. ابن الصلاح می نویسد:
کل احادیث صحیح بخاری 7257 حدیث با مکررات است. و گفته می شود بدون تکرار 4000 حدیث است. البته این عبارت شامل آثار صحابه و تابعین هم می شود، و چه بسا حدیث واحدی که دو طریق دارد، دو حدیث به حساب می آید.
وجملة ما في كتابه الصحيح سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا بالأحاديث المتكررة . وقد قيل : إنها بإسقاط المكررة أربعة آلاف حديث . إلا أن هذه العبارة قد يندرج تحتها عندهم آثار الصحابة والتابعين . وربما عد الحديث الواحد المروي بإسنادين حديثين .
مقدمة ابن الصلاح، ابن الصلاح، ص 10
اما عبارت خنده داری از جناب حسنی:
صدیق حسن قنوجی می گوید: تعداد کل احادیث سنن ابن ماجه 4000 تاست.
وجملة ما في سننه أربعة آلاف حديث.
الحطة في ذكر الصحاح الستة، السيد صديق حسن القنوجي، ص 221
و از آنجا که تعدادی از این احادیث، ضعیف، منکر و موضوع هستند، پس تعداد احادیث صحیح آن از این هم کمتر است. در حالی که تعداد احادیث صحیح کافی - بنا بر تقسیم شیعه - از کل احادیث سنن ابن ماجه هم بیشتر است، خنده دار بودن ادعای جناب حسنی آشکار می شود! کما این که در "سنن ابن ماجه" چاپ دار الفكر بيروت، تعداد کل احادیث 4341 و تعداد احادیثی که از سوی آلبانی محدث وهابی معاصر تصحیح شده، 3173 مورد است. من نمی دانم این اعدادی که در خیالات جناب حسنی وجود دارد، چرا به دایره ی امکان وارد نمی شوند؟!!
راجع به رجال کافی هم همان طور كه قبلا گفتم ما ادعایی در خصوص صحت سندی کلیه ی احادیث کافی نداریم. ولی بخاری که نام کتابش را صحیح گذاشته، باید چنین شرطی را رعایت می کرد که نکرده است و به زودی نمونه هائی از این افراد را با هم خواهیم دید.
2- حدیث الاغ کلینی یا حدیث گاو بخاری؟!
جناب حسنی! در خصوص عفیر عرض شد که به طور جداگانه توضیح خواهم داد تا به قول سایت یکبار برای همیشه جواب داده شود (اگرچه امیدی به این مساله ندارم!). اما چون خیلی عجله می کنید، باشد من هم نمونه ای از صحیح امام بخاری تان می آورم که در آن گاو و گرگ حدیث گفته اند!!
ابتدا خدمت خوانندگان عرض کنم که حدیث عفیر یا یعفور که در کافی آمده، جزء متن یک روایت است و نه این که جزء سند آن باشد و این از جهالت جناب حسنی است که چنین گمانی دارد.
حال حدیث گاو و گرگ بخاری را با هم ببینیم. متذکر می شوم که مسلم هم همین حدیث را در صحیحش آورده است:
عن أبي هريرة رضي الله عنه قال : صلى رسول الله صلى الله عليه و سلم صلاة الصبح ثم أقبل على الناس فقال : بينا رجل يسوق بقرة إذ ركبها فضربها فقالت : إنا لم نخلق لهذا إنما خلقنا للحرث . فقال الناس سبحان الله بقرة تكلم فقال : فإني أومن بهذا أنا وأبو بكر وعمر - وما هما ثم - وبينما رجل في غنمه إذ عدا الذئب فذهب منها بشاة فطلب حتى كأنه استنقذها منه فقال له الذئب : هذا استنقذتها مني فمن لها يوم السبع يوم لا راعي لها غيري . فقال الناس سبحان الله ذئب يتكلم قال : فإني أومن بهذا أنا وأبو بكر وعمر .
صحيح البخاري، البخاري، ج 3 ص 1280 - الناشر : دار ابن كثير
صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 7 ص 110 - الناشر : دار الجيل
ان شاء الله بعدا ً به طور مفصل به حدیث عفیر که از لحاظ سندی ضعیف است، خواهم پرداخت. اما از جناب حسنی می خواهم که این حدیث بخاری و مسلم که در صحیحین یا به قول ایشان اصح کتب پس از قرآن آمده را برای ما ترجمه کنند و بگویند چرا بخاری از گاو حدیث نقل کرده است؟!!!
3- بحار الانوار
جناب حسنی! قبلا گفتم سکوت کنید تا بیش از این مفتضح نشوید!
اولا بحار الانوار در اصل شامل 25 کتاب است که در چاپ کمپانی 24 جلد بود و جلد آخرش فهارس است. همچنین در چاپ جدید 110 جلد است که تا جلد 101 شامل احادیث می باشد؛ جلد 102 شرح حال علامه مجلسی به قلم میرزای نوری است با نام "الفیض القدسی". و بقیه ی مجلدات هم متن اجازات علامه مجلسی است یعنی سلسله ی مشایخ او تا صاحبان کتبی که از آن ها نقل حدیث کرده است.
حال عدد 150 جلد را شما از کجایتان در آورده اید، خدا می داند!
ثانیا چنان که قبلا هم گفته شد بحار کتابی است جامع. نام کامل این کتاب هست: "بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار" . علامه مجلسی در آغاز کتاب و در فصل اول مقدمه نام کتبی را که احادیث بحار را از آن ها جمع کرده آورده است: في بيان الأصول والكتب المأخوذ منها. (ج 1 ص 6)
حتی کتاب های عامه که از آن ها در اثنای کتاب حدیث نقل شده را، مشخص نموده است: وأما كتب المخالفين فقد نرجع إليها لتصحيح ألفاظ الخبر وتعيين معانيه. (ج 1 ص 24)
سپس در فصل دوم میزان اطمینان به کتب فوق را مشخص نموده است: في بيان الوثوق على الكتب المذكورة واختلافها في ذلك. (ج 1 ص 26)
و بعد از آن رمزهائی که برای کتاب های مختلف در نظر گرفته را مشخص می کند.
به این ترتیب بحار الانوار مجلسی (1037 - 1111 هـ) از نظر اسلوب بسیار شبیه جامع "الجامع الكبير" یا "الجامع الصغیر" تالیف جلال الدین سیوطی (849 - 911 هـ) و یا "كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال" تالیف متقی هندی (888 - 975 هـ) است. البته علامه مجلسی به خلاف دو نفر یاد شده، سند روایات را به طور کامل آورده است و ضمنا دسته بندی موضوعات احادیث را با دقت بیشتری در آن انجام داده است.
پس این که گفته شود بین مجلسی و ائمه فاصله ای هزار ساله است، سخنی است ابلهانه!!
4- زمان کتابت کافی کلینی و صحیح بخاری
کتاب کافی در مدت بیست سال و در دوره ی غیبت صغری و نیابت نواب اربعه ی امام عصر (علیه السلام) نوشته شده است. اما این کتاب فی الواقع مجموعه ایست از چهار صد کتاب کوچک به نام "اصل" که توسط اصحاب ائمه (علیهم السلام) نوشته می شد. و اتفاقا علت این که جناب کلینی در کتابش خیلی بر صحت اسناد اصرار ندارد، این است که وی به آن کتاب ها یعنی "اصول اربعمائة" دسترسی داشته و می توانسته از روی آن ها استنساخ کند. اما برای این که طبق روال جاری باید برای حدیث سندی ذکر می کرد، آن اسانید را آورده است. اما اطمینان وی به اصول و البته قرائن دیگر مثل وجود اصحاب ائمه (علیهم السلام) که با امامان در ارتباط بوده اند، خودش بر صحت مطالبی که جمع می کرد، می افزود.
اما صحیح بخاری حدود 200 سال پس از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در حالی که همه ی صحابه و تابعین از دنیا رفته بودند نوشته شد؛ و معلوم است که درجه ی صحت احادیثی که بدون داشتن قرینه های گفته شده نوشته شدند، کمتر است. تازه اگر به این مساله اضافه کنیم که در میان اهل سنت تا صد سال نقل و کتابت حدیث ممنوع بود، آن وقت اوضاع بدتر هم می شود!
البته جناب حسنی باز هم افاضات فرموده اند که:
غافل از این که من به جای ادعا و حوالت دادن به شبکه های ماهواره ای، سخنی از عالم بزرگ اهل سنت ابن حجر عسقلانی آوردم:
إعلم علمني الله وإياك أن آثار النبي صلى الله عليه و سلم لم تكن في عصر أصحابه وكبار تبعهم مدونة في الجوامع ولا مرتبة.
فتح الباري، ابن حجر، ج 1 ص 6
راجع به این موضوع باید در بحثی حول تاریخ تدوین سنت توضیحات کافی داد.
پاسخ جناب حسنی -2
5- احادیث متصل کافی
جناب حسنی! گفته اید:
اولا تمام احادیث ائمه متصل به رسول خداست و این که شما نمی دانید، از جهالت حضرت عالی است!
ثانیا کافی احادیث متصل السند دیگری هم دارد که البته چون چشمان شما مشکل دارد، آن ها ندیده اید! این احادیث از اصحاب مختلفی نقل شده است که تعدادی از آن ها را در اینجا می آورم.
1) امیر المومنین
محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن حماد بن عيسى ، عن عمر بن أذينة ، عن أبان بن أبي عياش ، عن سليم بن قيس الهلالي قال : سمعت أمير المؤمنين عليه السلام يحدث عن النبي ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 1 ص 44
محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، وعلي بن إبراهيم ، عن أبيه جميعا ، عن حماد بن عيسى ، عن عمر بن أذينة ، عن أبان بن أبي عياش ، عن سليم بن قيس قال : سمعت أمير المؤمنين عليه السلام يقول : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 1 ص 46
عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن عثمان بن عيسى ، عن عمر بن أذينة ، عن أبان بن أبي عياش ، عن سليم بن قيس ، عن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 2 ص 323
أبو علي الأشعري ، عن محمد بن سالم ، عن أحمد بن النضر ، عن عمرو بن شمر ، عن يزيد بن مرة ، عن بكير قال : سمعت أمير المؤمنين ( عليه السلام ) يقول : قال لي رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 2 ص 573
عنه ، عن محمد بن علي ، عن موسى بن يسار القطان ، عن المسعودي ، عن أبي داود ، عن ثابت بن أبي صخرة ، عن أبي الزعلى قال : قال أمير المؤمنين ( عليه السلام ) : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 2 ص 638
2) امام حسن مجتبی (علیه السلام)
محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن محمد بن قبيصة ، عن عبد الله النيسابوري ، عن هارون بن مسلم ، عن أبي موسى ، عن أبي العلاء الشامي ، عن سفيان الثوري ، عن أبي زياد ، عن الحسن بن علي عليهما السلام قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 6 ص 23
3) امام حسین شهید (علیه السلام)
عنه ، عن أبيه ، عن محمد بن سنان ، عن أبي خالد الواسطي ، عن زيد بن علي ، عن أبيه ، عن جده قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 6 ص 48
4) ابوسعید خدری
الحسين بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن بسطام بن مرة ، عن إسحاق بن حسان ، عن هيثم بن واقد ، عن علي بن الحسن العبدي ، عن أبي هارون ، عن أبي سعيد الخدري ... سمعت رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 6 ص 243
5) جابر بن عبدالله انصاری
علي بن إبراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس ، عن أبي جميلة ، عن جابر ، عن أبي جعفر ( عليه السلام ) ، عن جابر بن عبد الله قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 3 ص 233
عدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد ، ومحمد بن يحيى ، عن أحمد بن عيسى ، وعلي بن إبراهيم ، عن أبيه جميعا ، عن الحسن بن محبوب ، عن علي بن رئاب ، عن أبي حمزة قال : سمعت جابر بن عبد الله يقول : كنا عند النبي ( صلى الله عليه وآله ) فقال .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 5 ص 324
عدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد ، ومحمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، وعلي بن إبراهيم ، عن أبيه جميعا ، عن ابن محبوب ، عن علي بن رئاب ، عن أبي حمزة ، عن جابر بن عبد الله قال : سمعته يقول : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 5 ص 325
علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن حنان بن سدير ، عن فليح بن أبي بكر الشيباني ، قال : والله إني لجالس عند علي بن الحسين وعنده ولده إذ جاء ه جابر بن عبد الله الأنصاري فسلم عليه ، ثم أخذ بيد أبي جعفر عليه السلام فخلا به ، فقال : إن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) أخبرني .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 1 ص 304
خواننده ی گرامی خود به عمق بی سوادی و ناآگاهی نویسنده ی مقاله پی ببرد!!
6- احادیث معصومین در کتب شیعه
جناب حسنی در این قسمت اوج نادانی خود را به تصویر کشیده است! زیرا کیست که نداند شیعه تنها به احادیث معصومین احتجاج می کند و منظور از معصومین هم رسول خدا و اهل بیت پاک و طاهرش (سلام الله علیهم اجمعین) می باشند.
وی پس از آوردن تعدادی عدد که معلوم نیست از کجا استخراج شده و کدام ناصبی آن ها را ساخته است، مدعی شده که شیعیان از اهل بیت اطاعت نمی کنند! چون تعداد احادیث آن ها از اهل بیت و حتی صاحب بیت کم است. البته او به زعم غلط خویش اهل بیت را محصور در 5 تن آل عبا دانسته و جواب این سوال ساده را نداده که اگر شیعه از اهل بیت حدیث نقل نکرده، پس از چه کسی حدیث نقل کرده است؟!!!
در جواب خزعبلات او می گوئیم:
اولا تمام احادیث همه ی ائمه - چه بگویند و چه نگویند - متصل به رسول خداست. لذا تمام احادیث شیعه از رسول خداست.
از سوی دیگر هر حدیثی که مثلا از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل می شود، در واقع از امام حسین و امیر المومنین هم نقل می شود. (راجع به این موضوع در مقاله ای جداگانه توضیح خواهم داد إن شاء الله).
ثانیا به همین شکل که نبی اکرم یا یکی از امامان در حدیث نام برده شده باشند نیز، بیش از آنی است که جناب حسنی به دروغ مدعی شده اند.
1- از نبی اکرم (صلى الله عليه و آله) تنها در کتاب کافی 1695 حدیث و در جمیع کتب اربعه که قسمت کوچکی از احادیث شیعه را در بر می گیرد، 3311 حدیث موجود است که آن حضرت نام برده شده اند.
2- از امیر المومنین (علیه السلام) تنها در کتب اربعه 3003 حدیث موجود است که آن حضرت نام برده شده اند.
3- از امام حسن مجتبی (علیه السلام) تنها در کتب اربعه 75 حدیث موجود است که آن حضرت نام برده شده اند.
4- از امام حسین سید الشهداء (علیه السلام) تنها در کتب اربعه 51 حدیث موجود است که آن حضرت نام برده شده اند.
به این ترتیب این ادعای گزاف و دروغ و مزخرف و باطل که همه ی احادیث شیعه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و امیر المومنین (علیه السلام) مرسل است، حداقل با دیدن تعدادی از احادیث کافی که در بالا ذکر شد، رد می شود. همچنین معلوم می شود که تعداد احادیث مزعوم جناب حسنی، دروغی بیش نیست.
اما ادعائی جاهلانه و ابلهانه و احمقانه تر از این ندیده بودم که کسی درباره ی شیعیان بگوید:
جداً جای تاسف است برای کسی که عنوان مقاله نویسی سایتی منسوب به اهل سنت را یدک بکشد، و این قدر نادان و بی سواد باشد. جناب حسنی! شیعه حدیثی ولو موضوع و ضعیف از حضرت زهرا (سلام الله علیها) ندارد؟!!! پس بفرمائید این ها چیست؟
حدیث یکم
حدثنا أحمد بن الحسن القطان ، قال : حدثنا أبو العباس عبد الرحمن بن محمد بن حماد ، قال : حدثنا أبو سعيد يحيى بن حكيم ، قال : حدثنا أبو قتيبة ، قال : حدثنا الأصبغ ابن زيد ، عن سعيد بن رافع ، عن زيد بن علي عليه السلام ، عن آبائه عليهم السلام ، عن فاطمة بنت النبي عليهما السلام قالت : سمعت النبي صلى الله عليه وآله : إن في الجمعة لساعة لا يراقبها رجل مسلم يسأل الله عز وجل فيها خيرا إلا أعطاه إياه . قالت : فقلت : يا رسول الله أي ساعة هي ؟ قال : إذا تدلى نصف عين الشمس للغروب . قال : وكانت فاطمة عليها السلام تقول لغلامها : اصعد على الضراب فإذا رأيت نصف عين الشمس قد تدلى للغروب فأعلمني حتى أدعو .
معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ص 399 و 400
این حدیث در کتب اهل سنت از ابوهریره، جابر بن عبدالله، ابوسعید، و امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است؛ حتی در صحیح مسلم نیز آمده است. اما طبرانی آن را با سند خود از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل می کند و بیهقی هم به قسمت دوم آن اشاره کرده است.
ر.ک: المعجم الأوسط، الطبراني، ج 6 ص 289 - شعب الإيمان، البيهقي، ج 3 ص 93
حدیث دوم
أخبرنا حمويه ، قال : أخبرنا أبو الحسين ، قال : حدثنا أبو خليفة ، قال : حدثنا مسدد ، قال : حدثنا عبد الوارث ، عن ليث بن أبي سليم ، عن عبد الله بن الحسن ، عن أمه فاطمة ، عن جدته فاطمة ( عليه السلام ) قالت : كان رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) إذا دخل المسجد صلى على النبي ( صلى الله عليه وآله ) وقال : اللهم اغفر لي ذنوبي ، وافتح لي أبواب رحمتك ! وإذا خرج صلى على النبي ( صلى الله عليه وآله ) وقال : اللهم اغفر لي ذنوبي ، وافتح لي أبواب فضلك .
الأمالي، الشيخ الطوسي، ص 401
این هم حدیثی است که بزرگان حدیث اهل سنت همچون ترمذی، ابن ماجه، و احمد حنبل آن را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل کرده اند.
حدیث سوم
حدثنا محمد بن علي بن خشيش ، قال : حدثنا أحمد ، قال : حدثنا الحسن بن أبي الحسن العسكري بمصر ، قال : حدثنا الحسين بن حميد العكي ، قال حدثنا زهير بن عباد الرواسي ، قال : حدثنا أبو بكر بن شعيب ، قال : حدثنا مالك بن أنس ، عن الزهري ، عن عمرو بن الشريد ، عن فاطمة ، قالت : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) : من تختم بالعقيق لم يزل يرى خيرا .
الأمالي، الشيخ الطوسي، ص 311
این حدیث را هم طبرانی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل نموده است.
ر.ک: المعجم الأوسط، الطبراني، ج 1 ص 39
اما علمای زیادی از اهل سنت همچون ابن حبان، ذهبی، ابن جوزی، فتنی، کنانی، شوکانی، مقدسی و و و ... آن را موضوع و باطل می دانند!
البته احادیث حضرت در کتب شیعه بیشتر از این هاست؛ لیکن این ها به مصداق "مشت نمونه ی خروار است" ذکر شد. اتفاقا احادیثی از آن حضرت در کتب شیعه هست که هرگز نمی توان شبیهش را در کتب اهل سنت یافت. زیرا این احادیث در فضیلت علی (علیه السلام) و یاد کردن از ائمه ی دوازده گانه است. چیزهائی که اهل سنت به شدت از نقل آن ها ابا دارند!!
جناب حسنی! این احادیثی که بزرگان شیعه همچون شیخ صدوق و شیخ طوسی نقل کرده اند، حدیث حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیستند؟!!! چرا وقتی از چیزی اطلاع ندارید، راجع به آن اظهار نظر می کنید؟! چرا از خدا نمی ترسید و تقوای الهی پیشه نمی کنید؟!
والسلام علی من اتبع الهدی
طاعنون بر علم الرجال بخاری
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده با پرده پوشی و دروغگوئی، سعی دارد از بخاری دفاع کند. او نوشته:
البته بعید هم نیست که اظهار این سخن سخیف، از جهل مفرطش نشأت گرفته باشد. کسی که هنوز تقدم و تاخر صاحبان کتب سته را نمی داند، باید هم فکر کند که طعن بر بخاری از سوی علمای شیعه بوده است!!
بخاری از چندین جهت مورد طعن است که برخی از آن ها از این قرارند: فقه، اعتقادات و علم الرجال.
بهتر است با تعدادی از شیعیان کذاب - البته از نظر نویسنده ی جاهل مقاله ! - آشنا شویم که بر علم الرجال بخاری طعن وارد کرده اند.
1 و 2) ابوزرعه رازی (264 هـ) و ابن ابی حاتم (327 هـ)
این دو کتابی دارند به نام "بيان خطأ محمد بن إسماعيل البخاري في تاريخه" و در آن اشتباهات بخاری در معرفی رجال را مطرح می کنند. شمار افراد این کتاب 771 نفر است!!!
3) خطیب بغدادی (463 هـ)
وی نیز کتابی در رجال نوشته به نام "موضح أوهام الجمع والتفريق" . وی در این کتاب به تشریح اشتباهاتی می پردازد که باعث شده دو راوی یکی محسوب شوند، یا برعکس یک راوی دو نفر به حساب بیاید. آغاز این کتاب به «أوهام البخاري» اختصاص داشته و در آن 74 مورد از اشتباهات بخاری ذکر شده است.
رجوع کنید:
موضح أوهام الجمع والتفريق، البغدادي، ج 1 صص 17 - 202
وی در کتاب دیگرش هم به اشتباهی دیگر از بخاری اشاره کرده است:
وقد وهم البخاري في قوله أنه بغدادي .
تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 2 ص 449
4) حافظ مزی (742 هـ)
وی در چندین مورد اشتباهات بخاری را گوشزد می نماید:
وقد وهم البخاري في فصله بين حرام بن حكيم ، وحرام بن معاوية .
تهذيب الكمال، المزي، ج 5 ص 519
قال البخاري ديلم بن فيروز الحميري روى عنه ابنه عبد الله في إسناده نظر وهذا معدود في أوهامه فإن الذي روى عنه ابنه عبد الله فيروز الديلمي لا هذا .
تهذيب الكمال، المزي، ج 8 ص 504
وجمع بينهما البخاري وذلك معدود في أوهامه .
تهذيب الكمال، المزي، ج 8 ص 155
وجعلهما البخاري واحدا وتابعه على ذلك أبو حاتم الرازي وغيره وذلك معدود في أوهامه .
تهذيب الكمال، المزي، ج 20 ص 122
ذكره البخاري في من اسمه عمرو وتبعه على ذلك أبو حاتم بن حبان في كتاب الثقات وذلك معدود في أوهامهما .
تهذيب الكمال، المزي، ج 21 ص 333
5) حافظ ذهبی (748 هـ)
وی در جای جای کتب رجالی خویش "وهم بخاری" را ذکر کرده است:
الف- تاریخ الاسلام
وقال البخاري : سمع من عمر ، والبخاري ليس بالخبير برجال الشام ، وهذه من أوهامه .
تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 7 ص 354
وذكر البخاري في تاريخه : أنه سمع عليا وابن مسعود ، فوهم .
تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 7 ص 450
وقد ذكر البخاري أنه بغدادي فوهم .
تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 16 ص 364
وهم البخاري في أسمه .
تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 20 ص 454
ب- سیر اعلام النبلاء
ذكر البخاري في " تاريخه " أنه سمع عليا وابن مسعود ، وهذا من وهم البخاري .
سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 5 ص 194
وقد وهم البخاري ، فقال : إنه من بني عبد الدار .
سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 5 ص 318
وقال البخاري فوهم رحمه الله : مات سنة أربع عشرة ومئتين في آخرها .
سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 9 ص 484
ج- میزان الاعتدال
الحكم بن عتيبة بن نهاس ، وقد جعل البخاري هذا والحكم بن عتيبة الامام المشهور واحدا ، فعد من أوهام البخاري .
ميزان الاعتدال، الذهبي، ج 1 ص 577
د- الکاشف
وهم البخاري في اسمه .
الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 1 ص 193
قال البخاري : " له صحبة " فوهم .
الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 2 ص 390
6) حافظ ابن حجر (852 هـ)
او نیز از اشتباه بخاری سخن گفته است:
محمد بن عيسى القرشي عن زيد بن واقد هو الذي قبله وهم البخاري فجعله اثنين .
تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 2 ص 122
7) بدر الدين عینی (855 هـ)
او نیز از اشتباه بخاری سخن گفته است:
وقد وهم البخاري في قوله : إن سعيد بن زيد ممن حضر بدرا .
عمدة القاري، العيني، ج 1 ص 265
از نویسنده می پرسیم: کدامیک از افراد فوق شیعه و کذاب بوده اند؟!
body {background-color:
بسم الله الرحمن الرحیم
خوب روافض به دلیل اینکه کتاب صحیحی ندارند وقرآن را هم ناقص و محرف میدانند به اهل سنت و کتبشان طعنه میزنند
درگذشته ثابت شد که کافی کلینی سندی ندارد و حتی خود حِناب غریب آشنای رافضی هم تایید کافی توسط امام زمانشان را انکار کردند وبنابراین حِیزی برایشان باقی نمی ماند.
وهمینطور اقوال علمای روافض را آوردیم که می گویند برای ما سند حدیث مهم نیست فقط متن حدیث باید به میل ما بخورد مانند روایات ضعیف افسانه هری پاتری شهادت سیده فاطمه که احادیث کلهم ضعیف هستند ومختلف اینها را قبول می کنند
اما تحریم متعه که اسنادش صحیح وحسن است قبول نمی کنند حِون اگر قبول کنند دکان شهوت رانی شان بسته میشود و می گویند تقیه بوده
البته روایاتی است که امام معصوم متعه را برای خانواده خودش نمی پسندیده فقط برای مردم بیحِاره
و در ارسال قبلی هم گفتیم که محِلسی تا ۳۰۰سال پیش زنده بود و حِطور با این فاصله طولانی ایشان ۱۵۰ حِلد دروغ نوشتند؟وهمینطور کلینی که دیگر آدم کم آورد از عفیر(الاغ)روایت کردند
قول علمای اهل سنت در مورد صحیح بخاری
(اتفق العلماء رحمهم الله على أن أصح الكتب بعد القرآن العزيز الصحيحان البخاري ومسلم وتلقتهما الأمة بالقبول .
وكتاب البخاري أصحهما وأكثرهما فوائد ومعارف ظاهرة وغامضة .
وقد صح أن مسلماً كان ممن يستفيد من البخاري ويعترف بأنه ليس له نظير في علم الحديث ] شرح النووي على صحيح مسلم 1/24 .
مسئله بعدی اینکه امام بخاری در کنار صحیح خود کتب دیگری تالیف نموده مانند الادب المفرد تاریخ الکبیر و الصغیر واین کتبش تماما صحیح نیستند و بعضی صحیح وضعیف دارد و در بعضی موارد در تاریخ خود در مورد رحِال خطا کردند واقوال علما در این مورد است .
وسخن خطیب وذهبی ودیگران وابوزرعة در مورد تاریخ کبیر وصغیر است .وبه این دلیل که بخاری خود را ملزم نکرده بود که فقط احادیث صحیح در این کتب بیاورد برخلاف صحیح بخاری بنظرم حِاهل آن کسی است که هنوز این را نمی فهمد شما بفرمایید کلینی را حِمع کنید که رحِالش حمار می باشد.
نام کتاب خطیب هم این است ( موضح أوهام الجمع والتفريق للخطيب أوهام البخاري في التاريخ الكبير )
وهمینطور اقوال این علما در مورد تاریخ کبیر وصغیر بخاری قصدشان طعنه بر بخاری نبوده بلکه خطای او را اصلاح کردند اما روافض رفضهم الله اینها به صورت طعن می بینند .
نسال الله العفو العافیه
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
جواب اباطيل
جناب رافضى نياز به كپى كردن نيست
روايات اهل سنت خيلى بيشتر از روايات شماها از آل بيت است شماها بسيارى از رواياتشان تحت عنوان تقيه و ترس امام قبول نمى كنيد واکثر این روایات که آوردی افرادی در آنها هستند که عقیده درست حسابی نداشته اند به احادیث کلینی از علی رضی الله عنه که آوردی سلیم بن قیس هلالی که ابوداوود در رحِال خود می گوید (سلیم اعتقاد داشته ائمه ۱۳ نفرند)حکم این شخص نزد شما حِیست؟زید بن علی هم که اصلا امامت شما را قبول نداشته !
واما کلام ابن ححِر رضی الله عنه در تضاد با سخن ما نیست زیرا منظور ابن ححِر نوشتن کتابی مخصوص در این باب است
به این حدیث توجه کن تا حساب کار دستت بیاد
سنن أبي داود- صححه الألباني
حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ وَأَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَا: حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْأَخْنَسِ، عَنْ الْوَلِيدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي مُغِيثٍ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ مَاهَكَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: كُنْتُ أَكْتُبُ كُلَّ شَيْءٍ أَسْمَعُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ أُرِيدُ حِفْظَهُ! فَنَهَتْنِي قُرَيْشٌ وَقَالُوا: أَتَكْتُبُ كُلَّ شَيْءٍ تَسْمَعُهُ وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَشَرٌ يَتَكَلَّمُ فِي الْغَضَبِ وَالرِّضَا؟ فَأَمْسَكْتُ عَنِ الْكِتَابِ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَأَوْمَأَ بِأُصْبُعِهِ إِلَى فِيهِ فَقَالَ: اكْتُبْ، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ!
حالا متوجه شدی یا هنوز نه؟
مقایسه بخاری رضی الله عنه با کلینی مجهول
بخاری:أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزبه الجعفي مولاهم البخاري .
بخاری حافظ اسلام وائمه اهل حدیث است وصحیحش را همه قبول دارند همانطور که نووی ونسائی می گویند قبلا ذکر کردم
سبب تالیف صحیح بخاری:قال البخاري : كنا عند إسحاق بن راهويه فقال : لو جمعتم كتاباً مختصراً لصحيح سنة النبي صلى الله عليه وسلم . قال : فوقع ذلك في قلبي فأخذت في جمع الجامع الصحيح
(نزد اسحاق بن راهویه بودیم که گفت اگر کتاب مختصری وصحیحی در مورد سنت رسول الله می نوشتید.بخاری می گوید این در قلبم واقع شد که این کار را انحِام دهم)
واین نشان دهنده علم ومعرفت بخاری است
اما ثقه الروافض کلینی
نسبش منقطع است
تاریخ میلاد محِهول
شیخ واستادش شخصی بوده محِسمه ومشبهه
- محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدي أبو الحسين الكوفي :ساكن الري .يقال له محمد بن أبي عبد الله، كاثقة، صحيح الحديث، إلا أنه روى عن الضعفاء و كان يقول بالجبر و التشبيه و كان أبوه وجها روى عنه أحمد بن محمد بن عيسى له كتاب الجبر و الاستطاعة .
رجال النجاشی باب المیم صفحه ۳۷۴(از ضعفاء روایت می کرده اعتقاد به جبر وتشبیه داشته و کتابی هم در این مورد دارد)
کتاب کافی را نوشته نامش را هم امام زمان انتخاب کرده قبلا اثبات کردیم
در این کتابش مشتی اباطیل آورده از تحریف قرآن گرفته تا اینکه ائمه مرگ اختیاری دارندو تفسیر به میل آیات و شرک تا حِایی که کلینی شروع به هذیان گویی می کند و می گوید قبول نکردن امام یعنی شرک
(عن أبي عبد الله عليه السلام قال » من أشرك مع إمام إمامته من عند من الله من ليست إمامته من الله كان مشركا بالله« (الكافي 1/305 كتاب الحجة: باب من ادعى الإمامة وليس لها بأهل).
خود رافضه کتابش را کاملا صحیح می دانند با اینکه اعتراف هم می کنند کتاب بی سند است وخود غریب آشنا هم اعتراف کرد برای رافضه سند مهم نیست متن حدیث مهم است
خود کلینی کتابش را مدح می کند ودر مقدمه کتاب می گوید(وقلت إنك تحب أن يكون عندك كتاب كاف يجمع فنون علم الدين ما يكتفي به المتعلم ويرجع إليه المسترشد ويأخذ منه من يريد علم الدين والعمل به بالآثار الصحيحة عن الصادقين)
آثار صحیحه منظورشان حدیث عفیر است
وتمام علمای رافضه هم این کتاب را صحیح می دانند
مشخص می شود نزد این قوم علم حدیث وحِود ندارد همانطور که قبلا اثبات کردیم حلی می گوید علم حدیث را از اهل سنت گرفتیم
حالا انشاء الله در مقاله ای جداگانه در خدمت آقای <کلینی و لطیفه هایی که گفته اند خواهیم بود
در مورد بحار الانوار محِلسی خود رافضه اعتراف به مزخرف بودنش کرده اند همین بحار می گوید سوره مومنون قبل از بعثت رسول الله بر علی نازل شده
حالا نظرت در مورد این حدیث محِلسی حِیه من معنیش نمی کنم حِون شرم آوره
(75 - نوادر الراوندي : بإسناده عن موسى بن جعفر ، عن آبائه عليهم السلام قال : قال علي عليه السلام : إن النبي صلى الله عليه واله قبل زب الحسين بن علي كشف عن اربيته ( 2 ) وقام فصلي من غير أن يتوضأ .)محلسی جلد۴۳ صفحه۳۱۷
در مورد حدیث الاغ جناب خطای بزرگی کردی چون حدیث داخل بخاری می گوید گاو صحبت کرد یا گرگ صحبت کرد یا در سیره داریم سنگهای غار حراء به رسول الله سلام می دادند
اما آیا مشکل کلینی این است؟
خیر جانم کلینی یک حدیث آورده تمام رحِال راویان حدیث الاغ هستند
اینهم نص حدیث(عن أمير المؤمنين علي أنه قال " إن أول شيء من الدواب توفي: [هو] عفير [حمار رسول الله] توفي ساعة قبضَ رسول الله صلى الله عليه وسلم، قطع خطامه ثم مر يركض حتى أتى بئر بني خطمة بقباء فرمى بنفسه فيها فكانت قبره. قال: إن ذلك الحمار كلّم رسول الله فقال: بأبي أنت وأمي، إن أبي حدثني عن أبيه عن جده عن أبيه أنه كان مع نوح في السفينة فقام إليه نوح فمسح على كفله ثم قال: يخرج من صُلب هذا الحمار يركبه سيد النبيين وخاتمهم. قال عفير: فالحمد لله الذي جعلني ذلك الحمار" (الكافي 1/184 كتاب الحجة : باب ما عند الأئمة من سلاح رسول الله)
لطف کنید ترجمه خود عفیر وپدرش و جدش را برای ما بیاور شاید اینها کذاب بودند توثیقش شدند یا خیر؟
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
خوب ما بیان کردیم که تعداد روایات اهل سنت از اهل بیت بیشتر از روایات رافضه است
آقای غریب رفتن احادیث کافی را آوردند که از اهل بیت روایت کرده وما گفتیم که این روایات اکثرا یا منقطع هستند یا ضعیف
به عنوان مثال اکثر روایات از علی رضی الله عنه از طریق سلیم بن قیس هلالی است
واما علماء رحِال رافضه در موردش حِه می گویند؟
219- سليم بن قيس الهلالي :
ى، ن، سين، ين [جخ] ينسب إليه الكتاب المشهور و هو موضوع بدليل أنه قال إن محمد بن أبي بكر وعظ أباه عند موته.
و قال فيه أن الأئمة ثلاثة عشر مع زيد.
و أسانيده مختلفة [غض] لم يرو عنه إلا أبان بن أبي عياش و في الكتاب مناكير مشتهرة، و ما أظنه إلا موضوعا.
حِناب غریب آشنا احادیث که آوردی بدرد خودت میخورد
رحِال ابن داوود ص۴۶۰ حِلد۲ باب السين المهملة
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
بسم الله الرحمن الرحیم
اما در مورد احادیث کلینی از حسن بن علی رضی الله عنهما که رافضی آورده
مام حسن مجتبی (علیه السلام)
محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن محمد بن قبيصة ، عن عبد الله النيسابوري ، عن هارون بن مسلم ، عن أبي موسى ، عن أبي العلاء الشامي ، عن سفيان الثوري ، عن أبي زياد ، عن الحسن بن علي عليهما السلام قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
عحِب آقا شما که حسین بن علوان را قبول نکردی حِون سنی بود حالا برای من از سفیان الثوری روایت می آوری؟حِطور اینو قبول می کنی؟
حالا علمای رافضه حِه گفتند در مورد سفیان الثوری؟
رحِال ابن داوود حِلد۲ باب السین المهملة
209- سفيان الثوري :
ليس من أصحابنا.
روایتت از حسین بن علی رضی الله عنهما
) امام حسین شهید (علیه السلام)
عنه ، عن أبيه ، عن محمد بن سنان ، عن أبي خالد الواسطي ، عن زيد بن علي ، عن أبيه ، عن جده قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 6 ص 48
ترحِمه محمد بن سنان از رحِال ابن داوود حِلد ۲ با المیم
440- محمد بن سنان :
ين، م، ضا، د [جخ] ضعيف [غض] غال [ست] قد طعن
عليه، ضعيف، و روى عنه أنه قال عند موته لا ترووا عني مما حدثت شيئا فإنما هي كتب اشتريته من السوق و الغالب على حديثه الفساد
(این محمد سنان وقت داشت میمرد می گفت از من روایت نکنید حِیزهایی که نوشته بودم روایت هایم را از بازار خریدم)یعنی حدیث بازاری از امام
حسین
نقل می کنی آقای غریب آشنا؟أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
پاسخ جناب حسنی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب الهاشمي الحسني! سلام بر شما
تغییر مواضع شما خیلی جالب است!
اول نوشتید:
بعد اعدادی خیالی در شماره ی احادیث نبی اکرم و اهل بیتش ردیف کردید.
اما وقتی من احادیث متصل السندی از کتاب کافی برایتان آوردم، و تعداد احادیث معصومین (علیهم السلام) را مشخص کردم، دروغ تان آشکار شد و مفتضح گشتید و از گمراه کردن خواننده درمانده شدید!!! لذا سخن جدیدی می گوئید:
کسی که این گونه بی سوادی و جهالتش آشکار گشته، باید هم این چنین حرفش را تغییر بدهد. البته که نیاز به ذکر روایات هست تا افراد کذابی چون شما ادعا نکنند که شیعه حدیث متصل السند یا صحیح به رسول خدا و اهل بیتش (سلام الله علیهم اجمعین) ندارد.
اکنون هم شروع کرده اید به خیال خودتان به تضعیف روایاتی که بنده ذکر کردم. پس مشغول باشید.
اما بعد، چگونه احادیث اهل سنت از شیعه بیشتر شده، در حالی که تنها کتاب کافی ما از جمیع کتب ستّه ی شما - با حذف مکررات - احادیث بیشتری دارد؟!
چرا نمی گوئید از این هزاران حدیثی که نقل کرده اید، بسیاری را در کتب موضوعات و ضعیفات دسته بندی کرده اید؟! یعنی این احادیث را قبول ندارید.
چنان که قبلا گفتم احادیث صحیح کافی به عنوان تنها یکی از کتب شیعه بیش از 5000 تاست. اما آلبانی محدث معاصر وهابی مسلک، احادیث صحیحی که از جمیع کتب اهل سنت گرد آورده 4035 تاست! در عوض شماره ی احادیث ضعیف و جعلی که جمع کرده 7162 تاست! کدام یک از ما (شیعه و اهل سنت) احادیث مطمئن تری دارد؟!
اما روایات تقیه ای به خلاف تصور باطل شما، بسیاری از احادیث ما را تشکیل نمی دهد. بلکه بخش کوچکی از آن است.
بعد گفته اید:
اولا چه کسی گفته زید امامت ما را قبول نداشته است؟! این تهمتی است از سوی شما به ایشان.
ثانیا بیشتر راویان احادیث کتب ششگانه و بلکه صحیحین شما از اعتقاد درستی برخوردار نیستند. خودتان هم در مقاله اعتراف کرده اید که بخاری از نواصب حدیث نقل کرده است. پس کسی که خانه اش از شیشه است، چرا به خانه ی دیگران سنگ می اندازد؟!
ثالثا راجع به سلیم بن قیس. باز هم بی سوادی و باز هم دروغ گوئی را نشان داده اید. کلکسیون جهالات شما الحق که دارای نمونه هائی دیدنی است!
ما کسی به نام "ابوداوود" نداریم، بلکه عالم رجالی ما "ابن داود" است. این از بی سوادی شما. اما این که گفتید سلیم اعتقاد به 13 امام داشته، دروغی است از سوی شما. زیرا چنان که خود شما هم بعدا نوشتید، آنچه در کتاب ابن داود از قول ابن الغضائری آمده این است:
فيه أن الأئمة ثلاثة عشر.
رجال ابن داود، ص 178 و 460
یعنی در کتاب چنین حدیثی هست، نه این که اعتقاد سلیم این باشد. اما این اشتباهی است که در اثر نسخه برداری ها رخ داده و شبیه آن در کتب حدیثی ما یافت می شود. علما به طور مفصل به این اشکال پاسخ گفته اند. اگر خواهان حقیقت هستید، به مقدمه ی کتاب سلیم مراجعه نمائید.
در ادامه آنچه را من درباره ی نحوه ی تدوین کتب حدیثی نزد اهل سنت آوردم، تکرار کرده اید! که چه بشود، خدا می داند!
جناب حسنی! مثل کودکان بر مسائلی پافشاری می کنید که عالمان که نه، بلکه هرکس عقل داشته باشد از این سخن خنده اش می گیرد! چه اهمیتی دارد که معلوم باشد فلان عالم کی متولد شده است؟! مثلا شما تاریخ تولد چند نفر از صحابه ی عزیزتر از جان تان را می دانید؟ کسانی که اصل دین تان را از آن ها می گیرید. واقعا که مثل بچه ها می مانید!!
اما این که بخاری تا چه حد بر آنچه گفت عمل کرد، مطلبی است که در آینده بیشتر مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مجددا بر شیوخ شیخ کلینی تاخته اید. اشکالی ندارد، ما هم تعدادی از روات احادیث بخاری شما را می آوریم تا معلوم شود که کدام طرف دستش پرتر است. اگرچه بدی هائی که در حق شیوخ کلینی می گوئید را بنده قبول ندارم.
گفته اید:
اولا شیعیان قائل به تحریف قرآن نیستند و این تهمتی است از جانب دشمنان ایشان به آن ها. البته احادیثی در این باره در کتب شیعه و سنی وجود دارد که هیچ کدام از طرفین اعتنائی بدان ها ندارند.
ثانیا معلوم است که شیعیان هیچ کتابی از جمله کافی را قطعی الصدور و صحیح نمی دانند. اما اعتراف به بی سندی دروغی است که شما می گوئید. شما هنوز فرق سند صحیح نداشتن تعدادی از احادیث یک کتاب را، با بی سند بودن آن نمی دانید! البته جهالات شما و کذابی هایتان برای بنده روشن است.
ثالثا چه کسی گفته ردّ تائید امام بر کتاب کافی، به معنای این است که "چیزی برای ما باقی نماند"؟!! جداً که حرف احمقانه و ابلهانه ایست. مگر کتب شما از جمله صحیحین بخاری و مسلم، تائیدی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) دارند؟!!! که اگر نداشته باشند، چیزی برای شما باقی نماند.
رابعا چون شما در حال نسبت دادن های دروغ به شیعه هستید، حرف های متناقض می زنید. از قدیم گفته اند: دروغگو کم حافظه می شود. اول می گوئید: شیعه کل کافی را صحیح می داند، بعد می گوید: شیعه کتاب صحیح ندارد!
خامسا شما دروغی را هم به بنده نسبت داده اید که من شکایت به درگاه الهی می برم.
« أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ ؟» (التين:8) « فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ » (الأعراف:87)
در خصوص حدیث تحریم متعه و ادعای کذب شما مبنی بر صحت سندی آن، توضیحات مکفی را به جایش دادم.
درباره ی ادعای احمقانه ی شما در خصوص بحار الانوار و "نوشتن 150 جلد کتاب حدیثی با فاصله ی 1000 سال از ائمه" نیز قبلا توضیح دادم. البته شما این اراجیف و اباطیل را مدام تکرار می کنید تا خواننده گمان کند من جوابی به آن ها نداده ام. اما خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند.
« يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ » (الصف:8) « يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ » (النور:35)
توهین هائی به شیخ کلینی و علامه مجلسی و احادیث کافی و بحار کرده اید، که جوابی برای آن ها ندارم. زیرا مثل شما نیستم! توقع هم ندارم که این احادیث را درک کنید.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: همانا حدیث آل محمد سخت و دشوار است. ایمان نمی آورد بدان مگر فرشته ای مقرب، یا پیامبری فرستاده شده، یا بنده ای که خداوند قلب او را برای ایمان آزموده باشد.
پس آنچه از حدیث آل محمد به شما رسید و قلب هایتان برایش نرم شد و آن را شناختید، قبول کنید؛ و آنچه قلب هایتان از آن بدش آمد و انکارش کرد، پس آن را به خدا و رسول و عالم آل محمد (=امام هر عصر) بازگردانید. هلاک شونده کسی است که حدیثی را برای شما نقل کند که تحملش را ندارد، و بگوید: به خدا قسم این طور نیست. و انکار این گونه کفر است.
قال أبو جعفر عليه السلام : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إن حديث آل محمد صعب مستصعب لا يؤمن به إلا ملك مقرب أو نبي مرسل أو عبد امتحن الله قلبه للايمان ، فما ورد عليكم من حديث آل محمد صلى الله عليه وآله فلانت له قلوبكم وعرفتموه فاقبلوه ، وما اشمأزت منه قلوبكم وأنكرتموه فردوه إلى الله وإلى الرسول وإلى العالم من آل محمد وإنما الهالك أن يحدث أحدكم بشئ منه لا يحتمله ، فيقول : والله ما كان هذا والله ما كان هذا ، والانكار هو الكفر .
الكافي، الشيخ الكليني، ج 1 ص 401
و معلوم است که شما جزء هیچ کدام از سه دسته ی فوق نیستید، پس حداقل توصیه ی حضرت رسول را بپذیرید.
حال می رسیم به حدیث عفیر. نوشته اید:
در مورد حدیث الاغ جناب خطای بزرگی کردی چون حدیث داخل بخاری می گوید گاو صحبت کرد یا گرگ صحبت کرد یا در سیره داریم سنگهای غار حراء به رسول الله سلام می دادنداما آیا مشکل کلینی این است؟خیر جانم کلینی یک حدیث آورده تمام رحِال راویان حدیث الاغ هستنداینهم نص حدیث
(عن أمير المؤمنين علي أنه قال " إن أول شيء من الدواب توفي: [هو] عفير [حمار رسول الله] توفي ساعة قبضَ رسول الله صلى الله عليه وسلم، قطع خطامه ثم مر يركض حتى أتى بئر بني خطمة بقباء فرمى بنفسه فيها فكانت قبره. قال: إن ذلك الحمار كلّم رسول الله فقال: بأبي أنت وأمي، إن أبي حدثني عن أبيه عن جده عن أبيه أنه كان مع نوح في السفينة فقام إليه نوح فمسح على كفله ثم قال: يخرج من صُلب هذا الحمار يركبه سيد النبيين وخاتمهم. قال عفير: فالحمد لله الذي جعلني ذلك الحمار" (الكافي 1/184 كتاب الحجة : باب ما عند الأئمة من سلاح رسول الله)
لطف کنید ترجمه خود عفیر وپدرش و جدش را برای ما بیاور شاید اینها کذاب بودند توثیقش شدند یا خیر؟
جناب حسنی! شما خود را به نفهمی زده اید یا واقعا نفهمیده اید؟!! البته من که فکر می کنم امثال شما اولش نمی فهمند! ولی بعد که می فهمند خود را به نفهمی می زنند!!
چرا این حدیث را ترجمه نکردید؟! لطفا ً آن را ترجمه کنید، بعد نشان دهید که سندش صحیح است. نه بلکه اصلا سند دارد یا نه! ضمنا قرار شد حدیث گاو و گرگ را هم برای ما ترجمه کنید که نکردید.
می خواهم دقیقا جملات خودتان را تحویل تان دهم:
در مورد حدیث الاغ جناب خطای بزرگی کردی چون حدیث داخل کافی می گوید الاغ صحبت کرد.
چندتا سوال دارم، لطفا جواب دهید!
آیا الاغی می تواند از شصت نسل پیش از خود خبر دهد؟! و اگر بلی چگونه این کار را می کند؟ جز از طریق روایت پدرانش، نسل به نسل؟!
بسم الله الرحمن الرحیم جناب
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حسنی!
، از آنجا که نمی توانید از بخاری دفاع کند، سعی در فرافکنی و بردن مسیر بحث به جاهائی دیگر دارید. در ادامه مجدداً بحث را حول بخاری پی می گیریم.
جمله ای در خصوص نظر علمای اهل سنت راجع به کتاب بخاری آوردید. خوب که چه؟! ما هم قبلا این ها را گفته بودیم. اما یک چیز دیگر را هم گفتیم که شما نگفتید، و آن تصحیح جمیع کتاب است از سوی خود بخاری و دیگرانی چون احمد حنبل، یحیی بن معین، علی بن مدینی، عقیلی و ... .
سپس گفته اید که بخاری کتب دیگری دارد که در آن ها احادیث صحیح و ضعیف را با هم نقل کرده است، مثل الادب المفرد یا القراءة خلف الامام. خوب به ما چه؟! مگر صحبت ما روی این احادیث بود؟! من گفتم:
بخاری از چندین جهت مورد طعن است که برخی از آن ها از این قرارند: فقه، اعتقادات و علم الرجال.
حال این مطلب شما چه ربطی به سخن بنده داشت، نمی دانم.
پس از آن آمده اید تا اوهام بخاری را ماست مالی کنید! جناب حسنی! ظاهرا متوجه نیستید. نه بگذارید درست تر بگویم، متوجه هستید و خود را به نفهمی زده اید!
کتاب های "التاریخ الکبیر" و "التاریخ الصغیر" توسط بخاری و در موضوع رجال تالیف شده اند. یعنی وی در این کتاب به معرفی روات حدیث می پردازد. اما عده ای از علمای علم رجال همچون: ابوزرعه رازی (264 هـ)، ابن ابی حاتم (327 هـ)، خطیب بغدادی (463 هـ)، حافظ مزی (742 هـ)، حافظ ذهبی (748 هـ) و حافظ ابن حجر (852 هـ) در کتب خویش مفصلا و مجملا به اشتباهات عدیده و بلکه هفتصدگانه ی (!) بخاری در این کتاب های رجال اشاره کرده اند. اشتباهات وی در این کتاب آوردن حدیث ضعیف نیست، پسر جان! بلکه اشتباه وی در شناسائی روات حدیث است. متوجه شدی؟!
حال کسی که این قدر در شناسائی راویان حدیث دچار توهم است، چگونه می تواند کتابی در موضوع حدیث بنویسد و ادعا کند که صحیح است؟! گرفتی مطلبو؟!!
اما بعد، گفته اید:
ظاهرا ً یادتان رفته در مقاله ی خود چه نوشته بودید. شما نوشته بودید:
بعد شرح حالی از ابن عقده آوردید و در پایان نوشتید:
پس شما سخن ابن عقده در مورد بخاری را طعنه بر وی شمرده اید. جز این است؟
حال ببینیم که ابن عقده چه چیزی درباره ی بخاری گفته است.
ابوعمرو می گوید: از ابن عقده پرسیدم: بخاری حافظ تر است یا مسلم؟ گفت: بخاری هم عالم است و مسلم هم عالم است. ابوعمرو می گوید: چند بار سراغ ابن عقده رفتم تا این که گفت: بخاری در مورد اهل شام اشتباه کرده است. این به خاطر آن است که وی کتاب های آن ها را می گرفت و در آن نظر می کرد. پس چه بسیار که فردی را به کنیه اش ذکر کرده و او را در جای دیگری به اسمش یاد کرده و گمان کرده که آن ها دو نفر هستند. اما مسلم در علل حدیث بسیار کم اشتباه کرده، زیرا که او احادیث مسند را می نوشت و نه مقاطیع و مراسیل را.
قال أبو عمرو [بن] حمدان سألت ابن عقدة أيهما احفظ البخاري أو مسلم ؟ فقال : كان محمد عالما ومسلم عالم . فأعدت عليه مرارا فقال : يقع لمحمد الغلط في أهل الشام وذلك لأنه اخذ كتبهم ونظر فيها فربما ذكر الرجل بكنيته ، ويذكر في موضع آخر [باسمه] يظنهما اثنين . واما مسلم فقلما يوجد له غلط في العلل لأنه كتب المسانيد ولم يكتب المقاطيع ولا المراسيل .
تذكرة الحفاظ ، الذهبي، ج 2 ص 589
این است تمام بدگوئی ابن عقده درباره ی بخاری؛ اشتباه در خصوص رجال. پس از نظر شما چنین سخنی طعنه بر بخاری به حساب می آید. اما این سخنی است که بسیاری از علمای رجال هم گفته اند. از جمله:
حافظ عبدالغنی می گوید: حافظ ابن عساکراز بخاری به رجال شام آشناتر است.
الحافظ عبد الغني قال : الحافظ ابن عساكر برجال الشام أعرف من البخاري .
تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 40 ص 81
خود ذهبی به صراحت می گوید: بخاری به رجال شام آشنا نیست.
البخاري ليس بالخبير برجال الشام .
تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 7 ص 354
و ابن ابی حاتم رازی اشتباهات بخاری در رجال را با نوشتن کتاب "بيان خطأ محمد بن إسماعيل البخاري في تاريخه" به طور مفصل نشان داد.
همین طور بقیه ی علما که اشتباهات بخاری را متذکر شده اند. پس طبق قاعده ی شما همه ی اینان بر بخاری طعنه زده اند.
مجدداً این سخن شما را تکرار می کنم تا کذب شما آشکار شود:
body {background-color:
به به آقای غریب اشنای رافضی خوب شود اینحِا را یاد کردید
شما چرا از بحث فرار می کنی؟فقط از سایت قزوینی کپی می کنی اینحِا ؟!
باز هم تکرار اباطیل
شما احادیثی که به قول خودت ردیف کردی منم برسیشون کردم هیحِ سند صحیح نداشت روایتهای سلیم بن قیس به شهادت ابن داوود موضوع بوده
روایت های محمد سنان هم که به اعتراف خودش موقع مرگش گفته روایاتم کوچه بازرای هست مانند مذهب شیعه که کوچه بازاری هست
اکنون هم شروع کرده اید به خیال خودتان به تضعیف روایاتی که بنده ذکر کردم. پس مشغول باشید.
ما تضعیف نمی کنیم علمای شما تضعیف می کنند واگر هم این احادیث را قبول دارید وباعث دل خوشی شما می باشد یعنی از احادیث کذابی مانند محمد بن سنان استناد می کنید نشان دهنده ضعف شما در علم حدیث است منظور ضعف مذهب رافضه
و هدف ما در این مقاله هم همین بود
خودتان اعتراف کردید سند برایتان مهم نیست متن روایت مهم است حالا هر سبزی فروشی روایت کرده باشد
این رو محِلسی ودیگران هم اعتراف کردند
دوم رحِال رافضه دروغگویند ودر متن حدیث کم وزیاد می کنند واز دروغگویان هم روایت نقل می کنند
برو صحیفه سحِادیه قسمت اسناد را بخوان تا ببینی امام زید امامت محمد باقر وحِعفر صادق را قبول نداشته عزیزم بنظرم نفهم شما هستی که هنوز این رو نفهمیدی !
حِالبه وقتی فساد واباطیل مذهبتان وعلمایتان ثابت می شود فورا اینطور می گویید(اما این اشتباهی است که در اثر نسخه برداری ها رخ داده و شبیه آن در کتب حدیثی ما یافت می شود. علما به طور مفصل به این اشکال پاسخ گفته اند)
بله مانند ماست مالی حِعفر سبحانی که مثلا آمده اثبات کنه هشام بن حکم وحِوالیقی اهل تحِسیم نیستند
به قول معروف آمد سیبیل رو درست کنه زد کور کرد
شیعیان می گوید قائل به تحریف نیستند
پس کتاب فصل الخطاب فی اثبات تحریف الکتاب رب الارباب را من نوشتم؟ نه؟بابا تقیه نکن حِانم اینحِا مهدیه یا حسینیه نیست
. اول می گوئید: شیعه کل کافی را صحیح می داند، بعد می گوید: شیعه کتاب صحیح ندارد!
حرف رو خوب بفهم بعدا به دیگران بگو نفهم فعلا که شما نفهم تشریف دارید مسئله به این راحتی را نمی فهمی (بله رافضه کل کافی را صحیح میداند حتی حدیث الاغ رااما وقتی این کتب برسی وغربال میشود می بینیم که هیحِ سند بدرد بخوری ندارند واما رافضه آنها را صحیح میداند زیرا بی بهره از علم حدیث است ودر نزدشان سند مهم نیست بلکه متن روایت مهم است حالا گرفتی یا بازم بگم؟
توهین هائی به شیخ کلینی و علامه مجلسی و احادیث کافی و بحار کرده اید، که جوابی برای آن ها ندارم. زیرا مثل شما نیستم! توقع هم ندارم که این احادیث را درک کنید.
اگر شما آنها را توهین میدانید خوب توهین های من به آنها به پای توهین ها و گستاخی های آنها به خیر امت رضی الله تعالی عنهم بله
من در مورد حدیث الاغ از شما سوال کردم به من بگو که پدر و حِد آن الاغ حِه کسانی بوده اند راست گو بودند دروغگو بودند وحِرا علمای رحِال شما ترحِمه این الاغ ها را در کتب خود نیاورده اند اینهم بر میگرده به آن که (ما سند نیاز نداریم متن حدیث کفایت می کند)؟
در مورد حدیث گاو صحبت کردم قبلا
واما در مورد امام بخاری رضی الله عنه
منظور من این است روافض امثال شماها اینها را به عنوان طعنه ویا دشمنی علمای اهل سنت با یکدیگر میدانید واینکه گفتم واما کسانی که در تاریخ سعی بر طعنه به بخاری داشته اند کلهم شیعه بوده اند و کذاب والا از اقوال علمای اهل سنت بر بخاری طعنه ای وارد نشده.
منظورم شما روافض هستید که اینها را به عنوان طعن به بخاری می آورند فهمیدی ؟واثبات کردیم خود ابن عقده رافضی بوده مثل خودت واینها را به عنوان طعن می فهمیده مغزش مانند مغز روافض امروز گنجشکی بوده .
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
پاسخ جناب حسنی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب الهاشمي الحسني! سلام بر شما
نوشته اید:
اولا این مقاله ی شماست و شما هستید که باید پای آن بایستید، نه بنده که فقط راجع به برخی قسمت های آن اظهار نظر کرده ام. پس رفتن و ماندن من هیچ معنائی ندارد!
ثانیا با وجود این بنده بحمدلله ایستاده ام و جواب سخنان نادرست شما را می دهم.
ثالثا چنان که قبلا گفتم، تمام نوشته های بنده از آن خودم و تحقیق خودم است. البته به خلاف شما که مدام در حال کپی کردن هستید و از قدیم گفته اند: کافر همه را به کیش خود پندارد!
رابعا به فرض که بنده چیزی را کپی کرده باشم، شما اگر مردید جوابش را بدهید؛ نه این که مدام با آوردن نام کسی که من نه از نوشته هایش استفاده می کنم و نه از سخنانش، به جای نظر به ما قال، به من قال توجه نمائید.
خامسا تکرار اباطیل همچنان از سوی شما ادامه دارد، نه بنده.
نوشته اید:
جناب هاشمی! آن کس که مفتضح شده و قصد دارد تا افتضاح خویش را بپوشاند، من نیستم!! شما مدعی شدید:
و بنده چند حدیث متصل السند از کتاب کافی آوردم؛ البته حدیث متصل السند از نگاه شما، و الّا همه ی روایات ائمه ی شیعه از نظر ما متصل به رسول خداست. ادعائی هم در خصوص صحت سندی آن ها نداشتم. پس آن کسی که مفتضح گشت و دروغش آشکار شد، شما بودید.
اما اکنون سخن از بررسی اسناد این احادیث می گوئید. شما نگفته بودید حدیث متصل صحیح السند، بنده هم ادعائی در این خصوص نداشتم. پس اشکال شما بیجاست.
البته چنان که گفتم بحث پیرامون سلیم بن قیس یک بحث مفصل است که طالبان باید به مقدمه ی این کتاب مراجعه نمایند. آنچه ابن داوود گفته از قول ابن غضائری نقل کرده که صحت کتاب ابن غضائری به وی ثابت نیست.
نوشته اید:
آنچه ابن داود درباره ی روات حدیث نقل کرده، از پیشینیان خود است. وی در مقدمه ی کتاب رموزی را برای نقل های خود مشخص کرده است. وی در ترجمه ی محمد بن سنان، پس از ذکر سخنان نجاشی، شیخ طوسی و ابن غضائری این عبارت را آورده است:
روي عنه أنه قال عند موته : لا ترووا عني مما حدثت شيئا فإنما هي كتب اشتريتها من السوق .
رجال ابن داود، ابن داوود الحلي، ص 273
چنان که مشاهده می شود این عبارت در منابعی که ابن داود ذکر کرده نیست، بلکه آن را با عبارت "روي عنه" آورده است. ابن داود متوفای 740 هجری است و نقل چنین سخن منقطعی با این فاصله ی زمانی هرگز مطمئن و معتبر نیست.
اما روات اهل سنت در خرید کتب حدیث از بازار ید طولائی دارند! در اینجا نام تعدادی از آن ها را از کتاب "لسان المیزان" ابن حجر با هم می بینیم:
أحمد بن الحسين بن إقبال المقدسي أبو بكر الصائد
كان يحك أسماء غيره في الأجزاء ويثبت اسمه ويشتري كتبا ونقل اسمه وأسماء جماعة كانوا معه .
ج 1 ص 158
أحمد بن عطاء الهجيمي البصري الزاهد
قال بن المديني اتيته يوما فجلست إليه فرأيت معه درجا يحدث به فلما تفرقوا عنه قلت له هذا سمعته قال لا ولكن اشتريته وفيه أحاديث حسان أحدث بها هؤلاء ليعلموا بها وأرغبهم أقربهم إلى الله ليس فيه حكم ولا تبديل سنة .
ج 1 ص 221
أحمد بن علي بن عبد الله بن سلامة بن المعالي بن السمين
وكان أحمد بن إقبال يشتري الأجزاء غير مسموعة ويكتب اسم جماعة وهو مبهم على ورقة ويعطيها لابن السمين حتى ينقلها له .
ج 1 ص 228
الفضل بن احمد اللؤلؤى
حدث عن إسماعيل بن عمرو بأحاديث كثيرة كان يشتريها ويضعها على إسماعيل .
ج 4 ص 437
محمد بن أحمد بن محمد بن عبد الرحمن المصري
ذكره الخطيب في تاريخه قال سمعت أبا علي الحسن بن أحمد الباقلاني وغيره من أصحابنا يذكرون انه المصري كان يشتري من الوراقين الكتب التي لم يكن سمعها ويسمع فيها لنفسه .
ج 5 ص 53
جعفر بن محمد بن فضيل بن غزوان
كان يشتري الكتب فيحدث بها .
ج 2 ص 126
البته حتما می گوئید که این افراد همگی تضعیف شده اند و کسی از آن ها حدیث نقل نمی کند، می گویم: با اینان چه می کنید که همگی توثیق شده اند و علمایتان از آن ها حدیث نقل کرده اند؟!
همگی از "لسان المیزان" ابن حجر.
طاهر بن خالد بن نزار الأيلي
قال الدولابي كان يشترى له الكتب وينفذ اليه فيحدث بها .
صدوق وله ما ينكر.
قال بن أبي حاتم كتبت عنه مع أبي بسامرا وهو صدوق .
وقال الخطيب ثقة .
وقال الدارقطني هو وأبوه ثقتان .
ج 3 ص 206
المبارك بن الحسن بن سعيد بن محمد بن الحسن بن عبد الله الأسيدي التاجر أبو الحسن بن الخشاب
قال بن بشكوال کان من أهل الثقة والصدق والمروة .
قال أبو عامر العقدي لم يكن له سماع صحيح بالشهاب وانما اشترى نسخة فحدث بها .
ج 5 ص 9
محمد بن الحسين أبو حازم
قال الخطيب كان يحدث من صحف اشترى صحفا بمصر وحدث منها .
قال الخطيب كتبنا عنه وكان لا بأس به وأصوله صحيحة ثم بلغنا انه غلط في الحديث .
ج 5 ص 141
نوشته اید:
چطور علمای اهل سنت و شما به تبع آن ها، احادیث کذابین، ضعفا و مجاهیل صحیح بخاری را قبول می کنند و می کنید؟! به دلیل اهمیت إن شاء الله یک سرفصل جداگانه برای این موضوع ایجاد خواهم کرد که امیدوارم حذف نشود!!
نوشته اید:
بله سند مهم نیست، ولی در جائی که متن حدیث با اسناد صحیح و متواتر ثابت شده باشد. و این یک قاعده ی عقلانی است که در کتب علم الحدیث اهل سنت نیز آمده و شما چون جاهل و بی سواد هستید از آن بی خبرید جناب حسنی!
همان طور که نقل حدیث به معنی مطلبی است که بزرگان صحابه آن را انجام داده اند، و تابعین مشهور و مورد قبول شما اهل سنت بدان قائل بوده اند. اما شما از سر جهل مفرط خویش آن را دروغ به شمار می آورید! شاید اگر خدا خواست این شبهه ی جاهلانه ی شما را نیز در سرفصلی جدا پاسخ دادم.
اما این که رجال کدام گروه دروغگویند، شیعه یا اهل سنت؟ خوانندگان را به کتاب شریف الغدیر ارجاع می دهم تا ببیند که علامه امینی با یک حساب سرانگشتی چطور 700 نفر از روات اهل سنت را به اعتراف علمای خودشان کذاب و وضّاع بوده اند، معرفی کرده است!!
رجوع کنید به:
الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، ج 5 ص 301 - 446 ، ناشر: مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، قم 1416
همچنین حق جویان می توانند این بخش از کتاب را در آدرس زیر دانلود کنند:
سلسلة الكذّابين والوضّاعين
البته شاید دوباره جناب حسنی ایراد بگیرد که اینان نزد ما مطرود و متروک هستند. می گویم اگر تعدادی از روات صحیح ترین و معتبرترین کتب حدیثی شما یعنی کتب سته که برخی بزرگان تان همچون صدیق حسن خان آن ها "صحاح سته" نامیده اند، ردیف کنم که ضعیف و کذاب بوده اند چه می کنید؟!!! یعنی با این وضعیت شان در صحاح سته دارای روایت هستند. (چه صحاحی!!!)
مرحوم علامه مظفر در کتاب گران قدر "دلائل الصدق لنهج الحق" نام 366 نفر را می آورد که همگی جزء صحاح سته بوده و به شدت تضعیف و بلکه تکذیب شده اند!
تحقيق حال رواة الصحاح الستّة
ایشان می نویسد:
بيشتر رجال سند در اخبار صحاح سته، ايرادهايى غير از تدليس از قبيل دروغ و مانند آن، دارند. حتى يحيى بن سعيد قطان كه از بزرگترين دانشمندان و رجال شناسان اهل سنت است، مى گويد: «اگر قرار باشد كه جز از كسانى كه از آنان راضى هستم، روايت نكنم، فقط از پنج نفر روايت خواهم كرد!» اين مطلب، در ميزان الاعتدال در شرح حال اسرائيل بن يونس از وى نقل شده است. ما در اينجا گروهى از رجال آنان غير از صحابه، را كه مورد ايراد و اشكال قرار گرفته اند، به ترتيب حروف مى آوريم.
من در اينجا با خود شرط كرده ام كه كسانى از راويان صحاح را نام ببرم كه مورد ايراد دو يا چند دانشمند بوده، ايراد هم شديد باشد، مثل اينكه در موردش گفته باشند: كذاب است يا بسيار ضعيف است يا بر ضعف وى اجماع دارند. كسانى را كه در موردشان گفته شده: ضعيف است يا منكر الحديث يا غير ضابط يا كثير الخطا است را به منظور رعايت اختصار نياورده ام، اگر چه روايتش از حجيت مىافتد. از سوى ديگر كسانى كه شرائط فوق الذكر در آنها جمع شده باشد، در دلالت بر نادرستى صحاح سته، كافى است. شايد بعضى از افراد مجهول الحال، مدّلس و بعضى از ناصبيان را بيان دارم تا بدانيد كه صحاح آنان شامل انواع مختلف ايراد است.
ترجمه دلائل الصدق، محمد سپهرى، ج 1 ص 19
إنّ أكثر رجال السند في أخبار الصحاح الستّة، مطعون فيهم عندهم بغير التدليس أيضا، من الكذب و نحوه، حتّى قال يحيى بن سعيد القطّان- و هو أكبر علمائهم، و أعلمهم بأحوال رجالهم-: «لو لم أرو إلّا عمّن أرضى، ما رويت إلّا عن خمسة!» كما حكي عنه في (الميزان) بترجمة إسرائيل بن يونس [ميزان الاعتدال 1/366].
و لنذكر لك جماعة ممّن طعنوا بهم من غير الصحابة، مرتّبا أسماءهم على حروف المعجم.
و اشترطت على نفسي أن أذكر من رواة الصحاح من طعن به عالمان أو أكثر، و أن يكون الطعن شديدا كقولهم: كذّاب، أو: متّهم بالكذب، أو: متروك، أو: هالك، أو: لا يكتب حديثه، أو: لا شيء، أو: ضعيف جدّا، أو: مجمع على ضعفه .. أو نحو ذلك.
و لم أذكر من قيل فيه أنّه: ضعيف، أو: منكر الحديث، أو: غير ضابط، أو: كثير الخطأ، أو: لا يحتجّ به .. أو نحو ذلك، و إن أسقط روايته عن الحجّيّة؛ طلبا للاختصار، و لكفاية من جمع الشروط المذكورة في الدلالة على سقم صحاحهم.
و ربّما ذكرت بعض المجاهيل، و المدلّسين، و بعض النصّاب؛ لتعرف اشتمال صحاحهم على أنواع الوهن.
دلائل الصدق لنهج الحق، الشیخ المظفر، ج 1 ص 57 و 58
نوشته اید:
تا دیروز می گفتید من زید شهید را تضعیف کرده ام، در حالی که من حتی شان او را اجل از این دانستم که داخل در روات حدیث بشمارم و شرحی از او بنگارم. امروز می گوئید وی امامت امامان زمان خویش را قبول نداشته است! به راستی آن که در پی تضعیف زید است منم یا شما؟!
فکر می کنید علت این پریشان گوئی شما چیست؟! چون به حق معتقد نیستید و برای رسیدن به هدف باطل خود حاضرید هر سخن یاوه ای را بر زبان آرید.
نوشته اید:
جناب حسنی! شما که هنوز از زبان فارسی چیزی نمی دانید - نه بلکه هنوز عربی هم نمی دانید چنان که کافٍ را کافٌ نوشته بودید! - بهتر است از ضرب المثل و این جور چیزها استفاده نکنید! شما به همان کپی کردن از کتب ضدّ شیعه بپردازید برایتان بس است. البته خداوند می خواهد امثال شما بی آبرو و خوار شوند، تا در چشم حق جویان کوچک شوید!
کدام قول معروف است که می گوید: آمد سیبیل رو درست کنه زد کور کرد.
چه چیزی را کور کرد؟! در اطراف سبیل چه چیزی هست که با درست کردن سبیل، آن کور می شود؟!!!! جناب حسنی بروید اقوال معروف و ضرب المثل های فارسی را خوب یاد بگیرید بعد قلم فرسائی کنید!
اما بعد؛ کدام فساد و کدام اباطیل؟! اشتباه در نسخه برداری اباطیل است؟! شما که نه عربی بلدید نه فارسی، نه از نویسندگان کتب ما اطلاع دارید نه از نویسندگان کتب خود، نه از احادیث کتب ما چیزی می دانید و نه از احادیث کتب خود، نه فرق سند نداشتن را با سند صحیح نداشتن می دانید و نه می دانید که بحار 110 جلد است و نه 150 جلد، نه .... نه ....
زبان به دندان بگیرید و بیش از این اظهار جهل نکنید! آیا شما نمی دانید که یک حدیث می تواند دچار تصحیف یا چیزی شبیه آن شود؟! بروید و کمی مطالعه کنید بعد دست به کیبورد ببرید!!! بروید جناب حسنی، بروید.
نوشته اید:
ما این همه کتاب در ردّ اتهام قول به تحریف قرآن داریم. در هر کتاب عقیدتی که متعرض قرآن شده نیز هر کتاب تفسیری ما بنگرید، بحث عدم تحریف را همچون روز روشن می یابید. اما آمده اید و تنها از یک نفر یاد می کنید که کتابی در این باره نوشته است. خوب او بر اساس روایاتی که وارد شده چنین نتیجه ای گرفته، اما عمده و اکثریت قریب به اتفاق علمای ما چنین نتیجه ای نگرفته اند. حال آیا می توان عقیده ی یک نفر و کتابش را به کل شیعه تعمیم داد؟!
اگر در میان اهل سنت بخواهیم روایاتی که خبر از تحریف قرآن می دهد را جمع کنیم، خودش کتابی می شود! پس آیا ما می گوئیم که اهل سنت قائل به تحریف اند؟!
در حالی که این روایات در معتبرترین کتب حدیثی شما از جمله صحیح بخاری و مسلم هم آمده است.
نوشته اید:
من اینجا یک شیعه ام و معتقد نیستم که جمیع کافی صحیح است و چنین قولی را علمای ما نگفته اند - به خلاف علمای شما که در خصوص صحیح بخاری گفته اند و پیش از این ذکر کردم - .
این اولا و اما ثانیا جناب حسنی! بهتر است یک دوره کلاس ادبیات فارسی شرکت کنید! شما نوشته بودید:
خوب اگر از نظر ما کتاب کافی صحیح است، برای چه به بخاری طعنه می زنیم؟ و اگر صحیح نیست - که نیست - پس چرا مدام به دروغ ادعا می کنید که شیعه کافی را صحیح می داند؟!
نوشته اید:
خوب است، البته کسی که نوشتن حقیقت حول خلفای غاصب را از زبان خودشان توهین می داند، باید هم چنین بگوید. مثلا همان قول عمر که حذفش کردید و اعتراف کرده بود امیرالمومنین علی (علیه السلام) محق ترین فرد برای تصدی خلافت پس از رحل رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) است.
نوشته اید:
نخیر شما اول بگو! اول نشان بدهید این حدیث سند دارد، بعد صحت سندش را ثابت کنید. البته که نمی توانید و صرفا دروغ و اراجیف به هم می بافید!
لطف کنید و حدیث الاغ کلینی و حدیث گاو بخاری را ترجمه کنید تا معلوم شود که هر دو مثل هم هستند و در یک حدیثی که منسوب به معصوم است، حیوانی سخن گفته و این از نظر شما خیلی عجیب می نماید! در حالی که خداوند رحمان از سخن گفتن مورچه و هدهد در قرآن خبر داده است. البته برای امتی که عترت را پشت سر انداخته، بعید نیست که قرآن را هم ترک کند.
راستی به این سوالات من جوب ندادید:
آیا الاغی می تواند از شصت نسل پیش از خود خبر دهد؟! و اگر بلی چگونه این کار را می کند؟ جز از طریق روایت پدرانش، نسل به نسل؟!
منتظرم.
نوشته اید:
جناب حسنی مغز فیلی! اولا کسانی که بر بخاری طعنه زده اند، شیعه نبوده اند. و الّا نام وی در کتاب های "ضعفا" راه نمی یافت! در آینده در این باره بیشتر خواهیم دید اگر خدا بخواهد.
ثانیا آنچه از ابن عقده راجع به بخاری نقل شده، سخنی است که امثال ذهبی هم گفته اند. خودش هم نگفته من از عالم نبودن بخاری به رجال شام، طعنه ی بر او را می فهمم. بلکه این شما بودید که سخن ابن عقده درباره ی بخاری را طعنه به حساب آوردید. پس به اندازه ی مغز خودتان شک کنید!!!
ثالثا ابن عقده یک زیدی جارودی، و در عین حال مورد قبول اهل سنت بوده است. بهتر است سخنان برخی از بزرگان و علمای تان را راجع به وی ببینیم.
ابن عدی پس از تعریف از وی و ذکر سخنان بدگویان درباره ی وی می نویسد:
چاره ای نداشتم که او را نیاورم، زیرا در اول کتابم شرط کرده ام که همه ی کسانی که راجع به آن ها بدگوئی شده ذکر کنم، وگرنه ابن عقده را به خاطر جایگاهی که در فضل و معرفت حدیث و حفظ آن دارد، نمی آوردم.
أحمد بن محمد بن سعيد أبو العباس الهمداني يعرف بابن عقدة كان صاحب معرفة وحفظ ومقدم في هذه الصناعة .
ولم أجد بدا من ذكره لأني شرطت في أول كتابي هذا أن أذكر فيه كل من تكلم فيه متكلم ولا أحابي ولولا ذلك لم أذكره للذي كان فيه من الفضل والمعرفة .
الكامل، عبد الله بن عدي، ج 1 ص 206
خطیب بغداد می گوید:
حافظ و عالم و مکثر بود. تراجم و ابواب و شیوخ را جمع کرد و خیلی روایت نقل نمود و حدیثش را منتشر ساخت.
أحمد بن محمد بن سعيد بن عبد الرحمن بن إبراهيم بن زياد بن عبد الله بن عجلان أبو العباس الكوفي المعروف بابن عقدة .
وكان حافظا عالما مكثرا جمع التراجم والأبواب والمشيخة وأكثر الرواية وانتشر حديثه .
تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 5 ص 217 و 218
سمعانی نیز همین ها را گفته و صفت "متقن" را برای او به کار برده است:
وأبو العباس أحمد بن محمد بن سعيد بن عبد الرحمن بن إبراهيم بن زياد بن عبد الله بن عجلان العقدي الكوفي المعروف بابن عقدة الحافظ .
كان حافظا متقنا مكثرا عالما ، جمع التراجم والأبواب والمشيخة ، وأكثر الرواية وانتشر حديثه .
الأنساب، السمعاني، ج 4 ص 214 و 215
ذهبی نیز می نویسد:
حافظ بزرگی بود. ابواب و تراجم را جمع کرد و پیشوای صرف و نحو بود. پرهیزگار و نیکوکردار.
أحمد بن محمد بن سعيد بن عبد الرحمن مولى بني هاشم ، أبو العباس الكوفي الحافظ المعروف بابن عقدة .
وكان حافظا كبيرا ، جمع الأبواب والتراجم . وكان أبو عقدة إماما في النحو والتصريف ، ورعا خيرا .
تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 25 ص 67 و 68
همه ی اینان جمله ای را از دارقطنی درباره ی وی نقل کرده اند که همواره می گفته:
تمام اهل کوفه بر این نظر هستند که از زمان عبد الله بن مسعود صحابی تا زمان ابن عقده، کسی حافظ تر از او نسبت به حدیث نیامده است.
كان الدارقطني يقول : أجمع أهل الكوفة أنه لم ير من زمن عبد الله بن مسعود إلى زمن أبي العباس بن عقدة أحفظ منه .
البته برخی هم راجع به وی بدگوئی کرده حتی وی را متهم به کذب کرده اند! اما دلیلش چیست؟
سمعت أبا عمر بن حيويه يقول كان أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة في جامع براثي يملي مثالب أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم أو قال الشيخين أبا بكر وعمر فتركت حديثه لا أحدث عنه بشئ وما سمعت عنه بعد ذلك شيئا .
تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 5 ص 225
زیرا او احادیثی از زشتی های صحابه یا شاید شیخین نقل می کرده است! احادیثی که اهل سنت به شدت از آن ها دوری می کنند و هر چه در این باره باشد را دروغ می انگارند و اگر بتوانند آن ها را پاک کرده یا می سوزانند! کاری که از گذشته کرده و هنوز هم می کنند!
والسلام
body {background-color:
بسم الله الرحمن الرحیم
ما تا الان پاسخ اباطیل قزوینی رافضی را داده ایم که شما از سایت او کپی می کنید در هر حال ارزشی ندارد یا از قزوینی کپی کرده باشی یا دجالی دیگر
واما تمام سخنان من از کتب فاسد شما بوده که قبولشان نمی کنی وقتی سخن علمای رجالی خود را قبول نمی کنی دلیل بر این است که آن افراد ارزش علمی نداشته اند همانطور که می دانیم روافض رفضهم الله سالهای سال کتب حدیث و رجالی نداشته اند وطبق اعتراف علمای رافضه در تقلید از مسلمانان(اهل سنت) چند برگی در این باب نوشتند تا خار و ذلیل نباشند در مقابل مسلمانان(اهل سنت).واین را هم قبلا اثبات کردیم وبا انکار رافضی ضال غریب آشنا مواجه شدیم مانند همیشه
اما از ابتدا گفتیم ثقه الروافض والمشرکین کلینی حدیثی صحیحی از رسول الله وحتی ائمه رافضه ندارد
غریب آشنای رافضی فله ای حدیث آورد ماهم رجالش را برسی کردیم از کتبی مانند رجال الکشی بلکه(کشکی)وابن داود وغیره که از احادیث این رافضی ضال هیچ کدام صحیح نبوده اند خوب در نزد روافض علم دیگری هم کشف شده است وآن متن حدیث است متن حدیث خوب باشد به عقاید باطله مذهب رفض وزندقه بخورد همین کافی است.واین مساکین می بینند خوب متن حدیث خوب است واز علی هم روایت شده پس شکی در آن نیست
واما وقتی برسی می شود هیچ پایه واساس سندی ندارد
وحال این رافضی ضال چون نمی تواند وعاجز است در جواب یا می آید اقوال علمای خود را رد می کند ویا می آید افرادی را می آورد که به قول اهل سنت آنها هم حدیث می خریند یعنی مقابله به مثل برای فرار از آبروریزی
من کاری به کتب اهل سنت ندارم برات اثبات کردم این احادیث صحیح نبودند ناراحتی آب سرد بخور
علامه امینی برای خودت بگذار در فریزر آب نشه
از ما میخواهد که صحت و ضعف حدیث الاغ را برایش ثابت کنیم آقا حدیث را تمام خران روایت کردند شما باید بری از ابن داود بپرسی و آقای کشکی ببخشید کشی برو بپرس بگو این خرها توثیق شدند ویا نه؟!
آیا الاغی می تواند از شصت نسل پیش از خود خبر دهد؟! و اگر بلی چگونه این کار را می کند؟ جز از طریق روایت پدرانش، نسل به نسل؟!
این را خودت باید حِواب بدی زیرا حدیث خران را قبول داری نه من
کافی کلینی ثقه الروافض باب
* (ما عند الائمة من سلاح رسول الله (صلى الله عليه وآله) ومتاعه) *
والحمار عفير فقال: أقبضها في حياتي.
فذكر أمير المؤمنين (عليه السلام) أن أول شئ من الدواب توفي عفير ساعة قبض رسول الله (صلى الله عليه وآله) قطع خطامه ثم مر يركض حتى أتى بئر بني خطمة بقباء (6) فرمى بنفسه فيها فكانت قبره.
وروي أن أمير المؤمنين (عليه السلام) قال: إن ذلك الحمار كلم رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقال: بأبي أنت وامي إن أبي حدثنى، عن أبيه، عن جده، عن أبيه أنه كان مع نوح في السفينة فقام إليه نوح فمسح على كفله ثم قال: يخرج من صلب هذا الحمار حمار يركبه سيد النبيين وخاتمهم، فالحمد لله الذي جعلني ذلك الحمار.
این ابی وحدثنی عن ابیه وعن جده اینها رو برام مشخص کن آفرین عزیزم
علمای روافض می گویند حدیث صحیح است خواستی سخن قرن الشیطان عبدالحمید المهاجر را هم برایت می آورم
ويادت باشه رافضى كه تنها مذهبى كه كتاب نوشته است در اثبات نقصان وتحريف قرآن رافضه بوده اند.حالا بگو ببينم طبرسى كافر است يا خير
بقیه حرفهایت هم مزخرفی بیش نبود پرداختن به آنها نوعی وقت کشی و بی احترامی به شخص خودم می باشد که بشینم مزخرفات رو برسی کنم و پاسخ بدهم
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
بی نامش آغاز نکنم جناب
بی نامش آغاز نکنم
جناب هاشمی! من به جای کاربر غریب آشنا جواب می دهم. چون شما تحمل نوشته هایش را نداشتید، حذفش کردید! اشکالی ندارد، مرا نیز حذف کنید، اما نور خورشید را با دست نمی توان پوشاند! اسلاف شما بسیار کوشیدند تا نام اهل بیت و به خصوص مولای همه ی مومنان علی (علیه السلام) را دفن کنند، اما « ید الله فوق ایدیهم » . پس تلاش های مذبوحانه ی امثال شما جناب هاشمی، در طلوع آفتاب حقیقت کوچکترین اثری ندارد. خدا را شاکرم که از درآویختگان به ولایت علی و آل علی هستم و از خدا می خواهم که مرا با محبوبانم محشور کند. حشر محبان علی با علی --- حشر محبان عمر با عمر .
نوشته اید:
وقتی کسی برای مطلبی جوابی نداشته باشد، مجبور است که ذهن خواننده را مدام مشوش نماید تا بی عرضگی خود را بپوشاند! آقای هاشمی! قبلا گفته شد و باز هم تکرار می شود که: از قدیم گفته اند کافر همه را به کیش خود پندارد. شما چون علمی به مسائلی که می نویسید ندارید و صرفا از این طرف و آن طرف چیزهائی کپی کرده اید، فکر می کنید که نوشته های ما شیعیان هم کپی است. ولی ما مثل شما نیستیم و تمام نوشته هایمان تحقیقات خودمان است. شما اگر فکر می کنید نوشته های ما کپی است، کتاب یا وبسایتی که از آن کپی می کنیم را معرفی کنید. حاشا و کلا که چنین چیزی موجود باشد.
اما این که آیا شما مطلب سایت آقای قزوینی را جواب داده اید، ادعائی است از سوی شما! شما اولا گفتید بخاری از نواصب راستگو حدیث نقل کرده و این طعنی بر او نیست! و دفاع کردید از نواصب و البته در اینجا حقیقت مذهب اهل سنت را بر ملا ساختید که جوهره ی وجودی اش چیزی جز نصب و عداوت با اهل بیت (علیهم السلام) نیست!
ثانیا گفتید طعن زنندگان بر بخاری همه شیعه بوده اند، و ما نشان دادیم که چنین نبوده و عده ای از علمای علم رجال اهل سنت همچون: ابوزرعه رازی (264 هـ)، ابن ابی حاتم (327 هـ)، خطیب بغدادی (463 هـ)، حافظ مزی (742 هـ)، حافظ ذهبی (748 هـ) و حافظ ابن حجر (852 هـ) در کتب خویش مفصلا و مجملا به اشتباهات عدیده و بلکه هفتصدگانه ی (!) بخاری در کتاب های رجالش اشاره کرده اند.
این کلّ جواب شما به دو شبهه حول بخاری بود که بحمدلله از عهده ی هیچ کدام بر نیامدید!!
نوشته اید:
اگر بنا باشد که همه ی آنچه در کتب رجال آمده را کسی بپذیرد، اول شما اهل سنت لطف کرده و جمیع روایات کتب شش گانه ی تان را دور بریزید! زیرا تعداد روایاتی که هیچ کدام از رواتش حتی یک جرح هم نداشته باشد، شاید به 50 هم نرسد!
اما این که گفته اید شیعیان سال های سال کتاب حدیث نداشته اند، ادعائی کذب و دروغ و از سر فریبکاری است. و الا آن گروهی که از زمان خود رسول اکرم تا به امروز دارای کتاب حدیثی بوده، شیعه ی امامیه است. نه اهل سنت که به نواصب ارادت دارند و تا صدسال نه احادیث را می نوشتند و نه حتی خلفای شان اجازه ی نقل حدیث به کسی می دادند. البته ادعاهای احمقانه و جاهلانه ی شما در این مقاله همچنان موجود است. شما که هنوز نمی دانید مسلم مقدم است یا ترمذی، بهتر است راجع به تاریخ علم الحدیث سکوت کنید!
نوشته اید:
شما وهابیان که جز تکفیر و مشرک خواندن مسلمانان کار دیگر ندارید، و در بحث ها که کم می آورید اقدام به حذف و سانسور می کنید، و مدام کتاب هایتان را تحریف و دستکاری می نمائید، بهتر است از حدیث سخن نگوئید که برای شما همین حدیث بس است که حضرت راجع به نجد محل تولد وهابیت فرمودند:
هناك الزلازل والفتن وبها يطلع قرن الشيطان.
صحيح البخاري، ج 1 ص 351 و ج 6 ص 2598
شما که از روز تولد شوم تان در شبه جزیره، جز قتل و کشتار و ناامنی در گوشه گوشه ی جهان اسلام چیزی نیافریدید، بهتر است به فکر آخرت و آتش سوزان جهنم باشید!
اما بعد، شما این ادعای دروغ را کردید:
و ما چند حدیث متصل السند به رسول خدا از کتاب کافی آوردیم؛ البته حدیث متصل السند از نگاه شما، و الّا همه ی روایات ائمه ی شیعه از نظر ما متصل به رسول خداست. ادعائی هم در خصوص صحت سندی آن ها نداشتیم. اما اکنون سخن از بررسی اسناد این احادیث می گوئید. شما نگفته بودید حدیث متصل صحیح السند، ما هم ادعائی در این خصوص نداشتیم. پس اشکال شما بیجاست. البته بررسی سند این احادیث و سایر احادیث کافی مجالی دیگر می طلبد که از گنجایش این مقاله بیرون است.
اما آنچه در خصوص متن حدیث گفتیم، مطلبی است عقلانی که تنها عقلا می توانند آن را بفهمند، نه وهابیان کور دل و جاهل و متعصب و خشک مغز که تنها خود را مسلمان دانسته و بقیه ی مسلمین حتی اهل سنت را کافر و مشرک می نامند و می دانند. لعنت بر دشمنان خدا.
نوشته اید:
آقای هاشمی! اگر من بخواهم شروع کنم و جرح هائی که بر علمای شما مثل بخاری و مسلم از بزرگان حدیث، یحیی بن معین و احمد حنبل از بزرگان رجال، ابوحنیفه و مالک از بزرگان فقه و و و ... وارد شده است را بیاورم، نفس نمی توانی کشید و شک ندارم که همه را پاک خواهی کرد و جرات دیدنش را هم نخواهی داشت!!! فعلا همین یک جمله را ببین که سبکی شاگرد ذهبی گفته است:
هیچ امامی نیست مگر این که در او طعنی وارد شده و عده ای درباره ی او هلاک شده اند.
وإلا فلو فتحنا هذا الباب أو أخذنا تقديم الجرح على إطلاقه لما سلم لنا أحد من الأئمة إذ ما من إمام إلا وقد طعن فيه طاعنون وهلك فيه هالكون .
طبقات الشافعية الكبرى، السبكي، ج 2 ص 9
می گوئی به کتب اهل سنت کاری نداری! اگر روشی که تو ادعا داری باید در جرح و تعدیل پیش گرفت را بخواهیم پیش بگیریم و در مورد رجال اهل سنت پیاده کنیم، چیزی از احادیث شما باقی نخواهد ماند! بلکه حتی قرآن هم ضعیف خواهد شد!!! درست به همین خاطر است که می گوئیم تواتر لفظی و معنوی و مهم تر خود متن، دلیل بر درستی یا نادرستی یک حدیث است. این است که روش گفته شده ی تو را غلط می دانیم. پس باید به رجال کتب خودتان کار داشته باشی. هر جوابی که شما در خصوص روات اهل سنت کخ از بازار کتاب حدیث می خریدند برای ما آوردی، ما هم همان جواب را درباره ی محمد بن سنان به تو می دهیم. گرچه نسبت آن سخن به وی اصلا ثابت نیست، به خلاف روات احادیث شما.
اما این که گفتی با علامه امینی کار نداری، معلوم است که نباید کار داشته باشی، زیرا جوابی نداری که بدهی! وقتی ایشان با یک نگاه اجمالی در کتب شما، آن هم در زمانی که کامپیوتری در کار نبوده، توانسته نام 700 نفر کذاب را در کتب شما بیابد، باید هم با او کار نداشته باشی! زیرا دفاعی نداری از این 700 نفر دروغگو در میان روات احادیث تان داشته باشی.
نوشته اید:
واقعا که نادان تشریف داری جناب هاشمی! نادانی! تو می گوئی در کتاب ما حدیثی از خران هست. می گویم تو اول نشان بده این حدیث صحیح است، تا من راجع به آن توضیح بدهم. اما تو عاجزی و ناتوانی از اثبات صحت این حدیث. زیرا این حدیث آنچنان که در کافی آمده مرسل است و لذا ضعیف. اما تو مدام بر سخن خود پی می فشاری!
سوال کردم و جواب ندادی! باز هم می پرسم:
آیا الاغی می تواند از شصت نسل پیش از خود خبر دهد؟! و اگر بلی چگونه این کار را می کند؟ جز از طریق روایت پدرانش، نسل به نسل؟!
تو به این سوال جواب بده تا من جواب حدیث عفیر کافی را به تو بدهم. این سوال ربطی به حدیث عفیر کافی ندارد.
نوشته اید:
جناب هاشمی! احمقی واقعا و دروغگو! یک حدیث را چه موقع صحیح می نامند؟! نمی دانی من برایت می گویم. وقتی از نویسنده ی کتاب تا معصوم دارای سندی متصل باشد که همه ی رواتش توثیق شده اند. البته در شیعه شرط امامی بودن روات هم اضافه می شود که در اهل سنت، سنّی بودن فرد مهم نیست. (از اینجا معلوم می شود که کدام گروه به سند توجه بیشتری دارد!)
خوب سند نقل کلینی تا معصوم چیست؟ این است: رُوی=روایت شده است
آیا این حدیث دارای سندی صحیح تا معصوم هست؟! اصلا این حدیث سند دارد؟!! معلوم است که ندارد و تو هاشمی دروغگو سعی داری با فریب و نیرنگ، چیز دیگری به خورد خوانندگان بدهی. کجا علمای شیعه این حدیث را دارای سند صحیح دانسته اند؟! این علامه مجلسی است که می نویسد:
(الحديث التاسع): ضعيف و آخره مرسل.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، المجلسي، ج 3 ص 48
البته ممکن است متن آن را غیر عقلانی ندانسته باشند که آن بحثی دیگر است و چنانکه قبلا گفتیم در بخاری هم سخن گفتن گاو و گرگ آمده است. راستی قرار بود حدیث بخاری و حدیث کلینی هر دو را ترجمه کنید تا معلوم شود که این ها عین هم هستند ولی شما از زیر این کار فرار می کنید چون ادعای احمقانه ی شما را باطل می کند.
نوشته اید:
نخیر جناب این از ضعف و کم اطلاعی شماست! از علمای اهل سنت هم برخی دست به قلم شده و در این باره کتاب نوشتند. از جمله یکی از علمای مصر که کتاب "الفرقان" را در سال 1345 هجری قمری نوشت و علمای الازهر بر آن ردیه نوشتند. همان طور که علمای شیعه بر کتاب فصل الخطاب ردیه نوشتند.
اما این که اگر کسی قائل به تحریف قرآن بود باید تکفیر شود، مطلب دیگری است. هر وقت شما تعدادی از صحابه همچون عمر بن خطاب، عبد الله بن عمر، عائشه، ابوموسی اشعری، عبد الله بن مسعود، ابیّ بن کعب و همچنین تعدادی از تابعین همچون سفیان ثوری و مجاهد و زهری را به خاطر قول به تحریف قرآن تکفیر کردید، ما هم میرزا حسین نوری را تکفیر می کنیم! فعلا برای نمونه همین یکی را ببینید:
وأخرج أبو عبيد وابن الضريس وابن الأنباري في المصاحف عن ابن عمر قال لا يقولن أحدكم قد أخذت القرآن كله ما يدريه ما كله قد ذهب منه قرآن كثير ولكن ليقل قد أخذت ما ظهر منه .
الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 1 ص 106
نوشته اید:
بله ما هم توقع نداریم شما راجع به تک تک مطالبی که ما می نویسیم، بتوانید جوابی بدهید. زیرا اولا کل اهل سنت و وهابیت جوابی برای مطالب ما شیعیان ندارند. ثانیا شما جناب هاشمی نمی توانید، چون علمش را ندارید!!!
body {background-color:
بسم الله الرحمن الرحیم
خوب این رافضی مانند رافضی قبلی حرف جدیدی برای گفتن ندارد بلکه فقط تکرار کرده و فحاشی و ادب حسینیه ومهدیه و آن شخصی که در چاه سرداب نم گرفته و کپک زده برخ ما کشیده
رافضی گفته (جناب هاشمی! من به جای کاربر غریب آشنا جواب می دهم. چون شما تحمل نوشته هایش را نداشتید، حذفش کردید! اشکالی ندارد، مرا نیز حذف کنید، اما نور خورشید را با دست نمی توان پوشاند! اسلاف شما بسیار کوشیدند تا نام اهل بیت و به خصوص مولای همه ی مومنان علی (علیه السلام) را دفن کنند، اما « ید الله فوق ایدیهم » . پس تلاش های مذبوحانه ی امثال شما جناب هاشمی، در طلوع آفتاب حقیقت کوچکترین اثری ندارد. خدا را شاکرم که از درآویختگان به ولایت علی و آل علی هستم و از خدا می خواهم که مرا با محبوبانم محشور کند. حشر محبان علی با علی --- حشر محبان عمر با عمر )
و پاسخ (ما چیزی حذف نکردیم تمام نوشته های رافضی غریب آشنا در همین بخش موجود است حتما شما کور هستید منظور ایشون از آفتاب حقیقت همان عقیده ابن سباء یهودی بوده که نوبختی و کشی (کشکی) در رجال خود آورده اولین کسی که امامت و ولایت را اختراع کرد یک یهودی بوده و علی بن ابی طالب هم او را سوزانده پس می گویم حشر شما با ابن سباء یهودی وحشر ما مسلمین با عمر وعلی رضی الله عنهما)
رافضی زندیق گفته(اما این که آیا شما مطلب سایت آقای قزوینی را جواب داده اید، ادعائی است از سوی شما! شما اولا گفتید بخاری از نواصب راستگو حدیث نقل کرده و این طعنی بر او نیست! و دفاع کردید از نواصب و البته در اینجا حقیقت مذهب اهل سنت را بر ملا ساختید که جوهره ی وجودی اش چیزی جز نصب و عداوت با اهل بیت (علیهم السلام) نیست!)
پاسخ :شکی نیست نواصب از روافض راستگوترند واین در تاریخ ثابت شده کسانی که نه دهم دینشان دروغ است بسیار از صدق در گفتار بعید هستند طبق اعتراف خودشان واما اگر روایت بخاری رضی الله عنه از نواصب دلیل بر ناصبی بودن اهل سنت است پس علی بن ابی طالب هم منافق است زیرا در حکمتهای نهج البلاغه می گوید حکمت را بیاموز حتی از منافق پس طبق منطق آب دوغ خیاری رافضه و تو علی هم منافق است)
رافضی زندیق گفته(ثانیا گفتید طعن زنندگان بر بخاری همه شیعه بوده اند، و ما نشان دادیم که چنین نبوده و عده ای از علمای علم رجال اهل سنت همچون: ابوزرعه رازی (264 هـ)، ابن ابی حاتم (327 هـ)، خطیب بغدادی (463 هـ)، حافظ مزی (742 هـ)، حافظ ذهبی (748 هـ) و حافظ ابن حجر (852 هـ) در کتب خویش مفصلا و مجملا به اشتباهات عدیده و بلکه هفتصدگانه ی (!) بخاری در کتاب های رجالش اشاره کرده اند.)
پاسخ(بله باز هم می گویم طعن زنندگان به امام بخاری رضی الله عنه رافضه هستند یکی هم خودت و اربابت قزوینی وبقیه روافض واما آنچه که از بعضی از حفاظ مسلمین آوردی در مورد امام بخاری آنها طعنه نیست بلکه اصلاح کردن است وما اعتقاد نداریم بخاری معصوم از خطاء بوده وبین طعنه زدن واصلاح کردن فرق است شماها دیگران را احمق می دانید اما کودن بودن خودت به در جه اعلی رسیده زیرا هنوز فرق بین اصلاح خطاء و طعن را نمی دانی )
رافضی زندیق گفته(اگر بنا باشد که همه ی آنچه در کتب رجال آمده را کسی بپذیرد، اول شما اهل سنت لطف کرده و جمیع روایات کتب شش گانه ی تان را دور بریزید! زیرا تعداد روایاتی که هیچ کدام از رواتش حتی یک جرح هم نداشته باشد، شاید به 50 هم نرسد!
اما این که گفته اید شیعیان سال های سال کتاب حدیث نداشته اند، ادعائی کذب و دروغ و از سر فریبکاری است. و الا آن گروهی که از زمان خود رسول اکرم تا به امروز دارای کتاب حدیثی بوده، شیعه ی امامیه است. نه اهل سنت که به نواصب ارادت دارند و تا صدسال نه احادیث را می نوشتند و نه حتی خلفای شان اجازه ی نقل حدیث به کسی می دادند. البته ادعاهای احمقانه و جاهلانه ی شما در این مقاله همچنان موجود است. شما که هنوز نمی دانید مسلم مقدم است یا ترمذی، بهتر است راجع به تاریخ علم الحدیث سکوت کنید!)
پاسخ:اصلا علمای رجال اهل سنت و رافضه قابل مقایسه نیستند کبوتر کجا و کلاغ سیاه کجا؟ که تو می خواهی علم رجال ما را با خودتان مقایسه کنی
در میان علمای رجال رافضه اضطراب شدید وجود دارد و یک نقطه مشترک ندارند وهرکس حرفی برای خود میزند واگر رافضه توثیقات امثال کشی و ابن داود و غیره را قبول نکنند پس چه خاکی بر سر خود بریزند؟همینطور مانند بهبودی و پلو خور ولایت مجلسی بگویند متن بسیار خوبی است و قبولش می کنیم حالا سند روایت هر چه می خواهد باشد وما اثبات کردیم که شماها سند برایتان مهم نیست بلکه متن وبه این دلیل بسیاری از افراد را که در نزد شما ناصبی هستند روایاتشان را قبول کردید مانند سیده عائشه سیدنا ابو هریره و عکرمه مولی ابن عباس وابن عباس ودیگران به این دلیل که متن روایاتشان خوب و به مذهب باطلتان می خورد پس طعن بر شما روافض است که از نواصب روایت قبول کردید ونه بر بخاری
فرق بین کار شما زنادقه و امام بخاری در چیست؟
او از بعضی نواصب روایت کرده
وشما زنادقه از نواصب البته در نزد شما ناصبی هستند روایت کرده ورایتشان را قبول کرده اید
مانند عکرمه که در تمام طرق خطبه شقشقیه وجود دارد!
اما جالب اینکه اگر ما به احادیثی که این افراد در آنها موجود باشند استناد کنیم قبول نمی کنید و می گویید عامی هستند اما خودتان رعضی روایاتشان را قبول می کنید زیرا به مذهبتان می خورد واین است مصیبت عظمی که می خواهید با طعن بر بخاری این مصیبت را به نوعی پوشش دهید
و اگر خوب توجه کنیم رافضه فقط احادیث فقهی را برسی کرده اند والا احادیث در باب عصمت کذایی وامامت کذایی و غیره را قبول دارند بدون برسی سند و کسی از علمای روافض تا به امروز در برسی احادیث دروغین عصمت وعلم غیب و امامت کتابی ننوشته واین احادیث را برسی نکرده
و دلیل این است که وقتی انسان از اثبات عقیده خود از قرآن درمانده شود مجبور است احادیثی در این باب بسازد وبه این دلیل هر حدیث در باب عصمت وفضائل ولو غلو و کفر آمیز باشد صحیح است احادیث امامت صحیح است موت اختیار صحیح است وبقیه کفریات داخل کتاب کافی نوشته ثقه الروافض والمفسدین کلینی
رافضی زندیق گفته(شما وهابیان که جز تکفیر و مشرک خواندن مسلمانان کار دیگر ندارید، و در بحث ها که کم می آورید اقدام به حذف و سانسور می کنید، و مدام کتاب هایتان را تحریف و دستکاری می نمائید، بهتر است از حدیث سخن نگوئید که برای شما همین حدیث بس است که حضرت راجع به نجد محل تولد وهابیت فرمودند:
هناك الزلازل والفتن وبها يطلع قرن الشيطان.
صحيح البخاري، ج 1 ص 351 و ج 6 ص 2598
شما که از روز تولد شوم تان در شبه جزیره، جز قتل و کشتار و ناامنی در گوشه گوشه ی جهان اسلام چیزی نیافریدید، بهتر است به فکر آخرت و آتش سوزان جهنم باشید!)
در شرک رافضه که شکی نیست اما رافضی این را بدان که تکفیری خود شماها هستید که هرکس امامت را قبول نداشته باشد را کافر می دانید یعی ۱میلیارد مسلمان در نزد شما زنادق کافرند صحابه وامهات را کافر می دانید از تکفیر سخن نگو که آنقدر از کتبتان روایت می آورم تا شرمسار شوی
در مورد حدیث زلزال وفتن هم در مقاله خاص پاسخ می دهم واما زلزال وفتن از قم بیرون می آید که در آن فرج زنان را عاریه می کنید وهمانطور که امامتان می گوید مشکلی ندارد همانطور که در تهذیب الاحکام طوسی رافضی آمده
رافضی زندیق گفته(و ما چند حدیث متصل السند به رسول خدا از کتاب کافی آوردیم؛ البته حدیث متصل السند از نگاه شما، و الّا همه ی روایات ائمه ی شیعه از نظر ما متصل به رسول خداست. ادعائی هم در خصوص صحت سندی آن ها نداشتیم. اما اکنون سخن از بررسی اسناد این احادیث می گوئید. شما نگفته بودید حدیث متصل صحیح السند، ما هم ادعائی در این خصوص نداشتیم. پس اشکال شما بیجاست. البته بررسی سند این احادیث و سایر احادیث کافی مجالی دیگر می طلبد که از گنجایش این مقاله بیرون است.
اما آنچه در خصوص متن حدیث گفتیم، مطلبی است عقلانی که تنها عقلا می توانند آن را بفهمند، نه وهابیان کور دل و جاهل و متعصب و خشک مغز که تنها خود را مسلمان دانسته و بقیه ی مسلمین حتی اهل سنت را کافر و مشرک می نامند و می دانند. لعنت بر دشمنان خدا.)
خنده دار است حدیث متصل ؟خوب است ما برسی کردیم یک راوی درست حسابی در آن نبود یا دروغ گو بودند یا به قول خودتان عامی بودند یا ۱۳ امامی یعنی تمام احادیث شما روافض به این شکل است
بله شما به سند کاری ندارید فقط متن تمام شد رفت بله کسانی که عقل دارند این مزخرفات شما را نمی فهمند فقط خودتان که عقلتان را قفل زده اند و افسار خود را بدست مشتی عمامه بسر رافضی داده این این را می فهمید
وعلیک لعنه الله
رافضی گفته(اما این که گفتی با علامه امینی کار نداری، معلوم است که نباید کار داشته باشی، زیرا جوابی نداری که بدهی! وقتی ایشان با یک نگاه اجمالی در کتب شما، آن هم در زمانی که کامپیوتری در کار نبوده، توانسته نام 700 نفر کذاب را در کتب شما بیابد، باید هم با او کار نداشته باشی! زیرا دفاعی نداری از این 700 نفر دروغگو در میان روات احادیث تان داشته باشی.)
امینی خودش از کذابین بوده حال ۷۰۰ کذاب در کتب ما یافته ؟شاید کار امینی برای شماها کار شاخی باشد اما امینی برای ما ارزشی ندارد در کتاب الغدیر هم فقط روایات غدیر ا گرد آوری کرده وفکر کرده که همه آنها صحیح است وشماها هم کتاب را حلوا حلوا کردید که بله امینی فیل هوا کرده
رافضی زندیق می گوید(واقعا که نادان تشریف داری جناب هاشمی! نادانی! تو می گوئی در کتاب ما حدیثی از خران هست. می گویم تو اول نشان بده این حدیث صحیح است، تا من راجع به آن توضیح بدهم. اما تو عاجزی و ناتوانی از اثبات صحت این حدیث. زیرا این حدیث آنچنان که در کافی آمده مرسل است و لذا ضعیف. اما تو مدام بر سخن خود پی می فشاری)
حدیث مرسل است ولذا ضعیف است فورا سروته باهم جمع می کنید وتمام غافل از اینکه صدوق رافضی در من لا یحضره الفقیه ثلث کتابش از مراسیل است وبسیاری از احادیث مرسل را صحیح می داند وچطور است که خودتان اعتراف می کنید برای ما سند مهم نیست اما در این حدیث یک دفعه سند مهم شد؟به این دلیل که این خرها آبروی رافضه را برده اند سعی در تضعیف دارید ونمی دانم مرسل است علمای شما احادیث بد حال تر از این را صحیح دانسته اند این خران که جای خود دارند
رافضی زندیق گفته(سوال کردم و جواب ندادی! باز هم می پرسم:
آیا الاغی می تواند از شصت نسل پیش از خود خبر دهد؟! و اگر بلی چگونه این کار را می کند؟ جز از طریق روایت پدرانش، نسل به نسل؟!
تو به این سوال جواب بده تا من جواب حدیث عفیر کافی را به تو بدهم. این سوال ربطی به حدیث عفیر کافی ندارد. )
من پاسخ دادم من اعتقاد به این مزخرفات ندارم واگر مانند شما روافض اعتقاد داشتم مطرح نمی کردم واین سوال برو از کلیمی و المهاحِر بپرس نه من
رافضی گفته(جناب هاشمی! احمقی واقعا و دروغگو! یک حدیث را چه موقع صحیح می نامند؟! نمی دانی من برایت می گویم. وقتی از نویسنده ی کتاب تا معصوم دارای سندی متصل باشد که همه ی رواتش توثیق شده اند. البته در شیعه شرط امامی بودن روات هم اضافه می شود که در اهل سنت، سنّی بودن فرد مهم نیست. (از اینجا معلوم می شود که کدام گروه به سند توجه بیشتری دارد!)
خوب سند نقل کلینی تا معصوم چیست؟ این است: رُوی=روایت شده است)
این حرفی که تو زدی ردی است بر خودت طبق اعتراف خودتان سند نیاز نیست اگر این قانون تو رو قبول کنیم پس این همه احادیث بی سندی که دارید وفقط متنا خوب وصحیح است باید ریخت دور پس احمق خودتی و آن کلینی که با خر سر کار داشته
اما این کلام علی رضی الله عنه به حدیث قبلی دقت کن فدکر و روی
فذكر أمير المؤمنين (عليه السلام) أن أول شئ من الدواب توفي عفير ساعة قبض رسول الله (صلى الله عليه وآله) قطع خطامه ثم مر يركض حتى أتى بئر بني خطمة بقباء (6) فرمى بنفسه فيها فكانت قبره.
وروي أن أمير المؤمنين (عليه السلام) قال: إن ذلك الحمار كلم رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقال: بأبي أنت وامي إن أبي حدثنى، عن أبيه، عن جده، عن أبيه أنه كان مع نوح في السفينة فقام إليه نوح فمسح على كفله ثم قال: يخرج من صلب هذا الحمار حمار يركبه سيد النبيين وخاتمهم، فالحمد لله الذي جعلني ذلك الحمار
واگر امر طوری بود که تو می گویی علمای شما این حدیث را صحیح نمی دانستند مانند عبدالحمید مهاحِر رافضی
رافضی گفته(البته ممکن است متن آن را غیر عقلانی ندانسته باشند که آن بحثی دیگر است و چنانکه قبلا گفتیم در بخاری هم سخن گفتن گاو و گرگ آمده است. راستی قرار بود حدیث بخاری و حدیث کلینی هر دو را ترجمه کنید تا معلوم شود که این ها عین هم هستند ولی شما از زیر این کار فرار می کنید چون ادعای احمقانه ی شما را باطل می کند.)
خیلی خوب است خلاصه علمای شما مغزشان را بکار انداختند در مورد حدیث گاو و گرگ صحبت کردم اصلا قابل مقایسه با حدیث خران شما نیست زیرا به رسول الله صلی الله علیه وسلم سنگ هم سلام داد وغذا در دستش تسبیح می گفت اما مشکل این است که راویان شما خران می باشند ونه اینکه خر حرف زده خیر بلکه خر از خران قبل خود روایت می کند سلسله خران در رحِال رافضه
بقیه حرفها هم چرت و پرت البته کل نوشتار اینطور بود در مورد تحریف هم ۲۰۰۰روایت طبرسی زندیق رو انشاء الله در مقلات حِداگانه می آورم واثبات می کنم ما اعتقاد به تحریف داریم ویا شما مفسدین.
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
بی نامش آغاز نکنم در نوشته
بی نامش آغاز نکنم
در نوشته تان جز فحش و ناسزا، مطلب خاصی ندیدم! شما فقط 7 مرتبه مرا و یک بار هم یک عالم شیعه را "زندیق" نامیده اید!! به راستی کسی که حرف حسابی برای گفتن دارد، این چنین به تکفیر مسلمان می پردازد؟! معلوم است که نه. کلا ً منطق وهابیت همین است.
راجع به دو سه مورد لازم است توضیحات بیشتری داده شود که شاید در تاپیک هائی جداگانه چنین کاری را کردم.
اما همچنان در مساله ی الاغ از شما می خواهم که هم حدیث کافی و هم حدیث بخاری را ترجمه کنید و البته ترجمه نکردن شما نشان می دهد که این کار چگونه شما را مفتضح خواهد کرد و لذا از آن ابا می ورزید.
ضمنا به این سوال هم جواب دهید:
آیا الاغی می تواند از شصت نسل پیش از خود خبر دهد؟! و با فرض مثبت بودن جواب (ولو محال) چگونه این کار را می کند، جز از طریق روایت پدرانش، نسل به نسل؟!
توصیه به دو نفر مناظر وخصوصا اقای حسنی
در این بحثها کمی تعصب وبی ادبی است، واین از ادب یک محقق دور است.
حداقل وجادلهم بالتی هی احسن داشته باشید یا اینکه دست از مراء بکشید.
در ثانی آقای حسنی عزیز!!!! کلینی نقصهای زیادی داره. ولی نیازی اموری که واضح است را منکر شوید، چون در این صورت کلام حق شما هم شنیده نخواهد شد. لذا برادر عزیز ودوست گرامی اموری که بدیهی هستند را منکر نشوید. کلینی سند دارد اما سند تقریبا11000 این سنده ضعیف یا موضوع از نظر شیعه هستند وبقیه هم از نظر شما؟ وتعداد کمی هستند که سالم در می آید.
یکی از بزرگترین عیب کافی اینه که قدیمی ترین نسخه آن به قرن یازده بر می گردد، وظاهرا نسخه قبل از آن وجود ندارد، ومشکل دیگری که دارد این است که این نسخه راوی متصل به کلینی ندارد.
یعنی الان محدثی نمی یابی که مستقیم به کلینی برسه و از راوی از قرن 11 که زمان قدیمی ترین نسخه است نیز راوی تا کلینی وجود ندارد. لذا این کتاب اعتبار علمی ندارد. ودر دنیای معاصر ونزد محققین علم تاریخ وحدیث کتابی که چنین باشد ارزش علمی آن صفر تا 10 است والبته که سندهای آن دارای اشکالات بسیار فراوانی است.
بررسی عده من اصحابنا در کافی
بررسی عده من اصحابنا:
اقای غریب گفتند: افراد آنها مشخص شده اند ولی این ها که نام برده شده اند باز هم برخی هاشون مجهولند. لذا مصادیق برخی مجهول وبرخی معلوم باشند ومشخص هم نیست که راوی از کدامین یک گرفته خود بخود حدیث مورد پذیرش نیست. مگر اینکه سند دیگری داشته باشد که معلوم شود منظور از عده من اصحابنا افرادی غیر از مجهولین هستند.
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی:
هم: محمد بن يحيى وعلي بن موسى الكمنداني وداود بن كورة وأحمد بن إدريس وعلي بن إبراهيم بن هاشم.
علی بن موسی الکمندانی و داود بن کوره یکی مجهول ودیگری مهمل است.
واز آنجا که مشخص نیست که دقیقا کدامیک بوده اند، لذا این لفظ نمی تواند اعتبار صحت بخود بگیرد.
عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقي:
فهم علي بن إبراهيم و علي بن محمد بن عبد الله بن أذينة و أحمد بن عبد الله بن أمية و علي بن الحسن.
. علی بن محمد بن عبد الله بن أذینه و احمد بن عبد الله بن امیة اسمی در کتاب رجال ندارند. ومجهول هستند.
این لفظ در این جا هم نمی تواند صحیح باشد، چرا که دو مجهول در چهار مصداق وجود دارد. وقتی چنین بود ادعای صحت ادعای باطلی است